هدایت شده از 🍃 شاعران حوزوی 🍃
و اما صبر
اشک ،آه و ناله دیگر کارسازنبود.
ندایی از طوفان درونم میآمد، قوی باش، ایستاباش مثل دیوار، مانع شو برای تمام غصه ها،ترس ها وسردی ها.
چاره ای جز برگشت نبود، عمر و جوانی در حال گذر است. من اما باید به زندگی، به فردا به خوشبختی،به امید بازمی گشتم.
در هیاهوی احساسات و افکار تاریکم به دنبال طلوعی بودم ازجنس نور، به گرمی عشق و به استواری کوه.
امید روزنه ی کوچکی در وجودم بودکه نویدصبحی روشن را می داد.
شایدمعنای تمام اینهایک واژه سه حرفی باشد،صبر.
ص مثل:صلابت
ب مثل:بردباری
ر مثل:رهایی
صلابت دربرابر تاریکی ودرد،بردباری دربرابر رنج سختی تابه آرامشی رسیدهمانندرهایی،اینگونه است صبروتحمل آدمی ،اماصبرزینبی چگونه است!؟
همه این واژههاکافی نیست و نمی تواند اوج صبر زینب کبری (س)راتوصیف کند،بلندمرتبه بانویی که صبرش فراتروسنگین ترازحدتصورماانسان هاست.
✍سیده ناهید موسوی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
و تویی
🌀و تویی که بهفرمودهی قرآن به مرگ مبتلا نگشتی و نزد پروردگار عالم روزی داری.
از ثقل جسم خاکی رهیدی و با رهایی از بند دنیا به حیات طیب دست یافتی.
تو خود بگو با کدام منطق می توان داغ این فراق را باور نمود که در سومین سالگرد عروجت، دل ها هنوز با نبودت نا آشنایی می کند.
چشم ها باران دارد و عطر حضورت بیش تر از گذشته حس می گردد.
🌀بیچاره آنکه می پنداشت؛ با حذف جسمانی تو، رهایی از حضورت را خواهد چشید.
حال آنکه مردان خدا را جز شهادت به رزق حیات طبیه نخواهد رساند.
✍🏻فاطمه شکیب رخ
#حاج_قاسم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
"برایم چای بریز"☕️
آنگاه که آسمان دل مبدل به ظُلـمـتکده شود تنها صحبتها و دلداریهای اوست که چون اخترتابناکی آسمان دل را پر فروغ میکند، شب غم به سر میرسد، ابرهای سیاه دلتنگی پا به فرار میگذارند و لبخند رضایت روی لبانم نقش میبندد.
از زندگی که دلسرد و آشفته شوم، فقط چائی با گل محمدی از دستان مهربان اوست که میتواند دلگرم و آرامم کند؛ گلگفتههایش همچون عطر گل محمدی در چای، خستگی را از تن و جان به در میبرد.
او باغبان باغ زندگی من است، باغبانی چیرهدست که با دستان پر مهرش غم را از دل خزانزدهام میچیند و باغ دل را پایش میکند و نور عشق و امید را از قلبش میتاباند در زندگیام.
سیارهای سراسر نور است، آغوشش بهترین مکان جهان برای خالی کردن بغضها و طوفان دلتنگیها؛ آنگاه که قلبم گره میخورد به قلب همچون آئینهاش، از صدای تپش قلبم تمام دلگویههایم را میشنود، آنگاه موسیقی ضربان قلبم موزون میشود، به ناگاه سرم خم میشود روی شانههای مهربانش و تمام دلهرهها، نگرانیها و اضطرابها همچون مذاب آتشفشان، از چشمهایم سرازیر میشود روی گونهها.
یک بغل درد و دل و بغض آوردهام پس آغوش پر مهرت را باز کن مادر...
تقدیم به مادر عزیزم و همهی مادران زمینی که فرزندانشان در هر سنی که باشند مراقب آنها هستند و همچنین مادران آسمانی که یادشان در دل فرزندانشان هنوز زنده است.
✍️مرضیه رمضانقاسم
#سواد_فرزندی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔔دشمنی
در جلسه نشستهام و برای چندمین بار در جلسههای مشابه، میپرسم؛ دشمن اصلی حضرت زهرا که بود؟!!
با جوابی که میشنوم، مغزم سوت میزند؛ هیچ کس جوابی ندارد. در جلسهی دیگری، کسی داد زد؛ یزید ...
مادرها سکوت کردهاند، جوانترها بر و بر نگاهم میکنند.باورش سخت است ولی نه آنقدرها هم.
نه وقتی همین الان هم داریم چوب دشمن نشناسیمان را میخوریم.
همین حالا که دشمنی دشمن، همه جوره ثابت شده.
با همان دروغی که حالا دیگر همه فهمیدندش.همه، یعنی همهی کسانی که میخواهند که بدانند، نه کسایی که گوشهایشان را گرفته و چشمهایشان را بستهاند.
دشمن کارش دشمنیاست، این را هم سال۷۸، هم ۸۸, هم ۹۸, هم حالا همین الان همین لحظه با همهی ابزارهایش ثابت کرده.
حتی همان وقتی که دولت ایران، دارو ندارش را گذاشت برای برجام، اما نشد که بشود، آن هم فقط به خاطر دشمنی.
دشمنیِ همان دشمنی که از سال ۲۸، با کودتاش، دشمنیاش را ثابت کرد ولی بعد این همه سال، هنوزهم کسانی به زور و برخلاف ادعای خودش، تلاش دارند مبراش کنند.
اما درد، این است که وقتی دشمن را نشناسی، وقتی نفهمی از کجا چوب میخوری، هیچ وقت مشکلت حل نمیشود.
آن هم وقتی که دقیقا دشمن به همین، دلخوش کرده.وقتی دقیقا دشمن اعتراف میکند به پروژهی هزار چاقو، اما هنوز بعضی باور نکردهاند بالارفتن قیمت دلار، بخشی از همین پروژه است که ماههاست با ایجاد اغتشاش، دارد کلید میخورد.
هنوز هم باور نکردهاند دشمن در دشمنی شوخی ندارد. از بی بی سی و اینترنشنال، توقع دارند از رهبری تعریف کند که تمام ترس آنها از اوست.
یادشان رفته دشمن در دشمنی صراحت دارد و آن لفاظیهای اندکش هم، به قدری ضد ونقیض دارد که بشود زیربارش نرفت.
بعضی انگار یادشان رفته اگر زمان امیرالمومنین علیهالسلام به معاویه، و زمان امام حسین علیه السلام، به یزید ، میگفتند دشمن شماره یکت کیست؟ بیشک امام علی و امام حسین علیهما السلام را معرفی میکردند.
امروز دشمن با هزارچاقوی جنگ فرهنگی، ایجادشبهه عقیدتی، فساد، تحریم،جنگ اقتصادی، ایجادناامنی، اغتشاش، به جنگ نام جمهوری اسلامی آمده...
درد این است که تولی را با غرق روزمرگی ها شدن و تبری را با همین نا آگاهیها و فریب دشمن از یاد بردهایم همانها که زمانی در شعر «فروع دین»، ورد زبانهایمان بود اما حالا بچههایمان اصلا آن شعر را بلد نیستند...
همان که طبق حدیث،اگر فردی تمام نمازهایش را بین رکن ومقام، روزهایی را روزه و. شبهای را یاقیام وشب زندهداری بگذراند، اما به قدر ذره خردلی،حب یکی از آن دو نفر،توی دلش باشد، با سر به جهنم خواهد افتاد، اما هنوز خیلیهامان نه دشمنان خودمان را شناختهایم نه دشمنان زهرای بتول را، نه حتی وقتی به آیهی «لتجدن اشدالناس عداوه للذین آمنوا، الیهود والذین اشرکوا، میرسیم» دنبال تطبیقی برایش می گردیم..
درد این است که هرقدر از عمر و ابوبکر ویهود و امریکا، کمتر بدانیم وبگوییم، دیرتر و کمتردشمن را خواهیم دید، کمتر خواهیم شناخت و پیشبینی خواهیم کرد.
درد این است که اگر تولی،کنار تبری نباشد، ایمان ما ونسل آیندهمان خواهد لرزید...
درد این است که تولی و تبری نباید مظلوم بماند، اگر دنبال رشد هستیم...
همین
✍️زهرا نجاتی
#سبک_زندگی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#طنز
🔅دو قدم مانده که اخلاق به یغما برود
✍️سمیه رستمی، عضو تحریریه مجتهده امین
تقریباً هرسال حول حوش دو قدم مانده که پاییز به یغما برود و هجوم استوری باران روی شیشه، چغندر پخته و باقالی داغ با گلپر؛ وارونگی هوا هم رخی نشان میدهد، نشان دادنی. اینجور که به نظر میرسد هوای گرم برای هوای سرد شاخ میشود و میرود بالاتر از او میایستد. همزمان با این پدیده است که غول بیشاخودم آلودگی ظاهر میشود و مردم را با یک فن اِشگل گربه، خفت میکند. البته جای شکرش باقی است که وارونگی هوا و غول آلودگی هوا ته تهش دو ماه از سال سروکلهشان پیدا میشود. اما وارونگیهایی هم هستند که کل یوم شرف حضور دارند، صبح تا غروب مشغول کار خفتگیریاند. مثلاً وارونگی جیب که اغلبِ مردم را در مینوردد. واقعش این است که سابقبراین دخلوخرج مردم با هم میخواند. خوب هم میخواند. گاهی در دستگاه شور گاهی همایون. بلکه یک چیزی هم آن تهمَهها میماند، اسمش پسانداز بود. البته مدتی هست که منقرض شده. الان میزان خرج با اینکه کمتر از قبل است، اما بالاتر از میزان درآمد میایستد. اتفاقاً این وارونگی جیب هم تولید غول فقر میکند لاکردار که این یکی بهمراتب از آلودگی هوا بدپیلهتر بوده و دارای تعداد قابلتوجهی دم و شاخ است. کلاً جوری است که شاعر میفرماید: «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود، زنهار از این مخارج، این غول پرشاخ و دم»
🔗متن کامل در صفحه شخصی نویسنده
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🍃جلوهای از اسم اعظم
✍️فاطمه رجبی بهشت آباد، عضو تحریریه مجتهده امین
در دنیای نوشتن، آدم بخواهد از مادر حرف بزند، بیشتر یاد «پروست» میافتد. رمانی به مثابه یک نامه بزرگ به مادر. گزیدهشده و گذرا اما عمیقِ آن را در رمان «جویس» میبینیم. وقتی «استیون ددالوس» در خوابگاه مدرسه بیتاب شب بهخیرگفتنهای مادرش میشود و گریه میکند.
وقتی خاطراتتان را مینوشتید، بیشتر از همه از مادر مینوشتید. وابستگی و مهر و محبت شما به مادرتان از جنس علاقه «پروست» و «جویس» نبود. از شیرخوردنتان نوشتید و جای گرم و نرمتان بر پشت مادر و بعد همه جا دنبال او بودن. یک علاقه تمامعیار که وقتی در چهارده سالگی برای پیدا کردن کار به شهر رفتید، همان ساعات اول، اندوهی در شما بیدار شد و در چشمانتان اشک حلقه زد؛ اندوهی به نام دلتنگی برای مادر. روزها را به سختی سر میکردید تا برسید به شب که اشکها را در سکوت شب زیر لحاف به یاد مادر رها کنید.
بیشک اگر سفرها و دفاع از وطن وقتی برایتان میگذاشت و میخواستید ادامه علاقه خود را به مادرتان لابهلای روزنوشتهایتان جاودانه کنید، عمیقتر و صمیمیتر از او مینوشتید و شبیه رمانی میشد که شخصیت اصلیاش مادر بود.
آن موقع نمیدانستید این سفر آغاز سفرهایی دیگر است و دوری هر چه بیشتر از مادر. سفرهایی که بر قصه زندگیتان اثر گذاشت. وقتی نمیتوانستید زودتر خودتان را به مادر برسانید و فقط زنگ میزدید، او از پشت گوشی شما را میبوسید. انگار صدایتان، قاسم را تمام و کمال برایش مجسم میکرد و صورت و گردنتان را سفت میبوسید.
یکی از سفرها، ناخواسته طولانی شده بود. پیش از سفر رفته بودید که بگویید فقط دو شب مأموریت میروم، زود بر میگردم. ولی قبول نمیکرد. بیمقدمه گفت «اینقدر نگو امریکا امریکا، من مادرتم! شاید دیگر من را نبینی». قصه نارضایتی مادرها خیلی کشدار نیست و زود راضی میشوند. لبخندی به لبتان آمد و کف پایش را بوسیدید. بعدها، طبق همان پیشبینی خودش که شاید دیگر من را نبینی، او را روی تخت بیمارستان دیدید. سوریه بودید. خودتان را به او رساندید. به همه گفتید بروید، خودم امشب پیش مادر میمانم. تا صبح فقط کف پایش را بوسیدید و به صورتتان کشیدید و گریه میکردید که ببخش من فرزند خوبی برایت نبودم.
هرچند «پروست» در رمان بلند خود هیچ وقت از مرگ مادرش حرفی نزد و در ادبیات جاودانهاش کرد، شما نیز بعد از رفتن مادر، به نیابتش به مادر شهدا سر میزدید. این گونه مادر را برای خود جاودانه کردید و باز به او وصل شدید. مادر نرفت، همان حوالی خانواده شهدا عطرش را حس میکردید.
#حاج_قاسم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
📌میگویند فرض محال؛ محال نیست چه برسد به فرض حقیقت!
✍️زهرا سبحانی، عضو تحریریه مجتهده امین
🔺بانویی را تصور کنید
که پدرشان، فاضله شهری ساخته که ارمغانش برای بانوان جامعه، عزت و احترام باشد.
و برای تکریم دختر، هدیهای به بزرگی فدک تقدیماش کند؛ نشان به نشانی آیهی
«وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لاتُبَذِّرْ تَبْذِیراً»، (1)
حالا عدهای از راه نرسیده؛ بیایندو به نام پدرش، حقش را غصب کنند؛ آن هم
درست در روزهای داغ بی پدری!
🔺بانویی را تصور کنید که
در میان شهر و دیار خود، بزرگ باشد و محترم؛ و کَرم و کِرامتش شهرهی آفاق باشد، ولی بد روزگار، مجبورش کند تا حقاش را از ناحق مطالبه کند!
نه اینکه مطالبه کردن بد باشد؛ نه!
زجر مطالبهی حق از ناحقّان را میگویم.
🔺تصور کنید
همه به راستگو بودنش معترف باشند حتی آنهایی که از او و خاطرات مادرش، کینه دارند؛
آن وقت برای صدق گفتارش از او شاهد بخواهند!
🔺تصور کنید
دو شاهد بیاورد؛ علی که حق مع اوست و ام ایمنی که بهشتی بودناش را همه تصدیق کنند ولی جناب قاضی بی خیال علمش شود و به بهانهی ذی نفع بودن علی و زن بودن ام ایمن، شهادت را نپذیرد.
🔺بانویی را تصور کنید
که یَلی مثل حیدر همسرش باشد
آن وقت در هنگامهی اهانت پلیدان به خودش، سکوت همسر را افتخار بداند؛ چرا که به وصیت پیامبر(ص) عمل کرده!
🔺بانویی را تصور کنید
که غربتاش را فقط بیت الاحزان می داند و....
فرض این تصورات، کم کم دلات را آب میکندو از سد چشمانات عبور میکند؛ تا بعد از گذشت قرنها، خاطرت را تلخ کند.
میتوانست از خیر هدیهی پدرش؛ بگذرد و بیخیال ارثیهاش شود و اصلا به روی خود نیاورد، کما اینکه پدرش با غاصب خانهاش در مکه، چنین کرد!
اما همهی راه ها را رفت تا اتمام حجت کند با همهی جهانیان!
برای من و تو!
برای انبوه قصههای مظلومیت!
شاید حقوق خواندهها بهتر بدانند که منظورم چیست!
از اِن عدد، مصداق برای این تصورات، میگویم
از زنهایی که از ارثشان میگذرند تا سقوط قطع صلهی رحم، دامنشان را نگیرد...
زنانی که خوب میدانند در صورت مطالبهی حقشان ؛ سنت جاهلیت آنها را از دورهمیهای فامیلی به جرم نکرده، طرد میکند.
زنانی که بخاطر حفظ روابط، تا نوهو نتیجه هم به احترام برادر، به احترام خانوادهی همسر و حتی به احترام مورچههای روی دیوار ارثیه، سکوت میکنند تا برادر و یا آن فامیل سببی، سلامش را جواب دهند....
فارغ از ادا و اطوار کسانی که هیچ حرمتی برای ادب و احترام، قائل نیستند
همین جمع خودمان (که مجلس اولی را تمام نکرده مجلس دوم را شرکت میکنیم تا عنایت بانو علیهاالسلام قسمتمان شود) چند دست از این نمونهها سراغ داریم؟
اگر عاشق اهل بیت علیهم السلام هستیم؛ بیاید
به حرمت این روزها و این شبها و به حرمت یتیمی آل الله، معرفت به خرج دهیم و سنت جاهلیت را بعد از هزار چهارصد سال به خاک بسپاریم
آنجا که حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند:
وَ اَنْتُمُ الانَ تَزَْعُمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ، وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ. (2)
بانی مجلس عزای فاطمه!
عزادار بانوی دوعالم!
باکی بر مصایب مادرمان!
تمام کنید این غفلتی که سرانجامش، تکرار قصههای تلخ مظلومیت زنانیست که از روی جبر و اجبار، از حقشان میگذرند.
◾️▪️السلام علیک ایتها الفاطمة الشهیده▪️◾️
________----------________
1.آیه ی 26 سوره ی اسرا
2. فرازی از خطبهی فدکیه. (و شما اکنون گمان میبرید که براى ما ارثى نیست، آیا خواهان حکم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است، آیا نمی دانید؟)
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از 🍃 شاعران حوزوی 🍃
#آدینه_شعر🍃🌹
نفس هایم در این دنیا چه با اکراه می آید
میان جمع نامردان، چه بی همراه می آید
زمستانی شدم دائم ، دل پژمرده ام زیرِ
سکوت سرد عادتها، چرا کوتاه می آید
کمی از عطر نرگس شد تمام آرزوی من
منم پروانه ی شمعی که با یک آه می آید
برای دیدنش خون از جگر با غصه می خوردم
صدای ناامیدی از درون چاه می آید
زمین تشنه ی جانم سوال از آسمان پرسید:
بهار سبز ایامم ، چه وقت از راه می آید؟!
از این سوسو زدن های ستاره باز فهمیدم
که پایان شب ظلمت، میان ماه می آید...
رها شد قلبم از درد و گرفتم فال زیبایی:
که مژده بر همه عالم، شب دلخواه می آید...
#زهره_قاسمی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
🌱تقدیری به نام دوست داشتن
اینکه کسی را زیاد دوست داشته باشند، بخشی از تقدیر آن فرد و جامعه است. شما را دوست داشتند. «اسمهایی وجود دارد که وقتی آنها را به یاد میآوری، دوست داری طرز نشستنت را درست کنی و انگار داری با همان شکوه و شیفتگی اولیه با آنها صحبت میکنی».
بعد از نبود پدرشان، به شما نگاه میکردند. به شکلی مبهم حس میکردند شما که باشید، اوضاع روبهراه است. معجزهای بودید؛ بیشتر از همه برای دختربچهها و پسربچههایی که بابایی بودند و حالا هیچ کدام پدری نداشتند. خودتان هم خوب میدانستید باید بیشتر به اینها سر زد و آغوشتان بوی پدرشان را بدهد و اگر در مجلسی بودید و اتفاقاً دخترکی هم آنجا بود، بیاختیار با دیدن شما خاطراتش با پدرش برانگیخته میشد و به سمت شما میآمد و خودش را توی آغوشتان میانداخت و آنقدر گریه میکرد که خیالش راحت میشد اگر پدر نیست، شما هستید. بعد که آرامش میکردید، با خودش میگفت از این به بعد میشود هر وقت خاطرهای از پدر یادم افتاد، به جای گریه، لبخند بزنم و یاد شما بیفتم و مهربانی و یتیمنوازیتان؛ هنوز یکی هست که حضورش مثل یک گوشه امن است و آدم را از هرچه اضطراب و دلتنگی است، خالی میکند.
حاجی! تو چند نفر بودی که خاطر همه آن دختربچهها و پسربچهها با دیدنتان راحت میشد؟ مگر میشود پدر همه آنان، همرزم شما بوده باشد که بچههایشان با دیدن شما هوایی میشدند و میخواستند اشکشان را بر شانه شما بریزند و عقده دل پیش شما باز کنند؟ مردی پرصلابت که هم و غمی جز وطن نداشت، وقت دیدار با فرزندان شهدا، حوصله به خرج میداد و یک به یک با همه سلفی میگرفت. با اشک میآمدند و با لبخندی بدرقهشان میکردید.
اکنون همه آن دختربچهها و پسربچهها نوجوان و جوان شدهاند، اما همه در ساحت درد هستند. «از دور صدای گریه دختربچهای میآید. گریهای که تمام زوایای خانه را بیدار میکند». مگر آدم چند بار یتیم میشود!
✍️فاطمه رجبی بهشت آباد
#جان_فدا
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔖در فتنهها چون شتر دوساله
[۱]. بر اساس شواهد صحنه امروز دنیا، اکنون نظام جمهوری اسلامی با یک جنگ عظیم نرم مواجه است؛ زیرا تمام دشمنان جمهوری اسلامی و تمام عالم استکبار در مقابل نظام صفآرایی کرده و «نقاب دیپلماسی» را از چهره برداشتند، تا جایی که مسئولان غربی و آمریکایی و اسرائیل در مسائل داخلی ایران به عنوان «دفاع از حقوق زنان»، به دنبال «فتنه انگیزی و ایجاد اغتشاش» هستند. وقتی انسان «تجهیز»، «صفآرایی»، «دهانهای با حقد و غضب گشودهشده و دندانهای با غیظ فشردهشده علیه انقلاب، امام خمینی و آرمان های نظام اسلامی» را می بیند، وجود این «جنگ نرم» را لمس میکند هرچند ممکن است که اینها را نبیند.
[۲]. اما واقعیت این است؛ که وقتی دنیای غرب با وجود تمام ادعاهایش همه «هیمنهٔ پوشالی» خود را در معرض نابودی و ویرانی میبیند، «عزت و اقتدار دنیای اسلام»، «قدرت رو به رشد جمهوری اسلامی ایران در منطقه حساس جهان» به عنوان «الگوی مقاومت» را برنمیتابد؛ لذا با همهٔ هست و نیست خود به میدان میآید تا ملتی را که حتی تحریمهای شدید اقتصادی و سیاسی نتوانست به زانو درآورد، با ایجاد «فتنههای عظیم» در معرض تزلزل و فروپاشی قرار دهد. دنیای غرب در راستای تحقق این خیال باطل، به دنبال «انهدام سنگرهای معنوی نظام، یعنی؛ ایمانها، عزمها، معرفتها و پایهها و ارکان نظام» است. پس تلاش میکند تا برای از بین بردن نظام جمهوری اسلامی ایران «پشتوانه مردمی انقلاب و اعتماد مردم به نظام» را دچار تزلزل نماید، تا از این طریق ایران اسلامی را به یک «نظام دستنشاندهٔ مطیعِ منقاد در مقابل خویش» تبدیل کند.
[۳]. «رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی» خصوصاً «رسانههای مجازی بیگانه» که وابسته به استکبار و طاغوت هستند، میداندارترین عناصر دشمن نظام اسلامی هستند و از این امکانات فضای رسانهای، برای به آشوب کشیدن جوامع از طریق؛ «القای بیاعتمادی میان مردم و ارکان نظام»، (از جمله نیروهای مسلح و انتظامی) و «آموزش و تشویق به اغتشاشگری در جامعه»، به اهداف شوم و پلید خود دستیابند. امروز موثرترین و قویترین سلاح بینالمللی، «سلاح تبلیغات و ارتباط رسانهای» است که به فرموده رهبر انقلاب، از «بمب اتم» هم بدتر و خطرناکتر است همچنین در این برهه، که قدرت امنیتی و جاسوسی سرویسهای گوناگون امنیتی و تبلیغاتی دنیا؛ نتوانست با وجود تمام تلاشهای خود در جهت «عدم پوشش خبری موفقیتهای سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی» از یک طرف و از سویی «معجزه بزرگ اربعین» که امسال از همه سالها و همه دوران تاریخ باشکوهتر و معظمتر انجام گرفت» (۱۴۰۱/۶/۲۶) ، قد عَلَم کند و از طرفی از نظر امنیتی و اقتصادی «تمام هیمنهٔ پوشالی» خود را «در معرض تخریب و واژگونی در برابر دیدگانِ عالم» میبیند، نوکِ پیکانِ حملات خود را در مسیر تحریک عواطف و غیرت ملت مسلمان ایران قرار داده؛ تا با «ایجاد فتنه طراحی و برنامهریزی شده»، با «موجسواری بر ادعای احقاق حقوق پایمال شده زنان در جامعه ایران و مسئله حجاب» یک مسئله داخلی را دستآویزی برای ایجاد آشوب در کشور قرار دهد. او که خود در این آزمون، «رسواترینِ عالم» است و سالانه «آمار جنایات عظیم و دهشتناکش بر علیه زنان و دختران» گوش فلک را پر کرده است، «با استفاده از قدرت رسانه و جنگ نرم و در زمین فضای مجازی خود» به دنبال «کلیدزدن فتنهای جدید در کشور ایران است. امروز هیچ کشوری دیگری در دنیا پیدا نمیکنید که اینجور آماج حملات باشد، دشمنان قسم خوردهٔ این ملت، هر روز «عرصهٔ جدیدی» را در مقابل جمهوری اسلامی میآرایند تا «هویت اسلامی» را از ملت ایران به یغما ببرند .
[۴]. در چنین شرایطی ملت بصیر ایران باید با «بصیرت» که مانند «قطبنمایی» در زندگی پیچیده امروز راهگشاست و با «پایبندی به قانون» در سایه «امنیت و آسایش» با «حفظ اتحاد ملی» مانند چهل سال گذشته در مقابل فتنه دشمنان این نظام بایستند. در این میان نقش «خواص انقلابی بصیر» در جهت «تبیین» و روشنگری و هدایت جامعه به سمت خیر و صلاح و «حفظ و تثبیت هویتملی و دینی» بسیار تاثیرگذار است. به فرموده مولای متقیان در حکمت اول نهج البلاغه، «کُن فی الفِتنهِ کابنِ اللَبون، لا ظَهرٌ فَیُرکَب و لا ضَرعٌ فَیُحلَب» «در فتنهها چون شتر دوساله باش که نه پشتی دارد که سواری دهد و نه پستانی تا او را بدوشند.»
✍️آمنه عسکری منفرد
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔅چه شباهتی
انتظار پسر، مادر را سالها پیرتر از سنش نشان میداد، غم فراقِ جگرگوشهاش را در بقچهای پیچیده و روی گردهاش نهاده بود.
اشک که میریخت تا مغز استخوان هر بینندهای را میسوزاند.
صدایش در نمیآمد گویی یک نفر چنگ انداخته در گلویش از بس یک عمر بغض گلویش را، قورت داده بود.
پسر آمد، اما از مادر پوست و استخوان و از پسر استخوانی بیش باقی نمانده بود.
✍️ مرضیه رمضان قاسم
#مادر_شهید
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
📌مگر اینجا ایران نیست!
✍️زهرا سرمیلی، عضو تحریریه مجتهده امین
چرا وقتی دم از #شهدا_حجاب_غیرت می شود؟ همه جوری نگاهت میکنند که انگار تو کافر شدهای! همه با نیش خند برایت چشم نازک میکنند! شما بگویید مگر حرف نادرستی زدهایم؟
نمیفهمم چرا ایران ما به این روز افتاده است؟ همهاش در حال تقلید از غرب میباشد برای غرب حاضر است سر هم میهن خود فریاد بکشد و او را تخریب کند.
همیشه فکر میکردم اسلام با ایران زنده است اما چرا چند روز به این فکر میکنم که اسلام دارد فراموش میشود! چرا عدهای از مردم ما دیگر میهن دوست نیستند؟ چرا هر وقت در گروهی دم از اسلام میزنی تو را حذف میکنند! مگر چیز عجیبی گفتیم یا نعوذبالله کفر گفتهایم؟!
وقتی به عمق مسأله فکر میکنم میبینم تقصیر خود ماست که از مردم فاصله گرفتیم، داشتیم میدیدیم مردم دارند راه را اشتباه میروند اما لام تا کام امر به معروف و نهی از منکر نکردیم!
نگویید به ما ربطی ندارد که این جمله برای نویسنده عذاب آور تر از آن است که بتواند ادامه بدهد.
نمیدانم چرا مردم اینقدر سست شدهاند؟ پدر و برادر دیگر رگ #غیرت خود را از ریشه خشکاندهاند که مبادا کسی به آن ها بگویید: «بی کلاس!» این است غرب وحشی که هیچ کداممان فکر نمیکردیم اینقدر در خانوادهها جایگاه پیدا کند! این بود آرمانهای انقلاب؟
قلمم از اینکه مارکش ایرانی نیست شرم میکند بنویسد، اما ای کاش همه مان قلم بهدست می شدیم برای #ایران اسلامی.🇮🇷
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#طنز
📌فحاشی به سبک اهل فرهنگ و ادب
✍️سمیه رستمی،عضو تحریریه مجتهده امین
در کتاب احوالات مریدان لاکچریه فی خانقاه غیر انتفاعیه باب سخن و مهارتهای کلامی آمده است: روزی مریدان دسته به دسته با نظم و ترتیب برجای بنشسته. چشم و گوش فرانهاده که پیر چه گوید و پیر در بحر تفکر و سکوت غرقه همی. که ناگاه با فریاد گفت: ای فرزند دشنام و ناسزا، فحش فضحیت، دری وری و لیچار و حرف چارواداری همگی به اتفاق یکی باشند و خود را گولْمال ننمایید، همه فحش غیر فرهنگی هستند و دور از شأن آنکه رخت علم بر تن دارد. چرت بعضی مریدان از فریاد او پاره پوره گشته و بعضی زهره بترکید. یکی از مریدان که با پارتی به خانقاه اندر شده بود گفت: ای پیر! گاهی ادب حکم میکند به فحش دادن! پیر آه محکم از نهاد بلکه حتی گزارهاش هم برخاست که: مرا خواندن یاسین در گوش چهارپایان خوشتر تا گفتن حکمت نزد بعض شمایان. مرید دیگری گفت: در نزد اهل فتوت و جوانمردی یکی را باید دو تا پاسخ گفت، نه هیچ، که شرط انصاف و عدالت این باشد.
پیر از جای بِجَست و گفت: کلاس را کنسل میکنم و به تربیت چهارپایان همت میگمارم که مرا امیدی به این جمع نیست. کمی پا به پا شد بلکه مریدان اصرار به ماندن کنند. مریدان همه سر در گوشی و بیخبر از حال وی. بچه درس خوان کلاس گفت؛ ای پیر! قبل رفتن در باب فحش فرهنگی ما را نصیحت و پندی ده که کلام بیفحش چون املت بی گوجه باشد.
پیر چون این بشنید گفت: حال که التماس میکنید میمانم و برجای تالاپی نشست و گفت: چه نیکو پرسشی بود. از عقل اندک خود بهره بردی یا از جایی خواندی؟ مرید گفت: حالا! و از جواب امتناع کرد. پیر ضایع گشت اما به سبب شوق علمآموزی به روی خویش نیاورد که مریدان جوانند و خام و از قدیم گفته باشند آنچه پیر در خشت خام بیند جوان در اینستاگرام نبیند.
پیر نگاهی عمیق به مریدان کرد و گفت: فحش فرهنگی لازمه ادبیات عصر کنونی است و یک جور مهارت کلامی است. آن را که در طریقت کسب معرفت است از واجبات باشد. مبادا روزی ساحت علم و ادب فروگذارد و فحش غیر فرهنگی از خود در بدهد. پس فراگیری ساخت فحش فرهنگی به تناسب احوالات و شرایط زمانه واجب است. مریدی چاپلوس گفت: ای پیـــر! پیر گفت: خموش! مرا حافظه اندک است. میان کلام من نپر چون غوک. زمان و مکان از یاد برم و فحش غیر فرهنگی حواله دهم تو را. مریدان چشم گرد کردند و گفتند: غوووک؟! و پنداشتند که کار از دست بشد و پیر فحش غیر فرهنگی بداد. پیر گفت: ای بابا! اعصاب بر آدمی باقی نمیگذارید. غوک همان وزغ است بیسوادها!همان قورباغه خودمان. پس مریدان به آسودگی نفس کشیدند و اولین فحش فرهنگی را فراگرفتند.
پیر دستی به ریش خویش کشید و گفت: پس بدان ای فرزند! فحش باید مناسب سن بوده و رعایت سایز شود. اگرچه سن یک عدد است اما رعایت آن حکم ادب است. پس بالای پنجاه شصت را از شاهنامه بهره برده و بگویید: ای پلشت زشت کردار! ای دیو سرشت بیمقدار! خدا را! خدا را! به رعایت حال ضعیفان و بیماران به هنگام فحش گفتن. پس آنان را فحش ویتامینه بدهید. از میوهجات چون شفتالو و زردآلو و صیفی جات چون خیار چنبر و خربزه و دستمبو و سبزیجات چون کرفس و کلم و شنبلیله. فحش فرهنگی باید نقطه زن باشد و صاحب فحش بداند از کدام نواحی مورد اصابت قرار همیگرفته و همچنین باید تولید داخل باشد. مبادا فحش خارجی بر لب آرید که تهاجم فرهنگی است.
مریدی گفت: ای پیر!میشود با فحش جذب توریست کنیم. مگر نه آنکه از قدیم گفتهاند: فحش را بینداز صاحبش آن را مییابد. فحش خارجی بدهیم تا خارجیها برای برداشتن فحششان بیایند. حال کردید فکر اقتصادی را؟! پیر در وی نگاهی انداخت حاوی انواع و اقسام فحشهای آب نکشیده و گفت: مگر در خارجه قحطی فحش است که برای یک مشت فحش ناقابل به این دیار سفر کنند. مرید بسی خز شد.
پیر ادامه داد: فحش باید که بیس علمی و تخصصی داشته باشد. مریدی پنهانی از بغل دستی خویش پرسید: بیس را معنی چه باشد؟ مرید بغل دستی گفت: تو چگونه بدین خانقاه درآمدی که معنی بیس نمیدانی؟ بیس را معنی پایه و بنیان است. افتاد؟! پیر پچپچ ایشان بشنید و گفت: این سرو صدا از کدام پدر محترقه بود و مریدان را چشمها گردالی گشت که پیر این دفعه دیگر فحش غیر فرهنگی ناجور بداد. پیر گفت :هرگز مباد که کرسی تدریس و تعلیم به فحش غیر فرهنگی آلوده کنم. پدری که دچار احتراق درونی شده باشد را پدر محترقه گویند و این نوعی فحش سازی بر پایه علم لغت و صرف و نحو است.
مریدان همه در شگفت شدند از علم و بلاغت پیر چندان که یقهها چاک دادند و از خانقاه بیرون دویدند و پیر برای جمله ایشان غیبت همی رد کرد.
❇️منتشر شده در دفتر طنز حوزه هنری تهران
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌱شهید سلیمانیِ حداقلی
✍زینب نجیب، عضو تحریریه مجتهده امین
دشمن برای دشمنی حربههای متعددی دارد.
گاهی تخریب... گاهی ترور... گاهی تحریف...
گاهی در مرحلهای هدفش حاصل میشود و گاهی مجبور است هر سه را با هم، یا یکی را پس از دیگری عملیاتی کند.
مانند دشمنی با رسول الله (ص) ابتدا به خیال خام خود، در اوج حماقت، به پیامبر مکرم اسلام اهانت کردند تا شاید به روش تخریب، شخصیت ایشان را تحقیر کنند. آنها نمیدانستند که مشتی خاک به سوی آفتاب پاشیدن نهتنها از درخشش خورشید نمیکاهد بلکه خاک به سوی خودشان باز میگردد.
در وهلهی بعد نقشهی ترور حضرت را کشیدند که این نیز موفق نشد.
بعد از آن تصمیم گرفتند در کنار ایشان سکوت کنند و ادعای ایمان داشته باشند اما در هر فرصتی به تحریف ایشان و دین مبین اسلام مبادرت ورزند که البته در این زمینه به موفقیتهایی دست یافتند.
یکی از همین تحریفها اعتقاد به دین حداقلی است، دینی که فقط ساحت فردی انسان را پوشش میدهد و در برابر مسائل اجتماعی منفعل است. دین سکولار یا به قولی اسلام رحمانی دینی که ظاهری جذاب دارد و باطنی پوشالی که حتی قدرت حفظ خودش را هم ندارد.
حال امروز که دشمن از تخریب و حتی ترور حاج قاسم ناکام مانده، دست به تحریف او زده است.
او که بیشرمانه و بزدلانه شخص او را ترور کرد امروز در پی حذف شخصیت حقیقی اوست.
بههوش باشیم و بدانیم او فراجناحی بود اما بهشدت انقلابی بود.
اصلاً انقلابی و انقلابیگری خط قرمزش بود.
جمهوری اسلامی را حرم میدانست و اطاعت از ولایت فقیه را یکی از شئون عاقبت بخیری.
یادمان باشد خلق دوگانههای "امت و ملت" در وصف او حربهی دشمن است. محدود کردن او تنها به عنوان یک قهرمان ملی حداقلی کردن اوست.
🍃او قهرمان ملت بود و الگوی مقاومت امت🍃
#جان_فدا
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌨دوشنبهی بارانی
✍️طیبه فرید، عضو تحریریه مجتهده امین
آخرین باری که دیدمت دوشنبه بود و باران می بارید.با خنده رفتی. با خانم جان برایت آش پشت پا درست کردیم و ریختیم توی کاسه های کشمیری و گلسرخی، بردیم در خانه ی همسایهها.
کاسه ی کشمیری! کاسه ی گلسرخی!
یادت هست چقدر به این کاسه ها حساس بود که لب پر نشوند! سال به سال فقط از توی بوفه میآوردشان بیرون و غبارشان را با دستمال یزدی می گرفت و دوباره می گذاشتشان سر جایش.
روزی که تو رفتی، آش پشت پایت را ریخت توی همان کاسه ها و داد به همسایه ها. بی سابقه بود!
من از این شکلی دل کندنش ترسیدم!
کاسه ی گلسرخی بی کعبش را، خاص تر تزیین کرد و خودش برد در خانه ی بهجت خانم اینها!
میگفت وصله یِ تنِ ما توی خانه ی بهجت خانم است، لیلا ابرو کمانیترین دختر بهجت خانم! وصله ی تن ما! خانم، باکمالات. در چادر سیاه مثل ماه شب چهارده میتابید!
آخرین باری که دیدمت دوشنبه بود! داشت باران می بارید. عکس امام(ره) را زده بودی روی سینهات.
کوله پشتیات را برداشتی و ما تا مسجد همراهت آمدیم، سوار اتوبوس که شدی، باران داشت بند می آمد، خانم جان حس دل کندن داشت، من هم! اما باران زودتر از همه از تو دل کند وقتی اتوبوس از انتهای خیابان داشت محو می شد.
باران بند آمده بود. جزیره ی مجنون آخرین جایی بود که تو را دیده بودند.
خبر نیامدنت که رسید، خانم جان نه گریه کرد و نه حرفی زد! فقط اُترجها را از سر شاخههای درخت چید و مربا درست کرد. برای تو، تو که هیچوقت باز نگشتی!
بهجت خانم اینها از این محل رفتند و لیلا ازدواج کرد. خانم جان فراموشی گرفت، اما تو را هیچوقت فراموش نکرد! زمستان امسال خانم جان نیست که برایت مربا درست کند. دوشنبه است! دارد باران می بارد. اترج ها سر شاخه ها سنگینی می کنند، همه را میچینم و میدهم واحد انفاق مسجد. یکیاش را می گذارم روی طاقچه کنار عکست!
شب خواب می بینم خانم جان دارد مربای اترج درست می کند و می ریزد توی کاسه های گلسرخ و تو می بری برای همسایه هایتان توی بهشت.
دو روز بعد یک شیشه مربا از مسجد برایم می آورند. رویش نوشته شادی روح مادر شهید حسینی و فرزند شهیدش صلوات.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#ویژه_طلاب_و_دانشجویان(برادر و خواهر)
✔️ آموزش مهارتهای پاسخگویی در فضای مجازی
🖊 دوره شبههشناسی و پاسخگویی(1)
🔍 محورها
1️⃣مبانی و اصول تبلیغ در شبکههای اجتماعی
2️⃣ تکنیکهای مناظره و گفتوگو
3️⃣ جریانشناسی رسانه
4️⃣ آشنایی با خبرنویسی
5️⃣ مهارتهای کنشگری
6️⃣ یادداشتنویسی
✍️نامنویسی و آشنایی با دوره
@Madrese_Shobhepajohi
✍️ این رویداد تولیدمحور به همت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه و با مشارکت مرکز علمی تربیتی مهدیه در قم برگزار میشود.
🖌 مزایا و امتیازات:
☑️ برگزاری به صورت حضوری و مجازی
☑️ ارائه گواهی شرکت در دوره
☑️ چاپ و نشر آثار برتر در نشریات و فضای مجازی
☑️ پرداخت حق الزحمه برای آثار پذیرفته شده
☑️ امکان ادامه همکاری در زمینه پاسخ گویی
#تبلیغ_مکتوب
#کنشگری_آگاهانه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
.....................................................................
نویسا بمانید تا #پویش_نوشتن تا #جهاد_روایت
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
🔖مکتب حاج قاسم، تراز انقلابیگری
✍️آمنه عسکری منفرد، عضو تحریریه مجتهده امین
امامخمینی (ره) بر پایهی دین مبین اسلام و مکتب رهاییبخش آن و تمسک به اصول نابی همچون خط سرخ حسینی و در جهت تحقق عدالت علوی، خاستگاه شجرهی طیبه انقلاب اسلامی شد. انقلابی که به معنی واقعی کلمه، معجزهی قرن به شمار میرود و از آنجاکه معجزه، تاثیری فرامرزی دارد، پیام فطری الهامبخش و سیال این مکتب که با اندکی خردورزی میتواند در جانودل هر انسانی بنشیند، به مرزهای ایران اسلامی محدود نشد و طیف گستردهای از آزادی خواهان شرق و غرب دنیا را با خود همراه نمود و فرهنگ و اندیشهی انقلاب اسلامی را از ایران به سرزمینهای دیگر صادر کرد، تا جاییکه در عرصهی مقاومت و شجاعت، ایران اسلامی را به «محور مقاومت اسلامی» در منطقه و شهید حاج قاسم سلیمانی را به «اسم رمز برانگیختگی بسیج مقاومت در دنیای اسلام» تبدیل کرد.
سپهبد شهید قاسم سلیمانی عصارهی ناب هشت سال دفاع مقدس بود که رهبر انقلاب در نخستین پیام خود به مناسبت شهادت این شهید عزیز، او را شاگرد مکتب امامخمینی (ره)، فرزند انقلاب و نمونهی انقلابیِ تراز، در مسیر پویش آرمانها و ارزشهای ایرانی اسلامی برای نسل جوان معرفی کرد. این شهید بزرگوار نمادِ تحققِ واقعی ارزشهایی نظیر؛ صدق و اخلاص، بصیرت و ولایتمداری بود که درواقع بهعنوان نماد و نمایهی مکتب سلیمانی بشمار میرود. ایشان درحالی از منظر رهبر انقلاب بهعنوان «مکتب» معرفی شد که نماد و تحقق واقعی ارزشهایی چون مقاومت، ایثار و ازخودگذشتگی، اعتماد به وعدههای الهی بود که همهی این عوامل، در میدان مبارزهی حق علیه باطل بهخصوص داعش و رژیم صهیونیستی در او تجلی عینی پیدا کرد. مکتب حاج قاسم به همه فهماند که میدان مبارزهی حق علیه باطل، طول و عرض جغرافیایی نمیشناسد و هر جای جهان که باشی همانجا خط مقدم نبرد حق و باطل است. میتوان چنین ادعا کرد که جنس مکتب شهید سلیمانی بیشاز آنکه ناظر به میدان جنگ سخت باشد، از جنس گفتمانی است که اسارت ناشی از اندیشهی استبداد و استکبار را در میدان مبارزهی نرم، از پای ذهنیّت ملتها برداشته، تا با خودآگاهی اسلامی، معنویتگرایی، تعهد و ایمان، شجاعت و تدبیر، ملتها را به راه روشن عزتمندی و آزادگی رهنمون سازد.
ایشان یک مجاهدِ دائمی بود که همواره اخلاص داشت و «انقلابیگری و انقلاب خط قرمز واقعی او بود. او در عالم انقلابیگری به شدت پایبند به انقلاب و خط مبارک و نورانی امام بود.» (بیانات رهبر انقلاب ۱۵تیر ۱۴۰۱). مکتب او نیز نمای کاملی از راه روشن انقلاب، جهتِ تحققِ «تمدن نوین اسلامی» و شکلگیری «امت واحدهای» است که در عصر انتظار، مقدمات ظهور منجی بشریت را فراهم میکند.
#جان_فدا
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
💌از خانهمان چه خبر؟
✍️زهرا حاجمحمدی، عضو تحریریه مجتهده امین
سلام بر پدر معنویام علیبن ابیطالب، درود خداوند بر شما که بیش از پدر طبیعیام با من مانوساید و زحمتهای همیشگیام شما را بیزار و مشمئز از گوش کردن به درد دلهای این فرزند گریزپا نکرده است.
پدرم؛ علی جان! امروز که این سطور را برایتان سیاهه میکنم چند روزی به پایان دههای که به نام مادرم گره خورده، باقی نیست، با غمی بس سنگین در ثانیه به ثانیهی آن. باز صدای ناله از زمین به آسمان بالا میرود تا با نالههای عرشنشینان گره بخورد. دلم برای مادر جانم بسیار تنگ است. از شما تقاضا دارم پابوسیام را خدمتشان عرضه کنید و بفرمایید که دلتنگ دیدارشان هستم.
پدرجان حال و روز این روزهایتان را میفهمم. نوشته بودید چندیست که همسایگان در مدینه از اتفاقی مبهم در "خانهی علی" سخن میگویند. گویا ساکنان خانههایی که در طول و عرض خانهی دختر رسول خدا واقع شدهاند، گلهمند هستند و دایم میپرسند در خانه فاطمه چه خبر است؟!
مرقوم فرمودید که ساکنان این خانهها همانند ارواح سرگردان؛ دربدر سکوت هستند، شهر خالی شدنِ شبها و روزهایش را از صدایِ "زهرا" طلب میکند. همسایهها گله دارند از وقتی پیامبر اعظم به رحمت خدا و دیدار معشوشاش رفت، صدای نالهی فاطمه قطع نشد و دو ماهی خواب و خوراک را از آنها گرفته بود، اما حال که فاطمه آرام شده و دیگر صدای نالهاش به گوش نمیرسد، نالهی فرزندان زهرا آرام و قرار را از مدینه گرفته! میپرسند حسنین و زینبین را چه شده؟ آیا "زهرا" بیمار شده، یا "علی" نیرو و توان خود را از دست داده که بچهها این چنین بیقرارند؟!
پدرجان ماجرا از چه قرار است؟ نگرانتان شدهام. مادرم زهرا حالشان خوب است؟ سرورانم حسنین و خواهران بزرگوارم زینب و ام کلثوم از چه سبب این چنین گریان و آشفته شدهاند؟ دلیل این همه پریشانی در خانهمان چیست؟ این همه بیتابی دلیلی جز "فاطمیه" دارد؟
راستی پدر جان در مرقومهی قبلیتان که چندی پیش بهدستم رسید، از جشن بزرگی نوشته بودید که برادرانم به آن دعوت بودند. نوشتید همگی بسیار خوب بودند و جای هیچ نگرانی نیست. گفتید در آن جشن، مادرم "زهرا" هم حضور داشتند و سرورانم حسنین و فرزندانشان.... اسامی مهمانان را که بردید خیالم آسوده شد که دوستان جدیدمان خدمتتان رسیدهاند و جمع خوبان در بهشت مشغول نوش و نیوش هستند و آسمانها زیر پایشان سر به سجده دارند.
یکی از آن مهمانان، آرمان علیوردی بود. پدر جان میدانید آرمان هنوز دورانِ طلبگی را به پایان نبرده و مادرش نگران ادامهی تحصیل اوست. همسر و سه فرزند شهید حمزه علینژاد هم این روزها ناخوشاحوالاند. بچهها بیتابی پدر میکنند و مادر از بیقراریهای بچهها، پریشان احوال گشته.
از مهدی لطفیپور هم برایم نوشتید و اینکه احوالش خوب است و اثری از درد و جراحت در بدنش باقی نیست. و نوشتید که برادرانم امیر کمندی و نورالدین جنگجو هم این روزها بسیار شاد و در محضر دیگر پاسداران و سربازان شهیدمان هستند. خدا را شکر.
راستی پدر جان نگران رهبرم نباشید. جانشین و پرچمدار دینِ شما در ایران؛ پیشمرگها و فداییان بسیاری دارد که حاضرند جانشان را برایش قربانی کنند. میدانم نگران ظهور هرچه سریعتر فرزندتان هستید، ما نیز بیقرار میزبانی از او و آمادهسازی جهان برای رجعت شما و مادرمان "زهرا" هستیم. لطفا در راز و نیازهای سحرگاهی خود از خداوند بخواهید به این فراق بیش از هزار ساله پایان دهد و دیدار شما و ما را محقق سازد.
پدر جان اطمینان دارم که برایم آرزوی خیر دارید، شما نیز مراقب خودتان و مادر عزیزم باشید. تا زمان حتمی دیدار، برادران شهیدم را به شما میسپارم. در انتظار پاسخ نامهتان هستم. به امید دیدار پدر جانم!
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#جان_فدا 🍃🌹
او قهرمان جنگ ها بود
قلبی بزرگ و مهربان داشت
چون کوه، سخت و پای برجا
در سینه اش آتشفشان داشت
تاریخ، مانندش ندیده
آن سوتر از جغرافیا بود
لبنان، فلسطین، شام، ایران
در حیرتم؛ اهل کجا بود؟!
با دشمن خونخوار، عمری
در جبهه های جنگ، جنگید
در غربت شام و فلسطین
با داعش دلسنگ جنگید
خود را فدای راه حق کرد
تا آنکه شد سردار دل ها
از او گرفته زیور امروز
«فرماندهی» در کشور ما
در سینه ی آزاد مردان
دارد حضوری سبز دایم
پاینده می ماند همیشه
نام و مرام «حاج قاسم».
#تقی_متقی
#شاعران_کودک
#شاعران_آئینی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
🥀غم ثانیهها
✍️ فاطمه شکیب رخ، عضو تحریریه مجتهده امین
وای امشب که چقدر ثانیهها غم دارند...
لحظههای گذران، دل به تلاطم دارند...
رفته بودی که مهیای خداوند بشوی
سهم آن موشک و خمپارهٔ دشمن بشوی
قدَمت سایهٔ سنگین به دل شیطان بود
حلق بستهشدهٔ دشمن خلق الله بود
کاش برگردی و بازم به حرم جان بدهی
پرو بالی به دلِ رفته زحالم بدهی
گو از آن روضهٔ ناگفته که مکشوفه نشد
قدمی مانده به صبح بود که بشکفته نشد
خون پاکی که ز تو ریخت، ره آوردی داشت
حاصلِ نسل خراسانی قاسم را داشت
#جان_فدا
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔖تو بودی...
✍🏻 ریحانه حاجی زاده
تو که بودی؟! که بعد از رفتنت دختران مدرسه سیدالشهداء(علیهالسلام) نتوانستند ماندن را در دنیای بی تو تحمل کنند، به قول سید شهیدان اهل قلم: "آنان که ماندهاند شهر را به بهای اسارت خریدهاند، حیاتشان بر ترک ماندن است، ماندن سختتر و جانکاهتر از رفتن است."
تو که بودی؟! که دل دختران زهراییات برای آن لبخندها، صفا و صمیمیتی که وقتی بودی، بر روی لبهایشان بود، بسیار تنگ شده است.
تو که بودی؟! که تمام دخترانت بعد از رفتنت به ستوه آمدند و هر کدام به نوعی دلتنگیشان را بیان کردند یکی خوب و یکی بد؛ اما بگذار بگویم آن دختری که حتی حجاب مناسبی هم نداشت برای تو آنقدر گریه کرد که به هق هق افتاد.
تو که بودی؟! که یک دنیا از شنیدن نامت به لرزه در میآمد. تویی که بعد از رفتنت محاسن طلایهدار خراسان سفیدتر از قبل شد. بعد از رفتنِ تو دشمن نبودَنت را بهانهای برای حمله به شاهچراغ کرد و نبودَنت را بهانهای برای صدمه زدن به روح و روان دختران و پسرانت کرد.
تو که بودی؟! که وقتی رفتی پسرک ۱۳ سالهای در فلسطین، سنگِ در دستانش را با شتاب بیشتری به طرف صهیونیست پرتاب میکند.
تو که بودی؟! که یعقوبوارانه در عمق چاه این متن به دنبالت میگردم. آری تو یوسف چاه این متن شدی!
حالا به صراحت میگویم تو همانی بودی که ریشهی داعش را در کشورهای مسلمان خشکاند و نگذاشت کودکان بیشتری در یمن، عراق و سوریه یتیم شوند و تو بودی که شدی تمام کس و کار آنها.
تو بودی که شدی کابوس آن قمارباز آمریکایی. آری تو تنها کسی بودی که برای خونخواران اسرائیلی خط و نشان میکشیدی.
علمدارم هنوز آن جملاتی که به آن قمارباز احمق میگفتی در خاطرمان هست: "نیروهای مسلح ایران نمیخواهد، من حریف شما هستم نیروی قدس حریف شماست. بدانید اشهد بالله هیچ شبی نیست ما نخوابیم و به شما فکر نکنیم. به شما میگویم آقای ترامپ قمارباز بدان در آنجایی که فکر نمیکنی ما در نزدیک شما هستیم. "
تو بودی که شب و روز از مرزهای این حرم دفاع میکردی. آه که هر چقدر هم که از تو بگویم تمام نمیشود.
سردارم تو بیمثال بودی و من یقین دارم تو با او میآیی و آوینی روایت میکند فتح نهایی را.
یک #دهه_هشتادی
#پویش_نوشتن
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔴 مالکها و عمارها
✍️فاطمه ابن علی، عضو تحریریه مجتهده امین
ما چراغهایی هستیم که باید خیمه انقلاب اسلامی را روشن نگه داریم. اگرچه مصباح درخشان انقلاب از بین ما رفته و این خیمه امروز سیاهپوش است، اما با فقدان علامه بزرگ، متوجه وظیفه خودمان شدیم و آن را ملموس تر از قبل حس کردیم. ما امروز داغدار دو یار بزرگ انقلاب و اسلام هستیم اما استوارتر از گذشته ایستادهایم.
پرچم روشنگری و مقاومت مالک و عمار امروز روی دوش کسانی است که میخواهند ادامه دهنده راه حضرت علامه مصباح و سپهبد شهید سلیمانی باشند و پرچم را در قله ای که آنها آرزو داشتند به اهتزاز درآورند.
إنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ. مالک ها و عمارها یک به یک می روند. بدون شک فقدان آنها ثلمه ای است بر پیکر اسلام؛ اما اگر بر جامعه اسلامی غم چیره شود و ناامیدی ظاهر گردد و بگوییم مالک شهید شد، عمار از دنیا رفت و علی تنهاست، برمی گردیم به هزار و چهارصد سال قبل.
با این دیدگاه همه زحمات سختافزاری و نرمافزاری که برای رشد اسلام و مسلمانان در طول قرن ها کشیده شده و خون هایی که برای این هدف شریف به زمین ریخته را نادیده گرفته و فکر میکنیم قرار است مانند صدر اسلام اگر عمار نباشد بصیرت جامعه به زانو در می آید و اگر مالک شهید شود کار علی و حکومت او تمام است!
هیهات! صدها سال است شیعیان زحمت کشیدهاند، خون دل خورده اند و در خونشان غلطیده اند تا جامعه اسلامی به اینجایی که هست رسیده.
بیش از چهل سال است مردم ایران زیر فشارهای اقتصادی و شبیخون های فرهنگی و بمباران رسانه ای ایستاده اند؛ جان عزیزترین فرزندان شان به پای قدرت اسلام و بصیرت مسلمانان ریخته شده و حالا انقلاب عظیم اسلامی در گام دوم به مرحله تاسیس تمدن نوین اسلامی رسیده است.
ایرانیان دراین راه توانسته اند آزادگان جهان اسلام، از شرقی ترین مرزهای آسیای شرقی تا مدیترانه و شاخ آفریقا و سواحل اقیانوس اطلس را همراه جریان توحیدی انقلاب اسلامی کنند. امروز از لکنهو ،دهلی، کشمیر، کویته تا ضاحیه بیروت، غزه و ابوجای نیجریه عمار خیز و مالک خیز است.
در عصر جدید، خیمه عظیم انقلاب اسلامی همان شجره طیبه ای است که ثمرش مالک ها و عمارهای گوش به فرمان مرکز فرماندهی مقاومت اسلامی است.
وظیفه ما در این عصر حساس و پیچ تاریخی چیست؟
ما باید هدف ها را شناخته، بنیادهای فکری و اصول و مبانی انقلاب و تمدن اسلامی را در خود تقویت نموده و بر اساس شرایط خود به وظیفه مان عمل کنیم. مطهری خوانی، مطالعه طرح کلی اندیشه اسلامی، سیره اهلبیت و تاریخ اسلام در به دست آوردن این آگاهی ها مفید است.
جنگ امروز، جنگ اراده هاست. صاحبان ارادههای محکم، می شوند مالک و عمار برای انقلاب و اسلام. مانند سلیمانی و مصباح که چراغ راه بوده و هستند برای اراده هایی که می خواهند در این مسیر قدم بردارند و مالک و عمار مکتب علی شوند.
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✅ خاطره یک عکس
✍️معصومه پازکی، عضو تحریریه مجتهده امین
تو را اولین بار در یک تصویر دیدم، نمی شناختمت و شاید هنوز هم نمی شناسم. شناخت انسانهای بزرگ به قدر فهم های کوچک نمی آید شاید باید بزرگ شد تا بزرگانی مثل تو را شناخت.
خوب یادم هست خیره به عکس شما و امام خامنهای که روبه روی هم با فاصله خیلی کم ایستاده بودید بار اول چند دقیقهای با شعف به آن عکس نگاه کردم و گفتم، خوش به حالت در نزدیکترین فاصله از نور ایستادهای و بارهای دیگر هم به سراغ آن عکس رفته و هر بار به حال شما غبطه خوردم و دوباره تکرار کردم چقدر نزدیک به رهبر انقلاب! چقدر آقا از دیدن شما شاد بود چقدر قلبش در آرامش بود و شما متین و مودب و با حیا سر خم کرده و دست را به نشانه ادب بر روی دست گذاشته، ایستاده بودید و من هر بار می گفتم، خوش به حال زیبایت.
بعدها عکس ها و کلیپ های زیادی از شما منتشر شد و دانستم به شما حاج قاسم می گویند قاسم سلیمانی فرمانده سپاه در عملیات سوریه و عراق برای مقابله با داعش دیگر خودت هم برایم جذاب شده بودی حاج قاسم. هنوز زیاد از شناختم نگذشته بود که خبر شهادتت در صبح جمعه یک ملت را عزادار کرد، رهبرش را عزادار کرد و چه کن فیکونی شد عالم.
سرزمین ایران، عراق ، سوریه، لبنان و راستش را بخواهی من می گویم هر کسی که با نام علی آشنا بود عزادرا تو شد در تمام کره خاکی.
تو در مدار مغناطیسی حضرت علی جذب شده بودی و مشتاقان علی گرداگرد آن در هیاهوی غم از دست دادن تو گریان و عزادار بودند.
شناخت من از تو کوتاه بود به اندازه کوتاهی فهمم شاید اندازه بهره من از شناخت تو به قدر زل زدن به همان عکسی است که حالا دیگر قاب اتاقم شده است.
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI