eitaa logo
اندیشمندان جوان سپنتا
218 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
135 ویدیو
15 فایل
کد شامد 1-2-736791-61-0-10 Andishmandan Javan Sepanta Tel: +98 (26) 34 81 92 10 +98 (26) 34 82 41 70 SMS: 1000 26 34 81 92 10 Web: https://ajs.org.ir e-mail: info@ajs.org.ir Channel Admin: @ajs_org_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
! در است کنان می آید او ز راز من آگاه است می دانم خبری ز آورده گلم،قاصدکم! قدمت خیر! در راه است موسسه فرهنگی آموزشی
ای تو با ، تو بن ، یا داری از یا ، ، یا حسن کریم مبارک موسسه فرهنگی آموزشی لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 دلم ز کف سر تو را رها نکند از کمند تو وارستگی خدا نکند اگرچه مرا بی‌گنه بریخت ولیک کسی از خون‌بها نکند هر آنکه از کف جامِ می گیرد نظر به جانب جام جهان‌نما نکند بسوخت ندیدم اثر ز آه سحر ز من گذشت، کسی بعد از این نکند به بلبلان چمن از من گویید به ناز گلم رفته کس صدا نکند تو ده که مَنَت جان نثار خواهم کرد کسی بهتر از این دو تا نکند بگفتمش که دلت جای است بگفت کسی به دیر شهان بوریا نکند لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 تا گرفتار بدان شدم به دوصد دل، «» شدم گفته بودم که به خوبان ندهم هرگز ❤️ باز چشمم به تو افتاد و 💗 به امید روی تو نشستم چندان تا که اندر نظر خلق خار شدم خرقه من به یکی جام: کسی نکرد من از این خرقه زده بیزار شدم سرم از زانوی راست نگردد چه کنم حال چندی‌ست که سرگرم بدین شدم گاه در کوی خراباتم و گه دیر مغان من در این عاقبت چه بی‌عار شدم اول به عصا تکیه زد آنگه برخاست گفت آن دیدم و بیمار شدم نقد در طلبش صرف نمودم صد راحت از طعنه و طلبکار شدم از کف پیر مغان دوش به هنگام به یکی جرعهٔ می، اسرار شدم لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 مرا که نیست تن چه قید به تنگ جان من از ز ننگ تن است خوش آن زمان که من از قید تن شوم چه در نگری این فضا نه جای است خلاصیِ من از چَهِ زَنَخدانش همان حکایتِ مور است و قصهٔ لگن است بلای من آن است سیاه روزم از آن طُرّهٔ شکن شکن است چو کند صورت ز تیشه دانستم از آن زمان که همان تیشه خصم کوهکن است اگر چه پاس تو نشناسی ولیک قصد من از رویت شناختن است لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 گر مراد خود حاصل از اختر نکنم ، ناکسم ار چرخ تو چنبر نکنم مادر دهر اگر مثل تو زاید بی‌پدر باشم اگر حرمت نکنم این تویی در بر من یا که بود و که من از خود این واقعه باور نکنم سر از آن شب که ز تو برداشته‌ام خویش را در دو جهان با فلک نکنم نیست یک شب که از حسرت چشمت تا صبح متصل خون دل از دیده به نکنم شعلهٔ آه من به خواهد زد ز آب چشم خود اگر روی تر نکنم من ریز میندیش تو از که من شکوه از دست غیر از تو به نکنم لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 از هجر تو ندارم غیر تو ندارم چون خم گیسوی بیقرار تو یک دم بی ماهت بتا قرار ندارم بر سر بازار عشقبازی بر کف جز سر و بتا نثار ندارم شراب و دلم کباب چه سازم کز خم گیسوی ندارم راز دردمند خود به که گویم من که به جز غمگسار ندارم تو چون سنبل است روی تو چون گر دهدم دست بیم ندارم سرشکم چکید و سیه شد آه که مجبورم ندارم از غم هجر رُخَت به تصور چون دل خود ندارم لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 از دست روزگار شدم ماندم آنقدر تا ز شدم خون آنقدر بدامن ریخت که من از دیده شرمسار شدم تن و خسته بار هجر گران به عجب زحمتی دچار شدم به گل رخت چندان ماندم ای سرو قد که خوار شدم نخورد کس که من خوردم این و خمار شدم به سر گو قراری گیر که ز اندازه بی‌قرار شدم دیدمش یک و جان دادم خوب از این قید رستگار شدم است من به رغم به خر خویشتن سوار شدم گفت عارف از این خوشم که دگر با شدم لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 حال با تو مرا بصر می‌گوید پنهان من از خانه به در می‌گوید سر زد از کوه مرا ولی در گوشش گویی آهسته لال به کر می‌گوید در خم باده فتم تا نکشم ننگ زانکه النار و لا العار پدر می‌گوید حرف قحط است مگر باز به منبر واعظ از قضا و قدر و عالم ذر می‌گوید بوالبشر یک غلطی کرد که تا ذی‌حق است ار بد از افراد می‌گوید دست دادند به هم ما را کندند حال امروز به از می‌گوید این سخن گر بنویسند به زر جا دارد الحق عارف سخن سکه به زر می‌گوید لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 خیال تو از سر به در نمی‌آید ز من علاج به جز سر نمی‌آید الهی آنکه نبودی قد بتان که جز جفا ثمر از این شجر نمی‌آید و مهر ز خوبان طمع مکن ز آنروی که بوی ز جنس نمی‌آید برفت دل پی تفتیش کار و دمی بایست که بی‌خبر نمی‌آید چه حیله کرد به کار مصر که این به سراغ نمی‌آید تو و داد ز مدار امید که از نژاد دادگر نمی‌آید گفت چو سخنور استادی نیامده است به دوران دگر نمی‌آید لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 به سر اگر رخت نبندم چه کنم واندر آن کوی اگر ندهندم چه کنم من ز در بستن و واکردن به جان آمدم گر نکنم باز و نبندم چه کنم غم و و بدبختی من تو پسندیدی اگر من نپسندم چه کنم مانده در قید اسارت تن من وان خم زلف می‌کشد، می‌روم افتاده به بندم چه کنم من به اوضاع تو ای بی‌صاحب جم نکنم گریه پس از نخندم چه کنم آیت روی تو ز است من بر آن آتش چو سپندم چه کنم من ریختی و وصل تو شد کام رقیب من به ناچار از تو کندم چه کنم شرط است سپس راه گیرم و بس عارف آسوده من از ناصح و پندم چه کنم لینک کانال 👈 @ajs_org