✅#تحلیل آرای مردمی مرحله دوم #خنداننده_شو
🔸« ضرورت صیانت از #طنز_بدنه »
⬇️
https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/90
عقل یشمی خالخال پشمی
✅#تحلیل آرای مردمی مرحله دوم #خنداننده_شو 🔸« ضرورت صیانت از #طنز_بدنه » ⬇️ https://eitaa.com/aliebr
باسمه
🔰#تحلیل آرای مردمی مرحله دوم #خنداننده_شو
✅« ضرورت صیانت از #طنز_بدنه »
🔸این نتایج مرحلهی دوم مسابقهی خندانندهشو است. مرحلهای که با جنجال خبری زیادی شروع شد و شب اول آن، نقدهای زیادی را برانگیخت. شبجمعهی هفتهی گذشته نتایج آرای مردمی را اعلام کردند. نتایج واقعا توجهبرانگیز بود که تحلیل آن، نکات خوب و آموزندهای میتواند داشته باشد.
🔸قبل از هر چیز، توجه به یک نکته در تحلیل این آمار، به عنوان مقدمه لازم است و آن اینکه هرچند هدف اصلی رایگیری، انتخاب باکیفیتترینهاست؛ اما رای مردمی، الزاما فقطوفقط رای به کیفیت نیست. عمده کیفیت است ولی عوامل و پارامترهای متعدد دیگری هم دخیل است. مثل حال خوب داشتن رای دهندگان، مثل دلسوزی و مثل عوامل جانبی و حواشی افراد (مثل ادب و نزاکت یا ناراحتی و غصه و...). به عبارتی مثلا اگر 80درصد کیفیت موثر باشد، 20درصد هم مربوط به عوامل دیگر است.
🔸شب اول از مرحلهی دوم، نقدها و جنجال زیادی بهپا کرد. عدهای -با بیان خوب یا بد- به حرکت ناشایست بعضی از شرکتکنندگان ایراد گرفتند و در مقابل نیز عدهای این نقدهای فرهنگی را آروغ روشنفکری و اخلاقنمایی نامیدند. خب حالا با فاصله گرفتن از آن حواشی، میتوانیم بر اساس آمار و ارقام، مسئله را تحلیل کنیم.
🔸مطابق آمار مردمی، مشارکت در روز اول کمتر از روزهای بعد است. کمی رای افراد روز اول را نمیشود فقطوفقط بهپای کمبود بیننده گذاشت! زیرا شرکتکنندههای قابلی در شب اول اجرا داشتند. اجراهای شب اول جدای از اینکه بیادبی و بیاخلاقی داشت، طنز کاملی هم نداشت و بعضیها اصلا خنده نداشت!! اینطور حساب کنیم که مخاطب بعد از دیدن دو-سه اجرا، بالکل از دیدن برنامه منصرف میشود و تلویزین را خاموش میکند و لذا اصلا اجرای آخر را نمیبیند یا اگر هم میبیند ترجیح میدهد به بحث نامناسب و زشت توالت و ر..دن (شرمندهام که این لفظ را استفاده میکنم چون خود اجراکننده با صراحت و تکرار از این لفظ در اجرایش استفاده کرد) رای ندهد، لذا کمترین رای را کسب میکند. کمفروغی و کممایگی طنز و رعایت نکردن مرزهای عرف و فرهنگ، کمترین رای را برای شب اول به ارمغان میآورد! کسی هم که بیشترین طنز را در شب اول دارد، بهعنوان کمترین رای (نفر هشتم)، به مرحله بعد راه پیدا میکند. من اینطور میفهمم که: بیشترین تلاش بیادبانه برای خنداندن، در بهترین حالت، نفر آخر است!
🔸در مقابل، کسی که حائز بیشترین تعداد آراست، باز هم خانم است؛ اما هم طنز لطیف و تمیزی داشت و هم نقد درست اجتماعی بود! دقیقا در همان شب سوم هم، شخصی جزو یکی از دونفر دارای کمترین رای است. این نشان میدهد رایها از روی احساس و صرفا جو بیننده نیست. این موئدی است که شب اول هم به اندازهی شب سوم مخاطب و بیننده داشته، ولی چون از اجرا لذت نبرده، رای نداده. نزدیک بودن آرای سهنفر اول که در دو شب متفاوت اجرا داشتهاند هم موئد دیگری برای همین مسئله است. حتی اگر 50-60هزار رای نفر هفتم از روی حالخوبداشتن شب سوم باشد، باز هم از نفر هشتم جلوتر است!!
🔶نتیجهگیری من این است که « #بدنه ، #طنز_تمیز را میپذیرند و #طنز_کثیف را پس میزدند.» لذا اگر نقدی برای ضرورت حفظ مرزهای اخلاقی میشود، تلاشی برای مطالبهی نیازهای خودِ #فرهنگ_عمومی جامعه است؛ تحمیل نیست! هنرمند یا نویسنده یا هر انسان شریفی که برای جامعه کار میکند و برنامه میسازد، باید مخاطب خود را بشناسد و مرزها و قواعدش را رعایت کند. مگرنه روسیاهیاش برایش میماند. مردم خودشان با این رای، طنز موردنظرشان را انتخاب کردند.
🔸طنز بدنه، یعنی #طنز_خانواده. یعنی خانوادهای راحت دور هم بنشینند و هندوانه بخورند و بخندند و لذت ببرند! آروغ روشنفکری، دقیقا همین نالهکردنهای عدهای از وجود مرزها برای طنز و شوخی است؛ نه تذکرهای خیرخواهانهی اخلاقی. #طنز_بدنه را با لوازم و مقتضیات خاص خودش، جدی بگیریم و از دودوتاچهارتا کردنهای فاصلهگرفته از فرهنگِ بدنه، فاصله بگیریم.
.
🔹پ.ن: متاسفانه آمار کامل در اینترنت نبود؛ مجبور شدم برنامه را دوباره دانلود کنم و آمار را یادداشت کنم.☺️
🖊علی.ا - 96.4.21 (اگر افتخار دادید و مطالعه کردید، از نقدونظرتان استفاده میکنم💐)
[ #یادداشت #یادداشت_آزاد #خندوانه #خنداننده_شو #تحلیل_رای #مردم #طنز #اخلاق #مرز ]
🆔 @aliebrahimpour_ir
📌 #مهندسی_معکوس_کتاب
[ #ادبیات #کودک_و_نوجوان ]
🔰مشخصات #کتاب :
🔸 «برگ» / کتاب شکوفه (انتشارات امیرکبیر) / نویسنده: بنیاد هنر دینی الرضا / مخاطب: سری الف /24 صفحه
🔰دو خطی #داستان :
🔸برگ پاییزی که با ناراحتی به خاطر باد شدید از درخت (مادرش) جدا شده، فکر می کند مفید نیست؛ اما می فهمد سایر برگ ها، دارند کارهای مفیدی انجام می دهند. به دنبال کار مفید می گردد و می فهمد جنگلبان مریض، هیزم ندارد. با دوستانش، خودشان را در آتش می اندازند تا اتاق گرم شود.
🔰 #تحلیل ساختاری و #طرح_داستان :
🔸 0-مقدمه: باد با بی رحمی برگ ها را می کند.
🔸 1-عدم تعادل و گره اول: برگ جدا می شود و درخت می گوید: «خدایا خودت مراقب بچه ام باش و سرنوشت خوبی برایش در نظر بگیر.» [تعادل در پیش مادر بودن تعریف می شود؛ پس جدا شدن از درخت، عدم تعادل است.]
🔸 2-اتفاق: بر اثر اتفاق (یعنی بدون علت مشخص) بر اثر حرکت باد، به جایی می رود و با برگ های دیگر آشنا می شود.
🔸 3-گره دوم: «حس مفید نبودن» => گریه برگ و بیان مشکلش: «ما بدون مادر (درخت) به درد نمی خوریم و خشک و نابود می شویم.»
🔸 4-مخالفت برگ های دیگر و بیان اینکه هر کدامشان چه کارهای مفیدی انجام داده اند (برگ توت، چنار، انگور و بید)
🔸 5-خود مفیدپنداری برگ و گشتن به دنبال کار مفید.
🔸 6-اتفاق: پیدا نکردن کار مفید و دیدن اتفاقی کلبه جنگبان مریض با اجاق تقریبا رو به خاموشش.
🔸 7- راه حل رسیدن به تعادل: پیشنهاد به دوستان دیگرش مبنی بر سوختن جمعی و جبران کردن محبت های جنگلبان با مادرمان.
🔸 8-رسیدن به تعادل: همگی خود را می سوزانند و از نسیم می خواهند کارشان را به بقیه خبر دهد که "همیشه و همه جا می توانند مفید باشند و دیگران را خوشحال کنند."
🔸 9-پایان بندی: جنگل بوی برگ های سوخته را می گیرد و درخت (مادرها) خوشحال می شوند و آرزو می کنند بهار بیاید تا دوباره پُر برگ شوند.
🔰نقد و ملاحظات:
🔸 1.گره های اصلی داستان، با «اتفاق» حل می شود (ضعف پیرنگ)
🔸 2.ادبیات و نوع واژه گزینی، قطعا مناسب سری الف نیست.
🔸 3.دیالوگ ها -خصوصا دیالوگ های اصلی- به شدت ضعیف و غیرکارشناسی طراحی شده اند.
🔸 4.مشخص نیست چرا به کرّات در داستان، از «باد» به بدی یاد می شود: خودخواه، بی رحم، مغرور.
🔸 5.برگ ها خودشان را می سوزانند؛ اما مشخص نیست چرا از عبارت «از بین بردن» استفاده می کند. این در حالی است که در صفحه ی بعد، از کار آنها به صراحت به عنوان «ایثار و فداکاری» یاد می شود.
🔸 6.برگ کوچولو در توجیه دوستانش می گوید: «همه شما کارهای مفیدی انجام داده اید که کسی جز خودتان ندیده، الان بهترین فرصت است که همگی با سوزاندن خودمان، در اجاق جنگلبان، او را از سرما نجات دهیم.» با توجه به مرحله ی «رسیدن به تعادل» که از نسیم می خواهد داستان سوختنشان را به گوش بقیه برساند، مشخص نیست که چرا «اعلام کار خوب و مفید به دیگران» خوب انگاشته شده و «عدم اطلاع دیگران از کار مفید» بد القا می شود.
🔸 7.تلاش نویسنده، برای تقریر مضمونی سخت و پیچیده در قالب داستانی کودک، واقعا قابل ستایش است.
🔸 8.داستان را می شود بر مضامین متفاوتی منطبق کرد: قوس صعود و نزول در عرفان، شهادت در راه وطن، ضرورت مفید بودن و...
🗓 نگارش در: 20 آذر 1396
🔗 https://www.instagram.com/p/BcdN0FDgq9l
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 #مهندسی_معکوس_کتاب
[ #ادبیات #کودک_و_نوجوان ]
🔰مشخصات #کتاب :
🔸 «دم مارمولک» / نوشته شهلا بارفروش / شکوفه (امیرکبیر) / رده سنی ب، ج /32ص.
🔰دو خطی #داستان :
🔸 مار آبی می خواهد مارمولک را بخورد؛ مارمولک فرار می کند ولی دمش کنده می شود و ناراحت. پروانه با کمک حشرات دیگر سراغ خاله کفشدوزک می روند تا از او کمک بگیرند که دم مارمولک را بدوزد. اما به آنها میگوید لازم نیست، چون دم جدیدی برایش در می آید.
.
🔰 #تحلیل ساختاری و #طرح_داستان:
🔸 0-مقدمه: مار آبی به دنبال خوردن قورباغه است؛ اما دستش نمی رسد و سراغ مارمولک می آید.
🔸 1-گره اول (عدم تعادل): خودش را نجات می دهد، ولی دمش کنده می شود. [کنده شدن دم => ناراحت شدن]
🔸 2-پیشنهاد برای حل مسئله: پروانه به کمکش می آید که بروند پیش کفشدوزک.
🔸 3-گره دوم: مارمولک بدون دمش نمی تواند راه برود.
🔸 4-پروانه تنهایی می رود. در باغ سنجاقک را می بیند؛ از او می پرسد؛ با هم به گلزار می روند.
🔸 5-زنبور را می بینند؛ شب را در گلزار استراحت می کنند؛ فردا صبح سه تایی به چمنزار می روند.
🔸 6-ملخ را می بینند؛ ملخ می گوید که سوسک، دیروز در گندمزار، کفشدوزک را دیده؛ با هم به گندمزار می روند.
🔸 7- در گندمزار، کفشدوزک را می بینند؛ از او می خواهند که بیاید و دمش را بدوزد.
🔸 8-راه حل برای رسیدن به تعادل: می گوید لازم نیست. خدا طوری مارمولک را آفریده که دوباره دم در می آورد.
🔸 9-شب را آنجا می خوابند و صبح حرکت می کنند.
🔸 10-ملخ در چمنزار می ماند و به مارمولک سلام می رساند.
🔸 11-شب را در گلزار می مانند. زنبور سلامش را می رساند
🔸 12-صبح به باغ سیب می روند. سنجاقک می ماند و سلام می رساند.
🔸 13-پروانه تنها به برکه بر می گردد.
🔸 14-حل مسئله: می بیند مارمولک خوشحال است و دارد بازی می کند. چون دم در آورده.
🔸 15- پایان بندی: پروانه جریان سفر را تعریف می کند. مارمولک خوشحال می شود چون هم دم در آورده و هم چند دوست جدید پیدا کرده. پروانه هم خوشحال می شود و می خوابد.
🔰نقد و ملاحظات:
🔸 در طرح، از عنصر تکرار و چرخش استفاده شده.
🔸 داستان زیادی کش آمده.
🔸 پایان بندی بسیار ساده است.
🔸 (نتیجه از سه مورد قبلی) => داستان مناسب سری الف است؛ نه ب یا ج.
🔸 مضمون: دوستی و رفاقت و کمک/ ساختار بدن مارمولک(!) / آموزش جایگاه هر حیوان در جنگل (اما مگر جایگاه پروانه در کنار برکه است؟ قاعدتا باید سنجاقک در کنار برکه می بود!)
🔸 وقتی به کفشدوزک می گویند «خاله»، توقع نداریم او بقیه را «دوستان» خطاب کند. قاعدتا باید بگوید «بچه ها».
🔸 کتاب شماره صفحه ندارد.
🔗 https://www.instagram.com/p/Bcf4qEhgBn4 [96.9.20]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 #مهندسی_معکوس_کتاب
[ #ادبیات #کودک_و_نوجوان ]
🔰مشخصات #کتاب :
🔸 «خسیس و سکه هایش» [قصه هایی از بوستان] / مژگان شیخی / قدیانی / رده سنی ب،ج / 12ص.
🔰دو خطی #داستان :
🔸 تاجر خسیسی که پول هایش را خارج شهر انبار می کند. یک شهب پسرش با دنبال کردن او، جای سکه های طلا را می فهمد و در فرصت مناسب همه را برمیدارد و خرج خانواده می کند. پدر بعدا متوجه می شود و با ناراحتی به خانه آمده از کار پسرش مطلع می شود و برای آبروی رفته اش، گریه می کند.
🔰 #تحلیل ساختاری و #طرح_داستان:
🔸 1-مقدمه و عدم تعادل: مرد تاجری که خسیس بود و خانواده اش با بدبختی هرچه تمام تر زندگی می کردند. مرد همیشه به خانواده می گوید که هیچ پولی برای خرید ندارد.
🔸 2- مرد حتی یک روز کفشش را می فروشد تا مقداری گوشت بخرد.
🔸 3-پسر از ناراحتی، شب خوابش نمی برد.
🔸 4-می بیند که نیمه شب، پدر از خواب بیدار شده و بیرون می رود.
🔸 5-او را تعقیب می کند و می بیند در خرابه ای، مقدار زیادی سکه در دیگ مخفی کرده است.
🔸 6-راه حل: به خانه بر می گردد و تا صبح فکر می کند
🔸 7-فردا شب سراغ دیگ می رود و کل طلاها را بر می دارد و جایش سنگ می گذارد.
🔸 8-کل سکه ها را در مدت کوتاهی، خرج لوازم و نیازهای خانواده می کند و به پدر و مادرش می گوید که پول ها را قرض گرفته.
🔸 9-نقطه اوج: چند روز بعد، پدر سراغ سکه ها می رود و جای طلا، سنگ را می بیند و با گریه به خانه بر می گردد.
🔸 10-به سر و صورت می زند و می گوید همه زندگی ام از دستم رفت.
🔸 11-پسر به پدر می گوید، وقتی پول را خرج نکنی، چه فرقی بین طلا و سنگ است؟
🔸 12-پایان بندی: پدر، می فهمد قرضی در کار نبوده. خانواده هم دروغ پدر را متوجه می شوند. مرد فقط گریه می کند به خاطر طلاها و آبروی رفته اش پیش خانواده.
🔰نقد و ملاحظات:
🔸 جملات اضافه و تکرار در عبارات، زیاد است.
🔸 قصه حکمت آموز است؛ به داستان تبدیل نشده.
🔸 ریتم داستان در ابتدا کش دار و آرام ولی ناگهان در صفحه آخر تند و شدید می شود!
🔰بررسی نهایی:
🔸 اصل حکایت را در بوستان پیدا کردم. حکایت 20 از باب دوم. کاملا مشخص است که داستان سازی نویسنده از این حکایت، به هیچ وجه قابل قبول نیست. زیرا متن نگارش شده، صرفا بازنویسی متن بوستان نیست که بتوانیم از ضعف ساختاری آن چشم پوشی کنیم. بلکه اثر به عنوان بازطراحی برگرفته از بوستان نگارش شده. در چنین بازطراحی ای باید ساختار و قوام داستانی به اثر داد. پایان بندی داستان شدیدا ضعیف است. نکات اضافه ای هم که در بالا اشاره شد، نمونه ای از تلاش نوشته برای قرار دادن اجباری معانی ابیات در متن داستان است و باعث خراب شدن داستان شده.
🔸 حتی از غنای ادبی خود عبارات بوستان، برای داستان استفاده نکرده است. مثلا در متن صرفا به سنگ و طلا اشاره می کند؛ در حالی که سعدی تشبیه زیبایی دارد و طلای زیرخاک را به طلای درون معدن که هنوز استخراج نشده تشبیه می کند: «زر اندر کفِ مرد دنیا پرست/ هنوز ای برادر به سنگ اندر است.»
🔗 https://www.instagram.com/p/BclB5mBgBMr [96.9.21]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 #ارتکاز
▫️ممکنه کسی رفتاری از خودش بروز بده -درست یا غلط- که وقتی ازش بپرسی چرا، چیزی نتونه بگه یا جوابش خیلی واضح نباشه.
▫️معیار آکادمیک نداشتن، یا بهتر بگم: " #زبان و #ادبیات برای بیان نداشتن"، دلیل بر بیمعیاری نیست.
▫️بخش اعظمی از رفتارها و کارهای آدمها بر اساس #فطرت و #فرهنگ جلو میره که هر دو نانوشتهاند. بخش وسیعی از #علوم_انسانی ، اساسا تمام تلاششون این هست که این #فطرت و #فرهنگ رو بازخوانی و بازیابی کنند. اتفاقا اینطور دانشها، متدولوژی پیچیدهای هم دارند. کار راحتی نیست زبان و ادبیات دادن به امور #ارتکازی و #فطری و #فرهنگی.
▫️خصوصا با توجه به مبانی انسانشناختی ما؛ ما معتقدیم خدا به انسان فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا کرده.
[ #یادداشتک #تحلیل ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 #تحلیل #تاریخی نوحههای مذهبی
و
افزایش #صمیمیت با حضرت اباالفضل! 😃
💠 در مداحیهای چهلسال پیش، هیچوقت اینقدر بازحضرت اباالفضل راحت و صمیمی نبودهایم؛ ولی در مداحیهای امروز کاملا رفیقیم.
📚 #روش_تحقیق با تکیه بر حوزه علوم قرآن و حدیث؛ دکتر پاکتچی؛ ص۳۴.
[ #برش | #ازکتاب | #نکته ]
🌐 @aliebrahimpour_ir