eitaa logo
المرسلات
10.1هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
573 ویدیو
41 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| علم پیشرفت میکند! 🎙استاد شیخ علی فرحانی 📚گزیده تدریس نهایه الحکمه @almorsalaat
♨️اهمیت آشنایی طلاب با مسائل و تحولات عالم و پیشرفت های علمی، در راستای در استنباط احکام 🔰 آیت الله العظمی امام خامنه ای 🔅🔅🔅🔅🔅🔅 ✨قم و دیگر حوزه‌ها، از تحولات عالم نبایستی برکنار بمانند. کسانی که تدبیر امور حوزه را به دست دارند، باید فکری کنند و ترتیبی دهند که طلاب در جریان مسائل عالم قرار گیرند. چنین نباشد که از پیشرفتهای عالم، از حوادث عالم، از موضوعات علمی، از اکتشافات جدید در زمینه‌های مختلف - چه در زمینه‌های علوم طبیعی و چه بخصوص در زمینه‌های علوم انسانی - اینها برکنار و دور باشند. ✨چرا؟ برای این‌که یک رکن مهم برای فتوا، اطلاع از  است. اگر فقیه، موضوع را نشناسد، نخواهد توانست کما هو حقه، از دلیل شرعی، حکم الهی را استنباط کند. ✨فرض کنید کسی می‌خواهد مثلاً در باب کر حرف بزند؛ نباید بداند آب چیست!؟ فرض کنید در گوشه‌ای نشسته باشد و لیوان لیوان، یا قطره قطره، در حلق او آب ریخته باشند - البته فرض غیرممکن یا بسیار مستبعدی است؛ اما در عالم تصور - می‌شود چنین انسانی بفهمد که کر، میزان کر، تطهیر کر، یا آب جاری چیست؟ چگونه می‌خواهد اینها را استنباط کند؟ اصلاً می‌تواند استنباط کند؟ می‌تواند  موضوع و حکم را بفهمد؟ ✨اگر فقیه موضوع را نداند، بسیار مشکل است که بتواند حکم را درست بداند. بسیاری از جاها انسان فتاوی‌ای را ملاحظه می‌کند و می‌بیند که این فتاوی، رسا و کامل نیست. وقتی برمی‌گردد، می‌بیند موضوع برای فتوا دهنده، درست روشن نبوده است. در بسیاری از مباحث فقهی، ما به این برخورد می‌کنیم. می‌بینیم که در مسأله‌ای، اغلب فقها به یک امر فتوا داده‌اند. انسان تعجب می‌کند. واقعیات زندگی را که نگاه می‌کند، می‌بیند حکم شرعی در این قضیه، نمی‌تواند این باشد. بعد که تأمل می‌کند، سیر می‌کند؛ می‌بیند موضوع و شقوق موضوع، در زمان صدور آن فتوا، درست روشن نبوده است. یا شقوقی داشته، که آنها در حوزه‌ فقها نبوده است، یا بعداً شقوقی به وجود آمده است که آن زمان که راجع به این موضوع بحث می‌کردند، این شقوق وجود نداشته است. ✨پس، چنانچه طلبه و فاضل جوان، از مسائل عالم مطلع شد و در جریان امور قرار گرفت، این به او در فهم احکام الهی و شرعی و فتوای صحیح و نزدیک به واقع، کمک خواهد کرد. راهش هم این است که طلاب از این معلومات برکنار نمانند. ✨در حوزه‌ی قم، باید روشهایی را برای این قضایا انتخاب کنند. مثلاً با کمک کردن به گسترش معلومات، یا مطرح کردن بعضی از مسائل روز در مجلات اختصاصی حوزه‌ها، یا تخطئه نکردن کسی که مطالعات روز دارد، و از این قبیل روشها. 📚 بیانات ۷۱/۶/۲۹ 🌐 المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
25.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| اشاره ای به علت تاریخی صلح امام حسن علیه السلام 🎙استاد شیخ علی فرحانی 📚نشست علمی؛ سال 98 (ع) @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌«النبی اولی بالمومنین من انفسهم» در شأن ولی امر و حاکم شرع است/ اسلام برای اجتماع، حق و اصالت قائل است 🔰شهید مطهری اعلی الله مقامه الشریف 💢پس به دليل اينكه اجتماع، خودش وجود دارد چون تركيب وجود دارد و به دليل اينكه اجتماع وحدت دارد و به دليل اينكه اجتماع مسير و خط سير دارد؛ تكامل دارد، عمر دارد، حيات و موت دارد و نمى‏تواند نداشته باشد، اجتماع حقوق دارد. 💢پس حرف اصالت فردى‏ها كه بكلى اجتماع را امرى اعتبارى مى‏دانند غلط است. 💢ما در قرآن آيه‏اى داريم: النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ پيغمبر اولى‏ بر مؤمنين است از خودشان، يعنى پيغمبر بر مؤمنين حقى دارد كه از حق خود مؤمنين بر مؤمنين بيشتر است؛ يعنى شما مالك نفس خودتان هستيد، مالك ثروت خودتان هستيد، مالك احترام و آبروى خودتان هستيد، ولى پيغمبر يك مالكيتى دارد بر نفس و مال و حيثيت شما كه از مالكيت شما بر خود شما قوى‏تر است. چرا؟ 💢براى اينكه شما مالك نفس يا ثروت خودتان نيستيد كه هرجا بخواهيد در آن تصرف كنيد، حتى مالك حقيقت خودتان هم نيستيد. در حديث است كه مؤمن عِرضش در اختيار خودش نيست. ولى پيغمبر مالك نفس مؤمنين هم هست، يعنى آنجا كه مصلحت بداند نفس مؤمنين را هم مى‏تواند فدا كند. 💢اما اينكه پيغمبر اولويت دارد بر مؤمنين از نفس خودشان، يعنى چه؟ اين حقى كه دارد، بر كه دارد و به نفع كه؟ اين حقى كه خدا براى پيغمبر قائل شده است، به نفع چه كسى قائل شده است؟ آيا به نفع شخص پيغمبر قائل شده است؟ يعنى خدا براى پيغمبر اين حق را قائل شده است كه او همه مؤمنين را فداى نفس خودش بكند؟ 💢نه، پيغمبر ازآن‏جهت كه ولىّ امر مسلمين است، ازآن‏جهت كه سرپرست اجتماع مسلمين است، ازآن‏جهت كه نماينده كامل مصالح اجتماع است، خدا اين حق را به او داده است كه در آنجا كه مصلحت اجتماع بداند، فرد را فداى اجتماع كند. هيچ كس چنين حرفى نزده است كه پيغمبر اين حق را به نفع شخص خودش دارد؛ معنى ندارد. 💢اولًا پيغمبر از نظر شخص خودش احتياجى به مردم نداشت كه بخواهد مردم را فداى زندگى شخصى خودش بكند، و ثانياً احدى چنين حرفى نمى‏زند. 💢آيا اين حقى كه پيغمبر دارد، فقط مال شخص پيغمبر است؟ 💢نه، به امام هم منتقل مى‏شود؛ يعنى امام هم بعد از پيغمبر سرپرست و نماينده اجتماع مى‏شود و اين حق به‏او منتقل مى‏گردد. 💢آيا اين حق منحصر به پيغمبر و امام است يا به هركسى كه از ناحيه خدا حكومت شرعى داشته باشد، به نيابت از پيغمبر و امام منتقل مى‏شود؟ 💢اين حق به او هم منتقل مى‏شود. 💢اينها دليل بر اين است كه اسلام براى اجتماع حق قائل است، چون براى اجتماع اصالت و حيات قائل است، و واقعاً اجتماع يك وحدتى دارد و اعتبار مطلق نيست. 📚اسلام و مقتضیات زمان، ج اول، ص 201 @almorsalaat
37.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| الجزئی «بما أنه متغیر زائل» داخل در فلسفه نیست/ معنای قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا 🎙استاد علی فرحانی 📚گزیده تدریس نهایه الحکمه 📌تقریر کامل توضیحات استاد، حتما مطالعه کنید👇👇👇 @almorsalaat
📝| علامه معتقدند «الجزئی بما انه متغیر زائل» داخل در فلسفه نیست! 📌تقریر تدریس نهایه الحکمه استاد شیخ علی فرحانی(1396). 🔰مقرر: احسان چینی پرداز (@Chinipardaze) 💢مرحوم علامه طباطبایی در مقدمه نهایه الحکمه می فرمایند که فلسفه از «جزئی بما أنه متغیر زائل» بحث نمی کند. 💢آیت الله مصباح به این عبارت اشکال می کنند: 1⃣اولا حرف علامه مبتنی بر الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا است اما آیت الله مصباح در برهان شفا و بالتبع آیت الله فیاضی قبول می کنند که برهان در جزئی جاری است لذا قاعده «الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا» صحیح نیست. 💢شاهدش این است که برخی قیاس ها در عین اینکه مقدمه اولشان جزئی است اما قیاس، یک قیاس صحیح و منتج است: ◽️صغری: ارسطو انسان است ◽️کبری: انسان ضاحک است ◽️نتیجه: ارسطو ضاحک است 2⃣ثانیا سلمنا که این قاعده صحیح باشد اشکال بعدی این است که علامه خواستند این قاعده را منشا قرار بدهند که فلسفه بحث از کلیات میکند در حالی که همه علوم بحث از کلیات می کنند و این قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا اختصاص به فلسفه ندارد و این قاعده از منطق که خادم العلوم است گرفته شده است لذا باید در جمیع علوم جاری باشد. 3⃣ثالثا کلیت فلسفی یک کلیت اختصاصی است یعنی معقولات ثانیه فلسفیه؛ اما کلیت در علوم دیگر کلیت معقولات اولی و محصورات اربعه است کما اینکه ریاضی در مورد عدد و فیزیک در مورد حرکت سخن میگوید و اینها کلی ماهوی اند اما در فلسفه کاری به معقولات اولی نداریم 📌الجواب: 💢در ابتدا نسبت به اشکال سوم باید گفت: 1⃣اولا این کلام نقض مبنای خود مستشکل است زیرا خود مستشکل قائل است که اثبات موضوعات علوم به دست فلسفه است در حالی که موضوعات علوم، هل بسیطه و ماهیات اند، پس در نگاه خود مستشکل فلسفه باید در مورد ماهیات و معقولات اولی هم بحث کند. 2⃣ثانیا علامه دنبال کلیت به معنای معقول ثانی فلسفیه نیست. چه اینکه علامه قائل است که هل بسیطه هم از احوال موجودیت اشیاء است و تمام هل بسیطه ها حتی هل بسیطه های علوم تجربی، فلسفی اند 💢زیرا حتی در نظام مشاء «ماهیت وقتی در هل بسیطه می آید اسم اش معقول اولی نیست بلکه از عوارض خاصه موجود بما هو موجود است» لذا فلسفه می تواند آن را اثبات کند یعنی در گزاره «الانسان موجود» موجودیت عین انسان است و انسان، ماهیت و حد نیست به خلاف ماهیت در هل مرکبه که به علیت مقولی بازگشت میکند. 💢 یعنی در هل بسیطه تفاوت بین معقول اولی و ثانی منطقی و ثانی فلسفی نداریم. تفاوتی که بین معقول ثانی فلسفی با سائر مفاهیم در فلسفه هست این است که فلسفه هل مرکبه معقولات ثانیه فلسفیه را هم متکفل است اما هل مرکبه هیچ یک از مفاهیم دیگر را متکفل نیست. 💢اما از طرفی امکان ندارد که بخشی از این هل بسیطه ها را بحث کنیم و بخشی را کنار بگذاریم و از طرفی امکان ندارد که همه هل بسیطه را بحث کنیم زیرا هم عمر کفاف نمی دهد و هم احاطه و علم به جمیع موجودات نداریم به همین خاطر بحث از هل بسیطه ها را کنار می گذاریم. 💢لذا علامه تصریح می کند «فإذا بحثنا هذا النوع من البحث- أمكننا أن نستنتج به- أن كذا موجود و كذا ليس بموجود- و لكن البحث عن الجزئيات » 📌اما نسبت به اشکال اول و دوم باید گفت: 1⃣اولا عبارت علامه جزئی بما هو جزئی نیست بلکه تصریح به جزئی «بما هو متغیر زائل» کرده اند در حالی که موضوع قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا، جزئی بما هو جزئی است. 💢به عبارت دیگر مستشکل بین جزئی و کلی باب برهان با جزئی و کلی صورت قیاس اشتباه کرده است. زیرا قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا جزء قواعد عامه اقترانی است و از قواعد باب صورت است نه قواعد باب ماده. اما جزئی و کلی در شروط مقدمات برهان به معنای کلیت در صدق است نه کلیت در اندراج. 💢لذا اینکه ایشان میفرماید جزئی در برهان استفاده میشود صحیح است اما ربطی به قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا ندارد. 💢توضیح اینکه همانطور که علامه در جلد اول حاشیه اسفار (ص 30) تبیین میکنند: 💢الجزئی لایکون کاسبا و لا مکتسبا از قواعد عامه اقترانی است و ربطی به گزاره ندارد بلکه مرتبط با قالب قیاس است. بنابر اینکه تمام قواعد عامه اقترانی به یک قاعده یعنی «لزوم تکرار حدوسط» باز می گردند، الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا شأن حدوسط است یعنی حدوسط نمی تواند جزئی (مانند زید) باشد و الا اندراج صغری تحت کبری شکل نمیگیرد و اتصال حداصغر و حداکبر برقرار نمیشود. 💢به عبارت دیگر زید و عمرو خصوصیت مشترکه و مختصه دارند و «جزئی» یعنی لحاظ خصوصیت مختصه. پس اگر از خصوصیت مشترکه زید (مانند انسانیت) به خصوصیت مشترکه عمرو سیر کنیم که حدوسط جزئی نیست اما خصوصیت مختصه هر یک با خصوصیت مختصه دیگری متباین اند و از یکی به دیگری سیر نمیشود. لذا نه با جزئی می شود برهان اقامه کرد نه میشود بر آن برهان اقامه کرد. 💢اما در مثالی که مستشکل بیان کرد، این اشکال وجود ندارد زیرا حدوسط آن قیاس، انسان است که البته کلی است نه جزئی. پس قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا قاعده صحیحی است و محال است که در آن خدشه شود و خود مستشکل هم نمی تواند در آن تشکیک کند. 💢از این رو جزئیت در قاعده «الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا» ربطی به قضیه شخصیه ندارد کما اینکه در باب برهان همه منطقیین قبول دارند که قضیه شخصیه هم می تواند مقدمه و هم می تواند نتیجه برهان واقع شود زیرا کلیت در شروط مقدمات برهان به معنای کلیت در صدق است که منافاتی با قضیه شخصیه ندارد. 💢مضاف به اینکه این مطلب مربوط به منطق مادی است و جزئی به معنای قضیه شخصیه مربوط به باب برهان است در حالی که قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا مختص به منطق صوری بوده و اجنبی از آن است. به عبارت دیگر جزئیت و کلیت در منطق صورت صفت مفاهیم و تصورات است در حالی که باب برهان بحث از قضایا و تصدیقات است لذا معنا ندارد که الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا را در فضای باب برهان بیاوریم. 💢ملاک در اینکه قضیه ای بتواند در مقدمات برهان اخذ شود کلیت در صدق و دوام در صدق و ضرورت در صدق است زیرا برهان باید مفید یقین بالمعنی الاخص باشد که یقین بالمعنی الاخص تابع علم علت موجبه بوده و علم به علت موجبه همیشه همراه معلول اش هست لذا هم کلیت در صدق دارد(1) و هم دوام در صدق دارد(2) و هم ضرورت در صدق دارد(3) 💢البته که قضیه شخصیه (مثلا زید ضاحک است) هر سه شرط را دارد. 💢زیرا کلیت در صدق یعنی زید تا زید است ضاحک است یعنی در هر حالتی و هر شرائطی و هر جائی زید ضاحک است و این مطلب دوام هم دارد یعنی از جهت زمانی، دائمی است. ضرورت هم که تابع علیت است باز موجود است زیرا ضحک (عرض خاص) معلول جوهر انسانیت (صورت نوعیه) است و زید هم انسان است. 💢پس کلیت در باب برهان یعنی کلیت در صدق اما کلیت در فضای حدوسط و صورت قیاس، کلی (ما یصدق علی کثیرین) در مقابل جزئی است (یعنی الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا) 💢اما اینکه علامه قید زده است «الجزئی بما هو متغیر زائل» یعنی دوام در صدق ندارد به همین خاطر است که برهانی نبوده و وارد در فلسفه نمی باشد. 💢از این رو‌ هیچ یک از اشکالات مستشکل وارد نبوده و عبارت علامه در نهایت صحت و دقت است 💢مضافا به خلاف اینکه آیت الله جوادی در رحیق به طور کلی جزئیات مادی را برهان پذیر نمی دانند باید گفت اگر قید «بما هو متغیر زائل» نباشد جزئیات مادی هم برهان پذیرند یعنی عالم ماده که عین الحرکه است، اگر از منظر حرکت توسطیه، ایست پیدا کند برهان پذیر است. 💢به همین خاطر به جزم می توانیم بگوییم که «ارسطو در قرن 4 قبل از میلاد مسیح علیه السلام می زیست» این جمله صحیح و برهانی است زیرا «بما هو متغیر زائل» نیست. 💢لذا در نگاه علامه هم جزئی از حیث ثبات اش (زید موجود) و هم ماهیت (الانسان موجود) و هم معقول ثانی فلسفه (العلة موجودة) و حتی گزاره «الکلی العقلی موجود» که معقول ثانی منطقی است، گزاره های فلسفی اند. 💢از این رو علامه تعبیر به «بما هو متغیر زائل» می کند که به خاطر اینکه شرط دوام در صدق را ندارد برهانی نیست و این کلام هم کاملا صحیح و بدون اشکال است. @almorsalaat
♨️ : مجموعه گفتارهای در موضوع: ✅راهکارها و مهارت های موفقیت و جهت دستیابی به اهداف ✅این مجموعه صوتی منحصر به فرد که از دروس و جلسات حضرت استاد شیخ علی فرحانی انتخاب و جدا شده است، مجموعه ای کامل در موضوع روش زندگی و تحصیل طلبگی است. ✅با این مجموعه صوتی امید است که سوالات مختلف در مورد روش تحصیل و برنامه‌ریزی علوم حوزوی مرتفع شود و مسیر تحصیل تا قله اجتهاد مشخص گردد. ♨️دانلود کنید و بشنوید 👇👇 1️⃣اهداف و چشم اندازهای حوزوی eitaa.com/almorsalaat/4158 2️⃣راهکارها و مهارت های برنامه ریزی eitaa.com/almorsalaat/4183 3️⃣روش ها و مهارت های علم آموزی eitaa.com/almorsalaat/4238 4️⃣آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4296 5️⃣آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4337 6️⃣آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4361 7️⃣آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4435 8️⃣ آشنایی با علم و روش تحصیل آن eitaa.com/almorsalaat/4475 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| آیت الله آقا محمد رضا قمشه ای؛ عارف و‌حکیمی بسیار بزرگ 🎙استاد علی فرحانی 📚گزیده تدریس نهایه الحکمه(سال ۹۶) @almorsalaat
📌تنعموا بمعرفه الله و تلذذوا بها 🔰قاضی سعید قمی رضوان الله علیه 🌀و بالجملة: جنّة المُقرّبين النظر إلى وجه اللَّه ذي الجلال، و الرجوع إلى مبدأ الكلّ بالكمال، و التقرّب إليه بالاتّصال، و التخلّق بصفاته الحسنى‏ بالتفصيل و الإجمال، و مشاهدة جمال ربّ العالمين، الّذي هو مبدأ كلّ حسن و جمال، و عدم رؤية ما سوى الحقّ المُتعال، بل عدم خطوره بالبال، 🌀فقد ورد في «الكافي» عن الصادق جعفر بن محمّد عليه السلام أنَّه قال: 🌀(لو يعلم الناس ما في فضل معرفة اللَّه تعالى ما مدّوا أعينهم إلى ما متّع اللَّه به الأعداء من زهرة الحياة الدنيا و نعيمها، و كانت دنياهم أقلّ عندهم ممّا يطؤونه بأرجلهم، 🌀و تنعّموا بمعرفة اللَّه، و تلذّذوا بها تلذّذ من لم يزل في روضات الجنان مع أولياء اللَّه) 📚التعليقة على الفوائد الرضوية، ص: 81 @almorsalaat