eitaa logo
المرسلات
10.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
501 ویدیو
38 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️آیا فلسفه بخوانیم؟ 🌀تاملی پیرامون اعتقاد آخوند خراسانی (ره) در ارتباط با خاص نبودن معنای حروف 🔰حجت الاسلام سجاد انتظار 💠 یکی از موضوعاتی که برای برخی از محصلین حوزه مطرح است این است که آیا خواندن ضرورت دارد یا نه؟ و در صورتی که ضرورت داشته باشد به چه اندازه و در چه سطحی نیاز به فراگیری آن است؟ به طور معمول در پاسخ این سوال چنین گفته می شود که اگر کسی بخواهد به ارزش ذاتی فلسفه در به دست آوردن نگرشی کلان به عالم هستی برسد باید این علم را به طور مستوفی تحصیل کند بنابراین نمی تواند به سطح خاصی از این علم مانند آراء یا به تنهایی اکتفاء کند و در نتیجه چاره ای جز اندوختن آراء صدر المالهین و فلاسفه بعد از ایشان نیست. اما اگر کسی به دنبال تحصیل چنین نگرشی نیست و تنها از آن جهت به این علم می پردازد که مقدمه لازم برای فهم علم اصول است در این صورت می تواند به آراء مشاء و (ره) اکتفا کند زیرا مستوای مباحث فلسفی که در علم اصول مخصوصا در دوره نجف وجود دارد بالاتر از مباحث مشاء نیست. 💠به نظر می رسد که این پاسخ گرچه برای کسانی که نسبت به فلسفه موضع دارند خوشآیند هست اما از حقیقت امر و میدان علم اصول فاصله دارد. بدون تردید سخنان آخوند خراسانی به عنوان بزرگترین اصولی نجف مشحون از مباحث فلسفی است که قضاوت پیرامون آن ها بلکه حتی تفسیر عبارات ایشان بدون تسلط بر امکان پذیر نیست. ما به عنوان نمونه در این جا به بررسی یکی از عبارات ایشان می پردازیم که از جمله عبارات ابتدائی ایشان و مربوط به است. در ضمن این عبارات متوجه خواهیم شد که ایشان علیرغم تسلط وافی به بخشی از مساله که مربوط به فلسفه مشاء است به دلیل عدم اشراف کافی به حکمت متعالیه دچار انحرافی عجیب در این بحث شده است و برخی از ایشان با همان رویکرد استاد خود دچار انحرافاتی به مراتب نازل تر شده اند. آخوند خراسانی در این بحث معتقد است که وضع حروف بر خلاف اعتقاد مشهور به صورت عام-خاص نیست بلکه از جنس وضع عام-موضوع له عام است اما برخی از شاگردان به دلیل اینکه این ادعا را نپذیرفته اند مجبور به نفی کلی حکایت گری حروف شده و به بودن آن ها اعتقاد پیدا کرده اند و به این ترتیب با دو خطای پی در پی در دو مرحله از سخن مشهور فاصله گرفته اند. اکنون به قدر وسع به این بحث می پردازیم 💠آخوند خراسانی در ضمن تحقیقی که پیرامون موضوع له حروف ارائه می کند چنین می فرماید: لأن الخصوصية المتوهمة إن كانت هي الموجبة لكون المعنى المتخصص بها فمن الواضح أن كثيرا ما لا يكون المستعمل فيه فيها كذلك بل كليا و لذا التجأ بعض الفحول إلى جعله جزئيا إضافيا و هو كما ترى و إن كانت هي الموجبة لكونه حيث إنه لا يكاد يكون المعنى حرفيا إلا إذا لوحظ لمعنى آخر و من القائمة به و يكون حاله كحال فكما لا يكون في الخارج إلا في الموضوع كذلك هو لا يكون في الذهن إلا في آخر و لذا قيل في تعريفه بأنه ما دل على معنى في فالمعنى و إن كان لا محالة يصير بهذا بحيث يباينه إذا لوحظ ثانيا كما لوحظ أولا و لو كان اللاحظ واحدا إلا أن هذا اللحاظ لا يكاد يكون مأخوذا في المستعمل فيه و إلا فلا بد من لحاظ آخر متعلق بما هو ملحوظ بهذا اللحاظ بداهة أن التصور المستعمل فيه مما لا بد منه في استعمال الألفاظ و هو كما ترى مع أنه يلزم أن لا يصدق على الخارجيات لامتناع صدق الكلي العقلي عليها حيث لا موطن له إلا الذهن ف امتنع امتثال مثل سر من البصرة إلا بالتجريد و إلغاء الخصوصية هذا مع أنه ليس لحاظ المعنى حالة لغيره في الحروف إلا كلحاظه في نفسه في الأسماء و كما لا يكون هذا اللحاظ معتبرا في المستعمل فيه فيها كذلك ذاك اللحاظ في الحروف كما لا يخفى. 💠ایشان در ابتدا به توضیح مقدمه ای دقیق از مشاء می پردازند تا از آن در استدلال خود بهره گیرند؛ مطابق اعتقاد مشاء امور عالم مانند یک طیف منشوری به سه صورت تحقق دارند؛ دسته نخست هستند که موجوداتی در ذهن و خارج اند و وابستگی به چیزی ندارد؛ دسته دوم هستند که علیرغم استقلال ماهوی شان، در خود وابسته به جواهر اند و از خواص آن ها هستند؛ مشاء در تعبیری فنی و دقیق از اعراض چنین یاد می کنند که: ؛ یعنی اعراض موجوداتی بینابین هستند که از یک نظر شبیه جواهر اند زیرا ذات و ذاتیات دارند و از جنس ماهیت هستند اما از جهت دیگر شبیه دسته سوم موجودات هستند؛ دسته سوم موجوداتی هستند که نه در ذهن و نه در خارج هیچ استقلالی ندارند و کاملا به طرفین خود هستند و به آن ها وجود رابط گفته می شود. اعراض با اینکه دارای ماهیت هستند اما تحقق خارجی ان ها مانند وجودات رابط است یعنی در تحقق خود کاملا وابسته به غیر هستند. نکته ای که در این جا باید یادآوری کنیم این است که توضیحات دقیق ایشان نشان می دهد که اشراف کافی بر تقسیم موجودات از نظر استقلال وارتباط دارند بنابراین برخی از اصولیون که در مقام رد سخن ایشان به بیان دوباره این تقسیم پرداخته و از ضرورت وضع برای هر کدام از این موجودات سخن گفته اند نمی تواند ردیه ای بر سخن آخوند خراسانی باشد. ایشان علی رغم اعتقاد به انحاء موجودات در میفیت وضع حروف مناقشه دارند. 💠 آخوند خراسانی با استفاده از مقدمه فوق به تصویر خاص بودن معنای حروف می پردازد و سپس توالی فاسد متعدد این تصویر را بیان می کند و در نهایت عام بودن موضوع له حروف را نتیجه می گیرد. از نگاه ایشان حرفی بودن یک معنا و مفهوم با توجه به مقدمه گذشته به این است که آن مفهوم وابسته به غیر باشد. چیزی که این را تامین می کند انسان است یعنی مفهوم زمانی خاص و جزئی خواهد بود که لاحظ، آن را به عنوان حالت چیزی دیگر و خصوصیات چیزی دیگر تصویر کند. این لحاظ باعث می شود که آن مفهوم تحقق فی غیره داشته باشد و چنین تحققی، موجب و بودن آن مفهوم می شود. ایشان پس از روشن ساختن کیفیت تشخص و خاص بودن یک مفهوم، با برشمردن لوازم فاسد این مطلب نتیجه می گیرند که نباید لحاظ انسان را در حریم معنا دخالت داد و وقتی لحاظ از حریم معنا خارج شود تشخص آن مفهوم نیز از بین می رود و در نتیجه آن مفهوم و خواهد شد. لوازم فاسد تعلق لحاظ به معنا و مفهوم موارد زیر هستند: -لزوم اجتماع دو لحاظ در مقام استعمال که خلاف وجدان است -مجازیت کاربرد حروف در معانی خارجی و اختصاص کاربرد حقیقی آن ها به محیط ذهن -لزوم دخالت لحاظ در معنای حروف و عدم دخالت لحاظ در معنای اسماء نتیجه بطلان دخالت لحاظ در معنای حروف از نظر آخوند(ره) این است که معنای حروف را باید عام و کلی بدانیم 💠حقیقت آن است که ایشان علیرغم تصویر صحیح انحاء موجودات، در تحلیل خواص مفاهیم، از مساله بزرگ و مهمی غفلت کرده اند و آن تفکیک حیث مفاهیم از حیث آن ها است. در حکمت متعالیه و بر اساس تقسیم وجود به ذهنی و خارجی این مطلب تحقیق شده است که مفاهیم دارای دو اعتبار هستند؛ هر مفهومی از یک جنبه از خارج است و بر مصداق خارجی خود می یابد و از جنبه دیگر یک موجود واقعی است در عداد سایر موجودات که ذیل مقوله ای از مقولات می شود. مفهوم از جهت مقیسیت، امری و غیر اصیل است و از جهت تحقق و اندراج آن، موجودی است که ماهیت یا وجود آن مورد نزاع قرار می گیرد. اگر با نظر گرفتن این تفکیک به عبارت ایشان بنگریم خواهیم دید که آن چه مورد تعلق لحاظ است حیث اندراج مفاهیم است و جنبه قیاسی مفاهیم مورد لحاظ قرار نمی گیرد؛ بنابراین تشخص مفاهیم نیز مربوط به جنبه اندراجی آن ها است و حیث مقیسیت نمی تواند متصف به تشخص گردد زیرا تشخص شان وجود است. از سوی دیگر آن چیزی که وصف کلیت(عام) یا جزئیت(عام) را می پذیرد حیث انطباق مفاهیم است نه جنبه اندراج آن ها؛ بر این اساس هر مفهومی که در ذهن باشد از جنبه اندراج خود، متعلق لجاظ واقع می شود و در نتیجه تشخص می یابد و در این جهت تفاوتی ندارد که آن مفهوم در انطباق خود، قابلیت صدق بر بیش از یک مصداق را دارد تا کلی باشد یا قابلیت صدق بر بیش از یک مصداق را ندارد تا جزئی باشد. مفهوم چه جزئی باشد و چه کلی باشد با تعلق لحاظ به وجود آن، یک وجود متشخص عینی خواهد بود. متاسفانه محقق خراسانی با در هم آمیختن این دو حیث، از نفی تعلق لحاظ که به وجود مفاهیم مربوط می شود کلیت مفاهیم را که به مفهومیت مفاهیم مربوط است را نتیجه می گیرد. این خلط در بیانات امام با تعبیر خلط بین و مطرح است. 💠 با تفکیک دو جنبه فوق اکنون می توانیم بگوییم که ملاک ربطی یا مستقل بودن یک مفهوم را باید در حیث انطباق مفاهیم جست. اگر مفهومی دارای ذات و ذاتیات باشد و رابطه اش با مصداق خود رابطه و باشد آن مفهوم مستقل و اسمی است اما اگر مفهومی فاقد ذاتیات باشد و صدق آن بر مصداق خارجی اش به صورت انطباق بر باشد آن مفهوم حرفی و ربطی است. نکته تکمیلی در باب مفاهیم ربطی این است که ملاک ربط بودن یک مفهوم ، وابستگی یک معنای حرفی به دو مفهوم دیگر است نه وابستگی آن به لحاظ یا نفس مدرک و یا مواردی از این دست؛ بنابرین ظرفیت در جمله «زید فی الدار» به خاطر اندکاک در دو مفهوم زید و دار است که حرفی است نه به دلیل تعلق لحاظ لاحظ؛ کما اینکه این نسبت در تحقق خارجی خود وابسته به تحقق خارجی زید و دار است. نتیجه دیگری که از این بحث می توان گرفت این است که جمله مشهور«ربط به ذهن نمی آید» به این معنا است که ربط به صورت مستقل از طرفین به ذهن نمی آید اما در ضمن طرفین به ذهن می آید و می توان آن را به نحو تصویر کرد چرا که اگر چنین نباشد هیچ در ذهن شکل نمی گیرد. 📚تحقیق دقیق این مباحث را می توان در کتاب امام خمینی (ره) در ضمن بحث از تطابق قضایای و و هم چنین تقسیم ربط به و جست و جو کرد. @almorsalaat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 🔊 ❇️ استاد شیخ علی فرحانی 🔰 برابری کتاب وافی با وسائل الشیعه 💠 استاد در این صوت که قسمتی از تدریس شرح لمعه است؛ به دقت عجیب بوعلی در اصطلاحات علمی و تفکیک دقیق آنها اشاره می کنند. 💠 ایشان ضمن بیان جایگاه بزرگ کتاب وافی ملا محسن فیض؛ ایشان را در مرحله بعد بوعلی از ادق علماء در اصطلاحات علمی بیان می کنند. @almorsalaat
♨️درباره برهان ملازمات 🖊محسن ابراهیمی 🔅علامه طباطبایی در کتاب شریف نهایه الحکمه هم در فروعات مدخل و هم فروعات اصالت وجود بیان می دارند که تنها برهانی که در مسائل فلسفی جاری می شود، برهان "ان ملازمات" است. دلیل این ادعا را نیز چنین توضیح میدهند که چون موضوع فلسفه "واقعیت" است و محمولات فلسفه هم مساوق با موضوع هستند، ثبوت محمول برای موضوع علتی که غیر از موضوع و محمول باشد ندارد، لذا برهان "لم" در اثبات آن جاری نمی شود. از طرفی برهان "ان متعارف" هم که یقین آور نیست. 🔅بزرگان حکمت معاصر همچون حضرات آیات جوادی، مصباح و فیاضی همگی (البته هر کدام به طریقی) با این مدعا مخالفت کرده اند. استاد هم در درس خارج اسفار و هم در تدریس نهایه و همچنین استاد در تدریس نهایه، مراد علامه را تبیین و در مقابل اشکالات وارده، از دیدگاه علامه دفاع کرده اند. 🔅اصل این برهان را در کتاب ذکر کرده اند. ایشان در فصل "ذوات الاسباب لاتعرف الا باسبابها" بیان می دارد که در گزاره هایی که ثبوت محمول برای موضوع، دارای سبب است، تنها راه حصول یقین، پی بردن به علت آن است که در واقع همان برهان "لم" است که علت، حدوسط قرار می گیرد. 🔅ایشان در ادامه بیان می کند که یک قسم از برهان هم در جایی است که ثبوت محمول برای موضوع، علت ندارد اما چون آن گزاره نظری است، نیاز به حدوسط داریم که اثباتا این گزاره را اثبات کند. ایشان در بیان این قسم از برهان، تعبیر گزاره های "لاسبب لها" به کار می برد. 🔅استاد در جلسات اخیر تدریس کتاب ، دیدگاه بوعلی را در تبیین این قسم از برهان شرح می دهند. 🔅ایشان در شرح این بحث، به دیدگاه آیت الله مصباح در شرح عبارت بوعلی اشاره می کنند و اشکالاتی را به ایشان در شرح عبارت بوعلی وارد می کنند. و نکات ارزشمندی را در مورد این برهان بیان می دارند. 🔅پیشنهاد می کنم که دو جلسه اخیر تدریس این کتاب را که در همین هفته برگزار شد، استماع کنید. ⬇️دانلود جلسه شنبه ۹۹/۸/۱۰ eitaa.com/majazi_almorsalaat/565 ⬇️ دانلود جلسه دوشنبه ۹۹/۸/۱۲ eitaa.com/majazi_almorsalaat/567 @almorsalaat
♦️ معرفی رساله فارسی معراج نامه بوعلی و اشاره به جایگاه معنوی امیرالمومنین(ع) 🔰سید مجتبی جواهری 🔅🔅🔅🔅 🔹ابْن سینا، ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا (۳۷۰-۴۲۸ق) میراث گسترده و عمیقی از خود به یادگار گذاشت که بزرگان عرصه علم و حکمت به فهم و تفسیر آن ها افتخار کرده اند. 🔹در این چند خط قصد دارم ابتدا یکی از رساله های ایشان را معرفی کرده سپس به بهانه یک اشاره ظریف و لطیف این رساله را با یکدیگر مرور کنیم. 🔹 رساله ای در کیفیت پیغمبر اکرم (ص) به زبان فارسی به رشته تحریر درآورده که مشهور به «معراج نامه» است. او در این رساله با استناد به روایت: «نحن معاشر الانبياء امرنا ان نتكلم الناس على قدر عقولهم» به دنبال تفسیری عقلانی و روحانی از معراج نبی (ص) است. از این رو بسیاری از تعابیر حدیث معراج را به مضامین روحانی و عقلانی تفسیر می کند. او معتقد است حقیقتی که پیغمبر (ص) از آن سخن می گویند امری معنوی و معقول است ولی بازگو کردن آن برای مخاطبین تنها با تجسم در عالم محسوسات ممکن بود چرا که خرد عامه مردم از محسوسات تبعیت می کند: 🔸« پس آنچه نبى دريابد از روح القدس باشد و آنچه بگويد باشد بتربيت و وهم آراسته چنانكه گفت «نحن معاشر الانبياء امرنا ان نتكلم الناس على قدر عقولهم»و معقول مجرد بعقل مجرد ادراك توان كردن و آن دريافتن بود نه گفتن پس شرط انبيا آنست كه هر معقول كه دريابند در محسوس تعبيه كنند و در قول آرند تا امت متابعت آن محسوس كنند و برخوردارى ايشان هم معقول باشد ليكن براى امت نيز محسوس و مجسم كنند و بر وعد و اميدها بيفزايند و گمانهاى نيكو زياده كنند تا شرط! بكمال رسد و تا قاعده و ناموس و اساس عبوديت منحل و مختل نشود و آنچه مراد نبى است پنهان نماند...» 🔹او سعادت حقیقی انسان را ثمره تربیت عقلی دانسته و شرف و کمال عقل را گذر از محسوسات می خواند: 🔸«... هر علمى كه بنفس رسد و هر سعادت كه از نفس پديد آيد همه ثمره تربيت عقلست و عقل براى آنست تا بواسطه او سعادت علم را بنفس ميرساند و نفس براى آنكه تا بمدد آن معقولات را از ميان محسوسات جدا كند و بعقل رساند كه عقل را با محسوسات كارى نيست زيرا هر چه محسوس است در مرتبه شرف و كمال نيست بلكه كمال و شرف و بزرگى معقول راست و عقل هميشه روى بر بالا دارد بزير ننگرد و از شريف بخسيس نيايد اما مددى داده است نفس را از خود كه مصلحت عالم زيرين و محسوسات را او تربيت ميكند و او را عقل مكتسب مى‌خوانند پس شرف آدمى بدو چيز است:بنفس ناطقه و بعقل و اين هر دو نه از عالم اجسامند بلكه از عالم علويند و متصرف بدنند نه ساكن بدن كه قوتهاى مجرد بسيط را حيز و مكان نخواهد بود و ليكن اثر ايشان بدن را بنظام ميدارد ...» 🔹فارغ از این که چه برهانی بر این مطلب داشته و مبانی آن چیست، توجه شما خواننده محترم را به این نکته جلب می کنم که او در نهایت، سفر پیغمبر اکرم(ص) در معراج را امری غیرجسمانی دانسته و آن را گذر از محسوسات و در معقولات می خواند و این نظریه را به حقیقت نیز سرایت می دهد: 🔸« ببايد دانست كه اثبات قول در آن جانب محال بود پس كلام ايزدى كشف معنى است كه روح القدس كند بوسيلت بر روح نبى پس آنچه نطق نبى است همه عين كلام گردد و حكم او بخود باطل شود نام قدسى بر وى افتد نطق او قرآن بود آنچه گويد نه از سر حقيقت خود گويد بلكه باجازت امر گويد چنانكه گفت اَلرَّحْمٰنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ و چون آن كشف نطق را مستغرق خود گرداند حقايق معانى مجمل نبى گردد ليكن امت را بر آن اطلاع نتواند بود كه حواس بند ايشان باشد و از براى مصلحت خلق نبى را اجازت دهند تا خيال و وهم را در كار آرد و بدان فيض را در عمل آرد و آن قوت را در فعل كشد و آنچه ادراك بود بوهم سپارد تا مجسم كند و بنمايد و معجزه بود و آنچه نطق بود بخيال سپارد و تا ذكر در وى تصرف كند در قول آرد كتاب شود بحكم آنكه بمدد ايزدى باشد كنند و گويند كتاب اللّه همچنانكه بيت اللّه و عبد اللّه و رسول اللّه...» 🔹نکته بسیار مهم اشاره لطیف ایشان به تجلی آن حقیقت معقول در پایان رساله است. او ابتدا به زبان آکنده به عقلانی پیغمبر(ص) تصریح کرده و می فرماید: 🔸« و چون بعاقلى رسد بعقل خود ادراك كند و داند كه گفته‌هاى نبى همه رمز باشد بمعقول آكنده و چون بغافلى رسد بظاهر گفته نگرد و دل بر مجسمات محسوس حريص و خوش گرداند» 🔹سپس در انتها پس از ذکر آیه 25 سوره لقمان « اَلْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لايَعْلَمُونَ»، مخاطب حقیقی پیغمبر اکرم (ص) در این بیان را امیرالمومنین علی (ع) می خواند و می فرماید: 🔸« و براى اين بود كه شريفترين انسان و عزيز ترين انبيا و خاتم رسولان صلى الله عليه و آله و سلم چنين گفت با مركز حكمت و فلك حقيقت و امير المؤمنين عليه السلام كه «يا على: اذا رأيت الناس يتقربون الى خالقهم بانواع البر تقرب اليه بانواع العقل تسبقهم» و اين چنين خطاب جز ما چون بزرگى راست نيامدى كه او در ميان خلق آن چنان بود كه در ميان محسوس. گفت يا على چون مردمان در كثرت عبادت رنج برند تو در ادراك معقول رنج بر تا بر همه سبقت‌گيرى لاجرم چون بديده بصيرت عقلى مدرك اسرار گشت همه حقايق را دريافت و ديدن يك حكم دارد كه گفت لو كشف الغطا ما ازددت يقينا هيچ دوست آدمى را زيادت از درك معقول نيست بهشتى كه بحقيقت آراسته باشد بانواع نعم و زنجبيل و سلسبيل ادراك معقول است دوزخ با عقاب و اغلال متابعت اشغال جسمانى است كه مردم در جحيم هوى افتد و دربند خيال بماند و بند خيال و رنج و هم آزادى بعلم زودتر برخيزد كه بعمل زيرا كه عمل حركت‌پذير است و حركت‌پذير را انجام جزء بمحسوس نيست اما علم قوت است و آن جز بمعقول نرود چنانكه رسول صلى الله عليه و آله گفت قليل العلم خير من كثير العمل و نيز فرموده نية المؤمن خير من عمله و امير جهانيان گفت كه قدر آدمى و شرف مردمى جز در دانش نيست و چون اين مقامات در پيش افتاد درازتر نكشيم تا از مقصود باز نمانيم . 🔸مقصود از اين كتاب آن بود كه شرح دهم معراج نبى را بر موجب عقل چنانكه رفته است و بوده تا عاقلان دانند كه مقصود او از آن سير حسى نبوده است بلكه آن معقول بوده است كه مرموز بزبان محسوس بگفته است تا هر دو صنف مردم از آن محروم نمانند و اين جز بتائيد ربانى و مدد و روشنائى نور الانوار نبوده است كه خاطر مدد گيرد و آينۀ عقل روشن نمايد تا شرح اين كلمات داده شود بر طريق اختصار و رمز معراج گشاده گردد بر سبيل اسرار و اعتماد بر توفيق ايزد است عز و علا» @almorsalat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊| از بوعلی بعید نیست، ره چند ساله را یک شب طی کند! 🎙استاد علی فرحانی 📚بدایه الحکمه. سال 89 @almorsalaat