eitaa logo
المرسلات
10هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
520 ویدیو
38 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 نظریه‌ی مبناییِ نظام را تبیین کنید 👈 بیانات مهمّ رهبر معظّم انقلاب پیرامون وظایف امروزِ روحانیت 🗓 در شروع درس خارج‌فقه سال ۱۳۸۰ به تاریخ ۱۳۸۰/۰۶/۱۹ 🔹 «روحانیون باید نظریه حاکمیّت اسلام در همه‌ی امور زندگی و شئون بشری را با استدلال و منطق تبیین کنند. 🔸 این از مسلمات همه ادیان الهی است؛ نه‌فقط دین مقدس اسلام. 🔹 البته آمدن توی این میدانها احتیاج به مایه علمی دارد؛ احتیاج به قوام فکری دارد. این قوام فکری را حوزه‌ها با تحصیلات دینی، با تحصیلات فقهی، اصولی، کلامی، فلسفی بایستی تأمین کنند. 🔸 طلاب جوان نباید فکر کنند که پس ما چرا داریم درس میخوانیم، برویم دنبال این کارها. نه! دنبال این فکر رفتن، بدون تقویت بنیه علمی هیچ خدمتی نمی‌کند. اگر غیر عالمانه کسی وارد این میدان بشود، سودی نخواهد بخشید به‌احتمال زیاد و زیان هم خواهد بخشید باز به‌احتمال زیاد. 🔹 فقه ما فقه بسیار قوی‌ای است اما فقهای ما در طول زمان، منطقه‌ی عظیم زندگی مردم را تجربه نکردند، چون حاکمیت نداشتند. انصافاً فقهای قوی‌الفکر، قوی‌الاستدلال و المنطق داریم. لکن ایشان به بعضی از مناطق زندگی ورود کرده‌اند. بعضی از مناطق مورد نیاز است که فقه ما از کنار آن عبور کرده است، به جزئیات آن وارد نشده است. اینها را بایستی فضلا وارد بشوند.» @qom_khamenei_ir
🔴| برهان شفا 🔰استاد علی فرحانی 🌀محدوده: از ابتدای کتاب تا فصل دوم از مقاله دوم 💠تعداد جلسات: ۲۸ 📌برگزار شده در موسسه اسراء سال تحصیلی ۹۹ 🔊دانلود صوت جلسات👇 soda96.ir/borhan-shefa/ 📜دانلود متن پیاده شده👇 soda96.ir/matn-borhan-shefa/ @almorsalaat
📌بازخوانی بحث حرکت-1 📝سجاد انتظار 📚یکی از مهم ترین مفاهیمی که مبحث حرکت به جهت خاصیت تجمیعی اش در خود استخدام کرده است مفهوم است که با نگاه اجمالی به تعریف حرکت می توان این نکته را دریافت. حکما در تعریفی که می توان گفت اسد و اخصر تعاریف است حرکت را این چنین وصف کرده اند: «کمال اول لما بالقوه من حیث انه بالقوه»؛ کمالات اولی در مصطلح فلسفی به علل قوام شئ اطلاق می شود که در برابر کمالات ثانوی به معنای عوارض آن قرار دارد اما حیثیتی (من حیث...) که در این تعریف اخذ شده است این معنا از کمال را که ناظر به حیثیت فعلیت یک پدیده است کنار می گذارد به همین جهت مراد از کمال اولی در این تعریف همان حالت تغییر و در مسیر بودن یک پدیده به سمت کمالات اولی به اصطلاح نخست خواهد بود؛ بنابراین حرکت نوعی کمال واسط و میانی است برای پدیده ای که می خواهد به کمال اصلی و فعلیت آتی برسد اما اکنون فاقد آن است؛ از همین جا مفاهیمی مانند امکان، استعداد، قوه، فقدان و... معنا می یابند که در برابر مفاهیمی مانند ضرورت، فعلیت، کمال، وجدان و... قرار دارند. 📘توجه به این دو بعد در یک پدیده، شالوده برهان حکما بر اثبات ماده است. ذهن انسان در بدو امر وجود پدیده ای به نام را بر نمی تابد چرا که دائم با فعلیت ها (آن هم به صورت متباین و متواطی) مانوس است اما اگر به حرکت به عنوان یک تغییر و شدن بنگرد می تواند ماده اولی را تعقل کند. در یک سیر که آغاز آن از نقص و اتمام آن در نقطه کمال است و ذهن ما از هر مقطع آن پدیده ای را دریافت می کند اگر به خوبی این پدیده ها را مانند یک سلسله در نظر بگیریم در می یابیم که هر حلقه از این سلسله نسبت به حلقه قبلی و بعدی خود تفاوت هایی دارد. هر چه از اواسط این حلقه به انتهای آن سیر کنیم شاهد اشتداد و وفور کمالات خواهیم بود تا نقطه ای که همه چیز فعلی است و امکان رشد از بین می رود؛ و هر چه به ابتدای آن سیر کنیم شاهد ضعف و نقصان خواهیم بود تا نقطه ای که هیچ امر فعلی جز همان نقصان نخواهیم یافت. این نقطه ای که بدون تردید معدوم نیست اما تنها مرز آن با عدم همان حیثیت فقدان و نقصان است چیزی است حکما آن را ماده اولی می نامند. این پدیده غیر قابل انکار است چرا که سلسله مذکور در هیچ نقطه ای به صورت دفعی پدید نیامده است و قانون حاکم بر آن تدریج است و تدریج حتما و حتما با حیثیت فقدان محض شروع و با تلفیقی از فقدان و وجدان، استمرار و با حیثیت وجدان پایان می پذیرد. 📘اکنون اگر از دو نقطه ابتدایی و انتهایی سلسله مذکور چشم بپوشیم و به رابطه یک حلقه با حلقه ای دیگر نظر بیفکنیم خواهیم دید که پدیده مورد مطالعه ما که در حال سیلان و تغییر است هر چه به پیش می رود دسترسی او به جهات فعلی و کمالات آتی از جهت گستردگی آن ها محدود تر می شود (گرچه فاصله او با آن ها نزدیک تر می شود) در حالی که دسترسی او به جهات فعلی و کمالات آتی در ابتدای روند حرکتش از جهت گستردگی بیشتر بود (گرچه فاصله او با آن ها دورتر بود)؛ این مساله از محدود کنندگی حلقات متعدد فرآیند شدن حکایت می کند به این معنا که بین حلقه پیشین و حلقه میانی و حلقه آتی رابطه ای خاص وجود دارد. در این رابطه، حلقه میانی، رابطه ای خاص بین حلقه پیشین و حلقه آتی برقرار می کند؛ این در حالی است که اگر به جای این حلقه خاص میانی، حلقه ای دیگر قرار می گرفت حلقه ی آتی نیز تغییر پیدا می کرد؛ و این در حالی است که نقطه آغازین فرآیند حرکت نسبت به هر دو آن ها بی تفاوت بود؛ بنابراین با مطالعه رابطه بین حلقات می توانیم به این نکته دست یابیم که نوعی بی طرفی و در نقطه آغازین حرکت نسبت به کمالات آتی وجود دارد که این ابهام با الحاق یک به یک حلقات بعدی از بین می رود و ارتباطات خاص تر پدید می آید. ابهام یاد شده، همان خصوصیت ماده اولی است. ماده اولی وقتی با حلقه آتی ارتباط پیدا می کند در این جا چند مساله شکل می گیرد؛ نخست آنکه بین دو حلقه پیشین و پسین شکل می گیرد؛ دوم آن که این ارتباط یک ارتباط خاص بین دو پدیده خاص است و از و برخوردار است سوم آن که این ارتباط دارای دو طرف است؛ یکی از آن دو طرف، ماده اولی و طرف دیگری کمال آتی است. از نظر حکما این رابطه ی واقعی که در متن خارج، دو پدیده را به هم متصل می کند یک پدیده ای است که ذیل مقوله کیف قرار دارد و از آن با نام یاد می شود. کیف استعدادی است که قائم به ماده اولی است بنابراین ماده اولی نیز است؛ از آن جا که اعراض در حقیقت شئون جواهر اند و بین آن ها اتحاد و این همانی برقرار است حکما رابطه بین ماده اولی و استعداد را مانند رابطه و توصیف می کنند که تفاوت آن در ابهام و تشخص است. اگر همین رابطه خاص که نسبت به ماده اولی کیف نامیده شد نسبت به کمال آتی در نظر گرفته شود نام آن امکان استعدادی خواهد بود. 📗لکن در این جا سه پرسش جدی وجود دارد: 1️⃣ چگونه یک رابطه خاص، با تغییر جهت آن دچار تغییر هویت می شود. چرا این رابطه در نسبت با ماده اولی، کیف و معقول اولی است و در نسبت با کمال آتی، امکان و معقول ثانی است؟ چه تفاوتی بین مفهوم امکان و قوه و هم چنین کیف استعدادی و امکان استعدادی وجود دارد؟ 2️⃣ آیا رابطه مزبور یک رابطه ماهوی است که دارای استقلال است و یا پدیده ای از جنس وجود ربطی است؟ می دانیم که ماهیت در تحقق خود مستقل است و حتی تامین کننده رابطه بین جوهر و عرض نیز یک وجود رابط باید باشد؛ اکنون آیا رابطه یاد شده یک وجود ربطی است که میان ماده اولی و صورت نوعیه آتی ارتباط ایجاد می کند یا خود کیفی است که از یک سو با ماهیتی جوهری به نام ماده اولی و از سوی دیگر ماهیت جوهری دیگری به نام صورت نوعیه آتی مرتبط است و لاجرم باید هر کدام از این دو اتصال را با وجودی رابط توجیه کنیم؟ اساسا معنای این قاعده که حکما می گویند «وجود لغیره اعراض عین وجود فی غیره آن ها است»چیست؟ 3️⃣ رابطه مذکور که از آن با عنوان رابطه حقیقی و بالفعل یاد می شود چگونه میان دو پدیده ای که فعلیت ندارند محقق می شود. یک سوی این رابطه ماده اولی است که هیچ فعلیتی «جز اینکه فعلیت ندارد» ندارد! و یک سوی دیگر صورت نوعیه ای است که در مستقبل است و هنوز محقق نشده است؛ پرسش ضمنی دیگری که در این جا به وجود می آید این است که آیا بین ماده اولی و اولین صورت نوعیه حاکم بر آن نیز یک کیف استعدادی وجود دارد؟ آیا با توجه به ماهیت بودن هر دو آن ها، باید وجودی ربطی بین آن ها تصور نمود؟! 📘بررسی رابطه مفهوم امکان به عنوان یک معقول ثانی و اعتبار عقلی که لازم لاینفک ماهیت شمرده می شود با مفهوم جنس به عنوان یک معقول اولی و ماهیت لابشرط سپس رابطه آن دو با مفهوم ماده به عنوان یک معقول اولی و ماهیت بشرط لا و هم چنین بررسی رابطه مفهوم امکان استعدادی که یک معقول ثانی است و حاصل مقایسه ای از جانب ذهن است با مفهوم استعداد و کیف استعدادی که یک معقول اولی و ماهیت است در حل مسائل موجود در مبحث حرکت کمک شایانی به ما خواهد کرد.
🔹نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار 🔹چه‏ كنم حرف دگر ياد نداد استادم‏ 🔸«الف» ميان حروف وحدتش زيادتر است؛ زيرا غير از يك چيز مستقيم نيست به خلاف حروف ديگر مثلًا «ب» كه كج و معوج و مختلف الاجزاء است. اگر شاعر راست گفته باشد در دل او به غير از يك آرزو و حب يك جمال و رضاى يك محبوب، حبى ديگر نيست، و جز يك آستانه و جز يك نور، چشمش چيزى نمى ‏بيند و در آينه قلبش چيزى نيست و قدمش به جايى نمى‏ رود و دستش به غير او دراز نمى ‏شود، ولو او هم راست نگفته باشد، انبيا و مرسلين در اين ادّعا راستگو هستند؛ در لوح فطرت آنها در حقيقت استاد ازل غير از الف قامت دوست نقشى نكشيده و آنها بر اساس اين فطرت چيز ديگرى نمى ‏دانند؛ چه كنند استاد ازل جز اين، حرف ديگرى به آنها ياد نداده است، آنها غير از قامت دوست چيزى بلد نبوده و جز «الف» چيزى نمى‏ گويند، لذا در آن دعا فرموده: «حتّى تكون أعمالي و أورادي كلّها ورداً واحداً». 📚امام خمینی (ره)، تقریرات فلسفه ج۳ ص۲۲۹ @almorsalaat
🔴| تدریس کتاب انسان و ایمان 🔰استاد علی فرحانی 💠تعداد جلسات: ۱۲ 📌تدریس شده در سال ۱۳۸۱ 🔊دانلود صوت جلسات👇 ostadfarhani.ir/morsalat/maaref/ensan-va-iman/ 📜دانلود متن پیاده شده👇 soda96.ir/matn-ensan-eaman/ @almorsalaat
⭕️ در روایت است که در روز شهادت امام جواد (ع)، امام هادی (ع) خبر از شهادت پدرشان دادند از ایشان پرسیدند چگونه متوجه شدید پدر شما از دنیا رفته است؟ فرمودند: خشوع و حقارتی در برابر خداوند بر من وارد شد (اثر امامت) که تا کنون حس نکرده بودم: ⭕️ حدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ أَبِي الْفَضْلِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْفَضْلِ أَنَّهُ قَالَ: «فِي الْيَوْمِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ فَقِيلَ لَهُ وَ كَيْفَ عَرَفْتَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّهُ تَدَاخَلَنِي ذِلَّةٌ لِلَّهِ لَمْ أَكُنْ أَعْرِفُهَا.» بصائر الدرجات، ج1، ص 467 ، باب في الإمام متى يعلم أنه إمام‏ پ.ن: منظور از ابوجعفر در روایت امام جواد است که به ابوجعفر ثانی مشهورند. @ofoqemobin
17.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گزیده فیلم تشریف فرمایی رهبر معظم انقلاب به منزل آیت الله مصباح 💠مرحوم آیت الله مصباح در دوران اصلاحات که هجمه های فکری و عقیدتی زیادی علیه اسلام و انقلاب صورت می گرفت به عنوان یک سرباز انقلابی در مقابل آن هجمه ها ایستادند و روشنگری کردند. رهبر انقلاب در دفعات متعددی ایشان را ستودند و از فعالیت های آن مرحوم تمجید کردند. 🔅فاتحه ای را نثار روح پرفتوح ایشان کنیم. @almorsalaat
✅هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. ‼️حضرت امام (ره) در شرح بیانات صدرالمتالهین در نقد ادله شيخ اشراق بر بطلان قدم نفوس، در جلد8 اسفار، نکته بسیار مهمی را در روش شناسی کار فلسفی بیان می کنند که قابل توجه است. ماحصل مطلب ایشان این است که باید مقام ارائه برهان و مقام استفاده از کشف و شهود و همچنین استفاده از آیات و روایات از هم تفکیک شود و هر کدام به جای دیگری به کار نرود. ایشان چنین می فرمایند: 🌀مخفى نماند: اين اشكالى كه آخوند از حرف خود شيخ اشراق بر او ايراد نموده مطابق نظر كشف است و نبايد در اينجا كه شيخ برهانى سخن گفته بر وى بنا بر مذاق كشف ايراد نمود؛ زيرا اشكال مبنايى است و شيخ اشراق بهتر از ديگران آن حرفها را مى ‏داند. و الحاصل: شيخ اشراق با هر مسلكى وارد شد بايد با همان مسلك جواب او را داد. گويا در اينجا شيخ مشائى شده و برهان اقامه كرده و از اشراقى بودن بيرون آمده و آخوند، شيخ اشراق شده و به طريق اشراقى وارد بحث شده است. 📚تقریرات فلسفه ج3 ص111 @almorsalaat
📌علم به تنهايى منتج اثر خارجى نيست بلكه اين مفاهيم خودش از اسباب غفلت و حجاب است كه انسان مدام با آن بازى مى ‏كند. 💠فرق ديگر عرفان با علم كه در سياق وجه فرق بين حكيم و عارف گفته شده اين است كه: حكيم آن كسى است كه مفاهيم كليه را بداند و با براهين، وجود صرف را اثبات كند و براى او مفاهيم علم، قدرت، اراده، كرم، قِدَم، جمال و جلال را اثبات كند، و ليكن عارف آن كسى است كه كليات را نبيند، بلكه به مشاهده حضوريه، شخصيات را مشاهده كند، آنچه را حكيم با پاى چوبين خود اثبات كرده كه مفاهيم را برهانى نموده، و آنچه كليات به حمل شايع صناعى بر آن انطباق پيدا مى‏كند، عارف آن را به مشاهده حضوريه مى‏يابد؛ گرچه عارف اين مفاهيم و برهان و صورت استدلال را نداند و ليكن نتيجه خارجى آن را مى‏بيند، بر خلاف حكيم كه از مفاهيم و صورت استدلال، صورت نتيجه را گرفته و از مفهوم، مفهوم اخذ مى‏نمايد و به همان كليات مفاهيم پيچيده اكتفا مى‏كند. و خود اين مفاهيم هم، يك نقاب و حجاب ديگر مى‏باشد، اين است كه گفته‏اند: «العلم هو الحجاب الاكبر»؛ 💠مثلًا اگر كسى در خارج از صحن حياط باشد و از داخل حياط صوتى بشنود، مى‏داند كسى در آنجا هست، و ليكن كسى كه آن شخص را به رأى العين در حياط مى‏بيند، اگر چه با كسى كه در خارج از حياط است در علم به صاحب حياط شركت دارند و با اينكه هر دو مى‏دانند كه پيش بيننده و ناظر، كشف عورت قبيح است، اما شخص خارج از حياط، چون صاحب حياط را نمى‏بيند هيچ شرمى از او نمى‏كند ولى آن كسى كه مى‏بيند كه صاحب حياط او را مى‏بيند از او شرم داشته و كشف عورت نخواهد كرد، پس علم به تنهايى منتج اثر خارجى نيست. 💠و لذا ممكن است عالم با يك فرد عادى فرق بسيارى داشته باشد؛ آن فرد عادى نداند كه صرف الكمال، كل الكمال است، و واجب الوجود بالذات، واجب الوجود من جميع الجهات است، و اوصاف كماليه در او به نحو اعلى و اكمل است، و بسيط الحقيقه كل الكمال است و حقيقت حق، حقيقة العلم و حقيقة القدرة و الجمال است ولى معرفت داشته باشد و بالمشاهدة الحضوريه قدرت و علم خارجيه الهيه را ببيند. و لذا آن عالم حكيم وقتى كه به عالم مفاهيم بيايد، جوش و خروش كرده و دادِ سخن مى‏دهد، ولى در عمل چون بالمشاهده، قادرى نمى‏بيند نترسد. چنانچه اگر كسى به مفهوم كلى «مار» علم داشته باشد و بداند او موجودى است كه جنسش اين است و فصلش آن است و از لوازم ذاتى او «زهر» است ولى به رأى العين نبيند، و مصداق خارجى آن را نشناسد، چنين كسى از مار خارجى نمى‏ترسد. 💠همچنين اگر كسى به مفهوم كلى زهر عالم باشد كه اگر انسان آن را بخورد جگرش را پاره مى‏كند ولى نشناسد در خارج زهر چيست، مسلّماً از آن پرهيز نمى‏كند، و ليكن كسى كه نمى‏داند فصل و جنس آن چيست، اما به رأى العين و بالمشاهده مى‏بيند كه اين خزنده، گوسفند را نيش زد و آن هم مرد، البته از آن مى‏ترسد و مى‏پرهيزد. پس كسى كه با پاى چوبين استدلال، مفهومى را اثبات كند كه نارى هست و جهنمى بايد باشد، و ليكن به رأى العين نبيند، اين علم هيچ اثرى نخواهد داشت؛ بلكه اين مفاهيم خودش از اسباب غفلت و حجاب است كه انسان مدام با آن بازى مى‏كند. 💠مثلًا فخر رازى با آن مقام علمى، چيزى را در خارج نمى‏ديده است؛ چون علمش صرف مفهوم كلى بوده است و لذا نه قلمش روحانى است، نه علمش روحانى است و نه گفتارش روحانى است و از همه آثارش معلوم مى‏شود كه اين شخص روحانى نبوده است با اينكه خود را در سلك روحانيون قرار داده و از سران آنها محسوب مى‏شده است ولى از هيچ اثرش روحانيت نمايان نيست. 📚تقریرات فلسفه ج3 ص116 @almorsalaat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊| نقش علم فلسفه و اصول فقه در تفسیر متون دینی 🎙استاد علی فرحانی 📚 تدریس رسائل(قطع و ظن) @almorsalaat
▪️شهادت باقرالعلوم (ع) تسلیت باد‌. 🔹روایتی زیبا و قابل تامل از حضرت محمد بن علی الباقر (ع): ▫️وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : لاَ يَكُونُ اَلْعَبْدُ عَابِداً لِلَّهِ حَقَّ عِبَادَتِهِ حَتَّى يَنْقَطِعَ عَنِ اَلْخَلْقِ كُلِّهِمْ إِلَيْهِ فَحِينَئِذٍ يَقُولُ هَذَا خَالِصٌ لِي فَيَقْبَلُهُ بِكَرَمِهِ. 📚تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ج ۲، ص ۱۰۸ تفسیر الامام العسکری (ع) ص ۳۲۸ @almorsalaat
📣دوره آموزش شیعه شناسی تبیین گفتمان تشیع در عصر جمهوری اسلامی 🎙اساتید حضرات آیات و حجج اسلام: تحریری، کمیجانی، سبحانی، فرمانیان، ، سیفائی، جهانگیری و نجفی 🔰مزایا: 1⃣اعطای گواهی پایان دوره از مرکز تخصصی شیعه شناسی امام هادی ع 2⃣امتیاز ویژه جهت شرکت در دوره بلند مدت و تخصصی 3⃣حائز رتبه پژوهشی از طرف مرکز مدیریت تهران 4⃣اولویت تدریس در دروس تخصصی کلام از طرف مرکز مدیریت تهران 🔹بصورت حضوری و مجازی ⏰2 الی 6 مرداد ماه1400 ، از ساعت 14:30 تا 18:30 📌به میزبانی مدرسه فخریه مروی ❌آخرین مهلت ثبت نام: چهارشنبه۳۰ تیر 📝ثبت نام: ih-sc.ir @almorsalaat
🔺ايکونُ لِغَيرِک مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَک‌؟ 🔰شهید مطهری 🔸مسئله بالاتر اينکه آيا انسان کامل اسلام انسان سالک است؟ انساني است که مرحله به مرحله و قدم به قدم پيش رفته؟ انساني است که سير و سلوک کرده و منزل به منزل جلو رفته؟ بله. علي عليه السلام مي‌گويد: وَ تَدافَعَتْهُ الْابْوابُ الي‌ بابِ السَّلامَةِاز اين در به آن در مي‌رود و در ديگري به روي او باز مي‌شود و منزل ديگري [را پشت سر مي‌گذارد] تا به دري مي‌رسد که به آن «باب السلامه» مي‌گويند. به آنجا که برسد، به‌ نهايت راه رسيده است. 🔸آيا «قرب به حق» درست است؟ بدون شک. مسلّم است که انسان اگر به آنجا برسد، بين او و خدا حجابي نيست و خدا را با ديده دل مي‌بيند. او ديگر مثل ما نيست [که لازم باشد برايش اين‌طور استدلال کنند:] به آسمان نگاه کنيد تا خدا را کشف کنيد، به زمين نگاه کنيد تا خدا را کشف کنيد، به برگ درخت نگاه کنيد تا خدا را کشف کنيد. خدا براي او از اين برگ درخت و اين زمين و آسمان روشنتر است. مگر امام حسين عليه السلام همين مطلب را نفرموده است: ايکونُ لِغَيرِک مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَک‌؟ شخصي از علي عليه السلام پرسيد: آيا خدا را ديده‌اي؟ فرمود: من اصلًا خدايي راکه نديده باشم عبادت نکرده‌ام! بعد براي اينکه او خيال نکند منظور، ديدن خدا با چشم است که خدا در يک [جايي‌] قرار گرفته باشد، فرمود: لا تَراهُ الْعُيونُ بِمُشاهَدَةِ الْعِيانِ وَ لکنْ تُدْرِکهُ الْقُلوبُ بِحَقائِقِ الْايمانِ‌. با چشم سر، او را نديده‌ام ولي با چشم دل ديده‌ام، شهودش کرده‌ام‌. 📚انسان کامل ص۱۵۹ @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 در ساعت‌های بهشتی، به معانیِ این دعا توجّه کنید. 👈 بیانات منتشرنشده‌ی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه و بسیج درباره روز عرفه به تاریخ ۱۳۷۲/۰۳/۰۵ 🔹 «بعدازظهرِ این یک روز، یکى از آن ساعات بهشت است، اگر ما بتوانیم آن را درک بکنیم. بیخود نیست که یک شخصیّتى مثل حسین‌‌بن‌‌على با آن عظمت، آن نصفه‌‌روز را صرف میکند با آن دعا. 🔸 حتماً سعى کنید به معانى این دعا توجّه کنید؛ دقّت کنید ببینید چه میگوید. نه‌اینکه بنشینید رویش فکر کنید -اینها فکر کردن نمیخواهد- فقط وقتى حرف میزنید، بدانید دارید با مخاطبى سخن میگویید، و معناى آن کلمه را بفهمید که چیست. 🔹 دعاى امام سجّاد (سلام الله‌ علیه) در روز عرفه، مثل شرح دعاى امام حسین است؛ گویى این پسر یک ذیلى، تعلیقى، تبیین و شرحى براى کلمات پدر در ذیل دعا و با زبان دعا نوشته؛ هر کدام یک طعمى دارد.» @qom_khamenei)ir
صوت جلسات چهارم تا هفتم از جلسات استاد علی فرحانی در کانال دروس مجازی المرسلات بارگذاری شد. 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1721434112C7e17979da1 @almorsalaat
‼️ 🔵وعده صدرالمتالهین به طالبان فلسفه و حکمت ♨️آخوند رحمه الله وعده مى‌‏دهد كه انسان اگر چه در دار طبيعت نتواند با ارتياض نفس، كشف شهودى نسبت به مجردات داشته باشد، ولى مى‌‏تواند با براهينى سر و كار داشته باشد و بر وجود مبدأ و بر صفات كماليه، از قبيل: قادر، حىّ، مريد، مدرك، براهينى اقامه كند و قلبش قلب برهانى الهى باشد، و خلاصه، خود را با اين ادراكات مأنوس كند و توجه نفس را از غير با برهان قطع نمايد و با برهان متوجه مبدأ و صفات كماليه او شود، و وقتى كه نفس قابليت پيدا كرد و صاف شد هنگامى كه از اين نشئه منتقل شود، بر اساس مأنوسيت با برهان، حقايق ثابته با برهان كشف مى‏‌شود و مدركات بهيّه به خصوص علة العلل اعلى و ابهى به طور شهود كشف مى‏‌شود و سعادت بيشتر و اعلى و ادْوم حاصل مى‏‌گردد. (امام خمینی (ره)، تقریرات فلسفه ج3 ص453) 🌀معرفة العقليات في النشأة الأولى منشأ الحضور في العقبى لما مر أن المعرفة بذر المشاهدة و ذلك لأن الحجاب بيننا و بين العقليات إما عدم التفطن لها و هو الجهل و إما الاشتغال بغيرها كالبدن و المواد الحسية و قواها المنطبعة فالنفس إنما تتوصل إليها باكتساب العلم بحقائقها حتى تصير قوتها العقلية مستعدة بالطبع تهيؤا قريبا- لقبول صورها العقلية من المبدإ المفارق فإذا زال المانع الخارجي بالموت إذ ليس بعد المفارقة عن البدن لصاحب المعرفة إعراض عن تلك الجهة إلى جانب البدن و شواغله‏ فيكون مجرد المعرفة باللذيذ العقلي سبب الوصول إليه و الالتذاذ به عند رفع المانع و هو الاشتغال بالبدن و قد انقطع بالموت.‏ (صدرالمتالهین، اسفار ج9 ص123) 📌پ.ن: رزقنا الله و ایاکم جمیعاً. @almorsalaat
| تنها طریق رسیدن انسان به کمال، به وسیله تربیت او از طریق علم و عمل است. 🔰أن القرآن قطع بأن الطريق الوحيد إلى إيصال الإنسان إلى هذه الغاية الشريفة تعريف نفس الإنسان لنفسه بتربيته في ناحيتي العلم و العمل: 📌أما في ناحية فبتعليمه الحقائق المربوطة به من المبدإ و المعاد و ما بينهما من حقائق العالم حتى يعرف نفسه بما ترتبطه به من الواقعيات معرفة حقيقية 📌و أما في ناحية فبتحميل قوانين‏ اجتماعية عليه بحيث تصلح شأن حيوته الاجتماعية، و لا تشغله عن التخلص إلى عالم العلم و العرفان، ثم بتحميل تكاليف عبادية يوجب العمل بها و المزاولة عليها توجه نفسه، و خلوص قلبه إلى المبدإ و المعاد، و إشرافه على عالم المعنى و الطهارة، و التجنب عن قذارة الماديات و ثقلها. 📚الميزان ج‏۳ ص۵۹ @almorsalaat
☀️ | مختصری در باب نظریه روح المعنی از منظر امام خمینی (ره) 🖊 سید محمد هاشمی 🔺 یکی از مباحث مهم امام در ادامه موضع مهم ایشان پیرامون اعتباری بودن وضع الفاظ، مساله است. این نظریه که توسط امام در نقاط مختلفی استفاده شده و ریشه در نگاه برخی اندیشمندان پیشین نیز داشته است قرابتی جدی با تصویر مرحوم در نحوه وضع الفاظ برای معانی در تفسیر دارد. ایشان توجه به این فرآیند در وضع الفاظ را، راه حل بسیاری از اشتباهات در اندیشه و فهم - خصوصا در معارف غیر مادی - می داند. برای مثال برخی در وصف پروردگار به رحیم و رحمان تصور کرده اند که چون در ذات این اوصاف نوعی از رقّت و تغیرِ حالت درونی نهفته و این نوع تحولات در ذات واجب محال است صدق این معانی بر واجب صرفا مجازی است. مرحوم امام در پاسخ معتقد است اساسا الفاظ برای غایات و حقایق عامه وضع شده اند و خصوصیات افراد تقییدی در آن معانی ایجاد نمی-کند: «و بعضى‏ها در مطلق اين نحو از اوصاف از قبيل خذ الغايات و اترك المبادى‏ قائل شده‏اند- كه اطلاق اين‏ها بر حق به لحاظ آثار و افعال است نه به لحاظ مبادى و اوصاف است. پس، معنى «رحيم» و «رحمن» در حق، يعنى كسى كه معامله رحمت مى‏كند با بندگان. بلكه معتزله‏ جميع اوصاف حق را چنين دانسته‏اند يا نزديك به اين. و بنابراين، اطلاق آنها بر حق نيز مجاز است. و در هر صورت، مجاز بودن بعيد است، خصوصا در «رحمن» كه بنابراين امر عجيبى بايد ملتزم شد. و آن اين است كه اين كلمه وضع‏ شده براى معنايى كه استعمال در آن جائز نيست و نمى‏شود، و در حقيقت اين مجاز بلا حقيقت است. تأمّل. و اهل تحقيق در جواب اين گونه اشكالات گفته‏اند الفاظ موضوع است از براى معانى عامّه و حقايق مطلقه. پس بنابراين، تقيّد به عطوفت و رقّت داخل در موضوع له لفظ «رحمت» نيست و از اذهان عاميّه اين تقيّد تراشيده شده، و الّا در اصل وضع‏ دخالت ندارد..» (آداب الصلاة، متن، ص: 249) 🔺 ایشان سپس در جواب به اشکال مقدر به این نظریه که آن را تنها در صورتی که اولیاء و انبیاء واضع باشند صحیح میدانند، تحلیلی در باب وضع الفاظ و اعتبار ارائه می کند که در کلیت شناخت اعتباریات نزد ایشان نیز سودمند است. 🔺به عقیده ایشان فرآیند وضع یک لفظ به این گونه است که برای هر واضعی در ابتدا نوعی توجه به جهت حقیقی موضوع له مطرح بوده است یعنی واضع در هنگام وضع لفظ «نور» برای آنچه از حقیقت خارجی نور می دیده، جهت روشنایی آن را مورد نظر قرار داده است و به جهات عدمی و ظلمانی آن بی توجه بوده است لذا لفظ «نور» هرگز مقید به نورِ مادی خارجی که مشوب به جهات عدمی است نمی شود و از این رو می توان آن را حقیقتا در انوار غیرمادی نیز استعمال کرد. لذا نظریه روح المعنی را می توان حتی در عمق تسامحات عرفی در فرآیند اعتبار نیز توضیح داد: «واضع لغات گرچه در حين وضع معانى مطلقه مجرّده را در نظر نگرفته است، ولى آنچه كه از الفاظ در ازاء آن وضع شده همان معانى مجرّده مطلقه است. مثلا، لفظ «نور» را كه مى‏خواسته وضع كند، آنچه در نظر واضع از انوار مى‏آمده اگر چه همين انوار حسّيّه عرضيّه بوده- به واسطه آن كه ماوراء اين انوار را نمى‏فهميده- ولى آنچه را كه لفظ نور در ازاء او واقع شده همان جهت نوريّت او بوده نه جهت اختلاط نور با ظلمت، كه اگر از او سؤال مى‏كردند كه اين انوار عرضيّه محدوده نور صرف نيستند بلكه نور مختلط به ظلمت و فتور است، آيا لفظ نور در ازاء همان جهت نوريّت او است يا در ازاء نوريّت و ظلمانيّت آن است؟ بالضروره جواب آن بود كه در مقابل همان جهت نوريّت است و جهت ظلمت به هيچ وجه دخيل در موضوع له نيست» (آداب الصلاة، متن، ص: 250) 🔺 بر این اساس نیازی نیست که واضع تمام مصادیق آن معنا را در زمان خود درک کرده یا حتی به آن معتقد باشد بلکه فرآیند وضع چنین وسعتی را در رابطه لفظ و معنا ایجاد می کند. نکته جالب آن که مرحوم امام بر اساس این تحلیل، صدق الفاظ عرفی وضع شده بر معانی ای که از جهت وجودی در مراتب بالاتری قرار دارند را نزدیکتر به حقیقت و غرض اولیه عرف می داند: «ليس الكلام من حيث ظهوره الملكى و خصوصا الّذى هو من مقولة اللّفظ و الصّوت صفة للحقّ من حيث هويّته الأحاطيّة حتّى يتفرّع عليه ما ذكر كما انّ قوله تعالى ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ لا يدلّ على مقصوده بوجه نعم الكلام الذّاتى الّذى هو التّجلّى باظهار ما فى الغيب على ذاته المقدّسة صفة من صفاته فى الحضرة الجمعيّة الكماليّة و الكلام الظّهورى الوجودى الّذى هو التّجلّى بالفيض المقدّس لأظهار ما فى الغيب على الحقائق التّفصيليّة صفة من صفاته الفعليّة و لهما الأحاطة و الشّمول و لهذا الكلام اللّفظى ايضا احاطة بمعنى آخر و هو وجه السّرّ الوجودى الّذى يعرفه المحقّقون و هو غير الأوضاع اللّفظيّة نعم لو كان الألفاظ موضوعة لأرواح المعانى او ارواح المعانى مرادة للحقّ من كلامه لكان تلك الأحاطة حقّا كما الأمر كذلك.» ( تعليقات على شرح «فصوص الحكم» و «مصباح الانس»، ص: 232) 🔺نتیجه این صورت بندی، راهگشایی بسیار اساسی در فهم معارف و معانی مجرد قرآنی و روایی ایجاد کرده و از سوی دیگر گشایشی جدی برای انتقال مرتبه بندی شده معارف الهی می آفریند. این نگاه شیوه ای مهم در القای معارف الهی را نیز به دنبال دارد. بر این اساس در تعلیم معارف تنها کافی است ذهن ها را نسبت به حیثیات عدمی مفاهیم پالایش نماییم، تا بتوانیم حقیقت ناب غیرمادی را در ذهن مخاطبان تصویر کنیم. 🔺 این نظریه در مساله روح المعنی، در مجموعه اندیشه امام در اعتباریات تاثیر مهمی دارد ایشان پس از این مساله «صحیح و اعم» و تصویر «مرکبات اعتباری» را نیز بر همین اساس تبیین می نمایند و معتقدند حتی در وضع الفاظ برای اختراعات عادی بشر، هرگز لفظ به قید ماده و شکل خاصی از آن اختراع – مثلا تفنگ یا هواپیما – محدود نمی شود بلکه از ابتدا خصوصیات ماده و صورت دخلی در وضع الفاظ ندارند: و لذا ترى: أنّ تكامل الصنعة كثيراً ما يوجب تغييراً في موادّها أو تبديلًا في شأن من شؤون هيئتها، و مع ذلك يطلق عليها اسمها كما في السابق، و ليس‏ ذلك إلّا لأخذ الهيئة و المادّة لا بشرط؛ أي عدم لحاظ مادّة و هيئة خاصّة فيها. (تهذيب الأصول، ج‏1، ص: 109) @almorsalaat
🌹میلاد با سعادت امام هادی (ع) مبارک باد. 🌀دو روایت قابل تامل از حضرت (ع): ♨️العُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ، داعٍ إلَى الغَمْطِ و الجَهلِ (بحار الأنوار 72/199/27) ♨️وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: خَيْرٌ مِنَ اَلْخَيْرِ فَاعِلُهُ، وَ أَجْمَلُ مِنَ اَلْجَمِيلِ قَائِلُهُ، وَ أَرْجَحُ مِنَ اَلْعِلْمِ حَامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ اَلشَّرِّ جَالِبُهُ، وَ أَهْوَلُ مِنَ اَلْهَوْلِ رَاكِبُهُ (نزهة الناظر و تنبیه الخاطر  ,  ج۱ ص۱۴۲) @almorsalaat
🌀| زیارت جامعه، حاوی اسرار شیعه 🔸روايات خاصّى از امام هادى «سلام‌الله‌عليه» نقل شده در بسيارى از موارد، حاوى اسرار شيعه‌اند. از جمله، در زيارت جامعۀ كبيره بسيارى از اسرار شيعه بيان شده است و بيان چنين جملات ارزشمندى، از خصوصيات و ويژگيهاى امام هادى «سلام‌الله‌عليه» است. اين زيارت، از افتخارهاى شيعه و از معجزات علمى بزرگ امام هادى «سلام‌الله‌عليه» است. تمام اسرار، از نظر فلسفه و عرفان و قرآن و روايات، در اين زيارت نهفته است. افتخار شيعه به اسرار اوست و همۀ اين اسرار، در زيارت جامعۀ كبيره وجود دارد. 🔸اهميّت اين زيارت به قدرى است كه مرحوم علامۀ مجلسى اوّل «قدّس‌سرّه» ميفرمايد: در «سر من راى» وقتى خدمت امام زمان «ارواحنافداه» مشرّف شدم، در مضجع شريف امام هادى و امام عسكرى «سلام‌الله‌عليهما» مدّاح وار در حال خواندن زيارت جامعه بودم و ايشان گوش ميكردند و توجّه داشتند، سپس فرمودند: «نعمت الزيارة - اين زيارت، خوب زيارتى است». گفتم: آقا از جدّتان امام هادى «سلام‌الله‌عليه» است‌؟ ايشان به قبر منوّر امام هادى «سلام‌الله‌عليه» اشاره كردند و فرمودند: آرى. 🔸لذا علامه مجلسى دوّم «قدّس‌سرّه» ميفرمايد: اين زيارت جامعه، از نظر سند و دلالت، صحيح‌ترين روايات است. دلالت مثل اين زيارت نداريم و سندش هم صحيح است، زيرا آقا امام زمان «ارواحنافداه» اين زيارت را امضاء كرده‌اند و آن را دوست دارند. 🔸اگر كسى بتواند در صبح‌گاه، زيارت جامعه را بخواند، خيلى عالى است و در بركت آن روز، فوق‌العاده اثر دارد. مداومت بر اين زيارت، هم براى دنيا و هم براى آخرت و هم براى رابطه با امام زمان «ارواحنافداه» مفيد و مؤثّر است. از همگان مخصوصاً جوان‌ها تقاضا دارم كه زيارت جامعه را هر روز بخوانيد و يا لاأقل يك روز در هفته، يا در روز جمعه بخوانيد كه به تعبير امام زمان «ارواحنافداه» خوب زيارتى است. 📚آیت الله مظاهری، دروس اخلاق، ج۶ ص۷۹ @almorsalaat
📝| رسائل مرحوم شیخ متن تولید و تاسیس است. ❇️مروری مختصر بر کتاب القطع رسائل 📝 احسان چینی پرداز ◽️مرحوم شیخ در کتاب شریف رسائل تبویب کتاب خود را بر اساس حالات سه گانه مکلف قرار داده و با کتاب القطع شروع می کنند. ◽️نسبت به علت این تبویب باید گفت در علم کلام علاوه بر اثبات مبدأ و معاد، نبوت و ضرورت آن هم به اثبات رسید. لازمه نبوت بیان برنامه سعادت بشر توسط نبی است. اما علاوه بر این خاتمیت نبی اکرم هم به اثبات رسید در حالی که خاتمیت با بیان تک به تک جزئیات مسائل مورد نیاز بشر سازگاری ندارد مگر اینکه آن نبی خاتم ابدی باشد و تا یوم القیامه زنده باشد که البته ابدی بودن او امری غیر عقلائی است. ◽️از اینجا است که قاعده عقلائی به نام « علینا القاءالاصول و علیکم أن تفرعوا» به وجود می آید. یعنی نبی خاتم که مدت عمر مشخصی دارد، آنچه که بیان می کند به گونه ای است که مشتمل بر جمیع ما یحتاج بشر می باشد تا در اعصار آینده به وسیله « علیکم أن تفرعوا» مسائل مستحدثه استخراج شود.اما تمام مسیر رسیدن به آن برنامه سعادت که مد نظر نبی مکرم اسلام است باید بر طریق حجیت باشد. ◽️در علم کلام حجیت ادله اربعه یعنی کتاب و سنت و اجماع و عقل اثبات میشود که البته حجیت آن بالمعنی اللغوی یعنی ما یصح الاحتجاج به می باشد و بعد از آن است که وارد علم اصول میشویم تا به وسیله اثبات حجج ثانویه به آن ادله راه یابیم. ◽️لذا اگر کسی موضوع علم اصول را ادله اربعه بما هی هی بداند نباید به او اشکال کرد که اگر ادله بما هی هی باشد دیگر اربعه بودن آن معنا ندارد؛ زیرا اربعه بودن آن در علم کلام اثبات میشود و به خاطر فاصله ای که میان زمان نبی مکرم اسلام تا زمان حاضر رخ داده و جامعه کاملا متحول شده است برای کشف آن برنامه سعادت باید از طرق حجت و معتبره ای که در علم اصول اثبات میشود استفاده کرد. ◽️از اینجا است که با قاعده ای به نام « کل ما بالعرض لابد بأن ینتهی الی ما بالذات» مواجهه میشویم. ◽️در این قاعده که در باب مبادی اقیسه منطق نسبت به اعتقاد جازم جاری شد، مراد از « بالعرض» ، واسطه در عروض نیست یعنی مراد بالعرض و المجاز نیست بلکه مراد از بالعرض، بالتبع است یعنی اتصاف موضوع به محمول مجازی نیست. ◽️مرحوم شیخ می فرمایند که قاعده در باب حجج همان قاعده کل ما بالعرض است. یعنی آنچه که حجیت آن ذاتی است و لا ینفک از آن است، پای ثابت این خانه قرار گرفته و هر آنچه که بخواهد حجت شود باید بازگشت به این حجت ذاتی داشته باشد و اساسا تولید حجت جز از طریق بازگشت به آن ممکن نخواهد بود لذا است که شروع این کتاب شریف هم با کتاب القطع می باشد. ◽️اما سوالی که نسبت به تبویب مرحوم شیخ به وجود می آید این است که سرنوشت مباحث الالفاظ چه شد؟ ◽️در جواب باید گفت که این سوال ناشی از خلط نظامات اصولی است. این سوال در واقع مولود تفکر مرحوم آخوند است زیرا سائل مسلم می داند که باب الفاظ و یا باب ملازمات عقلیه داخل در علم اصول است حال سوال می کند که در کجای اصول باید از آن بحث کنیم و چه تعریف و چه موضوع و چه غایتی برای اصول بگوییم که شامل آنها هم بشود. با همین تفکر است که مرحوم مظفر به تعریف صاحب قوانین و صاحب فصول اشکال کرد که هر دو مباحث الالفاظ را خارج از علم اصول کرده اند. ◽️این در حالی است که شیخ هم مانند صاحب قوانین و صاحب فصول این مسلم را قبول ندارد بلکه این مساله از بعد از آخوند مسلم شده است. البته مراد این نیست که بحث از مباحث الفاظ در علم اصول نشود چه اینکه قوانین و معالم هم بحث از صیغه افعل و صیغه لا تفعل کرده اند بلکه نزاع در وجود بابی به نام « باب الالفاظ» به عنوان بابی مستقل و جدا آن هم قبل از حجج می باشد که البته مقبول نیست. ◽️در نظام اصولی شیخ، مساله حجیت مساله مهمی است و اساس علم اصول را همین شکل داده است. متاسفانه کثیری گمان کرده اند که شیخ حجیت را به معنای منطقی دیده است در حالی که این چنین نیست. توضیح: ◽️مخاطب شارع انسان بما هو انسان (بدون لحاظ عناوین خاص بشری)، می باشد به همین خاطر شارع باید با زبان مشترک بین همه انسان ها سخن بگوید، لذا شارع از لسان عوام الناس استفاده می کند تا برای همه قابل فهم باشد و حتی اگر قرار است با قاعده ای از قواعد عقلائی مخالفت شود این مخالفت هم باید بر اساس طریق عقلاء صورت گیرد و الا قابل فهم و هضم برای آنها نخواهد بود. ◽️حجیت امر عقلائی است و هر امر عقلائی در محیط خود، حجت می باشد. البته حجیت تنها یک معنا دارد و آن هم « ما یصح الاحتجاج به» می باشد که همان حجیت لغوی و عقلائی است. این حجیت می تواند در محیط های مختلف عقلاء مصادیق متعددی پیدا کند.توضیح: ◽️یک محیط خاص از عقلاء محیط علماء است. اگرچه این محیط هم به حسب هر علمی، بخشهای متعدد و متفاوتی دارد اما چون منطق خادم العلوم است درجمیع علوم، سیر فکری و زبان مشترک، قواعد منطق است. ◽️مشخص است که منطق هم باحدوسط کار می کند.لذا مصداق حجیت یعنی ما یصح الاحتجاج به در فضای علوم از جمله علم اصول، حدوسط است. با این توضیح حدوسط اساسا معنایی در عرض معنای لغوی حجیت نیست. ◽️حال شیخ می فرمایند که چون حجیت قطع ذاتی است حجیت آن نمی تواند به معنای حدوسط یعنی همان حجیت امارات باشد. به عبارت دیگر قطع اختصاص به محیط علماء از عقلاء ندارد بلکه در جمیع جوامع و جمیع محیط های عقلائی جریان دارد. به خاطر همین عام بودن و همین شمولی که دارد نمی تواند محکوم به حجیت به معنای حدوسط که مختص به محیط خاصی از عقلاء است، باشد. ◽️مرحوم شیخ بعد از تحقیق مساله قطع، برای دفع توهماتی که ممکن است به عنوان اشکال نسبت به حجیت ذاتی قطع مطرح شود مباحثی را ذیل « تنبیهات قطع» به عنوان مصادیق قطع بیان میکنند و در هر یک ضابطه حجیت ذاتی قطع را پیاده می کنند. ◽️اما متاسفانه کتب اصولی متاخر بالتبع کفایه، عنوان «تنبیه» را از این مباحث حذف کرده و هر یک از مباحث این باب را مستقلا مطرح کردند که البته منجر به توالی فاسد متعددی شده است. ♨️ یکی از ثمرات نامیمون این مساله برداشت اشتباه از تنبیه دوم قطع یعنی « القطع الحاصل من المقدمات العقلیه» است که بسیاری از اصولیین گمان کرده اند مراد این عبارت « العقل بمعنی القطع» است لذا عنوان بحث را « حجیه العقل» قرار دادند؛ مرحوم مظفر هم به همین اشتباه افتاده و تصریح می کند: قد یستشکل علی اسم الدلیل علی العقل فهو حجه بمعنی القطع. ◽️این در حالی است که جمله « فی القطع الحاصل من المقدمات العقلیه» به خوبی نشان می دهد که عقل مرادف با قطع نیست بلکه عقل دو حکم دارد یک حکم قطعی دارد و یک حکم ظنی و غیر قطعی. به عبارت دیگر قیود این عنوان احترازی بوده لذا عنوان « الظن الحاصل من المقدمات العقلیه» در باب انسداد مطرح میشود. ◽️جالب اینکه خود مرحوم شیخ بعد از بیان مختار خود در مساله حجیت قطع حاصل از مقدمات عقلیه، به کلام سید صدر در شرح وافیه می رسند و در جواب به کلام او بین مدرَکات قطعی عقل با مدرکات ظنی آن تفکیک کرده و قیاس را از صغریات ظنی عقل معرفی می کنند. ❇️مقصود این است که رسائل و کفایه متن تولید نظریه و تاسیس مدرسه اصولی هستند و اساس نظرات اصولی متاخر ریشه در این دو کتاب دارد، لذا مهم این است که تلاش متعلم صرف تحصیل دقیق مراد جدی شیخ و آخوند بشود و اندیشه دیگر اصولیین به ایشان تحمیل نشود تا سازمان اصولی آنها را آنچنان که هست دریافت کند. @almorsalaat
📣| دوره آموزش شیعه شناسی: تبیین گفتمان تشیع در عصر جمهوری اسلامی ✅موضوع: امتداد امامت 🎙استاد علی فرحانی ⏰6 مرداد ماه1400، ساعت 14:30 الی 18:30 📌شرکت حضوری: تهران مدرسه مروی 📌شرکت مجازی: ih-sc.ir @almorsalaat
♨️| که در روز غدیر برای امیرالمومنین جعل شد، به معنای حکومت و به قصد اجرای عدالت است. اما مقامات معنوی امیرالمومنین سبب شد که این منصب برای او جعل شود. 🔹مسئله غدیر، مسئله‌ای نیست که بنفسه برای حضرت امیر یک مسئله‌ای پیش بیاورد، حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای ایشان ارزش ندارد؛ آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است. 🔹خدای تبارک و تعالی که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول الله کسی نیست که بتواند عدالت را به آن طوری که باید انجام بدهد، آن طوری که دلخواه است انجام بدهد مامور می‌کند رسول الله را که این شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهی داشته باشد، این را نصب کن. نصب حضرت امیر به خلافت این طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد؛ مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود. 🔹و اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر ازش تجلیل کرده‌اند، نه از باب اینکه حکومت یک مسئله‌ای است، حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس می‌گوید که «به قدر این کفش بی‌قیمت هم پیش من نیست» آنکه هست اقامه عدل است. آن چیزی که حضرت امیر- سلام الله علیه- و اولاد او می‌توانستند در صورتی که فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد انجام بدهند، اینها هستند، لکن فرصت نیافتند. زنده نگه داشتن این عید نه برای این است که چراغانی بشود و قصیده‌خوانی بشود و مداحی بشود، اینها خوب است، اما مساله این نیست. مساله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم، به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته است باید روش ملتها و دست‌اندرکاران باشد. 🔹قضیه غدیر، قضیه جعل حکومت است، این است که قابل نصب است و الّا مقامات معنوی قابل نصب نیست یک چیزی نیست که با نصب آن‌ مقام پیدا بشود؛ لکن آن مقامات معنوی که بوده است و آن جامعیتی که برای آن بزرگوار بوده است، اسباب این شده است که او را به حکومت نصب کنند و لهذا، می‌بینیم که در عرض صوم و صلاه و امثال اینها می‌آورد و ولایت مجری اینهاست. ولایتی که در حدیث غدیر است به معنای حکومت است، نه به معنای مقام معنوی. و حضرت امیر را همان طوری که من راجع به قرآن عرض کردم که قرآن- در روایات است این- نازل شده است به منازل مختلف، کلیاتش سبع و الی سبعین و الی زیادتر، تا حالا رسیده است به دست ماها به صورت یک مکتوب، حضرت امیر هم این طور است، رسول خدا هم این طور است. مراحل طی شده است، تنزل پیدا کرده است. از وجود مطلق تنزل پیدا کرده است، از وجود جامع تنزل پیدا کرده است و آمده است پایین تا رسیده است به عالم طبیعت، در عالم طبیعت این وجود مقدس و آن وجود مقدس و اولیای بزرگ خدا. 🔹بنا بر این، اینکه حدیث غدیر را ما حساب کنیم که می‌خواهد یک معنویتی را برای حضرت امیر یا یک شانی برای حضرت امیر درست کند نیست. حضرت امیر است که غدیر را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست که اسباب این شده است که خدای تبارک و تعالی او را حاکم قرار بدهد. 📌پ.ن: توضیحات امام در مسئله غدیر و نسبت آن با امیرالمومنین، بسیار قابل توجه است و متاسفانه کمتر از این منظر نگاه می شود. در توضیح حضرت امام، امیرالمومنین بسیار بسیار بزرگتر از غدیر است. @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 : سلسله جلسات 👈قسمت اول 🔰استاد علی فرحانی 🔹این جلسات سال گذشته به مناسبت عید غدیر، توسط ستاد مردمی غدیر تهیه شده است. @almorsalaat