eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
908 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
705 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 به یاد فرمانده قربانگاه فرمانده گردان تخریب لشگر10 🔴 نکته تصویر این است که شهید حاج عبدالله بالا سر قربانی نشسته و در یک دست قمقمه آب و در دست دیگر کارد. ظاهر عکس این است که ذابح ذبح خودش بوده. باورش سخت است حاج عبدالله فرد رقیق القلبی بود به قول معروف آزارش به مورچه نمیرسید اما اینجا قضیه فرق میکنه اینجا فرمان الهی است ✅فرمانده ما در اجرای فرمان الهی بود روحش شاد باشه @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 قربانیان عید قربان سال 1367 روز سوم مرداد بود ✅ حماسه مقابله با دشمن بعثی در دشمن به قصد گرفتن اهواز اومده بود اما کاری کردند که در تاریخ این سرزمین برای همیشه ثبت شد در روز سوم مرداد 1367 برابر به 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 @alvaresinchannel
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🌹✨ ✔️🔸 رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام ✍️✍️✍️ راوی: معاون اطلاعات عملیات لشگر10 1️⃣ روز سوم مرداد سال 67 صبح بعد از نماز حرکت کردیم و خودمان را با کلی دردسر به رساندیم. جاده آسفالته اهواز- خرمشهر وضع عجیبی داشت. تانک های سوخته عراقی، جنازه های متجاوزین بعثی و تجمع نیروها و تانک های خودمان و خاک ریزی های جدیدی که در امتداد جاده به سمت خرمشهر زده بودند تا هم سدی در برابر حرکت تانک های عراقی باشد و هم اینکه قسمتهای بیشتری از ترکش در امان باشد و یا اگر احیاناً درگیری با دشمن به سمت جاده کشیده شد از آن بعنوان یک پناهگاه و یک سنگر استفاده کنند. خاک ریز پشت جاده اهواز- خرمشهر خط اول ما شده بود و نیروها با سنگرسازی و استقرار در پشت خاک ریز آماده دفاع بودند. با دیدن این وضع که در طول یک شب بوجود آمده بود واقعاً لذت بردم و کیف کردم وآفرین گفتم بر همت این دلیرمردان بزرگوار و مقاوم و با اراده که این چنین آماده جنگیدن بودند. به قرارگاه لشگر رسیدیم و از وضعیت جدید اطلاع پیدا کردیم و از همان لحظه هم کار را شروع کردیم و سعی می نمودیم تا هرچه از دستمان برمی آید کار کنیم تا شاید لطف خدا شامل حالمان شود و باز باب جهاد وشهادت برایمان تداوم یابد. کار خاصی نمی شد انجام داد که مثلاً این یک محور و یا دو محور مخصوص ما باشد و یا اینکه یک راه کار خاصی برای شناسایی و عملیات داشته باشیم. عراق تحرک کرده بود و بعد عقب کشیده بود و هر لحظه باز امکان تهاجمش بود و ما می بایست آماده و با انعطاف زیادی باشیم و عمل کنیم و هرکجا مأموریت داده شد سریع حرکت کرده و کارمان را انجام دهیم چه شناسایی در روز و یا شب باشد و یا ستون کشی وبردن گردان برای عملیات و یا اینکه بررسی وضعیت خط و بردن زرهی و شلوغ کردن خط پدافندی و دادن تحرک و مسائل دیگر درگیری باشد و در هرساعت که باشد می بایست این آمادگی و توان را در خود بوجود آوریم تا سریع اجرای مأموریت کنیم. دشمن آماده بود و ما می بایست با تمام وجود آماده تر باشیم و کار کنیم. مأموریت شناسایی و پیدا کردن موقعیت دشمن در جاده محور منتهی به پاسگاه زید به تیم ما محول شد. ساعت حدود 9 صبح با ماشین جلو رفتیم وبعد پیاده تا کانال شیردم خودمان را رساندیم. مقداری هم از کانال جلوتر رفتیم تا اینکه عراقی ها را دیدیم که روی خاک ریز ایستاده بودند و ما را تماشا می کردند و بیشتر از آن جلو نمی شد رفت. قرار شد برگردیم و موقعیت دشمن را گزارش کنیم در مسیر برگشت دشمن ما رو دید و با کالیبر و آرپی جی شروع کردند به طرف ما شلیک کردن. به هر جان کندنی بود از چنگ دشمن فرار کردیم و خدمون رو به قرارگاه رسونده و موقعیت و وضع عراق و خط فعلی را گزارش کردیم. بنا شد که شب از این محور نیرو ببریم و به خط عراق بزنیم. @alvaresinchannel 🔶🔸 ادامه 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🌹✨ ✔️🔸 رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام ✍️✍️✍️ راوی: معاون اطلاعات عملیات لشگر10 2️⃣ عراقی ها پشت دژ اول بودند که بعد از دژ اول دژ مرزی قرار داشت. همان شب قرار شد نیروهای گردان را از جاده که بالاتر از جاده شناسایی شده صبح بود و درایستگاه نود قرارداشت جلو ببریم و درگیر نماییم. به ما گفته بودند که فقط (ع) رو جلو میبرید که بعداً در وسط راه متوجه شدیم هم که فرمانده آن بود اضافه شده. بعلت طولانی بودن راه و پیاده رفتن و ناهماهنگی های که طبق معمول به وجود آمد و همیشه هم این ناهماهنگی ها و از این نوع مسائل بود، تقریباً وقتی به 400 متری دشمن رسیدیم آفتاب بالا آمد و نیروهای عراقی در روی دژ ایستاده بودند و جلو رفتن بچه ها را تماشا می کردند و یک قسمت منتهی به دژ را که خاک ریز هم اطراف جاده نبود را با قناسه و تیربار سنگین کاملاً پوشانده بودند، با برادر خلج فرمانده گردان حضرت زهیر (ع) و فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) داشتیم مشورت میکردیم که به دشمن حمله کنیم یانه که صدای انفجار اومد و یکی از رزمنده ها روی مین رفت. تازه متوجه شدیم که جلویمان میدان مین است و یک عده ای از بچه ها هم در داخل میدان نشسته اند. بلافاصله بچه های تخریب که مامور به گردان ها بودند دست به کار شدند و معبری باز کردند . با مشورتی که کردیم به این نتیجه رسیدیم چون دشمن روی بچه ها و جاده دید و تیر کامل داره و در این وقت روز اجازه رسیدن به دژ را نمی دهد و قرارشد عقببریم و تا تاریکی هوا صبر کنیم . با احتیاط شروع کردیم به عقب کشیدن نیروها، هنوز 200 متری عقب نیامده بودیم که این عقب اومدن تبدیل به یک فرار شد و نظم و ترتیب ستون ها به هم خورد عده ای با عجله عقب میومدند و عده ای با صبرو حوصله.. انگار اکراه داشتند به دشمن پشت کنند. دشمن روی منطقه اجرای آتش میکرد و در همین عقب اومدن 7 تا از بچه ها با آتش گلوله و ترکش به شهادت رسیدند. با هر زحمتی بود به یک خاکریز رسیدیم و نیروها پشت خاکریز جانپناه گرفتند و یک خط پدافندی تشکیل دادند که اگر دشمن خواست پیشروی کند مقابلش بایستند. هوا که تاریک شد همزمان با محورهای دیگر به دشمن حمله کردیم و با حداقل تلفات به دژ مرزی رسیدیم.دشمن باورش نمیشد که که در این محورکسانی باشند که جلویش را سد کنند. دشمن بعثی طی دوسه روز هر چه توان زرهی و هوایی و آتش توپخانه و ادوات داشت به کار گرفت تا به نزدیکی اهواز و خرمشهر برسد که با مقابله رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام و سایر مدافعان محلی روبرو شد و به پشت مرزهایش برگشت. و اینگونه حماسه ی دلیرمردان این مرز و بوم در جاده اهواز خرمشهر به ثبت رسید 🔺 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 @alvaresinchannel
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 🌹 🔴 🍁🍃 شهادت 3 مرداد 67 جاده اهواز خرمشهر ✔️🔹 فشنگ اسلحه ام تموم شد و دیگه کاری از دستم بر نمیومد . فقط یک نارنجک تو جیب بغلم نگهداشته بودم تا اگر بحث اسارت پیش اومد ازش استفاده کنم. چند بار تلاش کرد بسته های ۱۰ تایی فشنگ برام پرت کنه که بهم نمیرسید . عراقیها هم که منو تنها دیده بودن با انواع مهمات (آرپی جی.تیربار ونارنجک) به سمت من شلیک میکردند. توی دو مرحله که نارنجک انداختن دوتا ترکش نارنجک خورد تو دست و پای چپم . خانی فرسنگی و بقیه بچه ها برای اینکه منو نجات بدهند دائم آتیش میریختن بسمت عراقیها و بمن میگفتن آتیش میریزیم رو سرشون تو برگرد عقب . شهید خانی فرسنگی چند بار سرشو از خاکریز آورد بالا و با کلاش آتیش میریخت و من هر بار میدیدم تک تیرانداز عراقی بسمتش شلیک میکرد. دفعه آخری که سرشو آورد بالا که آتیش بریزه من دیدم عراقیا تیری زدن تو گونه اش . راوی: 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🟢 🌹🔹 شهادت 3 مرداد 1367 جاده اهواز- خرمشهر بعد از در بهار سال 66 اومد . قبلا گردان رزمی بود. زود خودش رو پیدا کرد و از نیروهای عملیاتی بود فرمانده ما نگاه ویژه ای بهش داشت. تیر اندازیش حرف نداشت. حتی گلوله آرپی جی رو خیلی دقیق به هدف میزد. توی رزم های شبانه کمک بچه ها میکرد. یک شب دررزم شبانه از بالای اونقدردقیق گلوله آرپی جی رو بین دو تا چادر بچه ها زد که من با همه ی وجودم بهش گفتم . دمت گرم توی کارهای سخت همیشه پیش قدم بود. شهیدزعفری وقتی میخواست صداش کنه نمیتونست اسم فامیلش رو صدا کنه... یه خورده فکر میکرد وصداش میکرد. برادر بیلولی اون هم قهقه میخندید. بعد ازشهادت که خیلی با هم صمیمی بودند خیلی به هم ریخت. هوای رفتن به سرش زده بود. تا آخرسال 66 توی تخریب موند. میگفت مثل اینکه ما اینجا شهید نمیشبم سال 67 رفت السلام و شهیددقایق آخر جنگ شد و سوم مرداد 67 در نبردی عاشورایی با لب تشنه به لقاءحق شتافت. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 یاد وخاطره شهدای عملیات والفجر۲ گرامیباد. ✅ نام‌ عملیات: ✅ زمان‌ عملیات: ۱۳۶۲/۴/۲۹ مدت‌ عملیات: ۱۴ روز ✅ مکان‌ عملیات: منطقه‌ مرزی‌ پیرانشهر-حاج‌ عمران‌ ✅ رمز عملیات: یا الله‌ - یا الله‌ - یا الله‌ ✅ ارگان‌های‌ عمل‌کننده: نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و ارتش‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران اهداف‌ عملیات: انهدام‌ نیروی‌ دشمن، تجزیه‌ آن‌ها و فتح‌ چندین‌ ارتفاع‌ مهم‌ در منطقه‌ و خارج‌ ساختن‌ شهرهای‌ مرزی‌ از زیر آتش‌ توپخانه‌ عراق‌ @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔴 سردار جانشین گردان تخریب لشگر27 شهادت : ظهر 1366 مطابق با 15 مرداد 1366 منطقه عملیاتی سردشت ✅ شهید حاج محسن هنگام پاکسازی ارتفاعات دو پازا در از مین برای عبور وسائل پشتیبانی رزمندگان با به شهادت رسید روحش شاد یاد و خاطره این فرمانده شهید را گرامی میداریم @alvaresinchannel
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶 🔶🔶 🔶 گزیده تصاویر خبرگزاری های مختلف از مراسم دعای عرفه روز سه شنبه 29 تیرماه در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها با رعایت دستورالعمل های بهداشتی و رعایت فواصل اجتماعی @alvaresinchannel
بسمه تعالی سلام علیکم به حول قوه الهی ودرآستانه عید سعید غدیر ،کارگروه کتاب زندگی نامه سردار جانشین گردان تخریب لشکر۱۰حضرت سیدالشهداء(ع) تحت نظر ومدیریت همرزم ایشان سردار محمدرضاجعفری تشکیل و گروه محققین ونویسندگان فرزندان ایران با مسئولیت خانمها (حداد و خسروی)بعنوان محقق ،پژوهشگر و نویسنده کتاب این سردار سرافراز انتخاب ورسما کارخودراشروع کردند . از شماسروران عزیز ودلاورمردان پرافتخار استدعا داریم دعوت ماراپذیرفته ودرگروه عضوشوید. انشاء الله فرایند این کار، کتاب فاخری از زندگی پربار این شهید عزیز خواهد بود. ‏برای پیوستن به گروه واتساپ کتاب شهید حاج قاسم اصغری، این پیوند را دنبال کنید: https://chat.whatsapp.com/DikekOk8hhrK8m76R3pYtf
مراسم پرفیض در جوار شهیدان و امام شهیدان گلزار شهدای بهشت زهراسلام الله علیها و به یادخلبانان شهید مداح حاج جعفر طهماسبی جمعه1 مرداد ۱۴۰۰ ساعت 7.15 صبح با رعایت موازین بهداشتی ✅ پخش زنده از صفحه اینستاگرام گلزار شهدا👇 @golzareshohada.tehran https://www.instagram.com/p/CQN4wrbhm-_/?utm_medium=share_sheet @alvaresinchannel
🌹⚡️✨🌹⚡️✨🌹⚡️✨🌹⚡️✨🌹⚡️✨🌹 🌹⚡️✨ 🌟🌹 شهادت اول مرداد 67 آماده رفتن به مرخصی بود ولی خیلی پکر و غمگین بنظر میرسید. معمولابچه ها وقتی برای مرخصی میرفتند شاد وشنگول بودند ازش پرسیدم چرا پکری؟ باغصه بمن گفت: شاید برم مرخصی دیگه برنگردم . پرسیدم چرابرنگردی؟ گفت چون داره میترسم برگردم حالش بد بشه . بهش گفتم: علیرضا این شیطونه که میگه بخاطر بیماری مادرت برنگرد و توصیه کردم حیفه این فضای معنوی را از دست بدیم و گفتم برو مرخصی تا مادرت با دیدنت کمی بهتر بشه ولی برگرد. دو هفته بعد علیرضا برگشت و دیگر به مرخصی نرفت و ملائکه او را به معراج بردند . 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🌟🌟🌹🌟🌟🌹🌟🌟🌹🌟🌟🌹 🌹 روز اول مرداد 67 در این سرزمین رزمندگان حماسه آفریدند ⚡️💥 "دژ پادگان حمید" سه راه جفیرو اطراف آن عرصه رزم سپاه اسلام و سپاه کفر بود. 🌹 بودو اینجا بود و وجب به وجبش باخون غیرتمندان این سرزمین آبیاری شد @alvaresinchannel
🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃 🍂 به روایت سردار معز خادم حسینی فرمانده تیپ حضرت زهراء سلام الله علیها ظهر سی و یکم تیرماه 67 که دشمن روی آمده بود. ما آن موقع در بودیم که اطلاع دادند که چنین اتفاقی افتاده است و بلافاصله به همراه بچه‌ها راه افتادیم و به سمت جاده اهواز خرمشهر رفتیم و پس از آن و به سمت مرز حرکت کردیم و ساعت 1 نیمه شب بود که رسیدیم. آن‌جا بود که احساس کردیم دشمن در مرز نیست ولی آنها آماده بودند.چند ساعت به کمین دشمن نشستیم وحدس میزدیم که با روشن شدن هوا عملیات خود را آغاز کنند درگیری رزمندگان (س) از ساعت 5 صبح روز اول مرداد 67 با دشمن شروع شد شروع شد اول (ع) درگیر شد وبعد (ع) و (س) و (ع) هم وارد عمل شد . ✅ نزدیکی های ظهر بود که به صورت خود جوش و بعضی ها هم با خودشون رو رسوندند. پیام امام همه رو به خط کرد و فوج فوج راهی نبرد جانانه با دشمن شدند. گردان های ما زمانی که می خواست به خط بزند 100 نفر بیشتر نبودند اما بعد از پیام امام ده ها برابر شدند. 3 روز بعد از قطعنامه جبهه ها مملو از نیرو شد و 5 روز بعد وارد پاسگاه شلمچه شدیم و به سمت بصره رفتیم. دشمن وقتی سیاسیون ما را نامید دید و در جبهه ی ما احساس ضعف مشاهده کرد به ما حمله کرد . اما وقتی رزمندگان به جبهه آمدند و دشمن حضورشان را در صحنه دید به لرزه افتاد و جبهه ی ما قدرت گرفت وما 7 مرداد ما وارد خاک عراق شدیم و نتیجه این شد که صدام در 11 مرداد ماه قطع نامه را قبول کرد. اگر صدام مرد صلح بود باید همان 27 تیرماه قبول می‌کرد. این جنگ است و خیلی از سیاسیون که تحلیل جنگ می‌کنند به این دو هفته نمی پردازند. 🌷✨ 🌷✨✨✨✨✨✨✨ @alvaresinchannel