eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂قلم در دست میگیرم تا بنویسم از تو...✍ . تویی که حضورت، . زندگی را به لحظه ها تزریق میکرد...! . 🍂دست بوسِ بودی و سجده گاهت، خاکِ پای بی بی سه ساله ای که برخلاف سن کمش، گره های بزرگ باز میکند.🍃 . 🍂التماس های در گوش زمان مانده، آن روزها که پیاده به سمت حضرت عشق میرفتی. . 🍂با تو جمله ے_گر دخترکی پیش پدر ناز کند_مجسم شده است.🕊 تا بوده، تو، سر به دیوار میگذاشتی و زار میزدی، چند صباحیست دیوار هیئت به عکس تو تکیه کرده...!! . 🍂کتیبه ها با ذکر حسینت زار میزنند😭 رفتنت توان از جانها گرفته...! . 🍂چه که علیِ سه ساله رابه یاد تو به آغوش میکشد، چه رفقایت که سر به دیوار گذاشته و به گوشه ای خیره میشوند...!😞 . 🍂انگار موروثی است. روزی مادری بین در و دیوار و حالا هم پسری میان شعله ها...😭 و چه خزان شده! . 🍂جسمی سوخته... تنی ... امان از دلِ زینب💔😭 . 🍂ماهرچه شد، ز تنت جمع کرده ایم وای بر دلمان، چقدر کم شدی امید💔 . بوی دنیا نمیداد که اگر میداد انتخاب مادر نمیشدی با پروازی ویژه به وقت ... . 🍂پروازت سوزِ بهمن را با قلب مادرت شرمنده کرد... با این خبر موهای مادر شد؛ حواست هست؟😔 . 🍂از همان روز که رفتی، زمستان آمد بعد تو و چه فرقی دارند؟! راستی امید، امیدی به دل هایمان هست؟😔 به زندگیهایمان؟ . 🍂با این اوضاع، آرزوی میکنیم خنده دار نیست؟ . کن... امیدواریم به اجابتش😔 . "ولاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتا بَل اَحیاءُ عِندَرَبِهِم یُرزَقون"⚘ . 🍂اینچنین است که حضورت حس میشود...😍 . ✍نویسنده: 🎨 طراحی چهره: @atena_shaeri_art ⁦🖌️⁩ طراحی پوستر: @mahdi_graphic . به مناسبت شهادت . 📅تاریخ تولد :۱۳۶۸/۱۰/۲ . 📅تاریخ شهادت: ۱۳۹۷/۱۱/۲۴ . 📇تاریخ انتشار :۱۳۹۸/۱۱/۲۳ . ❣محل شهادت: زهدان . 🥀محل دفن: گلزارشهدا اصفهان .
ای ... 🍃در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،ناله سردادی و شدی .هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. . 🍃برایمان بخوان.مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های . . 🍃با سوز دلت بخوان ، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. . 🍃 نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. . 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت.روضه بخوان . . 🍃برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. . 🍃بگو چه گذشت بین در و دیوار،شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو.شاید در به رویمان باز شد. . 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو ، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. . 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر،یکی با دست های قلم شده،یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت . . 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. . 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده ، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر.فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد.راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند.شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است.سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن... . 🌺سالروز مبارک فرمانده.. . به مناسب سالروز شهادت . ✍نویسنده: . 📆تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ . 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه. . 📅تاریخ انتشار: ۴اردیبهشت ۱۳۹۹ . 🥀مزار : اصفهان .
🍃چقدر سخت است، حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوایش را دارد یا نه؟😔 . 🍃یک جمله از دل نوشته هایت را خواندم. حالا سال هاست، دلم به حال خودم می سوزد😓 . 🍃روزهایی که از خیل جامانده بودی و درد فراق، دلت را به تنگ آورده بود. به روضه های ارباب پناه آوردی. برایِ غربت امام ، اشک ریختی. از ، شهادت خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد🥀 . 🍃جانبازِ شهید، برای رسیدن به تو و چون تو زندگی کردن، پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمیِ است. مسیر طولانی و نفس اماره، نفس هایم را به شماره انداخته است😞 . 🍃باید در دفتر زندگی ام، قوانین دهگانه ات را بنویسم و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم. می خواهم بغض هایم را در کوله پشتی تنهایی ام بریزم. دلم یک سفر میخواهد به مقصد . . 🍃آرزو دارم همانگونه که درکتابت خواندم، راهنمایم شوی و مرا به گلستان ببری. چشم هایم را ببندم و در عاشقان بگشایم. دلِ سوخته، از آتش را با سنگ سرد مزارت تسکین دهم. تسبیح تربتم را در دست بگیرم و آنقدر ذکر (س) بگویم تا نگاهم کنی❤ . 🍃باب الحوائجِ جوانان، دست دلم را بگیر، باش .برای این سر به هوا کمی روضه بخوان. در روز که هم امضا شد، برای حال دلم بخوان. بطلب که شوم🌹 . ✍نویسنده : . 🌺به مناسبت سالروز تولد و شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵ . 📅تاریخ شهادت : ۱۱ دی ۱۳۷۵ . 📅تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : گلزار شهدای شهر ساری .
🍂قلم در دست میگیرم تا بنویسم از تو، تویی که حضورت، زندگی را به لحظه ها تزریق میکرد...! 🍂دست بوسِ بودی و سجده گاهت، خاکِ پای بی بی سه ساله ای که برخلاف سن کمش، گره های بزرگ باز میکند. 🍂التماس های در گوش زمان مانده، آن روزها که پیاده به سمت حضرت عشق میرفتی. با تو جمله ے_گر دخترکی پیش پدر ناز کند_مجسم شده است. تا بوده، تو، سر به دیوار میگذاشتی و زار میزدی، چند صباحیست دیوار هیئت به عکس تو تکیه کرده...!! 🍂کتیبه ها با ذکر حسینت زار میزنند، رفتنت توان از جانها گرفته...! چه که علیِ سه ساله رابه یاد تو به آغوش میکشد، چه رفقایت که سر به دیوار گذاشته و به گوشه ای خیره میشوند...!😞 🍂انگار موروثی است. روزی مادری بین در و دیوار و حالا هم پسری میان شعله ها... و چه بهارت خزان شده! جسمی سوخته... تنی ... امان از دلِ زینب😭 🍂ماهرچه شد، ز تنت جمع کرده ایم وای بر دلمان، چقدر کم شدی امید. بوی دنیا نمیداد که اگر میداد انتخاب مادر نمیشدی با پروازی ویژه به وقت ... 🍂پروازت سوزِ بهمن را با قلب مادرت شرمنده کرد... با این خبر موهای مادر شد؛ حواست هست؟😔 🍂از همان روز که رفتی، زمستان آمد بعد تو و چه فرقی دارند؟! راستی امید، امیدی به دل هایمان هست؟ به زندگیهایمان؟🥺 🍂با این اوضاع، آرزوی میکنیم خنده دار نیست؟ کن... امیدواریم به اجابتش... "ولاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتا بَل اَحیاءُ عِندَرَبِهِم یُرزَقون" اینچنین است که حضورت حس میشود... ✍نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۲ دی ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت: ۲۴ بهمن ۱۳۹۴.زاهدان 📅تاریخ انتشار :۲۴ بهمن ۱۳۹۹ 🥀محل دفن: گلزارشهدا اصفهان
🍃نمی دانم به حرمت صبر در برابر از دست دادن خواهر و برادر کوچک تر از خودت بود، یا پیشی گرفتن در برای همه، از کوچک و بزرگ! شاید هم به حرمت تکریم بزرگترانت که با هر بار دیدنشان بودی! 🍃نماز اول وقتت که جای خود دارد و دعای رزق در سجده. هر کدام می تواند عامل این معجزه باشد که پیکر پاکت، نزدیک به زیر آفتاب سوزان بماند، اما دشمن سالم پیدایت کند در حالی که طاقباز دراز کشیده و دستی را زیر سر قرار داده ای! انگارکه مشغول استراحتی🥺 🍃داعش است دیگر! چطور می تواند تو را که جسم بی جانت معجزه وار مانده تحویل دهد؟ یا رهایت کند؟ تو را که یک هستی و مسلمان واقعی. تو را که مظهر پاکی هستی جان. اما به زعم آنان یک کافر! که به شهادتت رسانده اند تا پاداش از خدا بگیرند😒 🍃تحویلت نمی دهند و زود سر و ته این را هم می آورند تا مبادا مُنافاتش را با تعاریفی که از کفر شیعیان داده اند بر نیروهایشان آشکار شود. باید این خبر را درز بگیرند که پیکری زیر در بیابانی که پر از کرکس است و کفتار، نه آفتاب سوخته شده نه خوراک درنده و چرنده! حتی دریغ از خطی از ! تا دستان گناه آلودشان بر ملا نشود. 🍃نمی دانم در آن بیابان سوزان چه کسی پَر چادر یا پر َعبایش را بر سرت گسترد؟ اما می دانم بی شک کسی بوده تا حقانیت راهی را که رفته ای آشکار سازد💔 🍃چنان فاصله زندگی تو با ما زیاد است که حتی رویم نمی شود طلب داشته باشم چه رسد به شفاعت😭 🍃تنها آرزو می کنم خداوند صبری عظیم و جمیل بر دل رنج کشیده مادر نازنینت عطا فرماید که چشم به راه است...   ✍نویسنده : به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۵ دی ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۰ مرداد ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : زرند
🍃دست و پایم را گم کرده ام، چشمانم سبب شده دنیا را تار ببینم اما گویی عقربه های ساعت مسابقه گذاشته اند و زمان کمی مانده تا ۲۴ محرم الحرام؛ خورشید هم دل خون است و با بغض غروب می کند. 🍃برای چندمین بار خواندم و برای چندمین بار خط به خط کتاب را گریستم. آه حاج عمار، زیر و رو کردی دل سیاهم را. را خواندم و برای دلبری که بعد از تو در این دنیا جاماند گریستم. را خواندم و دلم جایی در بین الطلوعین حلب، زمان شهادتت جاماند. 🍃خط به خط شهادتت بود.از خبر شهادتت بگویم که حال بچه های گروهت را دگرگون کرد. کسی آن طرف پشت بی سیم از حال رفت و وقتی خبر به ح.ا.ج ق.ا.س.م رسید گفت کمرم شکست. دلم پر کشید به عصر و ناله ی انکسرت ظهری ارباب. 🍃از خانواده ات بگویم که یک ماه در دیار غربت چشم انتظار تو بودند و قاصدک خبر را برایشان برد و باهم برگشتید، پیکر تو و دل داغدار آنها. دلم سوخت برای کاروان اسرا و سرهای بالای نیزه...😓 🍃از بگویم و آخرین خداحافظی که امیر حسین هشت ماه بر روی سینه ات نشسته بود و صورتت را نوازش می کرد.چقدر دلش برای بابا تنگ شده بود. دلم شکست به یاد دلتنگی های برای حسین... 🍃از همسرت بگویم که پیراهن مشکی روضه ات را برایت آورده بود. ناله میزنم به یاد پیراهن کهنه حسین و دل بی تاب زینب. امان از های جامانده ات که باید اجرا میشد. کسی در قبر برایت روضه میخواند و سینه میزد و میگفت از حرم تا قتلگاه صدا می زند حسین دست و پا می زد حسین زینب صدا می زد حسین...😭 🍃حاج عمار، نوش جانت شهادت .اصلا حیف بود شهید نشوی! سلام ما را هم به ارباب برسان اما فرمانده دلم گرفته، در هوای سنگین دنیای پرفریب نفس کم آورده ام. به قول خودت دنیا بازی ام داده. خسته ام و رمقی برایم باقی نمانده است. آقا محمد حسین برای دل مرده ام روضه بخوان! شاید زنده شد. شاید عاقبت بخیر شد... ✍نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٩ تیر ۱٣۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ شهریور ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حلب_سوریه 🥀مزار شهید : بهشت زهرا_قطعه۵٣
🍁 قلب، پُر از بذرهای باوریست که منتظرِ سبز شدن هستند ، به دنبال بهانه ای که پیچک‌وار دور چوبه اعتقاداتمان بپیچند و بالا روند وَ دنیای ما را رنگ ببخشند و دیدمان به را تغییر دهند؛ این یعنی آغاز یک تحول ، و باوری که حاصل بذرهای بهانه‌جوی قلبمان بود ، باور به حقیقت وجود ، به عشق ، به آیه... 🍁 و سرچشمه داستان زندگی بعضی هایمان همین آیات نورانی‌ست.مثل ! که جزو همان بعضی هایی بود که زندگی‌اش به این آیات و نشانه های گره خورده بود. 🍁 از آن لحظه که همسرش از فَرط نگرانی به قرآن پناه برد و به آن توسل جست وَ پنجمین آیه سوره انسان آمد که بشارت نوشیدن نیکان از جامی که محتوایش آمیخته به کافور ، آن ماده سرد، سپید و معطر ، را داده بود ، مثل روز برای همه روشن بود که این آیه بشارت رویدادی مهم را داده. رویدادی مثل شهادت!🕊 🍁 و مگر نه اینکه نیکان همان کسانی‌ هستند که عمرشان ، جان ها وَ مال‌هایشان را در راه خدا و برای رضای او داده‌اند؟!پس حقیقتا موسی که عمر و مالش را وقف این امر کرده بود در زمره نیکان قرار میگرفت و توفیق نوشیدن از آن جام گوارا نصیبش میشد! 🍁 خلاصه وار زندگی‌اش را اگر مرور کنی از آبان شصت و چهاری که متولد شد تا زمانی که در اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود به دفاع از حریم اهل بیت مبعوث شد ، همه چیز رنگ دیگری داشت! 🍁نفس کشیدنش ، ، ازدواجش و... همه و همه رنگ و بوی را داشت؛ چه خوب مصداق "باید بود تا شهید شد" را در زندگی‌اش به تصویر کشیده بود. 🍁 سرنوشت موسی مثل خیلی‌هایمان عادی رقم خورد ، پیش رفت و به آخر رسید. اما تنها تفاوتمان درک رسالتی‌ بود که بر دوشمان گذاشتند. موسی یک جور درک کرد و ان را به سرانجام نیک رساند ، ما ولی اصلا درک درستی از رسالت نداریم‌! 🍁 و به راستی ، کشور و امنیت رسولان زمان خود بودند... سالگرد مبارک رسول ! ✍نویسنده : 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد :۲۸ آبان ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ آبان ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : قلعه سفید 🕊محل شهادت : سوریه
🍃به دنبالت نقشه را زیر و رو می‌کنم. میخواهم مبدا را بیابم و از آنجا تحقیقاتم را آغاز کنم. پیدایش می‌کنم، ، فریدون‌کنار! 🍃عجیب است ولی هنوز روح سال چهل و شش در همان کوچه ای که خانه‌تان بود بود.‌ او هم مثل من تو را جستجو می‌کرد، ولی در بند خانه ای شده بود که تو اولین بار پا بدان جا گذاشتی. او تو را از میان خانه های نوسازی که خیلی محو رنگ و بوی تو و سالهای زندگی‌ات را دارند جستجو می‌کرد. 🍃من مانند او نیستم! می‌گذرم، از جایی که اولین بار شدی، در آن قد کشیدی، درس خواندی، کار کردی و... می‌خواهم زود به تحقیق و خاتمه بدهم و به آخرش برسم. منتها یکی دو جاده مانده به خانه آخر می‌ایستم. تو در این جاده مجروح شده بودی! یادت می‌آید جناب آقای ؟ 🍃من یادم نمی‌آید در کدام ولی میدانم با آن سن کم بد مجروح شدی، آن هم از ناحیه سر. برخلاف پیش‌بینی هایشان این پایان نبود. هنوز پیمانه سر ریز نشده بود. 🍃جاده ها را باز پشت سر می‌گذارم. اینبار یک جاده مانده به خانه آخر توقف می‌کنم. اینجا تو دیگر چهل و نه سالت شده. برای رفته بودی که شنیدی درگیری ها بالا گرفته و شلوغ شده. 🍃از ذهنت گذشت که برخیزی و از دل بکنی، وقت برای زیارت بود ولی برای انجام تکلیف نه! آنچه از ذهنت گذشت را عملی کردی، هر روز یک قدم به خانه آخر نزدیکتر می‌شدی. و آخرین قدم را با ضمانت در شب شهادتش برداشتی. 🍃خودم خواندم که پای پرونده‌ات امضای بود، زیارت ناقص کربلایت را، جاماندگی‌ات را و را با یک امضا تکمیل کرده بود. و به وقت بیست و یک آذر نود و چهار پرونده زندگی‌ات به زیباترین شکل خودش یافت. ♡سالگرد ♡ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۴۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : مزار شهدای امام سجاد(ع) فریدون کنار 🕊محل شهادت : سوریه
🍃دلم بی تاب است. می گیرم. دفتر دل نوشته هایم راباز می کنم. قلم در دست می گیرم اما نمی دانم چرا ساعت شنی دلهره ام امروز پایانی ندارد. حافظه ام‌ ی دلم شده و جملات امروز توانِ بودن ندارند. 🍃خواهر شاه خراسان، خود را به هدیه کرده است و من برای درک این اتفاق خیلی کوچکم. شاید هم دخیل های جواب داده است، نمی دانم. 🍃خوش به حالت ۱۴ سال با افتخار خادم بانوی بودی، راست می گویند؛ ، شهیدت می کند. با آمدن خبرِ شهادتِ ، کبوتر دلت به سوی آسمانِ شهادت پرواز کرد. در گریه های شبانه ات در حرم، جواز شدن را گرفتی. چشم سر را برتمام وابستگی های دنیا بستی و با چشم دل راهی سرزمینی شدی که را به بهای شهادت می آموزند. 🍃بیست و یکمین روز آذر را با آذین بستی و دنیا و آدم هایش را داغدار نبودنت کردی. اما چرخ گردون چرخید و این بار شهیدِ خادم شدی و حرم را زیارت کردی. 🍃این روزها فرزندت با افتخار برای ، خادمی می کند و راهت را ادامه می دهد. میدانم این ها از دعای خیر تو است. دعا کن برای که زنجیرهای بر وجودشان سنگینی می کند. توان راه رفتن در این برزخ را ندارند. دعا کن راه را گم کرده ایم. برای منتظرهای محتاجِ دعایت، دعا کن. ✍️نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۸ خرداد ۱۳۶۲ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : قم، حرم حضرت معصومه 🕊محل شهادت : سوریه
🍃دو سال است که دل‌هایمان شده و زخم‌هایش به لطف عده‌ای نامرد، درمان نمی‌شود. 🍃دوسال است که محروم شده‌ایم از نعمت وجودش و دنیا شده بعد از شهادتش. 🍃دوسال است که ، خواب بر چشمانمان حرام شده و به وقت ۱:۲۰ روضه برپاست. به یاد اشک می‌ریزیم و برای تنهایی بعد از او ناله سر می‌دهیم. 🍃عده‌ای که حاجی را می‌شناختند با شهادتش سوختند و عده‌ای که بعد از پروازش او را شناختند شدند در آغوش خاکستر که به وقت سر بر آوردند. 🍃فرمانده‌ی خستگی‌ناپذیر و ، همیشه گوش بوده‌ای برای دردهای مردم. حال که تو آسمانی شده‌ای و ما زمین‌گیر، می‌خواهم اندکی درد و دل کنم. 🍃این جا است، خانه دلمان موشکباران گناه شده و شهر که هیچ، ایمانمان هم دارد سقوط می‌کند. راه را گم کرده‌ایم و از هر طرفی محاصره شده‌ایم. 🍃هشتگ انتقام سخت لابه‌لای روزهایمان خاک می‌خورد. کسی حواسش نیست و از یادها فراموش شده. شاید هم مصلحت‌ها، دست و پایشان را بسته است. اما نگران نباش، می‌مانیم تا امام غریبمان. می‌خوانیم تا هرگاه برای انتقام جد غریبش آمد انتقام غریبانه‌ات را بگیرد💔 🍃سالروز نزدیک می‌شود و داغ نبودنت بیش‌تر دلم را می‌سوزاند، دعایم کن... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت: ۱٣ دی ۱٣٩٨ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید: کرمان