*شصت پا*
قرار بود فردا کلی هدیه برای پرستارهای بیمارستان ها ببریم. ولی هدایا تا خریده بشوند و به منزل ما بیایند خیلی طول کشید.
کم کم وقت خواب شده بود که زنگ در به صدا در آمد.
پیک موتوری بود که نقاشی و هدیه و روبانها را که باید بسته بندی می شد آورد.
این موقع شب برای بریدن روبان ها به چند نفر نیاز بود که یک نفر سر روبان را بگیرد، یکی قیچی کند و یکی هم با سرعت پاپیون بزند یا لااقل چند نفر باشند که هم روبان ها را ببرند و هم ببندند. خلاصه کلی کار بود که دست تنها شدنی نبود.
برای همین در یک چشم به هم زدن خدای کارگشا به ذهنم انداخت که از انگشتان شصت پاها کمک بگیرم؛ البته ناگفته نماند تازه از حمام آمده بودم و پاهایم تمیز بودند.
آن شب بسته بندی نامه ها و هدایا را در نصف زمان پیش بینی شده انجام دادم و کارم خیلی عالی زیبا، تمیز و مرتب به کمک و یاری خدا پیش رفت. چون واقعا نیتم انجام یک کار خوب و درست برای به دست آوردن رضایت و خوشحالی خدا و امام زمان علیه السلام بود.
من می دانستم که پاهای من قدرت جابجایی برخی وسایل را دارند البته نه مانند دستم، ولی خدایی تا حالا از شصت پاهایم اینقدر دقیق مثل دستانم کار نکشیده بودم؛ چه بسا اگر از پاهایم کمک نمی گرفتم آن شب تا صبح باید شب زنده داری کردم و روبان قیچی می کردم و پاپیون های کج و کوله درست می کردم. می پرسین چرا کج و کوله؟ خب معلومه، چون دست تنها، خسته و داغون می شدم. اصلا گردنم و کمرم هم حالت می گرفتند.
...صبح روز بعد، هدایای آماده شده به چند بیمارستان ارسال و موجبات تعجب و خوشحالی پزشکان و پرستاران عزیز را فراهم کرد.
من از اینکه شصت پاهام خیلی
قوی و مصمم مثل انگشتان دستم به من کمک کردند تا این افتخار نصیبم شود خیلی خوشحالم. حقیقتا چون مرا سربلند کرده اند، دلم میخواهد ببوسمشان ولی دیگر ملاحظه مسائل بهداشتی را می کنم.
الان من خیلی شاداب و سرحالم؛ چون توانسته ام برای خوشحالی دیگرانی که جان خودشان را فدای سلامتی ملتشان کردند و خالصانه و محکم ایستادند، قدمی هر چند کوچک بردارم و خدا را به خاطر این همه محبتش که نصیبم کرده شکر می کنم.
راستی تا یادم نرفته بگویم چشمهایم از تلاشی که شصت پاهایم به موازات انگشتان دستم می کردند، گرد گرد شده بودند.
لبهایم میخندیدند و
زبانم بلند بلند می گفت: خدا خدایی کرده قدرت نمایی کرده!
#داستان
#شصت_پا_۹۲
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*صید شکلات*
دانش آموزان را به دو یا چند تیم تقسیم کنیم. مقدار زیادی شکلات یا لواشک یا.... را داخل یک کاسهی بزرگ می ریزیم. در هر مرحله نماینده ای از اعضای هرتیم باید با کمک وسیلهای مثل یک قاشق کوچک که در دهانشان قرار دارد و با لبهایشان گرفته اند، شکلاتها را از داخل کاسهی اصلی برداشته و به سبد تیم خودشان منتقل کنند. در نهایت، تیمی که بیشترین تعداد شکلات را در سبدش داشته باشد، برنده است. اعضای گروه خوراکی ها را عادلانه بین خود تقسیم میکنند.
در این فعالیت می توانند به جای قاشق از دندان، آرنج دستان، انگشتان پا یا به واسطه فوت کردن کمک بگیرند.
🔔 *در کلاس سوم بهتر است، آموزش سوره جنبه مطالعاتی پیدا کند؛ البته در سطح خودشان.
در پایه سوم توجه به عجایب و ویژگیهای خاص مخلوقات خصوصا یک مخلوق به شکل خاص برای آموزش سوره توحید کافی است. خوب است که بچه ها را به مطالعه در مورد مخلوقات به صورت دقیق و کارکرد چیزهای مختلف سوق دهیم.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#صید_شکلات
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
حسین
محسن در افکارش غرق بود: «چه گرفتاری شدم؟ کی میشود زودتر دوران مأموریت پدرم تمام بشود و به مدرسه خودم برگردم؟ تازه آنجا معروف شده بودم. از بچههای مدرسه تا مدیر و معلم کسی نبود که تحویلم نگیرد. چیز کمی نیست. نفر اول مسابقات کاراته منطقه شده بودم ناسلامتی. اما الان چه؟ توی این شهر دور افتاده، هیچ ورزشگاهی نیست که ورزشم را ادامه بدهم، چه برسد به برنامهریزی برای قهرمانی کشوری!» .... «آخ! چه خبرت است؟ درست راه برو» رشته افکارش پاره شد. مدرسه تازه تعطیل شده بود. همکلاسیش امید در حالیکه داشت میدوید تنهای به او زد و بلند گفت: «عصرهای سهشنبه توی زمین خاکی محله، مسابقه فوتبال داریم، تو هم بیا.»
ساعت حدود چهار بود. محسن تازه رسیده بود کنار زمین خاکی؛ همان لحظه توپ محکم خورد به سینهاش. عصبانی شد و نزدیک بود همه ناراحتیهای این مدت را روی سر اولین نفری که میبیند، خالی کند. اما وقتی متوجه شد همه همکلاسیهایش دارند از زمین فوتبال میروند بیرون، عصبانیتش را فراموش کرد. تعجب کرده بود. چون از بازیهای گروهی چندان دل خوشی نداشت، دیرتر از موعد، خودش را به قرار بازی رساند؛ اما آنقدر دیر نکرده بود که انتظار پایان بازی را داشته باشد.
امید سریع جلو آمد و از محسن پرسید: «سالمی؟ چیزی نشد؟ ببخشید. هادی دوباره دور برداشت و با تکرویهایش کل بازی را خراب کرد. الان هم از ناراحتی اینکه نتوانسته گل بزند توپ را شوت کرد سمت تیر برق، که تو نقش تیر برق را بازی کردی! از وقتی که پای حسین شکسته، همه چیز به هم ریخته. تیم حسابی اُفت کرده و بعضی وقتها هم از این ماجراهایی که دیدی پیش میآید. حسین، هم خودش خ
خودش خیلی خوب بازی میکند، هم از بقیه خوب بازی میگیرد.»
چند هفته به همین ترتیب گذشت. وضعیت پای حسین، کاپیتان تیم خیلی بهتر شده بود. گچ پایش را باز کرده بود و از عصا هم استفاده نمیکرد. عصر سهشنبه همه منتظر بودند تا بعد از دو ماه برگردد پیش اعضاء تیمش. بعد از حضور دوباره حسین، بازیها برای محسن هم رنگ و بوی دیگری پیدا کرده بود.
یک سال گذشت. شرایط عوض شده بود. محسن باورش نمیشد روزی برسد که دائمی شدن مأموریت پدرش به بالاترین آرزوهایش تبدیل شود. عکس قهرمانی تیم «عقابها» در مسابقات استانی ارزشمندترین چیز زندگیش شده بود؛ در آن قاب همه دوستانش را یکجا میدید. هممدرسهایهای قبلیش را روی سکوی سوم و حسین، خودش، امید، ابراهیم، هادی و دیگران اعضاء تیم روی سکوی اول.
طی این یک سال، قرار فوتبالِ سهشنبهها به مهمترین برنامه ثابت زندگی محسن تبدیل شده بود. اوایل، زمانی که حسین سر زمین نبود، بازیها معمولا با دعوا همراه میشد. دعوا سر اینکه چه کسی پنالتی بزند، چرا هادی تکروی میکند، چرا ابراهیم خطا میکند و این رفتارها باعث شده بود بیشتر بازیها نیمهکاره بماند. اما وقتی حسین کار را مجدداً دست گرفت، وضعیت بهتر شد. اکثر بچهها از او حرفشنوی داشتند؛ حتی هادی. حسین امید را که قد بلند و جثهای قوی داشت، وسط خط دفاعی گذاشته بود و هادی و ابراهیم را که هم سریع بودند و هم خوب گل میزدند، مهاجم تیم کرده بود و دروازهبانی هم به محسن رسیده بود. یک روز که محسن از خاطرات کاراته صحبت میکرد، حسین از او خواست به خاطر اینکه دستهایش در کاراته قوی شده، دروازهبان تیم شود. عصرهای سهشنبه یکی یکی پشت سر هم گذشتند و تیم عقابها خیلی سریع به هماهنگترین و سریعترین تیم تبدیل شد. محسن بهترین دروازهبان، امید بهترین دفاع، ابراهیم بهترین مهاجم و هادی بهترین گلزن شده بودند.
چهار سال بعد
هادی در حالیکه به سمت اتومبیل دژبانی میدوید گفت: «هنوز مسابقه تمام نشده. چرا دروازهبان نمونه ما را میبرید؟» دژبان گفت: «این آقا محسن شما بیاجازه پستش را ول کرده آمده مسابقه فوتبال. در هر شرایطی افراد باید سر پُستی که مسئولش شدند، بایستند و الا سنگ روی سنگ بند نمیشود. چه برسد به الان که زمان جنگ است.» هادی به نشانه تأیید سری تکان داد و سریع به زمین بازی برگشت. او تلاش زیادی کرده بود تا نزدیکیهای جبهه جنوب مسابقه فوتبالی بین تیم ملی و تیم رزمندگان راه بیندازد.
حسین که به تازگی به جبهه غرب کشور رفته بود، همیشه به هادی میگفت: «در جنگها، تضعیف روحیه مردم مهمترین هدف و ابزار دشمن هست.» حسین و هادی میدانستند پخش گزارش چنین مسابقاتی در کشور باعث میشود روحیه مردم بالا برود و آنها احساس نکنند جریان زندگی به واسطه جنگ متوقف شده است. برگزاری این مسابقه، آنقدر برای عراقیها آزاردهنده بود.
#داستان
#پایه_ششم
#حسین_۹۳
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
کاکتوس تشنه
تشنه هستم؛ دارم میمیرم از تشنگی؛ خدای من، چطوری آب پیدا کنم آخر؟ ذخیره آبم هم دو روز است که تمام شده است. دیگر چشمانم دارد سیاهی میرود و همه جا را تار میبینم. انگار توهّم زدهام و خیالات برم داشته که دارم هالهای از صاحبم را میبینم! او دارد دستش را میآورد جلو. وای خدای من، آب توی دستهایش میبینم. خدایا شکرت. میخواهد به من آب برساند ... بریز، بریز،... ای خدا شکرت که سیرابم کرد! داشتم هلاک میشدم. وای وای که چقدر تشنگی سخت است. خدا را شکر که نه توهّم بود، نه خواب و خیال. بالاخره صاحبم بعد از یک هفته برگشت و به دادم رسید. صدایش را میشنوم که دارد با یک نفر داد و بیداد میکند. میگوید چرا به این بدبخت آب ندادی؟ دارد خشک میشود! من را میگوید بدبخت؛ الان نمیدانم خوشحال باشم یا ناراحت! آهان. آمد جلو... خودش است؛ خودش است؛ بگیر و او را به سزای عملش برسان. یک هفته است میآید اینجا، به همه گلها آب میدهد، فقط به من بیچاره که میرسد نگاهم میکند و میرود!
ببینم چه به صاحبم میگوید! آهان، دارد میگوید، من فکر میکردم این چون کاکتوس است، آب لازم ندارد! عجب! بچه جان! آخر این چه فکری بود که با خودت کردی؟ من هم گیاهم دیگر. مثل بقیه گیاهها، برای رشد نیاز به نور و آب و کود دارم. حالا چون قیافهام غلط انداز است و خار دارم، باید فکر کنی من نیاز به آب ندارم؟! ای بابا! آهان خوب دارد جوابش را میدهد؛ صاحبم میگوید: «پسرجان من که میخواستم بروم مسافرت به تو گفتم که به همه گلها آب بده. اما سمت چپیها را کمتر؛ نگفتم اصلاً آب نده! حالا اشکال ندارد، نمیدانستی؛ ولی عزیزم همه گلها و
گیاهان در قوانین رشد کردن مثل هم هستند. همه آنها برای رشد به سه تا چیز نیاز دارند؛ آب، خاک و نور خورشید.»
اِاِاِ! سرش را انداخت پایین و میخواهد برود! کجاااا؟! یک هفته من را تشنگی داده است. نگذار برود آقا! آهان یک چیزهایی دارد میگوید. دارد میگوید که نمیدانسته است! دارد عذرخواهی میکند. خب حالا چون عذرخواهی کردی این یک بار را از اشتباهت میگذرم. برو درسهایت را خوب یاد بگیر که بدانی قانون حیات چیست! بدانی که «آب مایه حیات است.» یعنی چه! بدانی کاکتوسها هم آدم هستند! نه، ببخشید یعنی گیاه هستند، دل دارند و آب می خواهند.
#داستان
#پایه_پنجم
#کاکتوس_تشنه_۹۴
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*کرم ابریشم*
یک روز شادمانه
در یک بهار زیبا
همراه عشق و امید
من آمدم به دنیا
یک کرم ریز بودم
از برگ توت خوردم
اما توجهم را
دور از خدا نبردم
لبخند و رشد من هم
کم کم زیادتر شد
توت از تلاش و کارم
هر روز، شادتر شد
با شاخه بهاری
تا شب، ترانه خواندم
وقتی که خوابم آمد
بر روی شاخه ماندم
در ذره ذره شب
سرما و سوز دیدم
ابریشم خودم را
دور تنم کشیدم
حالا پریدم از خواب
صدها خیال دارم
هورا، ببین! خدایا
شکرت که بال دارم!
#شعر
#کرم_ابریشم
#پایه_چهارم
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*جهان بینی*
از دانشآموزان سوالاتی می پرسیم و آنها باید با سرعت جواب ما را در قسمت ارسال پیام بنویسند. چیزهایی را که خداوند آفریده و در طبیعت از آن بی شمار است و انسان هیچ نقشی در آفرینش آن نداشته را بنویسید. هرچه فرصت بیشتری بدهیم تا دانشآموزان بیشتر بنویسند بهتر است و آنها را خدا بین تر می کند. مانند مو، درخت، چشم، خاک، قطرات باران و...
در پایان میتوانیم از این شعار استفاده کنیم: خدا خدایی کرده قدرت نمایی کرده
سازه هایی که در آن ها از آفریده های خداوند استفاده شده نام ببرید. جواهرات، انواع وسایل چوبی، فلزی، نفتی و...
مخلوقات وسیع خدای واسع کدامند؟ زمین، آسمان، دریا و...
مخلوقات قدرتمند خداوند قادر کدامند؟ باد، آب و...
مخلوقات تک و مهم خداوند کدامند؟ خورشید، ماه، پیامبر(ص)، حضرت زهرا (س) و...
مخلوقات نامرئی خداوند کدامند؟ عقل، فکر، درد، عشق و...
🔔 *هرچه با دانش آموزان درباره مخلوقات بیشتر گفتگو کنیم و آنها را در معرض مشاهده آنها قرار دهیم، توحید در خود ما و آن ها قوی تر خواهد شد؛ خوب است که مربیان عکس العمل بچه ها را هنگام مواجهه با مخلوقات ثبت و ضبط کنند.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#فعالیت_مجازی
#جهان_بینی
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*دانستنی های توحیدی*
*فواید آب دهان*
تا بحال فکر کردید اگر دهانمان همیشه مرطوب نبود چه اتفاقی می افتاد؟
(معلم می تواند با روش های مختلف چالش برانگیز این پرسش ها را مطرح کند.)
ای مفضل! در باره آب دهان و مصالح آن بیندیش. خدای جلّ و علا چنان تدبیر نمود که این آب همواره به سوی دهان سرازیر باشد تا کام و گلو را تر نگاه دارد و خشک نشوند.
اگر درون دهان آدمی خشک بماند هر آینه آدمی هلاک می شود؛ زیرا آبی در دهان نمی ماند که انسان با آن آب، غذای خشک را نرم گرداند و فرو برد.
بدان که این رطوبت در حکم مرکب راهوار غذاست و آن را به معده می رساند. از سوی دیگر این رطوبت به صفرا و یا سوداء می رسد و این کاملا به سود انسان است و اگر صفرا خشک شود آدمی در هلاکت می افتد.
🔔 *سوره ی مبارکه ی توحید به ما می آموزد که راه رسیدن به خدا، از مشاهده ی مخلوقات می گذرد . الله اکبر.*
##فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#فعالیت_مجازی
#دانستنی_های_توحیدی
#توحید_مفضل
#فواید_آب_دهان
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*دانستنی های توحیدی*
*فواید رشد مو و ناخن*
مفضّل یکی از یاران امام صادق(علیه السلام) از ایشان پرسیدند: چه مىشد اگر خداوند موهای بدن و ناخن ها را چنان مىآفريد كه رشد نکنند تا آدمى به اصلاح و كوتاه كردن نيازمند نباشد؟
معلم می تواند با روش های مختلف چالش برانگیز این پرسش ها را مطرح کند.
امام صادق عليه السّلام فرموند: خداوند متعال در اين كار، نعمت هايى نهاده كه آدمى از آنها آگاه نيست تا سپاس گويد.
آگاه باش! دردهاى بدن با خروج مو از منافذ بدن و با خروج ناخن از سر انگشتان خارج مىگردد؛ از اين رو به انسان فرمان داده شده كه هر هفته با مو تراشيدن و كوتاه كردن ناخن ها به اين كار اقدام كند. اين كار باعث مىشود كه موى و ناخن با شتاب بيشترى برويند و دردها و بيماري ها را سريعتر خارج كنند. اگر شخص چنين نكند، رشد آنها كوتاه و اندك مىشود، در نتيجه، دردها در بدن مىماند و بيماري هاى مختلف پديد مىآيد.
منبع: شگفتیهای آفرینش (ترجمه توحید مفضل)
🔔 *مخلوقات پر از شگفتی هستند، کافی است در آن ها دقیق شویم تا عظمت خالق را مشاهده کنیم. در پایه دوم کودکان را با خواص جالب مخلوقات آشنا می کنیم.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#فعالیت_مجازی
#دانستنی_های_توحیدی
#توحید_مفضل
#فواید_رشد_مو_و_ناخن
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*داناتر از همه*
روزی حضرت موسی(علیه السلام) در کنار استادش حضرت خضر (علیه السلام) بود که چشمش به یک پرستو افتاد. پرستو آواز می خواند و به سوی دریا می رفت و با نوک منقارش مقداری آب بر می داشت. بعد همان مقدار آب را که چند قطره بیش تر نمی شد، دوباره در دریا می ریخت. حضرت خضر(علیه السلام) به حضرت موسی (علیه السلام) گفت: "آیا می دانی این پرستو چه می گوید؟" موسی (علیه السلام) پرسید: "چه می گوید؟" خضر (علیه السلام) جواب داد: "او می گوید: قسم به خدای آسمان ها و زمین و دریا که دانش شما دو نفر در مقابل دانش خدا، به اندازه ی این آبی است که من با منقارم از این دریا بر می دارم."
🔔 *قل هو الله احد
بگو خدا یگانه است.*
#داستان
#داناتر_از_همه_۹۵
#برگرفته_از_کتاب_خدا_و_قصه_هایش
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*مهمانی خدا*
حضرت سلیمان پادشاه بزرگ ترین حکومت دنیا بود. او سربازان بسیار زیادی داشت که برای غذا دادن به آنان، ده ها و شاید صدها دیگ غذا آماده می کردند. یک روز یکی از نهنگ ها به حضرت سلیمان گفت: "ای سلیمان! غذای امروزِ مرا تو بده. امروز می خواهم میهمان تو باشم." سلیمان، درخواست نهنگ را پذیرفت و دستور داد که چندین دیگ غذا آماده کنند و برای خوردنِ نهنگ، در دریا بریزند. وقتی غذای نهنگ را در دریا ریختند، نهنگ سرش را بالا آورد و همه را یک جا قورت داد. بعد به سلیمان گفت: "من که سیر نشدم. من هر روز چندین برابر این، غذا می خورم." سلیمان تعجب کرد و پرسید: "آیا در دریا حیوانات دیگری هم مانند تو هستند که این همه غذا بخورند؟!" نهنگ گفت: "آری، هزاران گروه مانند من در دریا هستند." سلیمان که این حرف را شنید، به یاد بزرگی خدا افتاد و گفت: "خدا چه پادشاه بزرگی است که به این همه آفریده ی خود غذا می دهد!"
دنیا مانند سفره بزرگی است که در کنار آن، مهمانان زیادی نشسته اند و غذا می خورند.
*🔔مخلوقات آن هنگام که دقیق تر مشاهده شوند، عظمت خداوند یگانه را بیشتر یادآور می شوند.*
#داستان
#مهمانی_خدا_۹۶
#برگرفته_از_کتاب_خدا_و_قصه_هایش
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*دانستنی های توحیدی*
*منافع گریه کودکان*
چرا نوزادان این قدر گریه می کنند؟
(معلم می تواند با روش های مختلف چالش برانگیز این پرسش ها را مطرح کند، مثلا می تواند صدای گریه نوزاد را پخش کند یا نمایشی اجرا کند.)
اى مفضّل! از منافع گریه کودکان نیز آگاه باش، بدان که در مغز کودکان رطوبتى است که اگر در آن بماند بیماریها و نارساییهاى سخت و ناگوار به او رساند؛ مانند نابینایى و جز آن. گریه آن رطوبت را از سر کودکان سرازیر و بیرون مىکند و بدین وسیله سلامتى تن و درستى دیده ایشان را فراهم مىآورد. پدر و مادر از این راز آگاه نیستند و مانع آن مىشوند که کودک از گریهاش سود ببرد. اینان همواره در سختى میافتند و میکوشند که او را ساکت کنند و با فراهم کردن خواستههایش از گریه بازش دارند، ولى نمىدانند که گریه کردن به سود اوست و سرانجام نیکى پیدا مىکند.
منبع: شگفتیهای آفرینش (ترجمه توحید مفضل)
🔔 *در پایه سوم کودکان را با خواص جالب یک مخلوق خاص آشنا می کنیم.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#فعالیت_مجازی
#دانستنی_های_توحیدی
#توحید_مفضل
#فواید_گریه_کودکان
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*گاو عزیز*
آمدم ببینمت
گاو ساکت و عزیز
چند جرعه شیر هم
توی ظرف من بریز
چیزهای خوشمزه
میدهی به غیر شیر
ماست میدهی به ما
دوغ و خامه و پنیر
خندهام گرفته است
گاو ما چه ناقلاست
مادرم شنید و گفت:
مهربانی خداست
#شعر
#گاو_عزیز
#پایه_دوم
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*دانستنی های توحیدی*
*بوته های ضعیف،میوه های بزرگ*
چگونه ممکن است بوته های ضعیف، میوه های بزرگ دهند؟
(برای شروع این فعالیت مربی می تواند یک هندوانه بزرگ را به کلاس بیاورد و از دانش آموزان بخواهد به ترتیب آن را بلند کنند و حدس بزنند چند کیلو است؟ و سپس سوال اصلی را مطرح کند.)
اى مفضّل! در اينكه گياه و بوتهاى ضعيف و ناتوان به بار مىنشيند و ميوههاى سنگينى چون: كدو، خربزه، خيار و هندوانه مىدهد بينديش و در حكمت و تدبير اين كار فكر كن!
آنگاه كه تقدير بر آن شد كه اين بوته ضعيف ميوههاى سنگين چون اين ميوهها بار دهد، چنان مقرر گرديد كه روى زمين بگسترد. اگر مانند درخت مىايستاد، قادر به حمل اين ميوههاى سنگين نبود و پيش از آنكه ميوهها برسند و كامل شوند همه چيز درهم مىشكست.
بنگر كه چگونه شاخ و برگش روى زمين گسترده مىشود و زمين به جاى بوته، ميوههاى سنگين را بر دوش حمل مىكند.
تو به يك بوته كدو و يا خربزه بنگر كه چگونه يكى است ولى پيرامونش را چند ميوه فرا گرفته. تو گويى گربهاى است بر روى زمين كه بچههايش روى زمين پهن شدهاند و از آن شير مىخورند.
منبع: شگفتیهای آفرینش (ترجمه توحید مفضل)
🔔 *خدا خدایی کرده، قدرت نمایی کرده*
*در پایه ی اول دانش آموزان را با تنوعی از مخلوقات مواجهه می کنیم.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#فعالیت_مجازی
#دانستنی_های_توحیدی
#توحید_مفضل
#بوته_های_ضعیف_میوه_های_بزرگ
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*دانستنی های توحیدی*
*بوته های ضعیف،میوه های بزرگ*
چگونه ممکن است بوته های ضعیف، میوه های بزرگ دهند؟
(برای شروع این فعالیت مربی می تواند یک هندوانه بزرگ را به کلاس بیاورد و از دانش آموزان بخواهد به ترتیب آن را بلند کنند و حدس بزنند چند کیلو است؟ و سپس سوال اصلی را مطرح کند.)
اى مفضّل! در اينكه گياه و بوتهاى ضعيف و ناتوان به بار مىنشيند و ميوههاى سنگينى چون: كدو، خربزه، خيار و هندوانه مىدهد بينديش و در حكمت و تدبير اين كار فكر كن!
آنگاه كه تقدير بر آن شد كه اين بوته ضعيف ميوههاى سنگين چون اين ميوهها بار دهد، چنان مقرر گرديد كه روى زمين بگسترد. اگر مانند درخت مىايستاد، قادر به حمل اين ميوههاى سنگين نبود و پيش از آنكه ميوهها برسند و كامل شوند همه چيز درهم مىشكست.
بنگر كه چگونه شاخ و برگش روى زمين گسترده مىشود و زمين به جاى بوته، ميوههاى سنگين را بر دوش حمل مىكند.
تو به يك بوته كدو و يا خربزه بنگر كه چگونه يكى است ولى پيرامونش را چند ميوه فرا گرفته. تو گويى گربهاى است بر روى زمين كه بچههايش روى زمين پهن شدهاند و از آن شير مىخورند.
منبع: شگفتیهای آفرینش (ترجمه توحید مفضل)
🔔 *خدا خدایی کرده، قدرت نمایی کرده*
*در پایه ی اول دانش آموزان را با تنوعی از مخلوقات مواجهه می کنیم.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#فعالیت_مجازی
#دانستنی_های_توحیدی
#توحید_مفضل
#بوته_های_ضعیف_میوه_های_بزرگ
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*بدون ابرو*
از بچهها خواهیم بدون اینکه حالت ابروهای خود را عوض کنند، حالتهای مختلف مانند عصبانیت، تعجب، خنده و ... به چهره خود بگیرند. در این صورت خواهند دانست نقش ابرو در نشان دادن حالات مختلف چهره تا چه اندازه موثر است.
🔔 *آشنا شدن با خواص یک مخلوط به صورت خاص از اهداف مهم سوره توحید است. انسان ها به دلیل داشتن وجود جسمانی با دیدن عظمت مخلوقات به عظمت خالق پی می برند.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#فعالیت_مجازی
#بدون_ابرو
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*پانتومیم*
ضرب المثل های توحیدی را با انواع روش های مهیج مانند، پانتومیم، لب خوانی، کشیدن نقاشی کلمات، جای خالی کلمات، بیست سوالی و ... می توان اجرا کرد.
هر آنکس که دندان دهد، نان دهد.
روزی دست خداست.
آشپز که دو تا شد، آش یا شور میشه یا بی نمک. (یگانگی خدا)
می توان با بچه ها اینطور قرار بگذاریم که هنگام رسیدن به اسم خدا، ادای در آغوش گرفتن در بیاوریم یا به دست هایمان را روی قلب هایمان بگذاریم و ...
🔔 *الله الصمد. خدا بی نیاز است ما به آن نیازمندیم.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#پانتومیم
#ضرب_المثل
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*دانستنی های توحیدی*
*ریشه درختان*
ریشه های درختان چرا در دل خاک اینقدر پراکنده اند؟
(برای شروع این فعالیت معلم می تواند یک ستون به کلاس بیاورد و از دانش آموزان بخواهد تا با همفکری کاری کنند که این ستون وسط کلاس صاف و محکم بایستد. مقداری طناب و وسایل مورد نیاز نیز همراه بیاورد)
ای مفضل! در آفرينش درختان و گياهان نظاره كن، از آن جهت كه درخت نيز همچون حيوان، همواره به غذا محتاج است، از طرفى مانند حيوان دهان و حركت ندارد كه غذا را بگيرد، ريشههاى آن در دل زمين فرو رفته تا غذا را گاه از اعماق زمين بگيرد و به شاخ و برگ و ميوه رساند.
پس «زمين» مانند مادر پرورش دهنده آن است و «ريشهها» چون دهان آن است كه با آنها غذا را از زمين مىگيرد. چنان كه حيوانات، كودكان خود را شير مىدهند. نمىنگرى كه چگونه پايهها و ستون هاى خيمه از هر سو با طناب بسته شده تا بر پاى ايستد و نقش زمين نگردد و يا كج نباشد. گياه نيز چنين است، تمام آن ها ريشههاى خود را در دل زمين به هر جانبى دوانيدهاند تا آن را پايدار و استوار و ايستاده نگاه دارند. اگر ريشه نبود چگونه يك نخل تنومند و بلند و صنوبر و چنار بزرگ و تناور در طوفان هاى سهمگين بر پاى مىايستادند؟
منبع: شگفتیهای آفرینش (ترجمه توحید مفضل)
🔔 *از سوره ی مبارکه توحید در پایه ششم می آموزیم که هستیِ بیکران الهی را خالقی عالم و قادر مدیریت و رهبری می کند. العظمه لله*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#فعالیت_مجازی
#دانستنی_های_توحیدی
#توحید_مفضل
#ریشه_درختان
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
*برگهای مختلف*
به برگها نگاه کن
چه شکلهای جالبی
یکی دراز مثل موز
یکی شبیه طالبی
یکی لطیف مثل گل
یکی شبیه خار، تیز
یکی درشت و شکل فیل
یکی شبیه موش و ریز
چه قدر شکل مختلف
به برگها کشیده است
خدای مهربان ما
که برگ آفریده است
#شعر
#برگهای_مختلف
#پایه_اول
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*کاشت لوبیا*
این فعالیت که در آزمایشهای کتاب علوم نیز رایج است، از بهترین فعالیتها برای نشان دادن یک چرخه است. میتوانیم لوبیا را در سه ظرف جداگانه بکاریم و شرایط رشد آن سه را بهگونهای قرار دهیم که توجه دانشآموزان را به اثر پدیدههای چرخه لوبیا یعنی نور و آب و خاک جلب کند. یک ظرف را در تاریکی میگذاریم ولی به آن آب میدهیم؛ یک ظرف را در روشنایی قرار داده اما آب نمیدهیم؛ و به ظرف سوم نیز هم آب میدهیم و هم نور. مقایسه نوع رشد این سه لوبیا، میزان اثرگذاری نور و آب را در این چرخه نشان خواهد داد.
🔔 *در پایه چهارم دانش آموزان یاد میگیرند، که مخلوقات بر یکدیگر اثر می گذارند تا جایی که این اثرات منجر به خلقِ مخلوقی جدید می شود. با درک این حقیقت، خدای موثّر را بهتر می شناند. لا موثر فی الوجود الا الله.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#کاشت_لوبیا
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*خدا خدایی کرده*
خدا خدایی کرده
قدرت نمایی کرده
گلها رو آفریده
هنرنمایی کرده
بلبل و باغ گلها
پروانههای زیبا
رودخانهها و صحرا
اردک و مرغابیها
خدای برف و تگرگ
خدای برگ و گلبرگ
خدای ماه و خورشید
خدای برف سفید
خدای کوه و صخره
سنگ و طلا و نقره
میگیم همش اسمشو
با هم کنار سفره
خدای بارون و باد
خدای رنگهای شاد
برای مردم ما
نعمتها رو فرستاد
#شعر
#خدا_خدایی_کرده
#پایه_اول
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran
*والیبال بادکنکی نشسته*
بازیکنان را به دو تیم تقسیم کنید. تعدادی بادکنک باد شده آماده کنید. بازیکنان را به دو تیم تقسیم کنید و به هر تعداد مساوی بادکنک بدهید. هر تیم باید سعی کند در حالیکه نشسته است بادکنکهای خود را به طرف دیگر خط بفرستد و از ورود بادکنکهای رقیب به زمین خود جلوگیری کند. بعد از دو دقیقه (یا بیشتر) تیمی که کمترین تعداد بادکنک را دارد، برنده این بازی مهیج است. (به هیج عنوان دانش آموزان برای زدن بادکنک ها نباید بایستند)
این بازی را می توان با توپ هم در مکان مناسبی انجام داد.
🔔 *انسان ها وقتی با نقص یا حذف عضوی مواجه می شوند، به عظمت و قدرت آن عضو و بالتبع خالق آن پی می برند و سر تعظیم و تسلیم فرود می آوردند.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#والیبال_نشسته_بادکنکی
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran