.
#فاطمیه
#امام_زمان
تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کشیم
تا به کِی تلخیِ این شبهایِ طولانی کشیم
نوبتِ ما میشود آیا ؟ به ما هم سر زنی
رد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کشیم
ما نفهمیدیم کِی ما را صدا زد فاطمه
مِنَتِ این لطف را با چشمِ بارانی کشیم
شرط یاری تو را فهمیدهام قبل از خودت
باید اول بارِ این یارِ خراسانی کشیم
میشود در وقت جان دادن رضا را دید و مُرد
دست از غیرش اگر چون مَرد سلمانی کشیم
دستِ ما را رو نکردی دست رد کار تو نیست
دستگیری کن که دست از هرچه میدانی کشیم
وای بر ما ما نمردیم و شنیدیم از غمت
زخم این شرمندگی داغِ گرانجانی کشیم
مادرت غش کرد وقتی روضهی تو شام شد
باید امشب داد زد تا دردِ ویرانی کشیم
تازه میفهم اگر طفلِ یتیمی گُم شود
میشود صد خار را از بین دامانی کشیم
(حسن لطفی)
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
.
#چهار_پاره
#برگرفته_از_روایات_معتبر
*لحظه ی با شکوه ورود #حضرت_زهرا سلام الله علیها به صحنه ی محشر
➖➖➖
نه کسی قدرت سخن دارد
نه کسی نای سر تکان دادن
همه ی اختیارها جبر است
شده وقت دوباره جان دادن
روز محشر شده، زبان ها لال!
جن و انس و ملک، نظر پایین!
حال وقت عبور فاطمه است..
همه انداختند، سر پایین
گرم تسبیح و مجمری از عود
با سپاه فرشته مالامال
آمده از میان جمعیت
مریم و آسیه به استقبال
رفته بر روی منبری از نور
دور تا دور او ملک پیداست
جبرئیل از خدا خبر آورد
عرش تحت ولایت زهراست
همه ی هستی خودش را داد
حق خودش گفته وقت جبران است
به تلافی بندگی هایش
هرچه زهرا طلب کند آن است
فاطمه در برابر خالق
دستها را که میبرد بالا
با سر غرق خون فرزندش
روضه ای تازه میکند برپا
با دلی زخم خورده میگوید
که برای شکایت آمده ام
داغ روی دلم گذاشته اند
با غمی بی نهایت آمده ام
از چه دردی کنم شکایت که
همه ی لحظه هام پر دردند
یوسفی داشتم که لب تشنه
گرگها پاره پاره اش کردند
نیمه جان روی خاکها بود و
با عصا میزدند بر بدنش
دل من را به درد آوردند
بسکه پا میزدند بر بدنش
میرسد امر خالق قهار:
ظالمان را در آتش اندازید
قاتلان حسین را ببرید
همه شان را در آتش اندازید
***
+گفت وارد شو ای حبیبه ی من
پیش پایش گشود درها را
-گفت هرگز نمیروم به بهشت
تا نفهمند قدر زهرا را_
فاطمه خوانده ای مرا ز ازل
بخدا اینچنین نخواهم رفت
زودتر از همه محبانم
به بهشت برین نخواهم رفت
صبر کردم میان رنج و بلا
تا که فصل عنایتم برسد
نوکران حسین منتظرند
تا به آنها شفاعتم برسد
با اشارات چادر خاکی
عرش را جابجا کند زهرا
مثل "مرغی که دانه برچیند
دوستان را جدا کند زهرا"*
➖➖➖
*مرحوم استاد مؤید
#مهدی_کبیری ✍
➖➖➖
.
.
#حضرت_زهرا
السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا یا انسیة الحورا
ای بانویِ مُکرم هفت آسمان، سلام
ای نورِ مُنجلیِ زمین و زمان، سلام
ای شهرکِ ولای تو مجموعهی بهشت
ای خانه ی تو وسعت هر کهکشان، سلام
ای دختر رسول خدا، بِضعة النبی
ای همسرِ ولیِ خدایِ جهان، سلام
ای آمده به مدح تو قرآنِ مُعجزه
ای آمده ملک به صَفَت مدحخوان، سلام
ای قدر و نور و کوثر و توحید و هل اتی
ای مؤمنون و مریم و فجر و دُخان، سلام
ای نام تو بلندتر از ذهنِ آدمی،
ای وصف تو فراترِ از هر بیان، سلام
ای راضیه، مبارکه، صدیقه، طاهره..
ای نام های نامیِ تو بیکران، سلام
ای آمده زِ مریم و حوا و آسیه
هر صبح و شب به سوی تو تاجِ زنان، سلام
دنیا به یک سلام تو صد غبطه میخورد
وقتی که از تو میشنود، مهربان سلام
وقتی سلام نوکرتان بی جواب نیست
ما میدهیم جای همه نوکران، سلام
آرام می شود دل هرکس که می دهد
از دور سمتِ مرقدِ تو بی نِشان، سلام
زينب سلام می کند و این جواب توست
ای دختر مؤدب و شیرین زبان، سلام
تا میرسند حسین و حسن میدهند، سلام
تو میدهی جواب، که ای جان و جان سلام
اصلاً نیاز نیست سلامی به او کنند
وقتی تو می کنی به علی هر زمان، سلام
تو جایِ کُل شهر به مولا سلام کن
وقتی نِمی کنند به او ناکِسان، سلام
حالا که روی بستر غمها فِتاده ای
اینگونه میکنم به تو ای قدکمان، سلام
رُخسارِ تو کبود و تَنَت غرقِ لاله است
حق میدهی بگویَمَت ای ارغوان، سلام
هجده بهار دیدی و، سیلی تو را شکست
حق میدهم که شد نفسِ ناتوان، سلام..
بعد از تو سخت لب به سخن باز میکند،
مولا کُند به دلخوشیِ این و آن، سلام
می آید و کنار مزار تو میدهد..
با ذکر فاتحه، به همه رفتگان، سلام
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#مدح_مرثیه_حضرت_زهرا
.
.
#دفن_شبانه
تشییع شبانه...
تو را شبانه، از این خانه، مهربان بردم
به سوی مدفنی آرام و بی نشان بردم
تو را زِ ظلمت شب سوی روشنایی ها
به روی دوش خودم چون کشان کشان بردم
منی که کَنده ام از ریشه درب خیبر را
تعجبم که چرا کُند و ناتوان بردم
دلم گرفته از این شهر و مردمانِ شهر..
که دُخت سرورشان، با قدی کمان بردم
فَلَک به روی سرم شد خراب، تا رفتی
من از نبود شما رنجِ بی کران بردم
دل تمام ملائک در آسمان لَرزید
همین که پیکر تو سوی آسمان بردم
به شانه برده ولی، بازوان من می سوخت
شکسته بازوی تو، روی بازوان بردم
کبوترم، نه زمینی، که عرشی هستی تو
تو را کبوتر زخمی، به آشیان بردم
نه، اینکه پیر شدی و، کمان شدی، رفتی
نه، یاس هجده بهارم، تو را جوان بردم
به همره حَسَنینم، وَ زینبینم من
یگانه مادرشان را از این جهان بردم
وصیّتت عملی شد، امانت نبوی
تو را به نَزدِ نبی، یاس ارغوان بردم
بدون تو نه مرا هم زبان بُوَد، نه پناه..
پناه خود به سوی چاه بی زبان بردم
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
.
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#روضه_های_حضرت_زهراء_س
🌴 روضه های قدیمی به همراه مقتل حضرت زهراء در کانال ضامن اشک
❤️ من کنیز و مبلغ فاطمه ام ❤️
دوستان را به کانال برای معرفت فاطمی دعوت کنید.👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@zameneashk1
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#ایام_فاطمیة
#شهادت_حضرت_زهراء_س
#مقتل_حضرت_زهراء_س
#روضه_های_حضرت_زهراء_س
#حضرت_زهرا
🌹🥀 بالای ۳۰۰ متون مقتل و روضه با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر
برای شنیدن روضه ها در کانال ضامن اشک👇👇 روی هشتک بزنید
@zameneashk1
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#ایام_فاطمیة
#شهادت_حضرت_زهراء_س
#مقتل_حضرت_زهراء_س
#روضه_های_حضرت_زهراء_س
#حضرت_زهرا
🌹🥀 بالای ۳۰۰ متون مقتل و روضه با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر
برای شنیدن روضه ها در کانال ضامن اشک👇👇 روی هشتک بزنید
@zameneashk1
.
#ناحلة_الجسم
ناحلة الجسم من، یک دمی آرام باش
شهد به کامم در این، تلخی ایام باش
آینه ی پاک من، گرچه ترک خورده ای
بهر علی (ع) باز هم، آینه و جام باش
گرچه در این کوچه ها ، نیست کسی یار من
خیز و پناه علی (ع) ، در ملأ عام باش
من اسداللهم و، بند به دستم زدند
فاطمه (س) همدرد این، شیر، در این دام باش
سوخت علی (ع) از غمت، جان به فدای قدت
چند قدم با علی (ع) ، همره و همگام باش
حجتِ بر اهل بیت (ع) ، قبله نمای ولی
پای به پای علی (ع) ، حُجة الاسلام باش
ای غم تو قاتلم، داغ نزن بر دلم
حل بنما مشکلم، مرهم آلام باش
دانه ی درّ نبی (ص) ، کم نشود قدر تو
گر شده رویت کبود، درّ سیه فام باش
ای گل نیلوفری، ای گل یاس #علی (ع)
جای کفن فکر یک، جامه ی احرام باش
خاستگه هل اتی، لحظه ی افطار شد
باز مهیای یک، سفره ی اطعام باش
داغ تو مرگم دهد ، هجر شکستم دهد
پشت و پناه علی (ع) ، حیدر صمصام باش
فکر علی (ع) نیستی، در پی یک چاره بر
گریه ی اطفال خود، وقت شب هنگام باش
عزم نکن بر سفر، خورده به جانم شرر
چند صباح دگر، مادر ایتام باش
راحت جانم نرو یار جوانم نرو
نیست توانم نرو، فکر سرانجام باش
گشته وجودت خیال ، گشت شفایت محال
رفتی اگر ساکنِ، مرقد گمنام باش
شام غریبان تو، روز سیاه علی است
همدم من، چاره ی، غربت آن شام باش
#جواد_محمودآبادی ✍
#محرم_الزهراء
1403/09/11
ایام #شهادت #حضرت #فاطمه #زهرا (س) تسلیت
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#شهادت_مادرم_افسانه_نیست
.
#غزل_مصیبت
#شهادت_حضرت_زهرا سلام اللّه علیها
همه جایِ بدنت زخم نشسته چه کنم ؟!
مثلِ قلبم پر وُ بالِ تو شکسته چه کنم ؟!
ورمِ بازویِ تو قاتلِ جانم شده است
فاتحِ بدرِ تو از پای نشسته چه کنم ؟!
شده با روضه هماهنگ نفسهایِ علی
نفسم بی تو شده تنگ و گسسته چه کنم؟!
پایِ من ماندی و سیلی و لگد خوردی وای
بی تو با زندگی و این دلِ خسته چه کنم ؟!
تو به بخشیدن و لطف و کرم عادت داری
آمده کم کفنی در دلِ بسته چه کنم ؟!
لحظهیِ غسل و کفن یادِ حسین افتادم
یک تن و نیزه و خنجر دسته دسته چه کنم ؟!
پایِ تابوتِ نگارم العجل میگویم
با فراقِ مهدی و دلِ شکسته چه کنم ؟!
#غزل #فاطمیه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی ✍
.
.
#حضرت_زهرا
عَلَم با غم مادر ما بلند است
خوشا پرچم نام زهرا(س) بلند است
در این شهر هر سمت راهت بیافتد
دمِ چایی روضه ، هر جا بلند است
شنیدم دعا می کند عاشقان را
ببین بخت ما تا کجاها بلند است
اگر چشم احمد(ص) به زهرا(س) بیافتد
صدای فداها ابوها بلند است
درِ خانه ی دختر مصطفی(ص) سوخت
ولی باز دیوار حاشا بلند است
دم بیتِ "لا ترفعو" این چه غوغاست؟ *
ببین نعره ی شعله ها را... بلند است
به دیوار بیتش رسیدند و دیدم
که گاهی کژی تا ثریا بلند است
به آتشفشان ها رسیده است چاهش
مگر تا کجا آه مولا بلند است ؟
شب غم دراز است ، کوتاه اینکه
امیدم به آن مردِ بالا بلند است
یکی باید از آفتابم بپرسد
مگر تا کجا شام یلدا بلند است
مگر تا کی از مادرِ زیرِ آوار
سوی کودک مرده لالا بلند است
بیا امتحان کن من و همتم را
بیا عزم طوفان الاقصی بلند است
بیا تا که شیرین شود کام یاران
که از دشمنان بوی حلوا بلند است
به زودی ببینی ، به این قبله سوگند
صدای اذان از کلیسا بلند است
#فاطمیه
#مادر
#محمد_خادم ✍
*برداشتی از مهدی جهاندار
.
.
#فاطمیه
خزان زود رس
بیمار من که دیده گهربار می کنی
اشکی نثار گلشن ایثار می کنی
از یک خزان زود رسی گلشن مرا
با این نسیم درد خبردار می کنی
می خوانی از نگاه علی راز سینه را
هرگه نظر به دفتر اسرار می کنی
دارم به دوش بار گرانی ولی مرا
بایک نگاه گرم سبکبار می کنی
سرتا به پای دردی و لبخند می زنی
برمن تو مهر خویشتن اظهار می کنی
ای همدم و امید و مسیحادم علی
بیماری و طبابت بیمار می کنی
گل کس ندیده ،تکیه به دیوار غم دهد
ای گل چرا تو تکیه به دیوار می کنی
ای چلچراغ زندگیم گر شوی خموش
روز مرا ز غصه شب تار می کنی
زین شرح سینه سوز«وفایی» دگرمگو
دل را به داغ و درد گرفتار می کنی
#سیدهاشم_وفایی ✍
.
انسیة الحورا
بیمار من گرچه به رنگ ماهتابی
هم زهره ی الزهرائی وهم آفتابی
ای انعکاس سوره ی قدر شب قدر
آئینه ای ،نوری، زلالی، مثل آبی
درآسمان غربتم خورشید مهری
برشب پرستان همچنان تیر شهابی
روز مرا باسوختن گرمی ببخشی
شام غریبی مرا شمع مذابی
یک شب به چشمت خواب راحت من ندیدم
ماندم کنون بیدار شاید تو بخوابی
انسیة الحورای من ازبس کبودی
گوئی که پوشیده است رویت را نقابی
دیشب چه گفتی با خدا وقت نیایش
کامشب توهمرنگ دعای مستجابی
داری وصیت می کنی شب دفن گردی
امّا برای غربتم در انقلابی
امروز دیگر بسترت راجمع کردی
ازچه برای رفتنت بی صبرو تابی
ازبیم هجران توای شمع امیدم
یک آسمان غم دارم وقلب کبابی
یافاطمه جان حسین وزینبینت
در روز محشر از «وفایی »رخ نتابی
#سیدهاشم_وفایی