eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
271 عکس
172 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. شعر مرثیه امام صادق علیه السلام باور نمی کنم که به او هم جفا شده او که عزیز جان و دل مصطفی شده او که امام و رهبر و مولای شیعه بود از چه دلش به غصه و غم مبتلا شده مذهب به دست او به ثَمر آمده بسی مکتب به اَمر حضرت نورش بنا شده چندین هزار مثل ابوحمزه ها فقط در پای درس معرفت او گدا شده درس و کتاب و بحث و روایات ما همه با قالَ صادقش همه جا پُر بها شده غربت شراره زد به دلِ غم چشیده اش وقتی مدینه با دل او بی وفا شده با زهرِ کاری از نفس افتاده، بی قرار در بین حجره با غم دل آشنا شده تنها نه زهرِ کاری شده قاتلش ولی مسمومِ کین شده، غم او مُنتها شده آتش به خانه آتش زده اَند و، قیامتی در بینِ خانه و دلِ آقا به پا شده سجّاده را به وقت نمازش زِ پای او دشمن کشیده باعث رنج خدا شده با دستِ بسته از حرمش تا که بُرده‌اند دلهای زارِ اهل حرم در نوا شده پای برهنه، پیر زمانه، کشان کشان عالَم نَدیده در به درِ کوچه ها شده یادِ علی غمِ دل و، با یادِ فاطمه زخم دلش یکی و غمِ او دو تا شده در بین کوچه، در پیِ مرکب که می دوید جانش برای فاطمه آنجا فدا شده گاهی به یاد حیدر و، گاهی علی الخصوص.. .. با یادِ زینبش دل او کربلا شده در بین روضه ها، دل آن روضه خوان عجین با روضه ی حسین و تن و بوریا شده شکر خدا که پیکرش آخر کفن شده کِی دیگر او سرش به روی نیزه ها شده تنها فقط شبیه حسینش بقیع اوست چند مرتبه خراب و، یَمِ غصه ها شده .
. علیه السلام طایر قدسی ام و سوخت همه بال و پرم زهر شد مرهم زخم دل و زخم جگرم بارها خون جگر خوردم و از ظلم عدو خون دل بود که میریخت ز چشمان ترم میکشم پا به زمین از اثر زهر بلا میکشم آه از این سینه پر شعله ورم شرم از روی من و روی پیمبر نکرد آنکه از فتنه و بیداد دو تا کرد کمرم بسکه شبها ز غریبی دلم گرییدم که گرفت هاله غم چهره همچون قمرم قبله عالمم و روی به قبله شده ام شادم از اینکه نشسته ست کنارم پسرم گرچه لب تشنه ام اما به دلم افتاده جان دهم تشنه به یاد شه لب تشنه ترم گرچه بر روی زمین پا کشم از درد ولی شد تجسم غم آن کشته به پیش نظرم یاد تاراج حرم همره سیلی و لگد یاد آن پیکر زخمی ز پا تا به سرم ✍ .
. یا لطیف آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی تو امام راستینی،تو امام صادقی از قنوت صبحگاهت تا دعایی می رسد مستمند تو به یک نان و نوایی می رسد پای درس ات روح آدم تا رهایی می رسد جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می رسد طایر علم لدُنّی جلد بامِ صادق است شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت اشک را مانند مادر می کنی آب وضو آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است جای جای این گذر بال و پرت افتاده است تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟ ریسمانِ بی مروّت‌ها اسیرت کرده است ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود https://eitaa.com/asharehoseini14/8294 .
. برای وصف تو باید قلم صاحب قدم باشد همیشه نام تو بر سر در خانه علم باشد جهان ما را به نامت می شناسد وای بر ما که تو‌ را «شیخ الائمه» شیعه نشناسد، ستم باشد «حنیفه» می کند شاگردیت را چون «مفضَّل» ها هنر آموز درگاهت ،«هشام بن حکم» باشد علی با ذوالفقارش حافظ اسلام احمد شد و مکتب خانه ات مثل همان تیغ دو دم باشد شدی صادق که از کذاب ها باشی جدا مولا برای حفظ دین اما دلت لبریز غم باشد چه می ترسند بعضی ها ز قال الباقر و صادق و می خواهند نسل پر فروغ شیعه کم باشد تویی فرزند ابراهیم و در آتش نمی سوزی اگر نمرود های این زمان صدها رقم باشد به کوری دو چشم دشمنان اثنی عشر هستیم اگرچه مرقد «شیخ الائمه» بی حرم باشد... .
. خواهی که دلم پر آه باشد، باشد چشمم همه شب به راه باشد، باشد گر خواسته شما در این است که دل در حسرت یک نگاه باشد، باشد ✍ .
. حتی قلم ز شرح چنین غصه قاصر است قبر امام، تولیتش دست کافر است حین قدم زدن به امامت سلام کن کمتر بایست! زائر این خاک عابر است ما شیعه‌ی حلاوت یک قال صادقیم نَقل حدیث اوست که نُقل منابر است شیخ الائمه، عالم آل محمد اوست یعنی یمی که یک نم از آن، علم جابر است فرموده حضرتش که "نوحوا علی الحسین" بانی گریه اوست اگر روضه دایر است در شیوه‌ی جسارت ابن ربیع‌ها نسل علی و فاطمه‌بودن مؤثر است بانوی پا به ماه ندارد به خانه‌اش حداقل از این جهت آسوده خاطر است هرجا دری یا جگری سوخت شک نکن آتش‌بیارِ شهر مدینه مقصّر است... ✍ .
. به تعلیم بشر مولای مکتب هرزمان برخاست به تأییدش خدا فرمود: برپا! پس جهان برخاست شگفت‌انگیز توحید مفضل شعله‌ور می‌شد که وقت خواندنش دود از سر افلاکیان برخاست میان شیعیان با او، حکومت فتنه می‌انداخت تقیه نشر پیدا کرد و فتنه از میان برخاست و مفتاح الحقیقه قفل‌های بسته را وا کرد و مصباح الشریعه نور شد تا آسمان برخاست چنان مور و ملخ عرفان کاذب رخنه در دین کرد که صادق با لوای حق به جنگ غالیان برخاست کسی که کربلا را در قیام علم او آموخت در این مکتب همیشه سربلند از امتحان برخاست زُراره، حِمْیَری، جابر، امینی، مجلسی، طوسی تبار دوستان در اصل از این دودمان برخاست غبار قبر حیدر را نخستین بار او بوسید پس از آن بوسه، در شهر نجف آن آستان برخاست چو هارون در تنور امتحانش می‌توان افتاد ولی از سُفره‌ی مِهرش چگونه می‌توان برخاست :: پسر یک‌بارِ دیگر ارث غربت برد از مادر دوباره در مدینه آتشی از آشیان برخاست میان کوچه می‌افتاد و هی می‌گفت وا اُمّاه! بمیرم من که از جانش نوای الامان برخاست دل اولاد او خون شد که او در کاخ حمرا رفت همینجا بود که آه از نهاد روضه‌خوان برخاست گمانم روضه‌ی شیخ الائمه این سخن باشد کجا در مجلس منصور، چوب خیزران برخاست؟! امان از مجلس شام و امان از خاطرات تلخ که طفلی بر زمین افتاد هرجا ساربان برخاست :: رقیه گوشه‌ای زانو بغل کرد و به خود می‌گفت چرا بابا سرت آمد، ولیکن بوی نان برخاست ✍ .
. ما کوه غرور و ادعاییم آقا مشغول دعا که نه، اداییم آقا دنبال تو بودیم ولی گمشده ایم! این جمعه نشد به خود بیاییم آقا... .
. نشانده پای منبر هم مخالف، هم موافق را احادیثی که دارد روشنای صبح صادق را سزاوار است این مذهب به نام آن کسی باشد که عمری پرورش داد آن همه شاگرد واثق را به غیر از او که از ذریه‌ی اهل کرامت بود کسی اکرام می‌کرده مگر مزدور سارق را؟ نمک از سفره‌های علم او برداشته یک‌عمر ابوالشّری که می‌داند تفاسیر منافق را کلام نافذ او در مقام روز رستاخیز درآورده‌ست اشک حسرت منصور فاسق را همان ملعون که تا شمشیر بر اسلام بالا برد به چشم خود تماشا کرد برق خشم خالق را گدایی که خودش را خواند امیرالمومنین شهر! - معاذالله - از این دور خلایق هرچه لایق را سپاه ابرهه هرشب به سمت کعبه می‌رفتند به بزم خود می‌آوردند آن سلطان حاذق را میان کوچه مردی را پی مرکب دوان کردند که دارد اختیار هم مغارب هم مشارق را همین‌که خانه‌اش آتش‌گرفت و بسته‌شد دستش مجسّم می‌کند در ذهن ما بعضی دقایق را... همان روزی که با دستان شوم نامسلمان‌ها به مسجد برد شیطان عاقبت قرآن ناطق را # نوای روضه‌ی "نوحو علی العطشان" او‌ بوده‌ست که تا روز ابد آتش زده دل‌های عاشق را دعا می‌کرده و رحمت بر آن‌ها می‌فرستاده‌ست همین که می‌شنیده از زن و از مرد هق‌هق را امامی که نه تنها دوست، دشمن زیر دین اوست شفاعت می‌کند در محضر خالق خلایق را یکی از نسل او در جلوه‌ای از نور می‌آید که روشن می‌کند در چشم ما اصل حقایق را ✍ .
. کلام نافذ ایشان ثبوت و تبیین بود حیات طیبه اش در دفاعِ از دین بود دروس حوزه علمیه اش تلمُّذ داشت اصول فقه به دستان او به تدوین بود چهار هزار نفر پای درس او بودند چنان که آمده گویا ز چین و ماچین بود عزیز بود در آن خانه شعر آئینی که روضه خوانیِ بعد از کلاس آئین بود به استعانت سائل توقفی می داد میان درس به فکر فقیر و مسکین بود همیشه ظالم از عالم کناره گیری کرد بلی که خار به چشم همه سلاطین بود به مست گفت به هر حال رو مگیر از ما چقدر جمله ی آقا براش تسکین بود شکست حرمت او را به کوچه ها دشمن نگاه مردم بی معرفت چه سنگین بود مراقب است که نعلی به سینه اش نخورد کمی دهان مبارک شکسته ، خونین بود روایت است به بیتش هجوم آوردند برای اهل حرم آن میانه غمگین بود خبر ز اهل قُری نیست شهر پیغمبر هزار هزار مشیّع به روز تدفین بود ... مراقب است پسر تا پدر بهم نخورد تکان دهنده ترین صحنه ها به تلقیین بود  ✍
. بیا که بی تو بهارم گرفته رنگ خزانی بیا زعاشق زارت بجو دمی تو نشانی بیا چو غنچه ی خندان که بعدمردنم ای جان "چه سود اشک ندامت که برسرم بفشانی" ✍ .
. در سینه دلی همیشه عاشق داریم با آل علی دلی موافق داریم پاینده تر از ما چه کسی دیده که ما اندازه ی دهر قالَ صادق داریم ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️◾️🔳◾️▪️ هزار طایفه آمد و هزار مکتب رفت و ماند شیعه که قال الامام صادق داشت.. ▪️سالروز شهادت امام‌ جعفر صادق علیه السلام تسلیت باد. علیه‌السلام ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است . اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian1349 دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
. می‌شود چشم بر جهان وا کرد شد پُر از شورِ ناب بینایی می‌شود رَست از تقیُدِ خاک می‌شود داشت روح دریایی می‌شود پاک و با اصالت شد اسوه‌ی مردی و مروت شد می‌شود با حیا و عزت شد خالقِ مکتبی تماشایی می‌شود خانواده‌داری کرد پایِ این عشق پافشاری کرد خانه‌یِ خویش را بهاری کرد با سفیران نور و زیبایی می‌شود با سلاح حجب و عفاف بود پیروزِ هر نبرد و مصاف بود فارغ ز بیمِ هر اجحاف بود یک قهرمانِ رویایی می‌شود داشت دیدگانی تر موقعِ یادِ حضرتِ مادر می‌شود خاک شد در این محضر با نگاهش گرفت آقایی می‌شود شد ز هرزگی‌ها دور می‌شود شد بدون سگ‌ مشهور می‌شود کرد دشمنان را کور با جهاد و تلاش و دانایی می‌شود جام قهرمانی را هدیه بر محضر شهیدان کرد می‌شود در مسیرِ حضرت عشق بشوی لشکری به تنهایی می‌شود بود شهره و نامی شد برایِ کنامِ خود حامی داشت همواره عِرقِ اسلامی کرد با بانگِ حق هم‌آوایی می‌شود داشت عزم ایرانی بود در جنگِ خصم طوفانی بود در لشگر سلیمانی یارِ آماده و مُهیایی می‌شود مرد بود پایِ وطن رد شداز خویشتن برای وطن گفت :هستی من فدایِ وطن می‌شود، شد: وحید شمسایی ✍ ‌
. آی دی برای ارسال اشعار آیینی به کانال @Yaghoubian1349 .
. به نام خدای هدف آفرین.. جنون آفرین و شعف آفرین وقار آفرین و شرف آفرین خداوند شاه نجف آفرین خدای تبارک خدای جلی خداوند مولی الموالی علی! علی کیست مقصود احرام ماست علی حجّ یک ماهه ی تام ماست علی ابتدا و سرانجام ماست علی ذوالجلال و الاکرام ماست ز عارف ز فیلسوف مُنفَک علی ست معظم مکرّم مبارک علی ست بگو ربنا ربنا ربنا بگو ایلیا ایلیا ایلیا دو دل مانده ام موقع سجده ها به او سجده باید کنم یا خدا اگر بنده ی کردگار است علی ولی باخدایش ندار است علی علی حاصل جمع عقل و دل است علی عرشِ سوی زمین نازل است علی کل فضل ابوفاضل است علی حقّ ما، غیر او باطل است خلافت برازنده ی دزد نیست! خلافت قواره به دوش علیست زمانی‌که می‌شد به دلدل سوار قیامت به پا بود در کارزار چنان دشمن از هیبتش زد هوار که رفت آبرویش به وقت فرار به یک چشم‌غرّه به لشکر زده به یک ضربه بالای صد سر زده برو در دو عالم رصد کن رصد نداریم مثل علی تا ابد نداریم اصلی چنین مستند علی جان علی جان علی جان مدد بقول همه لات های دیار.. علی "مشتی و خاکی و سفره دار" رجب آمد و پاره شد خواب ما سر کوزه قُل زد می ناب ما به سمت نجف رفت محراب ما خدا داد هدیه خودش را به ما دلم را به توحید بخشیده ام خدارا شب سیزده دیده ام گهی بود استاد پیغمبران.. گهی بود همسفره ی نوکران گهی بود مسند نشین سران گهی بود عادی چنان دیگران گهی نفس بر حق تعالی فروخت گهی رفت بازار و خرما فروخت درعالم یکی بود علی دو نداشت.. علی کار میکرد پادو نداشت! دراین شش دهه جامه ی نو نداشت به خورجین به جز لقمه ی جو نداشت گرفتار شد رو به مردم نزد ببین زهد را لب به گندم نزد.. عجب مردم و روزگار بدی که بستند باهم قرار بدی به خانه رسیده شرار بدی گلش له شده از فشار بدی نه تنها به او حرف بد میزند به بانوی خانه لگد میزدند ✍ .
. ای کاش خدا قدرت باور می داد بر کور دلان نگاه بهتر می داد برکت به سرای زندگانی یعنی یک دانه پسر،دو جینِ دختر می داد... ✍ .
. سلام الله علیها خرید آنکه به عشقش تمام حادثه ها را رضا به حکم خدا شد ندید اگرچه رضا(ع) را زمانه فاصله انداخت بین او و برادر کسی به نیل مگر زد دوباره پای عصا را!؟ گمان کنم که خدا خواست با جدایی آنها نصیب مردم ایران کند دو قبله نما را شده است ارض مقدس ،زمین بی علف قم همین که مظهر عصمت برآن گذاشته پا را عفیفه ای که مقامش شده شفیعه ی جنت گرفته دست کریمش همیشه شاه و گدا را شده است قبله ی حاجات و در کنار جهانی پناه داده به کویش من مدیحه سرا را **** سراغ مرقد بانوی عالمین گرفتیم حواله شد که زیارت کنیم قبر شما را .
هدایت شده از نوای مقتل
🌼 بهترین مطالب و پست‌ها و استوری ها جهت انتشار در کانالها و گروههای ایتا، روبیکا، سروش، تلگرام، اینستاگرام، واتساپ و.... کپی و انتشار مطالب آزاده انتخاب کنید👇👇 ❤️ایام رجب و شعبان❤️ 💚ماه مبارک رمضان 💚 🖤 ایام محرم و صفر 🖤 💝 امام زمان عج 💝 💜 طنزهای مذهبی 💜 ❤ سردار سلیمانی ❤️ 💙 گلچین اخبار مهم 💙 💛 محتوا ی مناسبتها 💛 💚سخنرانی و مداحی💚 💝موسیقی های مجاز💝 eitaa.com/joinchat/62324866C2e7b917cb4 مداحان طلاب فرهنگیان👆 مداحی همه ی مناسبتها👆 محرم نزدیکه از الان آماده شو👆
هدایت شده از کانال تبادل
✅تبادل با کانالهای مذهبی بسته به بازدید اعضای کانال شما انجام می شود حد اقل بازذید برای تبادل یک کا 👇👇 نوای مقتل (مداحی) https://eitaa.com/Navaymagtal اشعار حسینی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ضامن اشک https://eitaa.com/zameneashk1 گروه متضمن البکاء http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2 آی دی تبادل @m_h_tabemanes
. جلوه چون مریم و انسیه ی حورا دارد دخت موسی است، دم گرم مسیحا دارد سایه ی رحمت او بر سر عالم جاریست شهر قم از قدمش این همه شیدا دارد او که در آل علی فاطمه ی ثانی شد فضل خوبان جهان را همه یکجا دارد خواهر شمس شموس و لقبش معصومه است خط به خط جلوه ای از زینب کبری دارد او علیمه است که هر سالک و علامه ی شهر در کلاس ادبش مشق الفبا دارد مست بین الحرمینیم ولی ایران هم جاده ی مشهد و قم با دو حرم را دارد آه... دلتنگ زیارت شده ام بانو جان حرمت باز برای من بد جا دارد؟ .
. یا (س) پرونده ی من پرشده ازبارگناه در راه گنه جوانی ام گشته تباه باروی سیه آمده ام درحرمت یافاطمه اشفعی لنا عندالله (بهار)✍ .
. السلام علیک یا فاطمه المعصومه علیهاالسلام شده زیباترین جلوه برای عصمت هشتم و زِین ِ أَب ترین در روزگار حیدر هفتم رضا در مشهد است و فاطمه در قم بر او نائب شبی را که ندارد ماه روشن می کند انجم شبیه مریم عذرا،خدا داده ست فرزندش که بی وصلت شده گویا برای زائرینش اُم اگر شور است آب این زمین گشته نمک گیرش ولی طعم عسل دارد برای شیعیان قم اذان حیدری در مأذنه هایش بیان دارد که می جوشداز این دریای خشکیده غدیرخُم درون مرقدش هر کس قدم بگذاشته یک دم  نکرده او دمی دیگر پس از آن راه حق را گُم شهادت،عمر کم ارثیه ی این خانواده شد تمام ماجرا آغاز شد از آتش و هیزم 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. هر که رو انداخت، خاطرجمع زائر می‌شود قبل زائر، کوله بارِ راه حاضر می‌شود هر چه تاجر هست در عالم، گدای فاطمه‌ست هر که در کویش گدایی کرد، تاجر می‌شود خوش به حال خانه‌ی خشتیِ نزدیکِ حرم آخرش یک تکه از صحن مجاور می‌شود دل سپردن ساده اما دل بریدن مشکل است یک سفر هر کس بیاید قم، مهاجر می‌شود شیخ می‌یابد مفاتیح الجنان را پشت در شاطر عباس قمی در صحن شاعر می‌شود از زبان شعر بالاتر در عالم هست؟ نیست در حرم حتی زبان شعر، قاصر می‌شود پای حکم مادح معصومه امضای رضاست این چنین یک روضه خوانِ ساده، ذاکر می‌شود رو به قم هر بار در مشهد سلامی می‌دهم خادم باب الرضا با من مسافر می‌شود دست را بر سینه‌ات بگذار و چشمت را ببند رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر می‌شود :: ماه قم! دست خیال ما و دامان شما میزبان هستید و ما هستیم مهمان شما غصه‌ی دنیا شده سوهان روح و در عوض کام شیرین می‌کند عمری‌ست سوهان شما عشق را در روز روشن عده‌ای گم کرده‌اند من که آن را یافتم کنج شبستان شما رو سیاهم! با چه رویی بین مردم جا شوم در دل آیینه‌ی شفاف ایوان شما؟ بس که هیچم، روزی‌ام حج فقیران هم نشد عید قربان می‌روم هر سال قربان شما آب قم شور است، شاید ما به ظاهر زائران بارها حرمت شکستیم از نمکدان شما :: داغ اگر در سینه‌ی من یک نفر باشد که نیست باید از دریای لطفت بیشتر باشد، که نیست غیر درد دل نیاوردم به همراه خودم سعی کردم کوله بارم مختصر باشد، که نیست خادم دربان به دست خالی‌ام شک کرده است ترسم از بار گناهم با خبر باشد، که نیست از ضریحت دست من کوتاه اگر باشد، که هست کاش روی شانه‌هایم بال و پر باشد، که نیست خوب در ایوان آیینه خودم را دیده‌ام چشم من هم مثل مردم بلکه تر باشد که نیست هیچ جا بهتر از اینجا نیست، باید بشکند دل اگر مثل نمازم در سفر باشد که نیست هر که آمد حاجت ایل و تبارش را گرفت این حرم جای کسی که بی هنر باشد که نیست مادرم این مرتبه قول شفا از من گرفت آه می‌ترسم دعایم بی اثر باشد، که نیست طبق عادت می‌روم بعد از زیارت، جمکران تا دعایم دیدن آن یک نفر باشد که هست ✍ .
. سلام الله علیها از آن زمان که قم حرمِ اهل‌بیت شد این شهر سفره‌ی کرمِ اهل‌بیت شد آن را به "عُش آل‌محمد" شناختند* پس بین شهرها علمِ اهل‌بیت شد دست کسی که طالب علم محمدی‌ست در نشر معرفت، قلمِ اهل‌بیت شد شد خاکِ شوره‌زار، شفابخش اهل‌دل وقتی تبرّکِ قدمِ اهل‌بیت شد در جشن، رویِ شادی و در سوگ، روی حُزن آیینه‌دار شوق و غمِ اهل‌بیت شد اول برای حضرت معصومه شعر گفت؛ هر شاعری که محتشمِ اهل‌بیت شد هرکس که زائر حرم این کریمه بود از دوستانِ محترمِ اهل‌بیت شد ✍ *امام کاظم (ع) فرمودند: قُم عُشُّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَأوى شيعَتِهِمْ قم آشيانه آل محمد (ص) و پناهگاه شيعيان آن‌هاست. 📚بحارالانوار، ج 60، ص 214 .
. در میان دختر و بابا نهان ، اسرارهاست دختران لبخندشان مشگل گشای کارهاست احترامِ دختران نَصِّ روایت بارهاست یک بهشت از عاطفه در قلبِ دختردارهاست خانهٔ موسی بن جعفر برکتِ محشر شده حضرت ِ باب الحوائج صاحبِ دختر شده ✍ ‌.
. شَانِ تو بالاتر از آن است، کز مَدحَت بگویم قَدرِ تو والاتر از آن است، کز وصفت بگویم نورِ تو پیداتر از آن است، کز نورت بگویم حُسنِ تو افشاتر از آن است، کز حُسنت بگویم می‌سِتایم با همین مدح و ثنای تو خدا را کیست داند کیستی، ای نور چشمان پیمبر حضرت زهرای ثانی، حضرت محبوبِ حیدر حضرت بنتُ الخدیجه، دختر زهرای اطهر همچو زینب، زینَتِ اَب، زاده‌ی موسی بن جعفر می‌شمارم با ثنایت، مدح و وصف انبیا را از صفات فاطمه، داری تو اوصافی عظیمه وَز وجودِ زینبی، در جانِ تو ذاتی حلیمیه هم وقاری از سکینه داری و خویی رحیمه هم حکیمه هستی و هم صاحب خُلقِ کریمه می‌شناسم با تو ای بانو، تمام اولیا را نور عالَم، جانِ احمد، عشقِ حیدر، دختِ زهرا بنتِ موسی، اُختِ طاها، عمه‌ی مهدیِ طاها طاهره، بِرّه، حمیده، سیده، مرضیه، کبرا مِهر تابان، ماهِ رخشان، ای تَوَلّایت گوارا مَظهرِ عشق و ولایت، جانِ جانانی رضا را ای سلامِ بی کران بر حضرتت، از سوی سرمد وی مقامِ شامخَت، اعطایی از درگاه ایزد ای وجودِ اعتقاداتِ تو، از ایمانِ بی‌حد وی ترا تکریم و تمجید از همه آل محمد واجبُ التعظیمی و داری مدیحِ مصطفا را ای به زهرا آینه، هم در عیان هم در نهانی نامِ نامیِ تو باشد حضرت زهرای ثانی در مسیرِ فاطمی، خوش داری از مادر نشانی کرده‌ای قرآن و دین را، از دیار قم جهانی مقدمَت خشنود کرده، صادق آل عبا را در احادیث ولایت، خود سرآمد از رُواتی هم فقیهی، هم ز عصمت نیز سرمشقِ صفاتی پاسخِ هر پرسشی دانی، ولی را از وُلاتی شبهه‌ها را برطرف سازی، که تو بابِ نجاتی داده‌ای درسِ اطاعت از ولایت، خوب ما را عالمان شاگردِ درسِ حوزه‌ی علمیه‌ی تو نعمتِ علم و عمل، از فاطمه ارثیه‌ی تو از امامان یک یک آمد، رتبه‌ی عالیه‌ی تو شیعه از خُمّ غدیر آگاه، با توصیه‌ی تو از علیِ عالیِ اعلا، چه خوش گفتی بقا را مکتبِ صادق ز تو رایج شد ای بانوی عالَم دین و مذهب از تو شد آباد ای فرزند خاتم همچو زینب شد قیامِ فاطمی، با تو مُتَمَم نهضت سرخِ حسینی، از تو شد تبیین مُسَلّم با همین شیوه هدایت کرده‌ای روح خدا را از قُمَت، حتی مدینه کسبِ ایمان کرده بانو انقلابت، تا یمن تا مکه طوفان کره بانو حاکمان، حتی سعودی رو به ایران کرده بانو در جهان، غوغا کنون خونِ شهیدان کرده بانو می‌برد رهبر، سوی قدس و فلسطین ماجرا را آری اینگونه، قیامِ رهبرم رونق گرفته از قیامش، هر حریمِ محترم رونق گرفته از کراماتِ تو اینک، هر حرم رونق گرفته کاش می‌گفتم، بقیعِ مادرم رونق گرفته اینچنین کردی مزین، چند ایوانِ طلا را ای قیامت عالمانه، ای حضور خواهرانه عاقبت افشا کنی، جاه و جلالِ مادرانه می‌رسد روزی که می‌گیرد، دعای دخترانه می‌کند آنروز نهضت، بازتابی جاودانه می‌شود کرب و بلاها، متصل کرب و بلا را گرچه خود بودی تو، هرگونه مصیبت را گرفتار عترتِ خود را ندیدی دست بسته، سوی بازار ناسزا نشنیدی ای بانو، میانِ جمعِ حضار تهمتِ سختِ کنیزی را تو نشنیدی ز کفار منتقم گیرد تقاصِ سختِ آل مرتضا را سهمِ ما از انتقامِ یار، یاریِ امام است لشکرِ نصرُمِنَ الله، آرزویش انتقام است صبحِ نزدیکِ ظهور و شامِ نزدیکِ قیام است کارِ استکبار در کلّ جهان، دیگر تمام است بانیِ نظمِ جدید، ایرانِ اسلامی است یارا ✍ .
. مدح میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها (دهه کرامت) ماه ذی القعده و دلم امشب میلِ پرواز تا خدا دارد می روم سمت مقصدی روشن از مسیری که نور می بارد ماهِ احساس و شور این ماه است ماهِ فیض و سرور و مهمانی گاه حال و هوای قم داریم گاه شوقِ شبِ خراسانی یک دهه با کریمه مأنوسیم یک دهه با رئوف هم کاسه غرق لطف و کرامتِ عشقیم دائماً با زيارت خاصه اول ماه را روایت کن با احادیث و شعر و منظومه اهل قم را بشارتی باید.. مژده مژده رسیده معصومه شب میلاد دختر موسی آسمان هم دلش هوایی بود دامن نجمه غرق نور شده خاک از انوار او طلایی بود شد مدینه پر از شعف امشب تو بگو باز کوثر آورده ست نام او فاطمه ست پس حتما نجمه زهرای دیگر آورده ست با وقار و متین و عالمه است ارث زینب به او رسیده، بَلی.. در روایت نوشته اند او را راوی قصه ی غدیرِ علی هر که آورده نامه و حاجت.. ..پیش او، بی جواب و رَد نشده گفته موسی فدای او پدرش چون جوابش نمی شود نشده دختر و خواهر امام است این نورِ چشمی و عمه ی سادات مدح او بر نیامده از ما مدح او آمده به هر آیات آمد و آمد و رسید به قم از گل اَشکش آب قم شد شور قم نه ایران گرفت نور از او.. با حضورش درونِ بیت النور به چه صحن و چه مرقدی دارد به چه ایوان طلای زیبایی رو به رویش علی علی گویم یادِ ایوانْ طلای مولایی دورِ او پُر زِ عالِم و عابد دورِ او چون ستاره می بارد هر که رفته به صحن آئینه گفته که عطر حیدری دارد نام او فاطمه ست حق دارم شعر خود را سوی نجف بکشم تا بگیرم برات از خانوم باید اینجا دوباره صف بکشم ما همیشه رسیده ایم اینجا تا زِ دختر به مادرش برسیم قم شده شهر عش آل رسول تا به زهرای اطهرش برسیم می رسد کار ما به آنجا که تا دخیل ضریح او باشیم یا که در پای پنجره فولاد یادِ مشهد به گفتگو باشیم ما گدایان دختر موسی ما گدایان دست سلطانیم نه به ذی القعده و صفر، اصلاً کل سال عاشق رضا جانیم از کریمه کرامتی داریم از رئوف عرض حاجتی خواهیم ما از این خواهر و برادر هم اربعین یک زیارتی خواهیم قم به حاجات خود رسیده ولی می روم مشهدِ امام رضا تا که امضا کند امام رئوف جان معصومه، برگِ کرببلا .... یک دهه از کرامت و احسان اذنِ دو ماهِ نوکری خواهم دست من را رسان به ماهِ حسین غیر از این حاجتی نمی خواهم ملتمس بر نگاهِ معصومه ملتمس بر نگاهِ سلطانم شاعرم شاعرِ قم و مشهد بی عبا هم براش میخوانم .
. کویر از قدومش اگر گشته دریا بر آن پا نهاده گل از نسل زهرا همانی که فرموده موسی ابن جعفر به علم و یقینش ابوها فداها سه در از بهشت خدا وا به شهری است که معصومه دارد در آن شهر ماوا چه زیبا مقامی است اخت الرضا را شفیع است و دارد دمی چون مسیحا علیمه ،که علامه ها در کلاسش رسیدند هر یک به ادراک و معنا کریمه که چون ابر رحمت گشوده عجب سایه ای بر سر اهل دنیا شفیعه که با یک نظر شیعیان را برد از دل خاک تا عرش اعلا و او زینبی در مدار رضا شد به او هرکه رو کرد،حاجت روا شد چه زیباست دردی که در شهر مشهد رضا نسخه پیچید و در قم دوا شد ✍ .
. سلام الله علیها در شبی تیره اختر رسیده نور مهری منور رسیده رقص مستی کنید اهل عالم دست ساقی به ساغر رسیده باغ را آب و جارو نمائید سرو را گو صنوبر رسیده لاله‌ها را بگو پا بکوبند یک گل از نسل حیدر رسیده هفتمین پیشوا را درین شب دختر اما نه ، مادر رسیده بر علی بن موسی بشارت داده ایزد که خواهر رسیده اهل تفسیر را باخبر کن باز مصداق کوثر رسیده در شگفتم که این نور زهراست یا که زینب مکرر رسیده دختران را بگو شاد باشند روز تکریم دختر رسیده آسمان جِلوِه‌ای تازه دارد ماهِ موسی بن جعفر رسیده شاعر: ✍ .