eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
259 عکس
159 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. خورشید بی فروغ و چراغ هدایتی لطفت شده است شامل ما قبل حاجتی تفسیر بی نظیر تو از آیه های وحی دارد برای عالم و آدم طراوتی «المنقبه»است مشق حلال و حرام ها نور است در «صحیفه» ی تو هر عبارتی مولای من اسارت و زندان مگر گذاشت؟ در طوف کعبه باشی و حتی زیارتی شش گوشه در جوار تو ،اما همیشه بود سهم تو از زیارت جدت نیابتی هر روز روزه بودی و زندان گواه بود شب تا به صبح گرم دعا و عبادتی از ظلم خسته بودی و در اوج درد ها هرگز ندید هیچ کس از تو شکایتی می خواست بی فروغ بماند جهان و رفت ظلمت به سمت خلقِ چه دهشت جنایتی مسموم زهر گشتی و از ما تو را گرفت غافل از اینکه حافظ نسل امامتی در انتظار دیدن منجی نشسته ایم برپا شود به وقت ظهورش قیامتی امید چشم غمزده های جهان بیا دیگر نمانده در دل ما صبر و طاقتی .
. 🔸️امامت امام زمان(عج) 🔸️ امام مفترضه‌الطاعه حجت داور شبیه حضرت مادر شبیه پیغمبر تو بدر کامل آل علی و زهرایی تو بی بدیل‌ترین نور سوره‌ی کوثر چه‌خوانمت‌که‌خدا مدح تو به‌قرآن گفت تو آیه آیه‌ی نوری تویی تویی حیدر (به بارگاه خیالم جمال منظر توست) تویی تجلی زهرا تو زاده‌ی کوثر تویی امام زمین و زمان به امر خدا امامت تو مبارک امام ثانی عشر خدا کند که شب تیره‌ام سحر گردد بهار آید و گلخانه پر ثمر گردد امید عالم و آدم تویی تویی مهدی ز نسل فاطمه خاتم تویی تویی مهدی مسیح آل محمد به دردهای همه نفس بریده‌ام و دم تویی تویی مهدی تومروه‌ای توصفایی مقام‌وحجر تویی منا و مشعر و زمزم تویی تویی مهدی تو وارث همه‌ی انبیا در این عالم ز انبیا و ز خاتم تویی تویی مهدی تو مصلحی و تو منجی بقیه اللهی طبیب درد دو عالم تویی تویی مهدی برای آمدنت فاطمه دعا کرده میان غصه و غمها ترا صدا کرده هزار و یکصد و هشتاد سال پنهانی تو از قدیم بوده که ابتدا و پایانی هزار و یکصد و هشتاد سال در غیبت برای کشته‌ی کرببلا تو گریانی هزار و یکصد و هشتاد سال در غربت به مثل شمع شب تار و تیره سوزانی الا مسافر صحرا چرا نمیایی هزار و یکصد و هشتاد سال حیرانی صدای خواندن قرآنت از حجاز آید میان قوم خموشم تو جان جانانی تو ای امام زمان انبیا دعاگویت تمام خلق دو عالم چشمشان سویت ✍ .
. 🌻 آفتابگردان‌ها 🌻 تقدیم به پیشگاه . . کجای وسعتی از آفتاب گردان‌ها نشسته‌ای به تماشای ما پریشان‌ها؟! کجای این شب مهتاب می‌زنی لبخند به روی مزرعه ی آفتاب گردان‌ها شهید باغ اشارات چشم‌های تواند که مانده‌اند در اوصافشان غزل خوان‌ها تمام جاده چراغانی نفس‌هایت نشسته اند به پا بوسي ات خيابانها زمین قلمرو گل‌های آفتابی توست زمان پر از هیجان شکوفه باران‌ها دوباره دست تکان می‌دهی از آن سو ها دوباره شور شگفتی است در نیستان‌ها کنار تپه ي نرگس مسافری می‌خواند خوشا هواي تو وجشن گل به دامانها درا که تفرقه تعطیل کرده عاطفه را پرندگان پراکنده‌اند انسان‌ها! بهار مي رسد از راه تازه مثل ظهور خوش است فرصت گل چيدن از فراوان ها . . ✍ .
. شادمان از شادیت زهراست یا صاحب زمان بر سرت تاجی ز کرّمناست یا صاحب زمان گشته آغاز امامت ای بهار بی خزان جشن و شادی در جهان برپاست یا صاحب زمان گو بشارت باد بر یاران که مهدی می رسد این خبر شیرین ترین رویاست یا صاحب زمان چشم عشاقت چنان ابر بهاری اشک بار دیده ها از دوریت دریاست یا صاحب زمان کودک شش ساله بودی رهبر امت شدی گفت بابت مهدی ام تنهاست یا صاحب زمان یک هزار و چارصد سال و هزاران جمعه رفت غربت از طول فرج پیداست یا صاحب زمان مدعی باور ندارد گل ز بستان می رسد باغ مست نوگلی رعناست یا صاحب زمان خیمه گاه سبز رنگت در کدامین منزل است طور سینا یا دل صحراست یا صاحب زمان آیه جاء الحقی که آید از کعبه به گوش بهترین تکبیر روح افزاست یا صاحب زمان انتظار منتظر از منظر اهل ظهور بهتر از شب زنده داری هاست یا صاحب زمان رنج هفتاد و دو ملت بهر یک تن باقی است تا که لیلی در پی لیلاست یا صاحب زمان گه پریشان خاطری گه بی قراری های دل حاکی از این سینه شیداست یا صاحب زمان می کشی با تیغ کج نقش صراط المستقیم ذوالفقارت هدیه مولاست یا صاحب زمان آن چه پنهان گشته از چشم همه تا روز حشر تربت صدیقه کبراست یا صاحب زمان سوگواری بر حسین بن علی بعد از ظهور همچنان جاری و پابرجاست یا صاحب زمان عج .
. ای عشق، زَعامتت مبارک باشد این شور قیامتت مبارک باشد یابن الحسن ای عزیز زهرا و علی آغازِ امامتت مبارک باشد ✍ .
. عج ای گل گلزار شه عالمین ای به حسین بن علی نور عین ای هدف خلقت کون و مکان مالک ملک دل و صاحب زمان منجی انسانیت و بندگی عشق به تو مایه ی سرزندگی رشته جانهاست به دستان تو عرش خدا گوشه ی دامان تو نفحه ی صورت به فرمان تو هر دل دلداده به قربان تو عطر جنان در طلب بوی تو باغ جنان در هوس روی تو حسن خداوندی و پور حسن جلوه ی حق، آینه ی ذوالمنن با دل بیگانه توئی آشنا با همه ای لیک تو نا آشنا روح خدا در تو تجلا گرفت وجه خدا در تو تماشا گرفت عشق به تو عاشق و وابسته است دل به تو دلداده و دلبسته است گوهر یکدانه ی زهرا توئی دلبر دردانه ی طاها توئی ای به سماوات فروزان قمر تاج سر حضرت خیر البشر کی کنی از کوچه ی دلها عبور کعبه بود چشم به راه ظهور منتظران همه در انتظار ازغم هجران تو در احتضار کی به فراقت تو دهی خاتمه العجل ای منتقم فاطمه ذکر لب فاطمه نامت بود چشم قیامت به قیامت بود ندبه هر جمعه صدایت کند مسجد و محراب دعایت کند صبر ز کف رفته ز هجران تو خون چکد از دیده ی یاران تو ای ثمر نخله ی طوبا، بیا گل پسر حضرت زهرا، بیا خونجگر از غربت مذهب، بیا زنده کن مکتب زینب، بیا گریه کن شاه شهیدان، بیا ناله کن کشته ی عطشان، بیا آه، بیا ای به فدای غمت کرببلا منتظر مقدمت ✍ .
. ماه وخورشید که مانند تونورانی نیست هرفروغی که چو انوار تو یزدانی نیست جزهمانی که درآئینه ی عشقت محواست هیچ کس باخبرازعالم حیرانی نیست مُلک عالم به امیری تو می نازد وبس غیرتو هیچ کسی لایق سلطانی نیست همه آفاق پر ازشعشعه ی مهر شماست گوهر مهرتو درتاج سلیمانی نیست عشق مجنون تو گردید و بیابانی شد در رهت خوشتر ازاین بی سرو سامانی نیست خواب دیدم که تو می آیی واین روًیا را هیچ تعبیر به جز آن چه تو می دانی نیست وارث عدل وامان، جان علی زود بیا! جمع مارا به خدا غیرپریشانی نیست جمعه ای را که اثراز تو ندارد سرداست دم بی یاد شما، لحظه ی روحانی نیست همگی ندبه کنان ذکر فرج می خوانند شیعه را طاقت این غیبت طولانی نیست تا که با یاد تو آقا نفسی تازه کنم مهدی آباد دلم روی به ویرانی نیست هرچه گفتم به عنایات تو،عرض ادب است هدف شعر«وفایی» که غزل خوانی نیست ✍ .
. با نـام و نشـان قهرمانـی برگشت محبـوب وطن شد آسمانـی برگشت در خواب خوش همیشه بودیم که او با نـام «شهیـد مرزبانـی» برگشت .
در آغاز امامت حضرت مهدی ( عج ) ---------- ماه ربیع است و تو ماهِ جهان گشته ای مطلع انوار دل مِهرِ عیان گشته ای روز نُهُم از ربیع آینه ات شد وسیع حجّت ثانی عَشَر جان جهان گشته ای باغِ امامت ز تو باز گل افشان شده باغِ دلآرای ما عطر فشان گشته ای ماهْ رخ ماهِ تو ، مِهرْ به همراه تو ماه تو و ، مهر تو ، نورْ نشان گشته ای روز امامت تو را شد نُهُم ماه عشق حضرت صاحب زمان جان زمان گشته ای چشم جهان روز و شب بر تو نظر داشته پیر جهاندیده را عینِ جوان گشته ای در نظر آسمان یوسف زهرا نشان آینه از هر کران تا به کران گشته ای پیش دو چشم زمان روز و شب ای نور حق از همه پیداتری گرچه نهان گشته ای «یاسر» ازین رهگذر سوی تو آید مدام زآن که تو بر جسم وی روح و روان گشته ای ** محمود تاری «یاسر»
نُهُم رَبیعُ الْاَوَّل آغازین روز امامت حُجَّتِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَهْدی( عج ) ----------- ای دلم غرقِ به خون از غم هجران شما همه ی عمر منم بی سر و سامان شما دیده وا کرده ام ای دوست به سمت خورشید تا بتابد به دلم چهره ی تابان شما می شود کلبه ی خود را تو نشانم بدهی که رسد دستِ منِ خسته به دامان شما این که آورده ام اینجا شب ظلمانی دل تیره گی را ببرد طلعت رخشان شما من حریف دل خود نیستم ای آقا جان کمکم کن که شوم گوش بفرمان شما شمع سوزان شده ام ای گل زهرا بی تو می زند شعله به جان چهره ی پنهان شما ای که بر شانه تان شال امامت افتاد چشم من بسته شد امروز به احسان شما روز آغاز امامت که شما مولایید این منم بنده ی دلخسته و گریان شما از همین لحظه مرا هم به غلامی بپذیر می دَوَد از پی تان سائل نالان شما غیراشک ازغمتان «یاسر» مسکین که نداشت شده این اشک روان گوهر غلتان شما ** محمود تاری «یاسر»
. در مدح امیرالمومنین علی ابن ابی طالب(علیه السلام)... هرآنکس که تولای علی دارد چه غم دارد؟ هرآنکس که تبرای عُمر دارد چه کم دارد؟ علی مولا، علی سرور، علی فاتح، علی حیدر بُوَد شاهد مرا خیبر، علی تنها جَنَم دارد بگو با پیروان شَر، بگو با آن سه تَن پَرور که تنها شیرِ حق حيدر، به هر کشور علم دارد نباشد کَس مثال او، مثال آن کمان اَبرو بِمیرد دشمن تَرسو، که او تیغِ دو دَم دارد مَطاف كعبه را بِنْگر، به چشمِ مرتضی بِنْگر بِگَرد و هر کجا بِنْگر، که دورش گَشتَنَم دارد قياسش با بَدان هرگز، ندارد ترسِ جان هرگز.. زيادی بُرده نان؟، هرگز..، که او میلِ به کم دارد بگو با آن دو شیطانی، لَنا بی نون شود فانی اگَر دارید یک جانی، علی اعجاز دَم دارد اگر بُرهان نَشد سلمان، ابولؤلو که شُد بُرهان بِفهمید ای عُمرداران، علی یارِ عجم دارد علی گَر حاکم ما شد، به شیعه شاه و مولا شد به اَمر حق مهیا شد، که او حُکمِ حَكَم دارد شبِ معراج دید اَحمد، به چشم خود شَهِ سَرمد در آن خلوتگَه ایزَد، علی حق قِدَم دارد نُبوت بی علی ناقص، ولایت بر همه شاخص به دلهایی که شد مُخلص، ولایت از عدم دارد قسم بر حضرت طاها، به زهرا و بَنی الزهرا فقط حیدر بُوَد مولا، كه اثباتش قسم دارد نجف رؤیای هر شیعه، گُذارد پاش سر شیعه کُند با دل سفر شیعه، که شوق آن حرم دارد خوشا بر حال آن سائل، که شد بر رحمتش شامل که در این بَحرِ بی ساحل، فقط با او صَنم دارد علی مولای بَخشنده، علی از غُصه آکنده علی روزی دِهِ بنده، علی خیلی کرم دارد بدان گردیده پابستش، زِ جام کوثری مستش اگر که "ملتمس" دستش، در اين وادی قلم دارد .
اشعار حسینی و آموزش مداحی
#پیوند_آسمانی #ازدواج_رسول_الله . برای حضرت خدیجه سلام الله علیها از این معامله آری خودش خبر دارد
. همان دینی که شد مدیونت از شعب ابیطالب بر عالم کرده تکریم تو را مهر آفرین واجب شدی زینت فزای خانه ی طاها و آوردی گلی یکتا و در شان علی ابن ابیطالب خدا را دیده ای در چشمهایش بی گمان بانو که قلبت شد به عشق «رحمة للعالمین» راغب کم آورده است حاتم از شکوه بذل و بخشش هات و در تحریر اجر نیکی ات در مانده شد کاتب شدی سنگ صبور خاتم و نگذاشتی یک آن شود غم بر وجودش در هیاهوی زمان غالب اگرچه وصف تو سخت است ام المومنین شاید محمد رفت تا معراج ،وقتی شد تو را صاحب .
. اسعدالله ایامکم جلوه ای از کرمش سوره ی الرحمن است صحبت از فضل علی در همه ی قرآن است نام او "فصل خطاب" است یقینأ وقتی بین احمد و خدا تا سخن از ایمان است "ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر" می خواند هر کسی با خبر از قدرت حیدر جان است کوچه ی بندگی اش بس که صداقت دیده کوچه ی حسرتیِ رد شدن شیطان است گفت در سختی خیبر به همه پیغمبر که فقط شخص علی فاتح این میدان است همه رفتند و اُحد ماند و نبی و علی اش و علی هست که تا جان به سر پیمان است شب معراج خدا خواست ببیند احمد شرح اوصاف علی قله ی بی پایان است عطر"اکملتُ لَکُم" در همه قرآن پیچید حرف این آیه چنان صبح پر از برهان است می برد نام علی دل ز خدا هم بی شک "صَدَقَ اللهُ علی" این نظر یزدان است اصل کفر است نمازی که علی نیست در آن مثل یک خانه که از پایه و بن ویران است دشمنش روز قیامت به خدا گریان و دوستش روز قیامت به خدا خندان است جز علی دوستی ام هر عملی داشته ام مثل بیدی ست که از باد قضا لرزان است علیه_السلام ✍ .
. مدح علیه السلام ولایی حیدر اگر نبود کسی اهلِ دین نبود حِصنِ حَصین نبود کتابِ مبین نبود بی شک دلیلِ خلقتِ افلاک حیدر است حـیدر اگر نبود زمان و زمین نبود عینُ الیقین علی‌ست یقین دارم ای خدا حیدر اگر نبود دلی راستین نبود روزی هزار مرتبه شکـرِ خدا کنید حیدر اگر نبود کسی اهلِ دین نبود حیدر تمامِ دینِ خدا وحیِ مُنـْزَل است هر کس نشد مُریدِ علی وِل‌معطّل است ای شاهِ مُلک لو کَشَف و مـردِ مردها ای ذوالفـقارِ یاریِ دیـن در نبردها اسمت دوایِ دردم و یادِ شما شِفاست نادِ علی‌ست نسخه‌یِ درمانِ دردها مثلِ خداست مملکتت در حریمِ تو سلطان یکی ست با همه‌یِ دوره‌گردها این حرفِ مصطفاست تو یکتایِ اُمّتی ای منحصر به فرد ... فدایِ تو فردها فرزندِ کعبه نه که مباهات کعبه‌ای زیباترین نوا و مـناجاتِ کعبه‌ای ما را گدایِ مملکتِ خود حساب کن ما را تراب در حرمِ بوتراب کن با عشقِ خود درونِ دلِ ما حرم بساز با ذکرِ خود سرایِ شیاطین خراب کن با نوکرانِ صحن و سَرایت سخن بگو آقا جـوابِ ما بده یا که جواب کن راهی که رهبرش شده مولا صلاحِ ماست با یک نظـر به قلبِ گدا انقلاب کن آری نفس زدن به هـوایِ تو آبروست قلبی که می‌تپد به هوایِ تو آرزوست دارم هـوایِ دیدنِ ایوان طلا علی تا در حرم صدا بزنم من تو را علی کی می‌شود که در حرمت از تهِ دلم گویم به گریه یکصد و ده بار یاعلی هر جا گِره به کارِ من افتاد گفته‌ام نادِ علی علی به خـدا بارها علی حکمِ وَلی‌سْت اسمِ کسی را نمی‌برم لَعنُ عَلیٰ عدوِّکَ یا مرتضی علی لعـنت به منکرانِ تولّایِ حیدری رحمت به ندبه‌خوان و به نجوایِ مادری ✍ .
. حضرت محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم وقتِ پرواز شده   بالِ مَلک باز شده عشق با ذکرِ علی یاعلی  آغاز شده قلم از دست می‌افتاد  زبان قاصِر بود تو نگاهت به من اُفتاده که اعجاز شده آسمان است به فرمانِ شما آقا جان بارشِ اَبر به دستور تو آغاز شده رحمتِ هر دو جهان روحِ محبّت هستی روز و شَبهایِ جهان با تو پُر از راز شده از دلم خالِقِتان غصّه و غم را برداشت اَمر کردی اَسداللّه عَلم را برداشت تو که هستی که دلِ دلبرِ ما را بُردی غُصّه‌یِ تَک‌تَکِ این آیِنه‌ها را خوردی آفتابی و شدی سایه‌یِ رویِ سرِ ما چقَدَر طعنه برایِ عزّتِ ما خوردی خاک و خاکسترِ غفلت به سرت ریخته‌اند ضربه‌یِ جهل و ندانستنِ دنیا خوردی بهترین خاطره‌ات از شبِ معراج و صفاست تا خدا گفت خوش‌آمد به شما جا خوردی سجده‌یِ شکر بر این نعمتِ حق واجب بود صوتِ حق  صوتِ علی‌ِابن‌ِابیطالب  بود پرچمَت پرچمِ انسانیت وُ مِهر وُ شرف دُرِّ توحید تویی  آمنهِ بانوست  صدف نُه‌فَلک شعرِ شَعف خوانْد وُ مَلک دَف می‌زد می‌زند حضرتِ خورشید در این مجلس کف ظاهراً قِدمَتِ میلادِ شما بیشتر است ولی اِنگار که در عرشِ خدا شاهِ نجف .... شده مسئولِ پذیرایی از این مهمانها او صِله می‌دهد و کون وُ مکان در یک صف صِله از پادشَهِ مُلکِ ولا می‌گیرند از علی تذکره‌یِ کرب‌و‌بلا می‌گیرند شبِ میلادِ شما هدیه‌یِ ما نوکرها با توکّل به خدا با مددِ حضرتِ شاه از همین تنگِ غروبی تا سحرگاهِ وصال .... باشد این زمزمه مثلِ اَبر ُو باد ُو نور ُو ماه شادیِ قلبِ پُر از مِهرِ شما می‌گویم بِاَبی انتَ وَ اُمّی یا اباعبداللّه از حسینی و حسین از تو به تو می‌رسد این.... روضه یک جمله که نَه یک کلمه تنها آه جزئی از جانِ تو بر خاکِ بیابان مانده ندبه‌خوان آه بکِش چون تنش عریان مانده   ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
  صفحه قبل درس سى و ششم و سى و هفتم : تفسير آيه «و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا» ص 83 بسم الله الرحمن الرحيم و صلى الله على محمد و آله الطاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين من الآن الى قيام يوم الدين و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم قال الله الحكيم فى كتابه الكريم: و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا[117] «و كسانى كه خدا و رسول را اطاعت كنند البته با افرادى كه خداوند به آنها عنايت نموده يعنى با پيمبران و صديقان و شهيدان و نيكوكاران هستند و ايشان چقدر رفقاى نيكوئى براى آنان خواهند بود». از اين آيه استفاده مى‏شود كه لازمه اطاعت‏خدا و رسول، يك نوع اتحاد معنوى و روحى است كه با خاصان درگاه و محرمان حريم انس و حرم امان او حاصل مى‏شود.چون روح اطاعت، تسليم در مقابل مطاع است، و به هر درجه كه اطاعت قوى‏تر شود اندكاك مطيع در حقيقت مطاع بيشتر، و تا به حدى كه اگر درجه اطاعت‏به اندازه‏اى بالا رود كه مطيع ابدا از خود راى و اراده‏اى نداشته باشد، بلكه حقا اراده و راى مطاع در وجود او حاكم و مستولى شود، در اين صورت بدون شك به علت فناء در ذات مطاع، معيت و اتحاد روحى با افرادى كه در اين مسير با او همقدم بوده و به اين درجه فائز شده‏اند پيدا خواهد نمود.زيرا از تاخر و تقدم زمانى عالم ماده كه از لوازم ماده است اگر صرف‏نظر شود، در سير روحى و معنوى بين سابقين‏ ص 84 و لا حقين تقدم و تاخرى نيست.همه با يكديگر در عالم فوق زمان كه عالم عبور از ملكات طبع و غرائز است و بالاخره عبور از شوائب ربوبيت و وصول به مقام رفيع عبوديت مطلقه، مشترك، و رفيق سفر و يار و همراه خواهند بود، و بنابراين در مقصد نيز كه مقام لقاى حضرت احديت است‏با هم بوده و بين ارواح آنان يك نوع معيت روحى و خلوص و صميميت فطرى و يك نوع اتحاد حقيقى پيدا خواهد گشت.و لذا آن صفات و خصوصيات و اخلاق و آداب كه در بعضى مشهود است در بعض دگر نيز مشهود و معلوم مى‏گردد. حضرت ابراهيم عليه السلام عرض مى‏كند: فمن تبعنى فانه منى و من عصانى فانك غفور رحيم[118]. «اى پروردگار...كسانى كه از من پيروى كنند آنها از من خواهند بود و كسانى كه مخالفت ورزند پس به درستى كه امر آنها به دست توست و تو آمرزنده و مهربانى‏». اين اتحاد و يگانگى در اثر اطاعت كه طبق كلام ابراهيم تابعان را از جنس خود ابراهيم قرار مى‏دهد، ناشى از تسليم روحى و معنوى است گرچه از نقطه نظر مادى و خارجى با او پيوند خويشاوندى نداشته باشند، و به عكس اگر آن اتحاد و معيت روحى نباشد و اختلاف روحى بين دو بدن حكم‏فرما باشد پيوند رحميت و خويشاوندى مثمر ثمر نخواهد بود. و نادى نوح ربه فقال رب ان ابنى من اهلى و ان وعدك الحق و انت احكم الحاكمين قال يا نوح انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح فلا تسئلن ما ليس لك به علم انى اعظك ان تكون من الجاهلين[119]. چون طوفان در زمان نوح عالم را گرفت و آب بر سر كوه‏ها بالا آمد و پسر نوح حاضر نشد در كشتى بنشيند و تمرد نمود، همينكه نزديك بود غرق شود، «نوح به درگاه خدا فرياد كرد و گفت: اى خداى من اين فرزند من از اهل بيت من است (كه وعده دادى آنها را از عذاب نجات دهى) و البته وعده تو حق است و تو راستين‏ترين حكم‏كنندگانى (و البته طبق وعده خود فرزند مرا از غرق رهائى ده). ص 85 خداوند خطاب فرمود: اى نوح اين فرزند تو از اهل بيت تو نيست‏بلكه او عملى ناشايسته است، و تقاضاى امرى كه تو را در آن علم و اطلاعى نيست منما، من تو را پند مى‏دهم كه بشنوى و از مردم جاهل و نادان نباشى‏». در اين آيات چون فرزند نوح توافق روحى با پدر نداشت‏با وجود قرابت و پيوند متصل و بدون فاصله او را از اهل او خارج شمرده و بيگانه تلقى فرموده است. بازگشت به فهرست معيت و اتحاد معنوي ميان ارواح مؤمنين و ائمه معصومين عليهم السلام در بسيارى از روايات با مضامين مختلفه وارد شده است كه شيعيان ائمه عليهم السلام از آنها هستند، و از زيادى گل طينت آنها سرشته شده‏اند.و در بسيارى از روايات وارد شده كه آنها همنشين و هم صحبت‏بلكه هم درجه ما در بهشت‏اند. از «جامع الاخبار»[120] از جابر بن عبد الله انصارى روايت است كه مى‏گويد: سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول: ان الله تعالى خلقنى و خلق عليا و فاطمة و الحسن و الحسين و الائمة عليهم السلام من نور، فعصر ذلك النور عصرة فخرج منه شيعتنا فسبحنا و سبحوا، و قدسنا و قدسوا، و هللنا فهللوا، و مجدنا فمجدوا، و وحدنا فوحدوا[121]- الحديث.
شنيدم از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه مى‏فرمود: خداوند تعالى مرا و على بن ابيطالب را و فاطمه را و حسن و حسين را و ائمه عليهم السلام را از نورى ايجاد فرمود، و سپس آن نور را فشرد و شيعيان ما از آن نور پديد آمدند.پس ما خدا را تسبيح كرديم و شيعيان ما نيز تسبيح كردند، و ما خدا را تقديس كرديم و شيعيان ما تقديس كردند، و ما لا اله الا الله گفتيم و خدا را به وحدانيت‏خوانديم شيعيان ما نيز تهليل گفتند، و ما خدا را تمجيد نموده، بزرگ داشتيم شيعيان ما نيز تمجيد كردند، و ما خدا را به يگانگى و وحدت خوانديم شيعيان ما نيز خدا را به وحدت و يگانگى خواندند». اين روايت‏به خوبى مى‏رساند كه در ارواح شيعيان و ائمه و رسول خدا يك نوع تلائم و توافقى است‏به طورى كه سرشت و طينت آنها از سرشت و خميره رسول خدا و ائمه بوده است.بنابراين بايد ديد شيعيان كه داراى اين اندازه طهارت روح هستند چه كسانى هستند و مزاياى خلقى و روحى آنها كدام است؟ بازگشت به فهرست ص 86 صفات و نشانه‏هاى شيعه اهل البيت عليهم السلام از مرحوم صدوق در كتاب «توحيد» از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام روايت است كه فرمود: انما شيعتنا من شيعنا، و اتبع آثارنا، و اقتدى باعمالنا[122]. «حقا كه فقط شيعيان ما كسانى هستند كه از ما پيروى كنند و گام خود را به جاى گام ما گذارند، و از آثار و اخلاق ما متابعت كنند، و اقتدا به كردار ما بنمايند». و از «قرب الاسناد» حميرى روايت است كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند: امتحنوا شيعتنا عند مواقيت الصلاة كيف محافظتهم عليها، والى اسرارنا كيف حفظهم لها عند عدونا، و الى اموالهم كيف مواساتهم لاخوانهم فيها[123]. «شيعيان ما را در اول وقتهاى نماز امتحان كنيد كه چگونه است مراقبت و محافظت آنها بر آن اوقات، و ديگر آنكه چگونه اسرار ما را در نزد دشمنان ما حفظ ميكنند، و ديگر آنكه مواساتشان در اموال خود با برادران دينى آنها چگونه است‏». و از كتاب «كافى‏» نقل است‏با اسناد خود از جابر بن يزيد جعفى (ره) از حضرت امام باقر عليه السلام كه: قال لى: يا جابرا يكتفى من ينتحل التشيع ان يقول بحبنا اهل البيت؟ فوالله ما شيعتنا الا من اتقى الله و اطاعه و ما كانوا يعرفون الا بالتواضع و التخشع و الامانة و كثرة ذكر الله و الصلاة و الصوم و البر بالوالدين و التعهد للجيران من الفقراء و اهل المسكنة و الغارمين و الايتام و صدق الحديث و تلاوة القرآن[124] و كف الالسن عن الناس الا من خير و كانوا امناء عشايرهم فى الاشياء. قال جابر: فقلت: يا ابن رسول الله ما نعرف اليوم احدا بهذه الصفة! فقال عليه السلام: يا جابر لا تذهبن بك المذاهب، حسب الرجل ان يقول احب عليا و اتولاه ثم لا يكون مع ذلك فعالا؟ فلو قال: انى احب رسول الله - فرسول الله خير من علي - ثم لا يتبع سيرته و لا يعمل بسنته ما نفعه حبه اياه شيئا، فاتقوا الله و اعملوا لما عند الله، ليس بين الله و بين احد قرابة، احب العباد الى الله عز و جل اتقاهم و اعملهم بطاعته، يا جابر فوالله ما يتقرب الى الله تبارك و تعالى الا ص 87 بالطاعة، و ما معنا براءة من النار و لا على الله لاحد من حجة، من كان لله مطيعا فهو لنا ولى، و من كان لله عاصيا فهو لنا عدو، لا تنال ولايتنا الا بالعمل و الورع.[125] «جابر گويد: حضرت امام محمد باقر عليه السلام به من فرمود: اى جابر آيا براى تشيع همين بس است كه كسى ادعا كند محبت ما اهل بيت را؟ سوگند به خدا كه شيعيان ما نيستند مگر افرادى كه تقواى خدا پيشه گيرند و او را اطاعت كنند.شيعيان ما شناخته نمى‏شوند مگر به تواضع و خشوع دل، و نگاهدارى امانت، و به زياد ياد خدا كردن، و به زياد روزه گرفتن، و نماز خواندن، و احسان به پدر و مادر نمودن، و مراعات فقراى از همسايگان را نمودن، و از حال آنها با خبر بودن، و از حال مسكينان و قرض داران و يتيمان با اطلاع بودن، و به آنها رسيدگى كردن، و در گفتار از راستى تجاوز نكردن، و تلاوت قرآن كردن[126] و زبان را از گفتگوى با مردم مگر چيزهائى كه راجع به خير آنها است‏بازداشتن، و افراد امين و مورد اعتماد اقوام خود بودن در همه چيزها. جابر گويد: عرض كردم اى فرزند رسول خدا ما در امروز كسى را به اين صفت كه بيان مى‏فرمائى نمى‏شناسيم. حضرت فرمود: اى جابر آراء و مذاهب فكر تو را خراب نكند و تو را در شك در نياورد.آيا براى انسان همين قدر كافى است كه بگويد: من على را دوست دارم و ولايت امر او را قبول دارم و در عين حال عمل به دستورات او نكند؟ و اگر كسى بگويد: من رسولخدا را دوست دارم - با آنكه معلوم است كه رسول خدا از على بهتر است - در صورتى كه عمل به سنت رسول خدا نكند اين محبت و دوستى براى او فائده‏اى ندارد.بنابراين تقواى خدا را پيشه سازيد، و به آنچه خدا فرموده عمل بنمائيد.بين خدا و كسى قرابت و خويشاوندى نيست، محبوبترين بندگان در نزد خدا پرهيزكارترين آنهاست، و عامل‏ترين آنها به دستورات خدا.اى جابر
سوگند به خدا بنده‏اى نمى‏تواند به خدا نزديك گردد مگر به فرمانبردارى از اوامر او، و با ما چنين قدرت و اختيارى نيست كه كسى را از آتش برى سازيم، و هيچ بنده‏اى بر خدا نمى‏تواند حجتى اقامه كند.كسى كه مطيع خدا ص 88 باشد او دوست ماست، و كسى كه گناه كند او دشمن ماست، و كسى را قدرتى نيست كه به ولايت ما برسد مگر به عمل صالح و اجتناب از افعال ناپسند». و از «امالى‏» شيخ طوسى روايت است‏با سند متصل خود از سليمان بن مهران قال: دخلت على الصادق جعفر بن محمد و عنده نفر من الشيعة و هو يقول: معاشر الشيعة كونوا لنا زينا و لا تكونوا علينا شينا، قولوا للناس حسنا و احفظوا السنتكم و كفوها عن الفضول و قبح القول.[127] سليمان بن مهران اعمش گويد: «من بر حضرت جعفر بن محمد امام صادق عليه السلام وارد شدم و در نزد آن حضرت جماعتى از شيعيان بودند و آن حضرت به آنها مى‏فرمود: اى جماعت‏شيعه! شما هميشه با كردار پسنديده و افعال شايسته زينت ما باشيد به طورى كه هر كس شما را ببيند و اخلاق ستوده شما را مشاهده كند به ما نزديك گردد، و تحسين و تمجيد نمايد.و هيچگاه موجب بدنامى ما نشويد كه به كردار زشت‏خود، مردم، ما را هم كه معلم شما هستيم بد بدانند، و از دين خدا منحرف شوند.زبانهاى خود را از گفتار بيجا و بى‏فائده حفظ كنيد، و از افشاى سر خوددارى نمائيد، و از زياده‏گوئى و كلام زشت و طعن و سب و شتم و لمز و همز جلوگيرى كنيد». و از كتاب «مشكاة‏» با سند خود از مهزم روايت است كه مى‏گويد: دخلت على ابى عبد الله عليه السلام فذكرت الشيعة فقال: يا مهزم انما الشيعة من لا يعدو سمعه صوته، و لا شجنه بدنه، و لا يحب لنا مبغضا، و لا يبغض لنا محبا، و لا يجالس لنا غاليا، و لا يهر هرير الكلب، و لا يطمع طمع الغراب، و لا يسال الناس و ان مات جوعا، المتنحى عن الناس، الخفى عنهم، و ان اختلفت‏بهم الدار لم تختلف اقاويلهم، ان غابوا لم يفقدوا[128]، و ان حضروا لم يؤبه بهم، و ان خطبوا لم يزوجوا، يخرجون من الدنيا و حوائجهم فى صدورهم، ان لقوا مؤمنا اكرموه، و ان لقوا كافرا هجروه، و ان اتاهم ذو حاجة رحموه، و فى اموالهم يتواسون. ثم قال: يا مهزم قال جدى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لعلى رضوان الله عليه: يا على كذب من ص 89 زعم انه يحبنى و لا يحبك، انا مدينة العلم و انت الباب، و من اين تؤتى المدينة الا من بابها[129]. مهزم مى‏گويد: «بر حضرت امام جعفر صادق عليه السلام وارد شدم و سخن از شيعه به ميان آوردم حضرت فرمود: اى مهزم شيعه آن كسى است كه صدايش از گوشش تجاوز نكند (كنايه از آنكه با مردم به تندى و خشونت‏سخن نگويد)، و غصه و تعب او از بدنش نگذرد، (كنايه از آنكه بار و اندوه خود را بر ديگران تحميل نكند)، و دشمن ما را دوست و دوست ما را دشمن نگيرد، و با افرادى كه درباره ما غلو مى‏كنند مجالست ننمايد، و مانند سگ صداى خود را بلند نكند، و مانند كلاغ در جمع‏آورى مال طمع نورزد، و از مردم چيزى نطلبد گرچه از گرسنگى بميرد، و از مردم غافل و دنياپسند دورى كند، و گفتار همه آنان يكى باشد گرچه در مكان‏هاى مختلف زندگى كنند، (و مردمى بى‏سر و صدا و بى‏هوا و آشوب به طورى كه) اگر غائب شوند كسى سراغ آنها را نگيرد، و اگر حضور داشته باشند كسى به آنها التفات نكند، و چون زن خواهند به آنها ندهند، از دنيا خارج شوند و حاجتهاى آنان در سينه‏هاشان باشد، اگر با مؤمنى برخورد كنند او را گرامى دارند، و اگر با كافرى ملاقات كنند از او دورى گزينند، و اگر حاجتمندى بدانها روى آورد او را مورد رحمت‏خود قرار دهند، و در اموال خود بين برادران ايمانى خود مواسات كنند. سپس حضرت فرمود: اى مهزم جد من رسول خدا به على بن ابى طالب - عليه السلام فرمود: اى على دروغ مى‏گويد كسى كه مى‏پندارد مرا دوست دارد و تو را دوست نداشته باشد.من شهر علم هستم و تو در آن شهرى، و از كجا مى‏توان داخل در شهر شد بدون ورود از در آن؟!». و نظير اين روايت را با مختصر اختلافى در لفظ در كتاب «كافى‏»[130] بيان مى‏كند. و از «كافى‏» با سند خود از مفضل روايت است كه: قال قال ابو عبد الله عليه السلام: اياك و السفلة فانما شيعة على من عف بطنه و فرجه، و اشتد جهاده، و عمل لخالقه، و رجا ثوابه، ص 90 و خاف عقابه، فاذا رايت اولئك فاولئك شيعة جعفر[131]. مفضل مى‏گويد كه: حضرت صادق عليه السلام به من گفتند: «با مردم پست و رذل منشين، شيعه على كسى است كه شكم و فرج خود را حفظ كند و از عفت‏خارج نشود، و جهادش در راه خدا شديد باشد، و كارهاى خود را براى خدا انجام دهد، و به ثواب او اميدوار، و از عذاب او ترسان باشد.اگر جماعتى را ديدى كه اين صفات در آنها بود بدان كه آنها شيعه جعفر بن محمد هستند». و از «امالى‏» شيخ طوسى از حضرت رضا از پدرانش از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت است كه به خيثمه فرمودند:
ابلغ شيعتنا انا لا نغنى عن الله شيئا، و ابلغ شيعتنا انه لا ينال ما عند الله الا بالعمل، و ابلغ شيعتنا ان اعظم الناس حسرة يوم القيامة من وصف عدلا ثم خالفه الى غيره، و ابلغ شيعتنا انهم اذا قاموا بما امروا انهم هم الفائزون يوم القيامة[132]. «به شيعيان ما ابلاغ كن كه ما نمى‏توانيم شما را از طاعت‏خدا بى‏نياز نموده در رحمت داخل كنيم، و به شيعيان ما برسان كه درجات و مقاماتى كه در نزد خداست‏به دست نمى‏آيد مگر با عمل صالح، و به شيعيان ما برسان كه حسرت‏مندترين مردم در روز بازپسين كسى است كه وصف عدل و نيكى را كرده لكن خودش عمل ننموده و غير آنرا بجا آورده است، و به شيعيان ما برسان كه اگر به آنچه به آنها امر شده است عمل كنند رستگاران در روز قيامت‏خواهند بود». و از «كافى‏» با سند خود از حضرت على بن الحسين عليهما السلام روايت است كه فرمود: وددت و الله انى افتديت‏خصلتين فى الشيعة لنا ببعض لحم ساعدى: النزق و قلة الكتمان.[133] حضرت سجاد فرمودند: «سوگند به خدا راضى هستم كه از شيعيان ما دو صفت زشت‏بيرون شود: يكى سبكى و زود به غضب آمدن، و ديگرى كم سر نگاهداشتن، و در مقابل مقدارى از گوشتهاى بازوى خود را فدا بدهم‏». چون در ص 91 سابق معمول بود كه اسير چيزى را فدا مى‏داد و در مقابل آن آزاد مى‏شد، و اگر هيچ نداشت مقدارى از گوشت‏خود يا استخوان، و اگر هيچ راضى نمى‏شد كشته مى‏شد.حضرت مى‏فرمايد: اين دو صفت‏به قدرى بر من ناگوار است و بر ضرر من و شيعيان ماست كه براى آنكه شيعيان را از اين دو صفت مبرى سازم حاضرم و دوست دارم در مقابل، مقدارى از گوشتهاى ست‏خود را بدهم. و از «كافى‏» با اسناد متصل خود روايت است از عمرو بن ابى مقدام قال: سمعت ابا عبد الله عليه السلام يقول: خرجت انا و ابى حتى اذا كنا بين القبر و المنبر اذا هو باناس من الشيعة فسلم عليهم ثم قال: انى و الله لاحب رياحكم و ارواحكم فاعينونى على ذلك بورع و اجتهاد، و اعلموا ان ولايتنا لا تنال الا بالورع و الاجتهاد، من ائتم منكم بعبد فليعمل بعمله، انتم شيعة الله و انتم انصار الله و انتم السابقون الاولون و السابقون الآخرون و السابقون فى الدنيا و السابقون فى الآخرة، قد ضمنا لكم الجنة بضمان الله عز و جل و ضمان رسول الله، و الله ما على درجة الجنة اكثر ارواحا منكم، فتنافسوا فى فضائل الدرجات، انتم الطيبون و يساؤكم الطيبات، كل مؤمنة حوراء عيناء، و كل مؤمن صديق، و لقد قال امير المؤمنين لقنبر: يا قنبر ابشر و بشر و استبشر فوالله لقد مات رسول الله و هو على امته ساخط الا الشيعة.الا و ان لكل شى‏ء عزا و عزا لاسلام الشيعة، الا و ان لكل شى‏ء دعامة و دعامة الاسلام الشيعة، الا و ان لكل شى‏ء ذروة و ذروة الاسلام الشيعة، الا و ان لكل شى‏ء سيدا و سيد المجالس مجالس الشيعة، الا و ان لكل شى‏ء شرفا و شرف الاسلام الشيعة، الا و ان لكل شى‏ء اماما و امام الارض ارض تسكنها الشيعة[134] الحديث. «عمرو بن ابى مقدام گويد كه: شنيدم حضرت صادق عليه السلام مى‏فرمود: من با پدرم براى رفتن به مسجد رسول خدا از منزل خارج شديم و وقتى كه در بين قبر و منبر بوديم جماعتى از شيعيان در آنجا مجتمع بودند.پدرم بر آنها سلام كرد و پس از آن فرمود: سوگند به خدا من بوى شما را و روح شما را دوست دارم، شما در اين امر مرا با ورع و اجتهاد خود يارى كنيد.بدانيد كه به ولايت ما كسى نمى‏رسد مگر با ورع و اجتهاد.اگر فردى از شما به بنده‏اى اقتدا كند بايد طبق روش او رفتار كند. ص 92 شما شيعه خدا هستيد، شما ياران خدا هستيد، شما سابقون اولين هستيد، شما سابقون آخرين هستيد، شما سابقون در دنيا و سابقون در آخرت به سوى بهشت هستيد.ما براى شما بهشت را به ضمان خدا و ضمان رسول خدا ضمانت كرديم.سوگند به خدا كه هيچ ارواحى بيشتر از شما در درجات بهشتى نيست، پس در كسب فضائل و مكارم از ديگران سبقت گيريد، و گوى مسابقه را بربائيد.شما پاكانيد، و زنان شما پاكانند، هر زن مؤمنه‏اى حوريه‏اى است زيبا و داراى چشمان درشت، و هر مرد مؤمنى صديقى است در اين امت. امير المؤمنين عليه السلام به قنبر فرمود: اى قنبر بشارت باد تو را و خوشحالى و سرور، سوگند به خدا كه رسول خدا از دنيا رفت و بر امتش غضبناك بود مگر بر شيعيان، آگاه باش براى هر چيزى عزتى است و عزت اسلام شيعه است، و براى هر چيزى ستون و تكيه‏گاهى است و تكيه‏گاه اسلام شيعه است، و براى هر چيزى نقطه اوج و بلندى‏اى است و اوج اسلام شيعه است، و از براى هر چيزى آقا و رئيسى است و رئيس مجالس مجالس شيعه است، و براى هر چيزى شرفى است و شرف اسلام شيعه است، و براى هر چيزى پيشوائى است و پيشواى زمين‏ها زمينى است كه در آن شيعه زيست مى‏كند». و از «خصال‏» صدوق با سند خود از ابو مقدام از حضرت امام محمد باقر روايت‏شده است كه فرمود:
يا ابا المقدام انما شيعة علىٍّ الشاحبون الناحلون الذابلون، ذابلة شفاههم، خميصة بطونهم، متغيره الوانهم، مصفره وجوههم، اذا جهنم الليل اتخذوا الارض فراشا، و استقبلوا الارض بجباههم، كثير سجودهم، كثير دموعهم، كثير دعاؤهم، كثير بكاؤهم، يفرح الناس و هم محزونون[135]. حضرت فرمودند: «اى ابو مقدام حقا مطلب از اين قرار است كه شيعيان ما كسانى هستند كه رنگ چهره آنان از بسيارى روزه و عبادت خدا زرد شده و لاغر و ضعيف شده‏اند، و طراوت و شادابى رخسار آنان از بين رفته، لبهاى آنان از بسيارى ذكر و فكر خشكيده، شكم‏هاى آنان خالى، رنگهاى آنان پريده، سيماى آنان زرد ص 93 شده.چون شب فرا رسد و سياهى جهان را بپوشاند زمين را فراش خود قرار مى‏دهند، و با پيشانى به روى زمين در مقابل حضرت معبود به سجده مى‏افتند، سجده آنان بسيار است، قطرات اشك آنان ريزان است، دعاى آنان بسيار است، گريه آنان فراوان است، مردم همگى در خوشى و مسرت و غفلت‏بسر مى‏برند ولى آنها در دل حزن و اندوه (از عدم وصول به مطلوب و لقاى خدا) دارند». و از «امالى‏» شيخ طوسى و «ارشاد» مفيد با سندهاى متصل خودشان روايت است كه: روى ان امير المؤمنين عليه السلام خرج ذات ليلة من المسجد و كانت ليلة قمرآء فام الجبانة و لحقه جماعة يقفون اثره، فوقف عليهم ثم قال: ما انتم؟ قالوا: شيعتك يا امير المؤمنين، فتفرس فى وجوههم ثم قال: فمالى لا ارى عليكم سيمآء الشيعة؟ قالوا: و ما سيماء الشيعة يا امير المؤمنين؟ قال: صفر الوجوه من السهر، عمش العيون من البكاء، حدب الظهور من القيام، خمص البطون من الصيام، ذبل الشفاه من الدعاء، عليهم غبرة الخاشعين[136]. امير المؤمنين عليه السلام شبى از مسجد خارج شدند و قصد كردند كه به جبانه (كه محلى است) بروند.آن شب شب ماهتابى بود، جماعتى از مردم به دنبال آن حضرت حركت كرده و به آن حضرت رسيدند.حضرت ايستادند و سئوال كردند: شما چه كسانيد؟ عرض كردند: از شيعيان تو هستيم اى امير المؤمنين.حضرت يك نگاه عميقى در صورت آنها انداخت و فرمود: پس چرا در صورتهاى شما علامت‏شيعيان را نمى‏بينم؟ گفتند: اى امير المؤمنين نشانه‏هاى شيعه چيست؟ حضرت فرمود: شيعيان زرد چهره‏اند از زيادى بيدارى شبها براى عبادت خداوند عز و جل، از شدت گريه از چشمهايشان ريزش آب و اشك مشهود است پشت‏هايشان از زيادى قيام و نماز خميده، شكم‏هايشان از بسيارى روزه به پشت چسبيده، لبهايشان از كثرت دعا خشكيده، و بر سيما و صورت آنان گرد و غبار خشوع و تذلل نشسته است‏». از كتاب «صفات الشيعه‏» صدوق نقل است كه او روايت مى‏كند از پدرش با اسناد متصل خود از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام كه: ص 94 قال: كان على بن الحسين قاعدا فى بيته اذ قرع قوم عليهم الباب فقال: يا جارية انظرى من بالباب؟ فقالوا: قوم من شيعتك، فوثب عجلا حتى كاد ان يقع فلما فتح الباب و نظر اليهم رجع فقال: كذبوا فاين السمت فى الوجوه، اين اثر العبادة، اين سيمآء السجود؟ انما شيعتنا يعرفون بعبادتهم و شعتهم، قد قرحت العبادة منهم الآناف و دثرت الجباه و المساجد، خمص البطون، ذبل الشفاه، قد هيجت العبادة وجوههم، و اخلق سهر الليالى و قطع الهواجر جثثهم، المسبحون اذا سكت الناس، و المصلون اذا نام الناس، و المحزونون اذا فرح الناس[137]. «حضرت امام زين العابدين عليه السلام در اطاق خود نشسته بودند كه ناگهان جماعتى در خانه را زدند، حضرت به كنيز خود فرمودند: اى جاريه ببين در پشت در كيست؟ آن جماعت گفتند: طايفه‏اى از شيعيان تو هستيم، حضرت به طورى با عجله و سرعت‏براى باز كردن در از جاى خود برخاستند كه نزديك بود به زمين پرت شوند.چون حضرت در را باز كردند و به آنها نظر نمودند برگشتند و گفتند: اين جماعت دروغ مى‏گويند، چرا علائم تشيع در صورت آنها نيست؟ آثار عبادت كجاست؟ و آن علامت و نشانه عبوديت در چهره‏هاى آنان كجاست؟ شيعيان ما به عبادتشان شناخته مى‏شوند، و به تغيير رنگ صورت، بينى‏هاى آنان در اثر سجده و اشك قرحه‏دار شده، و صورتهاى آنان كهنه و خراب گشته، و پيشانى‏هاى آنها نيز از حال و وضع اصلى خارج شده، شكم‏هاى آنان به پشت چسبيده، لبانشان خشكيده، آثار عبادت صورتهاى آنها را متغير كرده، و آثار كهنگى و فتور بدن در اثر شب زنده‏دارى و پيمودن روزهاى گرم (به روزه‏دارى و عبادت) در آنان پديدار گشته، آنها مشغول تسبيح‏اند زمانى كه مردم اكت‏باشند، و نمازگزارند وقتى كه مردم درخواب باشند، و در دل غم و غصه دارند وقتى كه مردم خوشحالند». بازگشت به فهرست طرد حضرت رضا عليه السلام جماعتي را كه ادعاي تشيع نمودند و تعليم آنها از «احتجاج‏» شيخ طبرسى از حضرت امام حسن عسگرى عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
هدايا و تحف و صله به آنان اعطاء كن، و در رفع گرفتارى‏هاى آنان بكوش‏».[141]
قدم جماعة فاستاذنوا على الرضا عليه السلام و قالوا: نحن من شيعة على عليه السلام فمنعهم اياما ثم دخلوا، قال لهم: ويحكم انما شيعة امير المؤمنين عليه السلام الحسن و الحسين و سلمان و ابوذر و المقداد و عمار و محمد بن ابى بكر الذين لم يخالفوا ص 95 شيئا من اوامره[138]. «جماعتى بر حضرت رضا عليه السلام وارد شدند و گفتند: ما شيعيان على هستيم، حضرت چند روز آنها را نپذيرفتند و اجازه ورود ندادند، و سپس داخل شدند.حضرت فرمود: واى بر شما، شيعيان امير المؤمنين عليه السلام حسن و حسين و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و محمد بن ابى بكر هستند كه ابدا مخالفت اوامر آن حضرت را ننموده ‏اند». و اين روايت را به طور مشروح در «تفسير امام‏»[139] آورده است.و مرحوم مجلسى در باب صفات الشيعه مرقوم داشته كه حضرت ابى محمد الحسن العسكرى عليه السلام فرمايد: «در وقتى كه مامون ولايت عهدى را به حضرت رضا سپرد دربان بر آن حضرت داخل شده و عرض كرد كه: جماعتى در خانه ايستاده و از شما اذن دخول مى‏طلبد و مى‏گويند: ما شيعه على هستيم.حضرت فرمودند: من مشغولم آنها را از دخول منصرف نما، آنها را منصرف كرد.فرداى آنروز آمدند و عين كلمات ديروز را بيان كردند، باز آنها را منصرف نموده اجازه دخول نداد، و همين طور مى‏آمدند و حضرت اجازه ورود نمى‏فرمود تا آنكه دو ماه طول كشيد و سپس از ملاقات با حضرت مايوس شدند و به دربان گفتند: به مولاى خود بگو: ما شيعيان پدر تو على بن ابيطالب هستيم و دشمنان، ما را در اين مدت دراز كه ما را راه ندادى شماتت كردند، و ما آماده‏ايم كه برگرديم لكن ديگر در شهر خود نمى‏توانيم زندگى كنيم از شدت خجلت و شرمندگى و شكستگى‏اى كه به ما وارد شده است، چون تحمل و صبر بر شماتت دشمنان و زخم زبان آنها را نداريم. حضرت به حاجب فرمود: اجازه بده وارد شوند، آنها داخل شده و سلام كردند، حضرت پاسخ نفرمود و اذن نشستن نداد، و به حال وقوف متوقف بودند.عرض كردند: اى فرزند رسول خدا اين جفاى بزرگ و ص 96 استخفاف چيست كه بر ما روا مى‏دارى؟ بعد از آنكه در اين مدت طولانى ما را از لقاى خود محروم نمودى ديگر براى ما چه آبروئى خواهد بود؟ حضرت فرمود: بخوانيد اين آيه را كه: و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير[140]. «آنچه از مصائب به شما رسيده از ناحيه خود شما بوده و خداوند از بسيارى از آنها چشم‏پوشى كرده است‏». من در اين امر اقتدا به پروردگار خود عز و جل نموده‏ام، و به رسولخدا، و به امير المؤمنين و امامان بعد از آن حضرت، بنابر اين شما را مورد عتاب خود قرار دادم.عرض كردند: به چه علت اى فرزند رسول خدا؟ حضرت فرمود: چون شما ادعا كرديد كه ما شيعيان امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام هستيم، واى بر شما، شيعه امير المؤمنين حسن است و حسين و ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابى‏بكر، آن كسانى كه ابدا در موردى از موارد مخالفت امر آن حضرت را نكردند و هيچ كارى كه موجب ملالت آن حضرت بوده و نهى فرموده بود به جاى نياوردند، و شما مى‏گوئيد: ما شيعه هستيم، و در اكثر از كردار خود مخالفت مى‏كنيد، در بسيارى از واجبات كوتاهى مى‏نمائيد، در اداى قسمت مهمى از حقوق برادران دينى خود كه اخوان فى الله هستند كوتاهى مى‏كنيد، و جائى كه نبايد تقيه كنيد تقيه مى‏كنيد، و جائى كه بايد تقيه كنيد تقيه را ترك مى‏نمائيد.اگر مى‏گفتيد: ما از مواليان و دوستان امير المؤمنين هستيم و از دوستان دوستان آن حضرت و از دشمنان دشمنان آن حضرت، من گفتار شما را رد نمى‏كردم و شما را به حضور خود مى‏پذيرفتم، و لكن ادعاى مقام و منزلت عظيمى نموديد كه اگر هر آينه افعال شما با اين گفتارتان تطبيق نكند هلاك خواهيد شد مگر آنكه خداى رحيم با رحمت‏خود شما را عفو كند و از اين گناه بگذرد. عرض كردند: يابن رسول الله، به سوى خدا استغفار مى‏كنيم و از اين ادعاى مهم توبه مى‏نمائيم بلكه فقط مى‏گوئيم همچنانكه مولاى ما حضرت رضا به ما تعليم نموده است: ما از دوستان شما و دوستان اولياى شما، و از دشمنان دشمنان شما هستيم.حضرت فرمود: مرحبا بكم يا اخوانى و اهل ودى، ارتفعوا، ارتفعوا، ارتفعوا، فما زال يرفعهم حتى الصقهم بنفسه. «آفرين بر شما، خوش آمديد اى برادران من، و ص 97 اى اهل محبت و دوستى من، برخيزيد بيائيد، بيائيد، بيائيد، و همين طور حضرت آنها را به سوى خود كشيد تا آنكه آنها را پهلوى خود بدون فاصله نشانيد، و سپس به حاجب فرمود: چند مرتبه آنها را از آمدن و داخل شدن بازداشتى؟ عرض كرد: شصت مرتبه، فرمود: حال شصت مرتبه متوالى و پى در پى به سوى آنها رفت و آمد كن و در هر مرتبه به آنها سلام كن و سلام مرا نيز برسان، بدرستى كه آنها به واسطه توجه و استغفارى كه نمودند تمام گناهان خود را درباره اين ادعاى بزرگ محو و نابود كردند، و مستحق مراتب كرامت‏شدند چون از محبين و مواليان ما هستند، اينك از حال آنها و حال عيالات آنها پرسان شو، و آنچه سزاوار است از نفقات و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️نخستین باری که حضرت آقا شعر"علی ای همای رحمت" را شنیدند 🔹۲۷شهریور سالروز درگذشت شهریار، روز ملی شعر و ادب نامیده شده است. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
. (ص) باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد باید تو را والای بی همتا صدا کرد ای رحمه للعالمین ما محمد ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد ثبت است بر طاق فلک نام بلندت مثل خدا باید تو را یکتا صدا کرد ما حلقه بر گوشیم پس یعنی همیشه مولای من باید تو را مولا صدا کرد نام تو نقش خاتم پیغمبران بود باید تو را یس، تو را طه صدا کرد از بین لب هایت هزاران ماه بارید هر بار که زهرا تو را بابا صدا کرد بر موج غم نوح نبی، موسی به دریا نام تو را وقت عروج عیسی صدا کرد نام تو حلال تمام مشکلات است راه نجات مؤمنین و مؤمنات است از جمله ی پیغمبران سر می شوی تو یعنی که از خلقت فراتر می شوی تو تو خاتم پیغمبرانی یا محمد با حاصل آن ها برابر می شوی تو وقتی خدا زهرا به تو بخشید یعنی سر رشته ی آیات کوثر می شوی تو «معراج تازه ابتدای راهتان است» بین حرا وقتی پیمبر می شوی تو در کوچه های قلب ما با خنده هایت پرواز تا خورشید را پر می شوی تو آقا هنوز عطرت میان شهر جاری است با سیب زهرایی معطر می شوی تو جان تو و جان علی نفسی است واحد وقتی که با حیدر برادر می شوی تو نام علی وقتی که از نامت جدا نیست گاهی محمد را علی گفتن خطا نیست همتایت ای والای بی همتا علی بود مولای مولا تو، به ما مولا علی بود بالاتر از بالاتر از بالا تو بودی بالاتر از بالاتر از بالا علی بود زیباتر از زیباتر از زیبا تو بودی زیباتر از زیباتر از زیبا علی بود ما از لب حق گوی تو این را شنیدیم چرخیده حق دور علی، هر جا علی بود این نور را بعد از تو حتی کور هم دید حق با علی حق با علی حق با علی بود وقت جدایی در شب معراج حتی ذکر خدا هم با رسولش یا علی بود در چین پیشانیت غم پیدا نمی شد در لشکر تو یا محمد، تا علی بود شکر خدا نام علی ذکر لب ماست عشق علی و فاطمه نان شب ماست عشق تو در جان علی، در جان زهراست عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست ای سر لولا بین لبخند تو مستور مستور لبخند تو در رضوان زهراست نور خدا جاریست در پیشانی تو روی تو بدر کامل تابان زهراست یک قطره از آب وضویت را گرفتیم دیدیم آری، کوثر قرآن زهراست خیلی گرفتارم ولی این بار را هم آقا قبولم کن، بگو مهمان زهراست وقتی شما مهمان زهرایید یعنی امید عالم سفره احسان زهراست قبر شهید بی پلاک خفته در رمل پائین پای تربت پنهان زهراست باید که بر بالای هر منبر بگوئیم تو یادمان دادی به او مادر بگوئیم ص .