eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
239 عکس
148 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدف این کانال افزایش بصیرت سیاسی ذاکرین امام حسین ع در عصر غیبت است. ذاکر بصیر ایتا https://eitaa.com/joinchat/3437428762Caa41a35aac واتساپ https://chat.whatsapp.com/CgS1jwIQEdWDuhpC3q1eVJ
سلام استاد.. این چند روز هرجا روضه و مجلس هست سوال این هست که شهید اسماعیل هنیه شیعه نبودند سنی بودند ایا جایگاهشان با شهدای شیعه یکی است ... واینکه بحث امامت در این مورد چی میشه؟ استاد ممنون میشم جواب بفرمایید ومن با اجازه شماصوت شما را براشون بفرستم... . سلام علیکم بحث بسیار مهم در این است که الان شیعه پرچمدار است و برادران اهل تسنن و ادیان دیگر بدنبال ما دارند حرکت می کنند و شیعه می شوند و یا تمایل به شیعه شدن دارند چنانچه روی دیوار تونل های غزه نام حضرت آقا و حاج قاسم ثبت است و این برای ما مهم است و اصل امامت هم یعنی همین که همه به دنبال رهبری شیعه باشند. خدا درباره ی غفران و آمرزش و جایگاه ایشان در بهشت، تصمیم می گیرد. و اصولا این یک بحث بسیار زیبای قرآنی این است که غفران و دادن مقام در دست خداست و ما حتی در باره ی شهدای شیعه که جایشان در بهشت در چه محل و مکانی است نمی توانیم نظر دهیم. بخشش گناه و دادن درجه فقط خاص خداست. 🌺 در مکتب عاشوراء با جمله ی حیات بخش امام حسین علیه السلام « ان لم یکن دین فکونوا احرارا فی دنیاکم، اگر دین ندارید لا اقل ازاده باشید»» مطرح است و ما مامور به مبارزه با ظلم و حمایت از مظلوم با هر دین و مذهبی هستیم. 🌺 بسیار مهم : الان این حرفها وحدت را از بین می برد که نتیجه ی افکار دور از شناخت ولایت و یا طرح این مسائل از طرف دشمن است. 🌺 حقیر دیشب در منبر عرض کردم ما باید به شدت فقط با رهبر و امام زمان عج باشیم چنانچه ما این مطلب را در زیارت عاشوراء می خوانیم. پرداختن به حواشی و اینکه چه کسی بهشت می رود و یا نمی رود با خداست. 🌺 اکنون تمایل دنیا به حضرت آقا به عنوان رهبر شیعه می باشد. ، و در نتیجه تمایل به شیعه است اگر ما از سد اسرائیل عبور کنیم دنیا ی غرب با هر نوع فکر و مذهب و دینی که دارد به سمت شیعه و جهانی شدن عاشوراء و مهدویت می رود. چنانچه الان این تمایل به شیعه را در اروپا و آمریکا می بینیم. خودمان را محدود نکنیم و فکرمان را در گیر افراد بی اطلاع و رسانی های غربی نگذدانیم. 🌺 لطفا متن را در جلسه برای بقیه بخوانید. ❤️ یا امیر المومنین @zameneashk1
. *********** پیاده ،پا برهنه، می گذارم پا در این جاده پریدم مثل یک پروانه بی پروا در این جاده به دنیا پشت کردم آمدم ، در هر قدم دیدم کشانده کیمیای عشق ، دنیا را در این جاده درخشان است هر "موکِب"چنان"کوکَب" که می دانم مسیرِ آسمان را می کنم پیدا در این جاده به زینب اقتدا کردم به چشمم قول دادم که تمامِ رنج ها را بنگرم زیبا در این جاده حرارت آن چنان بالاست در دل های غم دیده که می گیرد دلِ خورشید هم گرما در این جاده هزاران قطره طوری دست گیری می کنند از هم که می سازند با هم جلوه ی دریا در این جاده نظر بر علت و معلول ها زیباست ، می بینم که می آید به عشقِ نور ، نابینا در این جاده چنان پیوند داده حضرت محبوب دلها را که معلوم است وحدت می شود معنا در این جاده خودش را با همه زوّار قوم و خویش می داند اگر دیدید آمد زائری تنها در این جاده همه هستیم از یک خانواده زیرِ یک پرچم دو چندان می شود عقدِ اُخُوَّت ها در این جاده به هم آب گوارا می دهند اینجا برادر ها چه زیبا جلوه کرده کِسوَتِ سقّا در این جاده در این راهِ پر از عاشق فقط یک رنگ می بینم و این یعنی که " مَن مَن ها " شده یک" ما" در این جاده فقط خدمت فقط خدمت دلیلِ سبقت است اینجا چه عرفانی شده دنیای وانفسا در این جاده جهان فهمیده آری ، شیعه دارد می شود کم کم مهیّای ظهورِ مهدیِ زهرا (س) در این جاده ************ .
. نباشد غیر داغ تو، به دل شایسته ماتم را به شادی دو عالم‌ هم نباید داد این غم را تویی آن اسم اعظم که حوائج مستجاب از اوست خدا از برکت نام تو بخشیدست آدم را تمام اغنیا هم ریزه خوار سفره ات هستند که دیدم در صف نذری بگیران تو، حاتم را بخار رحمت از چایی بزمت جلوه گر باشد به رشک آورده چایِ روضه تو، چاهِ زمزم را "حسین و یا حسین و یاحسین و یاحسین" ای دل برای عاشقان عشق است از عالم همین دم را چنان که باید و شاید نکردم گریه بر داغت به غفلت دادم از کف دامن ماه محرم را میان روضه ی گودال از چه جان ندادم من؟! به سر باید کنم از این مصیبت خاک عالم را به تیر و نیزه و شمشیر و سنگ آن قوم شیطانی چرا کشتند اینگونه ولی الله اعظم را؟! ۲۸ محرم ۱۴۴۶ ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ .
. السلام علیکم یا اهلَ بیت النبوة هل الدين إلا الحب و البغض بر دشمنان فطرت ، با هر نشانه نفرین بر خصم آل عترت ، بس جاودانه نفرین گفته خدا به قرآن ، لعنت به اهل ظلم و بر قوم ظالمین و ، هر ظالمانه نفرین دین خداست یک سو ، حب و محبت و مهر سوی دیگر تبرّی ، با یک نشانه ؛ نفرین نیمی ز دین تولاست ، نیم دگر تبرّاست بر دشمن حقیقت ، کن عارفانه نفرین فرمود مصطفی که ، لعنت به اهل تابوت اول به جان قابیل ، در هر کرانه نفرین شش تن ز اولین و ، شش تن ز آخرین اند بر هر کسی که گفت آن ، ماه یگانه نفرین نمرود و آل فرعون ، کذاب قوم موسی قدارِ قتل ناقه ، دانه به دانه نفرین لعنت به ابن ملجم ، معاویه ، یزید و هر که به کربلا بود ، در هر میانه نفرین هر دم به ابن سعد و ، ابن زیاد ملعون بر شمر و حرمله هم ، کن عابدانه نفرین دائم به آل سفیان ، بر قنفذ و مغیره بر آن که آتش انداخت ، بر آشیانه نفرین مادر به دشمنان گفت ، که بر شما نمایم از بعد هر نمازم ، من محرمانه نفرین بر هر که کعب نیزه ، می زد به جسم زینب بر آن که بر رقیه ، زد تازیانه نفرین هر ثانیه دقیقه ، هر ساعت و به هر روز هم دور ماهیانه ، هم سالیانه نفرین بر ظالمان تاریخ ، بر امتداد آن ها بر وارثان قابیل ، با هر بهانه نفرین ریگان و بوش و کارتر ، بانی طالبان و القاعده ی گمراه ، شانه به شانه نفرین کلینتون و اوباما ، مؤسسان داعش بر جبهة النصره و ، آن مارِ لانه نفرین بر عمرو عاص و نیزه ، رَجّاله ها و دجال بر صاحب فریب و ، اهل فسانه نفرین بر هر چه صهیونیست و ، آنان که قبل از ظهور دنبالشان بگردند ، خانه به خانه نفرین اما نتانیاهو ، نفرین به هیکل او بر آن که کودکان را ، کشته شبانه نفرین بر آن که با رسانه ، شد در مسیر شیطان بر هر که با آمریکا ، شد عاشقانه نفرین عمود خیمه ی دین ، ولایت علی است از شاخه های طوبی ، سر زد جوانه نفرین هر که دلش حسینی است ، با ظلم در ستیز است بر جان قوم ظالم ، سازد روانه نفرین هستی اگر عزادار ، بر زینب و علمدار کن با بصیرتت بر ، شمر زمانه نفرین شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ✍ شب ۲۹ محرم ۱۴۴۶ .
. ای دختر قهرمانِ حیدر ای حافظ دودمانِ حیدر ای سرّ خفیِ علویه آه دل خون چکان حیدر ای مادر جمله ی مصائب ای دختر قد کمان حیدر ای مظهر حزن آل طاها غم مایه ی عاشقان حیدر ای بار ِ امانت شهادت بر دوش تو با زبان حیدر غمهای تو دل نموده پر خون چون کارد بر استخوان حیدر بس محنت تازیانه دیدی این غم ببُرد امان حیدر دستان تو نیز بسته بودند داری به خدا نشان حیدر ما را بنما غلامِ بابت بر جان تو بسته جان حیدر ما را برسان به کوی عشاق ای روح علی، روان حیدر ای زینبِ خونجگر، فدایت جان من و عاشقان حیدر
. دنیای شگفتـی است در سینـه ی آه مظلـوم امید بستـه و چشم بـه راه باید بزنیـم ریشـه ی صهیون را ای لشکر صاحب الزمان (ع)بسم الله .
. نه زاهد می شود هر آدمی با جای مهر روی پیشانی نه دائم سد خورشید است ابر روز های سرد بارانی مچ سفت صدف وا می شود معلوم خواهد شد چه چیزی را به جان می پرورد در بطن خود از چشم خلق الله پنهانی نفوذی آدمی از جنس ما و درد های مشترک دارد شکایت دارد از فقر و فلاکتهای زنهای خیابانی خودی در ظاهر اما ناخدای کشتی دزدان دریایی نه سرباز وطن یک مهره ی شیطان برای خلق ویرانی نفوذی می تواند خادم و خدمتگزار مهربان باشد نفوذی انجمن دار است گاهی در لباس پاک روحانی نفوذی می تواند دکتر و سرهنگ وشاعر باشد و گاهی نفوذی عارف و علامه ی دهر است و استاد سخندانی نفوذی داور و بازیگر و در هر لباسی فتنه انگیز است نفوذی می تواند یک بسیجی باشد و در نفرت افشانی نفوذیها فراوانند این ایام ،باید با بصیرت بود گرفتاریم در یک کشتی آشفته در دریای طوفانی فرج در پیش،ساحل روبرو،با ناخدایی از تبار نور مسیر ما نخواهد شد عوض در التهاب هیچ بحرانی کسی از راه خواهد آمد و کاخ ستم ویرانه خواهد شد و خواهد رفت از کل جهان با مقدمش درد و پریشانی .
. مولاتنا یا جبل الصبر اغیثینی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شعله افتاد به جانم دم دروازه شام تیره شد آه! جهانم دم دروازه شام رفت از دست امانم دم دروازه شام بود در سینه فغانم دم دروازه شام پیش چشمان من و قافله‌ای یاس کبود رقص و آواز و نی و عود مهیا شده بود شهر آذین شده بود و همه می‌خندیدند خوب دور و بر ما کف زده و رقصیدند بی علمداری من را همگان می‌دیدند بین آن هول و ولا اهل حرم ترسیدند سایه انداخت سرت از سر نی بر سر من لطف تو بود قراری به دل مضطر من دیدی ای سایه‌ی سر بی تو گرفتار شدم؟ راکب محمل بی پرده در انظار شدم؟ وارد شام پر از طعنه و آزار شدم؟ راهی کوچه و پس کوچه و بازار شدم؟ من که یک عمر فقط پرده نشینی کردم هم‌رهی با شبث و شمر و سنان شد دردم از در و بام نظرها همه جا با ما بود اصلاً این شام بلا آخر این دنیا بود چه قدر سنگ به دستان و به دامن‌ها بود هدف سنگ‌زنان قافله‌ای تنها بود بارش سنگ و من و چشم پر از بارانم هیجده سر، سر نی دید که سرگردانم در همه شهر من غم‌زده را چرخاندند خاک و خاکستر و خاشاک سرم افشاندند لات و الوات مرا خارجی‌ام می‌خواندند ناسزا گفته و از پیش مرا می‌راندند ماجرا سخت‌تر از هر چه شنیدی بوده گله‌ام از گــذر قوم یهــودی بوده سختی کوچه و بازار کجا؟ بزم شراب؟ سختی طعنه‌ی اغیار کجا؟ بزم شراب؟ خنده‌ی قوم جفاکار کجا؟ بزم شراب؟ منِ بی معجر و دستار کجا؟ بزم شراب؟ مرکز ثقل دلم تشت طلا بود و سرت خیزران بود و لب لعل تو و چشم ترت __ .
❤️❤️🌴🌴🌺🌺 ادامه ی کلاس تدریس مذبوح فرات بین ساعت 4 تا 5 عصر بر گزار می شود. 🌴🌴🌴🌴🌴🌴 یا امیر المومنین ع
. مولاتنا یا جبل الصبر اغیثینی روضه‌شهر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دم دروازه ساعات قیامت شده بود حضرت عمه سادات اذیت شده بود نه فقط عمه که در تابش داغ خورشید سوخته عارض ذریه عصمت شده بود بین آن هلهله و ولوله و رقص و طرب به بنات علوی سخت جسارت شده بود پیش ناموس خدا آن همه سر بر سر نی پای سرها چقدر مضحکه راحت شده بود آن همه سنگ پران بر سر بام و سر راه قحطی معرفت و قحطی غیرت شده بود قافله بود معطل در دروازه شهر و چه خونی به دل آل رسالت شده بود بین این شور و بلا چشم و دل بانوی صبر محو دیدار لب و حنجر و صورت شده بود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ .
. و چشمم به جمال گنبدش تا افتاد از چشـم دلـم ، تمـام دنیـا افتاد پا بـال در آورد پرد سمت حـرم قلب از طپش زیاد از پا افتاد... .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. السلام علیک یا اباعبدالله هر روز بدان که روز ما عاشوراست هر قطعه ی خاک ما دماء الشهداست لبنان و یمن ، ، فلسطین ، ایران هر گوشه ی این جهان ما کرببلاست ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ هر لحظه ی تاریخ پر از تمثیل است گاهی به فرات و علقمه گه نیل است بر شمر و یزید و حرمله لعنت باد هم شمر زمان ما که اسرائیل است .
سلام علیکم کلاس مقتل کتاب مذبوح فرات ساعت 4 شروع می شود و بمناسبت شب اول صفر از دروازه ساعات تدریس هم داریم داستان دیر راهب 675 سفارش راهب به شمر ملعون درباره‌ی سر مطهر 678 ماجرای دستی که با قلم آهنین بر دیوار نوشت 678 ورود به شام از دروازه ساعات 682 نگه داشتن اسراء در پشت دروازه شام 683 ملاقات سر مطهر با رقیه÷ پشت دروازه ساعات 683 ورود اسرای آل محمّد| و رئوس طاهره در روز اول صفر به شهر شام 686 ورود از دروازه ساعات 687 ورود سرهای مطهر در بازار شام 688 مصیبت بازار و کوچه 689 گزارش سهل ساعدی درباره‌ی وضعیت اسراء و سرهای مطهر 691 قرار عاشقی در خرابه‌ی شام 692 🌺قسمتی از فهرست مذبوح فرات برای تدریس 🌴 السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
السلام علیک یا اباعبدالله شب اول ماه صفر ؛ ورود به شام آن چه در دایره ی عشق به اثبات رسید جلوه ی نور خدا بود به مرآت رسید حق که در صبح ازل دم ز تجلی می زد آیه ی نور به مصباح و به مشکات رسید سجده کردند همه مثل سجود آدم تا که بر خیل مَلَک وقت ملاقات رسید بعثت دیگری انگار به پا گردیده یا که کلیم آمد و در طور به میقات رسید صوت قرآن حجازی تو غوغا می کرد گویی از وحی خدا روح افاضات رسید رأس زیبای تو بر نیزه پدیدار شد و بین من با سر تو وقت مناجات رسید همه در تابش خورشید سه روزی ماندیم قافله تا که به دروازه ی ساعات رسید شهر آذین شد و در جشن و چراغانی بود تهمت خارجی و رَجم و مکافات رسید غربت و بی کسی و بی سر و سامانی ما بیشتر از همه در شام به اثبات رسید امتی آمده و اجر رسالت می داد یا که بر عترت او وقت مجازات رسید من سرم مثل تو بشکسته ز سنگ از سر بام سر به سر بود چنین رسم مساوات رسید سرِ ما شعله ی آتش سر تو خاکستر سر ما خم نشد و نغمه ی هیهات رسید همه را صبر نمودم به شکیبایی خود ولی از زخم زبان شرح شکایات رسید تشت زر ، بزم شراب و من و نامحرم ها حرف معجر شد و هنگام مراعات رسید خطبه ی حیدری ام کرد چه طوفان بر پا که یزید آن همه حیرت زده و مات رسید عاقبت کنج خرابه شده منزلگه ما هر که سرمست تو گردد به خرابات رسید نیمه شب رأس تو آمد به دل ویرانه به نماز شب من اوج عبادات رسید دخترت رأس تو را تا که به آغوش کشید جان فدا کرده و بر اوج زیارات رسید   دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ✍ شب اول ماه صفر ۱۴۴۶ .
. به هرکه دم ز علی(ع) زد رفیق باید گفت جدا ز بُعد فواصل شفیق باید گفت ته رفاقت ما را به ماه و سال که نه به عمق رابطه، عهد عتیق باید گفت به شهرتی که به مدح علی(ع) نصیب شود عنایتی است که طی طریق باید گفت به آنکه سنگِ علی(ع)را فقط به سینه زده است جواهریست که او را عقیق باید گفت به مدح آل نبی هرکسی قلم زده است میان بحر ولایت غریق باید گفت .
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 ۱۴۰۳ شمسی 💥با پا یا با سر هرطور باشد می آییم... 🦶🦶هر قدم به نیت ظهور مولا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف https://eitaa.com/joinchat/2563638059C6d9452935e
. عمری است رعیتش همگی بهره برده اند از خیر و رحمتش همگی بهره برده اند "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند" از خاک تربتش همگی بهره برده اند آن نوکران که در دل خاک آرمیده اند ذیل شفاعتش همگی بهره برده اند ما که به جای خویش، رسولان و اولیاء از نور خلقتش همگی بهره برده اند صاحب پیاله های بهشتی، برای قرب از چای هئیتش همگی بهره برده اند عابس، بُریر، جُون، حبیب، ابن عوسجه تحت ولایتش همگی بهره برده اند اصحاب یک به یک به مواسات، شهره اند از سختی عطش، همگی بهره برده اند *** خالی نمانده دست کسی بین قتلگاه هنگام غارتش، همگی بهره برده اند ✍ .
حال خوش، در گرو فیض سحر داشتن است قرب حق، لازمه اش دیده ی تر داشتن است   آی کنعانِ پر از غم شده، حق یعقوب گاه، حدّ اقل از یار خبر داشتن است   امرِ معشوق رقم خورده جدایی، یعنی سهم عشاق فقط چشم به در داشتن است   بند اگر بندِ نگار است پرت را بشکن گاه گمراه شدن حاصلِ پر داشتن است   اولین مرحله ی بنده ی مهدی بودن همه جا خاطرِ او، مد نظر داشتن است   این که لبخند رضایت بنشانی به لبش دوره ی غربت او، اوج هنر داشتن است   یار او نیستم و امر فرج می طلبم! شرط، در امرِ ظهورش به نفر داشتن است   پدر ماست علی شیر خدا، شاه نجف خیرِ اولاد در این گونه پدر داشتن است   علت اصلی نان شب پُر برکت مان صبح، از روضه ی ارباب گذر داشتن است   کربلا راه نجات است و نجات از آتش... در قدم سوی گل فاطمه برداشتن است   بدترین درد و مصیبات برای مادر بین گودالِ پر از نیزه پسر داشتن است ✍ .
میان خنده ی دشمن گرفتارم به دشواری کنار علقمه جان می دهی یارم به دشواری مرا انداخته داغت علمدارم به دشواری چگونه از نگاهت تیر بردارم به دشواری میان آسمانم ماه بودی، مُنشقت کردند به ضرب گرز سنگینی به حیدر ملحقت کردند خمیده آمدم سویت، تنت را مختصر دیدم نشستم بر تن آشفته ات چون ابر باریدم چنان مصحف دو دستت را به اشک دیده بوسیدم چرا شرمنده ای؟! از آب که چیزی نپرسیدم به پای عهد خود آخر گذشتی از سر و جانت خودم دیدم که مانده روی مشکت جای دندانت دو بالت شد جدا از پیکرت با ضربه ی شمشیر کمانداران رها کردند از چله، هزاران تیر اگرچه پیکرت شد از هجوم تیرها تسخیر به چوب پرچمت تیری نخورده ماه عالمگیر سه شعبه، دیده ات را زیر و رو کرده ابوفاضل سکینه دیدنت را آرزو کرده ابوفاضل نمانده خیلی از آن قد و بالای دل آرایت نمانده چیزی از آن چشم های ناز و زیبایت تو که تا علقمه رفتی چرا خشک است لب هایت؟! یل ام البنین، زهرا شود دیگر پذیرایت پس از غم های طولانی بیا یک خواب راحت کن سرت را روی دامانش گذار و استراحت کن برای ماندن و برگشتنت انگار راهی نیست میان خیمه، غیر از چند تا کودک، سپاهی نیست برای زینبم بعد از کفیلش تکیه گاهی نیست عمود خیمه ات را می کشم، یعنی پناهی نیست ببین عباس این زن ها ز بس که آبرومندند گره روی گره بر روسریِ خویش می بندند نصیبت علقمه بود و نصیبم می شود گودال چه گودالی که خواهد شد ز سنگ و نیزه مالامال امان از هتک حرمت ها، امان از غارت و جنجال شود در پیش چشم اهل خیمه پیکرم پامال دو چشم نافذت را بستی و خون شد دلم عباس قد رعنای کوچک گشته ات شد قاتلم عباس .
بدتر از شام، غمی بین مصیبات نبود بین این شهر، کسی اهل مراعات نبود جگرم سوخته، بعد از سه شب و روز، حسین حق ما دیدنِ دروازه ی ساعات نبود مردها مست و زنان جامه ی نو پوشیدند شام که جای گذر کردنِ سادات نبود تا شنیدیم، فقط فحش و اهانت بوده بر لب هیچ کسی ذکرِ تحیات نبود نیزه ها را وسط قافله می آوردند در مسیری که بجز لشگر الواط نبود در برِ ناقه ام ای کاش علی اکبر بود سایه ی بر سر این قافله، هیهات نبود بین اطفال هراسان، سر بازار شلوغ سهم زینب به خدا غیر مکافات نبود با که گویم که رساندند مرا بزم شراب بدتر از این غمِ جانسوز، مجازات نبود باده را روی لبت ریخت و شد آب وضو بی خیالت ولی آن دشمن بد ذات نبود بی سبب نیست جراحات لبت بدتر شد چوب دستی که مداوای جراحات نبود چند موضع ز دهانت شده پرخون و غمی... بدتر از این به دل اهل مناجات نبود بست احرام رقیه که به وصلت برسد گرچه این وادیِ ویران شده میقات نبود ✍ .
. تا ریشه درون خاک داریم از حادثه ها چه باک داریم؟ با هرکه حسینی است قلبش ما نقطه ی اشتراک داریم در راه دفاع از ولایت یک ملت سینه چاک داریم آزادی قدس در سر ماست اندیشه ی سبز و پاک داریم یا حضرت «صاحب الزمان(عج)» را بر گردن خود پلاک داریم ما منتظر ظهور یاریم از حادثه ها چه باک داریم .
. کی می رسد زمان غمت انتها شود شیعه ز درد غیبت رویت رها شود بنگر میان قلب مُحِبّین ِ آل تو هر جمعه از فراق تو برپا عزا شود بر درد دوری تو طبیبی نخواستیم این درد ِلاعلاج به دیدن دوا شود کی می شودکه کوری آل سعود ِپست بر تو نماز جمعه ی ما اقتدا شود آباد کی کنی تو بقیع و به امر تو صحنی برای مادرت اول بنا شود از خاک در بیاوری آن دو پلید را پرونده ی جنایت آن کوچه وا شود آتش زنی جنازه ی آن دونفر که این تسکین آه و ناله ی (مهدی بیا) شود آقا بیا بگو به چه جرمی کنار آب رأس امام تشنه ای از تن جدا شود کهنه لباس او برود غارت و تنش در زیر نعل تازه ی دشمن رها شود ناموس او رود به اسیری و رأس او تا شام همدم سر سرنیزه ها شود آقا ببین که جدّ تو مهمان شام شد دردی که بدتر از غم کرب وبلا شود وای از دمی که عمه ی قامت کمان تو با اشک و ناله وارد شام بلا شود با رقص و تار و هلهله آیند در رهش بر مرگ خود ز شدت غُصّه رضا شود وای از گذر ز کوی یهودیّ شهر شام رأس همه شکسته ی سنگ جفا شود (بزم شراب وچوب یزید و لب حسین) قدّش به زیر بار غم و درد تا شود اذنی بده که نوکر تو روز اربعین پای پیاده راهی کرب وبلا شود ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. منزل به منزل، غصه ام، اشک روانم با دست بسته، پشت محمل، روضه خوانم خورشید، بعد از سال ها روی مرا دید او هم دگر فهمید که بی سایه بانم با این لباس پاره و وضعی که دارم همراه با یک لشگر از نامحرمانم دوره شدم از هر طرف شلاق خوردم رویم کبود و مثل مادر قدکمانم ماه دل آرایم، به شوقت سر شکستم وقتی که کامل شد رخت در آسمانم در محمل بی پرده رفتم بین انظار شاگردها دادند با طعنه نشانم همسایه ی سابق مرا خیرات بخشید آتش گرفته بند بند استخوانم دریاب حال دختر دردانه ات را اشک یتیمی اش زده آتش به جانم شد هم کلامم ابن مرجانه، برادر فرزند بد‌کاره زده زخم زبانم با خطبه هایم خوار کردم بی حیا را صوت پدر خارج شد انگار از دهانم میخواست زین العابدین را سر ببرد سینه سپر کردم که باشد در امانم لب های تو خونی شد و من دردم آمد آشفته از برخورد چوب خیزرانم باور نمی کردم که در زندان بخوابم باور نمی کردم شود این امتحانم نذرم شده این که بیایم اربعینت تا قبر خاکی ات، اگر زنده بمانم   ✍ .