هدایت شده از سیدالعلماء
⬆️
ص ۳
3⃣
🔺 تعالیم غافلانه و تعالیم بیدارگرانه
🔹 مرحوم احمد #آرام و دانشمندانی دیگر در سالها قبل کتابی به نام #اثبات_وجود_خدا ترجمه کردند که از گفتارهای #دانشمندان درجهی یک #آمریکا است. در یکی از مقالات آن آمده است: #علم در پی #آگاهی از ماشین #طبیعت و استفاده از آن است و به سازندهی آن کاری ندارد. یعنی علوم روز بر اساس #حیوانسازی #انسانها پیریزی شده است. این است یک معنای فراگیریِ جور و ستم در #دنیا که معنای #انقلاب_فرهنگی هم درست مبارزه با آن خواهد بود.
[ مرحوم علامه #طباطبایی ] از اینطور توجیهات نسبت به نسل #جوان کوتاهی نمیکردند، حتی بعضی از کسانی که در #تهران - در عصر #طاغوت- #مدارس_دینی تأسیس کرده بودند، میآمدند در #قم و دروس نسبتاً #اسلامی خودشان را از ایشان استفاده میکردند که بعداً هم به صورت کتابی منتشر شد. بنابراین ایشان همهی توجهش به #اصلاحات #بشریت؛ چه #کودک، چه #نوجوان، چه #جوان و چه #اجتماع، بر اساس #توحید و #خداشناسی و اطاعت از دستورات الهی است، همان سخنیکه #مرحوم_امام هم داشتند به عنوان اینکه ما باید #وظیفه را تعقیب کنیم و در پی پیروزی نباشیم و از شکست هم دلآزرده نشویم، چون #هدف ما انجام وظیفه و #بندگی است. این را باید انقلاب فرهنگی ما، چه در #حوزهها، چه #دانشگاهها، چه در اجتماعات، و همچنین #صدا_و_سیما برای #بازاریان و #مردمان دیگر و #خانوادهها کاملاً جدی روشن کنند که ما وقتی میتوانیم ادعا کنیم که از #جمهوری_اسلامی بهره بردهایم و از اهداف مقدس بانیان آن و خون مقدس #شهدا قدردانی کردهایم که همهی مسایل با اساس "انا لله و انا الیه راجعون" شروع شود، ادامه یابد و ختم شود. و این مسایل در صفحات اول کتاب #المیزان مطرح شده است.
خداوند را به حق #قرآنش قسم میدهیم که این توفیق را به اجتماع ما و افراد ما مرحمت بفرماید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
🔺 خاطراتی از مرحوم علامه طباطبایی
❔ حاج آقا خاطرهای از علامه دارید؟
🔹 #خاطره اینکه دربارهی اینکه ایشان به منازل ما چند تا #طلبه تشریف بیاورند و بعضی روزها مانند #جمعهها ناهار هم در خدمتشان بودیم و از بیاناتشان استفاده کنیم، این مسأله بسیار جالب بود. چون آن موقع حتی اتوبوس هم در #قم ظاهراً برقرار نشده بود و ایشان با همان کفش معمولی یعنی نعلین اهل علم، راه نسبتاً طولانی منازل ما را پیاده طی میکردند و میآمدند و با خودشان هم یک نوشتهای یا دفترچهای همراه داشتند. این موضوع نشان میداد که ایشان معتقدند به اینکه #انسان باید #مدارک سخنش را قبلاً در نظر بگیرد به طور حضوری، نه اینکه از #فکر و #حافظه استفاده کند تا نکند شاید در بین سخن اشتباهی حاصل شود، ولی اگر انسان خلاصهی مطلب را در حضور داشته باشد، از خطا و اشتباه محافظت میشود. و آنوقت یک روایتی را و یا یک مطلبی را توضیح میدادند.
مثلاً در مورد همین بیتی را که ایشان میخواندند که:
"اهل دنیا از کهین و از مهین
لعنة الله علیهم اجمعین"
این را مثلاً وقتی تفسیر میدادند، به این مطلب میرسیدند که شهرسازی و #معماری و مهندسیِ اسلامی با این طرز ساختمانهای فعلی مناسبت ندارد، چون وقتی انسان به یک ساختمان مرتب و منظمِ عالی نگاه میکند، توجهاش از آن #هدف ممکن است برگردد یا ضعیف شود و مثلاً یا تظاهر خانوادهها در مجالس، که خانوادهی یک شخص اعیانمنش یا نسبتاً مستغنی اگر زیاد به خود جواهرات و طلا داشته باشد، خویشان او که این دسترسیها را ندارند یا حاضران مجلس وقتی به منزل بر میگردند، نسبت به شوهرانشان و پدر و مادرانشان گلهمند میشوند که خانوادهی فلانی اینطور و آنطور بودند!. همین مسأله در ساختمانها باید مراعات شود. معماری و مهندسی و شهرسازی نباید بر اساس جلب #توجه زیاد افراد به جنبهی #دنیا شود و از خدا #غافل شوند و در نتیجه به کارهای خلاف یا شبه خلاف بپردازند تا درآمدشان را زیاد کنند و از #آخرتشان باقی بمانند و جدا شوند. این هم از خاطره.
ص ۳
3⃣
@seyedololama
⬇️
🔺 خداشناسی
🔹 آن #علم و #معرفت و #دینی به درد انسان میخورد که در وجود انسان، یک سر مو باقی نماند، مگر اینکه #تسلیم این علم و #یقین بشود.
ببینید ما الآن معتقدیم به اینکه باید جانمان را از خطرات خیلی سخت، به هر شکلی که شده #نجات بدهیم. این شده جزء خون و گوشت ما. حالا شما جوانها شاید زمان موشکباران را یادتان نباشد که وقتی رادیو میگفت: توجه! توجه!، دیگر همه کاری تعطیل میشد؛ تاکسیها و اتوبوسها میایستادند، مردم اینطرف، آنطرف میرفتند. چرا؟ یک توجه توجه اینقدر اثر دارد؟ بله. چون این خبر میکند به یک چیزی که جزء خون و گوشت ماست. و آن این است که: ما میخواهیم سالم و موجود باشیم و کشته نشویم. این خواستهها و این علمها در هیچ جای این سر تا پای ما جای خالی ندارد و همه را گرفته است. اینطور باید به خدا معتقد بود.
اگر #انسان در #فکر خود فقط معتقد هست، نه در #قلب و جان و روح خود، این هنوز در این مسئله کاری نکرده و به درد هم نمیخورد؛ نه به درد خودش، نه به درد دیگری. آن علمی که در #دنیا، در #دبستان و #دبیرستان و #دانشگاه به ما #آموزش میدادند، آن علوم، علوم اینطوری نبود. #ریاضی و #فیزیک و #جغرافی و #تاریخ بود. آنجا در کلاس به درد ما میخورد که بگوییم یا نمره بگیریم و بیاییم بیرون. یادمان هم رفت، برود؛ ضرری به ما وارد نمیکند. این است که ما #عادت کردیم به علوم دبستانی، دبیرستانی، #خیال میکنیم #خداشناسی هم یکچنین چیزی است که یک سطری بخوانیم و یک امتحانی بدهیم. در حالیکه نه؛ این نه خداشناسی است، نه #دینداری است، نه به درد شخص خود ما میخورد، نه به درد #جامعه میخورد. آنکه اسمش را میشود گذاشت #مسلمان واقعی -حالا تا چه برسد به #دانشجوی علوم دینی یا #مبلغ یا #سخنران اسلامی، #مؤلف و اینطور چیزها- آن است که اصل اسلام را پذیرفته باشد و انسان خودش، پیش خودش بفهمد که مسلمان است و این در وقتی است که جان و تن و همهچیز خودش را مثل یک کف روی آب، در #قدرت خدا ببیند. وقتیکه باران میآید، حباب و کفی که روی آب میبینیم پیدا میشود، این هیچچیزی از خودش ندارد غیر از آنچه از باران و آب دارد. فقط یک نمایشی بیشتر نیست که آن هم از بین میرود؛ همهی ماها اینطور هستیم. حتی این کهکشان و #زمین و #آسمان ما، مثل این حباب است. یک چیزی است که زود از بین میرود. منتهی هر چیزی زودش یکطور است. #زندگی مگس یک زود و دیری دارد، مورچه یکطور، فیل یکطور، انسان یکطور، زمین یکطور، کهکشان یکطور؛ همه حباباند. حبابهای مختلفاند در قدرت الهی. اینها نابودند از خودشان و موجودند به قدرت خدا. خدا برپادارندهی تمام اشیاء است.
یکچنین نیرو و قدرتی را اگر انسان فهمید و #شناخت و #باور کرد، خداشناس شده؛ اگر نه هنوز اول کار است. مثل کسیکه اول وارد کلاس شده، دارند روی تخته برایش مینویسند: این یک، این دو، این سه. دو، دو تا میشود چهار. این اول کار است. خیال نکن داداش که ما چیزی یاد گرفتیم، چیزی فهمیدیم. نه!. باید جدی وارد بشویم در #خداشناسی. یک خداشناسیای که موقع #جبهه رفتن به درد بخورد، موقع #قاضی شدن به درد بخورد، موقع #وکیل مجلس شدن به درد بخورد. حتی موقع کاسب محل شدن به درد بخورد؛ یک #کاسب چقدر میتواند #خیانت بکند؟ چقدر میتواند جنس بد به #مردم بفروشد؟ چقدر میتواند به #ناموس مردم بد نگاه کند؟ چقدر دزدی میتواند بکند؟!
پس این خداشناسی که به درد یک مسلمان بخورد، باید یک چنین چیزی باشد. پس این یک موضوعی است که وجود ما را باید بگیرد و هنوز نگرفته است. بنده خودم را عرض میکنم شما انشاءالله گرفته باشید. تا دم #مرگ در این کلاس ما باید کار بکنیم. خیال نکن که حالا یک کاری است که #معارف_اسلامی خواندیم و تمام شد. اینها حرفهای دبستان و دبیرستان است. خداشناسی یکچیز مهمی است که بعضی از #صحابه پیغمبر از عهدهاش برنیامدند و رفوزه شدند! با اینکه در بهترین کلاسهای دنیا شرکت کرده بودند که مدیر و #معلم و ناظمش، #پیامبر خدا بود.
خطرناک است و چیز مهمی است!.
یکوقتی یادم میآید که جناب #رهبر معظم صحبت میکرد در #تلویزیون. گویا شنیدم که میفرمود که «بعضی از روشنفکرها دارند رو به جای دیگر عقبگرد میکنند و به اسلام پشت میکنند»؛ واقعش اینطوری است و مخصوص #روشنفکر هم نیست، #طلبه هم همینطور است، #آخوند و #روحانی هم همینطور است، #دانشجو و اساتید هم همینطورند. هر کسی در این دنیا یکطور #امتحان دارد؛ #زن یکطور امتحان، #مرد یکطور. #جوان یکطور. #پیر یکطور.
پس اینکه کسی بخواهد از این امتحانات انشاءالله به #سلامت در برود، خیلی کار میخواهد و خیلی هم نتیجه دارد. یک شاهی و صنار نیست. حتی به قدر ارزش تمام کرهی زمین هم نمیشود گفت هست. ارزش مسلمانی و اسلام خیلی از این چیزها بالاتر است.
۷۷٫۳٫۹
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama