#طبق_نص_یک_کتاب_کهنه_قوم_برگزیده_اید
#محمدرضا_ترکی
چند روز پیش
بزدلانه
کودکان غزّه را
در "شجاعیه"
به خون کشیده اید!
آفرین!
واقعا که در شهامت و شرف پدیده اید
چشم بد به دور
قوم برگزیده اید!
از شما شریف تر کسی ندیده ام
جز جماعتی که کارشان
ماستمالی سیاه کاری شماست
چون به جیب هایشان رسیده اید!
اوج انتقاد و اعتراض این گروه
در برابر تمامی قساوت شما
گاه اخم ساده ای ست
گاه ژست پرافاده ای ست
مثل اینکه "بس کنید جنگ را
بس کنید نام و ننگ را
بس کنید بارش گلوله ی تفنگ را..."
بی که واقعاً بیان شود
کودکان غزّه اند
یا شما که در میان خاک و خون تپیده اید!
این گروه در برابر ستم همیشه بی طرف
این جماعت سیاه رو، ولی یقه سفید
مانده ام که ساقه ی چغندرند
در مسیر باد
یا که برگ بید؟!
#نو_نیمایی
#اعتراض
#طنز
#ضد_صهیونیستی
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/97571
#ماه_رمضون_ریتم_هوا_قشنگه…
#حدیث_لزر_غلامی
میخوام که آسمون فراهم کنم
با یاد تو روحمو آدم کنم!
تو، نون تو سفره ی درخت میذاری
پرندَهرو، رو بند رخت میذاری
تو لحظه ی سبز اذونو میدی
بامیه ی ماه رمضونو میدی
زمزمه ی دعامو...
صدای ربنامو...
گریه ی بیصدامو...
خدای من بگو داری هوامو...
ماه رمضون، ریتم هوا قشنگه
لحن تن پرندهها قشنگه
نذری پزون مادرا قشنگه
لحظه ی افطار شما قشنگه
اونور دنیا یه هوای دیگهست
اینور دنیا به خدا قشنگه
توی نت صدامی
تو لحن ربنامی
فقط خودت خدامی
خدا، بگو باهامی!
میخوام برم ماهمو پیدا کنم
تلخی روزگارو حلوا کنم
دنیارو تا تهش تماشا کنم
روزهمو با ستارهها وا کنم
میخوام حساب کتاب کنم قلبمو
مثل یه آدم، با خدا تاکنم
زمزمه ی دعامو...
صدای ربنامو...
گریه ی بیصدامو...
خدای من بگو داری هوامو...
#ترانه
#نیایش
#ویژه_نامه_ماه_مبارک_رمضان
@ayateghamze
http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/93415/categoryId/460
#خانه_ابری_ست_خدایا_رمضان_را_چه_کنم
#علیرضا_قزوه
بی تو ای جان جهان ، جان و جهان را چه کنم؟
خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟
ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت
خانه ابری ست خدایا ! رمضان را چه کنم؟
شانه بر زلف دعا می زنم و می گریم
موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟
صاحب " حیّ علی ... "! لقمه ی نوری برسان
سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟
کاتبان تو مرا خطّ امانی دادند
کشته ی خال توام ، خط امان را چه کنم؟
کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان
پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟
کاش می شد که سبک تر شوم از سایه ی خویش
آفتابا تو بگو! خواب گران را چه کنم؟
زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است
وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟
رنجه از طعنه ی پیران پریشان نشدم
با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟
غرقه ی موج رجز، گم شده ی بحر رمل
سینه خالی ز معانی ست ، بیان را چه کنم؟
#غزل
#نیایش
#ویژه_نامه_ماه_مبارک_رمضان
@ayateghamze
http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/208423/categoryId/460
#ما_را_ببر_به_ساحت_بی_رنگی_و_سکوت
#قربان_ولیئی
ای ذات ماورای صداها و رنگ ها
ماندیم لابه لای صداها و رنگ ها
فریاد! در پرستش بت ها تلف شدیم
کاری بکن، خدای صداها و رنگ ها!
اجزای بی تناسب اندام آدمیم
در کام اژدهای صداها و رنگ ها
ما را ببر به ساحت بی رنگی سکوت
ای ذات ماورای صداها و رنگ ها
#غزل
#نیایش
#ویژه_نامه_ماه_مبارک_رمضان
@ayateghamze
http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/158826/categoryId/460/
#رمضان_است_و_حال_من_خوب_است
#مرتضی_امیری_اسفندقه
روزه هایم اگر چه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است
رمضان است و من زلالم باز
صاحب روزی حلالم باز
می زند موج بی کران در من
پهنه در پهنه آسمان در من
چشم هایم ندیدنی را دید
رمضان است و من پر از خورشید
الفتی پاک با سحر دارم
تشنه ی لحظه های افطارم
رمضان است و گفتنم هوس است
راز از تو شنفتنم هوس است
از تو ای با من آشنا! از تو
از تو ای مهربان خدا! از تو
ای خدایی که جود آوردی
از عدم در وجود آوردی
ای خدایی که هستی ام دادی
حرمت حق پرستی ام دادی
ای سئوال مرا همیشه جواب
ای سبب! ای مسبب! ای اسباب!
پیش پایم همیشه روشن باش
با توام من، تو نیز با من باش
در نگاهم گناه می جوشد
تو نپوشی کسی نمی پوشد
با من ای مهربان، مدارا کن
گره از کار بسته ام وا کن
رمضان است و زنده ام، هستم
گفتگو با تو دارم و مستم
مستم از شربت و شرابی ناب
صمغ خورشید و شیره ی مهتاب
از شرابی که قسمت من بود
مثل من بود، صاف و روشن بود
از شرابی شبیه آزادی
لطف کردی خودت فرستادی
از شرابی که درد می افزود
نه زمینی، نه آسمانی بود
رمضان است و ماه نیمه ی بدر
شب تقسیم زندگی، شب قدر
شب قدر است و من همان تنها
دورم از هی هی و هیاهوها
نیست قرآن برابرم امشب
دست مولاست بر سرم امشب
ای خدای بزرگ بنده نواز
خالق خلسه های راز و نیاز
اولین اشتیاق شوق انگیز
آخرین شوق اشتیاق آمیز
می چکد شور تو در آوایم
می زنی موج در دعاهایم
هایِ تو هویِ من مرا دریاب
خسته ام، خسته، ای خدا دریاب
شب قدر است و می کنی تقسیم
برسان سهم دوستان یتیم
سهم من چیست؟ بندگی کردن
پاک و پاکیزه زندگی کردن
بار من ای یگانه سنگین است
سبُکم کن که سهمِ من این است
شب احیا تو با منی آری
من بخوابم اگر، تو بیداری
لطف داری به دست کوتاهم
می دهی آن چه را که می خواهم
ای خدا ای خدای پنهان، فاش
هم در این جا تو را ببینم کاش
تا بمیرم زلال و دل بیدار
مرگ من را به دست من بسپار
بسپارش به من به آگاهی
تا بمیرم چنان که می خواهی
بعد یک عمر خون دل خوردن
مطلع کن مرا شب مردن
ای خدا ای خدای نومیدان
زنده ی تا همیشه جاویدان
ای سزاوار گریه و خنده
مهربان هماره بخشنده
پاکبازم اگر چه گمراهم
از تو غیر از تو را نمی خواهم
بار تشویش از دلم بردار
وَ قِنا ربّنا عذاب النّار
شب قدر است و من چنین بی تاب
اِفتَتِح یا مفتّح الابواب...
#مثنوی
#توحیدی
#ویژه_نامه_ماه_مبارک_رمضان
@ayateghamze
http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/208719/categoryId/460
#ماه_مبارک_رمضان_روی_ماه_توست
#سید_محمدرضا_شرافت
با نیت نگاه تو آغاز می کنم
احساس خویش را به تو ابراز می کنم
شوقی درون سینه ی من جا گرفته است
حسی غریب در دل من پا گرفته است
حسی میان غربت و شادی و شوق و غم
حسی که گاه می چکد از چشم در حرم
ماه مبارک رمضان روی ماه توست
باید سرود شعر که مضمون نگاه توست
::
من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذره ام که آمده تا پیشگاه نور
در نام تو چه حس غریبی نهفته است
در نام تو چه خاطره ها می شود مرور
آقا غریب هستی و وقت سرودنت
حسی غریب در دل من می کند ظهور
من هم غریب مثل تو یا ایهالغریب
من کی صبور مثل تو یا ایهالصبور؟
با تو چقدر ماهیتم فرق می کند
مانند ایستادن شب در حضور نور
::
در پیشگاه آینه مرد مقربی
تو بضعه الرسولی و ریحانه النبی
ای نور روشنای دل و خانه ی نبی
ای جایگاه عرشی تو شانه ی نبی
روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است
نور تو ابتدای جهان روح عالم است
از قلب تو ندیده ام آقا رحیم تر
از بخشش و کرامت دستت کریم تر
حاتم به دست بخشش تو بوسه ها زده است
نزد فقیر بر لب تو نه نیامده است
::
مضمون بی بدیل غزل ها تبسمت
می آورد به وجد غزل را تبسمت
غمگین ترین روایت دنیاست اشک تو
شیرین ترین حکایت دنیا تبسمت
در هر نگاه تو چقدر غم نشسته است
غم می چکد ز چشم تو اما تبسمت...
یک شهر پیش روی تو دشنام هم دهد
پاسخ نمی دهی تو مگر با تبسمت
شیرین تر است نزد فقیران کدامیک
خرمای دست بخشش تو یا تبسمت؟
سنگ صبور! مأمن غم ها و درد ها!
ای خانه ات پناه همه کوچه گرد ها
صلحت حماسه ای ست که با روضه توأم است
صلحت چقدر آینه دار محرم است
باید شناخت صبر و شکیبایی تو را
باید گریست یک دهه تنهایی تو را
در لحظه لحظه زندگی تو غم است آه
غربت همیشه با دل تو توأم است آه
هرلحظه ی تو بوده نشان از غریبی ات
وای از غم دل تو امان از غریبی ات
عمری غریب بوده ولی صبر کرده ای
مانند لحظه های علی صبر کرده ای
#مثنوی_غزل
#مذهبی_ولایی
#امام_حسن علیه السلام
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/95319/categoryId/469/
#نسیم_هم_نرسیده_به_درک_پرچم_تو
#سید_حمیدرضا_برقعی
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
نسیم پنجرهء وحی! صبح زود بهشت
"اذا تنفس ِ" باران هوای شبنم تو
تو در نمازی و چون گوشواره می لرزد
شکوه عرش خدا، شانه های محکم تو
به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟
به راز عِزّةُ للّه نقش خاتم تو
من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم
که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو
تو کربلای سکوتی و چارده قرن است
نشسته ایم سر سفرهء مُحرم تو
چقدر جملهء"احلی من العسل " زیباست
و سالهاست همین جمله است مرهم تو
هوای روضه ندارم ولی کسی انگار
میان دفتر من می نویسد از غم تو
گریز می زند از ماتمت به عاشورا
گریز می زند از کربلا به ماتم تو
::
فقط نه دست زمین دور مانده از حرمت
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
از: رقعه
#غزل
#مذهبی_ولایی
#امام_حسن_علیه_السلام
@ayateghamze
http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/63/categoryId/469
#تو_را_ای_عشق_از_بین_هوس_ها_یافتم_آخر
#میلاد_حبیبی
به دست شعله های شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانه مسلک بودن خود را
اگر تقدیر، تن دادن به فرمان زلیخا بود
همان بهتر که دست گرگ می دیدم تن خود را
تو را ای عشق از بین هوس ها یافتم آخر
شبیه آنکه در انبار کاهی سوزن خود را
اگر این بار رو در رو شدم در آینه با خود
به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را
بگو با آسمان بغض دار پیرهن از ابر
برای گریه کردن پاره کن پیراهن خود را
به امّیدی که شاید بگذری از کوچه ام یک شب
به در آویختم فانوس هر شب روشن خود را
#غزل
#تعلیمی
#عاشقانه
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245362
#ما_مژده_ی_پیغام_رسولیم_به_سلمان
#جواد_اسلامی
بگذار بگویم که نگیرند به بازی
تیغ سخنم را دله دزدان حجازی
ما مژده ی پیغام رسولیم به سلمان
ما حافظ و خیام و خراسانی و رازی
اما تو چه داری که به جز فتنه ببافی
اما تو چه داری که به جز فرقه بسازی
شیریم و نمک خورده ی اولاد پیمبر
ما را نه نگاهی ست به شاهان نه نیازی
ما راست درفشی که نه شرقی و نه غربی
نه زنگی و رومی و نه تورانی و تازی
حاشا که نشینیم و تو در خطه ی رستم
بر گرده ی یاران علی اسب بتازی
اسکندر و ضحاک بگو خشم بگیرند
کی سحر شود کاوه در این شعبده بازی
تا کرد و لر و ترک و بلوچیم برادر
حاشا که بر این ملک کنی دست درازی
#غزل
#حماسی
#وحدت_ملی
#ضد_آل_سعود
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245363
#ما_اگر_گم_گشته_ی_راهیم_عیب_از_جاده_نیست
#حسین_مودب
ما اگر گمگشته ی راهیم عیب از جاده نیست
جاده ها جا میگذارند آنکه را آماده نیست
آب و نان از آن ِ دونان ، آسمان از آن ِ ما
این قفس سقف نگاه مردم آزاده نیست
پیش پای دوست سر افتاد ، اما سربلند
پیش پا افتاده اما پیش پا افتاده نیست
از وضو با خون ِ دل این "گونه" گل انداخته...
خنده ی مستانه ی این زخم ها از باده نیست
ساده از این کوچه ها ، این نام ها رد می شویم
رد شدن از معبر خون شهیدان ساده نیست
#غزل
#پایداری
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245364
#رضا_جان_است_شاه_مردم_ایران_رضاخان_نه
#محمدحسین_ملکیان
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشه ی مردم، غم نان نه
شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه
کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر
پریشان کرد جمع یکدل ما را ، پشیمان نه
سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد
که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه
یکی فریاد می زد شرمتان باد آی دژخیمان!
به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه
یکی فریاد سر می داد بر پیکر سری دارم
که آن را می سپارم دست تیغ و بر گریبان نه
برای او که کشتن را صلاح خویش می داند
تفاوت می کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!
کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آن ها کلاه زورگویان، نه!
گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی اینبار جمع ما پریشان، نه!
به جمهوری اسلامی ایران گفته ایم "آری"
به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه"
کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما می شود تحریم، کتمان نه
دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه!
#غزل
#مقاومت_اسلامی
#ضد_صهیونیستی
#قیام_گوهرشاد
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/242799
#این_خانه_بعد_رفتن_تو_سنگر_من_است
#عالیه_مهرابی
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
شد آخرین لباس تنت، دستمال اشک
این روضه را برای محرم گذاشتم
گفتی که صبر پیشه کن ای باغ مریمم
هر روز ختم سورهی مریم گذاشتم
هر بار روی خون تو قیمت گذاشتند
غمهای تازهای به روی غم گذاشتم
هرگز تکان شانهی دل را کسی ندید
من داغ لرزه را به دل بم گذاشتم
تو در رکاب حضرت زینب قدم زدی
من بر رکاب صبر تو، خاتم گذاشتم
حالا من و یتیمی گلهای باغ تو
قابی که روی چادر بختم گذاشتم
این خانه بعد رفتن تو سنگر من است
این گونه پا به خطّ مقدّم گذاشتم
#غزل
#پایداری
#مدافعان_حرم
#سبک_زندگی
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245365/
#به_ما_هم_رسم_این_رفتن_بیاموز
#سید_علی_موسوی_گرمارودی
شهید زنده ای جانباز نستوه
صلابت در تنت پیچیده چون کوه
گل خورشید باغ انقلابی
معمای شکفتن را جوابی
شبی رفتی و بی پا آمدی روز
به ما هم رسم این رفتن بیاموز
به جانبازی سند از پیش دادی
به راه دوست دست خویش دادی
کدر آیینه ی چشمان شکستی
چو چشم دل گشادی دیده بستی
فرو پوشیده ای از این جهان چشم
ز دل بگشوده ای بر آسمان چشم
چراغ سر تو را گر یافت سرپوش
دل خورشیدی ات کی گشت خاموش
گر اقیانوس آرامی به اندام
دلت دریاست کی می گیرد آرام
اگر ساکن فتادی صخره آسا
زبونی را فلج کردی سراپا
نگاهت برج بی تاب رهایی ست
دلت طوفان بحر آشنایی ست
تویی سرچشمه، نتوانی نجوشی
تویی خور، کی توانی رخ بپوشی
تو سرو باغ جانی، سبز رو باش
زبان دل تویی، در گفتگو باش
بگو! بخروش! بشکف! راهبر شو
برآ! بفشان! بروی و با ثمر شو
پرند سیمگون بر روی شب، کش
درافکن در دل افسرده آتش
جهان را سوی رادی رهنمون باش
چراغ افروز راه عشق و خون باش
#مثنوی
#پایداری
#جانباز
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245366
#لطفا_نشود_دوباره_تکرار
#افشین_علا
یک روز پدر به خاطر قرض
با غصه و آه و اخم بسیار
صبحانه نخورده رفت کنجی
تا صبح نشسته بود بیدار
مادر که همیشه مهربان است
با خنده نشست پیش بابا
آرام ز دست خود در آورد
یک حلقه ی زرد رنگ زیبا
ای کاش پدر نمی پذیرفت
ای کاش نمی فروختش زود
یک سال تمام غصه خوردیم
آن حلقه نشان عشقشان بود
یک سال تمام ما دو خواهر
چیزی نه خریده و نه خوردیم
امروز تمام پولمان را
بردیم به گوشه ای شمردیم
دیدیم که مبلغ کمی نیست
رفتیم یواشکی به بازار
یک حلقه شبیه آن خریدیم
با زحمت و جست و جوی بسیار
خشکش زد و باورش نمی شد
تا چشم پدر به حلقه افتاد
وقتی که شنید ماجرا را
با شادی و شرم خنده سرداد
آن وقت گرفتمان در آغوش
در حلقه ی دست پر توانش
برگشت که اشک را نبینیم
در قاب دو چشم مهربانش
گفتیم نگو به مادر این را
ما طاقت دردسر نداریم
گفتیم بگو خودت خریدی
ما هم مثلاً خبر نداریم
گفتیم بگو که هیچ گنجی
نایاب تر از دل شما نیست
آن را به کسی نمی فروشم
این حلقه که قابل شما نیست
گفتیم پدر نرو دوباره
با حلقه ی مادرم به بازار
این کار شما شگون ندارد
لطفا نشود دوباره تکرار
#چارپاره
#اجتماعی
#کودک_و_نوجوان
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245367
#با_عشق_اهلبیت_گره_خورده_هست_ما
#قادر_طهماسبی
شعر اول:
پیمان شکست دشمن شیطان پرست ما
نابود باد خصم سیه روی پست ما
از مسند غرور هیاهوی غرب را
پائین کشید همت یزدان پرست ما
هرکس که گشت حاکم کاخ سپید مُرد
در آرزوی دیدن روز شکست ما
ما وارث ولایت عشقیم کز ازل
با عشق اهل بیت گره خورده هست ما
ما هسته را به عشق ولایت شکافتیم
تا دور باد از خطر هسته هست ما
شعر دوم:
عاشقان را گر هزاران جان دهند
جمله را گر صحبت جانان دهند
اهل دل را دادن جان مشکل است
اهل دل جان را ولی آسان دهند
ما زجان آسان و خندان بگذریم
هر زمان مولای ما فرمان دهد
وقت آن شد گوشمالی سهمگین
فارسان بر لشکر شیطان دهند
این گرازان گریزان تا به کی
در بهشت قدس ما جولان دهند
ای فلسطین استقامت پیشه کن
تا به آزادی تو را امکان دهند
صبح آن روز درخشان دیر نیست
تا تو را آزادی از حرمان دهند
#غزل
#حماسی
#فلسطین
#ضد_امپریالیسم
#پایداری
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245368
#که_باشد_بارگاه_بضعه_ی_خیرالنسا_اینجا
#صفرعلی_احمدی
دوای درد بیدرمان اگر خواهی بیا اینجا
که یابی درد بیدرمان عالم را دوا اینجا
گرت دردی بُود در دل و گر باشد تو را مشکل
بیا دست دعا بردار سوی کبریا اینجا
بیا بر درگه اختالرضا دست توسل زن
که یابی استجابت را پذیرای دعا اینجا
مکن از درد و رنج و ابتلا یادی در این وادی
که خندد مبتلا در هر نفس بر ابتلا اینجا
مشام جان اگر خواهی معطر گرددت باری
بیا تا بشنوی بوی بهشت جانفزا اینجا
گدای درگه معصومه ی پاکیزه گوهر شو
که از قید تعلقها تو را سازد رها اینجا
بزن دست توسل را به درگاه عطای او
که باشد بحر جود و معدن لطف و عطا اینجا
گدای درگه او شو که گردد شامل حالت
هزاران گونه لطف و رحمت و جود و سخا اینجا
گدای درگه معصومه شو تا در شرف یابی
شهان را بر در لطف و عطایش جبههسا اینجا
بنازم بارگاه دختر موسیبن جعفر را
که خاکش میدهد آیینه ی جان را جلا اینجا
بُود این وادی رحمت که هر ساعت ز هر جانب
به گوش آید صدای جانفزای ربنّا اینجا
در این بیت مقدس با ادب بنشین که اهل دل
زیارت کرده مهدی را نه یک ره، بارها اینجا
در این بیت مقدس چون شوی واصل مشو غافل
که باشد بارگاه بضعه ی خیرالنساء اینجا
اگر از تربت گم گشته ی زهرا نشان جویی
گشا چشم بصیرت را که یابی برملا اینجا
به جز این درگه رحمت کجا پویی؟ که را جویی؟
طبیب اینجا، حبیب اینجا، دوا اینجا، شفا اینجا
در این درگه که لطف حق بود بر جمله ارزانی
چرا بیرون نگردد زآستین دعا اینجا؟
چرا بر خود نبالد احمدی کاو را عطا کرده
به لطف حضرت معصومهاش طبع رسا اینجا
یقین دارم که از احسان دخت موسی کاظم
قبول افتاده شعرش زابتدا تا انتها اینجا
#قصیده
#مذهبی_ولایی
#مدح
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
#شعر_مهاجرت
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245369
#از_پس_این_ابرها_پیداست_ماه_دیگری
#فاطمه_معصومه_شریف
توبه ی ما را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی می روم سوی گناه دیگری
لحظه لحظه پشت هم شیطان فریبم می دهد
می گذارد بر سر هر راه، چاه دیگری
گریه باید کرد تنها در عزای تو حسین
توبه غیر از این ندارد هیچ راه دیگری
مثل حر، من نیز برگشتم که غیر از خیمه ات
نیست ما را در همه عالم پناه دیگری
از سیاهی نیست بالاتر ولی رنگ غمت
هست بالاتر ز هر رنگ سیاه دیگری
ای زمان در طول تاریخ اینچنین داری سراغ؟
بی کفن، لب تشنه، بی سر پادشاه دیگری؟
آه از آن ساعت از آن گودال و از آن قتلگاه ...
آه از آن تل که خودش شد قتلگاه دیگری ...
می کشیدند آه هم شمشیرها هم نیزه ها
از دل هر تیر برمی خاست آه دیگری
کاش در آن لحظه ها یا خواهرش آنجا نبود
یا نمی انداخت بر جسمش نگاه دیگری...
نقطه ی پایان دنیا نیست هرگز کربلا
نه! جهان می ایستد در ایستگاه دیگری
انتقام خون اورا یک نفر خواهد گرفت
از پس این ابرها پیداست ماه دیگری...
#غزل
#مذهبی_ولایی
#عاشورایی
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245370/
#چه_شد_عطر_تنت_پیراهنت_را_بادها_بردند
#فائزه_زرافشان
دلم میخواست باشم راهی دشت جنون من هم
گل سرخی کنار لالههای واژگون من هم
بگو نام مرا در زمرهی عشاق بنویسند
که خوردم خون دلها بیستون در بیستون من هم
چه شد عطر تنت؟ پیراهنت را بادها بردند
رهایم کن که شیون سر دهم در سووشون من هم
هلا چاووش خوانان در غم گل نوحه خوان باشید
که امشب خون ببارم با نوای ارغنون من هم
پس از کوچ غم انگیز تو هر شب خلوتی دارم
میان خیمه انا الیه راجعون من هم
#غزل
#مطروحه_رهبری
#جانبازان_شیمیایی
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245371
#کربلا_پایان_پرچم_داری_زینب_نبود
#سما_روشنایی
آسمان بیشک پر از تکبیره الاحرام اوست
غم همیشه تشنهی دریای ناآرام اوست
اوج تفسیر تمام آیههای عاشقی
در میان خطبههای کربلا تا شام اوست
مثل نام مرتضی بعد از پیمبر دیدهام
هر کجا نام حسین آمد، پس از آن نام اوست
چشم هایش هیچ چیزی غیر زیبایی ندید
ما رأیت... اولین و آخرین پیغام اوست
شیعه بیتردید بیزینب به پایان میرسید
در دل ایمانی اگر داریم از اسلام اوست
از نجف تا کربلا موکب به موکب میروم
هر کجا پا میگذارم سفرهی اکرام اوست
کربلا پایان پرچم داری زینب نبود
تازه این آغاز ختم سورهی انعام اوست
#غزل
#مذهبی_ولایی
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245372/
#جهان_را_بیکران_را_جن_و_انسان_را_دعا_کردی
#سیده_فرشته_حسینی
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
تمامِ مردمِ ایران سرِ خوانِ شما هستند
که هم شیراز، هم قم، هم خراسان را دعا کردی
اثر کرده دعایت در زنی آوازهخوان حتی
و این یعنی تمامِ روسیاهان را دعا کردی
مبادا آن که دِینی باشد از زنجیر بر دوشت
غل و زنجیر را، دیوارِ زندان را دعا کردی
به ضربِ تازیانه روزهات را باز میکردند
تو اما قبلِ افطارت نگهبان را دعا کردی
#غزل
#مذهبی_ولایی
#امام_موسی_بن_جعفر علیه السلام
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245373
#چون_مرتع_سبزی_که_در_آن_گاو_چریده
#عباس_احمدی
یک شب به ھوای طلب فوت و فن شعر
ِ رفتم شب شعری من استاد ندیده
تا اینکه از این راه شود شعر تَر من
مطلوب دل و دیده اصحاب جریده
دیدم چه مراعات نظیری ست در آنجا
داخل شدم و حیرت من گشت عدیده
مردان ھمگی پاچه ی شلوار تفنگی
...زن ھا ھمگی مانتوی پندار دریده
من غرق تفکر شده بودم که به ناگاه
آھو بره ای ھمچو گل شاخه بریده
با نیت بد زد به دلم چشمک نابی
گفتم: برو ای شاعره ی خیر ندیده
از سوی دگر ھلھله برخاست به ناگاه
گفتم چه شده؟ – حضرت استاد رسیده
آمد به جلو البته بر دوش مریدان
استاد که در نوع خودش بود پدیده
از مرتبه ی زلف زده طعنه به گوریل
پیش از جلسه شصت گرم شیره کشیده
می شد به یقین گفت که در مملکت شعر
یک تپه نمانده است که بر آن نپریده!!
القصه نشستیم در ان جمع، ولیکن
زان خیل ندیدیم کسی صاحب ایده
ترس من از این بود و یقین داشتم این را
کاین عقده بدل می شود آخر به عقیده
از آن طرف محفل یکدفعه به پا خاست
قرتی بچه ای لاغرک و رنگ پریده
مویش فشن و دور سرش را زده با تیغ
چون مرتع سبزی که در آن گاو، چریده!
بالای تریبون شد و آنگاه چنین خواند:
طرفه غزلی (گرچه خودش گفت: قصیده!)
”ای یار وفا کرده و پیوند بریده
این بود وفاداری و عھد تو ندیده؟
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دھن آلوده ی یوسف ندریده“
من داد زدم: آی عمو شعر ز سعدی ست
پیچید به خود مثل یکی مارگزیده:
گفتا که شکایت کنم از دزدی سعدی!
بر صورت او ھم بزنم چند کشیده
گفتم: دھدت عقل، خدا، زد به ملاجم
”رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده!
#قطعه
#طنز
#اجتماعی
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245374/
#نگه_دار_دست_مرا_با_نگاهی
#محمود_حبیبی_کسبی
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی
فلک آستانی ملک پاسبانی
ضمان کارگاهی جنان بارگاهی
سلام ای غریبی که در صبح محشر
ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی
خیالت به سر خون هجرت به گردن
به شوق تو کردم چه شال و کلاهی
شلوغ است دورت ولی شد فراهم
عجب خلوتی خلوت دلبخواهی
چو آیینه از بس که دل نازکی تو
توان تا حریمت رسیدن به آهی
تو آیینه آیینه نوری و نوری
تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی
تو را مهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟
عجب کسر شأنی عجب اشتباهی
که مهر است در محضرت مرده شمعی
که ماه است پیش رخت روسیاهی
گرفته ست خورشید اذن دمیدن
ز نقاره خانه دم هر پگاهی
تویی شرط توحید و بی تو یقینا
همه نیست توحید جز لاإلهی
اگر ابر لطفت به محشر ببارد
نماند ثوابی نماند گناهی
به لطف تو کاه ثواب است کوهی
به بذل تو کوه گناه است کاهی
لب دره ی نفس لغزیده پایم
نگه دار دست مرا با نگاهی
منم آن گنهکار امیدواری
که دارد ز لطف تو پشت و پناهی
ندانم چگونه برآیم ز شکرش
اگر راه دادی مرا گاه گاهی
الهی مرا از حریمش مکن دور
مرا از حریمش مکن دور الهی
#غزل
#مذهبی_ولایی
#رضوی
#مدح
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245376
#امت_واحده_اقبال_دگر_می_خواهد
#علی_اکبر_شاه
فتنه این بار هم از شام به راه افتاده ست
کفر در هیئت اسلام به راه افتاده ست
علم آل سعود است به نام اسلام
فتنه ی عاد و ثمود است به نام اسلام
نهروان است و خوارج غم ایمان دارند
بر سر نیزه ببینید که قرآن دارند
باز هم وهم فتوحات به عزم حرم است
نفحات همه ما سهم فصوص الحکم است
باز از چشمه ی تاریخ جنون می جوشد
هند تا اندلس از غلغله خون می جوشد
سالها وعده ی منصور به خود می دادیم
مژده ی آمدن نور به خود می دادیم
بس که بر همت ما تیر شب خیره نشست
سال ها قامت ما زیر شب تیره نشست
ببری از بنگال هویدا نشده ست
آتشی در نفس قوال پیدا نشده ست
غزل خسرو در انجمنی غالب نیست
سخن بیدل اگر هست کسی طالب نیست
شور ققنوسی ما بال دگر می خواهد
امت واحده اقبال دگر می خواهد
فارسی حلقه ی پیوند خداجویان است
همچو خورشید در آفاق جهان تابان است
شمع اقبال برافروختنی خواهد شد
شعر ابریشم کشمیر غنی خواهد شد
موجی از آتش و آواز به پا می خیزد
شرق از خواب قرون باز به پا می خیزد
بانگ توحیدی بیداری امت از نو
در دل پیر و جوان شوق شهادت از نو
ولی است آن که در این معرکه حجت دارد
علی است آنکه به ما حکم ولایت دارد
به جهان نام امین ولوله می اندازد
به تن و جان زمین زلزله می اندازد
پیر ما پرچم توحید به دست آمده است
بر صف لشکر کفار شکست آمده است
#مثنوی
#بیداری_اسلامی
#حماسی
#وحدت_اسلامی
#ضد_نفاق
#شعرخوانی_در_محضر_رهبر_حکیم_انقلاب
#رمضان_المبارک_1397
@ayateghamze
https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/245377