eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم حجت‌الاسلام ▶️ بر در کشیده شعله های اختلافش را هیزم به هیزم جمع کرده ائتلافش را @hosenih مردی سکوت خلوت قدیسه ها را برد با مشت می کوبد به در، حرف خلافش را حتی در و دیوار با فریاد می گریند مرثیه خوان وقتی بخواند اعترافش را این خانه ی زهراست، اینجا مهبط وحی است عرشی که کعبه فرض می داند طوافش را خاکی شده آن چادری که شب به شب مریم پیش ملائک شرح می داده عفافش را عرش خدا در روضه می لرزد که نامردی محکم به دست فاطمه می زد غلافش را دستی شکسته که کریمان نقل می کردند بخشیدن پیراهن شام زفافش را @hosenih اشک علی باخون دل آمیخت در کوچه کوثر گرفت از گونه اش اشک مضافش را ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ طوفان، گدایِ های و هوی ذوالفقار است لبخندِ حیدر آرزوی ذوالفقار است از ضربِ شصتش خاطراتی ناب دارد خیبر اگر در جستجوی ذوالفقار است @hosenih آنکس که سیلی زد! نمیدانست انگار برّنده بودن خلق و خوی ذوالفقار است یک استخوانِ تیز از قوم ِ سقیفه عمریست در کنج گلوی ذوالفقار است دست و طناب و آتش و خشم و جسارت این ها همه رازِ مگویِ ذوالفقار است شد خاکِ پایش مُهر سلمان تا قیامت اشکِ علی(ع) آب وضوی ذوالفقار است وقتِ دفاعِ از ولایت خوش درخشید زهرا(س) یقیناً آبروی ذوالفقار است @hosenih آیاتِ کوثر دست بر پهلو گرفته قرانِ ناطق روبروی ذوالفقار است در سینه می ریزد علی(ع) بغض و غضب را این روزها دستش به روی ذوالفقار است! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شکر خدا که ریزه خور خوان دلبریم شکر خدا که نوکر آل پیمبریم شکر خدا که یوسف زهرا امام ماست شکر خدا که خادم زهرای اطهریم @hosenih عمری کنار سفره مولا نشسته ایم شکر خدا که دست بدامان حیدریم در بی کسی، همه کس ما سبط مصطفاست تا با عزیز فاطمه هستیم، سَروریم قابل اگر به رتبۀ مِنّا نبوده ایم شکر خدا غلامِ غلامانِ قنبریم شاید میان نامۀ بعدی، علی نوشت ما نسلِ صد هزارمیِ شاه خیبریم دلبر ندیده در ره او کشته میدهیم ما پیرو امام و شهیدان و رهبریم این عاشقی، هزینه اگر خواست حاضریم همچون شهیدِ عشق، اگر خواست، بی سریم ما را نخواست کشته ببیند، وگرنَه ما جان بر کفانِ غربتِ یک پاره حنجریم آقا قسم به مادرتان، تا هنوز هم در فکرِ انتقام ز سیلیِ مادریم @hosenih خود واقفی که دربدری های ما ز چیست ما داغدارِ چادرِ خاکی و معجریم گریه کنیم و سینه زنیم و خبر دهیم بر کشتۀ غریب، که سرباز لشگریم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سلام معنی والشمس، شرح الرحمن سلام وصف تو یس و کوثر و انسان سلام جلوه ای از نور چادرت خورشید تمام معنی شب های قدر در قرآن به ذات پاک شما سجده می کند کعبه بهشت با نخی از چادرت شود رضوان @hosenih خدا نهاده به دریای مرتضی صدفی میان آن، دو گهر، مثل لولو و مرجان دعای نور تو قرن هاست در تاریخ رسیده است به ما با روایت سلمان در آن زمانه که فتنه به جامعه افتد محبت تو و اولاد تو شود فرقان زمان فتح برای علی مشخص بود دعای خیر تو بوده همیشه پشتیبان اگر که گوشه نگاهی فقط بیندازی بهشت بر سر خوان تو می شود مهمان به من بگوی که با این مقام و منزلتت چرا مزار تو گشته ز دیده ها پنهان گمان کنم که خدا در بهشت خود دارد برایتان حرمی با چهارده ایوان سیاه پوش غم و غصه ات شده کعبه جماعتی ز ملک در عزات مرثیه خوان اگرچه بوی تو را حس نکرده نابینا اگرچه سایه ات از هر غریبه مانده نهان ولی برای دفاع از امام و رهبر خویش همیشه حاضر و با اقتدار در میدان سلاح رزم تو خطبه است در مبارزه ات که می کند پی هر جمله در جهان توفان چه خطبه ایست که سرتاسرش خدا جاریست چه خطبه ای؟ که تمامش پر است از برهان: هلا! چه شد که پس از مصطفی رها کردید هر آنچه گردن خود داشتید از آن پیمان میان خطبه ی تو مرتضی به سلمان گفت: بگو به فاطمه از جانب علی فرمان: مباد در وسط خطبه ات کنی نفرین که عرش از غم آه تو می شود لرزان بگو به فاطمه برخیز و سمت خانه برو امید نیست به این مردمان بی ایمان فدای بازوی غمدیده ات که با آن درد درست کرده برای تمام عالم نان اگرچه خسته ای از زخم نامسلمانی ولی بخاطر حیدر در این مدینه بمان هنوز از غم احمد سه ماه رفته، بگو... علی چگونه بسازد دوباره با هجران؟؟؟ بیا دوباره به روی علی بخند کمی که غصه ها برود، دردها شود درمان بمان که آب کنار حسین بگذاری بدون تو به خداوند می شود عطشان :: دوباره خانه مولا حسینیه شده و علی و فاطمه از داغ کربلا گریان @hosenih امان از آن دم آخر که در ته گودال حسین و نیزه و شمشیر و تیر و سنگ و سنان صدای فاطمه از عرش می رسید به گوش که پیرمرد رسید و کلوخ در دامان حسین تشنه لب و ش م ر روی سینه نشست برید حنجر و هرگز به او نداد امان... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تا تو هستی، کِی دلم خوارِ حوادث می‌شود؟ بوی مهرِ مادری دور و برم حس می‌شود @hosenih ای که با اذنِ شما ابیات کامل می‌شوند! مدح‌تان را گر نگوید شعر، ناقص می‌شود حضرتِ الله در زهرا تجلی می‌کند جلوه‌ی رحمانی‌اش هر وقت حادث می‌شود خیلِ بسیار ملائک، صف کشیده با نیاز وقتِ تسبیح و دعا، آنقدر خالص می‌شود @hosenih سوختن، زخمی شدن، پرپر زدن در پشتِ در این‌همه دل‌دادگی را عشق باعث می‌شود ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ جانی نمانده در تنت از بس گریستی هم بین بستری و هم انگار نیستی @hosenih این بار چندم است به دیوار رو زدی تا حیدرت به در نرسیده بایستی این رخت چیست رج به رجش آه میکشی مادر به فکر روز مبادای کیستی؟ پیراهنت ز فرط تقلا به خون نشست تا نخ برای پیرهن کهنه ریستی @hosenih زینب ببیند آتش اگر، گریه می‌کند مادر چرا تو آب که دیدی گریستی؟ ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ صدا آمد صدا آمد صدای رد پایی آشنا از کوچه‌ها آمد صدای پای احمد بوده یا اینکه زنی گلبرگ پیکر چادر آزادگی و بندگی بر سر خرامان می‌رود همتای پیغمبر در و دیوار در سجده درخت و سنگ و رمل و کوچه و بازار در سجده که کفو مرتضی، خیرالنساءآمد صدا آمد صدا آمد صدای همسر شیرخدا آمد؛ «کجا بردند حیدر را؟» صدا شیوا ولی افسوس و واویلا نفس از گرمگاه سینه‌اش بیرون که می‌آید؛ صدای خس‌خس و سرفه است صدا بسیار آشفته است صدا جانسوز می‌باشد صدا جانکاه «غبارآلوده مهر و ماه» صدا درگیر با هوهوی شلاق صدا با عربده درگیر مغیره آمده درگیر صدای قبضه‌ی شمشیر و دست مادرم زهرا صدای «واعلی»، «واحمزتا» آمد و اینجا روضه خوانی گفت: «جای زاده‌ی ام‌البنین خالی!» @hosenih صدا آمد صدای مادرم: « اسماء!» بیا و یاریم کن خیزم از بستر بنا دارم خودم جارو کنم این خانه، این غمخانه را آخر خودم نان می‌پزم یک بار دیگر سفره‌داری می‌کنم از بچه‌ها و شوهرم حیدر و آذین شد دوباره سفره‌ای ساده ولی از عشق پاک مادری و همسری رنگین دریغا عمر شادی کم شد و غم باز هم در خانه‌ی شیرخدا آمد صدا آمد، صدا آمد صدای در صدای قابض‌الارواح آنکس که برای بردن جان‌ها اجازه از کسی غیر از خدای خود نمی‌خواهد مودب پشت درب خانه‌ی زهرا اجازه هست آیا حضرت صدیقه‌ی کبری زکیه، طاهره، انسیه‌الحورا خدا ناظر، تمام انبیاء حاضر، جناب مصطفی حاضر، ملائک صف به صف آماده تا روح بلند و عرشی زهرا رود تا عالم بالا و جان از پیکر رنجور صدیقه جدا گشت و به سمت عالم قدس بقا آمد صدا آمد،صدای مجتبی آمد چرا از مادرم دیگر نمی آید صدا، اسماء تکلم کن دوباره با من و با زینبین و این حسین جانت، حسن گردد به قربانت یکی صورت به روی صورت مادر یکی صورت نهاده بر کف پاهای زهرا و صدای گریه‌ی زینب در این اثناء غبار آلوده از مسجد، خود صاحب عزا آمد صدا آمد صدای مرتضی آمد الا ای دختر پیغمبر طاها الا ای مادر طفلان من، زهرا منم من مرتضی، یک بار دیگر دیده وا کن همسرت شیرخدا آمد @hosenih و زهراچشم خود وا کرد و اشک غم سترد از دیده‌ی مولا ...«بمیرم من» ولی در سال شصت ویک، به ظهر روز عاشورا، هر آن چه زینب کبری صدا زد «واحسینا!» نیامد از تن صدپاره و حلقوم ببریده صدا، اما صدای هوهوی شلاق شمر بی‌حیا آمد صدای سیلی و غارت صدای شیون زن‌ها صدای دختری با گوش پاره که فقط می گفت: «یا زهرا!» صدا آمد صدای پیکری در زیر نعل اسب‌ها آمد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سجاده ام معطر از بوی ربنا بود آنچه شنیده میشد از من فقط خدا بود یک عمر آه و نفرین ، از این و آن شنیدم تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم ای کاش یک نفر هم یک دم به فکر ما بود @hosenih طفلان من به جای مردم گرسنه بودند افطار خانه ما در سفره شما بود امروز را نبینید این بی حیا لگد زد دیروز پشت این در جمعیت گدا بود من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود من درد مرتضی را با جان خود خریدم در راه عشق باید آماده بلا بود دستم شکست اما من درد حس نکردم اسم علی دوا بود ، ذکر علی شفا بود رفتم برای مردم حجت تمام کردم: او را که می کشیدید او حجت خدا بود ای کاش می شکستند این دست دیگرم را اما به جای این دست آن دست بسته وا بود با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد آن خانه ای که فرشش بال فرشته ها بود ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد وقتی سرم به در خورد ، فضه ! علی کجا بود ؟!! تازه میان کوچه قلبم به درد آمد حیدر برهنه سر بود ، حیدر برهنه پا بود . . . @hosenih تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید از بسکه مردن من چون شمع ، بیصدا بود از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود ای آخرت وفا کن با ما شکسته دلها با ما شکسته دلها دنیا که بی وفا بود ... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ موسمِ هجران و غم، روزی به سر خواهد رسید لحظه‌ی شیرینِ دیدارِ پدر خواهد رسید خاتمِ پیغمبران، او را بشارت داده است بگذرد ایامِ غم، فتح و ظفر خواهد رسید @hosenih روزِ تقسیمِ مصائب، با ملائک، گفت حق از غم و غصه به زهرا بیشتر خواهد رسید سیلی و غصبِ فدک، پایانِ داغِ ماه نیست مادرِ مظلومه‌ی ما، پشتِ در خواهد رسید یاسِ هجده ساله‌ای با قلبِ خون و قدّ خم، پشتِ در میسوزد و دین بر ثمر خواهد رسید آی مردم! خانه‌ی‌ او، مهبطِ وحی خداست بر شما یک‌روز، سوزِ این شرر خواهد رسید @hosenih با دو دستِ خویش، جسمِ لاله‌اش را خاک کرد مرتضی را روز و شب، خون بر جگر خواهد رسید از برای انتقامِ غصبِ حقِ فاطمه با خروشِ تیغِ حیدر، یک نفر خواهد رسید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با گزیدن‌های لب این درد را پنهان مکن هرچه خواهی کُن ولی این خانه را ویران مکن یاکه جارو می‌زنی یاکه غذا را می‌پزی جانِ زینب این مکن ، جان حسینت آن مکن @hosenih من‌که می‌دانم که از این زخم می‌پیچی به خود تاکه می‌آیم به زور این چهره را خندان مکن زینبت را می‌کُشی وقتی که خود را می‌کِشی مردِ خود را بیش از این شرمنده از طفلان مکن سرفه‌هایت را رها کُن لااقل آهی بکش شیشه‌ام می‌پاشی از هَم سینه را زندان مکن بر تَرک‌هایت ضرر دارد بغل وا می‌کنی با بغل واکردنت این جمع را گریان مکن @hosenih بشکند دستِ کسی که دستِ او دستت شکست هیچ کس آنجا نگفت اینگونه با قرآن مکن چهره پنهان کن  وصیت کن  شکایت کن  ولی با فشردن‌های دندان درد را پنهان مکن ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ندارد راه بر مقصد چنانچه بار، کج باشد نشان از خشت کج دارد، اگر دیوار، کج باشد هزاران بار اندوه و فغان سودی نخواهد داد مسیر نوکر از ارباب اگر یک بار کج باشد @hosenih شروع انحراف از راه مهدی ختم بر نار است شروع کج از آیینش، ادامه دار کج باشد یقینا ریسمانِ دستگیری از گنهکار است اگر که حلقه ای از گیسوی دلدار کج باشد طواف بی ولای فاطمه بر محور کفر است دقیقا مثل آن که سوزنِ پرگار کج باشد فدک را هم خلیفه چون خلافت غصبِ ناحق کرد همیشه دست نامردِ خیانتکار، کج باشد چه شد روز سقیفه؟! از مسیر مرتضی، اصلا چرا باید مسیر حرکت انصار کج باشد؟! @hosenih به هر صورت بسوزاند پر پروانه را، اما شکاف بدتری دارد اگر مسمار کج باشد *** چرا باید سر عباسِ آب آور سرِ نیزه به پیش محمل زینب، سر بازار کج باشد؟! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از ابتدا قیامت او آشکار بود آن بانویی که ممتحن کردگار بود در بندگی خویش خدای بقیه بود سرتا به پاش مظهر پروردگار بود در خانه با کنیز خودش همکلام بود در سجده با خدای خودش همجوار بود @hosenih مردان جنگی از پس او برنیامدند با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود کاری به این نداشت که تنها و بی کس است وقت گذر ز کوچه چه با اقتدار بود زهرا عجیب غیرتی عشق حیدرست پای علی برای بلا بی قرار بود از گرگهای شهر فدک را گرفته بود کرار بود گرچه خودش خانه دار بود بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟! غافل ازآنکه چادر او ذولفقار بود سیلی زدند جا بزند!گفت یا علی! یک دم عقب نرفت!سراپا وقار بود رویش کبود شد،رویشان را سیاه کرد با قامت شکسته عجب پای کار بود تا حشر خاک بر سر اهل مدینه کرد آن معجری که روی سرش پرغبار بود اصلا نخورد غصه آن گوش پاره را اما حسن نشست و پی گوشوار بود واضح تر از همیشه علی را نظاره کرد هرچند چشمهاش از آن ضربه تار بود ارثیه داد حضرت مادر به دخترش ارثیه ای که درد و غم بی شمار بود وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی زینب اسیر هلهله سی هزار بود.. @hosenih از یک کفن مضایقه کردند کوفیان بر روی بوریا بدنی آشکار بود درراه زینب از همه بدتر عذاب دید دخت علی به ناقه عریان سوار بود دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست با دست بسته فاتح این کارزار بود ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ لعنت به آنکه فاطمه را پشت در کشید آتش به آشیانه ی خیرالبشر کشید از سینه ی شکسته و مسمار در بپرس زهرا چها به پشت درِ شعله ور کشید @hosenih ثانی به یک لگد دو نفر را شهید کرد از پا فتاد مادر و شش ماهه پر کشید با یک لگد حرامیِ بی دین به باد داد شش ماه زحمتی که به حملِ پسر کشید مادر صدای یا ابتایش بلند شد وقتی که داد بر سرش آن بی پدر کشید (تَبَّت یَداه) دست به رویش بلند کرد ابرِ سیه به چهره همچون قمر کشید @hosenih دائم میان خانه سرش بسته بود ، آه زهرا چقدر دردِ سر از دردِ سر کشید مهدی بیا به دار بکش آتشش بزن هر چه کشید مادرتان از... کشید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
|⇦•به نام حضرت سلطان دین.. و توسل تقدیم به ساحت مشگل گشای عالم قَسیٖم‌النّار و الجنّة حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام _ حاج محمود کریمی •✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ به نام حضرت سلطان دین امام نجف به نام خاک دیار خدا به نام نجف به نام خاکِ زمینی که جمع ازداد است که پادشاه و گدا می شود غلام نجف دلیل خِلقت عالم دلیل خَلق زمین به احترام علی بود احترام نجف گمان کنم که خدا از ازل به دستِ خودش نوشته واژه ی الله را به بام نجف علی علیه سلام است کعبه ی دلها که واجب است کنی سجده در تمام نجف بشر کنار که حتی بعید نیست اگر که کعبه هم بزند بوسه بر مقام نجف در آرزویِ غبارش بمیر چون که خدا به دستِ فاطمه داد اختیار تام نجف به روی مومن و کافر در حرم باز است که رد هیچ کسی نیست در مرام نجف اول تو از پیاله ی هستی چشیده ای ما نیز خوردیم زِ جام دهانیت قنبر که خود لیاقت قنبر شدن نداشت اُفتاد بینِ جذبه ی قنبر کشانیت «لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•چه غصه ها که نخوردی.. تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه۹۸_ سید مجید بنی فاطمه•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوایِ همسایه کمی به فکر خودت باش در قنوتِ شبت بزرگ هست عزیزم خدایِ همسایه تو ناله کردی و همسایه را دعا کردی ز گریه‌ی تو در آمد صدایِ همسایه * این شبا تو جلسه بدون توسل و حاجت اگه بیای خودت ضرر کردی .. امشب با خانم حرف بزن .. بگو امشب اومدیم با بچه هات هم ناله بشیم .. خدا رحمت کنه همه پیرغلامایی که این مسیر رو به ما نشون دادن ..* دعایِ توست که مرگت سریع تر برسد همین شده ست دقیقا دعایِ همسایه کمر به قتل تو بستند باز هم بانو به فکر نانِ شبی و غذایِ همسایه به زخم دست تو پاشید آن نمک را که گرفته بود ز دستت گدایِ همسایه *همش برا دیگران دعا میکرد .. خودش پهلوش شکسته بود .. از فراق باباش رسول خدا ناله میزد .. عاقبت بچه ها دور مادرُ گرفتن گفتن مادر میشه ازت یه خواهشی داشته باشیم؟!.. اگر میشه خودت برا شفایِ خودت دعا کن .. همش داری برا همسایه ها و دیگران دعا میکنی .. یه روز بچه هارو صدا زد کنار بسترش گفت بیایید می خوام دعا کنم انقدر بچه ها خوشحال بودن گفتن الحمدالله مادر میخواد برا خودش دعا کنه .. حسن و حسین کنارِ بستر مادر زینب و کلثوم کنار بستر مادر دو تا بچه ها دوتا دستاشونُ آوردن مقابل صورتشون منتظر مادر دعا کنه .. دیدن بی بی آروم آروم دسته شکسته و لرزونشُ بالا آورد .. دعایِ مادر رد خور نداره یه مرتبه دیدن مادر گریه کنان یه دعایی کرد اللهم عجل وفاتی سریعا .. این بچه ها دستا رو سرشون اومد .. خدایا تو شاهد باش ، یه کاری کردن مردم مدینه، زهرایی که بچه های قد و نیم قد داشت از خدا طلب مرگ کرد .. (یه چی بگم دادت بلند شه؟..) همین روضه رو علامه‌ی امینی میخوند آیت الله عظما میلانی بلند شد گفت آقای امینی سوالم اینه چرا مادرِ ما فاطمه از خدا طلب مرگ کرد ؟!.. ناله امینی بلند شد گفت آخه هر آدم زنده ایی پهلو میخواد .. کسی که پهلوش صدمه ببینه نه میتونه راه بره ‌‌.. نه میتونه نفس بکشه .. نه میتونه بشینه .. مادر ما پهلو شکسته بود ‌‌.. همه مادرا دردشونُ از بچه هاشون قایم میکنن نیمه شب میذاشت بچه هاش میخوابیدن تازه نالش بلند میشد .. آه صورتم .. آه پهلوم .. آخ محسنمُ کشتن ..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
اللهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ. خدايا درود فرست بر على بن موسى الرّضا، امام پسنديده با تقواى بى عيب، و حجّتت بر هر كه بر زمين، و هر كه زير زمين است، آن راستگوى شهيد، درودى بسيار و كامل، و پاك و به هم پيوسته و پياپى و در پى هم، مانند برترين درودى كه بر هر یک از اوليائت فرستادى. (ع) 📸 هدی برزگر @aqr_ir
‍ السّلام عَلیکَ یااباصالِحَ المَهدی عَج ‌خوشا آن دل که مأوای تو باشد به سر شور و شکوفای تو باشد خوشا آن کس که با آینه ی دل تماشایِ سر و پای تو باشد به لب گوید مداوم ذکرِ جانت هر آن جانی که شیدای تو باشد خوشا آن دیده با اشکِ زلالش سکوتِ رازِ شبهای تو باشد ببین سر می نهم در کوچه باغت دلم آهوی صحرای تو باشد نخواهم ساحلِ امن تو، خواهم دلِ من غرقِ دریای تو باشد خوشا آن لب که در یادت شب و روز اذان گویِ مصلّای تو باشد خوشا آن چشم، آن چشمِ زلالی که دائم در تماشای تو باشد فروغِ دیدگانِ خسته ی من همیشه خواب و رویای تو باشد خوش آن جانی که در کویِ وصالت ز خود گم گشت و پیدایِ تو باشد @deabel
گر علی دل، قرار او زهراست ور علی گل، بهار او زهراست او که خود فخر خلقت است به حق مایۀ افتخار او زهراست جلوه‌گاه خداست خود، اما جلوۀ کردگار او زهراست ذوالفقارش اگر عدوکُش شد جوهرِ ذوالفقار او زهراست در علی می‌توان خدا را دید زآنکه آیینه‌دار او زهراست او ندارد به دار دنیا مِهر تا که دار و ندارِ او زهراست سیر، از سِیْرِ باغ و گلزارست گل و باغ و بهار او زهراست خود میان بهشت می‌بیند تا به خانه کنار او زهراست ✅ @deabel
اظهار درد دل به زبان آشنا نشد دل شد زخون لبالب واین غنچه وانشد آن جان ازآن زمان که جداازتنم شده ست یکدم سر من از سر زانو جدا نشد باآنکه دست دشمن دون بازویم شکست دیدی که دامن تو ز دستم رها نشد شرمنده ام،حمایت من بی نتیجه ماند دستم شکست وبند زدست تووانشد بسیاردیده اند که پیران خمیده اند امایکی چومن به جوانی دو تا نشد از ما کسی سراغ ندارد غریب تر در این میانه درد ز پهلو جدا نشد @deabel
چه می‌شدگرمراباغربت خودآشنامی‌کرد چه میشدسفره‌اش گر،گل برای غنچه وامیکرد چرامی‌کرددورازچارطفلش بسترخودرا گل ازچه خویش راازغنچه‌های خودجدامیکرد اگرازگریه‌اش همسایگان راشِکوه برلب بود دل شب‌هانمی‌زدپلک وآنان رادعامی‌کرد به چشم خویشتن دیدم که بشکستندبازویش ولی مادرمگردامان حیدررارهامی‌کرد هم ازسینه هم ازبازوش خون میرفت درآنروز ولیکن می‌دویدوبازبابم راصدامی‌کرد نمازعشق نیّت کردمابین درودیوار ولی زان پس رکوع خودمیان کوچه‌هامیکرد مرامی‌بردودست اوبه روی شانه‌ی من بود قددخترکنارمادرش کارعصا می‌کرد @deabel
نشاط خانهء مارفت و عشق، دیگر نیست که چارطفل دراین خانه هست ومادرنیست ازآن بهشت‌ که بی فاطمه ست بیزارم بهشت با گل بی خار من، برابر نیست سرم به چاه کنم درد دل به او گویم کسی که درد دلم می شنید دیگر نیست زبان گرفتن زینب شنیدنی باشد که ورد روز و شب او به غیر مادر نیست به روی من،همه درهای خانه هابسته ست یکی که باز کند در، به روی حیدر نیست ز پا فتاده ام و هر که بیندم گوید که این علی،مگر آن قهرمان خیبر نیست؟ منم به خانهء آتش گرفته بی دلسوز دلی که سوخت به حالم به جز دلِ درنیست زآیه آیهء غم،مصحف دلم پر شد ازآن زمان که به قرآن عشق کوثر نیست @deabel
*یابن فاطمه* حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است شوق دیدار مرا از نفس انداخته است از فراقت چه بگویم؟که نگفتن بهتر زخم بسیار مرا از نفس انداخته است آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم دیدم انگار مرا از نفس انداخته است ندبه های سحری شاهد غم هایم شد دوری از یار مرا از نفس انداخته است روضه خوان روضه بخوان...مادرسادات چه شد؟؟ خون مسمار مرا از نفس انداخته است یاد زهرا که می افتم دل من می لرزد در و دیوار مرا از نفس انداخته است وسط روضه ی زهرا س غم سنگین علی ع صد و ده بار مرا از نفس انداخته است با دل خسته ی خود مادر ما مهدی گفت درد خود را همه شب فاطمه با مهدی گفت ** @deabel
شب غریب و شب بی‌ستاره‌ای دارم به ماه از سر حسرت نظاره‌ای دارم مگر توان، گُل خورشید را به گِل پوشاند؟ چسان به خاک سپارم؟ چه چاره‌ای دارم؟ ز روی دختر من درد و داغ می‌بارد چه هاله گِرد رخ ماهپاره‌ای دارم تنی کبود و دو کودک میان یک حجره ضریح و زائر و دارالزیاره‌ای دارم دو گوشوارۀ عرش برین، حسین و حسن کنار مادر بی‌گوشواره‌ای دارم 🔹 @deabel
چه غم گرهرکسی ازمن بجزغم روبگرداند مبادا از سرم رو کاسه‌ی زانو بگرداند رهین منّت دردم که بنشسته به پهلویم به بستر،اومرا زین سوی،برآن سو بگرداند نگاه همسر تنهای من این راز می‌گوید که دیده؟همسری ازهمسر خود رو بگرداند زبس بیزارم ازدشمن عیادت چون کندازمن کمک از فضّه گیرم تا رخم از او بگرداند دلم را مژده دادم تا اجل آید به امدادم کجا بیمار رو، از کاسه‌ی دارو بگرداند پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری مگر آهم ازین پهلو به آن پهلو بگرداند فدایی علی هستم پی حفظش دلم خواهد اجل دست مرا گیرد به دور او بگرداند @deabel
ای بر حدیث غربت من ترجمان، بمان بر ماندنم پس از تو ندارم گمان، بمان دستاس و جانماز تو و مُهر و چادرت گویند یک صدا همه با هم بمان، بمان منشان به خاک، خانه نشین مدینه را خورشید را مگیر از این آسمان، بمان روی زمین نشاند مرا، راه رفتنت با آن‌ که تیر می‌خورم از این کمان، بمان صد چشم گشته‌ام که ببینم قد تو را ای سروِ من، اگر چه نماندی چمان، بمان 🔹 @deabel