#پاسخ_اعضا ❤️
در رابطه با خانمی که دور لبشون پوستش تیره شده از صابون تریاک استفاده کنن صابون تریاک یه لایه بردار قوی هست و بعد از چند بار استفاده این سیاهی برطرف میشه
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام. برای اون خانومی که کلید و پول گم کرده بودند!!!
یک فاتحه برای اویس قرنی بخونن
پیدا میشه انشالله.
❤️❤️❤️❤️
سلام
واقعاازاون خانم ممنونم!بالاخره یکی پیداشد که ماروبفهمه!
شمااولین نفرهستین که ماروتشویق به ازدواج کردین!
همه فقط بلدن بگن براتون زوووده!خیلی کوچیکی!
ولی اینطورنیست!خیلی ازماجوون هازودعاقل میشیم من خودم الان پونزده سالمه ولی اون موقع که میرفتم مدرسه وسیزده سالم بودمعلمم همیشه میگفت فاطمه توازسنت بیشترمیفهمی انگاربیست سالته!من الان خیلی پخته ام کارهاواشتباه هایی که همسن هام میکنن رواصلاانجام نمیدم وکلاپخته ترازدوستام وبقیه هستم ودوست دارم همسری داشته باشم که عاقل باشه وشماآقاپسرکسی نمیتونه نیازدرونی شماروبفهمه!چون برای مردم ماجاافتاده که پسربایدحتماکاروخونه داشته باشه تابتونه ازدواج کنه!شمام بین کارودرس روبایدانتخاب کنی تابتونی ازدواج کنی!
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
منم با حرف های اون شخصی که گفتن باید به فکر ازدواج نوجوان ها بود خیلی موافقم الان بعضی از نوجوان ها واقعا نیاز به ازدواج دارن و جالب این جاست که خانواده ها خودشون فکر میکنن زوده و اصلاخواست و نیاز بچشون براشون مهم نیست
دوستان نمیشه سن مشخصی رو برای ازدواج مشخص کرد یکی تو ۱۵ و ۱۶ سالگی آماده ازدواجه اما یکی ۳۰ سالش شده هنوز آماده نیست خواهشا فقط به سنشون توجه نکنین اگه حس کردین بچه هاتون مایل به ازدواجن باهاشون صحبت کنین و اگه دیدین جدی هستن کمکشون کنین و مانعشون نشین تا انشاءالله به سمت گناه نرن
اتفاقا من افرادی رو دیدم که آماده ازدواج بودن و تو سن پایین مثلا ۱۶ و ۱۷ با حمایت پدر و مادر و تحقیق کافی ازدواج کردن و الان خوشبخت و راضی ان چون جوان هستن و بیشتر میتونن برای زندگیشون تلاش کنن و همین طور برای بچه هاشون بیشتر حوصله دارن
و در آخر یه نکته رو توجه کنین اگه الکی مانع ازدواج بچه هاتون بشین بعدا هر گناهی که بکنن (گناه هایی که با ازدواج میشه جلوگیری کرد ) شما هم تو اون گناه سهیم میشین
انشاءالله هممون عاقبت بخیر بشیم
برای جوان ها خیلی دعا کنین
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
لطفا پیام منو هم بذارید 🙏
اون شخصی که گفتن دعا میخوان برای
جذب یه فرد😳🤨
آخه این دیگه چجورشه وقتی کسی شما
رو دوست نداره خب شما هم دوستش
نداشته باش برای خودت ارزش قائل
باش اینجور دوست داشتن ها فقط و فقط
یه آدم با لیاقت میخواد وقتی کسی شما
رو دوست نداره اون فرد لیاقت دوست
داشته شدن از طرف شما رو نداره
پس از این کارا نکن😕
به جاش شما خودت رو بساز
یعنی چی ؟ یعنی با همه مهربان باش
حتی اگه یه کسی که بهت بد کرد باهاش
خوب باش انگار نه انگار کاری کرده اینطوری
شما شخصیت و ارزش خودت رو بالا میبری
((یه نکته که شاید اشتباه برداشت کنی
اینه که دوست نداشتن در کمال*احترااام*))
ایمانتو قوی کن
عبد خدا باشی مطمئنا نه تنها تو آخرت
بلکه تو دنیا هم زندگیه سرشار از عشق و آرامش
رو تجربه خواهی کرد
بعضی ها عابدن ولی عبد نیستن
پس باید خودت رو عبد خدا کنی بعد عابدش
به پدر مادرت نیکی کن که دعای این دو نفر
زندگی رو میسازه
نگاهتو کنترل کن 😐 و کارای دیگه...
پس خودسازی کن ایمانتو قوی کن
اگه دعات مستجاب نمیشه حتما به صلاحت
نیس حتما داری حکم بدبختیتو از خدا میخوای
که خدا بهت نمیده دعا کن بهترشو بده
من همیشه از خدا بهترینو میخوام
هیچ وقت نگفتم اینو میخوام
پس در کنار اینا صبر داشته باش
که ز قوره حلوا سازی😊
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هشتادو_پنج با اومدن مادر مرضیه از اتاق بیرون اومدم .. بعد از ازدواجم با صنم ،مادر مرضیه مثل ق
#قسمت_هشتادو_شش
مادر عقب عقب رفت و گفت من دیگه طاقت ندارم ..اگر نزاری برگردم خودم رو میکشم..سم خریدم..همین امروز خبر مرگم به گوشت میرسه..
از پله ها پایین رفت و منو با کلی دلهره تنها گذاشت..
نمیدونستم چه کار کنم ..اگر مادر بلایی سر خودش میاورد عذاب وجدان منو خفه میکرد..
چند دقیقه ، کلافه قدم زدم .. نتونستم طاقت بیارم ..سریع از پله ها پایین رفتم.. مادر رو دیدم که با قدمهای بلند از حجره دور میشد .. خودم رو بهش رسوندم .. نتونستم "مادر"صداش کنم ..
بلند گفتم میدونی چه بلایی سر صنم آوردی؟؟
مادر ایستاد ولی برنگشت..ادامه دادم طبیب گفت شاید هیچ وقت نتونه مادر بشه..میدونم برای تو مهم نیست ولی برای من، تو زندگی من، مهمترین موضوع همینه...
مادر برگشت و گفت چرا برات مهمه؟ تو که بچه دار شدی .. بازم مرضیه برات بچه میاره ..غصه ی چی رو میخوری ؟
پوزخند عصبی زدم و گفتم غصه ی غصه خوردن صنم رو میخورم ..گفتم این برام مهمه ،نه بچه...من...تو...خیلی صنم رو آزار دادیم ..من از حق خودم میگذرم ، برگرد به عمارت...ولی..قبلش باید رضایت صنم رو بگیری...اگر صنم هم ازت گذشت برگرد ..
مادر چشمهاش برقی زد ولی با شنیدن شرطم اخمهاش در هم فرو رفت و گفت توقع داری بیام بیوفتم به پای صنم که اجازه بده برگردم خونه ی خودم ..
کنار صورتم رو خاروندم و گفتم راضیش کردی برگرد ..
برگشتم به حجره..اوقاتم تلخ شده بود و نتونستم کارم رو انجام بدم ..
زودتر از همیشه به خونه برگشتم .. دلم میخواست به دیدن دخترم برم ولی وقتی آفت گفت مادر مرضیه کنارش هست پشیمون شدم و به اتاق صنم رفتم ..
صنم از دیدنم تعجب کرد و گفت دلت طاقت نیاورد زود اومدی دخترت رو ببینی ..
دستش رو گرفتم و گفتم الان پیش کی ام؟ اومدم اونو ببینم ..
صنم لبخند بی فروغی زد و حرفی نزد..
چند لحظه تو سکوت گذشت .. صنم حالش خوش نبود .. میدونستم که غصه داره ولی مجبور بودم در مورد مادرم هم حرف بزنم ..
خیره چشمهای مشکیش شدم و گفتم..هر چی بین من و مادرم رد و بدل شده بود گفتم...
+خب..الان چی میگی؟
صنم بغض کرده بود ..بغضش از حرص و عصبانیت بود ..چونه اش میلرزید ..
_من...بچه ام ..نابود شدیم ..از من میخواهی از قاتل بچه ام بگذرم ....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام وقت بخیر
دختر خانومی که خواهرشون به شپش مبتلا شدن میخوام بهتون راهکار بدم
من خودم هم این بیماری شپش رو تجربه کردم خب شما همیشه باید روسریتون روی سرتون باشه چون خیلی زود انتقال پیدا میکنه
از مرکز بهداشت چند نوع لوسیون در مورد این بیماری هست که به صورت رایگان در اختیارتون قرار میدن و چند شانه مخصوص که طبق دستوری که داره باید استفاده بشه
روزای افتابی همینطور که هواستون به موهای خودتون هست داخل افتاب بشینید و رشک هارو از سر جدا کنید و با ناخنتون تخم های شپش رو له کنید که به دنیا نیان
با استفاده از ظرف اسپری ها یا ظرف شیشه شور ها سرکه سفید به موها بزنید چندی بعد بشورید
به موهای خواهرتون سس مایونز بزنید روش زدنش هم مثل رنگ مو رنگ گذاشتن هست
نرم کننده به موهابزنید و وقتی حسابی نرم و لخت شد با شونه مخصوص لای موها بکشید و رشک هارو خارج کنید
خواهرتون حموم بیشتری کنن...من هم توی سن ایشون همین بیماری رو گرفتم و الان پنج شیش سالی میگذره اونموقع ها موهامو کوتاه کرده بودم که راحتتر این بیماری از بین بره
برای اطلاع بیشتر توی اینترنت سرچ کنید
با سپاس از کانال عالیتون😍
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای خانومی که سرشون شپش گرفته بود من خودم دوسال سرم وسربچه هام شپش گرفته بود وهرکاری می کردم نمی رفت بعد یک داروخانه به ما گفت صابون دکتر خوش رج مخصوص شپش سر روبگیرین و بعد دوبار استفاده شپش از زندگی ما بعد دوسال رفت الحمدلله
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد اون دختر خانمی که خواهرش شپش گرفته میخاستم بگم من این موضوع پارسال برای دخترم رخ داد موهاش بلند بود هر راهکاری بگید انجام دادم از روعن زیتون گرفته تا سس مایونز و شاپو مخصوص شپش نتیجه ندیدم از یکی شنیدم تنباکو خوب گفتم بزار این راه راهم انتخاب کنم اول موهای خواهرت را کوتاه کن بعد تنباکو را تو اب بریز نیم ساعت خیس بخوره سرش را توری تو اب تنباکو کن که نره تو چشمش چون سوزمیوفته بعد بره حمام سرش را خوب شونه کنه با اب داع بعد از پنج روزدوباره تکرار کنه من با این روش هم دخترم را و هم خودم راکه درگیرش شده بودم درمان کردم
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
هوالشافی
به جهت درمان شپش:
اسفندبکوب وبگذار10دقیقه بجوشه وموقعیکه ولرم شدبزار روی سروماساژش بده سروبایه پلاستیک سرومحکم ببندتاابددیگه شپش نمیزنه
شستن سر با گل ختمی سفید
سعی کنید هر هفته قبل از حمام با روغنهای مفید مثل زیتون / نارگیل / بنفشه
موهاتون و کف سرتون چرب کنید
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با خانومی که خواهرش شپش سر گرفته...
منم ۴ سال پیش شپش گرفته بودم موهامو رنگ کردم ، اسپند دم کردم ، شامپو زدم ، حنا زدم و هزار تا کار دیگه ولی تا ۷ یا۸ ماه شپش هنوز از سرم نرفته بود آخرش به پیشنهاد یکی یه شب قبل خواب به موهام روغن مایع میزدم قشنگ روغنی میشد با کیسه میبستم میخوابیدم فردا شبش قشنگ شونه میزدم میشستم و از داروخونه پودر حشره کش خریده بودم از اون بی ضرر ها بعد روغن هم از اونا میزدم سرم فردا شب میشستم البته ناگفته نماند که از این پودر ها هفته ای نهایتا دو بار میشه استفاده کنید بیشتر از اون مضر هست و من حدودا ۵ یا ۶ بار تکرار کردم تا اخرش شپش سرم رفع شد موهای من خیلی خیلی پرپشت هستن و اندازشون هم تا زانومه و اینطوری خوب شدم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت خانمی که اومدن شهر قم خوش آمدی به شهر کریمه اهلبیت ماهم 20 ساله تو شهر قم زندگی میکنیم خدا پدرت رو رحمت کنه مادرتو هم براتون نگه داره شهر قم برای آینده هم خودتون هم بچه هایی که خواهی آورد انشالله خوب میشه چون آینده دارن, تو شهرهای کوچک وروستا آینده شون کمرنک یاحتی بیرنگ میشه منم پدرم از دنیا رفته مادم شبا تنها تو خونه میخوابه هر شب که میشه از راه دور ایت الکرسی میفرستم وبه خدا میسپارم باز خدارو شکر میکنم که رو پای خودش هستش مریضی داره ولی چاره چیه رامون دوره مادرمنم همیشه حمایتم کرده خواهر وبرادری اگه داری توشهرستان یه مدت پیش شما بمونه یه مدت هم بره شهرستان شما برید دیدنش باهاش تماس تلفنی داشته باشی اونم تنهایی احساس نمیکنه هر پدرومادری خوشبختی بچه هاشون رو میخوان انشالله که مشکلی براشون پیش نیاد تصمیم اشتباه نگیر از همین حالا آینده خودت وخونوادتو بساز 😊😊
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_دوم چون ناراحت بودم گفتم دوست دارم بچه جاریمو بکشم دوست دارم جفتشونو خفه کنم.. دختر خالم یکم
#بخش_سوم
مادرشوهرم با جاریم رفتن بیرون بلند بلند از من بد میگفتن، دلم میخواست دوباره قهر کنم برم خونه مامانم اما پشیمون شدم چون میعاد ناراحت میشد
گوشیمم برداشته بودن نمیتونستم کاری کنم، تا اومدن میعاد تو اتاق نشستم
وقتی اومد گفتم گوشیم گرفتن رفت ازشون پس گرفت
من اون شب از اتاق بیرون نرفتم دوباره با دخترخالم درددل کردم بازم تو عصبانیت پسر جاریم رو نفرین کردم.. تو اون خونه هرروز تنها تر میشدم اما بخاطر میعاد تحمل میکردم
تا اینکه یه روز دختر خالم گفت برم پیش دعا نویس بلکه دعا بده بچه بیارم منم قبول کردم باهم رفتیم پیش دعانویس یه دعا داد خوشحال از اینکه قراره بچه دار بشم برگشتم خونه، فرداش دخترخالم پیام داد گفت سمانه یادت نره دعایی که گرفتی بزار تو اتاق ایشالا دعاش جواب میده چشم جاریت از حدقه درمیاد
منم نوشتم تو فقط دعا کن دعا جواب بده تا این آشغال انقدر بخاطر بچه به من فخر نفروشه
چهار روز بعد یه دفه حال پسرجاریم بد شد بیرون روی شدید گرفت شبونه مجبور شدن ببرنش بیمارستان اونجا دو روز بستری شد وقتی آوردنش خونه وزنش نصف شده بود صورتش زرد زرد بود
مادر شوهرم با جاریم کارشون شد گریه... من حقیقتش بخاطر اون بچه ناراحت بودم اما بخاطر حال و روز جاریم خوشحال بودم اصلا هم پیششون نمیرفتم تا نگن بلایی سر بچشون آوردم
همینطور بچه لاغرتر و مریض تر میشد تا اینکه یه شب تازه میعاد اومده بود جاریم با شدت در اتاقمونو باز کرد پشتش مادرشوهرم اومد جاریم با داد گفت از خدا بی خبر تو رفتی برای بچه من دعا جادو گرفتی که بمیره؟..
اومد سمتم کتک بزنه که میعاد جلوش وایساد داد زد برو بیرون معصومه زن من برای چی باید واسه تو و بچت دعا بگیره چرا همش اذیتش میکنید چرا همش دنبال دعوایید..
مادرشوهرم کوبید به سینش گفت میعاد شیرم حلالت نباشه انقدر از زنت دفاع نکن بیا ببین چه پیامایی به دختر خالش داده همش آرزوی مرگ این بچه کرده فقط بخاطر اینکه خودش بچش نمیشه میخواد بچه برادرت بمیره
جاریم گوشیو سمت میعاد گرفت گفت بیا خودت ببین چندروز پیش رفته پیش دعا نویس برای بچم دعا گرفته از بعد اون دعا این بچه مریض شده.... دوباره افتاد به گریه
میعاد گوشیو گرفت من گفتم بخدا دروغ میگن میعاد من برای کسی دعا نگرفتم یکم بعد رنگ میعاد برگشت با عصبانیت گفت سمانه زود گوشیتو بده من ببینم اونموقع اصلا یاد پیامایی که به دختر خالم دادم نبودم گوشیو دادم به میعاد یکم که گذشت گفت خاک تو سرت سمانه تو رفتی برای این طفل دعا گرفتی؟ مگه من نگفتم برام مهم نیس بچه بیاری یا نه مگه نگفتم خونه برات میگیرم..
گفتم بخدا من برای کسی دعا نگرفتم...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#حرف_دل_اعضا ❤️
سلام من همون پسر ۱۶ سالم که در مورد ازدواج پیام داده بودم
شاید من توی پیام قبل خوب توضیح نداده بودم یا کامل نبود چون بعضی از دوستان کلا اشتباه فکر میکردن در مورد کار باید بگم چون چند ساله تو سپاه رفت و امد دارم استخدامم در مقطع افسری قطعی هست خب این بحث شغل که از راس ۱۸ سالگی میرم سرکار و تضمین شده یه عده دیگه از دوستان فکر کرده بودن من از سر هوس میخوام با یکی باشم تا نیاز جنسیم و خالی کنم میگفتن ورزش کن در صورتی که من دان ۲ دارم و سخت ورزش میکنم منظور من هم از ازدواج این نبود که فردا بریم زیر یه سقف تا ۲ سال میشه نامزد بود و اینم بگم که بعضی ها میخواستن منو منصرف کنن بگم من مقصر نیستم تو این دوره زمانی زندگی میکنم شما برید زندگی اماما رو ببینید امام(حسن سجاد کاظم جواد هادی)(ع) همه زیر ۲۰ سال ازدواج کردن بقیه هم که دیر ازدواج کردن دلیل داشته یا اصلا شاید بعضی ها بگن این مال خیلی وقت پیشه علامه حلی رو چی میگن اون که مال ۱۴۰۰ سال پیش نیست برید داستان ازدواجش رو بخونید تو ۱۵ سالگی ازدواج کرده بعضی دیگه گفته بودن تو خوبی ولی دختری که بیاد با تو باید ۱۲ ۱۳ سالش باشه اولا چطور مادر های شما این سن ازدواج میکردن مشکلی نبوده به ما رسید شدن بچه از طرفی حتما نباید چند سال اختلاف باشه چند ماه هم کافیه
دوستانی هم گفته بودن با روحانی یا کسی که پدرت حرفش رو میخونه صحبت کن واقعیتش من اصلا توان انجام این یکی کار رو ندارم، اگر کسی میتونه تو اين زمینه کمک کنه بگه، من تو شهر همدان زندگی میکنم میتونید ایدی منم از ادمین بگیرد مشکلی نیست
ولی نه من برای همه دارم میگم سعی کنید بجای اینکه یه نوجوان رو از چیزی که خدا بهش داده منصرف کنید تو راه درست بزارید چون اخرش شاید یه کاری هم بکنن که تا اخر عمر گناهش پاک نشه پس بجای اینکه بگید تو بچه ای بشین درس بخون بزارید هم با یکی باشه هم درس بخونه تازه اینطوری انگيزه درس خوندن هم بیشتر میشه برای فرد اینطوری همه چیز کنترل شده و حلاله
هیچ اشکالی نداره دو نفر ادم که دارن تو دوتا جای متخلف با خانواده زندگی میکنن همون خرج رو دو نفری داشته باشن
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام. وقت بخیر. من کار آزاد دارم مدتیه که مشتری ندارم کارم نمیچرخه. اگر دوستان راهکاری دارن برای رونق کسب و کار خواهش میکنم راهنمایی کنند. ممنونم
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
یه بار یه نفر گفتن که بیمه پویا برای دندان هست
میشه برام توضیح بدید
من دندونام خیلی کجه و نیاز به ارتودنسی داره و هزینه اش هم زیاده
میشه راهنماییم کنید ممنون
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ستاره جان لطفا پیام منم توی کانال بزارید😔
من ۱۴ سالم هست .علاقه زیادی به آرایشگری دارم خیلی هم استعداد دارم.
خانواده مذهبی دارم به همین دلیل مخالفت میکنن.
خیلی سخته که از علاقم بگذرم تا به چیزی که مادر پدرم میخوان برسن.
و مشکل دیگه ای هم که دارن اینه که خیلی گوشیو ازم میگیرن همش جلو ی فامیل یا هر جایی که هستیم میگن که من جنبه گوشی ندارم 😔
خیلی کم گوشی دستمه ولی بازم میگن چند وقت یه بار گوشیمو نگاه میکنن و چتامو میخونن با دوستام .بخاطر یک گروه چه حرفا که نزدن بهم😔😔
از مامان بابا های عزیز میخوام که اینقدر به بچه هاشون سخت نگیرم 😔😔 تا بچه ها بتونن با مامان باباشون راحت باشن😔
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
با سلام خدمت همه دوستان از ستاره جون میخام که این سوال من رو تو گروه قرار بدن،تا از راهنمایی دوستان استفاده کنم،من چند ماه هس شوهرم بیکاره، هر کاری هم پیدا میکنه ی روز میره بعد میاد میگه ای کار به درد نمیخوره باز بیکار میشه، اصلن هم تو زندگی نظر من حرفهای من براش اهمیت نداره،ذکر دعایی اگه میدونید بهم بگید،نماز توسعه رزق هم میخونم،خیلی زندگی داره بهم سخت میگذره😭😭😭🙏🙏🙏🌸
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام اگه همسرتون رانندگی رو بلد نباشه و هیچ کاری فنی (حتی باز و بسته کردن لامپ جهت تعویض لامپ ) هم نتونه انجام بده ولی دائم نسبت به تمیزی خونه و یخچال و مرتب بودن کمد لباس و اضاف نیومدن غذا تو بشقاب بچه ها و مرتب بودن اسباب بازی بچه ها و حتی مرتبی کفشها تو جا کفشی گیر بده و یه ذره از اینا در حد خیلی کم نامرتب باشه ساعتها نق و غر بزنه
چه واکنشی نشون میدین
با محبت و صحبت و دعوا و ...هم درست نشده 🤕
۱۲ ساله که خودم رانندگی میکنم ،کارهای فنی اگه بتونم خودم و اگه نتونم تعمیر کار خبر میکنم
ولی از غر زدن و گیر دادناش خسته شدم ،همیشه همه چیز باید طبق میل و نظرش باشه وگرنه غر زدناش شروع میشه
بعد اینهمه سال تحمل ،سه هفته اس که باهاش قهر کردم .نمیدونم باید چکار کنم
شاید باورتون نشه ولی شبیه مرداشدم
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
مشاوره و ویزیت طب اسلامی👇🏻🌹
@vizit1400
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام اون اقایی که فرمودن شغل ازادارن وکاسبی خرابه برادرم خواندن هر روز سوره طه بعد نماز صبح ومداومت بر خواندن ان البته سعی کنید نمازتون غذا نشه معجزه میکنه یاحق
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون اقایی که گفته شغلش ازاده ومشتری نداره ذکر یا جواد ائمه ادرکنی رو بعد هر نمازی ۱۴ مرتبه بگه ووقتی تو مغازش بیکاره این ذکره تکرار کنه ان شاالله که مشتری هاش زیاد میشن ...با تشکر از ادمین عزیز🙏
❤️❤️❤️❤️
برای اون عزیزی که بیمه پویا داشتن و میخواستن ارتودنسی کنن ..
ببین چون ارتودنسی جز کار های زیبایی بیمه زیر بارش نمیره فقط اگه خواستی دندون هاتو سرویس کنی میشه از بیمه استفاده کرد
ن فقط بیمه شما بلکه هیچ بیمه ای هزینه عمل های زیبایی رو نمیده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام اون دوستی که گفتن شوهرش رانندگی بلد نیست و کار فنی هم هیچ ولی مدام غر میزنه.ایشون بیکار هم هستن،؟یا شاغلین
اگه شاغله که میشه گفت تو دوازده سال کنار اومدین الآنم تحمل کنین
ولی اگه بیکار هست و حرف مفت میزنه که واقعا تحملش سخته و بهتره اقدام درمانی و قانونی انجام بدین .
❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید
برای خانومی که گفتن شوهرشون به ریز ترین چیز گیر میده و غر میزنه و خوده خانوم کارهای مردانه رو انجام میده
دقیقا مشکل همینجاست، اینکه توی زندگی جاتون عوض شده، از این به بعد سعی کنید کارهای مشکل رو به خودشون واگذارکنید، اونایی که بلده رو، البته این کار رو باید خیلی با سرعت کم وارد زندگی کنید، چون اگه یکباره باشه فکر میکنه دارید مسخره اش میکنید، تا جایی پیش برید که برای باز کردن در رب هم بهش بگید نمیتونم دستم زور نداره میشه بازش کنی، البته اینها رو با ظرافتهای زنانه ازش بخواید هم لحن هم تن صداتون هم حتی مهمه
نکته ی بعدی اینکه تشکر کردن رو هیچ وقت فراموش نکنید، حتی اگر یه دونه نون از بیرون خرید آورد تشکر کنید، گاهی از کارهایی که میکنه ذوق کنید، مردها اگر روی چهار تا نیازشون پاگذاشته بشه و فکر کنن نادیده گرفته شدن، غرغرو، بهانه گیر و گاهی برای برآورده شدن نیازشون دنبال کسی دیگه هم میرن
اول احساس قدرت
دوم تشکرو قدردانی
سوم تشویق
چهارم احترام
خانومایی که قهر میکنن یعنی دوتا نکته از جنبه های مرد رو له کردن یکی قدرت، یکی احترام
مگه میشه باز و بسته کردن لامپ رو بلد نباشه، شما با تشویق کارهای کوچیک باعث میشین همسرتون عوض کردن لامپ که هیچی، کل یه ماشین رو باز کنه دوباره ببنده
فقط شمام کم کم از رفتارهای مردانه دست بکشید، و زنانه رفتار کنید، مرد باید ببینه زنش بهش نیاز داره، وقتی شما همه ی کارهای حتی سخت رو هم انجام میدین احساس بی استفاده بودن میکنه و برای ابراز قدرت که نشون بده وجودش هست، شروع میکنه به گیردادن و غرزدن
گاهی وقتی دعوا میکنه و....ممکنه مستقیم نیاد عذرخواهی کنه، ولی وقتی بهتون میگه یه چایی برام بیار، یا مثلا درمورد سریال باتون حرف میزنه، این یعنی عذرخواهیه غیر مستقیم
شما تا میتونید توی زندگی ابراز نیاز کنید
که ایشون احساس قدرت کنه
مثلا بگید وای چقدر دلم بستنی میخواد، اینو بگید و برین سراغ کارتون، منتظر عکس العمل ایشون نشید، وقتی براتون خرید، کلی ذوق کنید و تشکر کنید که به فکرتون بود و براش مهم بود، اونم ترغیب میشه کارهای بیشتری کنه که شما تاییدش کنه که خودش به نیازش که ابراز قدرت هست برسه، از همین چیزای کوچیک شروع کنید
اگه اومد سراغتون بدونه داد و قال برین سر خونه زندگیتون، بعدم بگید من اصلا قهر نیومده بودم آدم از مرد به این آقایی قهر میکنه، خلاصه هی دروغ بگین تا کارنامه اعمالتون سیاه بشه، بلکه ایشون درست بشه 😂(شوخی بود)
خلاصه که خودتون باید مردانگی رو توی ایشون زنده کنید و حتما اااا زنانگی رو در خودتون موفق باشین
❤️❤️❤️❤️❤️
در مورد خانمی که شوهرش به همه چی گیر می ده و خودش هیچ کاری براش انجام نمی ده و حتی رانندگی بلد نیس عزیز دو راه داری یا اينکه بی محلی کن و اتفاقا بر خلاف میلش عمل کن بذار چند مدت همه چی ریخت و پاش باشه حتی اگر بدترین عکس العمل ها رو دیدی بی تفاوت باش همون جوری که خودش نسبت به هیچ کاری عکس العمل نشون نمی ده راه حل بعدی یه مدت مثل خودش به همه چیش گیر بده
حقیقت من شوهرم گاهی نسبت به بعضی چیزا بی تفاوت بود مثلا لباس شویی خراب بود و من چند ماه با دست لباس می شستم و اصلا هم ملاحظمو نمی کرد که کمتر لباساشو کثیف کنه منم یه چند روز تصمیم گرفتم بی خیال بشم و لباس نشورم گذشت و یه روز عجله ای می خواست بره بیرون و گفت لباس تمیز می خوام گفتم تمامشون کثیف هستن و نرسیدم بشورم اون لحظه از عصبانیت منفجر شد اما من گفتم خب بسکه با پودر لباس شستم دستم از خشکی زخم شده و واقعا هم دستام خیلی زبر و خشک شده بود
یکم بد خلقی کرد و رفت عصرش اومد لباساشو خودش شست منم لباسای پسرمم دادم گفتم خدا خیرت بده اینا هم بشور
یه هفته نگذشت فهمید من تو این چند ماه چقدر اذیت شدم
تعمیر کرد البته غر غر خیلی کرد درست استفاده نمی کنی تو خرابش کردی منم خیلی آروم گفتم پراید شمام دهبار زیر و بند و موتوری خرج برداشته وسیلس خراب میشه تازه مهم این بود که ماشین لباس شوی درست شد حالا بذار غر هم بزنه 😄😏
یه بارم هر چی بهش می گفتم مرغ و گوشت نداریم محل نداد یه روز منم برنج سفید خالی پختم گفت پس کو خورشتش منم گفتم همینه غذا چند بار گفتم نخریدی
خلاصه در کمال آرامش بیخیالی طی کردم تا خودش به نتیجه رسید توقعات الکی نمیشه داشت امیدوارم شمام به نتیجه برسی شما مسول تعمیر وسایل نیستی بذار خراب بمونن تا خودش هم عاجز بشه در مورد وسواس نظمی هم شوهر منم همین جوره با اینکه می دونه منم شاغل هستم ولی مثلا اگر لباسی تو کشوها نامرتب بود و درست تا نشده باشه خیلی غر می زنه منم می گم اشکال نداره این بار خودتون مرتب کنید منم دستم گیر کار بوده اتفاقا یه بارگفت خیلی بی نظمی چرا لباسا رو درست تا نزدی بذاری تو کشوها؟ تمام رو ریختم بیرون گفتم ممنون میشم شما مرتب کنی 😁😂 عصبی شد ولی تا زد تا ثابت کنه من خیلی شلخته هستم. مهم نیس اصلا من شلخته اما یاد گرفت خودش مسول نظم کمد و کشوی لباسش باشه 😉
البته هر کس شرایطش فرق می کنه ولی من پا بپاش تو مخارج خونه دارم از جیبم خرج می کنم برای همین تو این جور مسائل بهش می فهمونم که همون جور که از من توقع مالی داره منم تو کار خونه ازش توقع کمک دارم
❤️❤️❤️❤️❤️
در مورد شپش خیلیا راهکار دادن تمام راهکارهایی هم که دوستان دادن درسته و می تونه درمانگر باشه
اما علت اینکه بعضی نتیجه نمی گیرن و دوباره شپش برمی گرده لباسها و روسری ها و ملحفه ها فرش و هر جایی که طرف باهاش در تماس هستش باید عاری از رشک بشه تخم های شپش در اول خیلی ریز هست و گاهی به سختی دیده میشه حتی اگر یه تار موی ایشون جایی بیافته و روش تخم شپش باشه اون قابل انتقاله بهتره با محلول یا اسپری درمین (از داروخانه تهیه کنند) تمام تشک و پتو ها و بالش ها و حتی فرشها و... رو اسپری کنند اسپری درمین بی ضرره و باید روی سطوح بمونه
حتی الامکان لباساشون بعد از استفاده و قبل از شستن باید آفتاب بشن تا رشک تو لباسها کشته بشن چون با شستن نمی میرن مگر آب جوش
پس بهداشت خونه ومحیط، کار واجبی هست که اکثرا نمی دونن و فقط فکر می کنن با درمان شش فقط توی موها مشکل برطرف میشه اما یک تا دوهفته باید این کارا انجام بشه تا مشکل برطرف بشه بهتره کلیه لباسها و وسایل شخصی تو آفتاب باشن یا حتما از اسپری درمین استفاده بشه
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هشتادو_شش مادر عقب عقب رفت و گفت من دیگه طاقت ندارم ..اگر نزاری برگردم خودم رو میکشم..سم خری
#قسمت_هشتادو_هفت
نزدیکش شدم و از شونه هاش گرفتم و گفتم تو بگو من چی کار کنم؟ اگر مادرم بلایی سر خودش بیاره ،کسی نمیتونه جلوی حرف مردم رو بگیره ..
صنم سرش رو پائین انداخت و با ریشه های شالش ور رفت ..
نفس بلندی کشیدم و ادامه دادم خود خدا هم میگه از گناه هم بگذرید تا منم از شما بگذرم ..من و تو هم کم گناه نکردیم صنم...شاید بلاهایی که سرمون میاد بخاطر گناهانمونه..از مادرم بگذر ..بزار بیاد عمارت..مطمئنم اونم کاری میکنه از دلت در بیاد ..
صنم سرش رو بالا آورد ..اشکش سرازیر شد و گفت من..اگر بگذرم فقط بخاطر توعه..ولی نه حالا.. بزار کمی بگذره ..
از خوشحالی محکم بغلش کردم و گفتم قربون دل مهربونت ..پس منتظر باش ..مادر امروز ،فردا میاد سراغت...
چند روز بعد وقتی به خونه برگشتم، مادر مثل سابق روی ایوون نشسته بود و قلیون میکشید ..
زیر لب سلامی گفتم و به سراغ صنم رفتم ..کنجکاو بودم بدونم مادر به صنم چی گفته...
صنم مشغول بافتن موهاش بود ..با لبخند گفتم امیدوارم کارتون به گیس و گیس کشی نرسیده باشه..
صنم آهی کشید و گفت نه..
نشستم کنارش و بوسه ای به موهاش زدم و گفتم چی گفتی چی شد؟
صنم مغموم جواب داد گفت یوسف شرط کرده ،تو ازم بگذری.. منم گفتم تو منو از بچم جدا کردی ،من این کارو باهات نمیکنم ..
از شنیدن این حرف قلبم آتش گرفت...
**************
دو سال بعد...
صنم تو حیاط با گلچهره بازی میکرد تا خیاط بتونه راحت اندازه های مرضیه رو بگیره...
نگاه پر محبتی به گلچهره انداختم و به اتاق مهمونخونه رفتم ..
عمه و مادر مشغول صحبت بودند .. با دیدن من ،ساکت شدند..
مادر گفت کاش به آفت میگفتی یه مشت اسفند میریخت رو آتیش.. میترسم این خیاطه چشمش شور باشه بچه رو چشم بزنه
بلند شد و ادامه داد بزار خودم برم دود کنم ،خیالم راحت بشه..
بعد از رفتن مادر، عمه گفت یوسف جان اینقدر رفتید پیش طبیب ، چی گفتند بهتون؟
دستی به ریشم کشیدم و گفتم هیچی والا ،یه سری دارو میدن و میگن توکل کنید به خدا.
عمه صداش رو کمی پائین آورد و گفت یوسف این چه شرط و شروط مسخره ای که تو و مرضیه گذاشتید اون سالمه و میتونه این خونه رو پر بچه کنه واست
گلچهره چه گناهی کرده که باید بدون همبازی بزرگ بشه
+تقصیر من چیه ؟مرضیه شرط گذاشت و منم مجبور بودم قبول کنم حتی اجازه نمیده کنارش بشینم
عمه کمی خودش رو به سمت من کشید و گفت من باهاش حرف میزنم ،تو هم براش یه کادویی بگیر بزار دلش نرم بشه ..اون زنه ،ازت دلخوره، تو باید بری دور و برش ،نازش رو بخری
وقتی سکوت منو دید پرسید چیکار کنم پسرم؟ باهاش حرف بزنم؟
+عمه ،مرضیه یه دنده است قبول نمیکنه...
_ببین چطور راضیش میکنم....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#نظر_اعضا ❤️
سلام،وقتتون بخیر
در مورد آقا پسری که ۱۶ سالشونه و قصد ازدواج دارن
می خواستم بگمچه خوب که شما به فکر ازدواج هستی و می خوای از راه حلال اقدام کنی
بردار من از ۱۸ سالگی می گفت من دلممی خواد ازدواح کنم ولی متاسفانه همه ی خانواده دستش می نداختن
تا ۲۲ سالگی که نامزد کرد
درسته ۲۲ سالگی هم شاید از نظر خیلیا زود باشه،ولی همین زود بودن باعث شد همسرشم سنش پایین باشه و خیلی چیزا رو ساده بگیرن
مثلا خانمش گفت من سرویس طلا نمی خوام،عروسی آنچنانی نمی خوام
هنر اینه که آدم بتونه تو سن پایین ازدواج کنه،اینکه ده سال بری سرکار و پس انداز کنی و یه خرج کلان واسه عروسیت کنی که فایده نداره
خود من یه خانوممکه تو سن ۲۶ سالگی ازدواج کردم،یعنی ۶ سال بعد از خانم داداشم
در صورتی که اون توی این شش سال می تونه بچه هاشو بیاره،تو سن پایین هست و حوصله بچه و بازی و شلوغی بچه ها رو هم داره
وقتی هم بچه هاش ۴ و ۵ ساله میشن هنوز جوونه
دختر خانمای گل گروه،آقا پسرای عزیز
اگه شرایط ازدواح دارید ازدواجتون رو به هیچ عنوان به تاخیر نندازید
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با اون اقا پسر نوجون که گفتن دوست دارن ازدواج کنن و شرایط کارشون هم مهیاست میخواستم بگم خیلی فکره خوبیه که دوست داره تشکیل زندگی بده و به قوله خودشون دوسال نامزد بمونن چه اشکالی داره .الحمدلله که شرایطشون خوبه چه نیازه که از ازدواج منصرف بشن من خودم هم دوست دارم که پسرم شرایطش جور باشه که بتونم حتما ۱۸ سالگی دامادش کنم . توی این دوره زمونه واقعا این بیشتر به صلاح فرزندانمون هست .شما اقا پسره گل اگه میتونی و با مادرت راحتی ررو و با مادرت در میان بگذار و راضیش کن تا ایشون هم پدرتون رو راضی کنن و بهشون بگو توی این شرایط جامعه من دوست دارم زود ازدواج کنم که خدا نکرده به گناه الوده نشم .یک گفتگوی صمیمانه .چون خودت اخلاق مادرت رو میشناسی و اگه با احترام بتونی ایشون رو راضی کنی با دلایل منطقی فکر کنم بهترین کار رو انجام دادی چون معمولا مامان ها باباها رو میتونن توی این جور موارد راضی کنن البته بازم نسبت به اخلاقیات بابات .موفق باشی انشاالله و خوشبخت باشی
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام🙂
من ۱۷ سالم هست و خودمم دخترم😍😌
میخوام در مورد اون آقا پسر ۱۶ ساله و اون خانومی که در مورد ازدواج زود صحبت کرده بودن چند خطی بگم...❤️
اول از همه اون خانم که واقعا راست میگن و ما رو درک میکنند ، دعای خیر ما نوجوون ها پشت و پناهتون خانم محترم🤲
و بعد هم اون آقا پسر ۱۶ ساله که قصد ازدواج دارند ، من شما رو بخوبی درک میکنم 🙃 درسته شاگرد ممتازی هستم و آینده ام هم برام مهمه ولی حس و حال شما رو دارم میدونم این قصد شما نه به خاطر هوس و نیاز جنسی هست و نه خیلی چیز های دیگه که بزرگتر های جمع گفته بودند من توهینی بهشون نمیکنم ولی شاید چون حس شما رو درک نمیکنند 🤷🏻♀
من میدونم که شما از درون آشفته هستی منظورم افسردگی نیست ولی مطمئن هستم خودت میفهمی منظورم رو ، میدونم آروم و قرار نداری ، میدونم دنبال آرامشی ،میدونم دنبال یکی هستی که کنارش آروم بشی ،میدونم میخوای کسی باشه که باهاش کامل بشی و اینم میدونم راهت ازدواج هست ...🧚🏻♀
خواهر خود منم ۱۳ ساله بود عقد شد و شوهرش هم ۱۵ سالش بود و ۳ سال نامزد موندن بعد رفتن سر خونه زندگیشان و الانم یه دختر ۷ ساله دارن و خوش و خرم دارن زندگی میکنند
پیشنهاد من بهتون اینه که با یه خواهر یا برادری در میون بذارید تا به پدر مادرتون بگن❤️🕊🌷
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام میخواستم در مورد اون آقا پسر ۱۶ ساله بگم.
ازدواج کردن در سن شما هیچ مشکلی نداره.
تازه شما که میگین کار دارین و بیشتر از سنتون میفهمین.
ولی پسرگل
شما از عهده اداره یک زندگی بر میاین؟
توان خرجی دادن به خانمتون و انشاءالله بعد ها فرزندتون رو دارین؟
شما میگی ۱۸ سالگی میرم سرکار
الان در سن ۱۶ سالگی ازدواج کنین
این دو سال چیکار میخواین بکنین؟
خواهر منم مثل شما بود
هم بیشتر از سنش میفهمید و هم علاقه به ازدواج داشت اونقدر هم عجول بود که ۱۴ سالگی شد همسر پسری ۱۷ ساله.
حالا این داماد ما سه سال که نامزد بودند
چهار سال هم عقد
روی هم هفت سال.
هفت سال رو بخوای اینجوری بگذرونی خیلی سخته.شاید الان بگی مشکلی نیست بالاخره یکی رو داری که با دنیا عوضش نمیکنی.ولی بعدا پشیمون میشی مثل خواهر من که الان تازه ۲۱ سالش شده قصد دارن عروسی بگیرن.
بعدم هفت سال بعد عروسی بگیری اصلا دیگه مزه نداره که....
من تجربه زندگی آبجیمو گفتم.که بدونی الان داغی واسه ازدواج تمام نیاز هات بهت میفهمونن که باید ازدواج کنی.
اما بعدا که این نیاز ها فروکش کرد مطمئن باش پشیمون میشی.هم شما هم اون دختر خانم که بالاخره سنش از شما کمتر هست
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام بر همگی دوستان در مورد برادر ۱۶ ساله که قصد ازدواج داره پسرم شما همه شرایط را داری مهمترینش کاره برو با مادر یا پدرت صحبت کن ایرادی نداره مهم بل
بلوغ جسمی و عاطفیه ی و فکری و اجتماعی است که با تعریفهای شما همش را داری خوشبخت بشی پسرم آستینت را بالا بزن و یه همسر خوب پیدا کن عاقبت به خیر بشی
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
من در جواب اقا پسری ک 16 سالشه میخام بگم
واقعا فکرت درسته. بنظر منم بجای گناه باید ازدواج کنی
از یکی کمک بگیر تا با خانوادت صحبت کنه و مشکلتو بگه مثل ی مشاور
منم 15 سالمه و وقتی تو بحث های بزرگترا شرکت میکنم واقعا بابام میگه هدیه ت بیشتر از ما سر در میاری
خیلیها هستن ک زود عقلشون کامل میشه و فقط سنشون کمه
واقعا شنیدید ک میگن سن فقط ی عدده مهم عقل انسان و طرز تفکرشه
پس توعم با توکل ب خدا و اگه میتونی با ی مشاور یا یکی ک ازت بزرگتر باشه و باهاش راحت باشی صحبت کن
تا انشالله ب امید خدا مشکلت حل میشه
من ب حضرت فاطمه خیلی اعتماد دارم ازش کمک بخا ک همه چی درست میشه
موفق باشی یاعلی🖐
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#نظر_اعضا ❤️
در رابطه با آن عزیزی که ۱۶سال دارند وقصد ازدواج دارند
باید بگم اصل تصمیم شما به جاست وراه دیگری هم ندارد
ولی باید دختری که عاقل باشد وحایز شرایط انتخاب کنید
نه ازاین دختران عروسکی که به درد دکوراسیون می خورند و کودک صفتند
اگر درست انتخاب نکنید ،خدای نکرده پشیمان
خواهید شد براتون دعا می کنم موفق باشید
❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد اقا پسر که پدرشون راضی نمیشن خوب من میگم اگه میشه صبر کنن صبر تلخه ولی خوب صبر کنن یا اینکه دعا کنن نذری چیزی بردارن خودشون دعا کنن که پدرشون راضی بشه
❤️❤️❤️❤️❤️
باسلام درجواب اون اقا پسر16ساله که قصد ازدواج داره، من داداشام توسن21سالگی ازدواج کردن همه میگفتن چقد زود براشون زن گرفتین ولی مامانم میگفت خوبه باهم بزرگ میشن الهی شکر هم زن داداشام با داداشام خوبن. خواستم اینو بگم من داداشم موقعی میخواستن بگن زن میخوان با خنده وشوخی به مامانم میگفتن حالا کی میری برای خودت عروس انتخاب کنی، یا اینکه کی قراره ما داماد بشیم اینجوری دیگه مامانم دوزاریش میوفتادکه بللله اقا پسرش زن میخواد، مامانم به بابام میگفت دوستانه ازشون میپرسیدن کجا دلت گیرکرده وعاشق شدی دیگه داداشامم چون منتظر چنین موقعی بودن حرفشونو میزدن که عاشق فلانی هستم بعداگه بابا ومامانم تاییدشون میکردن خودشون رفتن خواستگاری و عقد. الهی شکرهرکدوم دوتا بچه دارن😍
ان شاء الله شماهم خوشبخت باشی
❤️❤️❤️❤️
سلام من همون خانمی هستم که همسر غر غرو داره
من فقط عیب ایشون رو گفتم .چون واقعا اذیت میشم و غر زدناش رو اعصابه .گفتم قهر کردم تو خونه خودم قهرم .سلام و خدا حافظ و ...داریم
ایشون کارمند هستن و از لحاظ تامین ما یحتاج منزل و محبت و مسافرت و ...عالی هستن ،خونه و ماشین هم از روز اول به صورت سورپرایزی به نام من زدن
خوبیهاشون خیلی بیشتره ولی با غر زدناشون خوبیهاشون کمرنگ میشه
بازم ممنون از جواب عزیزم
❤️❤️❤️
در مورد اون خانومی که ۱۲ ساله همه کارای خونه و رانندگی و فنی رو خودشون انجام میدن باید بگم خدا قوت داداش😉 عین خودمی منم ۲۵ ساله مرد شدم ☺️😚همه کارا رو خودم میکنم تازه با دو تا بچه جوون که تو این دوره زمونه از پس خواسته های جوونا براومدن و باهاشون حوصله کردن خودش کلی پروژه داره. شاغل هم هستم تازه باید جوابگوی غرها و ادا و اصولهای حضرت آقا و خانواده شون هم باشم .چند سال اول خیلی اذیت میشدم و حرص میخوردم جوری که خیلی زود همه موهام سفید شد.فکر کن هنوز ۴۵ سالمه ولی کل موهام سفیده ولی کم کم یاد گرفتم یه چشم بهشون بگم و کار خودمو بکنم و در ضمن همه کارا، به خودم و سلامتیم و تفریحاتم هم برسم.حضرت اجل و قومش هم به لطف جاری های بعدی که قشنگ پوست شون رو کَندن فهمیدن که همیشه هم نباید لطف مکرر وظیفه بشه.تازه همه حقوقم رو هم تو خونه خرج میکردم اصلا هم به چشم نمیومد وقتی هم از همسرم پول میخواستم کلی غر میزد الان دیگه اصلا تو خونه خرج نمیکنم فقط کمی برای خودم و بچه ها خرج میکنم بقیه شو پس انداز میکنم و وقتی مقدارش زیاد شد برای خودم سرمایه گذاري میکنم بقیه مخارج هم به عهده جناب همسره چون فهمیدم که وظیفه شه که زن و بچه ش رو تامین کنه وگرنه میره خرج دیگران میکنه.کارها رو هم با ترفندهای مختلف یه مقداریش رو انداختم گردن خودش ولی نه کاملا چون تو یه سری از کارا واقعا قبولش ندارم.حالا چند ساله حال خودم خوبه و آرامش دارم بقیه هم دارن رفتار درست رو یاد میگیرن البته برای منکه دیگه مهم نیست .شما هم عزیزجان فقط به فکر سلامتی و خوشی خودت و بچه هات باش. از همه دوستان و آدمین جان عذرخواهی میکنم که طولانی شد
❤️❤️❤️❤️❤️
خانمی که برای رفع شپش راهکار خواستند..
عزیزم
برای رفع شپش، یه راهکار خیلی ساده هست که به هیلی از مراجعه کننده هامون توصیه میکنیم و جواب میگیرن، مادر یک دختر حدود 15 ساله، میگفت خدا خیرتون بده. راحت شدم. همیشه استرس داشتم میترسیدم همه مون بگیریم.
و اما راهکار:👇
سرکه سیب رو هر شب به مقداری که سطح پوست سر مرطوب بشه، بریزید، بعد ماساژ بدید، بعدش با یک روسری یا کلاه مخصوص رنگ که تو آرایشگاه ها استفاده میشه از لوازم آرایشی فروشی بخرید. بزارید سرتون. با خیال راحت بخوابید. درمان میشه.
موهاتون رو بخاطر این مورد، کوتاه نکنید. حیفه واقعا.
حالا که روش درمان رو متوجه شدیم، لطفا رسانه باشیم🌹🌹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هشتادو_هفت نزدیکش شدم و از شونه هاش گرفتم و گفتم تو بگو من چی کار کنم؟ اگر مادرم بلایی سر خو
#قسمت_هشتادو_هشت
از رفتار مرضیه و بی محلیهاش بدم میومد و طی این دوسال با وجود گلچهره هم ،بهش سردتر شده بودم و برام تبدیل شده بود به همخونه .. ولی دلم بچه میخواست .. مخصوصا پسر .. باید پسری میبود که بعد از من حجره رو اداره میکرد ..
نفس بلندی کشیدم و گفتم نه ..عمه..فعلا حرفی نزن ..بزار اول با صنم حرف بزنم ..دوست ندارم پنهونی کاری بکنم ..
عمه لبخندش جمع شد و اخم ریزی کرد و گفت مرضیه بود که صنم اومد ..میدونه زنته..بچه داری ازش..
میون حرفش پریدم و گفتم باشه عمه..یه قرار و مداری بین ماها بوده ..الان باید با صنم حرف بزنم..
عمه صورتش رو جمع کرد و گفت یوسف ناسلامتی تو مردی.. واسه کارهات و پیش زن عقدیت رفتن، از زن دیگه ات اجازه میگیری؟
همین کارها رو میکنی که مادرت و مرضیه حساس شدند...
لبخندی زدم و گفتم چه اجازه ای عمه..
نخواستم بیشتر توضیح بدم و ادامه ندادم ..
بلند شدم از اتاق بیرون برم عمه گفت ولی کاش میزاشتی من با مرضیه حرف میزدم ..
جدی جواب دادم به وقتش خودم حرف میزنم...
روی پله ها نشستم و صنم و گلچهره رو تماشا کردم ..چقدر مادربودن به صنم میومد..حتما مادر مهربونی میشد..
آهی کشیدم و سرم رو بالا بردم ..تو دلم از خدا خواستم هرچه زودتر صنم حامله بشه..تا دوباره بتونم برق شیطنت و شادی رو تو چشمهای صنم ببینم ..
اینقدر تو حال و هوای خودم بودم که متوجه نشدم چه موقع صنم نزدیکم شده بود...
صنم آرنجش رو تکیه داد به پام و گفت به خدا چی میگی؟؟
مهربون نگاهش کردم و گفتم خواستم دلت و لبت همیشه بخنده..
صنم چشمهاش رو ریز کرد و گفت با سیاست جواب نده، دقیقا بگو چی میگفتی؟
گوشه روسریش رو آروم کشیدم و گفتم امشب باهات حرف دارم ،بعد از شام زود برو اتاقمون...
صنم باشه ای گفت ولی نگرانی رو تو چهره اش دیدم ...
شام رو که خوردیم صنم به بهانه ی خستگی زود به اتاق رفت ..چند دقیقه بعد هم من بلند شدم و گفتم ببخشید عمه، صبح زود باید بیدار بشم میرم بخوابم..
یک لحظه متوجه شدم که مرضیه پوزخند ریزی زد ..
فهمیدم فکر دیگه ای کرده..
صنم رختخوابمون رو پهن کرده بود و وسط تشک نشسته بود..
تا وارد شدم پرسید در مورد چی میخواهی حرف بزنی؟
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام.
من نزدیک5ساله ک ازدواج کردیم رابطه خوبی خداراشکر با شوهرم دارم ولی وقتی با خانواده اش به بیرون میرویم رابطمون به گرمی وقتی ک خودمون دوتا هستیم نیست.شوهرم کنارم میشینه ولی کم حرف میزنیم هر کی ندونه پیش خودش فکر میکنه چقدر اینا با هم سرد هستن.
نمیگم جلف بازی در بیاریم ولی در حد معمولی هم نیستیم.
میخواستم راهنماییم کنیم ی کم سیاست یادم بدید.اخه سنی هم ندارم چیکار کنم ک رابطمون وقتی بیرون هستیم خوب باشه با هم.
البته اینم بگم ک خانواده شوهرم نقطه بین هستن خیلی باید جلوشون مواظب رفتار حرفات باشی.
من توقع جلف بازی ندارم ولی اینحوری هم دیگه نه.
ممنون از ادمین عزیز🌻🌻
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
میشه لطفا کمکم کنید
توخونه ما اصلا یروز خوب نیس واقعا خسته شدم یروز بابام بد اخلاقه و عصبانی نمیتونه عصباتتیشو کنترل کنه و بی دلیل سر منو خواهرم داد میکشه مامانمم همش گیر میده نمیدونه ب چی گیر بده فقط ب چیزای الکی بخدا منو خواهرم دیگه خسته شدیم چنددفعه خواستم خودکشی کنم خواهرم جلومو گرفته یروز مامانم بدع یروز بابام لطفا کمکم کنید بگید دعایی هست بخونم
خیلی ممنون
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دوستان ما چند سال تو یه هوایی نشستیم با امکانات کم داریم زندگی میکنیم هیچ پیشرفتی هم نکردیم هر چه به شوهرم میگم از اینجا بریم؟ یه خونه دیگه گوش نمیده خیلی اذیتم تو این خونه متآسفانه شوهرم درک نداره با اینکه میتونه خونه بهتری بگیره اما همینجا مونده احساس میکنم از موقعی که اینجا اومدیم افسردگی وانواع بیماری ها را گرفتم از تون میخوام اگه دعایی ذکری چیزی بلدید بگید بخونم تا راضی بشه از اینجا بریم؟ واز این خونه سرد بشه از همتون ممنونم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام میخاستم این مشکل منم توی کانال بزارید من 18 سالمه مجردم مشکل من اینه که صورم از 12سالگی شروع کرد به جوش زدن و همون سال رفتم دکتر و انواع دکترهای مختلف و رفتم نه اینکه همش دکترمو عوض کنم ولی خب بعد یه مدت که میدیم اثر نداره و داره بدترمیشه دکتر و عوض میکردم و اینکه اینا هیچ فایده ای نداشتن دوسال پیش میکروبلدینگ هم چند جلسه انجام دادم بدتر شد ی مشکل دیگه هم اینه که جوشهای من قرمزو بزرگه و صورتم سفیده خیلی میزنه تو ذوقم دیگه خسته شدم اینهمه دکتر رفتم طب سنتی و ماسک های خونگی و.. تا داروهای قوی خارجی ولی خوب بشو نیست هرکی هم منو میبینه ی راه حل میدن تو جمع خیلی ناراحت میشم به روم نمیارم😔
کسی دکتری توی قم و یاتهران میشناسه راه حل قطعی چیزی سراغ داره؟میخام جای جوش هام با خود جوشهام بره ودرضمن از یکی شنیدم تا یکی دوسال دیگه میره درسته ایا؟؟؟
توروخدا کمکم کنید
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
مشاوره و ویزیت طب اسلامی 👇🏻🌹
@vizit1400
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_سوم مادرشوهرم با جاریم رفتن بیرون بلند بلند از من بد میگفتن، دلم میخواست دوباره قهر کنم برم خو
#بخش_چهارم
میعاد گوشیو گرفت سمتم گفت پس اینا چیه به دختر خالت نوشتی همه اینا اینجا هست
جاریم باز گریه کرد، مادرشوهرم آرومش کرد
میعاد با عصبانیت گفت برن بیرون اونا که رفتن درو بستم منم گریه افتادم گفتم بخدا میعاد من واسه خودم دعا گرفتم نه بچه معصومه
نزاشت حرف بزنم گفت حرف نزن انقدر دروغ نگو تو پیامات همش آرزو مرگ بچه برادر منو کردی آخه اون بمیره به تو چی میرسه
هرچقدر قسم خوردم باور نکرد گوشیم ازم گرفت رفت بیرون خیلی غصم گرفت آخه دعا برای خودم گرفته بودم اما اونا فکر کرده بودن واسه اونا گرفتم شک کردم به دختر خالم که شاید اون پیامارو واسه جاریم فرستاده
میعاد که رفت بیرون دوباره مادرشوهرم با جاریم شروع کردن به نفرین کردن من.. منم طاقتم تموم شد بلند شدم ساکم جمع کردم برم خونه مامانم، درو که باز کردم میعاد اومد منو که دید گفت چرا دوباره ساک به دستی سمانه؟
گفتم شماها حرف منو باور نمیکنید منم دیگه نمیتونم اینجا زندگی کنم..
یه دفه ساکمو گرفت پرتم کرد تو خونه گفت بیخود کردی بری اونجا برو تو خونه تا وقتی بچه برادرم خوب نشده حق نداری پاتو از خونه بیرون بزاری
از رفتارش هنگ کردم تا به اون روز باهام بد برخورد نکرده بود
برگشتم تو خونه دعارو درآوردم نشونش دادم گفتم میعاد این همون دعاییه که من گرفتم بخدا برای بچه دار شدن خودم گرفتم
دعارو که دید عصبانیتش بیشتر شد ساک انداخت رو سرم داد زد گفت سمانه من این چیزا حالیم نیس اگر بچه برادرم چیزیش بشه یه عمر تو خونه زندونیت میکنم
مادرش در باز کرد حمله کرد بهم میعاد جداش کرد
گفت میعاد باید سمانه رو ببری طلاق بدی از الان به بعد یا جای سمانه تو این خونس یا من... زنی که حامله نشه، برای نوه من بره دعا بگیره جاش اینجا نیست
میعاد مادرشو از اتاق انداخت بیرون اما عصبانیتش کم نشد یکم داد زد دعوام کرد بعد رفت بیرون درو قفل کرد
خیلی دلم گرفت ازش نشستم دعا کردم زودتر حال بچه خوب بشه واسش اتفاقی نیوفته که گردن من بندازن..
دو روز منو تو اتاق حبس کرد، بعد از دو روز حال پسر برادرش بهتر شد اومد در باز کرد اما مادرش ول کن نبود پاشو کرده بود تو یه کفش میگفت باید میعاد منو طلاق بده زنی بگیره که براشون بچه بیاره..
دو ماه که گذشت اوضاع خونه آروم شد اما جاریم برام آبرو نزاشته بود عکس پیامای من با دخترخالمو برای همه فامیلشون فرستاده بود
یه روز مادرشوهرم با جاریم نزدیک عصر لباس تمیز پوشیدن خونه جارو زدن فهمیدم مهمون دارن اما نمیدونستم کی..
رفتم کمک کنم نزاشتن عصر بود که مهمونشون اومد دوست جاریم بود من رفتم تو اتاق یکم بعد جاریم با دوستش اومد تو اتاق ما شروع کرد به نشون دادن اتاق ما به دوستش...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#نظر_اعضا ❤️
سلام صبح جمعه شما بخیر 🌻🌻
چند روزی هست پیامهایی در خصوص آقا پسر ۱۶ ساله تو کانال میخونم که بهتر دیدم امروز مواردی رو خدمتتون مطرح کنم تا شما هم لطفا در کانال بذارید.
اول روی صحبت بنده با اون خانمی هست که در تایید خواستهی این آقا پسر کلی صحبت کردند.
خانم محترم، در ادامه برای شما توضیح میدم شرع و سنتِ اهلبیت در خصوص زمان ازدواج چه چیزی گفتن، اما قبلش باید بدونید همونطوری که خودتون فرمودید اگر کسی راهنمایی اشتباه بکنه باید پاسخگوی رفتارش باشه و حرف خدا و قیامت رو پیش کشیدید! این موضوع شامل خودِ شما هم میشه؛ بخش زیادی از حرفهایی که شما زدید هم، از نظر من بعنوان یک روانشناس دینی و اسلامی، کاملا اشتباهه و اگر کسی اینطور رفتار کنه دچار مشکلات بسیاری میشه. ضمن اینکه مراقب کلاممون باشیم، شما با نوعی از افتخار و ادعا میگید که باردار هستید و همچنین دختر ۵ سالهای دارید که نظرتونه در ۱۵ سالگی ازدواج کنه، این عقیده و دارایی شماست ممکنه تو این کانال کسانی باشند که در حسرت داشتن فرزند و در آغوش گرفتن یک کودک و نوزاد باشند و با این نوع صحبت شما دچار سوء برداشت بشن.
از طرف دیگه تنها راهحل شما برای رفع مسئله جنسی، ازدواجه در هر سن و شرایطی! این اصلا قابل قبول نیست! ببینید برای شما مثال میزنم، شما وقتی روزه هستید احساس تشنگی و گرسنگی دارید، ممکنه یک روز خیلی گرم باشه و شما فعالیت بالایی هم داشته باشید، این ضعف و گرسنگی و تشنگی شما رو خیلی بیشتر میکنه، اما آیا این مسئله باعث میشه شما زودتر افطار کنید؟ قطعا نه! چون شما میدونید برای درست بودن روزه باید تا افطار صبر کنید، این آقا هم برای رسیدن موعد مناسب ازدواج (از همه لحاظ) باید صبر کنند و بهترین کار تغییر ذهنیت خودشون از میل جنسی به سایر امیال و احساساتی هست که خداوند بزرگ در وجود همه ما گذاشتند. بنده هم هرگز مایل به گناه افتادن کسی نیستم اما هر مسئله ای راهحل هایی داره که باید مناسبترینش رو بسته به موقعیت فرد انتخاب کرد.
اما در مورد سن ازدواج از منظر دین:
در تعیین سن ازدواج دختران و پسران دو دیدگاه اصلی وجود دارد: یکی دیدگاه دینی و دیگری دیدگاه روانشناختی که به گونهای مکمل یکدیگرند.
در کلام خداوند سن معینی برای ازدواج مطرح نشده است، ولی از واژگانی چون «بلوغ»، «بلوغ حُلم»، «بلوغ نکاح» و «بلوغ اشدّ» میتوان به نحوی سن بلوغ و سنّ ازدواج را به دست آورد. شاید رساترین آیه در تعیین سنّ ازدواج این آیهی شریفه باشد که میفرماید:
(وَ ابْتَلُوا الْیَتامی حَتّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ) ; یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و به نکاح تمایل پیدا کردند و آنان را به درک مصالح زندگانی خود آگاه یافتید، اموالشان را به آنان بدهید.
برای صلاحیت ازدواج از نظر فقه امامیه تنها رسیدن به سن بلوغ کافی نیست، بلکه علاوه بر آن، دختر و پسر باید رشید هم باشند; یعنی بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند، تا بتوانند به استقلال و از روی اراده و اختیار عقد ازدواج ببندند.
شهید مطهری دربارهی شرط بودن رشد برای ازدواج مینویسد:
در فقه و سنت اسلامی محرز و مسلم است که برای ازدواج تنها عقل و بلوغ کافی نیست; یعنی یک پسر به صرف آنکه عاقل و بالغ است نمیتواند با دختری ازدواج کند; همچنان که برای دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سن بلوغ دلیل کافی برای ازدواج نیست، علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است.
منظور (از رشد در مورد ازدواج) تنها رشد جسمانی نیست، منظور این است که رشد فکری و روحی داشته باشند; یعنی بفهمند که ازدواج یعنی چه؟ تشکیل کانون خانوادگی یعنی چه؟ عاقبت این بله گفتن چیست؟ باید بفهمد این بله که میگوید، چه تعهدهایی و چه مسئولیتهایی به عهدهی او میگذارد و باید از انجام این مسئولیتها برآید.
اما خطاب به این آقا پسر ۱۶ ساله و سایر نوجوانان عزیز حاضر در کانال عرض کنم که دلیلشون برای رشد عقلی این حرف هست که "شما بیشتر از سنتون میفهمید!!" این جمله شاید در تعریف و تمجید یک شخص خوب بنظر برسه و یا در ذهن اون فرد با دید مثبتی تلقی بشه اما در عرف جامعه درک چنین قضیهای وجود نداره و در واقعیت و در عمل مورد پذیرش نیست.
ضمن اینکه شما میفرمائید که ورزشکار هستید و قراره صاحب شغل بشید و کلی ویژگیهای مثبت دیگه، اما وجود یک مشکل بزرگ که کلی آسیبهای روحی و جسمی به شما میزنه؛ بنظر میرسه فقط بخشی از مسئلهتون رو دارید مطرح میکنید و ما بعنوان خواننده همه موضوع رو نمیدونیم، به همین دلیل موکدا پیشنهاد میکنم به یک روانشناس دینی معتمد مراجعه کنید تا با بهره مندی از علم و دین در کنار هم، مشکل شما رو حل کنند. برای پسران بلوغ در ۱۲ سالگی به نوعی بلوغ زودرس محسوب میشه و میتونه ریشه در خیلی مسائل از جمله خانواده داشته باشه. نکته دیگه اینکه برای دلیل آوردن جهت خواستهی خودتون، ائمه اطهار رو مثال نزنید چون این مقایسه اصلا درست نیست و نوعی اساعه ادب محسوب میشه.
در پایان خطاب به همه دوستان عرض کنم یک موضوع دیگه در رابطه با سن ازدواج، علاوه بر موارد ذکر شده، فرهنگ خانوادگی و جامعهای هست که فرد در اونجا رشد کرده؛ ممکنه در خیلی از مناطق و شهرها ازدواج در سن پایین مرسوم باشه و در جاهای دیگه در سنین بالاتر، و شخص (دختر یا پسر) چون ذهنیتی رشد یافته طبق اون فرهنگ داره میتونه بر اون اساس اقدام به ازدواج کنه ولی اگر کسی بر خلاف فرهنگ محیط خودش بخواد رفتار کنه مطمئنا چالشهایی پیشِرو خواهد داشت که باید خودش رو برای مواجه شدن با اونها آماده کنه. با توجه به این موضوع از نقطه نظر فرهنگی، مثال زدن و نمونه آوردن در مورد ازدواجهای زودهنگام یا دیرهنگام، خیلی مقیاس و شاهد درستی بر رد یا تایید این قضیه نیست و همچنین گفتن اینکه "در سن خیلی پایین ازدواج میکنند و با هم بزرگ میشن"! منشا بسیاری از اختلافات در سنین بالاتر خواهد بود که در آن زمان، فرزندان چنین زوجی در بحران جوانی قرار گرفتند و این مو ضوع تاثیر بسیار سوئی بر عملکرد فرزندان این زوج خواهد داشت.
با سپاس فراوان از لطف همگی شما که مطلب طولانی بنده رو مطالعه فرمودید، سعی کردم بطور جامع و از همه ابعاد، این موضوع رو خدمتتون توضیح بدم تا ابهامی باقی نماند. البته هرگز قصد اساعه ادب و بیاحترامی به هیچ فرهنگ و تفکری در جامعهی اسلامیِ ایران ندارم.
با آرزوی توفیق
التماس دعای فرج 🌻🌻
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هشتادو_هشت از رفتار مرضیه و بی محلیهاش بدم میومد و طی این دوسال با وجود گلچهره هم ،بهش سردتر
#قسمت_هشتادو_نه
کنارش نشستم ..نمیدونستم چطور حرفش رو بزنم.. بالای ابروم رو خاروندم و گفتم امروز که تو حیاط بازی میکردید، دلم برای گلچهره سوخت..
صنم نگران گفت چرا ،مگه چی شده؟
+هیچی ..با خودم فکر کردم بچم خیلی تنهاست..نه خواهری ،نه برادری که همبازیش بشه..
غم جای استرس رو تو چهره ی صنم گرفت و آهی کشید و گفت آره..اگه بچم مونده بود باهم بزرگ میشدند..
دستش رو گرفتم و گفتم ایشالا که دوباره حامله میشی ولی..
_ولی چی...
+میگم اگه خدایی نکرده زیاد طول بکشه حامله بشی...این بچه همینطور تنها میمونه...امروز تصمیم گرفتم باهات حرف بزنم ..ببینم نظرت چیه که من...
صنم آشفته پرسید تو چی؟
چشمهام رو پایین انداختم و گفتم من.. یعنی ... یه چند باری برم پیش مرضیه،
صنم دستش رو از دستم کشید .. چشمهاش پر از اشک شده بود .. سرش رو پایین انداخت و گفت زنته، من چی بگم ..
با سماجت دوباره دستهاش رو گرفتم و گفتم یعنی ناراحت نمیشی ..
همزمان با سرازیر شدن اشک چشمش ،گفت نه...
با انگشتم اشکش رو پاک کردم و گفتم پس این اشک واسه چیه؟
صنم صورتش رو پاک کرد و گفت برای بخت و تقدیرم ...
حس میکردم قلبم تکه تکه میشه .. اصلا طاقت دیدن ناراحتیش رو نداشتم ولی چاره ای نداشتم .. بوسه ای به گونه اش زدم و گفتم تو تاج سر منی، تا عمر دارم نوکریت رو میکنم ..فکر نکن چیزی عوض میشه..صنم همیشه واسه من صنمه...تنها زنی که عاشقشم..
چشمهاش رو بست و جوابی نداد...
چراغ گرد سوز رو خاموش کردم و تو تاریکی مطلق گفتم امشب میرم با مرضیه حرف میزنم ..
صنم حرفی نزد و آروم دراز کشید ..
دلم میخواست بغلش کنم ..تنها جاییکه با عشق میخوابیدم و بهم آرامش میداد کنار صنم بود ولی با حرفهایی که گفته بود شرمم میشد ..
چند دقیقه تو اتاق نشستم ..از کنار پنجره نگاه کردم ..مرضیه گلچهره رو که خواب بود به بغل گرفته بود و به اتاقش میرفت ..
همین رو بهانه کردم و سریع از اتاق بیرون رفتم ..
آهسته گفتم مرضیه ..وایسا..
مرضیه ایستاد با قدمهای بلند نزدیکش شدم و گلچهره رو از بغلش گرفتم و گفتم سنگینه بده من میارمش..
در تاریکی شب هم، متوجه ی تعجب مرضیه شدم ..
آروم پشت سرم قدم برداشت و گفت از اون موقع رفتی هنوز نخوابیدی؟
جوابش رو ندادم ..
گلچهره رو توی گهواره اش گذاشتم و از سرش به آرومی بوسیدم ..
مرضیه از اون سمت گهواره پتوی گلچهره رو مرتب ،روش کشید ..
مچ دستش رو گرفتم و گفتم مرضیه میخوام باهات حرف بزنم ..
مرضیه با شدت دستش رو عقب کشید و گفت بالای سر بچه، این وقت شب، چه وقت حرف زدنه؟
از گهواره دور شدم و گفتم حتما وقتش الان بوده که اومدم .. بیا اینجا ....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام. من نزدیک5ساله ک ازدواج کردیم رابطه خوبی خداراشکر با شوهرم دارم ولی وقتی با خان
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام
در جواب فرد 18 ساله که از 12 سالگی جوش دارن: بنظرم حجامت رو هم امتحان کنند، در هر بار حجامت دیدم از شدت و حدّت جوش ها کاسته میشه، ان شاءالله برای ایشون هم اینطور بشه.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون خانومی که یه روز باباش اعصابینیه و یه روز مادرش و خسته شده
عزیزم خودکشی که اصلا راهش نیست چون وقتی خودکشی میکنی با همون حال از دنیا میری تازه بدتر از اون حال هیچ راحتی نداری پس دور خودکشی رو خط بکش که گناهم هست
و گلم میدونم سخته و تو در سنی هستی که واقعا بعضی وقتا کم میاری ببین مادر و پدرا دیگه سنی ازشون گذشته و زیر مشکلات زندکی کم اوردن عصبانیتشون واسه اینه حال روحیشون بهم ریخته تو توسل که به امام زمان عج بهشون بگو اقا جان من به شما تکیه میکنم شما مونس دردام شو ببین امام هم حرفاتو میشنوه همه با همدرد واقعیه و ارامش واقعا از جانبش میرسه
خدا در قرانش گفت پیش از تو برای هیچ بشری جاودانگی قرار ندادیم ایا اگر تو بمیری انان جاودانه خواهند ماند؟هر کس چشنده مرگ است و ما شمارا به خیرو شر ازمایش میکنیم و به سوی ما بازگرداننده میشویم ایه ۳۳ سورره انبیاه هس میتونی بری بینی خلاصه توسل به خدا و تیکه به امام زمانت مشکلات برات حل میشه هروز سعی کن ناراحتی به جای رفتن سراغ اهنگ با امام زمانت دردو دل کنی و اشک بریزی مطمعن باش برات دعا میکنه و روزای خوبی در پیش خاهی داشت
ناراحت نباش روزا یه جور نمیمونند ♡
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در مورد خانم عزیزی که دنبال ورد و دعا برای قانع کردن همسرش برای جابجایی هست
من اینو بلد نیستم اما بعضی فضا و خونه ها یه سنگینی و انرژی منفی بدی داره من بهشون حق می دم یه راه حلی که خودم امتحان کردم
رو براشون می ذارم
من توی خونه ای بودم که نه تنها احساس سنگینی داشت بلکه اتفاقات بدی هم گهگاه میافتاد مثلا اتصالی برق خود بخودی
پیدا شدن حشرات موذی عجیب غریب
حس کسالت و افسردگی
کاری که من کردم باعث شد این انرژیهای منفی خیلی کمتر بشن که الان دستورش رو براتون می ذارم
👇👇👇👇👇👇
🔴پاکسازی محیط ، شماره 1
✨مواد لازم برای پاکسازی
نمک دریا : یک قاشق چای خوری پر
سرکه :دوقاشق چای خوری
الکل : دو قاشق چای خوری
دوستان ترکیب مواد بالا رو توی یک اسپری ریخته و با آب مخروط کنید و به تمامی نقاط محیط تون اسپری کنید ، بخصوص شکافهای تاریک مثل لابلای یخچال زیر یخچال ، مبل ها و....
🔴پاکسازی محیط شماره 2
✨روشن کردن شمع به مدت بیست دقیقه در روز، البته زمانی که خودتان در محیط حضور دارید.
🔴پاکسازی محیط : شماره 3
✨نمک دریا را تا جایی که دیگر حل نشود در آب حل کنید بطور خیلی غلیظ و در لیوانهای یک بار مصرف تا نصف پر کنید و در هشت جهات اصلی و فرعی در پذیرایی قرار بدهید . این تعداد لیوان برای پذیرایی یا سالن است ، برای اتاقها و آشپز خانه تنها دو یا سه عدد کافی است.
✨لیوانها به مدت دو روز باید باقی بمانند و روز سوم جمع شوند .تاکید میکنم لیوانها حتما باید یکبار مصرف باشند زیرا به حد زیادی الودگی جذب می نمایند.
بعد از چهار روز مکث دوباره این مراحل را تکرار کنید تا سه مرحله باید این پاکسازی صورت بگیرد.
❤️❤️❤️❤️❤️
در مورد دختر خانمی که ورت سفیدی داره وجوشاش قرمز رنگ هستن گلم هیچ نگران نباش همه ماها تو سن نوجوانی تا ۲۵ سال جوش داریم جه پسر چه دختر فقط سعی کن دستکاری نکنی
از لحاظ علم روانشناسی هم عزیز به هر چی کلید کنی بدتر با اون مشکل گریبانگیر میشی
منظورم اینه کمتر به این مساله توجه کن کمتر تو آینه نگاه کن هر روز روی اعتماد به نفست کارکن و بخودت تلقین کن این مساله چیز مهمی نیس و بزودی برطرف میشه از لحاظ تغذیه غذاهای سرخکرده و فست فود کمتر بخور
اما اینم بدون جوش و غرور جوانی برای همه هست نگران نباش گلم خوب میشه
❤️❤️❤️❤️
دخترگلی که صورتش جوش داره.
عزیز دلم نگران نباش به این جوشها میگن جوش غرور نوجوانی.بعد از یکی دوسال از بین میره.یکی دوهفته روزی یک استکان عرق کاسنی بخور کمی التهاب جوشهات را کم میکنه.
جوشهات رو نکن وفشار نده وگرنه جای
جوشها میمونه.روی جوشهات گلاب اسپری کن کمی بهتر میشه.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در جواب دوستموم که گفتن به سختی کار برا شوهرشون پیدا میشه و بعدا کار رو ول میکنن
من خودم همین مشکل رو داشتم و طی پرس و جوهایی که کردم چند تا ذکر و راهکار بهم دادن
اول اینکه نماز صبح شما و آقاتون تا ۱۱ سال نباید قضا بشه
صبح ها ۱۰۰ مرتبه ذکر استغفرالله ربی واتوب و علیه رو بگید
شبا هم ۱۰۰ مرتبه ذکر استغفرالله ربی واتوب وعلیه رو بگن
حرز امام جواد،امام زمان،حضرت زهرا رو هم همراه خودتون و شوهرتون بگذاربد
سوره واقعه. را شبها تلاوت کنید سپس آیات ابتدایی سوره حدید را تا و هو علی کل شی قدیر بخوانید سپس سجده کنید و هفت مرتبه بگویید یا الله پس از ان سه صلوات بفرستید و بگویید خدایا اگر کسی بر ضد من کاری کرده یا سحر و طلسمی انجام داده
به لطف خاص خودت باطل فرما و شر او را به خودش برگردان و رزق مرا زیاد گردان من سعی میکنم بنده خوبی برای تو باشم
سپس یک صلوات بفرستید
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام اون دختر خانمی که صورتش جوش میزه باید اول بره چکاپ بده ممکنه مشکل از کبدش یا چیز دیگه ای باشه . حالا پیش دکتر پوست یا داخلی میره بهش بگه آزمایش کلی براش بنویسه
❤️❤️❤️❤️
منم صورتم جوش داشت،افتضاح بود کلا،پدر من حکیم و استاد طب اسلامیه
پدرم مزاج منو تشخیص داد،مزاجم گرم بود
و بخاطر همین گرمی و کار نکردن روده ها این جوش ها ایجاد میشد
(پدرم گفتن،واقعا هم راست گفتن، وقتی رودهوهای من کار نمیکرد این جوش ها ایجاد میشدن)
بنظر من تو قم به طب اسلامی مطمئن مراجعه کنید
قطعا خوب میشید
من که خیری از دوا و دکتر های شیمیایی ندیدم و نخواهم دید
تازه الان جوش هام به کل رفته حتی جوش های سر سیاهم
❤️❤️❤️❤️
سلام.
#در پاسخ به دختر خانومی که صورتشون جوش میزنه#
عزیزم تا حالا حجامت انجام دادی؟
حجامت بهترین راه درمان جوشهای قرمز.
جوش قرمز بخاطر غلبه خون و یا غلظت خون.
داروی زنبق داروی صاف کننده ی خون،باید یکی دوماه مصرف کنی و بعد هر بیست روز تا یکماه یکبار حجامت انجام بدی.
مصرف هر روز صبح یه لیوان دمنوش رقیق شده ی زعفران همراه عسل و گلاب هم بر زیبایی پوست و صورت خیلی تاثیر داره.
اگر یبوست هم دارید حتما درمان بشه،چون خیلی تاثیر داره.
اگر زیاد احساس گرما دارید سعی کنید شربت های خنک(آبلیمو،خاکشیر،تخم شربتی) همراه گلاب مصرف کنید.و اگر احساس سرما دارید هم که خود زعفرون خوبه.
البته مصرف زعفرون رو در هر صورت داشته باشید.چون واقعا تاثیر گذاره.فقط مواظب باشید حتما رقیق باشه
یه مثال برات بگم:
وقتی یه قابلمه در شیشه ای رو توش مواد غدایی میریزی و میذاری رو گاز،وقتی که دما بالا رفت درب قابلمه کثیف و چرب میشه.
حالا هرچقدر هم درب رو بشوری دوباره همونطوری میشه،مگر اینکه توی قابلمه فقط آب خالص باشه.
این مثال برای این بود که بگم درمان جوش و ظاهر پوست با داروهای شیمیایی مثل این میمونه که هر دفعه درب قابلمه رو بشوری و بعد دوباره چرب بشه.
حالا شما اگر درون بدنتون اصلاح و تمیز بشه دیگ ظاهر پوستتون سالم میمونه.
درواقع پوست آیینه بدنه،نشون دهنده ناسالم بودن درون جسم.
پیشنهاد میکنم اول غلظت خونتون رو درمان کنید و بعد با انجام حجامت در رقیق شدن خونتون کمک کنید.
بعد از اینکه درون بدنتون سالم شد،میتونید با داروی شیمیایی ظاهر پوستتون رو بهتر کنید.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب دوست عزیزی که ۱۸ ساله هستن و صورتشون پر از جوش هست،عزیزم منم زمانی که همسن شما بودم صورتم پر از جوشهای قرمز و سر سفید بود،صورتم طوری بود که جای سوزن انداختن نبود وقتی نماز میخوندم موقه سجده جوشهای صورتم پر از خون میشد،هر چی دکتر رفتم جواب نگرفتم تا اینکه از کرم ترتینویین استفاده کردم ،از داروخانه ها میتونی تهیه کنی الان شاید قیمتش فوقش ۵۰۰۰ هزار تومان باشه،به مدت سه هفته هر شب به صورتت بزن ،بعد دو هفته صورتت کاملا قرمز میشه انگار یه جور پوست اندازی اتفاق می افته بعد سه هفته همه جوشها میره،الان ۱۷ سال از اون موقع میگذره باورت میشه هنوز که هنوزه یه جوش رو صورتم نزده،امیدوارم شما هم جواب بگیری عزیزم
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_چهارم میعاد گوشیو گرفت سمتم گفت پس اینا چیه به دختر خالت نوشتی همه اینا اینجا هست جاریم باز
#بخش_پنجم
جاریم که دوستشو آورد تو اتاق تعجب کردم اما چیزی نگفتم دنبال شر نبودم..
دوستش من و اتاق رو حسابی نگاه کرد بعد رفتن، درو که بستن جاریم به دوستش گفت خالم گفته برات خونه جدا میگیره تو فقط واسش بچه بیار...
همین یه دفه گوشام تیز شد دقت کردم ببینم چی میگن، دوستش گفت من فقط واسه زاییدن نمیام باید عقدم کنه منو زن خودش قبول کنه..
تازه دوزاریم افتاد جریان از چه قراره خواستم برم بیرون دعوا راه بندازم اما ترسیدم آخه سه نفر بودن ممکن بود منو بزنن، تو اتاق موندم خودخوری کردم.
دوستش که رفت پاشدن نوار گذاشتن شروع کردن رقصیدن اما من واکنش نشون ندادم
میعاد که اومد گفتم میعاد خبریه؟چرا امروز مامانت دوست معصومه رو آورد اتاق مارو بهش نشون داد؟
میعاد باتعجب گفت اتاق ما؟ برای چی؟ نکنه میخوان مارو بیرون بندازن؟
گفتم تو فکر کردی با چی طرفی؟ یعنی میخوای بگی نمیدونی قصد دارن واست زن بگیرن؟
جا خورد، گفت اینا چیه میگی؟ توهم زدی سمانه؟ هرروز یه بامبول در میاری یه روز دعا میگیری یه روز میای میگی اونا میخوان زن بگیرن برات چرا هرروز یه اعصاب خوردی داری واسه من؟
رفتم بیرون داد زدم معصومه بیا بگو چرا امروز دوستت آورده بودی اتاق منو بهش نشون دادی؟ مگه من شده کسیو بیارم اتاق تورو ببینه؟
خیلی عادی گفت خاله گفت دوستمو بیارم مادرشوهرم زود اومد گفت آره من گفتم میخوام برای پسرم زن بگیرم چرا باید بزارم به پای تو اجاق کور بسوزه پسر منم حق داره بچه داشته باشه...
گفتم دیدی گفتم میعاد دیدی گفتم نقشه کشیدن تورو زن بدن؟
میعاد داد زد بس کنید دیگه خسته شدم هربار از سرکار میام دارید دعوا میکنید کاری نکنید برم دیگه نیام..
گفتم تو قول داده بودی برام خونه جدا میگیری پس چی شد؟ اینا هرروز یه بازی با من درمیارن
مامانش گفت من نمیدونم من برای پسرم زن میگیرم تا واسش بچه بیاره توام خواستی بمون نخواستی برو طلاق بگیر
گفتم میعاد تو با مامانت موافقی؟ میخوای زن بگیری؟
میعاد عصبانی شد منو هول داد تو اتاق گفت برو تو انقدر جواب نده دنبال شر نباش، خودشم رفت بیرون..
از عصبانیت داشتم منفجر میشدم در اتاق قفل کردم بلند بلند فحششون دادم مادرشوهرم هی میگفت حالا فحش بده فردا که برای پسرم زن گرفتم میفهمی...
آخر شب میعاد اومد اصلا باهام حرف نزد دو هفته باهام قهر بود منم با همه اعضای خانواده قهر بودم بعد از دو هفته اومد آشتی کرد گفت سمانه یه چیز مهم میخوام بهت بگم که باید باهام همکاری کنی گفتم چی شده؟ میخوای خونه بگیری؟
گفت نه مهم تر از اونه گفتم بگو گفت هرچی باشه همکاری میکنی؟ گفتم آره بگو...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#نکته_ی_روز 🌱🌷
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
درخواستی دارم ی همشهری ما یدونه فرزندش یا تنها پسرش در اثر تصادف مصدوم شده و الان پس از سالها درمان تکلمش خیلی محدوده و از یک سمت بدن فلج مانده
این بنده خدا میخواد برای این پسر زن بگیره اما نمیدونه از کجا و چطوری ،ی دختر میخواد که با این پسر بتونه زندگی کنه
اگه شما بتونین کمک کنین ممنون میشم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
ببخشید راهی وجود داره که بشه خواب رو سبک کرد؟
ممنون میشم اگر که راهی هست بگید آخه من خوابم یکم سنگینه پدر و مادرم و اطرافیان خیلی مسخرهم میکنن میگن اگه تو بدزدنت هم نمیفهمی هر چی میخوابی سیر نمیشی
خیلی هم خوابم سنگین نیستا ولی خب خیلی مسخره میکنن خیلی اذیت میشم
ممنون میشم اگر راهی وجود داره کمکم کنید خیلی به راهنماییتون نیاز دارم
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام طریقه ختم چله شهدا رو میخواستم بزارین قربان محبتتون
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام به آدمین محترم و همه ی اعضای کانال
من سوالی داشتم که اگه کسی تجربه ای داشته باشه کمکم کنه
من دوتا بچه دارم یعنی دوبار زایمان کردم
از زایمان دومم دوماه میگذره
پوست شکمم خیلی شل و نازک و آویزون شده
اصلا چاق هم نیستم ولی خیلی ترک ترکی و آویزون و زشت شده😔
میخواستم بدونم چطوری جای ترک های شکمم و شل شدنش رو کمتر کنم؟
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دوستان خواستم بهم کمک کنید دوبرادرمن واقعا بیکارند میخواستم دستگاه جدیدی رامعرفی کنید که بااون به تولیدی مشغول بشند البته ممنون میشم قیمت دستگاه رابگید بعدش خواهشن دستگاه جوراب بافی ویاروغن گیری نباشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید🌹
من ۱۵ سالمه و دنبال کار در منزل هستم مثل تایپ و ترجمه و... ولی تا الان از هرجا که شرایط کار پرسیدم اول یه پول برای ثبت نام میخوان بعد هم کلاهبرداری از آب در میاد🤦♀
خواستم بدونم کسی جای معتبری سراغ داره که برای شروع کار پول درخواست نکنن یا اگه باید هزینه ای بپردازیم معتبر باشه؟؟🙏🙏
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هشتادو_نه کنارش نشستم ..نمیدونستم چطور حرفش رو بزنم.. بالای ابروم رو خاروندم و گفتم امروز که
#قسمت_نود
گلچهره رو توی گهواره اش گذاشتم و از سرش به آرومی بوسیدم ..
مرضیه از اون سمت گهواره پتوی گلچهره رو مرتب، روش کشید..
مچ دستش رو گرفتم و گفتم مرضیه میخوام باهات حرف بزنم..
مرضیه با شدت دستش رو عقب کشید و گفت بالای سر بچه، این وقت شب، چه وقت حرف زدنه؟
از گهواره دور شدم و گفتم حتما وقتش الان بوده که اومدم ..بیا اینجا..
مرضیه با فاصله، روبه روم ایستاد و به دیوار تکیه داد و گفت میشنوم حرفهات رو..
یه قدم به سمتش برداشتم .. دستم رو کنار صورتش به دیوار تکیه دادم و گفتم
از امشب گهگاهی میام پیشت
.. میخوام برای گلچهره همبازی بیاری..
همزمان با این حرف سرم رو خم کردم و نزدیک صورتش بردم ..
مرضیه جفت دستهاش رو روی سینه ام گذاشت و با تمام توانش منو به عقب هول داد..توقع این کارو نداشتم .. به عقب رفتم کمی تعادلم بهم خورد و نزدیک بود به زمین بخورم ..
با حرص بازوش رو گرفتم و گفتم این چه غلطی بود که کردی؟ مثل این که یادت رفته زنمی و تو خونم زندگی میکنی..
مرضیه که سعی میکرد صداش رو کنترل کنه انگشتش رو به سینم کوبید و گفت نه.. من همه چی یادمه.. دقیق دقیق..ولی مثل اینکه تو فراموش کردی .. یادت رفته من چه شرطی گذاشتم و تو هم قبول کردی .. برق شادی که اون روز تو چشمهات دیدم رو هم هنوز یادمه .. پس برو .. برو با عشقت واسه دخترت همبازی بیار .. واسه من همین یک دونه گلچهره کافیه..
از حرص دندونهام رو بهم سائیدم و گفتم صنم بچه دار نمیشه من دلم میخواد...
نذاشت حرفمو کامل بزنم و گفت به من چه که بچه دار نمیشه .. برو یه زن دیگه بگیر ،تو که بلدی .. چیزی که تو این عمارت زیاده اتاقه.. دو تا اتاقم بده به سومی..
دست انداختم دور بازوش و گفتم تو به من امر نکن.. خودم میدونم چه کاری کنم ..
مرضیه با فریاد کوتاهی تقلا میکرد که از دست من فرار کنه..
با صدای مرضیه ،گلچهره بیدار شد و شروع کرد به گریه کردن ..
دستهام رو شل کردم و مرضیه به طرف گهواره دوید ..
صدای گریه گلچهره و صدای فین فین کردن مرضیه و نفس نفس زدن من ،کلافه ام کرد ..
با خشم گفتم تو زنمی و باید ازم تمکین کنی امشب نشد ، فردا..
از اتاقش بیرون اومدم چند تا نفس عمیق کشیدم ....
به اتاق صنم رفتم ..
میدونستم صنم بیداره، ولی خودش رو به خواب زده..
کنارش دراز کشیدم .. با اینکه کمی شرم داشتم که پیش مرضیه رفته بودم ولی بغلش کردم و موهاشو بوسیدم
کنار گوشش پچ زدم هیشکی تو نمیشه .. هیشکی..
صنم بدون این که تکون بخوره ، بی احساس گفت مرضیه قبولت نکرد؟
+چرا نکنه..گلچهره بیدار بود منم حرفش رو نزدم ..
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••