eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ در رابطه با آن عزیزی که ۱۶سال دارند وقصد ازدواج دارند باید بگم اصل تصمیم شما به جاست وراه دیگری هم ندارد ولی باید دختری که عاقل باشد وحایز شرایط انتخاب کنید نه ازاین دختران عروسکی که به درد دکوراسیون می خورند و کودک صفتند اگر درست انتخاب نکنید ،خدای نکرده پشیمان خواهید شد براتون دعا می کنم موفق باشید ❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد اقا پسر که پدرشون راضی نمیشن خوب من میگم اگه میشه صبر کنن صبر تلخه ولی خوب صبر کنن یا اینکه دعا کنن نذری چیزی بردارن خودشون دعا کنن که پدرشون راضی بشه ❤️❤️❤️❤️❤️ باسلام درجواب اون اقا پسر16ساله که قصد ازدواج داره، من داداشام توسن21سالگی ازدواج کردن همه میگفتن چقد زود براشون زن گرفتین ولی مامانم میگفت خوبه باهم بزرگ میشن الهی شکر هم زن داداشام با داداشام خوبن. خواستم اینو بگم من داداشم موقعی میخواستن بگن زن میخوان با خنده وشوخی به مامانم میگفتن حالا کی میری برای خودت عروس انتخاب کنی، یا اینکه کی قراره ما داماد بشیم اینجوری دیگه مامانم دوزاریش میوفتادکه بللله اقا پسرش زن میخواد، مامانم به بابام میگفت دوستانه ازشون میپرسیدن کجا دلت گیرکرده وعاشق شدی دیگه داداشامم چون منتظر چنین موقعی بودن حرفشونو میزدن که عاشق فلانی هستم بعداگه بابا ومامانم تاییدشون میکردن خودشون رفتن خواستگاری و عقد. الهی شکرهرکدوم دوتا بچه دارن😍 ان شاء الله شماهم خوشبخت باشی ❤️❤️❤️❤️ سلام من همون خانمی هستم که همسر غر غرو داره من فقط عیب ایشون رو گفتم .چون واقعا اذیت میشم و غر زدناش رو اعصابه .گفتم قهر کردم تو خونه خودم قهرم .سلام و خدا حافظ و ...داریم ایشون کارمند هستن و از لحاظ تامین ما یحتاج منزل و محبت و مسافرت و ...عالی هستن ،خونه و ماشین هم از روز اول به صورت سورپرایزی به نام من زدن خوبیهاشون خیلی بیشتره ولی با غر زدناشون خوبیهاشون کمرنگ میشه بازم ممنون از جواب عزیزم ❤️❤️❤️ در مورد اون خانومی که ۱۲ ساله همه کارای خونه و رانندگی و فنی رو خودشون انجام میدن باید بگم خدا قوت داداش😉 عین خودمی منم ۲۵ ساله مرد شدم ☺️😚همه کارا رو خودم میکنم تازه با دو تا بچه جوون که تو این دوره زمونه از پس خواسته های جوونا براومدن و باهاشون حوصله کردن خودش کلی پروژه داره. شاغل هم هستم‌ تازه باید جوابگوی غرها و ادا و اصولهای حضرت آقا و خانواده شون هم باشم .چند سال اول خیلی اذیت میشدم و حرص میخوردم جوری که خیلی زود همه موهام سفید شد.فکر کن هنوز ۴۵ سالمه ولی کل موهام سفیده ولی کم کم یاد گرفتم یه چشم بهشون بگم و کار خودمو بکنم و در ضمن همه کارا، به خودم و سلامتیم و تفریحاتم هم برسم.حضرت اجل و قومش هم به لطف جاری های بعدی که قشنگ پوست شون رو کَندن فهمیدن که همیشه هم نباید لطف مکرر وظیفه بشه.تازه همه حقوقم رو هم تو خونه خرج میکردم اصلا هم به چشم نمیومد وقتی هم از همسرم پول میخواستم کلی غر می‌زد الان دیگه اصلا تو خونه خرج نمیکنم فقط کمی برای خودم و بچه ها خرج میکنم بقیه شو پس انداز میکنم و وقتی مقدارش زیاد شد برای خودم سرمایه گذاري می‌کنم بقیه مخارج هم به عهده جناب همسره چون فهمیدم که وظیفه شه که زن و بچه ش رو تامین کنه وگرنه میره خرج دیگران میکنه.کارها رو هم با ترفندهای مختلف یه مقداریش رو انداختم گردن خودش ولی نه کاملا چون تو یه سری از کارا واقعا قبولش ندارم.حالا چند ساله حال خودم خوبه و آرامش‌ دارم بقیه هم دارن رفتار درست رو یاد میگیرن البته برای منکه دیگه مهم نیست .شما هم عزیزجان فقط به فکر سلامتی و خوشی خودت و بچه هات باش. از همه دوستان و آدمین جان عذرخواهی میکنم که طولانی شد ❤️❤️❤️❤️❤️ خانمی که برای رفع شپش راهکار خواستند.. عزیزم برای رفع شپش، یه راهکار خیلی ساده هست که به هیلی از مراجعه کننده هامون توصیه می‌کنیم و جواب میگیرن، مادر یک دختر حدود 15 ساله، میگفت خدا خیرتون بده. راحت شدم. همیشه استرس داشتم میترسیدم همه مون بگیریم. و اما راهکار:👇 سرکه سیب رو هر شب به مقداری که سطح پوست سر مرطوب بشه، بریزید، بعد ماساژ بدید، بعدش با یک روسری یا کلاه مخصوص رنگ که تو آرایشگاه ها استفاده میشه از لوازم آرایشی فروشی بخرید. بزارید سرتون. با خیال راحت بخوابید. درمان میشه. موهاتون رو بخاطر این مورد، کوتاه نکنید. حیفه واقعا. حالا که روش درمان رو متوجه شدیم، لطفا رسانه باشیم🌹🌹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هشتادو_هفت نزدیکش شدم و از شونه هاش گرفتم و گفتم تو بگو من چی کار کنم؟ اگر مادرم بلایی سر خو
از رفتار مرضیه و بی محلیهاش بدم میومد و طی این دوسال با وجود گلچهره هم ،بهش سردتر شده بودم و برام تبدیل شده بود به همخونه .. ولی دلم بچه میخواست .. مخصوصا پسر .. باید پسری میبود که بعد از من حجره رو اداره میکرد .. نفس بلندی کشیدم و گفتم نه ..عمه..فعلا حرفی نزن ..بزار اول با صنم حرف بزنم ..دوست ندارم پنهونی کاری بکنم .. عمه لبخندش جمع شد و اخم ریزی کرد و گفت مرضیه بود که صنم اومد ..میدونه زنته..بچه داری ازش.. میون حرفش پریدم و گفتم باشه عمه..یه قرار و مداری بین ماها بوده ..الان باید با صنم حرف بزنم.. عمه صورتش رو جمع کرد و گفت یوسف ناسلامتی تو مردی.. واسه کارهات و پیش زن عقدیت رفتن، از زن دیگه ات اجازه میگیری؟ همین کارها رو میکنی که مادرت و مرضیه حساس شدند... لبخندی زدم و گفتم چه اجازه ای عمه.. نخواستم بیشتر توضیح بدم و ادامه ندادم .. بلند شدم از اتاق بیرون برم عمه گفت ولی کاش میزاشتی من با مرضیه حرف میزدم .. جدی جواب دادم به وقتش خودم حرف میزنم... روی پله ها نشستم و صنم و گلچهره رو تماشا کردم ..چقدر مادربودن به صنم میومد..حتما مادر مهربونی میشد.. آهی کشیدم و سرم رو بالا بردم ..تو دلم از خدا خواستم هرچه زودتر صنم حامله بشه..تا دوباره بتونم برق شیطنت و شادی رو تو چشمهای صنم ببینم .. اینقدر تو حال و هوای خودم بودم که متوجه نشدم چه موقع صنم نزدیکم شده بود... صنم آرنجش رو تکیه داد به پام و گفت به خدا چی میگی؟؟ مهربون نگاهش کردم و گفتم خواستم دلت و لبت همیشه بخنده.. صنم چشمهاش رو ریز کرد و گفت با سیاست جواب نده، دقیقا بگو چی میگفتی؟ گوشه روسریش رو آروم کشیدم و گفتم امشب باهات حرف دارم ،بعد از شام زود برو اتاقمون... صنم باشه ای گفت ولی نگرانی رو تو چهره اش دیدم ... شام رو که خوردیم صنم به بهانه ی خستگی زود به اتاق رفت ..چند دقیقه بعد هم من بلند شدم و گفتم ببخشید عمه، صبح زود باید بیدار بشم میرم بخوابم.. یک لحظه متوجه شدم که مرضیه پوزخند ریزی زد .. فهمیدم فکر دیگه ای کرده.. صنم رختخوابمون رو پهن کرده بود و وسط تشک نشسته بود.. تا وارد شدم پرسید در مورد چی میخواهی حرف بزنی؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام. من نزدیک5ساله ک ازدواج کردیم رابطه خوبی خداراشکر با شوهرم دارم ولی وقتی با خانواده اش به بیرون میرویم رابطمون به گرمی وقتی ک خودمون دوتا هستیم نیست.شوهرم کنارم میشینه ولی کم حرف میزنیم هر کی ندونه پیش خودش فکر میکنه چقدر اینا با هم سرد هستن. نمیگم جلف بازی در بیاریم ولی در حد معمولی هم نیستیم. میخواستم راهنماییم کنیم ی کم سیاست یادم بدید.اخه سنی هم ندارم چیکار کنم ک رابطمون وقتی بیرون هستیم خوب باشه با هم. البته اینم بگم ک خانواده شوهرم نقطه بین هستن خیلی باید جلوشون مواظب رفتار حرفات باشی. من توقع جلف بازی ندارم ولی اینحوری هم دیگه نه. ممنون از ادمین عزیز🌻🌻 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام میشه لطفا کمکم کنید توخونه ما اصلا یروز خوب نیس واقعا خسته شدم یروز بابام بد اخلاقه و عصبانی نمیتونه عصباتتیشو کنترل کنه و بی دلیل سر منو خواهرم داد میکشه مامانمم همش گیر میده نمیدونه ب چی گیر بده فقط ب چیزای الکی بخدا منو خواهرم دیگه خسته شدیم چنددفعه خواستم خودکشی کنم خواهرم جلومو گرفته یروز مامانم بدع یروز بابام لطفا کمکم کنید بگید دعایی هست بخونم خیلی ممنون ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام دوستان ما چند سال تو یه هوایی نشستیم با امکانات کم داریم زندگی میکنیم هیچ پیشرفتی هم نکردیم هر چه به شوهرم میگم از اینجا بریم؟ یه خونه دیگه گوش نمیده خیلی اذیتم تو این خونه متآسفانه شوهرم درک نداره با اینکه میتونه خونه بهتری بگیره اما همینجا مونده احساس میکنم از موقعی که اینجا اومدیم افسردگی وانواع بیماری ها را گرفتم از تون میخوام اگه دعایی ذکری چیزی بلدید بگید بخونم تا راضی بشه از اینجا بریم؟ واز این خونه سرد بشه از همتون ممنونم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام میخاستم این مشکل منم توی کانال بزارید من 18 سالمه مجردم مشکل من اینه که صورم از 12سالگی شروع کرد به جوش زدن و همون سال رفتم دکتر و انواع دکترهای مختلف و رفتم نه اینکه همش دکترمو عوض کنم ولی خب بعد یه مدت که میدیم اثر نداره و داره بدترمیشه دکتر و عوض میکردم و اینکه اینا هیچ فایده ای نداشتن دوسال پیش میکروبلدینگ هم چند جلسه انجام دادم بدتر شد ی مشکل دیگه هم اینه که جوشهای من قرمزو بزرگه و صورتم سفیده خیلی میزنه تو ذوقم دیگه خسته شدم اینهمه دکتر رفتم طب سنتی و ماسک های خونگی و.. تا داروهای قوی خارجی ولی خوب بشو نیست هرکی هم منو میبینه ی راه حل میدن تو جمع خیلی ناراحت میشم به روم نمیارم😔 کسی دکتری توی قم و یاتهران میشناسه راه حل قطعی چیزی سراغ داره؟میخام جای جوش هام با خود جوشهام بره ودرضمن از یکی شنیدم تا یکی دوسال دیگه میره درسته ایا؟؟؟ توروخدا کمکم کنید ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 مشاوره و ویزیت طب اسلامی 👇🏻🌹 @vizit1400
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_سوم مادرشوهرم با جاریم رفتن بیرون بلند بلند از من بد میگفتن، دلم میخواست دوباره قهر کنم برم خو
میعاد گوشیو گرفت سمتم گفت پس اینا چیه به دختر خالت نوشتی همه اینا اینجا هست جاریم باز گریه کرد، مادرشوهرم آرومش کرد میعاد با عصبانیت گفت برن بیرون اونا که رفتن درو بستم منم گریه افتادم گفتم بخدا میعاد من واسه خودم دعا گرفتم نه بچه معصومه نزاشت حرف بزنم گفت حرف نزن انقدر دروغ نگو تو پیامات همش آرزو مرگ بچه برادر منو کردی آخه اون بمیره به تو چی میرسه هرچقدر قسم خوردم باور نکرد گوشیم ازم گرفت رفت بیرون خیلی غصم گرفت آخه دعا برای خودم گرفته بودم اما اونا فکر کرده بودن واسه اونا گرفتم شک کردم به دختر خالم که شاید اون پیامارو واسه جاریم فرستاده میعاد که رفت بیرون دوباره مادرشوهرم با جاریم شروع کردن به نفرین کردن من.. منم طاقتم تموم شد بلند شدم ساکم جمع کردم برم خونه مامانم، درو که باز کردم میعاد اومد منو که دید گفت چرا دوباره ساک به دستی سمانه؟ گفتم شماها حرف منو باور نمیکنید منم دیگه نمیتونم اینجا زندگی کنم.. یه دفه ساکمو گرفت پرتم کرد تو خونه گفت بیخود کردی بری اونجا برو تو خونه تا وقتی بچه برادرم خوب نشده حق نداری پاتو از خونه بیرون بزاری از رفتارش هنگ کردم تا به اون روز باهام بد برخورد نکرده بود برگشتم تو خونه دعارو درآوردم نشونش دادم گفتم میعاد این همون دعاییه که من گرفتم بخدا برای بچه دار شدن خودم گرفتم دعارو که دید عصبانیتش بیشتر شد ساک انداخت رو سرم داد زد گفت سمانه من این چیزا حالیم نیس اگر بچه برادرم چیزیش بشه یه عمر تو خونه زندونیت میکنم مادرش در باز کرد حمله کرد بهم میعاد جداش کرد گفت میعاد باید سمانه رو ببری طلاق بدی از الان به بعد یا جای سمانه تو این خونس یا من... زنی که حامله نشه، برای نوه من بره دعا بگیره جاش اینجا نیست میعاد مادرشو از اتاق انداخت بیرون اما عصبانیتش کم نشد یکم داد زد دعوام کرد بعد رفت بیرون درو قفل کرد خیلی دلم گرفت ازش نشستم دعا کردم زودتر حال بچه خوب بشه واسش اتفاقی نیوفته که گردن من بندازن.. دو روز منو تو اتاق حبس کرد، بعد از دو روز حال پسر برادرش بهتر شد اومد در باز کرد اما مادرش ول کن نبود پاشو کرده بود تو یه کفش میگفت باید میعاد منو طلاق بده زنی بگیره که براشون بچه بیاره.. دو ماه که گذشت اوضاع خونه آروم شد اما جاریم برام آبرو نزاشته بود عکس پیامای من با دخترخالمو برای همه فامیلشون فرستاده بود یه روز مادرشوهرم با جاریم نزدیک عصر لباس تمیز پوشیدن خونه جارو زدن فهمیدم مهمون دارن اما نمیدونستم کی‌.. رفتم کمک کنم نزاشتن عصر بود که مهمونشون اومد دوست جاریم بود من رفتم تو اتاق یکم بعد جاریم با دوستش اومد تو اتاق ما شروع کرد به نشون دادن اتاق ما به دوستش... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۸۸🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052641.mp3
1.42M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۸۸🌹 @azsargozashteha💚
❤️ سلام صبح جمعه شما بخیر 🌻🌻 چند روزی هست پیام‌هایی در خصوص آقا پسر ۱۶ ساله تو کانال می‌خونم که بهتر دیدم امروز مواردی رو خدمتتون مطرح کنم تا شما هم لطفا در کانال بذارید. اول روی صحبت بنده با اون خانمی هست که در تایید خواسته‌ی این آقا پسر کلی صحبت کردند. خانم محترم، در ادامه برای شما توضیح میدم شرع و سنتِ اهل‌بیت در خصوص زمان ازدواج چه چیزی گفتن، اما قبلش باید بدونید همون‌طوری که خودتون فرمودید اگر کسی راهنمایی اشتباه بکنه باید پاسخگوی رفتارش باشه و حرف خدا و قیامت رو پیش کشیدید! این موضوع شامل خودِ شما هم میشه؛ بخش زیادی از حرفهایی که شما زدید هم، از نظر من بعنوان یک روانشناس دینی و اسلامی، کاملا اشتباهه و اگر کسی اینطور رفتار کنه دچار مشکلات بسیاری میشه. ضمن اینکه مراقب کلاممون باشیم، شما با نوعی از افتخار و ادعا میگید که باردار هستید و همچنین دختر ۵ ساله‌ای دارید که نظرتونه در ۱۵ سالگی ازدواج کنه، این عقیده و دارایی شماست ممکنه تو این کانال کسانی باشند که در حسرت داشتن فرزند و در آغوش گرفتن یک کودک و نوزاد باشند و با این نوع صحبت شما دچار سوء برداشت بشن. از طرف دیگه تنها راه‌حل شما برای رفع مسئله جنسی، ازدواجه در هر سن و شرایطی! این اصلا قابل قبول نیست! ببینید برای شما مثال می‌زنم، شما وقتی روزه هستید احساس تشنگی و گرسنگی دارید، ممکنه یک روز خیلی گرم باشه و شما فعالیت بالایی هم داشته باشید، این ضعف و گرسنگی و تشنگی شما رو خیلی بیشتر می‌کنه، اما آیا این مسئله باعث میشه شما زودتر افطار کنید؟ قطعا نه! چون شما می‌دونید برای درست بودن روزه باید تا افطار صبر کنید، این آقا هم برای رسیدن موعد مناسب ازدواج (از همه لحاظ) باید صبر کنند و بهترین کار تغییر ذهنیت خودشون از میل جنسی به سایر امیال و احساساتی هست که خداوند بزرگ در وجود همه ما گذاشتند. بنده هم هرگز مایل به گناه افتادن کسی نیستم اما هر مسئله ای راه‌حل هایی داره که باید مناسب‌ترینش رو بسته به موقعیت فرد انتخاب کرد.
اما در مورد سن ازدواج از منظر دین: در تعیین سن ازدواج دختران و پسران دو دیدگاه اصلی وجود دارد: یکی دیدگاه دینی و دیگری دیدگاه روانشناختی که به گونه‌ای مکمل یکدیگرند.  در کلام خداوند سن معینی برای ازدواج مطرح نشده است، ولی از واژگانی چون «بلوغ»، «بلوغ حُلم»، «بلوغ نکاح» و «بلوغ اشدّ» میتوان به نحوی سن بلوغ و سنّ ازدواج را به دست آورد. شاید رساترین آیه در تعیین سنّ ازدواج این آیه‌ی شریفه باشد که میفرماید: (وَ ابْتَلُوا الْیَتامی حَتّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ) ; یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و به نکاح تمایل پیدا کردند و آنان را به درک مصالح زندگانی خود آگاه یافتید، اموالشان را به آنان بدهید. برای صلاحیت ازدواج از نظر فقه امامیه تنها رسیدن به سن بلوغ کافی نیست، بلکه علاوه بر آن، دختر و پسر باید رشید هم باشند; یعنی بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند، تا بتوانند به استقلال و از روی اراده و اختیار عقد ازدواج ببندند. شهید مطهری درباره‌ی شرط بودن رشد برای ازدواج می‌نویسد: در فقه و سنت اسلامی محرز و مسلم است که برای ازدواج تنها عقل و بلوغ کافی نیست; یعنی یک پسر به صرف آنکه عاقل و بالغ است نمیتواند با دختری ازدواج کند; همچنان که برای دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سن بلوغ دلیل کافی برای ازدواج نیست، علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است.  منظور (از رشد در مورد ازدواج) تنها رشد جسمانی نیست، منظور این است که رشد فکری و روحی داشته باشند; یعنی بفهمند که ازدواج یعنی چه؟ تشکیل کانون خانوادگی یعنی چه؟ عاقبت این بله گفتن چیست؟ باید بفهمد این بله که میگوید، چه تعهدهایی و چه مسئولیتهایی به عهدهی او میگذارد و باید از انجام این مسئولیتها برآید.
اما خطاب به این آقا پسر ۱۶ ساله و سایر نوجوانان عزیز حاضر در کانال عرض کنم که دلیل‌شون برای رشد عقلی این حرف هست که "شما بیشتر از سن‌تون می‌فهمید!!" این جمله شاید در تعریف و تمجید یک شخص خوب بنظر برسه و یا در ذهن اون فرد با دید مثبتی تلقی بشه اما در عرف جامعه درک چنین قضیه‌ای وجود نداره و در واقعیت و در عمل مورد پذیرش نیست. ضمن اینکه شما می‌فرمائید که ورزشکار هستید و قراره صاحب شغل بشید و کلی ویژگی‌های مثبت دیگه، اما وجود یک مشکل بزرگ که کلی آسیب‌های روحی و جسمی به شما میزنه؛ بنظر می‌رسه فقط بخشی از مسئله‌تون رو دارید مطرح می‌کنید و ما بعنوان خواننده همه موضوع رو نمی‌دونیم، به همین دلیل موکدا پیشنهاد می‌کنم به یک روانشناس دینی معتمد مراجعه کنید تا با بهره مندی از علم و دین در کنار هم، مشکل شما رو حل کنند. برای پسران بلوغ در ۱۲ سالگی به نوعی بلوغ زودرس محسوب میشه و می‌تونه ریشه در خیلی مسائل از جمله خانواده داشته باشه. نکته دیگه اینکه برای دلیل آوردن جهت خواسته‌ی خودتون، ائمه اطهار رو مثال نزنید چون این مقایسه اصلا درست نیست و نوعی اساعه ادب محسوب میشه.
در پایان خطاب به همه دوستان عرض کنم یک موضوع دیگه در رابطه با سن ازدواج، علاوه بر موارد ذکر شده، فرهنگ خانوادگی و جامعه‌ای هست که فرد در اونجا رشد کرده؛ ممکنه در خیلی از مناطق و شهرها ازدواج در سن پایین مرسوم باشه و در جاهای دیگه در سنین بالاتر، و شخص (دختر یا پسر) چون ذهنیتی رشد یافته طبق اون فرهنگ داره می‌تونه بر اون اساس اقدام به ازدواج کنه ولی اگر کسی بر خلاف فرهنگ محیط خودش بخواد رفتار کنه مطمئنا چالش‌هایی پیشِ‌رو خواهد داشت که باید خودش رو برای مواجه شدن با اونها آماده کنه. با توجه به این موضوع از نقطه نظر فرهنگی، مثال زدن و نمونه آوردن در مورد ازدواج‌های زودهنگام یا دیرهنگام، خیلی مقیاس و شاهد درستی بر رد یا تایید این قضیه نیست و همچنین گفتن اینکه "در سن خیلی پایین ازدواج می‌کنند و با هم بزرگ میشن"! منشا بسیاری از اختلافات در سنین بالاتر خواهد بود که در آن زمان، فرزندان چنین زوجی در بحران جوانی قرار گرفتند و این مو ضوع تاثیر بسیار سوئی بر عملکرد فرزندان این زوج خواهد داشت. با سپاس فراوان از لطف همگی شما که مطلب طولانی بنده رو مطالعه فرمودید، سعی کردم بطور جامع و از همه ابعاد، این موضوع رو خدمتتون توضیح بدم تا ابهامی باقی نماند. البته هرگز قصد اساعه ادب و بی‌احترامی به هیچ فرهنگ و تفکری در جامعه‌ی اسلامیِ ایران ندارم. با آرزوی توفیق التماس دعای فرج 🌻🌻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هشتادو_هشت از رفتار مرضیه و بی محلیهاش بدم میومد و طی این دوسال با وجود گلچهره هم ،بهش سردتر
کنارش نشستم ..نمیدونستم چطور حرفش رو بزنم.. بالای ابروم رو خاروندم و گفتم امروز که تو حیاط بازی میکردید، دلم برای گلچهره سوخت.. صنم نگران گفت چرا ،مگه چی شده؟ +هیچی ..با خودم فکر کردم بچم خیلی تنهاست..نه خواهری ،نه برادری که همبازیش بشه.. غم جای استرس رو تو چهره ی صنم گرفت و آهی کشید و گفت آره..اگه بچم مونده بود باهم بزرگ میشدند.. دستش رو گرفتم و گفتم ایشالا که دوباره حامله میشی ولی.. _ولی چی... +میگم اگه خدایی نکرده زیاد طول بکشه حامله بشی...این بچه همینطور تنها میمونه...امروز تصمیم گرفتم باهات حرف بزنم ..ببینم نظرت چیه که من... صنم آشفته پرسید تو چی؟ چشمهام رو پایین انداختم و گفتم من.. یعنی ... یه چند باری برم پیش مرضیه، صنم دستش رو از دستم کشید .. چشمهاش پر از اشک شده بود .. سرش رو پایین انداخت و گفت زنته، من چی بگم .. با سماجت دوباره دستهاش رو گرفتم و گفتم یعنی ناراحت نمیشی .. همزمان با سرازیر شدن اشک چشمش ،گفت نه... با انگشتم اشکش رو پاک کردم و گفتم پس این اشک واسه چیه؟ صنم صورتش رو پاک کرد و گفت برای بخت و تقدیرم ... حس میکردم قلبم تکه تکه میشه .. اصلا طاقت دیدن ناراحتیش رو نداشتم ولی چاره ای نداشتم .. بوسه ای به گونه اش زدم و گفتم تو تاج سر منی، تا عمر دارم نوکریت رو میکنم ..فکر نکن چیزی عوض میشه..صنم همیشه واسه من صنمه...تنها زنی که عاشقشم.. چشمهاش رو بست و جوابی نداد... چراغ گرد سوز رو خاموش کردم و تو تاریکی مطلق گفتم امشب میرم با مرضیه حرف میزنم .. صنم حرفی نزد و آروم دراز کشید .. دلم میخواست بغلش کنم ..تنها جاییکه با عشق میخوابیدم و بهم آرامش میداد کنار صنم بود ولی با حرفهایی که گفته بود شرمم میشد .. چند دقیقه تو اتاق نشستم ..از کنار پنجره نگاه کردم ..مرضیه گلچهره رو که خواب بود به بغل گرفته بود و به اتاقش میرفت .. همین رو بهانه کردم و سریع از اتاق بیرون رفتم .. آهسته گفتم مرضیه ..وایسا.. مرضیه ایستاد با قدمهای بلند نزدیکش شدم و گلچهره رو از بغلش گرفتم و گفتم سنگینه بده من میارمش.. در تاریکی شب هم، متوجه ی تعجب مرضیه شدم .. آروم پشت سرم قدم برداشت و گفت از اون موقع رفتی هنوز نخوابیدی؟ جوابش رو ندادم .. گلچهره رو توی گهواره اش گذاشتم و از سرش به آرومی بوسیدم .. مرضیه از اون سمت گهواره پتوی گلچهره رو مرتب ،روش کشید .. مچ دستش رو گرفتم و گفتم مرضیه میخوام باهات حرف بزنم .. مرضیه با شدت دستش رو عقب کشید و گفت بالای سر بچه، این وقت شب، چه وقت حرف زدنه؟ از گهواره دور شدم و گفتم حتما وقتش الان بوده که اومدم .. بیا اینجا .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام. من نزدیک5ساله ک ازدواج کردیم رابطه خوبی خداراشکر با شوهرم دارم ولی وقتی با خان
❤️ سلام در جواب فرد 18 ساله که از 12 سالگی جوش دارن: بنظرم حجامت رو هم امتحان کنند، در هر بار حجامت دیدم از شدت و حدّت جوش ها کاسته میشه، ان شاءالله برای ایشون هم اینطور بشه. ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب اون خانومی که یه روز باباش اعصابینیه و یه روز مادرش و خسته شده عزیزم خودکشی که اصلا راهش نیست چون وقتی خودکشی میکنی با همون حال از دنیا میری تازه بدتر از اون حال هیچ راحتی نداری پس دور خودکشی رو خط بکش که گناهم هست و گلم میدونم سخته و تو در سنی هستی که واقعا بعضی وقتا کم میاری ببین مادر و پدرا دیگه سنی ازشون گذشته و زیر مشکلات زندکی کم اوردن عصبانیتشون واسه اینه حال روحیشون بهم ریخته تو توسل که به امام زمان عج بهشون بگو اقا جان من به شما تکیه میکنم شما مونس دردام شو ببین امام هم حرفاتو میشنوه همه با همدرد واقعیه و ارامش واقعا از جانبش میرسه خدا در قرانش گفت پیش از تو برای هیچ بشری جاودانگی قرار ندادیم ایا اگر تو بمیری انان جاودانه خواهند ماند؟هر کس چشنده مرگ است و ما شمارا به خیرو شر ازمایش میکنیم و به سوی ما بازگرداننده میشویم ایه ۳۳ سورره انبیاه هس میتونی بری بینی خلاصه توسل به خدا و تیکه به امام زمانت مشکلات برات حل میشه هروز سعی کن ناراحتی به جای رفتن سراغ اهنگ با امام زمانت دردو دل کنی و اشک بریزی مطمعن باش برات دعا میکنه و روزای خوبی در پیش خاهی داشت ناراحت نباش روزا یه جور نمیمونند ♡ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در مورد خانم عزیزی که دنبال ورد و دعا برای قانع کردن همسرش برای جابجایی هست من اینو بلد نیستم اما بعضی فضا و خونه ها یه سنگینی و انرژی منفی بدی داره من بهشون حق می دم یه راه حلی که خودم امتحان کردم رو براشون می ذارم من توی خونه ای بودم که نه تنها احساس سنگینی داشت بلکه اتفاقات بدی هم گهگاه می‌افتاد مثلا اتصالی برق خود بخودی پیدا شدن حشرات موذی عجیب غریب حس کسالت و افسردگی کاری که من کردم باعث شد این انرژی‌های منفی خیلی کمتر بشن که الان دستورش رو براتون می ذارم 👇👇👇👇👇👇 🔴پاکسازی محیط ، شماره 1 ✨مواد لازم برای پاکسازی نمک دریا : یک قاشق چای خوری پر سرکه :دوقاشق چای خوری الکل : دو قاشق چای خوری دوستان ترکیب مواد بالا رو توی یک اسپری ریخته و با آب مخروط کنید و به تمامی نقاط محیط تون اسپری کنید ، بخصوص شکافهای تاریک مثل لابلای یخچال زیر یخچال ، مبل ها و.... 🔴پاکسازی محیط شماره 2 ✨روشن کردن شمع به مدت بیست دقیقه در روز، البته زمانی که خودتان در محیط حضور دارید. 🔴پاکسازی محیط : شماره 3 ✨نمک دریا را تا جایی که دیگر حل نشود در آب حل کنید بطور خیلی غلیظ و در لیوانهای یک بار مصرف تا نصف پر کنید و در هشت جهات اصلی و فرعی در پذیرایی قرار بدهید . این تعداد لیوان برای پذیرایی یا سالن است ، برای اتاقها و آشپز خانه تنها دو یا سه عدد کافی است. ✨لیوانها به مدت دو روز باید باقی بمانند و روز سوم جمع شوند .تاکید میکنم لیوانها حتما باید یکبار مصرف باشند زیرا به حد زیادی الودگی جذب می نمایند. بعد از چهار روز مکث دوباره این مراحل را تکرار کنید تا سه مرحله باید این پاکسازی صورت بگیرد. ❤️❤️❤️❤️❤️ در مورد دختر خانمی که ورت سفیدی داره وجوشاش قرمز رنگ هستن گلم هیچ نگران نباش همه ماها تو سن نوجوانی تا ۲۵ سال جوش داریم جه پسر چه دختر فقط سعی کن دستکاری نکنی از لحاظ علم روانشناسی هم عزیز به هر چی کلید کنی بدتر با اون مشکل گریبانگیر میشی منظورم اینه کمتر به این مساله توجه کن کمتر تو آینه نگاه کن هر روز روی اعتماد به نفست کارکن و بخودت تلقین کن این مساله چیز مهمی نیس و بزودی برطرف میشه از لحاظ تغذیه غذاهای سرخکرده و فست فود کمتر بخور اما اینم بدون جوش و غرور جوانی برای همه هست نگران نباش گلم خوب میشه ❤️❤️❤️❤️ دخترگلی که صورتش جوش داره. عزیز دلم نگران نباش به این جوشها میگن جوش غرور نوجوانی.بعد از یکی دوسال از بین میره.یکی دوهفته روزی یک استکان عرق کاسنی بخور کمی التهاب جوشهات را کم میکنه. جوشهات رو نکن وفشار نده وگرنه جای جوشها میمونه.روی جوشهات گلاب اسپری کن کمی بهتر میشه. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب دوستموم که گفتن به سختی کار برا شوهرشون پیدا میشه و بعدا کار رو ول میکنن من خودم همین مشکل رو داشتم و طی پرس و جوهایی که کردم چند تا ذکر و راهکار بهم دادن اول اینکه نماز صبح شما و آقاتون تا ۱۱ سال نباید قضا بشه صبح ها ۱۰۰ مرتبه ذکر استغفرالله ربی واتوب و علیه رو بگید شبا هم ۱۰۰ مرتبه ذکر استغفرالله ربی واتوب وعلیه رو بگن حرز امام جواد،امام زمان،حضرت زهرا رو هم همراه خودتون و شوهرتون بگذاربد سوره واقعه. را شبها تلاوت کنید سپس آیات ابتدایی سوره حدید را تا و هو علی کل شی قدیر بخوانید سپس سجده کنید و هفت مرتبه بگویید یا الله پس از ان سه صلوات بفرستید و بگویید خدایا اگر کسی بر ضد من کاری کرده یا سحر و طلسمی انجام داده
به لطف خاص خودت باطل فرما و شر او را به خودش برگردان و رزق مرا زیاد گردان من سعی میکنم بنده خوبی برای تو باشم سپس یک صلوات بفرستید ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام اون دختر خانمی که صورتش جوش میزه باید اول بره چکاپ بده ممکنه مشکل از کبدش یا چیز دیگه ای باشه . حالا پیش دکتر پوست یا داخلی میره بهش بگه آزمایش کلی براش بنویسه ❤️❤️❤️❤️ منم صورتم جوش داشت،افتضاح بود کلا،پدر من حکیم و استاد طب اسلامیه پدرم مزاج منو تشخیص داد،مزاجم گرم بود و بخاطر همین گرمی و کار نکردن روده ها این جوش ها ایجاد میشد (پدرم گفتن،واقعا هم راست گفتن، وقتی رودهوهای من کار نمیکرد این جوش ها ایجاد میشدن) بنظر من تو قم به طب اسلامی مطمئن مراجعه کنید قطعا خوب میشید من که خیری از دوا و دکتر های شیمیایی ندیدم و نخواهم دید تازه الان جوش هام به کل رفته حتی جوش های سر سیاهم ❤️❤️❤️❤️ سلام. پاسخ به دختر خانومی که صورتشون جوش میزنه# عزیزم تا حالا حجامت انجام دادی؟ حجامت بهترین راه درمان جوشهای قرمز. جوش قرمز بخاطر غلبه خون و یا غلظت خون. داروی زنبق داروی صاف کننده ی خون،باید یکی دوماه مصرف کنی و بعد هر بیست روز تا یکماه یکبار حجامت انجام بدی. مصرف هر روز صبح یه لیوان دمنوش رقیق شده ی زعفران همراه عسل و گلاب هم بر زیبایی پوست و صورت خیلی تاثیر داره. اگر یبوست هم دارید حتما درمان بشه،چون خیلی تاثیر داره. اگر زیاد احساس گرما دارید سعی کنید شربت های خنک(آبلیمو،خاکشیر،تخم شربتی) همراه گلاب مصرف کنید.و اگر احساس سرما دارید هم که خود زعفرون خوبه. البته مصرف زعفرون رو در هر صورت داشته باشید.چون واقعا تاثیر گذاره.فقط مواظب باشید حتما رقیق باشه یه مثال برات بگم: وقتی یه قابلمه در شیشه ای رو توش مواد غدایی میریزی و میذاری رو گاز،وقتی که دما بالا رفت درب قابلمه کثیف و چرب میشه. حالا هرچقدر هم درب رو بشوری دوباره همونطوری میشه،مگر اینکه توی قابلمه فقط آب خالص باشه. این مثال برای این بود که بگم درمان جوش و ظاهر پوست با داروهای شیمیایی مثل این میمونه که هر دفعه درب قابلمه رو بشوری و بعد دوباره چرب بشه. حالا شما اگر درون بدنتون اصلاح و تمیز بشه دیگ ظاهر پوستتون سالم میمونه. درواقع پوست آیینه بدنه،نشون دهنده ناسالم بودن درون جسم. پیشنهاد میکنم اول غلظت خونتون رو درمان کنید و بعد با انجام حجامت در رقیق شدن خونتون کمک کنید. بعد از اینکه درون بدنتون سالم شد،میتونید با داروی شیمیایی ظاهر پوستتون رو بهتر کنید. ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب دوست عزیزی که ۱۸ ساله هستن و صورتشون پر از جوش هست،عزیزم منم زمانی که همسن شما بودم صورتم پر از جوشهای قرمز و سر سفید بود،صورتم طوری بود که جای سوزن انداختن نبود وقتی نماز میخوندم موقه سجده جوشهای صورتم پر از خون میشد،هر چی دکتر رفتم جواب نگرفتم تا اینکه از کرم ترتینویین استفاده کردم ،از داروخانه ها میتونی تهیه کنی الان شاید قیمتش فوقش ۵۰۰۰ هزار تومان باشه،به مدت سه هفته هر شب به صورتت بزن ،بعد دو هفته صورتت کاملا قرمز میشه انگار یه جور پوست اندازی اتفاق می افته بعد سه هفته همه جوشها میره،الان ۱۷ سال از اون موقع میگذره باورت میشه هنوز که هنوزه یه جوش رو صورتم نزده،امیدوارم شما هم جواب بگیری عزیزم
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_چهارم میعاد گوشیو گرفت سمتم گفت پس اینا چیه به دختر خالت نوشتی همه اینا اینجا هست جاریم باز
جاریم که دوستشو آورد تو اتاق تعجب کردم اما چیزی نگفتم دنبال شر نبودم.. دوستش من و اتاق رو حسابی نگاه کرد بعد رفتن، درو که بستن جاریم به دوستش گفت خالم گفته برات خونه جدا میگیره تو فقط واسش بچه بیار... همین یه دفه گوشام تیز شد دقت کردم ببینم چی میگن، دوستش گفت من فقط واسه زاییدن نمیام باید عقدم کنه منو زن خودش قبول کنه.. تازه دوزاریم افتاد جریان از چه قراره خواستم برم بیرون دعوا راه بندازم اما ترسیدم آخه سه نفر بودن ممکن بود منو بزنن، تو اتاق موندم خودخوری کردم. دوستش که رفت پاشدن نوار گذاشتن شروع کردن رقصیدن اما من واکنش نشون ندادم میعاد که اومد گفتم میعاد خبریه؟چرا امروز مامانت دوست معصومه رو آورد اتاق مارو بهش نشون داد؟ میعاد باتعجب گفت اتاق ما؟ برای چی؟ نکنه میخوان مارو بیرون بندازن؟ گفتم تو فکر کردی با چی طرفی؟ یعنی میخوای بگی نمیدونی قصد دارن واست زن بگیرن؟ جا خورد، گفت اینا چیه میگی؟ توهم زدی سمانه؟ هرروز یه بامبول در میاری یه روز دعا میگیری یه روز میای میگی اونا میخوان زن بگیرن برات چرا هرروز یه اعصاب خوردی داری واسه من؟ رفتم بیرون داد زدم معصومه بیا بگو چرا امروز دوستت آورده بودی اتاق منو بهش نشون دادی؟ مگه من شده کسیو بیارم اتاق تورو ببینه؟ خیلی عادی گفت خاله گفت دوستمو بیارم مادرشوهرم زود اومد گفت آره من گفتم میخوام برای پسرم زن بگیرم چرا باید بزارم به پای تو اجاق کور بسوزه پسر منم حق داره بچه داشته باشه... گفتم دیدی گفتم میعاد دیدی گفتم نقشه کشیدن تورو زن بدن؟ میعاد داد زد بس کنید دیگه خسته شدم هربار از سرکار میام دارید دعوا میکنید کاری نکنید برم دیگه نیام.. گفتم تو قول داده بودی برام خونه جدا میگیری پس چی شد؟ اینا هرروز یه بازی با من درمیارن مامانش گفت من نمیدونم من برای پسرم زن میگیرم تا واسش بچه بیاره توام خواستی بمون نخواستی برو طلاق بگیر گفتم میعاد تو با مامانت موافقی؟ میخوای زن بگیری؟ میعاد عصبانی شد منو هول داد تو اتاق گفت برو تو انقدر جواب نده دنبال شر نباش، خودشم رفت بیرون.. از عصبانیت داشتم منفجر میشدم در اتاق قفل کردم بلند بلند فحششون دادم مادرشوهرم هی میگفت حالا فحش بده فردا که برای پسرم زن گرفتم میفهمی... آخر شب میعاد اومد اصلا باهام حرف نزد دو هفته باهام قهر بود منم با همه اعضای خانواده قهر بودم بعد از دو هفته اومد آشتی کرد گفت سمانه یه چیز مهم میخوام بهت بگم که باید باهام همکاری کنی گفتم چی شده؟ میخوای خونه بگیری؟ گفت نه مهم تر از اونه گفتم بگو گفت هرچی باشه همکاری میکنی؟ گفتم آره بگو... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌱🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ درخواستی دارم ی همشهری ما یدونه فرزندش یا تنها پسرش در اثر تصادف مصدوم شده و الان پس از سالها درمان تکلمش خیلی محدوده و از یک سمت بدن فلج مانده این بنده خدا میخواد برای این پسر زن بگیره اما نمیدونه از کجا و چطوری ،ی دختر میخواد که با این پسر بتونه زندگی کنه اگه شما بتونین کمک کنین ممنون میشم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ببخشید راهی وجود داره که بشه خواب رو سبک کرد؟ ممنون میشم اگر که راهی هست بگید آخه من خوابم یکم سنگینه پدر و مادرم و اطرافیان خیلی مسخره‌م میکنن میگن اگه تو بدزدنت هم نمیفهمی هر چی میخوابی سیر نمیشی خیلی هم خوابم سنگین نیستا ولی خب خیلی مسخره میکنن خیلی اذیت میشم ممنون میشم اگر راهی وجود داره کمکم کنید خیلی به راهنماییتون نیاز دارم ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام طریقه ختم چله شهدا رو میخواستم بزارین قربان محبتتون ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام به آدمین محترم و همه ی اعضای کانال من سوالی داشتم که اگه کسی تجربه ای داشته باشه کمکم کنه من دوتا بچه دارم یعنی دوبار زایمان کردم از زایمان دومم دوماه میگذره پوست شکمم خیلی شل و نازک و آویزون شده اصلا چاق هم نیستم ولی خیلی ترک ترکی و آویزون و زشت شده😔 میخواستم بدونم چطوری جای ترک های شکمم و شل شدنش رو کمتر کنم؟ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام دوستان خواستم بهم کمک کنید دوبرادرمن واقعا بیکارند میخواستم دستگاه جدیدی رامعرفی کنید که بااون به تولیدی مشغول بشند البته ممنون میشم قیمت دستگاه رابگید بعدش خواهشن دستگاه جوراب بافی ویاروغن گیری نباشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید🌹 من ۱۵ سالمه و دنبال کار در منزل هستم مثل تایپ و ترجمه و... ولی تا الان از هرجا که شرایط کار پرسیدم اول یه پول برای ثبت نام میخوان بعد هم کلاهبرداری از آب در میاد🤦‍♀ خواستم بدونم کسی جای معتبری سراغ داره که برای شروع کار پول درخواست نکنن یا اگه باید هزینه ای بپردازیم معتبر باشه؟؟🙏🙏 ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هشتادو_نه کنارش نشستم ..نمیدونستم چطور حرفش رو بزنم.. بالای ابروم رو خاروندم و گفتم امروز که
گلچهره رو توی گهواره اش گذاشتم و از سرش به آرومی بوسیدم .. مرضیه از اون سمت گهواره پتوی گلچهره رو مرتب، روش کشید.. مچ دستش رو گرفتم و گفتم مرضیه میخوام باهات حرف بزنم.. مرضیه با شدت دستش رو عقب کشید و گفت بالای سر بچه، این وقت شب، چه وقت حرف زدنه؟ از گهواره دور شدم و گفتم حتما وقتش الان بوده که اومدم ..بیا اینجا.. مرضیه با فاصله، روبه روم ایستاد و به دیوار تکیه داد و گفت میشنوم حرفهات رو.. یه قدم به سمتش برداشتم .. دستم رو کنار صورتش به دیوار تکیه دادم و گفتم از امشب گهگاهی میام پیشت .. میخوام برای گلچهره همبازی بیاری.. همزمان با این حرف سرم رو خم کردم و نزدیک صورتش بردم .. مرضیه جفت دستهاش رو روی سینه ام گذاشت و با تمام توانش منو به عقب هول داد..توقع این کارو نداشتم .. به عقب رفتم کمی تعادلم بهم خورد و نزدیک بود به زمین بخورم .. با حرص بازوش رو گرفتم و گفتم این چه غلطی بود که کردی؟ مثل این که یادت رفته زنمی و تو خونم زندگی میکنی.. مرضیه که سعی میکرد صداش رو کنترل کنه انگشتش رو به سینم کوبید و گفت نه.. من همه چی یادمه.. دقیق دقیق..ولی مثل اینکه تو فراموش کردی .. یادت رفته من چه شرطی گذاشتم و تو هم قبول کردی .. برق شادی که اون روز تو چشمهات دیدم رو هم هنوز یادمه .. پس برو .. برو با عشقت واسه دخترت همبازی بیار .. واسه من همین یک دونه گلچهره کافیه.. از حرص دندونهام رو بهم سائیدم و گفتم صنم بچه دار نمیشه من دلم میخواد... نذاشت حرفمو کامل بزنم و گفت به من چه که بچه دار نمیشه .. برو یه زن دیگه بگیر ،تو که بلدی .. چیزی که تو این عمارت زیاده اتاقه.. دو تا اتاقم بده به سومی.. دست انداختم دور بازوش و گفتم تو به من امر نکن.. خودم میدونم چه کاری کنم .. مرضیه با فریاد کوتاهی تقلا میکرد که از دست من فرار کنه.. با صدای مرضیه ،گلچهره بیدار شد و شروع کرد به گریه کردن .. دستهام رو شل کردم و مرضیه به طرف گهواره دوید .. صدای گریه گلچهره و صدای فین فین کردن مرضیه و نفس نفس زدن من ،کلافه ام کرد .. با خشم گفتم تو زنمی و باید ازم تمکین کنی امشب نشد ، فردا.. از اتاقش بیرون اومدم چند تا نفس عمیق کشیدم .... به اتاق صنم رفتم .. میدونستم صنم بیداره، ولی خودش رو به خواب زده.. کنارش دراز کشیدم .. با اینکه کمی شرم داشتم که پیش مرضیه رفته بودم ولی بغلش کردم و موهاشو بوسیدم کنار گوشش پچ زدم هیشکی تو نمیشه .. هیشکی.. صنم بدون این که تکون بخوره ، بی احساس گفت مرضیه قبولت نکرد؟ +چرا نکنه..گلچهره بیدار بود منم حرفش رو نزدم .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
قبول کن که هر حرفی ارزش شنیدن نداره، و هر قضاوتی ارزش بحث کردن. قبول کن که گاهی آدم‌ها به قدری لبریز از امواج و صفت‌های منفی هستن که همون بهتر که به روی خودت نیاری. تو توانایی تغییر خصلت‌های آزاردهنده‌ی آدم‌ها رو نداری، چون تو جای اون‌ها نیستی، و تاریخچه‌ی دردها و گرفتاری‌هاشون رو نمیدونی. نمیدونی از کجا و چه زخم‌هایی خوردن که حالا به هرکسی که میرسن زخم میزنن. تو باید اونقدر قوی و بی‌تفاوت باشی که بدون اینکه حتی خم به ابرو بیاری، از کنار آدم‌های منفی بگذری، و دغدغه‌ی مقصد و هدفت رو داشته باشی، نه حرف‌ها و کنایه‌هایی که فقط مانع خوشبختی و آرامش تو میشن. بی‌تفاوت باش و رها، درست مثل یک دریا که با پرتاب هیچ خرده سنگی متلاطم نمیشه. درست مثل رودخونه‌ای که بخاطر هیچ سنگریزه‌ای تغییر مسیر نمیده. آدم‌ها برای پی بردن به عمق دریاچه سنگ میندازن. ولی تو دریا باش، عمیق و بی‌انتها. بزرگ باش و به دنبال اثبات خودت به ذهن‌های کوچک نباش. برای بعضی‌ها همون بهتر که بی‌تفاوت و ناشناخته بمونی ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۸۹🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052643.mp3
1.55M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۸۹🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ درخواستی دارم ی همشهری ما یدونه فرزندش یا تنها پسرش در اثر تصادف مصدوم شده و الان پس
❤️ سلام راجب به جوش های صورت عرض کنم یه حجامت عام انجام بدهید ❤️❤️❤️❤️ سلام با صحبت‌های دوست عزیزی که روانشناس اسلامی هستن درمورد سن ازدواج بسیار موافقم ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید در مورد اون پسر ۱۶ ساله میخواستم بگم اتفاقا دقیقا یه دختر ۱۶ ساله میشناختم که به همین مشکل مبتلا بود تورو خدا عجله نکنه دختری میشناسم که برای حل مشکلش خانواده وخودش فکر کردن بهترین راه ازدواجه در صورتیکه هم خودشو بدبخت کرد وهم خانوادشو وهم خانواده پسررو بعد از اینکه دوسال نامزد موند پشیمون شد وکلا از خونه وخانواده فرار کرد وگفت من تازه فهمیدم معنی جوونی کردن چیه ورفت هروز بایکی بود بااینکه از خانواده مذهبی ودختر درظاهر نجیب وسنگینی بود ولی به خاطر عقده های روحی روانی که در سن بلوغ داشت ونتونسته بود درست هدایت بشه سر از ناکجا اباد دراورد من خواهش میکنم عجله نکند وصبوری کند وبا توکل وتوسل به خدا وامام زمان این ایام رو سپری کنه تا زمان مناسب برسانند خودشان این مشاور ومطلب اخر خیلی جامع وکامل بودخدا قوت وخسته نباشید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد خانمی که پوست شکمش شل شده شما کرم سفت کننده بدن و استفاده کن البته از حای معتبر تهیه کن ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ درمورد اون خانمی ک برا زایمان دومش پوست شکمش شل شده ... خب خانم عزیز من شنیدم یخ ب افتادگی و شلی پوست کمک میکنه (البته بعد از وکس کردن صورت) نمیدونم دراین مورد هم جواب میده یا نه ... و ی راه دیگم هست این ک شما بری باشگاه خودشون کمکت میکنن الان ک کرونا ب اون صورت نیست،میتونی با ماسک تو باشگاه ورزش کنی ❤️❤️❤️❤️ سلام طریقه ختم چله شهدا اسم چهل شهید رامینویسیدروی برگه وبانیت سلامتی وظهور آقا امام زمان به نیابت از شهیدهرروز ۱۰۰صلوات می‌فرستید یعنی روز اول اولین شهید که نوشتید وبه همین ترتیب تا چهلمین شهید که روز چهل میشه .شهید یاسینی ۲.شهید علی اصغر قلعه ای ۳.شهید حاج قاسم سلیمانی ۴.شهید حسین پور جعفری ۵.شهید ابومهدی المهندس ۶.شهید عماد مغنیه ۷.شهید جهاد مغنیه ۸.شهید محمد رضا تورجی زاده ۹۰شهید ابراهمیم هادی ۱۰.شهید محسن حججی ۱۱.شهید علیرضا قاسم زاده حسینی ۱۲.شهید سید احمد پلارک ۱۳.شهید حسین یوسف اللهی ۱۴.شهید محمد علی رجایی ۱۵.شهید احمد صداقت ۱۶.شهید مصطفی چمران ۱۷.شهید محمد جهان آرا ۱۸.شهید مرتضی آوینی ۱۹.شهید محمد بلباسی ۲۰.شهید محمد مهدی رضوان ۲۱.شهید حسن انصاری ۲۲.شهید حسین خرازی ۲۳.شهید مهدی زین الدین ۲۴.شهید حمید باکری ۲۵.شهید علی باکری ۲۶.شهید مهدی باکری ۲۷.شهید ابراهیم همت ۲۸..شهید عبدالحسین برونسی ۲۹.شهید احمد کاظمی ۳۰.شهید سید محمد بهشتی ۳۱.شهید مجید کلانتری ۳۲.شهید امیر حاج امینی ۳۳.شهید عباس کریمی ۳۴.شهید محمد حسین فهمیده ۳۵.شهید بهنام محمدی ۳۶.شهید سید حمیدرضا سیاه پوش ۳۷.شهید امیر جمشیدی ۳۸.شهید حسن محمد رحیمی ها ۳۹.شهید صفدر تقوی خصال ۴۰.شهید محسن مهردادی ❤️❤️❤️❤️❤️ صبا: سلام مجدد خدمت خانمی که گفتند پوست شکمم ترک ترک شده باید بگم چون زایمان کردن و خب قبل از زایمان پوستشون کشیده شد و بعد از زایمان شکم به حالت اولیه خودش برگشته و تغییر نسبتا بزرگی داشته بخاطر همین پوستشون شل شده من خودم یه مدتی وزن کم کردم بخاطر همین پوست بازو و شکمم ترک ترک شد ایشون از کرم ضد ترک هیدرودرم استفاده کنن کاملا جواب میده من استفاده کردم خیلی عالی بود فقط یه نکته ،مارک های متفاوتی برای درمان ترک پوست هست اما مارک هیدرودرم خیلی بهنر از بقیه هست. انشاالله که به نتیجه دلخواه برسن ❤️❤️❤️❤️ سلام برای خانومی که کار در منزل ترجمه و تایپ میخوان سایت ایران تایپیست سایت پارس ترجمه سایت رایامارکتینگ اینارو مطمئنم هیچ پولی نمیگیرن. فقط آزمون میگیرن بعد اگه قبول شدین باهاتون کار میکنن. ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درباره ی اون دختر خانمی که ۱۸ سالشه صورتش جوش میزنه ببین من الان ۱۳ سالمه جوشام از ۱۱ سالگی بیشتر و بیشتر شدن تا اینکه چند ماه پیش صبرمون تموم شد رفتیم پیش دکتر جهان بینی توی قم هستم خب اول گفت به احتمال زیاد کیست داری 😐 خیلی خوب تشخیص داد رفتم سونو گرافی بــله همینطوره قرص دادن و مرتبببب باید بخوری اخه من بعد به مدت ول کردم بازم جوش زدم خوب باید کیست درمان بشه دیگه خلاصه دوباره رفتم پیش دکتر نرگس غلامی توی قم ایشون دارو دادن تا الان مصرف میکنم عالی شده صورتم ولی خب هر چیزی ضرری داره این دوتا دکتر که خیلی خوب بودن برو حتما دکتر نرگس غلامی و دکتر جهان بینی توی قم هستن ❤️❤️❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نود گلچهره رو توی گهواره اش گذاشتم و از سرش به آرومی بوسیدم .. مرضیه از اون سمت گهواره پتوی
صبح فردا ،قبل از این که صنم از خواب بیدار بشه ،از اتاق خارج شدم .. خبری از مرضیه نبود.. به حجره رفتم .. تمام روز ذهنم درگیر مرضیه بود .. بدجور به غرورم برخورده بود.. تا شب فکر میکردم که چطور راضیش کنم .. چی بهش بگم که راضی بشه .. شب مقداری نقل و شیرینی خریدم و به خونه رفتم .. باز از مرضیه خبری نبود ..همه تو ایوون نشسته بودند ..با چشم حیاط رو دنبال مرضیه گشتم .. عمه گفت چیزی میخواهی؟ چرا بی قراری؟؟ صنم با دقت نگاهم کرد ..گفتم نه .. چه بی قراری.. به صنم لبخند زدم و گفتم گشنمه به آفت بگو شامو بیاره.. صنم به مطبخ رفت .. با خونسردی به مادر که مشغول بازی با گلچهره بود گفتم پس مرضیه کجاست؟ مادر با صدای آرومی گفت تو اتاقشه ..خوب بود ولی دم غروبی گفت حالم بده ..میرم بخوابم .. +چشه؟ صداش کنید بیاد شام بخوره.. مادر گلچهره رو از بغلش زمین گذاشت و گفت یه چای و نبات درست کرد و گفت دل پیچه داره .. رفتنی هم گفت شام نمیخوره.. استکان چایم رو سر کشیدم و گفتم اگر حالش بده ببرمش مریض خونه.. مادر زانوم رو فشار داد و گفت بشین .. ..خوب میشه.. میدونستم که عمدا ،اینکار رو کرده تا با من رو به رو نشه ..فوری فکری به ذهنم رسید و گفتم پس اگه میشه گلچهره رو پیش خودتون نگه دارید تا مرضیه بهتر بشه .. مادر گلچهره رو محکم بوسید و گفت من که از خدامه... موقع شام خوردن حواسم به پنجره اتاق مرضیه بود، ببینم نگاه میکنه یا نه.. موقع خواب که شد چشمهام رو بستم و اینقدر منتظر موندم تا صنم خوابش ببره .... سرم رو نزدیک صورت صنم بردم .. نفسهای آروم و مرتبش نشون میداد که به خواب رفته.. خیلی آروم و بی صدا ، بلند شدم و به حیاط رفتم .. پاورچین پاورچین تا اتاق مرضیه رفتم .. در کیپ نبود و به راحتی باز کردم .. رختخواب وسط اتاق بود .. آهسته کنارش دراز کشیدم و دستم رو زیر ملافه بردم .. کسی زیر ملافه نبود.. فقط یه لحاف مچاله شده بود.. چند بار به آرومی صدا کردم... مرضیه .. مرضیه.. کجایی؟؟ به گهواره دست کشیدم گلچهره هم نبود.. چند دقیقه ای همونجا نشستم بلکه مرضیه برگرده ولی خبری نشد .. کلافه شدم به حیاط رفتم .. به توالت سر زدم.. هیچ کس نبود... کمی نگران شدم .. در اتاق مادر باز بود.. از پله ها بالا رفتم و سرکی به اتاقش کشیدم .. چراغ گردسوز با شعله ی پایین روشن بود .. مرضیه کنار مادر و گلچهره خوابیده بود.. کمی آسوده شدم و به اتاقمون برگشتم .. به سختی خوابم برد .. صبح با تکونهای صنم چشمهام رو باز کردم .. _یوسف .. حالت خوش نیست؟ چرا بیدار نمیشی؟ کش و قوسی به بدنم دادم و گفتم شب بدخواب شده بودم ... صنم دستش رو، به پیشونیم زد و گفت خداروشکر تب نداری ، ترسیدم .. تو هیچ وقت تا اینموقع نمی خوابیدی.. وقتی به حیاط رفتم مرضیه کنار حوض صورت گلچهره رو میشست... به بهانه بوسیدن گلچهره به کنارش رفتم و لبه ی حوض نشستم .. مرضیه بدون این که نگاهم کنه، سلام و صبح بخیر گفت .. با انگشتم به سرشونه اش زدم و پرسیدم دیشب چرا تو اتاقت نبودی؟ مرضیه تند سرش رو بالا آورد .. چشمهاش از تعجب گرد شد.. اخم ریزی کرد و سرش رو پایین انداخت و گفت دلم پیش گلچهره بود رفتم پیشش خوابیدم .. صدام رو تا جایی که ممکن بود پایین آوردم و گفتم امشب گلچهره رو میزاری کنار مادر بخوابه ، مرضیه نفسش رو با حرص بیرون داد و گفت یک بار گفتم بهت امکان نداره، خیلی دلت بچه میخواد یه زن دیگه بگیر و بیار... با دستش به اتاقهای بالای حیاط اشاره کرد، همون لحظه صنم رو دید.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام.لطفا پیام منو بذارید کانال.من شدیدا به کمکتون احتیاج دارم. من ی دختر پانزده ساله هستم،با این وجود مشکلات زیادی دارم. اما چند تا مشکل هست که خیلی اذیتم می کنن. نمیدونم چکار کنم،کم آوردم،از همه حرف میشنوم،دیگه خسته شدم،التماستون می کنم کمکم کنید😭 راستش من خیلی خیلی خیلی خجالتی هستم.خجالتم بیش از حد و اندازه هست،قدم کوتاهه،بینی بزرگی هم دارم که باعث پایین اومدن اعتماد بنفسم شده😭😭😭 این موارد خیلی اذیتم می کنن.بود و نبودم تو خانواده،مهمونی و.....هیچ فرقی نداره. فقط با دوستام رابطه خوبی دارم که اون ها هم مدام بینی بزرگم و قد کوتاهم رو تو سرم میزنن😭😭😭😭و منم هیچی نمی تونم بهشون بگم. همش مسخرم می کنن اصن ی وقتایی فک می کنم قصد خدا از آفریدن من فقط اینه که من بشم مضحکه بنده هاش😭😭 همه این مشکلاتم باعث شده کم بیارم « قد کوتاهم،بینی بزرگم و خجالتی بودنم» من بچه که بودم اصلا اینطور نبودم.دختر زیبایی بودم و همه دوستم داشتن،شیطون بودم و خیلی زبر و زرنگ همه این ها رو مادرم بهم گفته.همه میگن با بچگی هات اصلا قابل قیاس نیستی. با خجالتی بودنم کلی از اطرافیانم با هام سرد شدن.😭😭 دیگه نمیدونم چکار کنم.خسته شدم. تو رو خدا کمکم کنید من دیگه از این شرایطم خسته شدم. کمکم کنید.شدیدا به کمک هاتون احتیاج دارم ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ستاره جون پسر ۱۷ساله ای دارم از وقتی مدارس مجازی شدهمش توگوشیه انگارمعتادش شده باشه شبهاتاصبح توگوشی داره چت میکنه نه نمازمیخونه نه چیزی من وپدرش نمازخون نمیدونم کجای کارمون اشتباه بوده میگم بیابروسرکار انگار نه انگار اصلن حرف گوش نمیده نمیدونیم چکارکنیم اعصاب نمونده برام دلم میخوادگوشیش وهک کنم ببینم با کی اینقده چت میکنه میگه تلگرامم گروهی هستیم تاباهاشم حرف میزنیم قهرمیکنه واعصاب خوردی میگیدچکارکنم دوستان ممنون میشم راهنماییم کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام بیزحمت بزارید تو گروه اگه کسی تجربه داره چطور اموالمون از شر دزد ها در امان نگه داریم حرز یا چیزی که تجربه شده ممنون میشم به خصوص اموالیکه بیرون از خونه هستند مثل ماشین یاچیزهای ازاین دسته ممنون میشم . ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید ببخشید میشه سوال منم توی کانال قرار بدید. شاید مشکلم حل شد. من صورتم لک داره مال آفتاب وحاملگیه. از نظر داخلی آزمایش دادم خدا را شکر هیچ مشکلی ندارم حالا می خواستم ببینم کرم، صابون، چیزی هست که کسی استفاده کرده باشه نتیجه دیده باشه بهم بگه. در ضمن اینم بگم از این کرمهای دست ساز معجزه استفاده کردم صورتم صاف صاف شد ولی به محض اینکه قطع کردم خیلی بدتر برگشت وکرم های دیگه ای هم بوده که استفاده کردم دوباره لک صورتم برگشته یه چیزی می خوام که تاثیر عمقی داشته باشه ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_پنجم جاریم که دوستشو آورد تو اتاق تعجب کردم اما چیزی نگفتم دنبال شر نبودم.. دوستش من و اتاق ر
میعاد گفت مامانم میخواد برای من زن بگیره تا برام بچه بیاره... دیگه بقیشو گوش نکردم داد زدم تو با چه رویی اومدی میگی میخوای زن بگیری؟ مگه نگفته بودی برات بچه مهم نیس؟؟ گفت آخه تا اخر عمر که نمیشه بدون بچه سر کرد تازه مامانم دوست داره نوه داشته باشه توام اخلاق نداری بچه هم نمیاری به چیت دلم خوش باشه اهل دعا جادوم هستی میخوام حرف مامانمو گوش بدم.. دلم میخواست گوشامو بگیرم حرفاشو نشنوم دلم شکست از حرفاش، سریع ساکمو برداشتم لباسامو ریختم توش گفتم باشه اشکال نداره میعاد برو زن بگیر اما اول باید منو طلاق بدی مادرش انگار گوش وایساده بود اومد تو گفت معلومه که طلاقت میده زن اجاق کور میخواد چیکار کنه راه بیوفت برو خونه بابات فردام برو تقاضای طلاق بده گفتم نه کور خوندید خودم تقاضای طلاق بدم میعاد میخواد زن بگیره خودشم باید تقاضا بده ساکمو برداشتم اومدم بیرون باور نمیکردم میعاد همچین کاری بکنه آخه خیلی دوسم داشت.. رفتم خونه بابام مامانم جریانو که فهمید گفت سمانه دیگه پاتو از اینجا بیرون نمیزاری تا میعاد بیاد توضیح بده چرا اینهمه سال نتونسته خونه برات بگیره! گفتم مامان اگر بابا مثل دفه قبل بگه برم چی گفت نگران نباش اگر اینبار بگه برو منم ساک میبندم دوتایی میریم شهرستان تا باباتم ادب بشه.. حرف نزدم اما همش منتظر بودم میعاد زنگ بزنه بگه برگردم خونه شب که بابام اومد گفت اشکال نداره بمونم تا تکلیفم روشن بشه یه هفته خونه مامانم موندم اما خبری از میعاد نشد منم دلم میخواست همه چی درست بشه برگردم خونه باز هرچی بود شوهرم بود بعد از یه هفته مادرش زنگ زد به گوشیم جواب که دادم بدون سلام گفت سمانه من برای میعاد زن گرفتم الانم آوردیمش خونه قراره واسش یه خونه اجاره کنیم تو اگه میتونی با هوو کنار بیای بیایم بیاریمت اگر نه برو درخواست طلاق بده... حرفش تا استخونمو سوزوند از عصبانیت تهوع بهم دست داد چندتا فحش دادم گوشی قطع کردم نشستم گریه کردم مامانم اومد جریانو بهش گفتم اونم بدتر از من حالش بد شد بابامو نفرین میکرد چون اون اصرار کرده بود زن میعاد بشم زود زنگ زد بابام بهش جریانو گفت بابام گفت کاری نکنیم تا خودش بیاد، اما من طاقت نیاوردم زنگ زدم به میعاد هنوز باورم نمیشد واقعا زن گرفته باشه گوشیو که برداشت گفتم میعاد مامانت چی میگه؟ زنگ زد بهم گفت واست زن گرفته... گفت آره راست گفته تو اگر خواستی برگرد خونه اگر نه برو درخواست طلاق بده با گریه گفتم تو از کی انقدر نامرد شدی؟ تو که اینجوری نبودی گفت از وقتی دیدم تو برادرزاده منو نفرین مرگ میکنی از وقتی دیدم دعا گرفتی بمیره.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام.لطفا پیام منو بذارید کانال.من شدیدا به کمکتون احتیاج دارم. من ی دختر پانزده ساله
❤️ سلام برای خانمی که پسر ۱۷ ساله ای دارن! ببینید نه تنها این خانم بلکه خطاب بقیه ی اعضا هم عرض میکنم ی چند تا نکته برای تربیت فرزند صالح🌸 اول اینکه اون رو هیچوقت با بقیه مقایسه نکنید چون غرورش آسیب میبینه فرقی نداره دختر یا پسر! دوم اینکه ببینید به این فکر نکنید که دلیل اینکه پسر شما یا دختر شما همش تو گوشیه اون رو از خدا دور میکنه این فکر اشتباست و دقیقا مشکل ما اینکه با بچهامون رو درک نمیکنیم ببینید الان کروناست و معلومه که پیش دوستاشون نمیرن و فرزند ما مجبوره که وقتش رو با دوستاش بگذرونه حالا مجازی! فرزندان ما عادت کردن به گوشی و باید درکشون کنیم و نزاریم به حساب اینکه دارن کار بدی میکنن طبیعیه که حالا دور گوشی باشن تو ایام کرونا اگر هم شما جایی برید باز هم همش توو گوشیه زیرا بهش عادت کرده و جای نگرانی نیست بعد ی مدت که دور و اطرافش رو خوب ببینه چندان گوشی براش ارزش نداره نکته سوم اینکه گوشی نماز رو از فرزند نمیگیره شما با مهربانی با فرزندت صحبت کن انشالله که نمازش رو میخونه و همیشه بهش بگو که خداوند بهترین یار و نگهدارنده است و هفته اول سخته که نماز رو به موقع بخونی ولی عادت میکنی و بعد ی مدت نمازت رو میخونی خلاصه اینکه جای نگرانی نیست فقط همیشه بگید که خداوند دوستون داره و از این قبیل حرف ها کم کم به خدا نزدیک میشه و نمازش رو میخونه انشالله و حرف اخرم اینکه نو جوون ها و جون ها رو درک کنیم مطمئنا خدا خودش نمیخواد که ما اذیتشون کنیم حتما با مهربانی شما مادر های گل به خوبی نماز پی میبرن خدا یار و نگهدارتون معذرت طولانی شد ❤️❤️❤️❤️ سلام برای درامان بودن اموال من همیشه فالله خیرحافظاوهوارحم الراحمین میخونم خیلی خوبه وتاثیرداره ❤️❤️❤️❤️ سلام.دررابطه باخانومی که لک حاملگی دارن به مقدارمساوی نمک دریای اصل رو بازاج سفیده کوبیده واب مخلوط کنید ..مثلا یک قاشق چایخوری ازهرکدام داخل نصف لیوان.بعد روزی دوبار به مدت ده دقیقه بزنین روی لکهاتون بعدبشورین.برای من معجزه کرد🌺❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در رابطه با خانمی که گفتن پسرشون سرش هم تو گوشیه... باید بگم که شما باید با پسرتون حرف بزنید،جوری حرف نزنید که فکر کنه باهاش مخالفیت و دعوا دارید،با آرامش باهاش حرف بزنید،شاید خیلی باهاش صمیمی نیستید که اینطوری رفتار میکنه باهاش مهربون باشید و حرف دلشو بشنوید تا بهتون بگه؛البته این راه برای وقتای دیگه هم مفیده رابطتون بهتر میشه اگر خودتون براش نت میگیرید دیکه براش نگیرید.خودش که باپای خودش نمیره سرکار،باید به زور بفرستید شاید پسرتون اینستاگرام داشته باشه،برای پسر هایی که تو سن بلوغ هستن این برنامه اصلا براشون خوب نیست وقتایی که گوشیشو به شارژ میزنه برید چک کنید چه خبره محاطباشو چک کنید درمورد نمازش باید پدرش باهاش صحبت کنه باید ترس از پدر داشته باشه،ما نباید پسرتون رو با کار هایی که خودش دوست داره رها کنید شما رابطتون رو باهاش بهتر کنید که حرف دلشو بیاد بزنه،ولی از پدرش ترس داشته باشه امیدوارم که کمکتون کرده باشم☺️ ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درمورد کسی که دعا و حرز برای ضد سرقت می خواست من خودم این آیه قران را چند ساله که نوشته ام ودارم واز نتیجه اش راضی ام روی چند تا کاغذ بنویس و در جاهای مختلف خونه یا ماشین بزار آیه ده آل عمران ( ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیا واولیک هم وقود النار) البته تو قران نگاه کنید که غلط تایپ نکرده باشم ❤️❤️❤️❤️ سلام در رابطه با چله شهدا، یه بنده خدایی راهنمایی کردن. ولی تا اونجایی که من میدونم حتما نباید اسم شهدای خاصی باشه. می تونید اسم چهل تا شهیدی که در شهر خودتون دفن هستند بنویسید و براشون صلوات هدیه کنید. ❤️❤️❤️❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام ادمین امیدوارم پیام من و تو کانال تون بزارید اون خانم ۲۸ ساله ای که مادرشون باهاش بد رفتاری کرده مادر من هم یک جورهایی این طوری هست این خانم خیلی صبور بودن من خودم با ۱۸ سال سن بعضی وقت ها دلم می خواد بمیرم مشکل من این که خانواده ام خیلی عصبی هستن سر چیزهای کوچک هم سر من داد می کشن😭 بعضی وقت ها که می بینم بعضی از مامان ها حتی به یک تار موی سفید بچه شون نگران میشن خیلی حسودی می کنم نزدیک به یک سال دندون درد دارم گفتن بمیری هم نمی بریم دکتر هر خواستگاری میاد بدون این که من بفهمم رد می کنن الان طوری شده نه با بابام حرف میزنم نه با مامانم ۴ ساله قهر کردیم‌ اصلا آرامشی ندارم و واقعا افسردگی کم مونده بگیرم تا میام یک چیزی بگم سرم داد می کشن من هم آدم هستم تو این سن با کلی عقده کی بچه ۱. ساله شو با سیخ داغ میزنه😭 وقتی مامان بزرگم میگه آتش می گیرم حتی نمی تونم موسیقی گوش بدم خیلی چیزهای دیگه که برام عقده شده نونده تو دلم نمی تونم با هیچ کس درد دل کنم دوروز هم هست با درد دندون سردرد و سر گیجه هم دارم سر مو نمی تونم تکون بدم و حس می کنم یک چیزی تو سرم هست پدرم هم من و میزنه هم داداشم خیلی وقت ها مامانم میگه خدا یکی بدتر از خودتو نصیبت کنه بابام هم میگه میبرم یک جای دور هر دوتا تون بمیرین تو را خدا بگین چی کار کنم اخلاق شون خوب بشه ببخشید طولانی شد امیدوارم بزارید تو گروه ممنون🌹🙏 من تا الان فقط می خوندم و اولین بارم هست پیام میدم من یک پسری رو دوست دارم که اون هم من و دوست داره و به خاطر سربازی فعلا صبر کردیم ، می خوام با هاش قطع رابطه کنم نمی تونم و خیلی تنها هستم و با مخالفت شدید خانواده با ازدواج و با مشاور صحبت کردم گفتن باید مادرتون هم بیاد مامانم هم به این چیزها اعتقادی نداره و مادرم اون قدر گفته تو خونه شوهر تو نمی تونی بمونی خودم هم باور کردم و واقعا بعضی وقت ها میگم چرا ازدواج کنم اگر دعایی برا جلب محبت و آرامش می دونین لطفا بگین تا بخونم و تاثیر زود داشته باشه خیلی اخلاق تندی دارن من هم گفتم اگر یک روزی ازدواج کنم برای همیشه میرم نمیزارم بچه ها مو ببینه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نود_یک صبح فردا ،قبل از این که صنم از خواب بیدار بشه ،از اتاق خارج شدم .. خبری از مرضیه نبود
وقتی حرفش ناتموم موند منم به جهت سرش ، نگاه کردم .. صنم اونطرف با کمی فاصله از ما ایستاده بود.. نمیدونم چه مقدار از حرفهامون رو شنیده بود.. با ناراحتی به مرضیه گفت خجالت نمیکشی، پیشنهاد میدی بره زن بگیره؟ مرضیه پوزخندی زد و گفت خب دلش بچه میخواد ، از ما دو تا که نمیتونه بزار بره یکی دیگه رو بگیره .. صنم بغض کرد و گفت مرضیه تو این حرف رو به لج من میگی وگرنه ته دل خودتم راضی نیستی .. مرضیه بلند شد روبه روی صنم ایستاد و گفت چرا ناراحتی؟؟ بغض کردی؟؟ مگه خودت به من نگفتی بخاطر خوشحالی شوهرم راضی بشم تو رو بگیره؟ یادته...؟ تو هم الان واسه خوشحالی شوهرت برو واسش خواستگاری.. اشک صنم روی گونه اش ریخت .. سریع بلند شدم و گفتم مرضیه تمومش کن برو به بچه برس.. رو کردم به صنم و گفتم تو هم سر هیچ و پوچ وایسادی اینجا بحث میکنی .. برو بگو آفت صبحونم رو بیاره .. بعد از صبحونه به اتاق رفتم لباس بپوشم .. صنم مضطرب وارد اتاق شد و گفت یوسف تو واقعا میخواهی زن بگیری؟ جلوی آینه کلاهم رو ، روی سرم گذاشتم و گفتم اون یه حرفی زده تو چرا بزرگش میکنی، مرضیه افتاده رو دنده ی لج ، ولی بالاخره مجبوره قبول کنه ... ‌‌*********************** چند روزی گذشته بود و مرضیه به هر طریقی بود از دستم فرار می کرد تا اون شب موقع شام ، گلچهره به اتاق مادر دوید و مرضیه دنبالش رفت که بیاره.. دنبالش به اتاق رفتم و در اتاق رو بستم .. گلچهره با قفل صندوق مادر بازی میکرد .. کنار گوشش گفتم تا کی میتونی فرار کنی ؟ مرضیه با اخم گفت تا هر وقت که دلم باهات صاف بشه.. که فکر میکنم به اون دنیا بکشه .. گفتم چیکار کنم که راضی بشی؟ هر چی بگی قبول میکنم مرضیه جوابی نداد.. با التماس گفتم جون گلچهره، راضی شو .. با این فرار کردنات .. دیوونه میشم و آخر جلوی اهل خونه، تو روز روشن میاما حس کردم واسه یه لحظه لبخند کمرنگی رو لبهاش نشست .. نفس بلندی کشید و گفت ..... نفس بلندی کشید و گفت نمیتونم یوسف.. چند روز خیلی فکر کردم . میون کلامش پریدم و گفتم خب ...فکر کردی به چی رسیدی؟ خودش رو کمی عقبتر کشید و گفت دلم زیارت میخواد...منو ببر زیارت امام رضا...میخوام اونجا از امام رضا بخوام بهم قدرت بده بتونم دلم رو باهات صاف کنم .. شونه هاش رو گرفتم و گفتم حتما..حتما..ولی قول بده بعدش ازم فرار نکنی... مرضیه جدی زل زد به چشمهام و گفت یه شرط دیگه هم دارم.. یه دستم رو گذاشتم روی چشمم و گفتم روی چشمم بگو ..قبوله.. نفس بلندی کشید و گفت دو سال...دوسال به اتاق صنم نمیری...تمام دوسال رو کنار من میمونی .. بی اختیار دستم رو از شونه اش برداشتم و برای لحظاتی مات نگاهش کردم .. مرضیه ریشخندی زد و گفت چیه؟ساکت شدی؟ میتونی قبول نکنی.. سعی کردم بی تفاوت رفتار کنم ..شونه ام رو بالا انداختم و گفتم نه...گفتم که هر چی بگی روی چشمم فقط ... _فقط چی... +توقع نداشتم همچین شرطی بزاری.. مرضیه به طرف گلچهره رفت و بغلش کرد و گفت میخوام اونم طعم تنهایی رو ، با گوشت و خونش حس کنه... دستی به موهای گلچهره کشیدم و گفتم تو تنها نبودی..دخترت بود.. مادر باهات همراه بود..در ضمن خودت شرط گذاشتی صنم که برات شرط نزاشت.. مرضیه دلخور از شنیدن حرفم از کنار گذشت و گفت هر جور صلاحته..تو هم میتونی قبول نکنی.. بازوش رو گرفتم و گفتم قبوله ..از همین فردا تدارک رفتن به زیارت رو میبینم..تو هم رو حرفت وایسا.. مرضیه بعد از مدتها لبخند عمیقی زد و گفت چشم... زودتر از من از اتاق بیرون رفت .. دستی به صورتم کشیدم از اتاق خارج شدم .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ وقتی حال روحی بدی داریم احتمال اینکه خرافات را باور کنیم بیشتر می شود دانشمندان استرالیایی دست به آزمایش بسیار جالبی زدند. آن ها شرکت کنندگان تحقیق را به سه دسته تقسیم کردند. از گروه اول خواستند خاطره ی موفقیت ها یا لحظات شاد زندگی شان را به یاد بیاورند. از گروه دوم خواسته شد اتفاق بی اهمیتی را به خاطر بیاورند. از گروه سوم هم خواستند خاطره ی تحقیر آمیزی را به یاد بیاورند. بعد از آن، دانشمندان از همه ی شرکت کننده ها درمورد انواع و اقسام پیشگویی ها و توانایی های ماورایی سؤال پرسیدند. کسانی که اتفاقات ناخوشانیدی را به خاطر آورده بودند، بیشتر مایل بودند که پیشگویی ها را باور کنند. نتیجه آن بود که وقتی ناراحت هستیم بسیار راحت تر تحت تأثیر قرار می گیریم و کلاهبردارانی مثل پیشگوها از این حقیقت کاملا مطلع هستند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلااام من ی دختر17سالم که خیلی دندونام خراب میشه هنوز2ماه نشده که درست کردم بازم بقیه خراب شدن از11سالگی شروع کردن به خراب شدن واقعاحالموخراب میکنن دیه هم پول ندارم که درست کنم موندم چیکارکنم😔😔کسی هست مشکل منوداشته باشع ؟؟؟ ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام دوستان خواهش میکنم که راهنماییم کنید من نوجوان هستم حدود ۱۷ سال و اینکه خیلی لاغر اندام هستم حدود ۴۰ کیلو ولی خیلی تعرقم بالاست و زیاد هم بو میده وقتی از حمام میام نیم ساعت بعد کلی عرف میکنم و عرقم خیلی تند هست جوری که نمیتونم برم کنار کسی اعتماد به نفسم به شدت اومده پایین تحرک زیاد هم ندارم که بگم‌ به خاطر اون عرق میکنم دوستام همش مسخره میکنن و منم واقعا کم‌ میارم اصلا میترسم‌ نزدیک شون بشم و خلاصه خیلی اذیت میشم چکار کنم ؟ واقعا کلافه شدم 😞 لطفا یه راهکاری بگید شاید جواب بده ممنونم 🙏🏻 ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام من آشپزی میکنم چربی ها میریزن روی کابینت ها و گاز پاک نمیشن لطفا بهم بگین با چی پاک کنم ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام روز خوش 🌺🌺 لطفا سوال منم بزارید کانال واسه سیاهی زیر چشم کرم خوبی سراغ دارید چند سری دکتر رفتم هم کرم ایرانی گرفتم هم خارجی کلی از مواد خونگی استفاده کردم اما سیاهی از بین نرفته😔 لطفا لطفا اگ کرمی خودتون استفاده کردید نتیجه گرفتید بهم معرفی کنید مرسی از همگی 🌹🌹 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام یه سوال داشتم آیا کسی قرص مخمر اب جو برای چاقی استفاده کرده فایده داشته این را هم بگم که معده ام خیلی حساس هست وقرص معده هم می خورم ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام لطف کنید سوال من را در گروه بگذارید کف پای شوهرم همیشه سرد هست حتی در گرمای تابستان آزمایش دادند کم خونی ندارند همه آزمایش هاشون نرمال بوده ولی این سردی کف ما خیلی اذیتشون می کنه در زمستان که با جوراب ودوتا پتو روی پاهاشون گرم می شوند ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••