eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
170.6هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 سلام وقتتون بخیر ت رو پیام منم بزارید ت کانالتون من ی کم شکم و پهلو دارم به همین دلیل
💚 سلام،در جواب کسی که در مورد آشتی ومحبت زن وشوهر سوال کرده بودند، زن سوره طلاق 3 دفعه، سوره نجم یا نور یا نساء بخونه هرشب همشون خوبن، آیة الکرسی هم 3 دفعه بخونه فوت کنه به دستش بکشه به صورتش، لحن وصدا نرم ولطیف خانم هم تاثیر داره😊 💚💚💚💚💚💚 اون کسیکه گفت یه زن و شوهری ۱۶ ساله مدام دعوا میکنند یه راهکاری از ایه الله بهجت نقل شده که بر رفع اختلاف بین زن و شوهر صدقات متعدد به دفعات متعدد به افراد متعدد داده شود 💚💚💚💚💚💚 سلام خوب هستین؟دررابطه با اون خانمی که گفتن ۱۶ساله همش دعوامیکنند.سوره ی یاسین رو بخونند به این صورت که به هر کلمه ی مبین که درایات رسیدندبه کمی اب بدمندو بعدش بدهند به شوهرشون بخوره. این شیوه خوندن سوره ی یاسین من شنیدم برای جلب محبت خیلی تاثیرداره.ان شاء الله موفق باشید🙏🌷🌷 💚💚💚💚💚💚 سلام درمورد شخصی ک گفتن داروی ضد افسردگی و اعصاب میخورن اول توصیه میکنم که پیش دکتر طب سنتی برن تا مزاج بدنشون تشخیص داده بشه و مطابق مزاجشون بهشون داروی گیاهی بدن گیاهانی که باعث ارامش اعصاب میشن گل گاوزبان و سنبل الطیف و بادرنجبویه بیدمشک شیرین بیان و اسطوخودوس هست که میتونید رو از عطاری تهیه کنند و بصورت دمنوش با نبات بخورید از استرس های بیهوده و ناراحتی دوری کنند ورزش خیلی مفید هست و وعده‌های غذایی رو بطوری مرتب و سرساعت مشخصی بخورن موقع خواب هم اتاقشون رو کاملا تاریک کنند ترکیب تعدادی از داروهای گیاهی آرام‌بخش بادرنجبویه بهارنارنج نسترن رازیانه اسطوخودوس براساس نظر متخصص طب سنتی، برگ و گل بادرنجبویه، بهارنارنج، اسطوخودوس، میوه‌های رازیانه و نسترن را باهم بکوبید و مانند روش‌های درست کردن دم‌نوش آن را میل کنید باز هم تأکید می‌کنیم که گیاهان دارویی را براساس نظر متخصص طب سنتی، مصرف نمایید 💚💚💚💚💚💚 سلام درمورداون شخصی که افسردگی گرفتن ۰۰شماعلاوه برمصرف داروبایدسرگرمی مناسب ومتناسب باروحیه خودتان داشته باشیدصبح زود(بین الطلوعین) پیاده روی تندداشته باشید اینکارباعث می شودهورمون شادی دربدنت شروع به ترشح کند،بدترین چیزبرای شخص افسرده بیکاری هست سعی کنیدبرای خودتان برنامه ریزی کنیدواهداف کوتاه مدت وبلندمدت داشته باشیدکتاب خواندن وکوهنوردی وپیاده روی روحتمادربرنامه زندگیتان لحاظ کنیدلیستی ازچیزهایی که لذت می برید تهیه کنیدوآنهارادرزندگی اجرا کنیدباافرادی که افکارمثبت دارند رابطه برقرارکنیدورابطه تان راباخدااصلاح کنید و زیاد استغفار کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_چهارم تو آینه خودمو نگاه کردم شوکه شدم خیلی زیبا شده بودم نشستم منتظر هاشم که مامان اومد و منو
برای مراسم عروس کشون فقط جوان ها اومدن و خونواده خودم و هاشم وقتی ما رو گذاشتن خونه یه کم بزن و بکوب راه انداختن و بعد خداحافظی کردن و رفتن و من و هاشم باهم تنها شدیم عاشقانه نگام کرد و گفت بالاخره تورو به دست آوردم مال خودم شدی عروس قشنگم هاشم منو می بوسید ‌و قربون صدقه ام می رفت نیم ساعت بعد لباساشو عوض کرد و رفت تا دوش بگیره منتظر هاشم شدم وقتی دوش گرفت و از حمام اومد بیرون به پیشنهاد من رفتیم تا بخوابیم و از اونجایی که خیلی خسته بودم بلافاصله که سرمو روی متکا گذاشتم خوابم برد صبح مامان با یه سینی صبحانه و کاچی اومد حسابی سنگ تموم گذاشته بود انقدر دلم ضعف می رفت که با اشتیاق لقمه گرفتم و مشغول خوردن صبحانه شدم وقتی تنها شدیم مامان دم گوشم گفت مبارکه مامان شروع کرد به قربون صدقه رفتنم خجالت کشیدم و سرمو زیر انداختم هاشم مرخصی گرفته بود و سر کار نمی رفت دم دم های ظهر فریبا و فرحناز برامون غذا آوردن دلم می خواست هاشم گازمو وصل می کرد و خودم شروع کنم به آشپزی و اولین غذای دونفره مونو درست کنم عاشق آشپزی کردن بودم فریبا مرتب ازم سوال می کرد و می خواست سردر بیاره چه خبره و می دیدم فرحناز زیر چشمی نگاهم می کنه ببینه جوابم چیه منم خیلی کوتاه جوابشو می دادم می خواستم دست به سرش کنم دونفری ناهارمونو خوردیم و هرچی به فرحناز و فریبا اصرار کردیم مارو همراهی کنن گفتن ناهار خوردن و اومدن شب مهمان ها برای پاتختی اومدن فریبا و کمند منو آرایش کردن و موهامو بالای سرم جمع کردن پدر هاشم برامون یه سرویس طلا گذاشت و خواهرهاش النگو و داداشش هم یه نیم ست شهناز با غرور همیشگی کادو ازدواجمونو داد، بابا ومامان هم سرویس طلا و یه ساعت به هاشم دادن و کمند و حسین هم هرکدوم یک لنگه النگو دادن بقیه فامیل هم پول و شمع گذاشتن فقط یکی دو نفر سرویس چینی گذاشتن و انصافا شیک بود و من عاشقش شدم. بچه های فریبا جوری آتیش می سوزوندن که کفرم دراومده بود هرچقدر هم بهشون تذکر می دادم عین خیالشون نبود فریبا هم که انگار نه انگار غرق در خوشی و مهمونی بود انگار می خورده بود و مدهوش بود و منم نگران جهیزیم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 سلام وقتتون بخیر ت رو پیام منم بزارید ت کانالتون من ی کم شکم و پهلو دارم به همین دلیل
💚 سلام در باره ی خانمی که ریزش موهاشون شدیده احتمالاًقبلش کرونا داشتید اگه اینطوره برطرف میشه قرص زینک بخورید نگران نباشید 💚💚💚💚💚💚 سلام در جواب خانمی که گفتن ریزش مو دارن باید بگم که من خودمم موهام یهو شروع به ریزش کردن و خیلی کم پشت شدن. حتی جلوی سرم داشت کچل میشد😕 من خودم از روغن کندش استفاده کردم خیلی عالی بود طوری که الان جلوی موهام پر شده و ریزش موهام کمتر شده اگر استفاده کنید خودتون متوجه رشد موهای جدید میشید. البته دقت کنید که روغن اصل باشه چون قیمت خود روغن کندش بالاست. از مارک معتبر خرید کنید. چند ساعت قبل از حمام به کف سر ماساژ بدید. البته برای پوست صورت هم مثل بوتاکس عمل میکنه و چین و چروک رو از بین میبره 💚💚💚💚💚💚 سلام در جواب اون خانومی ک گفتن شکم دارن ی روش عالی بهت پیشنهاد میکنم برید کلاس ایروبیک فوق‌العاده تاثیر گذاره هم ی ورزش محسوب میشه هم شکم و پهلوهاتون آب میشه و اندامتون رو فرم میره 💚💚💚💚💚 خانمی که گفتن ریزش مو دارن مواردی که می‌توانند باعث آسیب دیدن ساقه‌ی مو و ریزش مو شوند؛ عبارت‌اند از: ریزش موی کششی به علت سفت بستن، بافتن یا کشیده شدن موها آسیب حرارتی ناشی از سشوار، اتو مو، ابزار حرارتی فر کردن و … استفاده‌ی بیش از حد از رنگ‌های مو، ژل‌های حالت دهنده، تافت، صاف کننده‌های و لخت کننده‌های مو استفاده از لوازم آرایشی بهداشتی کم کیفیت اگه رژیم غذایی گرفتن بهتره طبق نظر پزشک رژیمشونو ادامه بدن چون رژیم نامناسب باعث ریزش مو میشه توی حمام بعد از حمام تا زمانیکه مو خیس هست موهاشونو شونه نکنند مو از جنس پروتئین هست حتما پروتئین مصرف کنن پروتئین توی ماهی مرغ تخم مرغ حبوبات هست کم خونی و کمبود خواب هم میتونه علت ریزش مو باشه استرس و اضطراب هم جز شراطیه که باعث ریزش مو میشه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ دخترم... مادرت باعث جدایی من و سیگار شد.... میخوای بدانی چطور؟ مثل همه شعار نداد که: نکش دیوونه، ضرر داره و.... در عوض یه جمله عاشقانه گفت: بوی سیگار میدی، منم میخوام بوی تورو بگیرم... با درد ریه میمیری، منم میخوام همدرد تو باشم و با درد تو بمیرم... بعد سیگار را از لب من جدا کرد و میان لب های خودش گذاشت... سرفه ی اول را که کرد، تنم لرزید سرفه دوم را که کرد، بغضم ترکید.. از همان لحظه سیگار را ترک کردم که این کهنه شراب سالم بماند و سالم بمانم کنارش... و عشق او من را از دود، از تلخی سیگار جدا کرد.... عزیزم، لطفا مادرت را بیشتر از من دوست داشته باش، چون اگر من کوهم، او زمین است و زمین یعنی علت وجود کوه... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_دوم بعد واست یه خونه میگیرم برو راحت زندگی کن خرجتم میدم اما بچه مال من میشه. منم فقط نگاهش م
راضیه چون خانوادم تو ده بودن و ازم دور بودن میدونست نمیبینمشون کسیو ندارم راحت اذیتم میکرد مدتی از عروسی گذشته بود تا اینکه خاله ی راضیه فوت شد و آقا بردش خونه مادرشون تا کنار مادرش باشه یه مدتی آقا خودشم یک روز موند و بعدش اومد، اون شب من نمیدونستم آقا قراره بیاد منم لباس راحتی و گل گلیمو پوشیدم و آقا وقتی اومد براش کلجوش درست کردم گذاشتم جلوش و رفتم تو اتاقم و اون شب برای اولین بار آقا اومد پیشم نگاهش رفتارش باهام عوض شده بود بهم گفت چرا همیشه اون لباسا رو میپوشی گفتم آقا راضیه خانوم گفتن حق ندارم بپوشم بی آبروییه جلوی شما اخماش رفت تو هم گفت از این به بعد توام زن این خونه ای لباس های راحت بپوش فقط انقدر نخواب راضیه ام خسته میشه تنهایی گفتم آقا بخدا من کار میکنم راضیه خانوم همیشه یا دراز کشیده یا پیش همسایه هاس اصلا خونه نیست که اخماش رفت تو هم سرشو تکون میداد میگفت ای راضیه ای راضیه تازه فهمیدم که لوش دادم گفتم آقا التماست میکنم به خانوم نگو من بهتون گفتم وگرنه منو میکشه بعد از چهار روز که گذشت راضیه اومد وقتی منو با اون لباسا دید کلی قشقرق به پا کرد که چرا اینجوری پوشیدم فقط گریه میکردم عذرخواهی میکردم شب که آقا اومد گفت معصوم کو راضیه گفت تو اتاقش خوابه، یهو شنیدم راضیه داد میزد کجا میری میگم خوابه در باز شد آقا اومد تو دید چشمام پف کرده گفت چی شده با ترس و لرز گفتم هیچی آقا اما راضیه یهو شروع کرد به داد و بیداد گفت دختره گستاخ شده با این لباسا میگرده تو خونه حاضر جواب شده من نمیتونم با این زیر یه سقف باشم و... خلاصه شروع کرد به گریه و هرچی دلش خواست به من گفت و آقام با عصبانیت مچ دستشو گرفت کشوندش تو اتاق خودشون و دیگه نفهمیدم چی گفتن و چیشد.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 با سلام من دوتا کک مک بزرگ رو دوتا گونه ها دارم چکار کنم پاک بشه خیلی روش ها استفاده کردم آبلیمو و گوجه وزیتون و..... اما متاسفانه فقط کمرنگ شدن از بین نرفتن. لطفا اگر کسی تجربه درستی داره بگه خیلی برام مهمه پاک بشن ممنون از ادمین محترم 💚💚💚💚💚 سلام برهمگی.لطفاً مشکل منوهم بزارین شایدراه حلی پیدا بشه,,,دخترم دوسال پیش ازوقتی که پسرم بدنیااومده,زبونش گیرمیکنه.. حتی پیش مشاور بردمش راهکار داده بهم... حتی یه مدت گلاب ونبات وزعفران دم کرده وشربتشو بهش میدادم.توجه بهش میکنم... ولی انگار نه انگار... مشاورهم میگه خودت باید قوی باشی... بچم خودشم انگار سختشه... خیلی گیر نداره ولی یوقتایی, رو مخه,,, بعضیهامیگن قبل از پیش دبستانی خوب میشه... بعضیهاهم میگن احتمالش هست همیشه اینجوری بمونه.... تو رو خدا هرکس این مشکلو داشته کمک کنه... اجرتون با بی بی رقیه 💚💚💚💚💚💚 سلام اجی التماس دعادارم خیلی شب عیدقربان دعادرحق دیگران زودتراجابت میشه دعاکن برام دردغم غصه دارم تراخداببخشیداذیت میکنم مزاحمت میشم :برای حل مشکل این دوستمون و تمام کسانی که گرفتاری دارن مخصوصا اعضای گل و محترم کانالمون یک صلوات بفرستید لطفا🌹🙏🏻 💚💚💚💚💚 سلام وقت بخیر..میشه من کمک کنیدشرایط بدی دارم😔من دنبال کارمیگردم.اصلا حرفه خاصی هم ندارم‌.۲تادختردارم.شوهرمم کارش آزاد ..دلم میخوادکارکنم حداقل خرج بچه های خودم رو بدم.شوهرم خیلی خوبه..ولی خب کار نیست.میشه اگر میشه کمکم کنید.حتمابزاریدگروه واقعامحتاجم ایدی ادمین👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۰۸🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052672.mp3
1.51M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۰۸🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 با سلام من دوتا کک مک بزرگ رو دوتا گونه ها دارم چکار کنم پاک بشه خیلی روش ها استفاده
💚 سلام در مورد خانمی که گفتن از وقتی که پسر به دنیا اومده لکنت گرفته عزیزم من خودم 14 سالمه وقتی کوچیک بودم اصلا خوب نمی تونیتم صحبت کنم با اشاره با خانوادم حرف میزدم حتی وقتی میخواستم برم مدرسه گفتن مشکل داره اما وقتی مدرسه رفتم تو 1 سال مثل بقیه حرف میزدم بنظرم دخترت مدرسه بره خوب میشه من که مثل بچه دوساله حرف میزدم خوب شدم دختر تو که خیلی کم پیش مییا خوب میشه 💚💚💚💚💚💚 سلام اون خانمی که دخترش لکنت زبان داره ان شا الله که خوب میشه وبه هیچ وجه نباید بترسه وجلوش دعوا وبحث نباشه ووقتی داره حرف میزنه به هیچ وجه جملشو کامل نکنید بزارید خودش کامل کنه صحبتشو وتخم کبوتر عالیه به امید اینکه خوب بشه ان شا الله 💐لطفا پیاممو بزارید توکانال 💚💚💚💚💚💚 سلام به همه ی اعضای گروه خانمی که گفتن بچشون لکنت زبون گرفته خواستم بگم پسر منم تا 5 سالگی میخواست حرف بزنه کلمه اول مثل میگم را چند بار میگفت بعد ادامه ی حرفش میزد. با معلم مهد صحبت کردم گفت بیارش مهد خوب میشه همین که مهد رفت شعر بهش یاد دادن اینا بعد از چند ماه کامل خوب شد. نگران نباش ان شاءالله خوب میشه اصلا به روش نیار که استرس بگیره بدتر بشه خدایی نکرده. باهاش شعر بخون . به امید خدا خوب میشه 💚💚💚💚💚💚 سلام در پاسخ آن خانومی که کک و مک دارند من به شخصه روی صورتم لکه بود روش های مختلفی رو هم انتخاب کردم هم سنتی و هم کرم های مختلف هزینه ی زیادی هم کردم اما آخرین کرمی که خریداری کردم به صورت کامل لکه ام برداشته شد کرم لکه بر ترنجان بود مارک های مختلفی استفاده کردم اما قیمت این کرم خوب بود و هم کیفیتش عالی بود. و برای اینکه لکه های صورتتون بزرگتر نشه حتما ضد آفتاب تحت هر شرایطی استفاده کنید چون نور آفتاب باعث تشدید لکه های صورتتون میشه ☺️ 💚💚💚💚💚💚 سلام درمورد اون خانمی که شوهرشون دنبال کار هستند اگردر شهر خودشون کار نیست در شهر کاشان وآران وبیدگل شرکت های فرش هست اگه شوهر این خانم به اینکار علاقه دارد کارگر زیاد می گیرند می توانند مهاجرت کنند ولی باید در شهر دیگر خانه اجاره کنند وپول اجاره خونه هم هست البته امکان کار برای خانم ها هم در این شهر وجود دارد البته مهاجرت هم یک سری مشکلات خاص خودش را دارد 💚💚💚💚💚💚 اون خانومی ک گفتن بیماری اعصاب دارن بجای قند از توت خشک استفاده کنن چون دشمن اضطراب و عصبانیته و شکلات تلخ هم آدم رو آروم میکنه بادمجون هم بخورند برای اعصاب خوبه اما سرخ کرده نباشه باید بصورت خام یا آب پز بخورند پونه‌ی دم کرده هم تاثیر گذاره امام صادق هم فرمودند برای اعصاب هر شب قبل خواب و هر روز صبح ناشتا ی قاشق عسل طبیعی رو در آب حل کنند بخورند خانوم شما مغزتون هم آبش خشک شده برای آبرسانی ب مغز چکاندن دو قطره روغن بنفشه هر شب در بینی انجام بشه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_پنجم برای مراسم عروس کشون فقط جوان ها اومدن و خونواده خودم و هاشم وقتی ما رو گذاشتن خونه یه ک
هرچی هم از خوراکی ها میدیدن تعارف نمی کردن و برمی داشتن و خورده هاشو می ریختن روی فرش و مبل.. کلافه شده بودم مامان هم حالش کم از حال من نبود... مهمان ها وقتی شام خوردن خداحافظی کردن و رهسپار خونه هاشون شدن و منو با یه دنیا کار تنها گذاشتن مامان می خواست بمونه و تو کارها کمکم کنه که مانع شدم پادرد داشت و درست نبود بلافاصله جارو رو برداشتم و همه جا رو جارو کشیدم و بعد رفتم تا دوش بگیرم از حموم که اومدم سرمو خشک کردم و رفتم تو رختخواب و هنوز سرمو روی متکا نذاشته خوابم برد صبح که از خواب پاشدم هاشم و به زور راهی محل کارش کردم و خودم هم رفتم تا یه سر به مامانم بزنم وقتی رسیدم بغض راه گلومو بست هنوز یه روز بیشتر نگذشته بود ولی حسابی دلتنگ مامان و بابا و کمند و داداشم شده بودم برعکس عروس های دیگه تو مراسم عروسی اصلا گریه نکردم یادم می اومد دختر خاله ام تو عروسیش انقدر گریه کرده بود که چشمهاش باز نمی شد و صداش بدجور گرفته بود هنوز ننشسته زدم زیر گریه دلم برای این خونه و حال وهواش تنگ شده بود صفای که خونه اقاجون داشت هیچ جای دنیا نداشت انگار زندگی رونق داشت همه پا به پای من گریه می کردن مامان و کمند و آقاجون اشک تو چشمهاش جمع شده بود حتی حسین که همیشه همه چیزو به مسخرگی می گرفت ساکت بود ساعتی گریه کردم وقتی حسابی خودمو خالی کردم دست آقاجون و مامان رو بوسیدم کمند و بغل کردم و تو بغل هم گریه کردیم تا ظهر همونجا موندم و دم دم های برگشت هاشم با یه ظرف از کتلت های مامان برگشتم خونه هاشم اومد ناهارمونو خوردیم و رفتیم تا کمی استراحت کنیم ساعت حدود چهار بود که هاشم یه چایی خورد و رفت سرکار، منم مشغول کارها شدم هنوز ساعتی نگذشته بود که فریبا و بچه هاش فاطیما دخترش احمد پسر بزرگش و امیر عباس پسر کوچیکش اومدن که بهم سر بزنن و منو از تنهایی دربیارن از همون دقایق اول شروع کردن به شیطنت ، امیر عباس و احمد باهم کشتی می گرفتن و تو سر و کله هم می زدن ‌فاطیما هم دست کمی ازشون نداشت چند ساعتی گذشت و فریبا خیال رفتن نداشت از سروصدای بچه ها سردرد گرفته بودم فریبا هم بهشون هیچ تذکری نمیداد و برعکس بی خیال و فقط قربون صدقه شون می رفت ساعت حدود نه بود که آقا فرشید شوهر فریبا اومد و به اصرار فریبا گازمونو وصل کرد و من برای بار اول شروع کردم به آشپزی و چون فریبا و شوهر و بچه هاش هم بودن برنج بیشتر برداشتم و یه دمپخت قرمز درست کردم با سالاد و ماست که بسیار هم خوشمزه شد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام دوستان میخوام کمی دردل کنم راستش 6 ساله ازدواج کردم خدا رو شکر همسرمم رو خیلی دوست دارم اونم همینطور مشکلم رفتارهای تمام خانوادش هست مثلا شب بله برونم وقتی مجلس آقایون روی یک کاغذ اندازه مهریه وپول شیربها وغیر رو نوشته بودن وقتی اوردن مجلس خانمها ت من امضا بزنم قبل از اینکه ب دست من برسه خواهر شوهر بزرگم از دست اونی ک آورده بودش کشیدش ی دور خوند بعد داددست من گفت حالا امضا کن می خواست ببینه باب میلش نوشتن ی تو همون شب من رو برد تو ی اتاق گفت باید بدنت رو چک کنم سوختگی ی عیب ونقصی نداشته باشی منم سنم کم ناراحت میشدم ولی ب رو خودم نمیوردم چون همسرم مرد رویاهام بود وخیلی دوسش داشتم میترسیدم حرفی بزنم خواهرش بهم بزنه ی یبار تو نامزدی سر موضوعی با همسرم حرفم شد خواهرش فهمید با اینکه من مقصر نبودم ولی چون اهل قهر دعوا نیستم ونبودم پیش خودم گفتم اشکال نداره تماس گرفتم با همسرم تا از دلخوری در بیاد صدای خواهر شوهرم رو شنیدم ک ب همسرم میگفت رضا کولش رو نخوری بگو فقط طلاق چند بارم تکرار کرد ولی همسرم چیزی نگفت خیلی ناراحت شدم ولی بازم چیزی نگفتم. همسرم مریض شد با اینکه نامزد بودیم بهم گفت بیا باهم بریم پیش دکتر حالم خوب نیست رفتیم دکتر تشخیص داد بستری بشه دوروز بیمارستان بود منم کنارش ی خود همسرم دوست داشت من باشم همه خانوادش امدن ملاقاتش غیر خواهر بزرگش وقتی هم مرخص شد با کمک برادر شوهرم بردمش خونشون خواهرش با هردمون حرف نمیزد شنیدم ب شوهرم برگشت گفت ایندختر غریبه رو ب ما ترجیح دادی تو ک بد حال بودی چرا ب خودم نگفتی خلاصه ما عقد کردیم ب من در مورد طلاها تو جم گفت صلیقه ک نداری بعدم بعد عروسی همش میمد خونمون وسایل خونه رو جابجا میکرد میگفت اخه اینم شد چیدمان در هفته مرتب میمد خونمون همشم ایراد میگرفت بعدم شب می موند نمیرفت مثلا من وهمسرم خوابمون نمیمد میخواستیم تلوزیون نگاه کنیم میگفتم مزاحممه بگیرید بخوابید من دوتا دمپایی داشتم ولی یکیشون رو خیلی دوست داشتم ی روز امد خونم دیدم موقع رفتن اون یکی رو ک من دوسش داشتم رو داشت میبرد برگشت ب همسرم گفت اخه دوتا دمپایی واسه چی خریدی اسرافه وقتی گفتم من دمپایم رو ددوست دارم نمیدم اگ میخوای اون یکی رو ببر بدش امد ب حالت قهر از خونه رفت. ی روز مادر شوهرم ی سفر میخواست بره گوشیش نمیدونم خراب شده بود امد خونمون دیدم داره ب همسرم میگه گوشی سارا رو بگیر ببرم اونجا گوشی لازم دارم بااینکه من خط وگوشی رو از خونه بابام اورده بودم ی برا دختراش خاستگار میمد خونمون میومد وسایل جهیزیه من رو میبردن بعد ک حرفی میزدم همگی. ناراحت میشدن میگفتن چقد خسیسی ی وسایل شخصی من مثلا لوازم آرایشم رو میگفتن اینو بده ووقتی نمیدادم میگردنش جنگی ودلخوری ی مثلا ی روز حواسم نبود ب خواهر شوهرم گفتم این شلوار مجلسیم ایکاش این رنگش رو نمیگرفتم پشیمون شدم بعد از چند دقیقه وقتی تو آشپزخونه بودم دیدم پاش کرده برگشت بهم میگه بهم میاد منم موندم بگم درش بیار ناراحت میشه همسرمم خانوادش رو دوست داره بفهمه ازم دلخور شه ک ی شلوار چ ارزش داره بخاطر همین چیزی نگفتم و بردش ی شوهرم برا ماشین خریدن منو برد چقدم خوشحال بودیم بعد گفت بریم خونه بابام نشونشون بدیم وقتی رسیدیم همسرم ماشین رو برد تو حیاط خواهر شوهرم ت دید حتی سلاممون هم نکرد بهامون حرفم نزد حرفشم این بود چرا نظر ما رو نگرفتی برا انتخاب مدل ماشین ت ی مدت سوارش نمیشد 😔 سرتون درد نیارم اونقدر در حق بدی کردن بی احترامی کردن ک بخوام بنویسم ی کتاب میشن ت همین الان هم اونقدر حسادت میکنه ببینه همسرم بهم احترام میزاره ازم تعریف میکنه ب همسرم میگن زن ذلیل کافیه بچمون رو بغل بگیره چند نفری بهش میگن چ زمونه ای شده پدرم پدرای قدیم انگار ن انگار بچه مادر داره .همین خواهر شوهرم بالاخره ازدواج کرد اتفاقا ی شهر دور افتاد روزی نیست ک از دست خواهر شوهراش نناله مادر شوهرمم بعد من دوتا عروس گیرش امد زبون دراز یبار ب یکیشون ی چیز گفت جاریم رفت وسط حیاط جیق جیقی میزد وخودشو میزد ی اون یکی ی اختلاف کوچیک پیش امد داداشش رو اورده بود در خونه پدر شوهرم بلند بلند داداشه فوششون میداد کلن آبروشون رفت .با اینکه حالا نسبت ب قبل اذیتاشون کمتر شده ولی هنوز نیش وکنایه دارن منم سپردمشون ب خدا بهشونم گفتم خواهر شوهرم ی روز ک ناراحتم کرد وبهم توهین کرد جلوش گریه کردم وگفتم مسپارمت ب خدا دیدم امد بغلم کرد گفت ببخشید دست خودم نیست فشار زندگیه حلال کن 😔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_سوم راضیه چون خانوادم تو ده بودن و ازم دور بودن میدونست نمیبینمشون کسیو ندارم راحت اذیتم میکرد
اون شبم گذشت و بعد چند وقت همش احساس خواب آلودگی داشتم یه روز بلند شدم داشتم صبحانه نیمرو برای آقا درست میکردم که حالم بد شد آقا تا دید حالم بده بردم دکتر و فهمیدیم حامله ام میشد قشنگ برق و تو چشمای آقا دید چقدر خوشحال بود میخندید ، از خوشحالیش منم خوشحال شدم هی میخندیدم. دکتر بهش گفته بود که سنش کمه و باید خیلی مراقب باشین زیاد نباید کار کنه آقا دیگه نمیزاشت تکون بخورم، تا به خونه برسیم کلی برام خرید کرد وقتی رسیدیم خونه راضیه گفت چه خبره اول صبحی کجا رفتین به سلامتی دیگه دوتایی میرید بیرون آقا با خوشحالی گفت معصوم حاملس احساس کردم غم عالم ریخت تو دل راضیه رفت تو هم آروم گفت به سلامتی آقا گفت راضیه داریم بچه دار میشیم دیگه خوشحال باش برای اولین بار دیدم آقا اونجوری رفتار میکنه، راضیه رو بغل کرد میچرخوند اصلا انگار رو ابرا بود بهم گفت دست به سیاه و سفید نمیزنی دیدی که دکتر گفت استراحت کن از این به بعد راضیه کمکت میکنه راضیه صداشو برد بالا گفت مگه تو کلفتشم اقا گفت یه مدته بخاطر بچمون حرف اضافه ام نباشه هوای معصومو داشته باش از اون روز راضیه فقط میخواست منو بسوزونه خیلی اذیتم میکرد وقتی به چیزی میخندیدم میگفت خیلی خوشحالی؟ خوشحالیت زیاد طول نمیکشه بچه رو بیاری باید بزاریش اینجا راهتو بکشی بری خونه بابات همیشه تو تنهاییمون ته غذا رو برام میریخت گوشت کباب میکرد میخورد به من نمیداد اما جلوی آقا اینجوری نبود مادر آقا چند روز یبار میومد بهمون سر میزد، وقتی راضیه میرفت و تنها میشدیم میگفت اذیتت که نمیکنه منم از ترسم میگفتم نه خیلی وقتا دلم میخواست انقد بزنمش که خالی بشم اما یه وقتایی هم دلم براش میسوخت که نمیتونه بچه دار بشه اما دلم برای خودمم میسوخت، .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 من وسط ابرو خط داشتم قبلا کمتر بود الان زیاد شده اگر کسی راه درمانی داره معرفی کنه به غیر از بوتاکس جراحی به روش سنتی وطبیعی و همچین چین چروک رو گونه اطراف چشم 🧡🧡🧡🧡🧡 سلام شماره مشاوره تلفنی میخواستم امکان حضوری رفتن ندارم خیلی لازم دارم ممنون 🧡🧡🧡🧡🧡 سلام پدربزرگم فوت کردن برای شادی روحشون یه صلوات بفرسین ممنون🌹🌹 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام لطفا خواهشا پیام من و بزارید.راستش من دارم میرم نهم و انتخاب رشته دارم.خودم به 2 شغل علاقمند هستم.یکی معلمی یکی وکیل شدن.وکیل شدن و بیشتر دوست دارم ولی وقتی با مادرم راجبش حرف میزنم خیلی دلایل میاره که بعضی موقع ها من منصرف میشم.مامانم کاری نداره که چه شغلی و انتخاب کنم ولی ما خانواده ی مذهبی هستیم و مادرم درباره وکیل شدن میگه اگه نتونی تو دادگاه بی گناهی یه فرد و ثابت منی و اون فرد به ناحق بره زندان یا هر حکمی بگیره به گردن توعه و حق الناس کردی!!!یا مثلا میگه شاید تو دادگاه از کسی دفاع کنی که حقش نباشه و اشتباه کنی و حق الناسه!! من خودم به شخصه روی حق الناس خیلی حساسم به حدی که شبا خوابم نمیبره. میشه اگه در این شغل حرفه ای دارین توضیح بدید که ایا مادرم درست میگن؟یا مثلا اگه من نتونم بی گناهی فرد و ثابت کنم اون پولی که گرفتم حرامه؟؟ لطفا اگه اطلاعاتی در این موارد دارین بگید چون واقعا سر دوراهی موندم 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام...خوبین؟لطفا سوال منم بزارید در کانال...بنده پولیپ رحم دارم که علامت دارد..اونم خونریزی زیاد عادت ماهیانه..‌عزیزان کسی برای درمانش اطلاعی داره....در ضمن من یک کلیه هم دارم ایدی ادمین 👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 من وسط ابرو خط داشتم قبلا کمتر بود الان زیاد شده اگر کسی راه درمانی داره معرفی کنه به
🧡 سلام خسته نباشین میخاسم ب اون دختر خانومی ک کلاس نهم هستنو میخان انتخاب رشته کنن ب اون دوتا شغلی ک علاقه دارن باید رشتشونو ادبیات انتخاب کنن ولی واقعن باید سخت تلاش کنی تا بتونی معلمی یا وکیل بشی چون رتبه شما باید تک رقمی بش منم پسرم ۱۷ سالمه س سال دیگ کنکور دارم رشتمم ادبیات برام دعا کنین بتونم موفق بشم ممنو از کانال خوبتون-🦋 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام درمورد دخترخانمی که انتخاب رشته دارند و درمورد شغل وکالت تردید دارند.. عزیزم منم هم سن شمام وانتخاب رشته دارم،اول اینکه مادرسنی هستیم که شخصیت وعلایق مون مدام درحال تغییر پس بهتره به یک مشاورتحصیلی مراجعه کنید شاید بعدا علاقه تون تغییر کرد. واینکه اصلا ببینید شخصیتتون به شغل وکالت میخوره یانه بعدشم وکیل هاکه همشون پرونده های قضایی برنمی دارند(که مربوط به حق وحقوق وحق الناس و...) وشامل اینکه مثلا وکیل یک شرکت بشند امور اداری رو سامان بدهند ویاتو دادگاه باشن هم هست. پس این شغل زیر شاخه داره. از اینا گذشته حکم رو دادگاه تعیین میکنه(قاضی) نه وکیل، وکیل طبق درس ها وقانون ها و چیزایی که دردانشگاه خونده فقط از موکلش دفاع میکنه همین، ودرضمن شغل هایی که مثل این مورد شغل هست خود شخص انتخاب میکنه که طبق قانون ووجدان خودش شریف کار کنه یا اینکه نه به خاطر پول کارکنه.مادرتون اطلعات درستی نداشته که اینطوری گفته بهتره خود شما هم بیشتر دراین مورد تحقیق کنید. من خودم این شغل رو واقعا خیلی دوست دارن واز اینکه حق شخصی ضایع بشه واقعا آزارم میده، اماخب ازالان سختی هاشو هم درنظر گرفتم که چقد درسش سخته وکتاب های بسیار سنگین وقطوری روباید بخونم.وخلاثه یکم سخته دیگه کار تو دادگاه قضایی و .... درمورد شغل معلمی به نظرم خیلی خوبه مخصوصا اگه از طریق رشته انسانی بری یکم قبولیش کمه اما بهتره وبه نظر من تنها شغل تضمیمی از همه لحاظی در ایران هست از ترم اول دانشگاه که بری حقوق میگیری وبیمه و چک وخلاصه،امیدوارم خیلی خوب فکر کنی تصمیم درستی بگیری امیدوارم موفق باشی🌷💕 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام در خصوص اون خانمی که گفتن دوست دارن وکیل بشن و خانواده مذهبی دارن یک توصیه اگر به یه شغل علاقه داری حتما برو من خودم مذهبیم مشکل ما مذهبیا اینه به خاطر حق و الناس این چیز ها وارد این شغل ها نمی شیم و در نتیجه الان بیشتر وکیل های ما متاسفانه آدم های بنده ی پول شدن و هر کی مول بده میرن وکالتش میگیرن شما اگر آدم حق خواه و حق طلبی هستی و میدونی میتوتی وکیل خوبی بشی این وظیفه و حق به گردن توطئه الان ترس از حق الناس داری اون دنیا بهت میگن تو که شرایط و نعمت استعداد و داشتی چرا ازش استفاده نکردی اگر از خودت مطمئنی که وکیل زیاده و حق خواهی میشی این حق به گردنته تو تمام تلاشم برا حق خواهی بکن خدا انشاءالله کمکت میکنه 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 خواهرم حرفه وکالت برای زن سخت وپردردسر هست اگرروحیه ماجراجویی دارید اقدام کنید وگرنه معلمی برای خانم بهتر هست پدرم دوستم که وکیل هست می گفت عمرم رادر زندانها وبا مجرمین سر کردم وبارها ازطرف شخص مقابل پرونده موکلم تهدید شدم فکرهایتان را بکنید گلم بعد اقدام کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_ششم هرچی هم از خوراکی ها میدیدن تعارف نمی کردن و برمی داشتن و خورده هاشو می ریختن روی فرش و مب
هاشم سر سفره مرتب از دستپختم تعریف می کرد و همه حرفشو تایید می کردن تا پاسی از شب موندن و وقتی خیالش راحت شد که بچه هاش همه جا رو حسابی به هم ریختن و دیگه خسته شدن و انرژی شون تخلیه شد و خوابشون میاد خداحافظی کرد و رفت وقتی رفتم تو اتاق خواب از صحنه ای که می دیدم شوکه شدم تمام وسایل داخل کمد و کشوها که با مامان و خاله با سلیقه خاصی چیده بودیم بیرون ریخته بود با اعصابی خورد به سمت کشو ها رفتم وشروع کردم وسایل داخل رو مرتب چیدن زیرلب غر غر می کردم از زمین وآسمون شاکی بودم از فریبا وبچه هاش عصبانی بودم هاشم که منو اینطوری دید به آرامش دعوتم کرد ازاین همه بی خیالی وخونسردیش کلافه شدم وقتی کارم تموم شد به تختخواب رفتم و وقتی هاشم اومد سمتم بهش بی محلی کردم صورت هاشم از شدت عصبانیت قرمز شده بود بی خیال پشتمو کردم و خوابیدم صبح هم با ناراحتی وبدون اینکه صبحانه بخوره ازخونه زد بیرون تا ظهر خونه موندم وسرگرم آشپزی بودم که دیدم زنگ می زنن وقتی دررو باز کردم امیر عباس بود بااخم نگاهش کردم و گفتم : تنهایی اومدی مامانت خبر داره اجازه گرفتی _اره مامانم گفت بیام پیش تو تا تنها نباشی با اکراه دعوتش کردم بیاد تو اما تا خواست شیطونی کنه سرش داد زدم و گفتم بشین سرجات اینجا که جای شیطونی نیس دیروز به اندازه کافی همه جا رو ریختی به هم یعنی چی در دیزی باز حیای گربه کجا رفته امیر عباس عصبانیت منو که دید نشست سرجاش و منم مشغول آشپزی بودم ساعتی بعد دیدم صدای ازش در نمیاد اومدم دیدم تو سالن نیس فکر کردم رفته خونشون همین که می خواستم برگردم حس کردم ازتو اتاق خواب صدا میاد به سمت اتاق خواب رفتم از صحنه ای که می دیدم شوکه شدم امیر عباس تمام لوازم آرایش منو بیرون کشیده بود و کرم پودرها وپنکیک ها را به سر وصورتش مالیده بود سر تمام رژ لب هام را خراب کرده بود رژ گونه وسایه هام را هم ازبین برده بود ورنگ ها را باهم قاطی کرده بود لاک ها و هرچی لوازم آرایش تو میز توالت بود بیرون کشیده بود و همه رو نابود کرده بود صورت خودشو رنگی کرده بود سریع دستشو گرفتم و با گریه به سمت دستشویی بردم و شروع کردم صورتشو با با صابون شستم چون آنقدر لوازم آرایش به خودش مالیده بود که هیچ جوره پاک نمیشد بعد از دقایقی کشمکش با امیر عباس صورتشو تمیز کردم وشروع کردم لوازم آرایشمو مرتب کردن درصورتی که حتی یک دونه از لوازمم ازدستش سالم نمونده بود. همون موقع بود که هاشم وفریبا همزمان سررسیدن وقتی ماجرا رو گفتم زدن زیر خنده... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 سلام ممنون از کانال خوبتون یه مشکلی داشتم ممنون میشم تو کانالتون بزارید، من چند وقته ک عقد کردم اگ خدا بخواد عید غدیر عروسیمه، چیزی ک هست شوهرم مرد خوبیه منتهی بشدت بدقول و فراموش کاره😥😔من چون خودم خیلی حساسم سر وقت و قول وقرار بارها با هر روشی ک فکر کنید سعی کردم ک این عادت بد رو از سرش بندازم ولی نشد ک نشد، حالا بدقولی رو میشه ب حساب کار و مشکلات گذاشت ، فراموش کاریشو نمیدونم چیکار کنم مثلا الان بهش میگم فردا عروسیه دخترخالس کاراتو بکن ک فردا دیگه سر وقت بیای بریم دقیقا شما فک کن پنج دیقه بعد ک بهش میگم اصلا یادش میره🙄😭😭 و جالبش اینکه چیزایی ک به نفعشه همیشه یادشه چیزایی که خنثی باشه یا به ضررش باشه دقیقا سر ده دیقه یادش میره ، دیگ دارم کلافه میشم هر حرفی رو باید ده ها بار بهش بگم تا یادش بگیره ،آدم کم هوش و ...نیست کار آزاد داره و با ریاضیات ومحاسبات سروکار داره ولی تو زندگیمون اینجوریه ،خواهش میکنم راه کار بهم بدین ک بتونم یا خودمو به بیخیالی بزنم یا این دوتا رفتارش از سرش بیفته 😭😭😭😔و یه چیز دیگه اینکه نمیتونه به خانوادش نه بگه یعنی تو این مدت عقد نشد یبار بریم بیرون دوساعت باهم باشیم اگ خارج شهر هم بودیم خانوادش زنگ بزنن بگن بیا کارت داریم میره و اصلا انگار ن انگار ک من حقی دارم 😔 ادمین جان لطفا تو گروه بزار دوستان راهنمایی کنن 😔 ❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚 سلام لطفاً پیام منو توی کانال بزارین من یک مشکلی توی زندگیم پیدا کردم که سخت منو افسرده و ناراحت کرده جوری که اصلا نمیتونم غذا بخورم و خیلی ضعیف شدم دوستان کسی دعای خاصی یا چله خاصی می‌شناسه ک زودتر دعام مستجاب شه بلکه به حق این دعاها مشکلم رفع شه؟ التماس دعا ❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚 سلام من یه دختر ۱۸ ساله هستم مذهبی و محجبه هستم یه آقایی که بیش از ۷ سال از من بزرگترن اومدن خواستگاری من ایشون از نظر مذهبی تقریبا خوبن در کل خوبن اما به نظر من اون جدیتی و اقتداری که یک مرد باید داشته باشه رو ندارن راستش رفتارشون از نظر من به سنشون نمیخوره رفتارشون از نظر من یکم سنشون رو پایین تر نشون میده ما تاحالا ۳ جلسه حرف زدیم و یک جلسه مشاوره هم رفتیم من حس میکنم ایشون دارن احساسی عمل میکنن و اصلا به تفاوت ها اهمیت نمیدن و همین که دیدن من چند تا از چیزهایی که براشون مهمه رو دارم دیگه به چیزی اهمیت نمیدن و هرچی من میگم یا قبول میکنن یا میگن در آینده درست میشه در ضمن مادرشون تو حرفاشون به مادرم گفته بودن ایشون وسواس تمیزی دارن و رو مرتب بودن خیلی حساسن خودشون اینو به من هم گفتن و حتی یکی از خط قرمز هاشونه من ادم شلخته ای نیستم اما خیلی هم مرتب و تمیز نیستم من خیلی تردید دارم و دو دل هستم پدر و مادرم تصمیم رو گذاشتن به عهده خودم. من دوست دارم مرد آیندم یکم جدی تر و مقتدر تر باشه نمیدونم باید چیکار کنم راستش اصلا به دلم ننشستن و فعلا هیچ علاقه ای بهشون ندارم ایشون صرفا فقط یه خواستگار هستن برای من (جلسه سوم رو نمیخواستم برم اما مشاورم گفتن زود قضاوت نکن و دوجلسه دیگه صحبت کن برای همین رفتم) دلیل تردیدم اینه که اطرافیان مثلا خالم میگن پسر خوبیه زود ردش نکن یا این که میگم ممکنه ناراحت بشن یا دلشون بشکنه راستش چون دلم میخواد بگم نه عذاب وجدان دارم خواستگارهای دیگه ایی هم دارم که خوبن الان نمیدونم چیکار کنم به خواستگار جدید فکر کنم ؟ اگه فکر کنم کار اشتباهی نیست؟ یا جواب نه قطعی رو به این بنده خدا بدم بعد برم سراغ بقیه؟ اصن به این بنده خدا جواب نه بدم؟ لطفا اگه تجربه ای دارین یا میتونین کمک کنین بگین با تشکر ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_چهارم اون شبم گذشت و بعد چند وقت همش احساس خواب آلودگی داشتم یه روز بلند شدم داشتم صبحانه نیمر
، میدونستم بچم به دنیا بیاد ازم میگیرنش و از اونجا میرم خیلی نگران بودم هرچی میگذشت بیشتر حسش میکردم دلم نمیخواست بدمش به اونا حس مالکیت و مادری به بچم پیدا کردم نمیخواستم بچمو به کسی بدم راضیه هم روز به روز بدتر میشد مخصوصا وقتی میدید آقا خیلی هوامو داره برام میوه میخرید پوست میکند یه وقتایی نمیخواستم بخورم خودش میوه دهنم میزاشت سرشو میزاشت رو دلم که صدای قلب بچمونو بشنوه این کاراش رو منم تاثیر گذاشته بود و شوقمو بیشتر میکرد یه روز آقا قرار بود بره یه شهر دیگه و از دو سه روز قبل کلی به راضیه سفارش کرد که هوای منو داشته باشه راضیه ام میگفت خیالت راحت حواسم هست یادم نیست دقیق چند وقتم بود ولی یادمه ماه های آخرم بود خودم خیلی چاق شده بودمو شکمم بزرگ شده بود همون روز ۶ صبح آقا رفت و ما بدرقش کردیم وقتی برگشتیم داخل خونه راضیه رفت رخت خوابشو پهن کرد گرفت خوابید من وایسادم به جمع کردن صبحانه و شستن ظرفها دم اذان ظهر راضیه بیدار شد رفت بیرون بعد ده دقیقه اومد دیدم کلی سبزی دستشه پارچه پهن کردیم انداختشون رو پارچه گفت شروع کن پاک کردن الان میام، رفت دیگه کو تا بیاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
بعد یڪ سال بهار آمدہ میبینے ڪہ باز ٺڪرار بـہ بار آمدہ، میبینے ڪہ سبزے سجدہ ے مارا بـہ لبے سرخ فروخٺ عقل با عشق کنار آمدہ،میبینے ڪہ آنڪہ عمرے بـہ ڪمین بود،بـہ دام افٺادہ چشم آهو بـہ شڪار آمدہ،میبینے ڪہ حمد هم از لب سرخ ٺو شنیدن دارد گل سرخے بـہ مزار آمدہ،میبینے ڪہ غنچہ اے مژدہ ے پژمردن خود را آورد بعد یڪ سال بهار آمدہ میبینے ڪہ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
Mohammad Esfahani _ Armaghane Tariki (320).mp3
5.81M
تقدیم به روح بزرگ مرحوم حجت السلام و خانواده ی مظلومش که دیروز همگی به بهشت رضوان الهی پر کشیدند🖤🏴 🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۰۹🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052673.mp3
491.5K
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۰۹🌹 @azsargozashteha💚
🧡 سلام دوستان عزیز من یکی از دوستانم مشکلی دادن واینکه ایشون همسر بسیارررررررر بد اخلاق و...... داشتن اعتیاد هم داشتن و به خاطر مشکلات روانی هم چند با توی بیمارستان اعصاب و روان بستری شده ایشون به سختی تونست که از خونه با سه تا بچه بزنه بیرون و نزدیک ۲ یا ۳ سال جدا از همسرش زندگی کنه دوتا دوختر حدود ۹ ساله و ۷ ساله و یه پسر ۳ ساله دارن و اینکه ایشون توی استان کرمان شهرستان بم زندگی میکنن این خانم توی شرکت بسته بندی خرما کار میکردن که خیلی هم حقوقشون ناچیز بود و توی یه کانکس زندگی میکردن همسرشون هم حاضر به پرداخت نفقه یا حضانت یا حتی یارانه ی بچها هم نمیشه😳😔 و چند ماه به زور بچها رو از پیش مادرشون برده بچها از نظر روحی خیلی تحت فشار هستن جوری که دختر ۹ ساله قرص اعصاب مصرف میکرد خانوادهی اون خانم حاضر نیستن که حامی خانم‌باشن و اینکه خانواده ی خودش هم وضع بهتر از اون ندارن که بتونن کمک کنن و الان خیلی وقته که کار توی شرکت تعطیل شده و ایشون به نون شبش محتاج هست و مشکل اصلی این هست که صاحب کانکس خانم رو چند ماهی هست که بیرون کرده ایشون الان آواره هستن و نمیدونن واسه ی خونه و کار باید چکار کنن 😢 خیلی عذاب میکشن واقعا موندن چکار کنن از ناچاری میخوان بچها رو برگردونه پیش پدرشون ولی بچها خیلی ناراحتن اخه همش کتکشون میزنه و پدرشون قبلا هم قتل انجام دادن😳😭😭😭😭 به سختی فراااااااوان تونست امسال از شوهرش رسماً جدا شه الان بجها از ترس اینکه مادرشون از ناچاری بذارشون پیش پدرشون خواب راحت ندارن ولی خیلی میترسن ایشون دفعه ی قبل حتی پول اینکه بره کرمان به بچهاش سر بزنه رو نداشت و منم در حد توانم کمک کردم که پول کرایه ماشین رو بدم ایشون ادم تنبلی نیستن که دستشون پیش کسی دراز باشه میخوان کار کنن فقط الان دنبال یه مکان هر چند کوچیک و یه کار میگردن که فقط بچها بتونن پیش خودش باشن منم فکر کردم شاید کسایی باشن که توی کانال بتون مشکل این دوست عزیز رو حل کنن اگه کسی حامی هست یا کار یا خونه ی مناسبی بریا ایشون میشناسن خواهش میکنم دریغ نکنید همین طور که گفتم ایشون در شهرستان بم زندگی میکنن کسایی که دنبال یه کار خیر میگردن و میتونن یاعلی ...............✋🏻 ایدی ادمین 👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_هفتم هاشم سر سفره مرتب از دستپختم تعریف می کرد و همه حرفشو تایید می کردن تا پاسی از شب موندن و
و فریبا قربون صدقه شیرین کاری های پسرش می رفت اما من کلافه بودم و کارد می زدن خونم در نمی اومد ازاینکه نه معذرت خواهی نه تنبیهی نه شماتت وسرزنشی شد این میون فقط لوازم آرایش من بود که نابود شد منم همه رو جمع کردم وفرستادم برای فریبا و گفتم به دردم نمی خوره وخودت استفاده کن اون هم از خدا خواسته قبول کرد.. به هرحال ازقدیم گفتن مفت باشه کوفت باشه هاشم مجبور شد دوباره ازنو همه را برام بخره اینطوری حداقل یه کم دلم خنک می شد بعد ازاون جریان تصمیم گرفتم هربار که فریبا وبچه هاش میان در اتاق خوابو قفل کنم که دیگه مشکلی پیش نیاد من و هاشم سفرماه عسل نرفته بودیم و یه مدت که از عروسیمون گذشت هاشم تصمیم گرفت بریم مسافرت و از اون جای که ماه عسل بود هاشم می خواست یک ماه کامل رو سفر باشیم از خونواده هامون خداحافظی کردیم و مامان مارو از زیر قرآن رد کرد فریبا اسپند دود کرد و کمند هم پشت سرمون آب ریخت و منو هاشم راهی سفر شدیم اول به سمت مشهد راهی شدیم آخرین باری که مشهد رفته بودم خیلی بچه بودم شاید نه سالم بود و من خیلی دلتنگ گنبد طلای اما هشتم بودم دوازده ساعت در مسیر بودیم و هاشم همه مسیر رو یه کله رفت صبح زود که راه افتادیم شب رسیدیم خسته بودیم اما به محض اینکه چمدان ها رو گذاشتیم توی هتل راهی حرم شدیم وقتی چشمم به گنبد طلایی افتاد اشکم سرازیر شد و با اصرار من تا صبح تو حرم موندیم چه صفایی داشت چه آرامشی من برای زندگیمون دعا کردم و برای همه عزیزانم و هرکس التماس دعا داشت دوست داشتم شب ها تو حرم بخوابم برای همین هاشم رو راضی کردم اونم اولش مخالف بود اما با اکراه قبول کرد چمدون ها رو از هتل تحویل گرفتیم و شب ها رو تو هتل امام رضا تا صبح سر میکردیم روزها به گردش وتفریح بودیم دو روزی رو تو حرم موندیم و به اصرار هاشم یه مهمانپذیر گرفتیم پانزده روزی مشهد موندیم دوست داشتم بیشتر می موندیم اما امکان نداشت و راهی شمال شدیم برای خونواده ها هم از مشهد سوغات گرفتیم و هم از شمال برای همه زعفران وکلوچه گرفتیم یه هفته هم شمال موندیم سفر خیلی خوبی بود و خیلی خوش گذشت و پر از خاطره بود هاشم جوان خوش مشربی بود و بسیار خوش سفر و کاری نمی کرد که به آدم بد بگذره وقتی رسیدیم همه خونه ما جمع بودن مامان وفریبا شام درست کرده بودن همون شب چمدون ها رو باز کردم و سوغاتی همه رو دادم احساس کردم فرحناز و شهناز ناراحت شدن .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🧡 سلام ممنون از کانال خوبتون یه مشکلی داشتم ممنون میشم تو کانالتون بزارید، من چند وقته
🧡 سلام آبجی گلم که ۱۸سالشونه و خواستگار دارن عزیزم من پیام شما که خوندم به این نتیجه رسیدم که شما از اون آقا خوشتون نیومده و این اشتباه رو مرتکب نشو که شاید بعدها به دلت میشینه شما هنوز ۱۸سالته ، هنوز خیلی فرصت داری و به هیچ عنوان نخواه از روی عذاب و وجدان به این آقا جواب +بدی خداروشکر هم که خانوادت به اختیار خودت گذاشتن پس میتونی راحت مخالفتت رو بیان کنی خودت داری میگی که با علایقت جور در نمیاد و خواستگار های بهتری هم داری پس چرا تردید داری در نه گفتن!؟ عزیزدلم انشالله که هرچی خیره برات اتفاق بیفته😘❤️ برای منم دعا کن😊🌹 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام به دوستان خواستم به دختر خانمی که خواستگارشون وسواس تمیزی داره و مقتدر نیست بگم که عزیزدلم حرف یه روز و دو روز که نیست حرف یک عمر زندگیه این خیلی فرصت خوبیه که خانوادت به نظرت احترام میزارن و حق فکر کردن بهت دادن پس از این فرصت استفاده کن عزیزم تو قراره از حالا تا اخر عمرت با یه ادم زندگی کنی پس بهتره کسی رو انتخاب کنی که از همه لحاظ به دلت میشینه و حال دلت باهاش خوبه اصلا بخاطر حرف دیگران خاله و دایی و ...آیندتو تباه نکن و بخاطر دل اونها جواب مثبت نده خواستگار تو نهایت یک هفته یا یکماه تو فکر شماست و دلش شکسته اما اگه تو قبول کنی یک عمر باید با دلشکستگی زندگی کنی این حرف هارو به این خاطر میزنم که گفتی هیییچ علاقه ای بهش نداری وگرنه در شرایط عادی یا شرایطی که توهم دلت باهاش بود میشد یکم بیشتر فکر کنی و سعی کنین به تفاهم برسین اینو گفتم که از همین الان کسانی که میخوان انتقاد کنن و بگن بزارین وصلت ها سر بگیره با این حرفاتون زندگی هارو سخت نکنین، بدونن که حرف سر علاقه هست که این خانم ندارن و خواستگار بهتر دارن بنظرم جواب مثبت نده و به خواستگار بهتری فکر کن عزیزم انشالله ادمین عزیز پیامم رو بزاره که بهت کمکی بشه من از ته دلم دوست داشتم بهت کمک کنم 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام درمورد خانم هجده ساله ای که خواستگار وسواس دارن عزیزم من آیندتو از الان میبینم و بهت میگم خواهرشوهر من دقیقا مشکل شمارو داشت همسرش زیادی وسواس بود و رفتار زنانه داشت الان بعد ۸ سال زندگی مهر حلال جون ازاد کرده و طلاق گرفته اومده نشسته خونه باباش بنظرم سن شما زیاد نیست که نگران مجرد موندنت باشی جواب رد بده ممکنه این وسط حتی یه بچه طلاق هم داشته باشی 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام، دختر خانم 18 ساله ای که خواستگار دارن عزیزم وقتی خواستگاری که با دو بار نشست و برخاست رفتار و کردارش به دلت ننشسته چطور میخوای یه عمر تحملش کنی، از رو احساس و حرف دیگرون تصمیم نگیر، بعد همه میرن کنار خودت میمونی و این زندگی عقلانی تصمیم بگیر، هنوز فرصت داری، میتونی به کِیس های دیگه فکر کنی خوشبخت بشی عزیزم🌺 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام. در مورد دختر خانم 18 ساله ای که براشون خواستگار اومده و خیلی به دلشون ننشسته. میخوام بگم عزیزم عجله نکن شما سنی نداری که بخوای عجله کنی اگه واقعا مورد پسندت نیست این بنده خدا رو رد کن. وقتی تعداد جلسات صحبت تون زیاد میشه خواستگار تون و همچنین خانواده ش فکر میکنن نظرتون مثبته و اگه جوابتون منفی باشه شاید باعث دلخوری بشه پس اگه واقعا خوشتون نیومده قاطعانه رد کنید. و به خواستگار های دیگه تون اجازه اومدن بدید و تصمیم بگیرید انشالله که خوشبخت و عاقبت بخیر بشید. 😊 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام ادمین گرامی درمورد اون دختر خانم ۱۸ ساله که گفتند مذهبی هستند ویک خواستگار براشون اومده ونمیتونند تصمیم بگیرند برای دادن جواب نه به ایشون وخیلی این آقا مقتدر وجدی نیستند وبه دلشون ننشسته وبه خاطر این که دلشون نشکنه هنوز جواب ندادند میخوام بهشون بگم عزیزم اصلا نگو دلشون میشکنه چون من هم دقیقا مثل شما مذهبی هستم وهنگام خواستگاری هم خودم ومادرم گفتیم دلشون میشکنه وجواب بله دادیم البته بدون علاقه هم نبود ولی من هم بیشتر احساسی عمل کردم تا عقلی ومنطقی .عزیزم سعی کن فقط عقلی ومنطقی والبته حتما علاقه هم مد نظرت باشد در امر ازدواج ولی گول دلشکستن کسی را نخورتا خدای نکرده زندگیت خراب نشه یک جوری جواب منفی را بده که باعث دلشکستگی نشه یک بهانه ای منطقی بیار تا فرد مقابل هم ناراحت نشه ولی صرف این که دل کسی بشکنه اونم در تصمیم به این مهمی براساس عقل ومنطق نیست پای یک عمر زندگی در میان هست اصلا احساسی عمل نکن انشاالله که خوشبخت وموفق باشید 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام دخترخانمی که خواستگارش وسواس تمیزی ونظم رودارن بیشتردقت کنیدچون نظم وتمیزی خونه بیشترین زحمتش برای خانم خونه هست من خودم شوهرم به این بیماری مبتلاست وخدامیدونه چقدرخودم وبچه هام اذیت میشیم بامشاوره صحبت کن ومطمعن باش که به بیماری وسواس مبتلاست یانه؟وتصمیمت روبگیر بیماری وسواس گاهی باشرایط حال شخص بدترمیشه مثلاکروناوسواس شوهرمن روتشدید کرددرضمن شماکه قولی ندادین که عذاب وجدان داشته باشیدگاهی شخص عقدهم میکنه
ولی میبینه نمیتونه ه باطرف مقابل زندگی کنه وازهم جدامیشن ترخدادرست تصمیم بگیروعذاب وجدان الکی روهم بذارکن بحث یک عمرزندگیه 🧡🧡🧡🧡🧡🧡 خواهرم شما ۱۸سال دارید ودرانتخاب همسر عجله نکنید کسی وسواس دارد آدم راپیر می کندو اعتقادی هم به بیماری خود ندارد دربین آشنایان نزدیکم وسواسی داریم والان خانمش کلافه شده به خاطر بچه اش تحمل می کنه خودتان رادرگیرش احساس این آدمها نکنید لطفا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
هدایت شده از  تبلیغات
10.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 کلیپ 🔴 شماره 2⃣ ✨خدا داند که حیدر کل دین است میان خلق، او حَقّ‌ُالیقین است تمام عالم امکان بداند فقط حیدر امیرالمؤمنین است✨ 🌸🍃 (ع)
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_پنجم ، میدونستم بچم به دنیا بیاد ازم میگیرنش و از اونجا میرم خیلی نگران بودم هرچی میگذشت بیشتر
مادرشوهرم بعد دو ساعت اومد دید کلی سبزی جلومه و دارم با بدبختی پاک میکنم انقد نشسته بودم کمرم داشت میشکست چندتا دری وری به راضیه گفت که اومده سبزی ریخته سر منو رفته بعد نشست پای سبزی گفت یکم دراز بکش بچه اذیت نشه نصف دیگه سبزیا رو مادرشوهرم پاک کرد ریخت تو لگن شست هرچی منتظر موند راضیه بیاد نیومد گفت مثل اینکه قصد اومدن نداره برم شاممو بار بزارم فردا میام ببینم مرضش چیه این همه سبزی گرفته ول کرده رفته خلاصه هوا داشت تاریک میشد که راضیه برگشت و وقتی سبزیا رو دید که پاک شدن و شسته شده سریع منو نگاه کرد ببینه در چه حالم گفتم من نصفشو پاک کردم بقیشو مادر آقا اومدن پاک کردن اینو که گفتم رنگش پرید گفت از من نپرسید؟ گفتم چرا منم گفتم تازه رفتین کار داشتین بیرون گفت آفرین پس دیگه امروز اومده فردا پس فردا نمیاد گفتم نمیدونم فرداش که شد دیدم راضیه با شور و اشتیاق تو خونه میچرخه و منو صدا میزد که پاشو مهمون داریم گفت فلان کس و فلان کس دارن میان همسایه هامونو میگفت که باهم دوست بودن و رفت و آمد داشتن ناهار دعوتشون کرده بود میگفت پاشو کمک کن منم ناچارا بلند شدم مهموناش که اومدن نشست و دیگه بلند نشد یکسره منو صدا میزدن معصوم اینو بیار معصوم اونو بیار معصوم اینو جمع کن بعد از ناهار تو حیاط مشغول شستن ظرفها بودم که دیدم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
⛔️عدم نمایش نتایج غيراخلاقى⛔ ✅ آیا می‌دانید گوگل گزینه‌ای دارد که اگر فعالش کنید،٪۸۰ نتایج غيراخلاقى را نشان نمی‌دهد؟ 👌🏻برای اینکار کافی ست: 1⃣ داخل مرورگرتان نشانی زیر را تایپ کنید: Google.com/preferences 2⃣ بعد از بازشدن صفحه نمایش، گزینه‌ی فیلتر کردن نتایج مستهجن را فعال کنید. @azsargozashteha💚
🧡 سلام من از بچگی خیلی خجالتی بودم تا حدی که اصلا با فامیلامون صحبت نمیکردم ،الان صحبت میکنم ولی خیلی کم. و نمیدونم چیشد ک با پدرم صحبت نمیکنم از همون بچگی ، ولی دوست داشتن و محبت کردن پدرم رو حس میکنم ، بابام با من حرف میزنه ولی من نه !! بعضی وقتا حس میکنم اصلا براش مهم نیست که من باهاش صحبت میکنم یا صحبت نمیکنم اصلا نمیدونم باید چیکار کنم!! من وقتی بچه بودم به خدا قول دادم وقتی ۱۴ سالم شد با ،بابام صحبت کنم الان چهارده سالمه فقط ۵ ماه فرصت دارم . بابام هرچی میگه یا هر کاری میکنه نمیدونم چرا ناراحت میشم یا بدم میاد درحالی وقتی بقیه این کارو انجام میدن بدم نمیاد یا ناراحت نمیشم!! از حسرت میترسم، میترسم خدایی نکرده پدرم فوت کنه و من حسرت یکبار بابا گفتنو داشته باشم😣 اخه پدرم ۶۰ سالش هست .. از خدا میخام حفظش کنه تا موقعی که من بتونم حداقل ی دفعه بهش بگم بابا و بپرم بغلش 😞 میدونم خدا کمک میکنه!! از شما هم میخام اگر راه حل یا تجربه ای مثل من دارید بگید ممنون❤️ 🧡💚🧡💚🧡💚🧡💚 سلام‌ دوستان ما۵ماهه میخوایم ماشینمونوبفروشیم فروش نمیره کسی ذکرودعایی بلده برای فروششون لطفا بگین ممنون ازهمگی 💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡 سلام حبیبه جون خوب هستین دوستانم گلم شما آرایشتون رو باچی پاک میکنید؟ من پوستم چربه، می‌خوانم با ژلی یا چیزی پاک کنم که هم قیمتش مناسب باشه وهم جوش ولک نیاره به نظرتون چی بزنم که خوب باشه و به پوست چرب بیاد الهی خیر ببینه هر کی که راهنمایی میکنه 💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡 پسرم امسال انتخاب رشته داره میخواد بره فنی حرفه ای حالا من موندم فنی حرفه ای بهتره یا کار دانش و چه رشته ای برداره که اینده شغلی بهتری داشته باشه و بتونه به جایی برسه با اون رشته.خواهش میکنم هر کسی که تخصص داره در انتخاب رشته حتما من رو راهنمایی کنه اخه نمیدونم از کجا بپرسم و میخوام پسرم اینده شغلی پر بار و خوبی داشته باشه .ممنون از همه عزیزانی که من رو راهنمایی میکنن. ایدی ادمین 👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌱 هیچوقت از خود گذشته ات بدت نیاد! خود قبلی ات هم، حق دارد که بد بوده باشد! یا سکوت کرده باشد، کودن و تنبل بوده باشد.... حتی اگر یک خون مردگی ِ وسیع روی پوسته قدیمی ات درست کرده باشد! تو باید او را ببخشی... چون اگر نبود، خود فعلی تو نمیتوانست هرگز زندگی کند. از خود گذشته ات تشکر کن که باعث اصلاح تو شده... به نظر من تُوی گذشته، از توی فعلی حق آب و گِل بیشتری به گردنت دارد... همه ی زحمت ها را او کشیده و تو را بزرگ کرده. بین گذشته و حالَت فرق نگذار. او را هم به پارک و خرید ببر. برایش بستنی قیفی بخر.... گذشته ات را هم در آینه ببوس و بگو چقدر دوستش داری.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••