eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_دوم یک روز که توی خونه داشتم نهار میپختم زنگ در خونه رو زدن، درو که باز کردم دختر همسایه رو د
فائزه که رفت خیلی فکرم درگیر بود با خودم میگفتم یعنی ممکنه محمدرضا وقت هایی که سرکار و من تو زندگیم دارم به اون فکر میکنم پیش کس دیگه ایه؟ اون قدر ذهنمو به این حرفا درگیر کرده بودم که روز بعد خودم رفتم پیش فائزه. دوست صمیمیش توی خونشون بود. به فائزه گفتم یکیو میشناسی که بیاد محمدرضا رو امتحان کنه؟ با تعجب بهم نگاه کرد و گفت میخوای امتحانش کنی؟ دوستش که اونجا بود گفت وا مگه آدم عاقل شوهرشو امتحان میکنه؟ خودت با این کارا چشم و گوششو باز میکنی به نظر من اصلا امتحانش نکن. فائزه با اخم به رفیقش نگاه کرد و گفت نه والا بعضی وقتا خوبه که شوهرتو امتحان کنی ولی نباید بدی دست غریبه. میخوای خودم امتحانش کنم؟ گفتم آره شمارشو بهت میدم تو امتحانش کن. ساره شماره رو گرفت و چند روزی مدام گوشی دستش بود و به محمدرضا پیام میداد. بالاخره بعد از دو روز محمدرضا برگشت بهم گفت نمیدونم کدوم احمقیه که مدام مزاحم من میشه بهم میگه عشق قدیمیتم خیلی میخوامت. زنت به درد تو نمیخوره. بیا ببین این کیه؟ گوشی رو گرفتم و مزاحم که زنگ زد هر چی از دهنم دراومد بهش گفتم. @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا❤️ #پرسش سلام امیدوارم حالتون خوب باشه و اینکه خانومای کانال بتونن بنده رو راهنمایی کن
❤️ سلام من خانوم هستم. آقای محترم برای یه خانوم خیلی خیلی خیلی سخته که حرفی از همسرش بشنوه که نباید بشنوه... حتی توی عصبانیت... خانوما دلشون خیلی نازکه مخصوصا اگه حرفی از طرف شوهرشون بشنون که عاشقشونن. آقایون باید خیلی مراقب حرفایی که به خانومشون میزنن باشن چون زخمی که با حرف میزنن به دل خانوم خیلی خیلی طول می‌کشه تا ترمیم بشه. شاید به زبون نیارن ولی همیشه تو دلشون میمونه.. حالا که این اتفاق افتاده تنها راه حلش توجه و محبت زیاد. و توقع نداشته باشین که دو روز توجه کنین و همه چی مثل سابق باشه. به خانومتون خیلی محبت کنین و بغل کردن معجزه می‌کنه... باید صبر کنین یه مدت بگذره و تو این مدت تا میتونید عشق بورزید... انشاالله که درست میشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام اگر مقید به دین وایمانه یه سفر زیارتی ببرش ودر حرم به حرمت صاحب حرم ا زش عذر بخواه وقسم بخور که تکرار نشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید راجعه به اون اقایی که راهنمایی میخواستن شما باید خودتون کنترل میکردید زن ها مثل گل میمونن خشک بشن پژمرده بشن دیگه درست نمیشه شما دلشو شکوندی برادر من 😭😭😭خودم یه زنم عاشق شوهرم بودم سال اول ازدواج بهم خیانت کرد همه چت هاشو با اون خانومه خوندم بجای معذرت خواهی گفت برو بمیر ازت بدم میاد هرکاری کردم نشد طلاق بگیرم خودم دارم افسرده میشم انقدر کتکم زد فوشم داد که منم تحملم تموم شد الان منم عصبی شدم فوشهای خودشو به خودش میگم‌ الان بهتر شده یکم ولی من نمیتونم فراموش کنم کاراشو نمیتونم دوسش داشته باشم مثل قبل چون عذابم داده شما هم برید دست خانومتون ماچ کنید به پاهاش بیفتید شما حق این حرفو نداشتید امیدوارم مردهای سرزمینم قدر زنهاشونو بدونن بدونن که واقعن هیچ کس مثل زنشون نمیشه براشون حتعا اگه بدترین زن دنیا هم باشه امیدوارم هیچ دلی نشکنه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭خیلی ناراحت شدم کاش مردها یکم درک داشته باشن انقدر زخم زبون نزنن ماهم با هزارتا ارزو میریم خونه شوهر ببخشید زیاد حرف زدم دلم پر بود اقا شماهم زیاد محبت کن تابتونه فراموش کنه درپناه خدا ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ خب اون بنده خدا دلش شکسته و دچار افسردگی شده بنظرم با مراجعه به مشاور مشکلتون حل میشه.چون شما طبق گفته خودتون واقعا دوسش دارید...ایشونم دوستتون داره اما حرفتون براش غیر قابل هضمه.میتونید از یه بزرگتر که خانمتون روش حساب میبره کمک بگیرید البته کسی که وجهه گیری نکنه و عادل باشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام.برادر عزیزم که به خانم حرف بد زدی...از اینکه این قدر زنت رو دوست داری و عاشقشی ازت ممنونم...ولی یع چیز رو بدون با حرفت دل خانمت رو شکستی.من بهت پیشنهاد میکنم خانمت رو ببر یه مکان مقدس و زیارتگاه و اونجو تو اون مکان ازش بخواه به پاکی اونجا تو رو ببخشه و فراموش کنه این حرف رو.برات دعا میکنم مشکلت حل بشه.... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام راجع به اون آقایی که انقدر داره ناز خانومش رو‌میکشه به نظرمن که خودمم خانومم دیگه زیادی شورشو درآورده بهتره اولا خودش فراموش کنه اون قضیه رو ایشون معذرت خواهیش رو کرده دیگه ادامه نده به روال عادیه زندگیش برگرده کلا خودش فراموش کنه همچین حرفی رو زده خانومشم کم کم یادشون میره و عادی میشن این که هر لحظه با معذرت خواهی اون خاطره رو برای خانومش تداعی میکنه کار درستی نیست ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب آقایی که خانومشون رو با حرف بدی که زده بودن رنجوندن: الان به نظرم بهترین راه نوشتن یک نامه هست چون همیشه هست و میتونه بارها و بارها اونو بخونه و به مرور زمان حرفتون رو ببخشه. اینو یادتون نره خانوما میبخشن ولی فراموش نمیکنن!! به نظرم تو نامه از خوبیهاش بگید واز بدیهای خودتون و اینو حتما بگید که اونه که منت روی سرتون گذاشته و جواب رد نداده به شماو.. و اینکه اون حرف از سر غفلت بوده.حرفتون خیلی سنگین بود. فرصت لازمه بخشیده بشه. به راستی این جمله رو باید طلا گرفت :حرفی که از دهان خارج شد همانند تیری است که از کمان رفته و دیگر برنمی‌گردد. 😔 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام پیرو پیام اون آقایی که 8ماه خانمشون باهاشون سرد شدن. بتظرم بطور مستقیم از کارتون عذرخواهی کنید و بگید اشتباه کردید و به خانمتون بگید که چقد براتون ارزشمنده. باور کنید عذرخواهی و اعتراف به اشتباه چیزی از ارزش شما کم نمیکنه. فقط خانمتون متوجه میشه که خاطرشو میخاید نمونه اش دیروز منو همسرم با هم بحثمون شد😁 شوهرم گفت تو شرایط سختی منو درک نمیکنی در صورتی که واقعا همیشه بخاطر شرایطش از خیلی چیزا میگذرم چون میدونم شاید پول نداشته باشه. اما حرف دیروزش مثل پتک تو سرم کوبید😔 ناهار نخوردم و ترجیح دادم تنها باشم. تا بیشتر بحث نکنیم. اما شوهرم اومد کنارم و کلی عذرخواهی کرد و گفت اشتباه کردم. شاید از نظر خیلی ها اون خودشو کوچیک کرده اما از نظر من بزرگی خودشو نشون داد.
❤️ سلام. حدود ۲۲ سال پیش من در محله خودمون عاشق و دلباخته دختر همسایه شدم و میدونستم اونم عاشق من هست و برای دیدن هم لحظه شماری میکردیم. من از دل و جون اونو میخواستم، به بزرگترها گفتم اما اونها با حرف و وعده های دروغین وقت کشی میکردن. خب منم ساده بودم پیش خودم فکر میکردم که چون پدر و مادرم هستن راست میگن و امروز و فردا میکردن ، تا اینکه یک روز مادرم به من گفت تو برو خدمت سربازی دو سه ماه خدمتت رو انجام بده اولین مرخصی که آمدی میریم خواستگاری ، از اون طرف مادر دختر که نگران حرف های مردم بود به منزل ما اومده بود و گفته بود اگر صحت داره و پسر شما دختر من را میخواد چرا پا پیش نمیگذارید؟ مادر من هم به زن همسایه گفته بود که پسر من دختر شما را نمیخواد و اینها همه حرفهای مردمه . من هم مشغول خدمت سربازی بودم و متاسفانه تا ۴ ماه اجازه مرخصی ندادن. بعد از ۴ ماه دختر مظلوم به عقد کسی درآمده که اصلا اونو نمیخواست و با شنیدن این خبر تمام دنیا بر سر من هوار شد اما دیگه کاری نمیشد کرد و من عشقم رو از دست دادم عشقی که هر دو دیوانه هم بودیم. هم اون دختر ساده و مظلوم بدبخت شد و هم من تن به یک زندگی اجباری دادم و هر دو روزگارمون سیاه شد اما اینو میدانم که هنوز هم با تمام وجود همدیگرو دوست داریم. مادرم زندگی منو تباه کرد مادر ازت نمیگذرم حلالت نمیکنم و اگر قیامتی وجود دارد جلوت رو خواهم گرفت. @azsargozashteha💚
سوره ❤️ صفحه ی ۵۸🌹 @azsargozashteha💚 ویس قران متاسفانه هنوز اماده ارسال نیست به محض آماده شدن در گروه قرار میگیرد🌹🙏
❤️ سلام خوبید ببخشید میخواستم درجواب آقایی که گفتن فرهنگ سازی ارتباط با خانواده ی همسربشه بگم که آقای محترم بدون غرض اول بگم خیلی لحن متن یکطرفه بود . بعداز اون بگم من دقیقا با این حرفتون موافقم که گفتین ازیه شهر باشند بهتره ☺️ من و همسرم ازدواستان متفاوت با دوفرهنگ متفاوت هستیم وباهم ،هم فامیل نیستیم و۱۸سال از زندگی مشترکمون هم میگذره الهی شکر،که البته همیشه با تنش واصطحکاکه 😟 توفامیل همسرمنم مثل شما رسم دست بوسی هست ،یادمه سال اول من سن زیادی هم نداشتم که وبا همسرعقدیم تنها رفتم محلشون برای اولین بار(بخاطر بعد مسافت خانواده م نیامدند) اینکه درست و حسابی تحویلم نگرفتن به کنار😐 اما تواون عید حسابی ازم زهر چشم گرفتن 😥 خیلی رسم‌های عجیبی بهم گفتن که نمی‌دونستم واقعا دارند یا نه ولی گفتن اینا رسم ماست وتوباید طبق رسم ماباشی 😕 خرید عید که خیلی ناچیز برام خریدند ،مجلس عقد روهم پدرم کامل انجام داد درصورتیکه رسم ما تمام خرج با داماده اما پدرم همیشه عقیده داره دختروپسرفرقی نداره برای بچم همه کاری میکنم ، طلاهم که نخریدن جز حلقه ی ساده که بازم رسم ما طلاخیلی میدادند به عروس من اونم چشم پوشی کردم ، همشم چون مامان و بابام میگفتن اذیتشون نکن توخوب باش تا باهات خوب باشن تودیگه دختر اونایی باید تابع اونا باشی😐 ولی ازاینطرف هیچ ملاحظه ی من نمیشد مادرشوهرم از روز اول شمشیر رو برام از رو بست اگه بهتون بگم که چیکارا میکرد باور نمی کنید ،اون سال همه ی فامیلشون اعم از پیرمردها وپیرزنهای فامیل اومدند دیدنی وهمه هم مشتاق دیدن من بودن وقتی رفتم داخل مادرشوهرم بهم گفت باید دست همه شونو ببوسی 😁 گفتم مردها نامحرمن گفت عیب نداره اونا بزرگترن وتو به عنوان عروس باید احترام بذاری بگذریم که من دستهای خوشگل همه شونو ماچ کردم وبا همه شون احوال پرسی گرم کردم وبه همه شون لبخند زدم اوناهم کلی تحویلم گرفتن البته از حرفاشون زیاد چیزی حالیم نمیشد چون زبونشون بامن یکی نبود ومن اولین بار بود این لهجه رو می‌شنیدم اما از لبخندها ومهربونی هاشون فهمیدم ازمن خوششون اومده 😆 یکی شون هم با فارسی گفت به مادرشوهرم که از عروسهای دیگت سره هم خوش اخلاقه هم باادب😂 ولی مادرشوهر وخواهرشوهرای محترمم تا الان هم هنوز با من زیاد مأنوس نشدن ولی من پروتراز این حرفهام بااینکه پیششون میشینم خوششون نمیاد ولی میشینم وبه روی مبارکم نمیارم 😂 اوناهم حرص میخورن ولی من بغلشون میکنم ومیگم شما بوی همسرم رو میدید واوناهم ذوق میکنن ویکم ازموضع خودشون کوتاه میان ،اما بازم چشم دیدنم رو ندارن ،اگه به همسرم زنگ بزنند واحوال پرسی کنند من که گوشی رو برمیدارم ومیفهمن همسرم مثلا اون ساعت نیس مکالمه روکوتاه میکنن و خداحافظی ومیگن بگوبه مازنگ بزنه😏 اولاش حرص می‌خوردم ولی الان دیگه خودمم دوست ندارم حرف بزنم ما تواستان سوم زندگی میکنیم یعنی نه تواستان من ونه استان همسرم ویکی دوبار درسال عزیزانمون رو میبینیم اولاش قرارمون بود یه هفته اینور یه هفته اونور باشیم ولی چون خانواده ی همسر سختشون بود نق ونوق میکردن وتحویل نمیگرفتن الان ۱۲یا۱۳ روز پیش خانواده من هستیم ویک روز نهایتا اونجا باشیم که این یه قرار ناننوشته ونگفته بین ماست چون خودهمسرم اینطوری رفتار می‌کنه میگه پیش خانواده تو راحتترم راستم میگه اونجا پادشاهی می‌کنه وهمه دوستش دارن🌹 ولی نه بخاطر اینکه خودش عالیه نه فقط بخاطر من چون خانواده م میگن گوشتمون تو دهنشه احترام بذاریم ومحبت کنیم تادخترمون سرفراز باشه. من و همسرم کلا ازاول باهم متفاوت بودیم خیلی جاها من کوتاه اومدم وگاهی وقتا همسرم گاهی وقتا هم هردوتامون سنگ یه من هستیم وکوتاه نمیایم😝که دعوامیشه 😕ولی بچه هام الان که بزرگ شدن ازم میپرسن با چه انگیزه ای زن بابا شدی منم میگم باباتون مرد خوب وزحمت کشی هست ،درست صحبت کنید. اونام میگن ما کورنیستیم بابا تو عهد بوق مونده، من اهل مطالعه هستم وایشون دریغ ازیه خط که مطلب بخونه ولی درکل خوبی هاش بیشتره هرچند هنوز هم گاهی اختلاف پیدا میکنیم بچه ها میگن وقتی پیش خانواده مامان هستیم خوش میگذره همش بگوبخند وشادیس ولی اونطرف همش اخم وتخم وناراحتیه برای بچه هام همیشه ازدواج ماسوال هست 😄. مادرشما خیلی بزرگواری کردن وبه بچه ی خودشون خونه دادن خدا خیردنیا وآخرت بهشون بده ولی دلیل نمیشه که سرزده به دیدن عروسشون برن ادب حکم می‌کنه هماهنگ باشه.... @azsargozashteha💚
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد من دهان باز نکردم که نرنجی از من مثل زخمى که لبش باز به لبخند، نشد دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_سوم فائزه که رفت خیلی فکرم درگیر بود با خودم میگفتم یعنی ممکنه محمدرضا وقت هایی که سرکار و من
همون روز فائزه اومد خونمون و دوتایی زدیم زیر خنده. گفت نه بابا شوهر تو از این آدما نیست خیلی آدم حسابیه دمش گرم. گذشت تا پنج شیش ماهیی که گاهی اوقات دوست فائزه هم میومد خونمون، اسمش سیما بود و دختر مهربونی بود. خیلی دوست داشتنی و دلسوز بود. یه روز غروب که میخاستم از در خونه بیام بیرون و برم خونه مادرم، سیما اومد جلومو گرفت و گفت کار واجب باهات دارم. اسکرین شات کلی چت که اسم و عکس محمدرضا بالاش بود بهم نشون داد و گفت از همون روزی که فائزه امتحانش کرده باهاش حرف میزنه اولاش بهم میگفت یه پسر دیگس ولی یه روز گوشیش افتاد دستم و اینا رو دیدم. تو الان حامله ای پس زندگیتو نجات بده. دست و پام میلرزید، میخواستم بگم من حامله نیستم ولی اونقدر بهم فشار اومده بود که یهو غش کردم و افتادم رو زمین. دست و پام می‌لرزید ، اونقدر ناراحت بودم که نمیتونستم بگم من حامله نیستم . تا به خودم اومدم دیدم غش کردم و افتادم رو زمین . به حال خودم که اومدم خونه بابام بودم و سیما هم بالا سرم بود . مامانم مدام به سر و صورتش میزد و می‌گفت چیشده چه بلایی سر بچه طفل معصومم اومده . به خودم اومدم و دوباره پیام ها رو از سیما خواستم ، سیما نشونم داد و گفت فائزه چند ماهه با یه پسر اشنا شده ولی نمیگه کی ، هر روز یه اسم میداد ‌. چند وقت پیش اسکرین ها رو تو گوشیش دیدم و سریع واسه خودم فرستادم ، بعدش بهم گفت تو حامله ای . هر چی فکر کردم دیدم بدونی بهتره ، دلم نیومد با یه بچه هوو سرت بیاد . مامانم نفرین میکرد و من گوشه خونه نشسته بودم و فقط گریه میکردم . سیما قسممون میداد که اسمی از من نیارید ، مامانم زنگ زد به بابام و داداشم . همه می‌گفتن حتما محمد رضا رو میکشیم ، دم درآورده . @azsargozashteha💚
❤️ سلام به ادمین کانال. بانوجان مشکل من شاید خنده دار باشه ولی داره عذابم میده. ناراحتم.. شوهرم انگار صاعقه خورده به ملاجش، از مردی که به زور ریشاشو میزد و صد سال یبار بدنشو شیو نمیکرد و همیشه بوی عرق میداد تبدیل شده به مردی که یک روز در میون حمومه شیو میکنه تازه وقت گرفته بره مو بکاره. بهش گفتم بین ۱۳ تا ۱۵ ساعت طول میکشه اینم قبول کرده که تو کل ۴۰ سال زندگیش ۳ ساعت برای زیباییش وقت نذاشته الان ۱۳ ساعتو قبول کرده. ورزش میکنه و به خودش میرسه. من بجای اینکه خوشحال باشم مشکوکم، با اینکه اصلا اهل گوشی بازی و گوشی دست گرفتن و خطا نیست ولی ته دلم داره میلرزه. بهش میگم چته متحول شدی؟ میگه به خودم اومدم😐😐😐 از اون روزه میگه تو خواب هی نفسم میگیره نکنه پلیپ دارم. حس میکنم اینا پیش زمینه اس که بره دماغشم عمل کنه😔😔😔 البته شاید اشتباه میکنم ولی خواهشا یکی همفکری بده چطور میشه فهمید داستان چیه بخدا بو داره، اخه این هیچ وقت اینجوری نبوده به خدا. ایدی ادمین👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا❤️ سلام به ادمین کانال. بانوجان مشکل من شاید خنده دار باشه ولی داره عذابم میده. ناراحتم.
سلام اخ یه دیقه این اخری رو خوندم یادم بابام افتادم 😂 اخه اونم همش میگه پلیپ دارم من نمیتونم بخوابم فردا پس فردا تو خواب خفه میشم ولی مامانم اجازه نمیده عمل کنه😂 من نمیدونستم باید به این قضیه شک کرد برم به مامانم بگم یه کاری کنه🤣🤣. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خانم محترم. لطفا به همسرتون مشکوک نشین اینجوری خودتون اذیت میشین ...شماهم به خودتون برسید به روز باشیدهیچی برای خودن کم نزارین خرج کنید گاهی قانع بودن زیاد به زندگی آسیب میزنه. اگه از چیزی یا رفتاری نارحتین باهاشون حرف بزنیدناراحتی و دلیل ناراحتی تون رو بهشون بگین.منم اگه از رفتارهمسرم ناراحت میشم بهشون میگم...لطفا برای زندگی منم دعا کنید. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ خانومی که گفتن همسرشون میگن که متحول شدن و به خودشون میرسم.... عزیزم من اگر جای شما بودم هم واقعا شک میکردم اما الان راه حلی برای این مشکلتون ندارم. ولی یه سری نکاتی هست که اگر شما رعایت کنید (اگر خدایی نکرده همسرتون.... که انشالله اینطوری نیست) میتونید همسرتون رو بیشتر سمت خودتون جذب کنید. اول اینکه اصلا هی بهش نگین چِت شد چرا یهو تغییر کردی . چون این خودش باعث میشه همسرتون ازتون فاصله بگیره ، عوض هی ازش تعریف کنید از تیپش از خوبیاش و..... تا این نیازِ به دیده شدنش رو خود شما تامین کنید نه هر کس دیگه ای. و نکته دیگه شماهم خیلی به خودتون برسین به اندامتون پوستتون و.... و از همسرتون کم نیارین بلکه شما باید سرتر باشید تا دل همسرتونو ببرین😉 ورزش کنین مطلب در مورد همسرداری بخونین ماسک‌های مختلف و امتحان کنید شمام مث همسرتون برین آرایشگاه.... سعی کنین انقد برای همسرتون دلبر باشید و بهش محبت کنید که کسی این نیاز هاشو بجای شما تامین نکنه واز همه مهمتر به خدا توکل کنین و ازش کمک بخواین. موفق باشی😉🌺💞 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام به همی دوستان دوستی که گفته شوهرش متحول شده...دوست عزیزشماکه میگی گوشیواینجورچیزهادردسرسش نیس،اگه میتونی تعقیبش کن تابتونی بفهمی که چی شده،منم مثل شما که بعدا فهمیدم اقا زن صیقه کرده،،،اگه خدایی نکرده چنین چیزی بوداصلابه روش نیارتاوقتی که خوب ازش مدرک جمع کنی...قول همچین مردی رونخور...اگه چیزی نبودکه هیچی دیگه،بایدخوشحالم باشی وقدرشوبدونی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد اون خانم که شوهرشون میخاد مو بکاره یا دماغ عمل کنه اقایون بعد از ۴۰ سالگیشون کلا بیشتر دلشون میخاد به خودشون برسن بنظرم اون خانم بجای اینکه جلوی شوهرشو بگیره پا به پاش خودش و هم زیباتر کنه مثلا بگه اگه دماغتو عمل کردی منم عمل میکنم یا شوهرشون مو میکاره ایشون هم بره موهاشو رنگ خیلی خاصی بزنه خلاصه که هیچجوره از شوهرشون کم نیارن و همیشه بهتر از شوهرشون باشن چون اگه ایشون رو منع کنن ممکنه جواب معکوس بده و بدتر لجبازی کنن وقتی میگن ادم پاکی هستن دیگه دلیلی بر ترس و نگرانی وجود نداره اتفاقا خوشحال باشن که شوهرشون دارن بهتر میشن فقط باید پا به پاشون و حتی بیشتر به خودشون برسن ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در پاسخ به پرسش اعضاء امروز چهارشنبه ۲۹ بهمن این خانم به جای اینکه به همسرش شک کنه، بهترین کار این هست که بیشتر از قبل، به همسرش دل بده و دلبری کنه. با شوهرش بیشتر خوش بگذرونه. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ...پاسخ به سوال خانمی که همسرشون به خودش میرسه 😄 همسر شما در بحران ۴۰سالگی هستن ...آقایون معمولا در این سن احساس شکست و پیری دارن.. به جای شک کردن به خودتون برسین و پابه پاش جلو برین ورزش کنین ...دونفری بیرون و گردش برین ...مردا توی این سن دوس دارن عاشق بشن چون بهشون حس جوونی میده ..شما هم سعی کنین این حس رو بهش انتقال کنین ...وتحسینش کنین ....امیدوارم‌موفق باشین @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهارم همون روز فائزه اومد خونمون و دوتایی زدیم زیر خنده. گفت نه بابا شوهر تو از این آدما نی
از خونه در اومدن تا برن محمدرضا رو کتک بزنن ، دلم برای خودم می‌سوخت واسه زندگی که هنوز دو سال بیشتر ازش نگذشته بود و من فکر میکردم خیلی خوشبختم . بعد یکی دو ساعت برادرام اومدن ، رفته بودن سر کار محمد رضا و باهاش دعوا کرده بودن . دعوا بالا گرفته بود و کار به کتک کاری رسیده بود. اونقدر حالم بد بود که زیر سرم بودم ، تا غروب هیچ خبری نشد و غروب بود که در خونه رو زدن . محمد رضا و باباش بودن ، اومدن بالا و باباش می‌گفت پسر من چه خطایی کرده ؟ مادرم نفرین میکرد و می‌گفت الهی سر دخترات بیاد ، دست آخر محمدرضا داد زد من الاغ هیچ غلطی نکردم به چه زبونی بگم آخه ؟ گفتم هیچ غلطی نکردی ؟ اونی که با فائزه دوسته منم ؟ اونی که بهش میگه زنم زشته ، ساره رو به زور به من دادن منم ؟؟ @azsargozashteha💚
🌹 💠حکیمی شاگردان خود را برای یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود. بعد از پیاده‌روی طولانی، همه خسته و تشنه در کنار چشمه‌ای نشستند و تصمیم گرفتند؛ استراحت کنند. حکیم به هر یک از آن‌ها لیوانی داد و از آن‌ها خواست قبل از نوشیدن آب یک مشت نمک درون لیوان بریزند. شاگردان هم این کار را کردند. ولی هیچ‌ یک نتوانستند آب را بنوشند، چون خیلی شور شده بود. سپس استاد مشتی نمک را داخل چشمه ریخت و از آن‌ها خواست از آب چشمه بنوشند و همه از آب گوارای چشمه نوشیدند. حکیم پرسید: «آیا آب چشمه هم شور بود؟» همه گفتند: «نه، آب بسیار خوش ‌طعمی بود.» حکیم گفت: «رنج‌هایی که در این دنیا برای شما در نظر گرفته شده است نیز همین مشت نمک است نه کمتر و نه بیشتر. این بستگی به شما دارد که لیوان آب باشید و یا چشمه که بتوانید رنج‌ها را در خود حل کنید . پس سعی کنید چشمه باشید تا بر رنج‌ها فایق آیید.» دریا باش که اگر یک سنگ به سویت پرتاب کردند سنگ غرق شود نه آن که تو متلاطم شوی! @azsargozashteha💚
❤️ سلام. یه سوال داشتم، از اعضا کانال راهنمایی میخواستم. من 11 سالی میشه از دواج کردم.یه خواهر شوهر ویه جاری دارم که اون اولیه ومن دومی. از همون اول خونواده شوهرم به پسر و عروس اول خیلی اهمیت میدادن و همیشه به طور غیر مستقیم اونو تو سر من میزدن. و همین باعث یه جور گوشه گیری و دلخوری من از اونا شده، که البته به روم نمیارم هیچ وقت. الان مشکل من اینه که هر وقت ما خونه مادر شوهر جمعیم خواهر شوهرم انگار منو نمیبینه، بامن زیاد حرف نمیزنه یا سرش تو گوشیه بیشتر. اما جاریم که میاد اصلا تا اخر از هم جدا نمیشن ،اینقد که باهم حرف میزنن و انگار اصلا من اونجا وجود ندارم. هرچیم سعی میکنم که موضوعات مختلف برا حرف زدن پیش بکشم،ولی خوب یه نفر آدم مگه چقد میتونه حرف بزنه. یه بارم برا مادر شوهرم گوشه اومدم که من حوصلم سر رفته، گفتم که غیر مستقیم خواهر شوهرم بفهمه که من ناراحتم ،اما مادر شوهرم گفت ،اونا چون تو محل کار نمیتونن باهم صحبت کنن، اینجا توخونه حرفاشونو میزنن «آخه اونا محل کارشون یکیه». ومن فکر میکنم چون من خونه دارم، واونا شاغل براهمین به من اینجوری نگاه میکنن. منم برای اینکه تحمل این وضع برام راحت تر باشه سعی میکنم خودمو سرگرم کنم،یا تو آشپز خونه،یا گوشی، یا با بچه هام. لطفا راهنماییم کنین چطوری توجه اونا رو به خودم بکشم یا اصلا چیکار کنم بهتره؟ ایدی 👇👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ #درد_دل سلام. یه سوال داشتم، از اعضا کانال راهنمایی میخواستم. من 11 سالی میشه از دوا
❤️ دوست خوبم که گفتی خواهرشوهر و جاریم بهم توجه نمیکنن. اصلن نیاز نیس اینقدر حساسیت نشون بدی چرا بخاطر یه مساله به این کوچیکی و بی ارزشی اینقدر ناراحتی.خوب توجه نکنن.مگه تو در ماه چقدر میخوای اونارو ببینی. منم یه هماروس دارم بنده خدا فکر میکنه از دماغ فیل افتاده منم بهش بها نمیدم. اگر دلت میخواد رابطه داشته باشی یه چن وقتی سر سنگین باش خودشون میان طرفت. ارزش خودت پایین نیار. از خواهرشوهر و هماروس توقع نداشته باش ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب اون خانمی که خواهرشوهرش با جاریش صمیمیه بنظر من اصلا موضوع بااهمیتی نیست چون اینجور مسائل خیلی پیش میادخودتونو ناراحت نکنید ارزش آدما به میزان ارزشی هست که برای شما قائلن بی چشم‌داشت کمک کنید اما دوستای خودتونو داشته باشید و اگر تونستید با مادرشوهرتون بواسطه محبت بی‌توقع و بیدریغ صمیمی بشید که این خلا براتون پر بشه همچنین ارزش کار خودتونو بدونید خانه داری و توی خونه موندن به خاطر بچه ها کار بسیار بزرگ و ارزشمندیه بنظر من خانمایی که بدون دلیل خیلی ضروری سر کار میرن و بچه‌های طفل معصومشون رو تو مهد کودک و پیش اینو اون رها میکنن نامی جز خودخواهی نمیشه روش گذاشت ارزش خودشونو کم‌کم پیش همسرشون هم به عنوان یه زن پایین میارن ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام به خواهر گلم عزیزم منم تو شرایط شمام چهارتا جاری و دو تا خواهر شوهر دارم همشون ازم بزرگترن منو یه جاریم حیاط مادر شوهرم خونه داریم عزیزم ده ساله هر کاری کردم بهشون نزدیک بشم خیلیم از خود گذشتگی کردم چیزی که آخرش نصیبم شد یه مشت حرف مفت بود عزیزم زندگی تو بکن و خوش باش دوست داشتن زوری نیست خواهان کسی باش که خواهان تو باشد برا خودت یه قانون کن من بعد ده سال تازه فهمیدم اینا لیاقت تو رو ندارن این مطمئن باش برا منم دعا کن ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام اون خانومی که گفتن خواهر شوهرشو جاری بهش محل نمیدن اگه من جای شما بودم یه ذره هم بهشون محل نمیدادم اصلا خودشون و کاراشون برام مهم نبود اگه شما هم کم محلی بکنین به طرفتون میان @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_پنجم از خونه در اومدن تا برن محمدرضا رو کتک بزنن ، دلم برای خودم می‌سوخت واسه زندگی که هنوز
محمدرضا گفت به جون مادرم من با کسی صحبت نکردم ، نه فائزه نه هیچ خر دیگه ای . خود تو می‌دونی من چقدر خاطرتو می‌خوام ، می‌دونی چقدر دوست دارم بعد برم سراغ اون دختره ؟ گفتم واسه فیلم بازی کردن خیلی دیر شده آقا ، من طلاق می‌خوام . بابای محمدرضا گفت استغفرالله این حرفا چیه ؟ بخدا که اسم طلاق برکت رو از خونه می‌بره تو رو خدا اسم طلاق نیارید . گفتم کدوم برکت ؟ محمدرضا گفت مادرم از این قضایا خبر نداره ، قلبش مریضه بیا این دعوا رو کشش نده برگرد خونه. مامانم گفت پس اومدنت به اینجا هم واسه خاطر دختر بیچاره من نبوده واسه خاطر مادر خودت بوده آره ؟ محمدرضا گوشیشو پرت کرد جلوم و گفت ببین ، اصلا برو پرینت مکالمه بگیر ، گوشی من دستت باشه ببینم کدوم خری به من پیام میده . مامانم گفت اگر با طرف رفیق می‌شدی دردی نبود ، درد اینجاست برگشتی بهش میگی ساره اصلا زن نیست ، من ازش بدم میاد ، خانوادش آدم نیستن . بشکنه این دست که نمک نداره ، ما کم بهت خوبی کردیم ؟ محمدرضا پا شد و گفت اصلا بیایم بریم در خونشون. من این دختره رو به عزای خانوادش مینشونم که اینجوری آتیش انداخته تو زندگی من ، بابا داره دروغ میگه. اسکرین چتاشو بهش نشون دادم و گفتم اینا هم دروغه ؟ یکم مکث کرد و گفت فتوشاپه، این من نیستم ، زدم زیر خنده و گفتم از اینجا برو بیرون . محمدرضا که از خونه رفت بعد نیم ساعت فائزه و مادرش اومدن دم در خونمون مامانم میخواست راهشون نده ولی به زور بالا اومدن . مادر فائره گفت برو خدا رو شکر کن حاج آقا نبود این حرفا رو بشنوه وگرنه بیچارتون میکرد ، خدا لعنتتون کنه که به دختر پاک من تهمت نزنید . فائزه زد زیر گریه و گفت جواب خوبیای من این بود ؟؟ @azsargozashteha💚
❤️ سلام. خانم من هیچ توجهی به من و دخترم نداره. تنها چیزی که ایشون بهش علاقه نشون میده خانوادش مخصوصا مادرش هست و سریال های ترکی. ساعتها با مادرش تلفنی حرف میزنه اما به من و بچه توجهی نداره. کارت پولم دستشه هر وقت هر چی دلش خواست بخره، حساب کتاب ازش نمیکشم دوست ندارم اینکارو اما ایشون قدر نمیدونه. یه مرد اگه نه محبت ببینه نه توجه نه رابطه جنسی چکار میکنه؟ چکار باید بکنه؟ ایشون اصلا متوجه نیست که زندگی زناشویی یعنی چی؟ بارها صحبت کردم گفتم من توجه میخوام رابطه میخوام به اندازه مامانت منو بخواه. میگه هییییچوقت ازم اینو نخواه مادر تاج سره. هر هفته ۲ بار دو روز باید اونجا باشه به شدت وابستس. میگم رابطه میگه همش دنبالشی میگم زن و شوهریم خب میگه من نمیخوام میگم برو درمان میگه مریض تویی تو برو درمان من واقعا دلم نمیخواد زندگیمون به کثافت و خیانت کشیده بشه من دلم میخواد زندگیمو درست کنم اما ایشون با من راه نمیاد. بارها مرکز مشاوره رفتیم اون مشاور از دست زنم عاصی شد غیر مستقیم گفت این تو سرش حرررف نمیره. دلم میخواد جدا بشم چون واقعا بچه ها آسیب میبینن ولی من ۳۴ سالمه نمیتونم خواسته هامو سرکوب کنم. لطفا تو کانالتون داستانمو بذارین برای خانمهایی که مرغشون یه پا داره و افراطی وابسته مادرشون هستن بخونن و راهکار بدن ایدی 👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🌹🙏
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ #درد_دل سلام. خانم من هیچ توجهی به من و دخترم نداره. تنها چیزی که ایشون بهش علاقه نش
❤️ سلام .در جواب برادرمون باید بگم گاه محبت و توجه زیادی باعث میشه که محبت ها و توجهات شما براش وظیف قلمداد بشه باید یک سری امتیازهایی که بهش دادی ازش بگیری یکیش همین کارت بانکی هست که گفتی و سعی کنی مدتی از روز رو بیرون خونه بمونی ورزشی کوهنوردی یا حتی شده مسافرکشی بدون اینکه بهش بگید کجا بودید و چکار کردید با توجه به اینکه خودم زن هستم به شما میگم بدترین عذاب کم توجهی هست اگر همسرتون رو دوست دارید باید متوجهش کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در رابطه با آقایی که خانومشون هیچ توجهی به زندگی نشون نمیده باید بگم که شماهم رفتار خودشو روش اعمال کنید. مادرتونو زود به زود به خونتون دعوت کنید و کارت پولو روهم ازش بگیرید تا قدر محبتاتون بهش ظاهر بشه و همینطور سعی کنید تا ی مدت درمورد نیازتون باهاش صحبت نکنید. انسان موجودی هست که هرچه بهش توجه کنی ازت دوری میکنه و بالعکس. امیدوارم با این رفتارها کمی ب خودشون بیان و قدر شمارو بدونن.🌹 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام آقایی که خانمش به او توجه ندارد اگر واقعا این گونه باشد می تواند از طریق قانون اقدام کند.یک مقدار سختگیری هم بد نیست مثلا خرید خانه را خودشان انجام دهند و فقط یک مقدار پول ماهیانه به خانم بدهند ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام. آقایی که گفتن همسرشون بهشون توجه نمیکنه اگه مادر همسرتون خانم منطقی هستن با ایشون صحبت کنید و مشکلتون بگید فقط مادر زنتونه که میتونه همسرتون تغییر بده @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_ششم محمدرضا گفت به جون مادرم من با کسی صحبت نکردم ، نه فائزه نه هیچ خر دیگه ای . خود تو می
با ناراحتی نگاهش کردم و گفتم خیلی پستی ، آشغال تر از اون چیزی هستی که فکرشو میکردم ، خاک بر سر من که شماره شوهرمو دادم بهت امتحان کنی . نمی‌دونستم جفتتون دو تا هرزه به تمام معنایید. فائزه و مادرش به سر و صدا گذاشتن ، جیغ و داد می‌کردن و میگفتن تو آبروی دختر ما رو بردی ، مادر فائزه می‌گفت ازت شکایت میکنم و هر کسی یه چیزی می‌گفت . دوباره محمدرضا اومد خونمون ، گفت بیا بریم پرینت مکالمه های منو بگیریم تا خیالت راحت بشه ، گفتم نمیام . با ناراحتی گفت انقد به اون دو تا چت فتوشاپ اعتماد داری ؟ تو اگر خودت ریگی به کفشت نیست بیا بریم دیگه. گفتم من ریگی به کفشمه؟ حالا کارت بجایی رسیده که داری به من تهمت می‌زنی؟ خاک بر سرت که هرزه بازیات با فائزه می‌کنی و الان از من طلبکاری . محمدرضا با ناراحتی بهم نگاه کرد و گفت دارم بهت می‌گم من کاری نکردم اون همش فتوشاپ بوده بیا بریم پرینت مکالمه ها رو بگیر، بیا بریم سر کار من ببین من غیر از سرکار جای دیگه‌ای رفتم یا نه . خاک بر سر من که زنم به دو تا فتوشاپ اعتماد داره به من گوه اعتماد نداره . @azsargozashteha💚
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه‌ای بند نشد لب تو میوه ممنوع ولی لب‌هایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد @azsargozashteha💚
❤️ اینم سرگذشت بسیار سخت و در آخر آرامش بخش، که بعد از رفتن دخترم تجربه کردم. ادمین عزیز ببخشید که طولانی شد. امیدوارم مادرای عزیز که تو شرایط من هستن بخونن. ، من یکی از مادرایی هستم که با به دنیا اومدن بچه بعد از رفتن دختر ۱۳ ساله م به شدت مخالف بودم، ولی ناخواسته سه ماه بعد از آسمونی شدن دخترم باردار شدم. خیلی به همسرم اصرار کردم سقطش کنیم ولی قبول نکرد. یک جنون شدید به من دست میداد، حتی یکبار با دست به شکمم زدم و گفتم نمیخوامت. خدا منو ببخشه. تا اینکه با همین افسردگی شدید کارم به قرص فشار و روزی سه بار انسولین کشید. خیلی وضعیت وحشتناکی داشتم. همش یک هفته ده روز در ماه توی بیمارستان بستری میشدم. تا اینکه واسه سونو ۴ ماهگی رفتم. اونجا به من گفتن بچه ات دختره. هم ناراحت بودم که تو این اوضاع چرا باید یکی دیگه بیاد جای دخترمو بگیره... هم یه ذره ته دلم میگفتم خوبه اسم دخترمو میذارم و یک فاطمه ی دیگه دارم که با اسمش آروم میشم. گذشت تا ۷ ماهگی رفتم سونو. با کمال تعجب و ناراحتی گفتن بچه پسره، و من دوباره حالم بد شد و راهم افتاد به بیمارستان. همش گریه میکردم و میگفتم چرا دختر نشد؟ من اینو نمیخوام… خلاصه وضعیت من همینجوری بدتر میشد تا اینکه وضعیت قلبم هم بد شد. قرص قلب هم به دردام اضافه شد، تا اینکه فشارم خیلی بالا رفت و در ۸ ماهگی بستری شدم و با اوضاع خیلی بد اورژانسی سزارین شدم. دکتر گفت فقط میخوایم خودتو نجات بدیم. که بماند چقدر به دکتر التماس و گریه و زاری کردم که نذاره برای بچم اتفاقی بیوفته. بچه ده روز توی دستگاه موند و دکتر قطع امید کرد😔 روز دهم گفتن برم به بچه شیر بدم. من تا ۴ روز نرفتم ببینمش چون اصلا دوستش نداشتم. اینم بگم که پسرم دقیقا روز اولین سالگرد دخترم به دنیا اومد اونم نارس که موندنش یه معجزه بود. @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا ❤️ اینم سرگذشت بسیار سخت و در آخر آرامش بخش، که بعد از رفتن دخترم تجربه کردم. ادمین ع
❤️ بخش واسه همین دلم اصلا راضی نمیشه توی همچین روزی که دنیا رو سرم خراب شد بتونم واسه پسرم تولد بگیرم. نمیدونم چه خاکی تو سرم بریزم. خدا منو بکشه😭. وقتی رفتم ان آی سی یو، تا چشمم به پسرم افتاد که بی دفاع و بی حرکت با کلی لوله داخل شیشه ست، کلی گریه کردم و از خدا طلب بخشش کردم که این بلا رو من سرش آوردم با ناشکری هام… و حالم بد شد و افتادم رو تخت بیمارستان… تا اینکه روز دهم که من رفتم و نوازشش کردمو باهاش حرف زدم بچه ام جون گرفت و دکتر با خوشحالی اومد و گفت میتونی بچتو بیاری بیرون و بغلش کنی . وقتی پسرم تو بغلم بود همش تکون میخورد و دهنشو میچرخوند . خدارو هزار مرتبه شکر پسرم برام موند و شد آرامش من. هرچند جای دخترمو هیچ وقت نگرفت ولی کمی دلگرمی به من و همسرم داد. دعا میکنم هر کی آرزوی فرزند داره، هر کی مثل من فرشته شو از دست داده با صدای خنده ی یه کوچولو گرما به زندگیش برگرده. آمین🙏❤️ باور کنین این سرگذشت تلخ رو با گریه براتون نوشتم امیدوارم تو کانال بذارین تا مادرای همدردم بخونن و درست تصمیم بگیرن و مثل من ناشکر نباشن . خدا منو ببخشه😭 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هفتم با ناراحتی نگاهش کردم و گفتم خیلی پستی ، آشغال تر از اون چیزی هستی که فکرشو میکردم ، خاک
محمد رضا بغض گلوشو گرفته بود گفت ببین ساره مادر من مریضه تا الانم ازش پنهون کردیم که ما با همدیگه قهریم اگر به گوشش برسه حالش بد میشه خودت می‌دونی قلبش چقدر مریضه نذارین قضیه بین درو همسایه و کوچه بپیچه. با عصبانیت نگاش کردم و گفتم بذار بپیچه وقتی آدم کاری رو می‌کنه باید فکر بی‌آبرویی شم بکنه . محمدرضا با ناراحتی از خونه بیرون رفت و موقع رفتن بهم گفت ساره یادت نره که من چقدر التماست کردم دارم بهت می‌گم من تقصیری ندارم ولی با این ‌حال وقتی‌ که نمی‌خوای قبول کنی من دیگه حرفی ندارم ولی دیگه قرار نیست ببخشمت. محمدرضا بیرون رفت و روز بعد صدای سروصدا توی کوچه می‌شنیدم مادر فائزه رفته بود با مادر محمدرضا دعوا کرده بود . توی کوچه آمبولانس خبر کرده بودند و همه داشتن پرس‌وجو می‌کردن تا ببینن چه خبره سرمو از پنجره بیرون آوردم و دیدم مادر محمدرضا را گذاشتن توی آمبولانس… @azsargozashteha💚
❤️ باسلام خدمت همه اعضا من خانمی ۴۴ ساله هستم وحدودا ۲۵ سال پیش ازدواج کردم و۳ فرزند دارم همسرم قبل از من عاشق دختری تو شهر دیگه که از اشناهاشون بوده شده اما خانواده شوهرم نپذیرفتن وخاستگاریش نرفتن وبا من ازدواج کر د شوهرم با برادر اون خانم هم دوست هست تلفنی با خانم هم گاهی مواقع تماس داشتن در صمن اون خانم در جریان خاطر خواهی همسرم نبوده ولی خانواده راحتی هستن در ارتباط با نامحرم (نه اینکه خدای ناکرده مشکلی داشته باشه )وبعد از مدتی اون خانم هم ازدواج کرد ودوتا بچه داره ولی چند سالی هست تماس تلفنی همسرم با خانم زیاد شده والبته شوهرم کارمند بانک هست وکارای بانکی خانم وشوهرشوکه در زمینه مسکن کار میکنن رو انجام میده رو رفاقت. ومیگه ما دوستای قدیمی هستیم وچیزی بینمون نیست وشوهرم منو خیلی دوست داره وبدون من هیچ جا نمیره ولی من نگرانم وبهش میگم باهاش ارتباطتت رو قطع کن شوهرم قبول نمیکنه ومیگه دوستم هست چطور این کاررو بکنم من عیبی بهش ندیدم واصرار داره همسرم منم بااون خانم در ارتباط باشم تا بشناسمش وبفهمم اخلاقش مشکلی نداره ولی من قبول نمیکنم حتی پدر اون خانم ازم خواسته برم مسافرت شهرشون (بدون اینکه دلیل دلخوری منو بدونن)چون قبلا باهاشون رفت وامد داشتم بازم نپدیرفتم وشوهرم هم از این اخلاقم دلخور هست ولی روز به روز من فکرم بیشتر درگیر میشه ودارم افسر دگی میگیرم نمیدونم چکار کنم . لطفا راهنماییم کنید ایدی 👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
❤️ سلام ادمین جان. من ۳ ساله ازدواج کردم. ۱ ساله التماس شوهرم میکنم بیا بچه دار بشیم زیر بار نمیره میگه زوده یا بچه چیه و دوست ندارم از این حرفا. من دیدم خودش با من سرده گفتم زندگیم با بچه گرم بشه. تا اینکه چند وقت پیش بهش گفتم حمید چرا میگی بچه نه؟ تو که با من حرف نمیزنی من پوسیدم از تنهایی. در جوابم گفت: من از روز عقدمون ازت ناراحتم که ۱۱۴ تا سکه مهریه خواستی، با اینکه میدونی رقم سکه بالاست… الانم سکه وحشتناک گرونه. گفتم الان یادت افتاده؟ گفت دلم باهات صاف نمیشه واسه همین نمیخوام بچه دار بشیم. بهش گفتم بیا بریم ببخشم سکه رو، لعنت به مادیاتی که بخاطرش خوش نباشیم. گفت ببخش دنیا رو به پات میریزم. منم رفتم سکه رو بخشیدم و یک شاخه گل رز مهرم شد. خانوادم قبول نمیکردن ولی جلوی همشون ایستادم چون به نظرم این زندگی پوچ شده بود. دو روز بعد اون جریان بهم گفت الان که فکر میکنم میبینم واقعا دوستت ندارم، من فکر میکردم بخاطر مهریه ازت دلخورم اما ما برای هم آفریده نشدیم. گفتم یعنی چی؟ گفت بیا تا بچه دار نشدیم توافقی جدا بشیم. @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#تجربه_اعضا ❤️ #درس_عبرت سلام ادمین جان. من ۳ ساله ازدواج کردم. ۱ ساله التماس شوهرم میکنم بیا بچ
گفتم همه اینا نقشه بود واسه طلاق دادنه بدون سوخت؟ قلبم بیشتر و تندتر از همیشه میزد. گفتم دیگه واقعا موندن من اونم به زور فایده نداره، بریم توافقی جدا بشیم. ولی هر چی از دهنم دراومد بهش گفتم. منو از خونه بیرون کرد با یه ساک لباس رفتم خونه بابام. بابام درو باز کرد جریانو گفتم، گفت رات نمیدم خونه برو گمشو همون خراب شده ای که بودی. قلبم داشت میترکید، جایی برای رفتن نداشتم، مامانم زار میزد خودشو چنگ میزد میگفت حق نداری بیرونش کنی. بابامم میگفت دخالت نکن وگرنه توام پرت میکنم بیرون. دست از پا درازتر برگشتم خونه دیدم نیست، رفتم خونه پدرشوهرم و زار میزدم. مادرشوهرم سر نماز بود تا قیافه منو دید نمازشو شکوند گفت بیخود کردی مهرتو بخشیدی.. چرا با ما مشورت نکردی؟.. گفتم برای زندگیم اینکارو کردم. پدرشوهرم گفت زنگ میزنم بیاد تکلیفتو روشن کنه، عروس نگرفتیم که با آبروش بازی کنیم. زنگ زد به شوهرم گوشیش خاموش بود. دو روز بعدش پیداش شد، پدرش گفت چه مرگته زندگیتو خراب میکنی. به خانوادشم گفت این به درد من نمیخوره مهرش به دلم نمیشینه و این حرفا. خواهرشوهرم گفت حس میکنم پای یه زن درمیونه وگرنه معنی نداره بعد ۳ سال زندگی اینکارا. بریم ته و توی ماجرا رو دراریم. پدرشوهرم میره مچ گیری و میفهمه تمام مدت بعد از نبودن من ایشون با زن جدیدش تو خونه ما بودن پدرشوهرمم داد و هوار راه میندازه حیثیتشو ببره که اونم عقد نامه نشون میده که آره ما محرمیم حق نداری چیزی بگی. مثل اینکه پدرشوهرم به دختره گفته زندگی عروس منو بهم زدی بیای زندگی خودتو بسازی، آخر عاقبتت خیر نیست. بعدشم میاد خونه و برامون جریانو میگه. تو این مدت پدر من حتی به من یه زنگ نزد ببینه مرده ام یا زنده. ما توافقی جدا شدیم و از همسرم سابقم هیچ خبری ندارم ولی پدر شوهرم برام یه خونه رهن کرده و از شوهرم جهازمو گرفته و گذاشته اونجا. خانوادم با من قهرن و فقط مامانم یواشکی زنگ میزنه. پدرشوهرم بهم ماهانه پول میده اما توسط خواهرشوهرم دارم کار پیدا میکنم چون لیسانس حسابداری دارم که نخوام دست جلو کسی دراز کنم، بتونم کم کم پول رهنو بهشون برگردونم. تنها کسایی که پشتم هستن خانواده همسرسابقم هستن. مادرشوهرم میگه خدا حق مظلومو از ظالم میگیره بشین ببین چجوری برگرده التماست کنه، اما من دیگه تفم تو صورتش نمیندازم که فریبم داد با زندگیم بازی کرد، خانوادمو ازم گرفت. پدرشوهرم میگه خانوادت حق دارن ازت دلخور باشن، باید یه شب بریم دست بوسشون از دلشون دراریم. دوره زمونه ایه که واقعا به هیچکس نمیشه خوبی کرد و بدجور زندگیم تو آتیش سوخت. @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا #درد_دل ❤️ باسلام خدمت همه اعضا من خانمی ۴۴ ساله هستم وحدودا ۲۵ سال پیش ازدواج کردم و۳
سلام خب خانم عزیز بجای قضاوت نادانسته که ممکنه اشتباه هم باشه قبول کن و با اون خانواده رفت و آمد کن تا بتونی هم بهتر بشناسیشون و هم در صورت نیاز کنترلشون کنی . گاهی اوقات بی جهت حساس میشیم روی مسائلی که اصلا وجود نداره ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام‌ عزیزم‌منم‌مشکل‌تورودارم‌اما‌باراهنمایی‌های‌ پدرم‌‌کمی‌اروم‌شدم‌به‌نظرم‌‌اگه‌چند‌جلسه‌باخانواده‌ اون‌خانم‌درارتباط‌باشی‌تا‌اخلاق‌خودش‌وخانوادش‌ بدونی‌اگه‌بدبود‌بادلیل‌منطقی‌به‌همسرت‌بگی‌ خانم‌خوبی‌نیست‌یاعیب‌وایردای‌داره اگه‌باافسردگی‌جلوبری‌هم‌به‌بچه‌هات‌هم‌به‌ زندگی‌خودت‌آسیب‌میرسونی‌‌باافسردگی‌و‌ گوشه‌گیری‌چیزی‌درست‌نمیشه‌ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درمورد خانوم که شوهرشو قبلا خواستگار یکی بود و الان درارتباط کاری هستن،، خواهر خوبم حساسیتتونو کم کنید ولی حواستون جمع زندگیتان باشه و محبت به همسرتان یادتون نره ولی در هیچ صورت رفت وآمد نداشته باشید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @azsargozashteha💚