#قسمت_اول
.
🌺پرده را عقب زد که مهدی را در کت و شلوار دامادی ببیند😊
#مهدی سرش را خم کرد و از زیر درخت انار که غرق گل بود،رد شد
#قدش از مرد دیگری که مثل ساق دوش همراهش می آمد،بلندتر بود
#کنار درخت آلو مکث کرد،اولین بار بود که صورت مهدی را از روبه رو میدید
#صفیه آهسته گفت:این هم آقای داماد
زن ها سرشان را اوردند نزدیک سر صفیه☺️
#مادر بزرگ پرسید:کدام یکی داماد است؟
#صفیه مهدی را نشان داد
"همون که اورکت پوشیده"
#ولباس سبز #سپاه که شلوارش بالای پوتین نیم دار گِتر شده و زانو انداخته بود
.
🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
#قسمت_دوم
.
#مرد ها طبقه ی بالا بودند
من را صدا زدند بروم دفتر #عقد را امضا کنم
#برادرم یوسف و عاقد توی راه پله ها ایستاده بودند
بله را گفتم😌 و دفتر را امضا کردم و برگشتم
#چند دقیقه بعد،مادر بزرگ پرسید:"چی شد صفیه؟پس کی بله میدی؟"😳
گفتم:"مادر جون،تموم شد"🙈
#دل خور گفت:میگفتی اقلا یه دست میزدیم.و تازه شروع کردند به کف زدن
#این عقد ما بود😊
سفره هم پهن نکرده بودیم،چون خریدی نداشتیم
#کل خریدمان یک #حلقه بود که به اصرار مهدی خریدم💫. #یکی دو ساعت قبل از اینکه داماد بیاید، #حمید آقا،برادر مهدی آمد و یک آیینه ی مستطیلی دور فلزی کوچک و دو جعبه سیب زرد آورد
سیب ها مال باغ خودشان بود🙂🍎
#ادامه_دارد
🍃🌹🍃🕊🍃🌹🍃
🌴کانال سرداران شهید باکری
⏬⏬⏬
http://eitaa.com/joinchat/2508062722C6120c4e54a
همراه ما باشید
:
#سردارسرلشکرشهیدپاسدارمهدیباکری که من واقعا" به وجود ایشان در زمان حیاتش #افتخار می کردم وامروز هم از #یادش افتخار می کنم که او چگونه درآن صحنه های نبرد هم از یاران و همرزمان خوب ما بود و هم اینکه قوتی بود و قدرتی بود برای جبهه های حق برای سرکوبی دشمنان اسلام دو تا #خاطره خوب من از ایشان دارم که همیشه از فرصت ها استفاده می کنم و یادآوری می کنم. یک خاطره زمانی بود که من #مسئولیت گرفته بودم برای آزادسازی دو شهر #اشنویه و #بوکان در شمالغرب ایران......
🌷البته این مرحله دومی بود که من به منطقه شمالغرب (کردستان) می رفتم و مسئولیت فرماندهی منطقه را از جمهوری اسلامی به من واگذار کرده بودند و در این قسمت وقتی که من وارد #ارومیه شدم، یادم می آید که چون قبلا" به شهر نیامده بودم آشنایی لازم را هم با منطقه نداشتم و هم با آن نیروهایی که می خواستند با ما همکاری بکنند از ارتش و سپاه باید با آن ها اشنا می شدم به من خبر دادند که #یکی از #برادران_سپاه می خواهد با شما ملاقات کند؛ گفتم کی هستند، گفتند #آقاییبهنام #باکری؛ #دیدم یک جوان با #تواضع_اخلاص که از همان اول که من دیدمش در #قلبم مهر و محبتش جای گرفت😊.و احساس کردم که این چهره خیلی چهره ساخته و پرداخته ای است؛ سابقه اش را نمی دانستم حتی اسمش را آنجا شنیدم......
#ایشان گفت که من مطالبی دارم راجع به آمادگی خودمان برای عملیات که می خواستم بگویم؛ گفتم بفرمایید من در خدمت شما هستم؛ ایشان آمدند و از روی نقشه ای که داشتیم شروع کردند وضعیت منطقه را گفتن؛ بعد من متوجه شدم #مسئولیت ایشان #فرمانده_عملیات_آنجا بود از طرف #سپاه؛ گفت من الان تمام امکانات را برای عملیات آماده دارم منهای این که مهمات ندارم و خمپاره و حتی سلاح های سبک هم نداریم؛ گفت من الان تمام امکانات را برای عملیات آماده دارم ولی مهمات ندارم اگر اینها را به من واگذار کنید من از همین فردا آماده ام برای همکاری با شما....
.
.
#شهیدباکری هم آماده شد برای عملیات....
.
.
#قسمت_اول
@bakeri_channel
#شهیدمهدیباکری به #روایت_همسر
#قسمت_یازدهم
.
حتی نمیگفت چه غذایی دوست دارد
چند بار پرسیدم، حالا خیلی بلد بودم:/ میگفت:"همه چیز"
جایی #میهمان بودیم
#فسنجان داشتند،مهدی با اشتها خورد و خیلی تعریف کرد. فهمیدم فسنجان دوست دارد، #گاهی برایش درست میکردم،کم غذا هم بود.
اگر شبی خوب میخورد یا توی رودربایستی مجبور میشد زیاد بخورد، فرداش #روزه میگرفت...
#هفتهی دوم یک کاغذ آورد خانه و چسباندش به دیوار اتاق،برنامهی #خودسازی بود که #امام سفارش میکرد
#مهدی گفت:" از همین امروز شروع میکنیم"
#یکی از توصیه ها #ورزش بود
صبح ها زود بیدار میشدیم.مهدی پنجره ها را باز میکرد و دور اتاق میدویدیم و ورزش میکردیم
#هر هفته دوشنبه و پنجشبه روزه میگرفتیم...
#خرج خانه را حساب کردیم
از دو هزار و هشت صد تومان حقوق،دویست تومان ماند. #مهدی چون مدتی #شهردار بود #خانوادههای نیازمند را میشناخت.برای آنها مایحتاج خرید
برنامهی دیگر آموزش #رانندگی بود،همین بود که مهدی تاکید داشت حتما یاد بگیرم. #خواندن کتابهای #شهید_مطهری را هم شروع کردیم
#به خواهرش گفته بود با هم بخوانیم،اما دو سه جلسه بیشتر پیش نرفتیم.مهدی آنقدر کار داشت که بعضی شبها اصلا خانه نمی آمد یا وقتی میرسید،از خستگی نمی توانست بنشیند،شبی که خسته نباشد،کم پیش می امد
آن شبها دوست داشتیم بنشینیم و حرف های خودمان را بزنیم.... #ادامه_دارد
.
#شهیدمهدیباکری#آقایشهردار#خودسازی
#روزه #آقامهدیاینچنینبود.....
.
#شادی_روح_شهدا صلوات
@bakeri_channel