eitaa logo
با نهج البلاغه
2.4هزار دنبال‌کننده
184 عکس
44 ویدیو
17 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله 🔵 دو مانع در برابر عذاب الهی: وجود پیامبر ص و استغفار كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا، فَدُونَكُمُ الْآخَرَ، فَتَمَسَّكُوا بِهِ؛ أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)، وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِي فَالاسْتِغْفَارُ؛ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى "وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ". دو چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود: يكى از آن دو برداشته شد، پس ديگرى را دريابيد و بدان چنگ زنيد، امّا امانى كه برداشته شد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود، و أمان باقى مانده، استغفار كردن است. خداى بزرگ به رسول خدا فرمود: «خدا آنان را عذاب نمى كند در حالى كه تو در ميان آنان هستی، و عذابشان نمى كند تا آن هنگام كه استغفار مى كنند» 🌹 نکات زیبایی شناختی : ۱. امان مصدر و به معنای امنیت بخشیدن است(کتاب العین). استناد وجود ارزشمند پیامبر ص و استغفار به مصدر، معنای مبالغه# دارد ( از باب «زید عدل» ) ۲. اضافه عذاب به الله، اولا هولناک بودن عذاب را می‌رساند و ثانیا عظمت این دو عنصر (پیامبر و استغفار) را میرساند که توانسته‌اند در برابر چنین عذابی مانعیت ایجاد کنند. ۳. کلمه « دونکم » اسم فعل و به معنای «خُذ» است. تفاوت اسم فعل با فعل مترادف آن ، اختصار# و تاکید# است ( شرح رضی ج۳ ص۸۹ ) ۴. ابوحیان با توجه به آیه می گوید : «ببینید در این آیه چقدر زیبا این دو جمله بیان شده. وقتی وجود پیامبر ص را سبب برطرف شدن عذاب می‌داند خبر را با لام تاکید می آورد اما وقتی میخواهد استغفار را مانع عذاب بداند دیگر خبری از لام تاکید نیست. وجود پیامبر ص کجا و استغفار آنها کجا ! » ( البحر المحیط ج ۵ ص ۳۱۲ ) ۵. مرحوم سید رضی در ذیل این حکمت می‌فرماید آوردن این آیه در ذیل این کلام از نیکوترین موارد استناد به قرآن و استنباط از آن است. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍️محمد سرافراز، حوزه علمیه قم ، شماره 60 https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵هفت پیش‌فرضِ حکمرانی علوی وَ لَا يَثْقُلَنَّ عَلَيْكَ شَيْ‏ءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَئُونَةَ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ ذُخْرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيْكَ فِي عِمَارَةِ بِلَادِكَ وَ تَزْيِينِ وِلَايَتِكَ مَعَ اسْتِجْلَابِكَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ وَ تَبَجُّحِكَ بِاسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِيهِمْ مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِكَ لَهُمْ وَ الثِّقَةَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ وَ رِفْقِكَ بِهِمْ فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الْأُمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَيِّبَةً أَنْفُسهم فإنّ العُمران محتمِل ماحمّلتَه. (عهدنامه مالک اشتر) 1) عدالت‌گستری موجب شادمانی و لذت حاکم می‌شود (تَبَجُّحِكَ بِاسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِيهِم). 2) عدالت‌ورزی و مدارای حاکم با مردم نباید مقطعی باشد بلکه باید مردم را به عدالت و مدارا عادت داد (بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ وَ رِفْقِكَ بِهِم). 3) تخفیف موجّه مالیاتی در زمانی که برای مالیات‌دهندگان مشکلی به وجود آمده باشد، از مصادیق «عدالت ورزی و رفق با مردم» است(مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ وَ رِفْقِكَ بِهِم). 4) مشارکت دادن مردم در آبادی کشور موجب زینت دولت می‌شود(عِمَارَةِ بِلَادِكَ وَ تَزْيِينِ وِلَايَتِك). 5) «ایجاد خوشنودی در دل مردم» و «اعتمادسازی به وسیله‌ی عدالت و رفق» ذخیره‌ای غیرمالی است که دولت در نزد مردم می‌اندوزد (مَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِكَ لَهُمْ وَ الثِّقَةَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ وَ رِفْقِكَ بِهِم) 6) این ذخیره‌ی غیرمالی (دلخوشی و اعتماد مردم به حکومت) عنصری است که تاب‌آوری ملی را بالا می‌برد و دولت در روزهای بحرانی‌اش می‌تواند به آن ذخیره تکیه کند (...احْتَمَلُوهُ طَيِّبَةً أَنْفُسهم فإنّ العُمران محتمِلٌ ماحمّلتَه.) 7) مردمِ سرزمینهای آباد، تحمّل فشار زیاد را دارند (فإنّ العُمران محتمِل ماحمّلتَه.) البلاغه 182 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵با شیفتگان نهج البلاغه بقاعی‌ كركی‌ عاملی‌ (۱۰۱۲-۱۰۷۶ ق‌/ ۱۶۰۳-۱۶۶۵ م‌)، اديب‌، نحوی‌، شاعر، متكلم‌، اخباری‌ و نيز طبيب‌ بزرگی بود که از شاگردان شیخ بهایی بوده و از ایشان اجازه روایت داشته است. این مرحوم به «ابن‌جاندار» نیز معروف است که تراجم‌نویسان در وجه تسمیه‌اش وجوهی را ذکر کرده‌اند. ایشان ادیبی زبردست بوده و از وی کتاب ارزشمند شرح شواهد مطول و مختصر، و حاشیه ای بر مطول به یادگار مانده است. 🔸مهمتر از همه اینها این که وی به خاطر گرایش اخباری‌اش با همین توانایی ادبی در محضر نهج البلاغه بوده و شرحی بر نهج البلاغه نوشته که شیخ حر عاملی در کتاب امل الآمل آن را شرح نسبتا بزرگی دانسته است. متاسفانه نسخه‌ای از این در دست نیست! 🔻با توجه به اینکه این بزرگوار در اواخر عمرش در هندوستان زیسته و در آنجا وفات یافته، شاید نسخه این شرح در کتابخانه‌های هندوستان موجود باشد! ◀️کاش فضلای هندوستان کوششی برای یافتن این گمشده ارزشمند بکنند! 52 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 سبّ معاویه در سپاه علی ممنوع وقتی به امیرالمؤمنین علیه السلام گزارش دادند که برخی از یارانش به شامیان دشنام داده اند، فرمود: إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ- وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ- كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ- وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ- اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ- وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ- حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ- وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ 📎برای شما خوش ندارم که دشنامگو باشید. امّا اگر صرفاً كارهاى [ناروای] آنان را بر شمرده، حالات آنها را ذکر میکردید، کارتان به درستى نزديكتر بود و براى کارتان حجت شرعی کافی داشتید، و اصلا (حق اين بود) كه به جاى ناسزا [دعایشان میکردید و ]مى‏گفتيد: خدايا خون ما و ايشان را از ريختن حفظ فرما، و مشکل بین ميان ما و آنها را حل كن، و آنان را از گمراهى نجات ده، تا هر آن كس كه حق را نمیشناسد، آن را بشناسد و آن كس که مشتاق گمراهى و ستيز با حق است از آن برگردد.» البلاغه183 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a.
بسم الله 🔵ذلت شهروندان در دولت علوی ممنوع وزیر محترم میراث فرهنگی در خانه یک بانوی کهنسال شیرازی حاضر شده و بی‌پیرایه و فروتنانه پای درد او دل نشسته است. این قبیل کنشها اگر به عادت مستمر دولتها تبدیل شود ما را یک قدم به نزدیک می‌کند و از این جهت ارج نهادنی است اما در این ملاقات آن بانوی سالخورده که گوش شنوایی برای درد دلهایش گیرآورده صادقانه و بی‌پرده مشکلات شخصی و خانوادگی خودش و دخترانش و نو‌ه‌هایش را با جناب وزیر در میان نهاده است. ✔️انتشار بخشی از درد دلهای آن بانو در فضای مجازی (که احتمالا توسط تیم رسانه‌ای جناب وزیر صورت گرفته) از دو جهت خلاف انتظار بود: یکی از این جهت که آن مشکلات، اسرار آن مادر مسلمان بود و دوم از آن جهت که انتشار این مشکلات ممکن است مصداق إذلال شهروند مسلمان توسط دولت باشد. ↩️با دیدن این کلیپ به یاد آن شبی افتادم که علی علیه السلام پای درد دلهای نشسته بود. حارث به حضرت گفته بود: حاجتی دارم که می‌خواهم با تو در میان بگذارم. مولایمان برخاسته بود و چراغ را خاموش کرده بود و به حارث فرموده بود: «چراغ را خاموش کردم تا ذلت نیازمندی‌ را در صورتت نبینم. حالا [راحت] سخن بگو.» (إنّما أغشيت السراج لئلا أرى ذُلَّ حاجتِك في وجهك، فتكلّم...) کافی:24/4 ◀️آقای وزیر انشا ألله در ملاقاتهای بعدی اگر چراغ را خاموش نمی‌کنید، دست‌کم ذلت نیازمندی نیازمندان را در فضای مجازی منتشر نکنید. البلاغه184 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵چرا امیرالمؤمنین (ع) «یعسوب الدین» و «امیر النحل» نامیده شده است؟ سیدعلیخان مدنی در انوار الربیع مینویسد: ✍️ اینکه به امیرالمؤمنین علی علیه السلام «امیرالنحل» گفته شده احتمالات زیادی را برمی‌تابد؛ 1️⃣یکی به خاطر اینکه در اسلام آوردن بر مؤمنان سبقت گرفت چنانکه زنبورها هم چنین هستند اول امیرشان به چیزی نزدیک می‌شود و سپس خودشان نزدیک می‌شوند. 2️⃣دیگر آنکه مؤمنان به او پناه می‌برند چنانکه زنبورها هم به امیرشان پناه می‌برند، برای همین پیامبر هم به او فرموده بود: «انت یعسوب الدین و المال یعسوب الکفار»؛ یعنی آنان به مالشان پناه می‌برند اما دینداران به تو پناه می‌برند. 3️⃣سوم آنکه او سرور مؤمنان و رئیس آنان است چندانکه دینشان با او کامل می‌شود چنانکه زنبورها هم بدون امیرشان امرشان کامل نیست. 4️⃣کمال الدین دمیری نیز درباره اینکه چرا حضرت را امیرالنحل نامیده‌اند، گفته است: منظور از یعسوب و امیر زنبورها همان پادشاه زنبورها است که نه تنها آمد و شدشان بلکه اصلا هیچ عملشان بدون این رئیسشان کامل نیست و ... 📚(ن ک: انوار الربیع، ج 6، ص 58). البلاغه185 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵آیا اهل سنت, عدو اهل بیت محسوب می‌شوند؟ در روایات متعددی آمده است که ازاعداء اهل بیت، تبرّی داشته باشید، محبت آنان را در دلتان راه ندهید، حال آیا رابطه تقریبی و وحدت‌گرا با توده‌های اهل سنت، مخالفت با این احادیث نیست؟ 1) به طور کلی آنچه در این روایات به کار رفته تبری از «عدوِّ» اهل البیت و پرهیز از مهرورزی با او است. بسیاری از توده‌های اهل سنت محبت اهل بیت را بر خود فرض می‌دانند هرچند پیروی علمی و سیاسی ـ اجتماعی از آنها را لازم نمی‌دانند. بنابراین دست کم این دسته از سنّیان خودشان مصداق «محبّ» اهل بیت هستند نه «مبغض» اهل بیت. 2) کلمه «عداوت» در زبان عربی مخالف «التئام» است (مفردات راغب). پس کلمه «عدو» نقیض «محب» نیست. لذا امکان ارتفاع این دو معنا وجود دارد یعنی می‌توان کسی را یافت که نه «عدو» باشد و نه «محب». نتیجه آنکه هرکس «محب» اهل بیت نبود لزوما «عدو» او نخواهد شد مگر اینکه ناصبی باشد که خارج از دین است و تخصّصا از «وحدت مسلمین» خارج است. 3) نکته دیگر آنکه پایینترین مرتبه دکترین وحدت، "هم‌زیستی مؤدبانه و همکاری محترمانه برای رسیدن به اهداف مشترک اسلامی" است. لذا اگر کسی به هر دلیل نمی‌خواهد محبت مسلمانان سنّی را به دل راه بدهد می‌تواند به همان مرتبه "همزیستی و همکاری" اکتفا کند. 4) پس منظور از «اعداء» اهل بیت چه کسانی هستند؟ بی‌شک منظور از اعداء اهل بیت، همان «رهبران نفاق» و «پیروان آگاه و مؤثرِ» آنان هستند (ائمة الکفر) که با چشم باز در چاه نفاق آن رهبران فرورفته‌اند وگرنه ناآگاهانی که ناآگاهانه آن رهبران نفاق را همراهی می‌کنند مصداق «عدو» نیستند. این «مضل»ها هستند که دشمن هستند توده‌های ناآگاه قطعا «مضل» نیستند. 🔸در سیره اهل بیت ع نیز بین اعداء و «توده‌های ناآگاهی که محب و مطیع اهل بیت نبودند اما عداوتی هم از آنان صادر نمی‌شد»، فرق نهاده شده است. شماره 65 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵مهرورزی با مردم غیرشیعه‌ در مصر 🔸 در دهه دوم اسلامی در زمان بن خطاب و توسط فتح شده بود. اغلب مردم مصر در هنگام سقوط کشورشان مسلمان نشدند بلکه به قرارداد ذمه تن دادند اما باعواملی مانند مهاجرت قبایل عرب به مصر، به تدریج فرهنگ و آداب آنان تغییر یافت و بخشی از مردم مصر مسلمان شدند و حتی زبان آنان نیز از قبطی به عربی تغییر یافت. 🔹آن دسته از مردم که مسلمان شده بودند امیرشان و برادر ناتنی (عبدالله بن سعد بن ابی‌سرح) بود که با بخشنامه‌های مبنی بر عدم انتشار حدیث و سنت پیامبر، قطعا اسلام رایج در مصر، اسلامِ شیعی و اسلام با محوریت ولایت علی بن ابی‌طالب نبوده است. هرچند کسانی مانند محمدبن ابی‌حذیفه که از طرفداران علی بن ابیطالب بود، ‌در مصر بودند ولی بدنه اصلی جمعیت مصر دو دسته بودند: غیرمسلمانان ذمی و مسلمان غیرشیعی غیرعلوی. با این حال امیرالمؤمنین علیه السلام به نوشت: باید قلبت را سرشار از محبت و مهربانی مردم مصر و لطف به آنان بکنی. (وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ) البلاغه186 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله 🔵«وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّة ...» 🔻کلمه «اَشعِر» فعل امر ازباب باب افعال است. ریشه این فعل کلمه‌ی «شعار» است. «شِعار» به معنای لباس زیر است. (معجم مقاییس اللغة). 🔹 ملازمه لباسهای زیرین با بدن از لباسهای روپوش هم بیشتر است چون لباس زیر حتی در حین استراحت نیز از بدن جدا نمی‌شود. شدت التصاق لباسهای زیرین با بدن نیز از شدت التصاق لباسهای روپوش شدیدتر است. به همین دو مناسبت، عرب هرگاه می‌خواهد از ملازمه شدید و دائمی چیزی با چیزی سخن بگوید از کنایه‌ی لباسهای زیرین بهره می‌گیرد. مثلا وقتی می‌خواهند بگویند فلانی غصه‌ای عمیق و دائمی به دلم نشاند می‌گویند: فلانی غم را شعار قلبم کرد (أَشْعَرَ فلانٌ قلبي هماً)(العین). 🔸حضرت می فرمایند که رحمت نسبت به مردم جامعه را نه تنها نزدیکترین امور به قلب خود قرار ده، بلکه آن را همچون زیر پیراهنی، همواره به قلب خود بچسبان و از خود جدا مکن. نکته 1: تحقق یک فعل غلت غائی لازم دارد. علت غائی همان هدف فرد از انجام عمل است که انگیزه‌ی انجام فعل را در او ایجاد می‌کند. محبت به مردم، نیز یکی از افعال انسان است که به غلت غائی نیاز دارد. به نظر می‌رسد «ایجاد انگیزه برای خدمت بیشتر به مردم» علت غائیِ این محبت است. حاکم جامعه اگر نسبت به مردم محبت نداشته باشد، نمی‌تواند چنان که شایسته است به مردم خدمت کند. نکته2: جالب آنکه چنین محبتی اختصاص به شیعیان ندارد، بلکه حضرت امیر علیه السلام به مالک دستور می دهد که نسبت به همه مردم، چنین محبتی داشته باشد و لو از برادران اهل سنت بوده و یا حتی از پیروان ادیان دیگر باشند، چرا که در ادامه می فرمایند: « فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ» (یعنی: مردم دو دسته اند: یا برادران دینی تو بوده و یا همچون تو، انسانند) نکته3: حضرت در دسته‌بندی مردم ، شیعیان و اهل سنت را در یک گروه قرار داده و با عبارت جامع «برادران دینی» به همه آنها اشاره کرده اند و غیر مسلمانان را در دسته دوم جای می‌دهند. ✍️استاد علی رحیمی حوزه علمیه شیراز البلاغه187 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a.
بسم الله 🔵استعاره در «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّة ...» چنانکه در مطلب قبل ( البلاغه187) گذشت، کلمه «أشعر» می‌تواند از ریشه «شعار» (به معنای لباس زیر اخذ شده باشد) بااین حال این احتمال نیز وجود دارد که این کلمه از ریشه «شعور» باشد. «شعر فلان بکذا» بدین معنا است که فلانی فلان مطلب را دانست. این کلمه وقتی در باب افعال متعدی می‌شود (اَشعَرتُ فلاناً کذا) بدین معنا می‌شود که: به فلانی فلان مطلب را فهماندم. در اینجا نیز احتمال دارد معنایِ «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّة ...» این باشد که: "رحمت به رعیت را به قلبت بفهمان". 🔹روشن است که فاعلِ «شَعَر» و مفعولِ اولِ «اَشعَرَ» باید یک موجود عاقل و متصف به ملکه دانستن باشد. یعنی بتواند بفهمد. از این رو است که در این جا در قالب یک مکنیه‌ی زیبا قلب به موجودی تشبیه شده که می‌تواند بفهمد و «أشعِر» نیز همان لازمِ مذکورِ مشبه‌بهِ محذوف است. 🔺لازمه معنایی این استعاره آن است که ای مالک، قلب تو می‌تواند ادراک کند تو باید به او بفهمانی که با رعیت رحیم و مهربان باشد. فهماندن به قلب نیز مانند فهماندن به دیگران نیاز به حدیث نفس دارد. باید با قلب گفتگو کرد و او را اقناع کرد که با مردم مهربان باشد. ، شماره 61 https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نهج البلاغه خوانی با پاکباخته ترین مدافع حریم حرم؛ سردار شهید سلیمانی https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵یک راز بزرگ در دل یکی از جملات علی ع 🔻مسلمانان بعد از پیامبر (ص) قرآن را به جای آنکه با عِدل واقعی‌اش (عترت) بفهمند و به کار بگیرند، از عِدل واقعی‌اش جدا کردند و به هزار درد بی‌درمان گرفتار آمدند. 🔻حالا پس از سی سال علی بن ابی‌طالب آمده است و به آنان راه را این چنین نشان می‌دهد: «فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ وَ كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآن...» به کجا کشانده شدید؟! چطور در بیراهه‌ها سرگردان شدید در حالیکه عترت پیامبرتان در میان شما بودند؟ همانان که زمام حقیقت و نشانه‌های دین و زبان‌ صداقت بودند! پس آنها را در بهترین منازل قرآن جای دهید. ابن ابی‌الحدید درباره جمله «فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآن» نوشته است: در دل این جمله راز بزرگی نهفته است. آن راز این است که حضرت به مردم امر کرده است که را در تعظیم ، بزرگداشت، پیروی و اطاعت از اوامرشان، جاری مجرای قرآن کنند! قوله «فأنزلوهم بأحسن منازل القرآن» تحته سر عظيم، و ذلك أنّه أمر المكلفين: بأن يُجروا العترة في إجلالها و إعظامها و الانقياد لها و الطاعة لَاوامرها مجرى القرآن.) البلاغه188 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله 🔵نسبت فاعلی و مفعولی در ترجمه 1 لَقَدْ أَصْبَحْنَا فِي زَمَانٍ قَدِ اتَّخَذَ أَكْثَرُ أَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيْساً وَ نَسَبَهُمْ أَهْلُ الْجَهْلِ فِيهِ إِلَى حُسْنِ الْحِيلَة 🔻در روزگاری زندگی می‌کنیم که اکثر مردمانش، نیرنگ‌بازی و مکر را کیاست می‌دانند و جاهلان نیز همین نیرنگ‌بازان را افرادی چاره‌جو و باتدبیر می‌دانند! ☑️در جمله «نسبهم اهل الجهل...» کلمه «اهل الجهل» فاعل و کلمه «هم» مفعول به است. بر این اساس معنای متن این است که مردم جاهل، آن افراد (که نیرنگ را زیرکی میدانند) را به چاره جویی (حسن تدبیر) میشناسند! ⚡️یکی از مترجمان بدون توجه به نسبت فاعلی و مفعولی، این جمله را به این شکل معنی کرده است: و در دورانى زندگى مى‏كنيم كه مردمش مكر را زيركى شمرده، و بى خردانشان را چاره‏ساز خود مى‏دانند. (ترجمه آقامیرزایی) البلاغه شماره 67 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
ردود التستری علی ابن ابی الحدید فی شرح نهج البلاغة.pdf
1.94M
بسم الله ابن ابی الحدید یکی از مهترین شارحان نهج البلاغه است. محقق تستری نیز شرح گرانسگی بر نهج البلاغه نوشته است (بهج الصباغة). جهتگیریهای شیعی محقق تستری و صراحت او موجب شده است که گاه به نقد شرح ابن ابی الحدید بنشیند و برداشتهای او را نقد کند. این پایان نامه فرصت خوبی است برای مرور دسته بندی شده ی نقدهای محقق تستری بر ابن ابی الحدید. یک فصل از پایان نامه به نقدهای لغوی، دیگری به نقدهای نحوی، سومی به نقدهای تأویلی و ... اختصاص یافته است. https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵شجاعت علی علیه السلام وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ يَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ يَفْرِي جِلْدَهُ لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ أَنْتَ فَكُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ وَ تَطِيحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ ذَلِكَ مِمَّا يَشاء 🔹به خدا سوگند کسی که به دشمنش اجازه می‌دهد گوشتش را بخورد، استخوانش را بشکند و پوستش را بدرد، از عجزی بزرگ و قلبی کوچک برخوردار است. تو اگر می‌خواهی چنان باش اما من به جای آنکه چنان فرصتی به دشمن بدهم با شمشیر خود ضربتی بر او می‌زنم که استخوانهای خورد شده‌ی جمجمه‌‌اش به آسمان پرواز کند و دست و پای جدا شده‌اش به زمین فرود آید. بعد از آن هم خدا خودش می‌داند چه کند! البلاغه189 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله 🔵اتّکای سپاه علی علیه السلام بر روشنگری و افزایی عمار در گرماگرم ، مرد جوانی پُرسان پرسان خودش را به پرچم رساند و پرسید: کدامتان عمار است؟ عمار خودش را معرفی کرد. مرد گفت: وقتی از کوفه به آمدم یقین داشتم که علی ع حق است و باطل اما از دیشب که دیدم آنان در قبله و قرآن و پیامبر و اذان و نماز و ... با ما یکی هستند، شک عجیبی به دلم افتاده است. نمیدانم حق با کیست؟ صبحگاه خودم را به امیرالمؤمنین رساندم تا مرا از شک به در آورد. به من فرمود: عمار را دیده‌‌ای؟ گفتم: نه. فرمود: خودت را به عمار برسان. در سخنش دقت کن و هرچه گفت بپذیر. حالا به سراغ تو آمده‌ام تا برای تردیدم چاره‌ای بکنی! 🔸 پرچم سیاه عمروعاص را به او نشان داد و گفت: صاحب آن پرچم است من سه بار در رکاب پیامبر با او [به خاطر کفرش] جنگیده‌ام! این چهارمین بار است و در رکاب علی با او [به خاطر نفاقش] می‌جنگم. دشمن ما [که منافق است] در این جنگ، بدتر و فاجرتر از سه جنگ قبلی است [که آن روزها کافر بود]! ببینم در جنگهای عصر پیامبر نبوده‌ای؟ یا پدرانت در آن جنگها نبوده‌اند تا تو را از آن جنگها خبر دهند؟ مرد گفت: نه عمار گفت: موضع ما همان موضعی است که در عصر پیامبر داشتیم (موضع ایمان) و موضع آنها نیز همان موضعی است که در عصر پیامبر داشتند(کفر و نفاق). به خدا قسم دوست داشتم همه لشکر شام پیکر واحدی می‌شدند تا خودم گردن آن پیکر واحد را بزنم و تکه‌تکه‌اش کنم! به خدا سوگند ریختن خون آنان از ریختن خون یک گنجشک هم حلال‌تر است! ... حالا بگو ببینم شکت را برطرف کردم؟ مرد گفت: خوب دلم را روشن کردی!... 📚(وقعة صفین ص 221) البلاغه 190 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله 🔵 4 (استعمال افعل تفضیل) ثُمَّ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ فَقَدْ خَابَ مَنْ لَيْسَ مِنْ أَهْلِهَا إِنَّهَا عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ الْمَبْنِيَّةِ وَ الْأَرَضِينَ الْمَدْحُوَّةِ وَ الْجِبَالِ ذَاتِ الطُّولِ الْمَنْصُوبَةِ فَلَا أَطْوَلَ وَ لَا أَعْرَضَ وَ لَا أَعْلَى وَ لَا أَعْظَمَ مِنْهَا وَ لَوِ امْتَنَعَ شَيْ‏ءٌ بِطُولٍ أَوْ عَرْضٍ أَوْ قُوَّةٍ أَوْ عِزٍّ لَامْتَنَعْنَ وَ لَكِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ وَ عَقَلْنَ مَا جَهِلَ مَنْ هُوَ أَضْعَفُ مِنْهُنَّ وَ هُوَ الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا. 📎✍در اینجا انسان با آسمانها و زمین و کوهها (السَّمَاوَاتِ الْمَبْنِيَّةِ وَ الْأَرَضِينَ الْمَدْحُوَّةِ وَ الْجِبَالِ ذَاتِ الطُّولِ الْمَنْصُوبَةِ) مقایسه شده است. آسمانها و زمین و کوهها به عظمت توصیف شده‌اند (فَلَا أَطْوَلَ وَ لَا أَعْرَضَ وَ لَا أَعْلَى وَ لَا أَعْظَمَ مِنْهَا). اما وقتی به انسان رسیده فرموده است که انسان از آنها ضعیفتر (اضعف) است. در حالیکه قبلا از ضعف آسمانها و زمین سخنی به میان نیامده بود تا در اینجا انسان «اضعف» شمرده شود! کلمه «اضعف» درجایی به کار میرود که انسان را با یک چیز ضعیف مقایسه کنند نه با یک چیز قوی!!! ◀️وجه کاربرد کلمه «اضعف» در اینجا چیست؟ پاسخهایتان را برای ادمین ( @ashaiery) بفرستید. لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
با نهج البلاغه
بسم الله 🔵استعاره در «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّة ...» چنانکه در مطلب قبل (#با_
👆👆👆👆👇👇👇👇 بسم الله در نامه مالک اشتر آمده است: (وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ) پیش از این دو معنا برای کلمه «اشعر» گفته شد: یکی به معنای «تبدیل کردن رحمت به لباس زیرین قلب» و دیگری «فهماندن به قلب». این نوشته را استاد امید مؤذنی با توجه به همان دو مطلب قبلی برایمان فرستاده اند: ✍️در شریفه جلیله «وأشعر قلبك الرحمة للرعية...» در کانال ارجمند «با نهج‌البلاغه» به تبیین وجه استعارۀ به‌کاررفته در آن، سخن به زیبایی رفته است. در این گفتۀ امیر سخن وجهی دیگر از بلاغت و بداعت نیز وجود دارد که شایان توجه و مایه تلذذ ادباست. آن وجه دیگر «ایهام» در دو معنای یادشده فهماندن و پوشاندن است. در یکی از دو معنی اقرب و دیگری ابعد است که در اینجا به دلیل کثرت استعمال اشعر در معنای فهماندن، معنای قریب همان فهماندن و معنای بعید نیز پوشاندن است. بازتاب این نکته بلاغی در روا نیست و مجال ارائه آن شرح سخن است، اما اگر نظر به اختصار بخواهد این زیبایی را در فارسی بچشد، چنین عبارتی تا حدی کاراست: مهر به مردمان را به قلبت بفهمان و آن را جامۀ زیرینی قرار ده که بر تن او می‌پوشانی! ، شماره 62 https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
با نهج البلاغه
بسم الله 🔵 #چالش_ادبی 4 (استعمال افعل تفضیل) ثُمَّ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ فَقَدْ خَابَ مَنْ لَيْسَ
بسم الله 🔵پاسخ به 4 🔹عباس حسن می‌گوید عربها گاهی دو چیزی را که هیچ اشتراکی با هم ندارند با هم مقایسه می‌کنند. مثلا می‌گویند: «برف سفیدتر از مشک است» یا «تابستان گرمتر از زمستان است» یا... و منظورشان این است که سفیدی برف شدتی دارد که این شدت از شدت سیاهی مشک بیشتر است. 🔸ممکن است جمله امیرالمؤمنین علیه السلام در این خطبه، یکی از مصادیق همین کاربرد افعل تفضیل باشد. 📖📌(و من غير الغالب ألا يكون بينهما اشتراك مطلقا إلا ...كقولهم: «الثلج أشد بياضا من المسك» و «الصيف أحرّ من الشتاء»...يريدون: أن بياض الثلج أشد فى ذاته من سواد المسك فى ذاته- و الصيف فى حرارته أشد من الشتاء فى برده- و السكّر فى حلاوته أقوى من الملح فى ملوحته- و العسل فى حلاوته أشد من الخل فى حموضته، و هكذا ...) 📚 النحو الوافي، ج‏3، ص: 406 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله 🔵 پاسخ استاد محمد سرافراز به ۴ سید علی خان مدنی در ریاض السالکین ج۱ ص ۲۳۷ میگوید : گاهی افعل تفضیل به معنای تفضیلِ بعد از مشارکت نیست. یعنی اساسا اصل فعل در غیر از این مورد وجود ندارد. نتیجه این بیان ، کمال تفضیل خواهد بود. مثل آیه : هو اهون علیه ، یا آیه : رب السجن احب الیّ. (قد يقصد بأفعل، تجاوز صاحبه و تباعده عن غيره في الفعل، لا بمعنى تفضيله بعد المشاركة في أصل الفعل، فيفيد عدم وجود أصل الفعل في غيره، فيحصل كمال التفضيل، و هو المعنى الأوضح في أفعل في صفاته تعالى. و بهذا المعنى ورد قوله تعالى: وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ‏ و قول يوسف (عليه السّلام): رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَ‏ . و هذا أولى من جعل المشاركة تقديرا كما أجاب به بعضهم، و من التشريك بما لا مشاركة فيه كما أجاب به آخرون.) لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 پاسخ استاد علیرضا بابایی به ۴ 🗞قاعده «کاربست صیغه افعل تفضیل در معنای غیر تفضیل» (که توسط مرحوم رضی استرآبادی نیز بحث و بررسی شده است) بر فقره مورد سوال قابل تطبیق به نظر نمی رسد؛ زیرا درکلام امیرالمومنین علیه السلام ، عبارت «منهنّ» حکایت از وجود مقایسه بین دو امر در کلام حضرت دارد. افعل اگر در غیر تفضیل استعمال شود، واژه ملائم با آن یعنی «من» نباید بکار رود. 🖍پاسخ احتمالی به نظر می رسد عبارت قبل، اشعار به ضعف آسمان ها و زمین دارد چرا که آنها با آن عظمت جسمانی، از «ترس عقوبت خیانت در امانت» از پذیرش امتناع کردند که همین «امتناع از روی ترس» نشانه ضعفشان بوده و به امر حق واقف بودند. بنابراین «اضعف منهن» در معنای تفضیل به درستی بکار رفته و نیاز به تاویل ندارد. لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 پاسخ استاد امید مؤذّنی به ۴ عرض سلام و ارادت و ادب و اشتیاق دیدار آنچه به ذهن حقیر رسید این است که ضعف اگرچه منطوق کلام در پیش از افعل تفضیل نیست، اما مفهوم آن هست؛‌ یعنی حضرت می‌فرمایند که اینها که قوی هستند در تحمل امانت ضعیف بودند و انسان که ضعیف‌تر بود، پذیرفت. این معنا در این عبارت که در واقع نتیجه ضعف است،‌ نهفته: «لَكِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ». به گمانم دلیلی هم در ادبیات عرب نداریم که دو طرف نسبت حتماً‌ باید منطوق کلام باشند. لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 پاسخ سرکار خانم شهبازی به ۴ 🗞می فرماید اداء امانت، اهلیت می خواهد نه عظمت ظاهری مثلا در طول و عرض و ارتفاع. پس هر کس اهلیت نداشته باشد ضرر کرده است. این آسمانها و زمین و کوهها رو که می بینید چقدر از نظر طول و عرض وتوانمندی و سربلندی باعظمتند برای اداء امانت الهی ضعیف بودند تا چه برسد به انسان که از نظر طول و عرض و قوت و سر فرازی از اینها هم ضعیفتر است. لذا انسان به طریق اولی ضعیف تر است پس «ضعف» انسان با «ضعف» آسمانها و زمین و کوهها برای اداء امانت الهی با وجود عظمت ظاهری مقایسه شده است. هرچند در ظاهر به کلمه ضعیف در مورد آسمانها و زمین و کوهها اشاره نشده است. ولی از محتوا فهمیده می شود آسمان ها و زمین و کوهها با این بزرگی ضعیف هستند تو که این بزرگی ظاهری رو هم نداری البته ضعیفتری. اشاره به ضعف آسمانها و زمین و کوهها در لفظ، آن بلاغتی را که در نیاوردنش هست ندارد. این دو عبارت را مقایسه بفرمایید ۱_ آسمانها و زمین و کوهها با این بزرگی امانت الهی را نپذیرفتند چون ملاک در پذیرش، عظمت ظاهری نیست پس اینها در واقع ضعیف بودند، انسان که در ظاهر هم از این ها ضعیفتر است‌. ۲_ آسمانها و زمین و کوهها با این بزرگی امانت الهی را نپذیرفتند انسان که از اینها هم ضعیفتر است. با نیاوردن ضعیف در مورد آسمانها و زمین و کوهها خللی به فهم مخاطب وارد نمی شود و مقصود حاصل است. لذا ذکر ضعیف در مورد آسمانها و زمین و کوهها تحصیل حاصل است لذا بلاغت حکم می کند که مراد در عبارتی موجزتر بیان شود. علاوه برآنکه تطویل در کلام عاشقانه زیباست نه در توبیخ. همچنین عبارت اول کأنّه با بیان علت نپذیرفتن آسمانها و زمین و کوهها حالت اضعف بودن انسان در ان کم رنگتر است اما عبارت دوم تأکیدش بر أضعف بودن انسان است و با لسان توبیخ بیشتر هماهنگ است و آیه ای که آورده شده که انه کان ظلوما جهولا> لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله پاسخ استاد صادق زاده به ۴ منشأ استظهار ضعف در ناحیه آسمان ها و زمین چیست؟ به نظر حقیر اگر بخواهیم ملاک استظهار را تنها متن مذکور قرار دهیم باید گفت: مقدمه اول: به لحاظ لغوی ضعف در نقطه مقابل قوت است. مقدمه دوم : عبارت «فلا اطول و لا اعرض و...» در کنار عبارت « لو امتنع شئ بطول و عرض و قوة...» دال بر این است که آسمان و زمین از نظر مختصات مادی هم اکبر از انسان است هم اقوی. مقدمه سوم: وقتی بحث اقوی بودن آسمان و زمین در مقایسه با انسان مطرح باشد یعنی مفهوم قوت در هر دو مطرح است و در آسمان و زمین افضلیت دارد. مقدمه چهارم: با توجه به مقدمه اول در کنار دو مقدمه دیگر می فهمیم که متکلم «ضعف» را از مقارنه و مقایسه قوت آسمان و زمین در برابر انسان انتزاع کرده و چون قوت انسان کمتر است پس در نسبت سنجی ضعیف تر است. به عبارت دیگر از نظر قوت، انسان اضعف از آسمان ها و زمین (یعنی موجود مادی ضعیف) است. نتیجه اینکه وقتی به لحاظ مادی به مخلوقات الاهی بنگریم میفهمیم که وقتی موجودات مادی ضعیفی مثل آسمان ها و زمین نتوانستند بار امانت الاهی را حمل کنند انسان که اضعف مادیاً هست چه طور میتواند قبول کند؟ (دلالت متن بر توجه به جنبه فرامادی انسان در حمل امانت) با این بیان و نیز توجه به جایگاه من جاره در افعل تفضیل پاسخ های اول و دوم نیز تام نمی باشد. با عرض پوزش بابت اطاله کلام. 🌺 https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe