eitaa logo
بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی
5.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1هزار ویدیو
653 فایل
ناشر اختصاصی آثار تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی کانال رسمی @bonyadtarikh تازه های پایگاه: http://iranemoaser.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📌روزهای حماسه و نور 🔷 در بهمن به عنوان یکی از انقلاب‌های بزرگ قرن بیستم و در یک بستر تاریخی شکل گرفت. این انقلاب که به رهبری حضرت امام خمینی (س) و با مشارکت گسترده همه اقشار جامعه انجام شد، تغییرات اساسی در ایران به وجود آورد. این واقعه به هیچ منطقه خاصی محدود نبود و تمامی شهرها و مناطق ایران در آن نقش داشتند. مردم با اتکا به نیروی الهی و وحدت کلمه، به مبارزه با رژیمی پرداختند که از حمایت قدرت‌ها و ابرقدرت‌های آن زمان برخوردار بود. این قیام تاریخی نه تنها حیرت همگان را برانگیخت، بلکه الگویی برای دیگر کشورها در مسیر رهایی و نجات شد. 🔶 در نیمه اول دی‌ماه، حکومت با بحران‌های جدی مواجه بود. تهدیدهای افزایش یافت و این سازمان از شعب خود خواست تا ساختمان‌ها را تخلیه و اسناد را نابود کنند. افشای اسامی اعضای بلندپایه ساواک به تضعیف این سازمان کمک کرد و حملات به نیروهای نظامی، احتمال بروز توطئه‌ای برای ایجاد شکاف میان ارتش و مردم را افزایش داد. آیت‌الله طالقانی و امام خمینی از مردم خواستند تا آرامش خود را حفظ کنند. با اعلام نخست‌وزیری ، اعتراضات مردمی شدت گرفت و یکی از مقامات اسرائیلی اعلام کرد که «کار رژیم شاه تمام است». در دهه سوم دی، نظامیان نیز خواستار برپایی جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی شدند. خروج شاه از ایران در ۲۶ دی و راهپیمایی‌های گسترده در و در ۲۹ دی، ضربه دیگری به رژیم پهلوی وارد کرد. 🔷 با شروع بهمن، اخبار ورود امام خمینی به ایران در رسانه‌ها منتشر شد درحالی که در صبح ۵ بهمن، فرودگاه توسط نظامیان اشغال و پرواز «پرواز انقلاب» که قرار بود امام را به ایران بازگرداند، لغو شد. به دستور شاپور بختیار، فرودگاه‌ها بسته شدند و امام در پیامی تاریخ بازگشت خود را اعلام کرد. هرچند، مردم در همان روز برای استقبال از امام و گوش سپردن به سخنان ایشان جمع شده بودند، اما پس از اطلاع از عدم ورود ایشان، به سمت دانشگاه تهران تظاهرات کردند و علیه بختیار شعار دادند که در نتیجه تیراندازی مأموران، تعدادی شهید و مجروح شدند. 🖇 کامل متن مقاله فصلنامه پانزده خرداد را در وبسایت رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی بخوانید. 🆔 @Bonyadtarikh
📌مواضع و عملکرد دولت موقت در قبال تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی 🔷 و در پی آن شكل‎گيری جمهوری اسلامی، يكی از بزرگترين رويدادهای تاريخ معاصر به حســاب می‌آيد که با آغاز آن، آنچه بيش از همه در اولويت قرار گرفت تدوين قوانينی بود كه در گام اول مطابقت با اهداف نظام جمهوری اسلامی داشته باشد. 🔶 در جريان رئوس اجرايی كشور كسانی بودند با تفكراتی ناشی از نگاه عمدتاً ملی، مذهبی و ليبرالی همراه با رويكرد تعامل با غرب و روح تفكر اصلاح گام به گام، كه مدعی برقراری قانون اساسی هم بودند. البته در اين بين عده‌ای هم معتقد به برقراری هر چه سريع‌تر قوانين اسلامی بودند، ولی به بيان كلی بايد خواست عموم جريان‌ها را رسيدن به يك قانون اساسی ساختارمند دانست. 🔷خصوصاً بعد از تصميم نهايی مبنی بر كنار گذاشتن مجلس مؤسسان و جايگزينی مجلس خبرگان و حضور ۶۹ درصدی طيف روحانيت در ، اعضای با استناد به غير قانونی بودن اين مجلس سعی در انحلال آن داشتند و اساس رويكردشان به تعطيلی كشاندن اين مجلس و كنار نهادن روحانيت بود كه با الطاف الهی و درايت امام به بهترين وجه مديريت شد. بعدها از اين رويداد به عنوان توطئه انحلال مجلس خبرگان نام می‌برند. 🔶 در اين ميان، عده‌ای بر اين بودند تا با حفظ همان بر اصول كلی آن تأكيد ورزند؛ از جمله تا روزهای پيروزی انقلاب، از قانون اساسی و سلطنت حمايت میكرد. 🔷 از طرفی، در ديدار با مأمور سفارت امريكا می‌گوید نهضت آزادی به قانون اساسی معتقد است. اگر حاضر باشد كه تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد، ما آماده‌ايم تا سلطنت را بپذيريم. سياست گام به گام بازرگان نيز در همين راســتا بود؛ نهضت آزادی در اواخر حكومت پهلوی با تمام توان درصدد بود از ســقوط پهلوی جلوگيری كند. 🖇 کامل مقاله فصل‌نامه را در وب‌سایت رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی مطالعه فرمائید 🆔 @Bonyadtarikh
📌 اسناد منتشرنشده‌اى از همراهى آيت‌اللّٰه بروجردى با قيام حاج آقا نورالله اصفهانى در دوره رضاخان 🔷 يكى از وقايع مهمى كه در ابتداى سلطنت به وقوع پيوست مهاجرت علماى بزرگ ايران به ، به دعوت مرحوم به بهانه لغو نظام اجبارى بود. اين واقعه كه در سال شمسی اتفاق افتاد در تاريخ ايران به شهرت دارد. قيام قم را بايد اولين حركت منسجم علما عليه سياست‌هاى دين‌زدايى و فرهنگ‌ستيزى رضاخان دانست. همان‌طورى كه فرمود، اين قيام با دايره وسيعى تقريباً به تمام شهرهاى ايران اتصال پيدا كرد و دلهره عميقى در ارکان سلطنت تازه تأسيس رضاخان ايجاد كرد. پيروزى علما در اين قيام، بى‌ترديد چشم‌انداز وقايع مصيبت‌بارى كه در تمام بر ملت ايران رفت را به گونه‌اى ديگر رقم مى‌زد. 🔶 حقه‌بازى رسانه‌هاى وابسته به رضاخان در زدن نعل وارونه به داستان قيام قم، جالب توجه است. دولتى كه با زور سرنيزه و با بى‌رحمى و خشونت در همه امور مردم وارد مى‌شود و از كفش و كلاه مردم هم نمى‌گذرد، براى فريب جامعه مى‌نويسد: «نه ارباب سياست در دين دخالت مى‌كند و نه دين بايد در سياست دخالت كند»!! 🔷 در سندی ارائه‌شده مشخص است، نظام اجبارى آن‌قدر اهميت نداشت كه معروف‌ترين علماى بلاد سراسر ايران، به همراه صدها عالم ديگر در قم متمركز شوند و برخی آيات عظام نجف، نسبت به اين تجمع حساس شوند و آن همه هزينه به پاى آن ريخته شود. از جهت ديگر، از تلاش‌هاى مذبوحانه رژيم پهلوى براى درهم شكستن اتحاد رهبران نهضت و فرستادن روحانيون مشهور به نجف براى ابطال مكاتبات علماى قيام با مراجع نجف و جلوگيرى از حمايت علماى نجف از قيام قم، مى‌توان متوجه شد كه داستان قيام قم صرفاً مسئله نظام اجبارى نبود، بلكه به نوعى داستان اعاده مشروطيتى بود كه مردم مسلمان ايران، به رهبرى علماى اسلام، با خون دل پايه‌ريزى كرده بودند. 🔶 از تقاضاى شش‌گانه رهبران قيام قم، تنها يك مورد به نظام اجبارى برمى‌گردد. اعاده قانون اساسى متروك شده مشروطيت، اعزام پنج نفر از علماى ناظر به مصوبات مجلس، مطابق اصل دوم متمم قانون اساسى مشروطه كه مهم‌ترين ضمانت اسلاميت و مشروطيت نظام بود و سال‌ها مشروطه‌خواهان مستبد اجازه اجراى آن را نمى‌دادند، جلوگيرى كامل از منهيات شرعيه كه بعد از مشروطيت، فرهنگ و اعتقادات مردم ايران را تهديد و خطر اضمحلال وحدت و تماميت ارضى كشور را تقويت مى‌كرد، ابقا و تثبيت محاضر شرعى كه تعطيلى آن توسط دولت رضاخان، عملاً روح و روان جامعه و مراودات و معاملات مردم را به هم زده بود، و از همه مهم‌تر، جلوگيرى از هتاكى‌ها و فرهنگ‌ستيزى‌هاى مطبوعات و رسانه‌هایى كه با پشتوانه و حمايت‌هاى دولت به جان اعتقادات مردم افتاده بودند و عامل اصلى تفرق و اختلافات (بعد از تأسيس نظام مشروطه در ايران) بودند. این عوامل که در پى ترويج روح فرنگى‌مآبى، بى‌بندوبارى، فساد و گسستن جامعه از ميراث تاريخى و فرهنگ ايرانى بودند، نشان مى‌داد كه اهداف قيام قم، اركان اصلى و فلسفه وجودى سلطنت رضاخان را كه براى آن به وجود آمده بود، هدف گرفته است. 🔷 اسناد ارائه شده در این مقاله، رابطه مرحوم و نهضت را كاملاً رمزگشايى مى‌كند و اعلام می‌کند وقتى دستگاه جبار رژيم رضاخان در همان ابتداى سلطنت منحوس پهلوى، با قيام گسترده‌اى از علماى اسلام روبه‌رو مى‌شود، چگونه از همه ابزارهاى تزوير، فريب و دروغ براى سركوب آن استفاده كرده و تلاش مى‌كند روحانيت را در مقابل روحانيت قرار دهد و با استفاده از بعضى آخوندهاى دربارى يا متزلزل، اساس وحدت روحانيت را مخدوش كرده و از هم بپاشد. 🖇 متن کامل فصلنامه را در وبسایت رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی مطالعه فرمائید. 🆔 @Bonyadtarikh
📌 میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی و جنبش اجتماعی مشروطه 🔷 حرکت مشروطه در ایران واکنش‌های متنوعی از سوی اقشار مختلف مردم داشت؛ ابتدا مطالبات حول تأسیس عدالت‌خانه بود و سپس خواستار مشروطه شدند. علما نقش فعالی در این جریان ایفا کردند و آثار و سخنانی از خود به جا گذاشتند. با این حال برخی از این علما، مانند و رساله‌های انتقادی او نسبت به مشروطه، کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند. یکی از مهم‌ترین جدال‌های فکری ، اختلاف میان مشروطه‌طلبان و مشروعه‌خواهان بود که بلافاصله پس از پیروزی مشروطه شکل گرفت. مشروعه‌خواهان معتقد بودند مشروطه با اسلام و شریعت ناسازگار است و بر لزوم رعایت احکام دینی در قوانین تأکید داشتند. نمایندگان این گروه عمدتاً رهبران دینی و مراجع تقلید بودند. 🔶 میرزا صادق تبریزی علاوه بر مخالفت با مشروطه، در برابر استبداد و نیز مقاومت کرد و به این دلیل به قم تبعید شد. او را مرجع تأثیرگذار تبریز در عصر پهلوی دانسته و مبارزات او در مقابله با سیاست‌های ضد اسلامی را یادآور شده است. در ، روحانیان نقش اصلی را در شکل‌گیری و هدایت نهضت داشتند؛ مردم با همراهی گسترده خود زمینه موفقیت آن را فراهم آوردند؛ روشنفکران غرب‌گرا مشروطه را به سمت غرب‌گرایی سوق دادند و دربار عمدتا برای حفظ منافع خود با مشروطه مخالف بود. در تبریز تمامی این عناصر نقشی ویژه و چشمگیر داشتند. 🔷 علما به دو گروه مشروطه‌خواه و مشروعه‌خواه تقسیم شدند. گروه دوم معتقد بود در جامعه اسلامی نیازی به قوانین جدید نیست و باید شریعت ملاک باشد. برخی حتی اصل مشروطیت را رد کردند و برخی دیگر آن را تنها تحت شرایط خاصی که پاسدار شریعت باشد، پذیرفتند. میرزا صادق ابتدا با مشروطه‌خواهان همکاری داشت اما پس از مدتی به صف مشروعه‌خواهان پیوست؛ حتی با ارسال تلگراف‌هایی به شاهان وقت، خواستار لغو مشروطیت شد و مشارکت فعالی در مهاجرت علما (مهاجرت کبری) داشت. 🔶 اعتراضات و مهاجرت‌های متوالی علما ناشی از عدم تحقق وعده‌های اصلاحاتی و مقاومت درباریان بود. میرزا صادق نیز با حمایت از علمای مهاجر و ارسال تلگراف، مخالفت خود با ظلم و بی‌عدالتی را اعلام نمود. برخی نوگرایان مذهبی که در آغاز خواهان اصلاحات اسلامی بودند، بعدتر به دلیل ناسازگاری مشروطه با اسلام، آن را نوعی الحاد دانسته و به حمایت از محمدعلی شاه و اتحاد با دربار روی آوردند. میرزا صادق یکی از چهره‌های شاخص این جریان بود. 🔷 بسیاری از مخالفان مشروطه آن را معادل نظام‌های سیاسی اروپایی می‌دانستند و به دلیل تفاوت‌های بنیادین، آن را برای ایران نامناسب تلقی می‌کردند. میرزا صادق نیز با رشد تضاد میان مشروطه و اسلام، آثار انتقادی متعددی در این زمینه نوشت و از مخالفان سرسخت این رویکرد بود. تلاش‌های متفکران مخالف مشروطه، مانند دو رساله انتقادی میرزا صادق، به گسترش بحث‌های ایدئولوژیک و نگارش آثاری در رد و نقد مشروطه انجامید. او نیز پس از پی بردن به ناسازگاری قطعی مشروطه با شریعت، بر ضرورت مرزبندی آن با حکومت اسلامی تأکید کرد و مشروطه مشروعه را نیز ناکام دانست. 🖇 متن کامل را در وبسایت رسمی بنیاد تاریخ‌‎پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی مطالعه فرمائید 🆔 @Bonyadtarikh
📌 فراماسوی بیداری ایرانی – اسلامی 🔷 استبداد قانونی‌شده، عنوانی است که می‌توان به داد. این نظام ساختار سیاسی و اجتماعی ایران را دگرگون ساخت و مهم‌ترین تحول آن، تبدیل استبداد کلاسیک قاجاری به استبداد مدرن سلطنتی بود. تا پیش از ، سلطنت و خانواده سلطنتی ماهیت قانونی یا شرعی نداشتند و جابه‌جایی قدرت به سنت‌های ایلات وابسته بود اما با مشروطه، سلطنت به شکلی دائمی و قانونی درآمد. 🔶 قانون اساسی مشروطه سلطنت را در یک خانواده و ایل تثبیت کرد و بدین‌ترتیب استبداد به شکل قانونی دوام یافت. این استبداد قانونی‌شده، سلطنت را ابتدا در خاندان و سپس رسمیت بخشید، و منورالفکران نام این کار غیرعقلانی را تجدد گذاشتند. مصادره انقلاب عدالت‌خواهانه ملت موجب شد ساختار پوسیده استبداد پادشاهی مدرن و قانونی جلوه کند. 🔷 استبداد مدرن با استبداد کلاسیک تفاوت‌های ساختاری و سازمانی زیادی دارد. تا این تفاوت‌ها به درستی فهم نشود، دلایل صدور فتوای حرمت حکومت سلطنتی مشروطه توسط برخی مخالفان قابل درک نیست. استبداد مدرن پیچیده‌تر، سازمان‌یافته‌تر و در عمق زندگی مردم نفوذ بیشتری داشت. 🔶 واژه استبداد قانونی‌شده، نشان‌دهنده واقعیت‌هایی است که علوم سیاسی ایران هنوز درباره آن پاسخ دقیق و روشنی ندارد. هرچند این نظریه ساختار سیاسی و اجتماعی را هدایت کرد، باید قربانیان آن نسبت به متفکرانی که بنای چنین سیستمی را گذاشتند، اعلام جرم کنند. 🔷 در خط مقدم مقابله با این جریان، هشدارهای استراتژیکی دقیقی به ملت ایران داد. ایشان در تاریخ ۱۳۶۰/۱۰/۷ در پیامی که به مناسبت بازگشایی مراکز تربیت معلم صادر شد، فرموده: «ما از شر و خلاص شدیم، لکن از شر تربیت‌یافتگان غرب و شرق به این زودی‌ها نجات نخواهیم یافت. اینان برپا‌دارندگان سلطه ابرقدرت‌ها هستند و سرسپردگانی هستند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمی‌شوند. و هم‌اکنون با تمام ورشکستگی‌ها دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سد عظیم الهی برنمی‌دارند.» 🔶 هرچند بعد از انقلاب اسلامی، حکومت چنین رژیمی پایان یافت اما ساده‌لوحانه است اگر تصور شود امکان بازگشت حامیان فکری و ایدئولوژیک آن و شکل‌گیری‌شان در قالب‌هایی چون دموکراسی‌خواهی یا ملی–مذهبی ممکن نیست. استبداد قانونی‌شده یا «دیکتاتوری منور» هنوز به عنوان زیربنای تاریخی سیاست‌ ایران نقش تعیین‌کننده دارد. 🔷 در عصر انقلاب اسلامی، این نظریه همچنان بر رفتار فرهنگی و اجتماعی جریان‌های روشنفکری غرب‌گرا سایه افکنده و اغلب آرمان‌های دیگر با توجه به آن تفسیر و سنجیده می‌شوند. مدعای تجدد در ایران، به جای حل عقب‌ماندگی، وابستگی و تداوم استبداد را افزایش داد. 🔶 روشنفکران و نخبگان نتوانستند نقاب شرایط جدید را از چهره استبداد مدرن کنار بزنند، بلکه بسیاری از آنان خود به پیاده‌نظام نظریه دیکتاتوری منور بدل شدند و مقدمات استمرار بحران‌های جدید را فراهم کردند. اجرای اصلاحات صوری، سرکوب و بی‌توجهی به دغدغه‌های ملی و اخلاقی، سیاست‌های ضد فرهنگی رضاخان و ...، همگی از همین ریشه سرچشمه می‌گرفت و شناخت این نظام راه فهم ریشه‌های انقلاب اسلامی را فراهم می‌کند. 🔷 بازگشت روشنفکری غرب‌گرا به الگوهای ارتجاعی دوره قاجار و پهلوی امری تاریخی است؛ امروز نیز شاهد شکل‌های جدید این بازتولید هستیم و اگر تهدیدات این تفکر بدرستی شناخته نشوند، زمینه بازگشت همان استبداد مدرن دوباره در جامعه فراهم خواهد شد. 🖇 متن کامل را در وبسایت رسمی بنیاد تاریخ‌‎پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی مطالعه فرمائید 🆔 @Bonyadtarikh
📌 نخستین جرقه انقلاب در دهه پنجاه و نقدی بر تحلیل یرواند آبراهامیان 🔷 در بررسی تاریخ ، روایت‌های مختلف و گاهی متناقضی درباره نقطه آغاز و جرقه اولیه آن مطرح شده است. برداشت‌ها و تعابیر از وقایع پیش از انقلاب، همواره دستاویزی برای شکل‌دهی نگاه‌های گوناگون به سیر منحنی انقلاب بوده‌اند. بعضی نگاه‌ها، گفتارها و جلسات روشنفکری را به ‌عنوان مبدأ می‌شناسند و برخی دیگر بر نقطه‌عطف‌هایی همچون قیام‌های مردمی تأکید می‌کنند. 🔶 در این میان، تحلیل یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» نقش مهمی دارد. او نخستین جرقه را نه در ، بلکه در برگزاری سلسله شب‌های شعر و رخدادهای دانشگاه صنعتی شریف می‌بیند. به اعتقاد او، فضای باز سیاسی نیمه دوم دهه پنجاه و فعالیت‌های روشنفکران مخالف شاه، موتور محرکه اصلی تحولات انقلابی بود و اعتراض مستقیم خیابانی، واکنشی بعدی به این فضای فرهنگی محسوب می‌شد. 🔷 این دیدگاه، با استقبال برخی روشنفکران و نویسندگان داخلی نیز مواجه شده است. طبق این روایت، عاملی چون درگذشت حاج آقا مصطفی خمینی و روشن شدن نام برای جامعه، اهمیت خود را از دست داده و همه‌چیز به تلاش گروه‌های فرهنگی و روشنفکری فروکاسته می‌شود. حتی برخی منابع کلیدی در کشور نیز، با تأثیر گرفتن از این تحلیل، نقطه آغاز تحولات را صرفاً به فضا و جلسات روشنفکری نسبت داده‌اند. 🔶 اما مستندات دیگر تاریخی، روایت متفاوتی ارائه می‌دهند. بسیار پیش از آنکه جلسات شب شعر یا فعالیت‌های دانشجویی جدی‌تر شود، مبارزه ملت ایران با بر محوریت چهره‌های مذهبی و نقش‌آفرینی مستقیم مردم شکل گرفته بود. جنبش‌هایی چون قیام ۱۵ خرداد و حوادثی مانند شهادت حاج آقا مصطفی خمینی، انگیزه و حرکتی نو به اعتراضات مردمی دادند. تظاهرات مردم قم پس از انتشار مقاله توهین‌آمیز درباره امام خمینی در دی ۱۳۵۶، جرقه‌ای شد که موجی از قیام‌های پی‌درپی در شهرهای مختلف ایجاد کرد و ورق تاریخ را برای همیشه برگرداند. 🔷 ادعای آغاز انقلاب با جلسات شعر و اعتراضات فرهنگی، متکی بر اطلاعاتی ناقص و برداشت‌هایی سطحی از فضای جامعه آن زمان است. بسیاری از این گردهمایی‌های هنری و فرهنگی، توسط گروه‌های کوچکی با دیدگاه‌های خاص برگزار می‌شدند و گستردگی و تاثیر اجتماعی لازم برای چنین تاثیرگذاری تعیین‌کننده‌ای نداشتند. حتی خود اسناد تاریخی هم نشان می‌دهند که مخالفان اصلی رژیم تا پیش از اواخر سال ۵۶، ظرفیت تبدیل اعتراضات تئوریک و فرهنگی به حرکت خیابانی گسترده را نداشتند. 🔶 از سوی دیگر، سیر رخدادها نشان می‌دهد که این قیام مردمی بود که موتور تحولات را روشن کرد، نه صرفاً موج فعالیت‌های روشنفکری یا فضای باز سیاسی شاه. ، با برخورد مأموران با مردم و جان‌باختن جمعی از معترضان، نقشی کلیدی در بسیج مردم علیه نظام داشت. زنجیره چهلم‌ها و مراسمی که پس از این واقعه در سراسر کشور برگزار شد، جو جامعه را به سمت اعتراض گسترده سوق داد. 🔷 در مجموع، تقلیل جرقه اصلی انقلاب به فعالیت‌های محدود گروه‌های هنری و روشنفکری، نادیده گرفتن ریشه‌های عمیق اجتماعی، سیاسی و مذهبی انقلاب ایران است. این روایت نه تنها با مستندات تاریخی هم‌خوانی ندارد، بلکه حقایق مهمی درباره رهبری امام خمینی، باورهای مذهبی مردم و نقش‌آفرینی توده‌ها را پنهان می‌کند. تاریخ واقعی انقلاب اسلامی، داستانی از حضور پررنگ مردم، فریادهای عدالت‌خواهانه، و پایداری در برابر ظلم است؛ مسیری که با هر قیام، هر چهلم و هر اعتراض، فصل به فصل آن توسط خود مردم ایران نوشته شد. 🖇 متن کامل را در وبسایت رسمی بنیاد تاریخ‌‎پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی مطالعه فرمائید 🆔 @Bonyadtarikh
📌 نقش انگلستان در فرقه‌سازی‌های معاصر ایران 🔷 در طول تاریخ معاصر، ایران همواره عرصه رقابت و دخالت قدرت‌های خارجی، به ویژه بوده است. موقعیت استراتژیک کشور و منابع کلان نفتی باعث شده منافع حیاتی انگلستان با تحولات ایران گره بخورد. انگلیسی‌ها از اواخر تا پایان دوم همواره در پی یافتن راه‌هایی برای حفظ جایگاه و منافعشان بوده‌اند. یکی از مهمترین روش‌هایی که برای کنترل اوضاع داخلی ایران در پیش گرفته شد، ایجاد فرقه‌ها و گروه‌های مذهبی-سیاسی با هدف تفرقه افکنی، تضعیف همبستگی ملی و انحراف افکار عمومی از موضوعات کلیدی بود. 🔶 پس از پایان دیکتاتوری و آغاز دوران بحران و ناامنی سیاسی در دهه بیست، زمینه برای نفوذ بیشتر انگلیس فراهم شد. با افزایش میل مردم به استقلال و رشد جنبش‌هایی مثل ، انگلیسی‌ها استفاده از حربه‌های قدیمی استعمار را در دستور کار قرار دادند. یکی از برجسته‌ترین این حربه‌ها، سیاست «» بود، به گونه‌ای که با پرورش رهبران مذهبی یا به ظاهر مذهبی و حمایت از آن‌ها، گروه‌هایی در مناطق حساس کشور ایجاد شد تا مردم را مشغول مسائل حاشیه‌ای و درونی کنند و بدین طریق از غافل شوند. 🔷 نمونه بارز این سیاست، ایجاد فرقه «» در مناطق لرنشین جنوب غرب ایران بود. این فرقه با چهره‌ای مذهبی و مناسکی عجیب، به رهبری شخصی به نام مستر جیکاک، افسر اطلاعاتی شرکت نفت انگلیس، پایه‌گذاری شد. او با تسلط به فرهنگ و باورهای محلی و جا زدن خود به عنوان یک زاهد و عارف، به مرور اعتماد مردم را جلب کرد. جیکاک با راه اندازی فرقه‌ی طلوعیان، تلاش کرد تا مقاومت و اعتراض مردم نسبت به امتیازهای نفتی انگلستان و ملی شدن نفت را تضعیف کند. مناسک خاص، ترویج خرافات، محدودکردن روابط اجتماعی و القای تقدیرگرایی، از شیوه‌های او برای کنترل فکری و اجتماعی پیروان فرقه بود. 🔶 فرقه طلوعیان با حمایت ضمنی دستگاه‌های اداری و امنیتی انگلیس و بهره‌گیری از فضای ناامن دوران قاجار و اوایل پهلوی، توانست دامنه نفوذ خود را در مناطق بختیاری و بین عشایر گسترش دهد. فعالیت این گروه باعث شد بخش بزرگی از پویایی اجتماعی و همبستگی مردم این مناطق، در مسیر اهداف استعماری هدایت شود و انرژی اعتراض به چالش‌های درونی و مذهبی معطوف گردد. همزمان با این فرایند، موقعیت شغلی و منافع اقتصادی افراد وابسته به فرقه تقویت شد؛ اما در عمل محرومیت ملی و منطقه‌ای را تعمیق بخشید. 🔷 سیاست‌های فرقه‌سازی انگلستان صرفاً به گروه طلوعیان محدود نبود، بلکه نمونه‌های مشابهی در دیگر نقاط کشور نیز دیده می‌شود. هدف نهایی این اقدامات، جلوگیری از و شکل‌گیری جنبش‌های مردمی مستقل بود. استعمارگران با پرداختن به شکاف‌های قومی، منطقه‌ای و مذهبی و برجسته‌کردن اختلافات، همواره سعی کرده‌اند تا ایران را کشوری تکه‌تکه و بی‌ثبات نگه دارند. 🔶 این روایت تاریخی بار دیگر نشان می‌دهد که توجه و آگاهی جامعه نسبت به سیاست‌های تفرقه‌انگیز و فرقه‌ساز، همچنان یک ضرورت پیش روی جامعه ایران است. شناخت تجربه‌های گذشته، بالا بردن آگاهی و حساسیت فرهنگی و تاریخی، ابزار مهمی برای ناکام گذاشتن برنامه‌های مشابه در عصر امروز محسوب می‌شود. مردمی که سرگذشت خویش را بدانند، بهتر می‌توانند در مقابل تکرار چنین سناریوهایی مقاومت کنند و به سوی همبستگی و پیشرفت گام بردارند. 🖇 متن کامل را در وبسایت رسمی بنیاد تاریخ‌‎پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی مطالعه فرمائید 🆔 @Bonyadtarikh
📌 انقلاب اسلامی در رویارویی با تحجر مدرن 🔷 فروپاشی در ایران، ثمره شکست‌ پی‌درپی الگوهای بیگانه‌ای بود که را در راه تقلید بی‌تفکر قربانی کردند. میراث بی‌اعتمادی جامعه به کارنامه رهبران فرنگی‌مآب، سایه سنگینی از تردید بر عقل و امید ایرانی افکند و تجربه‌های تلخ و ، بارها نشان داد رهایی از دور باطل تقلید ممکن نیست مگر با بازگشت به استقلال فکری و ظرفیت‌های بومی. 🔶 آغاز تجدد تقلیدی در قرن بیستم، چهره‌هایی همچون ملکم‌خان، سید جمال واعظ، ملک‌المتکلمین و تقی‌زاده را به کانون سیاست برد؛ آنان سعادت ایران را صرفاً در اقتباس کامل از غرب می‌دیدند و مشروطه را با کالای وارداتی و زیربنای مدیریت بیگانه برابر می‌دانستند. این جریان با تلاش در تحمیل نظم و قانون اروپایی، هرگز فرصت نداد نیازهای ایران و جوهره فرهنگش عیان شود و سرنوشت جامعه بر مدار بومی رقم بخورد. 🔷 در چنین فضایی، موج ارتقابخشی‌های کاذب توسط مطبوعات و احزاب، هر رویداد جزئی را تا سطح جنبش عظیم اجتماعی بالا برد و ارزندگان واقعی اندیشه ملی و دینی زیر غبار غوغا و شعار محو شدند. قانون اساسی مشروطه ترکیبی ناهمگون از الگوهای غربی و بیگانگی با سنت تاریخی گشت و مشروعیت اجتماعی را در بحران فرو برد، تا آنجا که بروز مدرنیته ابزاری و سلبی، راه را برای استقرار اقتدار هموار ساخت. 🔶 دوران پهلوی، عصر سلطه تقلید و قطع پیوند واقعی با اندیشه مستقل بود. رسانه‌های تحت فرمان بیگانگان، الگوهای تجملی تمدن وارداتی را تبلیغ می‌کردند و مدرنیزاسیون سطحی، پوسته پر زرق‌وبرق بی‌محتوا ساخت. جریان‌های فرهنگی و سیاسی وابسته با تزریق شعار پیشرفت، استقلال فکری و امید به بازسازی جامعه بومی را کمرنگ کردند و بحران هویت عمیق‌تر شد. 🔷 جنبش ملی شدن نفت و تلاش‌های پرشور آن روزگار نیز اسیر همان دامنه ارتقابخشی‌های رسانه‌ای، سردرگمی فکری و بازی‌های قدرت شد؛ رهبران و روزنامه‌های شبه‌مدرن با استعاره «پیشرفت»، محتوا را وانهادند و ملت بار دیگر قربانی اتوپیایی شد که به جای بازآفرینی از درون، تنها فرم را از بیرون برگرفت. بحران رهبری و فقدان گفتمان روشن، استقلال و خرد تاریخی را به محاق برد. 🔶 وارث این تجربه‌ها شد: سه دهه نخستش بازتاب همان خطاها و هشدارها بود. هرجا که خرد جمعی و ساختارها ذیل اندیشه و الگوی وارداتی قرار گرفت، خسارت‌ها تکرار شد و راه نجات فقط از احیای عقل دینی، ریشه‌داری در سنت و بازشناسی انتقادی تاریخ معبر یافت. 🔷 هر بار که پروژه خرد جمعی، وام‌دار بیگانگان و ذائقه شتابزده شبه‌روشنفکران قرار گرفت، ملت طعم خسارت‌های برجا مانده‌ی فقدان عقل و استقلال فرهنگی را بار دیگر چشید. راهی جز بازسازی اندیشه دینی، احیای خرد بومی و بازگشت به ظرفیت‌های فرهنگ ایرانی برای سربلندی ملت باقی نیست. امروز جامعه، تنها با عبور آگاهانه از تحجر مدرن و نخبگان منفصل، می‌تواند برای دوباره یافتن هویت و مشروعیت ملی، افق تازه بگشاید. 🖇 متن کامل را در وبسایت رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی مطالعه فرمائید 🆔 @Bonyadtarikh
📌 یک منبری ضد صهیونیست ⭐️ به مناسبت سالروز شهادت در تاریخ ۳۰ تیرماه سال ۱۳۵۷ شمسی 🔷 در روزگاری که جامعه از انواع فساد و فشار رنج می‌برد، کافی نوجوان مشهدی بود که پس از شفا یافتن پدر بزرگش در حرم امام رضا(ع)، خانواده‌اش در این شهر سکونت دائمی یافتند. ریشه‌ی حضور در مشهد، پیوندی بود میان شفای پدر بزرگ و عشق به محضر اهل بیت. دغدغه اول، شناخت درد مردم و یافتن راه علاج بود؛ همین شد که قدم در راه تحصیل دین گذاشت و از کودکی طلبگی را در مدارس آغاز کرد. 🔶 روحیه‌اش با گره خورد؛ از همان سال‌ها، وجودش وقف روضه‌خوانی و احیاء مجالس اهل بیت شد. این علاقه، کافی را تا نجف کشاند تا از اساتید بزرگ مانند آیت‌الله خویی و شهید مدنی بهره بگیرد. حضور در عتبات و پیاده‌روی‌های عاشورایی، او را با درد مشترک مسلمانان و آرمان‌های جهان اسلام آشنا ساخت. بازگشت به مشهد، آغازی بود بر تبلیغ جدی و گره خوردن بیشتر با مسائل اجتماعی مردم. 🔷 فعالیتش فقط منحصر به منبر نبود. دلش برای محرومان می‌تپید و دست یاری به سوی نیازمندان دراز می‌کرد. سخنرانی‌های کافی، همیشه مرور دغدغه مردم بود؛ مقدار زیادی از انرژی‌اش صرف کمک به فقرا، ساخت و توسعه مراکز خیریه و حتی حمایت از خانواده‌های زندانیان سیاسی شد. 🔶 کم کم پایگاهی به نام مهدیه، نخست در تهران و بعد در شهرهای مختلف سر برآورد؛ خانه‌ای برای عاشقان دعا و نیایش که کافی با شب‌های متوالی، جلساتش را درآنجا برپا کرد. وقتی جمعه می‌شد، او با عشق به تهران بازمی‌گشت تا دعای ندبه را با جمع مؤمنان بخواند و دوباره به مأموریت‌های تبلیغی دور و نزدیک رهسپار شود. 🔷 تحولات سیاسی و دینی روزگار، نه فقط بی‌تفاوتش نکرد؛ بلکه او را به صحنه کشاند. سخنانش بازتاب دردها بود، علیه ظلم شمشیر زبان می‌کشید و فضای منبرش، تبدیل شد به پناهگاهی برای اعتراض آرام و آشکارتری مقابل استبداد و فساد. همزمان، از و او حمایت همه‌جانبه کرد و در ایام حساس، همراه انقلاب شد؛ همین حمایت و پیروی، خیلی زود برای دستگاه خطر بالقوه‌ای ساخت. 🔶 اقدامات ضددینی، شکنجه و سرکوب مخالفان ـ چه از سوی چه عوامل دیگر ـ بی‌پاسخ نمی‌ماند. کافی آشکارا جلوی طرح‌ها و لایحه‌هایی چون لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی ایستاد؛ بدون لکنت، در منابرش از خطر صهیونیسم و یهود پرده برداشت و پافشاری بر رسالت اجتماعی علما را فریاد زد. 🔷 با این مواضع، چندین بار بازداشت و ممنوع‌المنبر شد. تلاش‌هایی برای اعزام او به سربازی یا تبعید کافی به شهرهایی چون سراوان و آمل به اجرا درآمد و در مقابل، کافی سفرها و مجالسش را پناهگاه اعتراض ساخت. صراحتش در حمایت از فلسطین و محکومیت اسرائیل، باعث شد بارها مورد تذکر و بازجویی قرار بگیرد؛ اما حتی پشت دیوارهای زندان هم صدایش خاموش نشد. 🔶 اخلاق اجتماعی کافی، از مردمی‌بودن و دلسوزی برای محرومان جدا نبود. آثار کمک‌هایش به خانواده‌های مستمند و یاری به بی‌پناهان هنوز هم یادگار آن روزهاست. اعتقادی جدی داشت که دین و روحانیت باید در قلب جامعه باشد؛ دغدغه مردم را از جمله مسئولیت اصلی خود می‌دانست و همیشه از میان مردم و برای مردم سخن می‌گفت. 🔷 در تمام این مسیر، همبستگی‌اش با و مشارکتش در جریان مبارزه، کافی را عنصر مزاحم برای رژیم کرد؛ خطری که سرانجام با شهادتش در سال ۱۳۵۷ به نقطه اوج رسید. صدایش که خاموش شد، وجهه او به عنوان یک آخوند اجتماعی و مردمی، الگویی ماندگار برای جویندگان راه حق و مقاومت باقی ماند؛ نمونه‌‌ای از یک مبارز ضدصهیونیست، یاوری دردمند برای مردم، و سربازی برای اسلام و انقلاب. 🖇 متن کامل را در وبسایت رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی مطالعه فرمائید 🆔 @Bonyadtarikh
📌 نقدی بر کتاب برنامه انرژی اتمی ایران، تلاش ها و تنش ها 🔷 در میان کشورهای عقب نگه داشته شده، حاکمان ایران دوران بیشترین امتیازات را به منظور حفظ حاکمیت خویش، به قدرت‌های مسلط بر جهان اعطا کردند. به اعتراف همه مورخان تکرار شرایط ایده‌آلی که پهلوی‌ها برای حامیان خارجی خود به وجود آورده بودند، در هیچ نقطه‌ای از جهان ممکن نخواهد بود. استراتژی منطقه‌ای (خاورمیانه‌ای) و بر برتری بنا شده است، واشنگتن و لندن هرگز به دیگر وابستگان منطقه‌ای خود تنها به دیده برابر نگریسته‌اند، بلکه همواره دقت داشته‌اند آن تنظیم مناسبات خویش برتری اسرائیل حفظ شود. 🔶 در نگاه غرب، اسرائیل پایگاه کنترل مسلمانانی است که فرهنگشان در آینده، فرهنگ غرب را به چالش خواهد کشید. از این‌رو، در نزدیک به شش دهه‌ای که از اشغال و تشکیل می‌گذرد ساخت همه نوع امکانات در اختیار آن قرار داده‌اند و زمینه سلطه آن را بر کشورهای اسلامی فراهم آورده‌اند. بدون درک استراتژی منطقه‌ای امریکا در سال‌های پایانی حکومتش در ملاقات با رئیس وقت سازمان‌های اطلاعاتی ویژه فرانسه می‌گوید: «من، بهترین مدافع غرب، در این منطقه هستم.» به طور قطع این تصور ناشی از خلاف واقع‌گویی‌هایی بود که رهبران کشورهای غربی با شناخت از روحیه خودبزرگ‌بینانه وی مطرح می‌ساختند. 🔷 کارتر در مراحلی که مقدمات قیام سراسری ملت ایران علیه سلطه ، و پادشاه مورد حمایتشان در ایران آغاز شده بود، در جریان سفر تاریخی خود به تهران می‌گوید: «هیچ کشور دیگری در جهان وجود ندارد که ما در مورد مسائل منطقه‌ای که نگرانمان می‌سازد با آن مشورت‌هایی چنین دقیق کنیم، و هیچ رهبر دیگری نیست که من برای او احترامی عمیق قائل باشم.» 🔶 تحقیقات با این رویکرد می‌تواند نقش مؤثری در عمیق‌تر شدن بینش جوامع زیر سلطه در تعاملاتشان با قدرت‌های مسلط بر جهان داشته باشد. خاطرات آقای اعتماد علی‌رغم اینکه به دلایل کاملاً مشهور برای خوانندگان بر بسیاری از واقعیت‌های آن دوران چشم پوشیده است، می‌تواند مأخذ و مرجع مهمی در این زمینه باشد… برخورد حسابگرانه این دولت‌هاست تا کشورهای تحت سلطه‌شان استقلال علمی و صنعتی نیابند، بازگو شدن این واقعیت از زبان فردی نزدیک به دربار پهلوی که در حوزه تخصصی خویش عنصر بسیار کارآمدی بوده بسیار حائز اهمیت است. 🔷 بنا به روایت کتاب، «حکام ایران دوران بیشترین تسهیلات سخاوتمندانه» را برای بیگانگان فراهم آوردند؛ اما در همین سال‌ها، بخش‌های بزرگی از روستاها و شهرها فاقد «برق پایدار»، شبکه جاده‌ای درست و امکانات بهداشتی بودند. حتی در بیان رسمی آمده است: «ایران مرکز مهم‌ترین پایگاه برای امریکا و انگلیس نبوده است؛ شاید به دلیل شرایط ویژه و تسهیلات سخاوتمندانه، آن را بهترین پایگاه نامید، اما مهم‌ترین پایگاه برای این دولت‌ها، کشوری بود که آن‌ها می‌توانستند بدون نگرانی از تحولات داخلی‌اش در یک برنامه درازمدت به آن اتکا کنند». «واشنگتن و لندن هرگز به دیگر وابستگان منطقه‌ای خود تنها به دیده برابر نگرسته‌اند، بلکه همواره دقت داشته‌اند آن تنظیم مناسبات خویش برتری حفظ شود.» 🖇 متن کامل را در وبسایت رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی مطالعه فرمائید 🆔 @Bonyadtarikh
📌 پنجاه و هشت سال تبه‌کاری، خیانت و غارت(1) 🔷 در روزگار رضاشاه هرفردی که رویت می‌شد، دارای هزار مرتبه فریاد نارضایتی بود. عامل اصلی اعتراضات مردمی و بزرگان دینی چه در عصر و چه در و ، ساختار استبدادی و فساد مالی، به همراه اختناق و مفاسد اخلاقی بود. بحران‌های اقتصادی به وجود آمده در تاریخ گذشته ایران، ناشی از فساد طبقه حاکم، چپاول ثروت‌های ملی و عمومی و همچنین وجود مقامات بلندپایه حکومتی فاسد بوده است. فساد و رشوه‌خواری مقامات و اعضای خاندان سلطنتی به شدت با ارزش‌ها و عادت‌های اجتماعی طبقات متوسط و پایین جامعه سنتی ایران در تناقض بود که منجر به همین دوگانگی شدید طبقاتی گردید. ملت ایران در سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴، از خود شاه شنیده بودند که درآمدهای نفتی کشور سه یا چهار برابر شده است. بر همین اساس آنان سؤال می‌کردند که چرا دچار فقر و بحران اقتصادی شده‌اند و آن همه ثروت به یکباره چه شد و کجا رفت؟ از آن جا که رشوه‌خواری و فساد مالی خاندان سلطنتی، بر همگان آشکار بود، جامعه آگاه ایران با دیده تردید و انزجار به رژیم نگاه می‌کرد و این وضعیت برای آنان تحمل‌ناپذیر بود. 🔶 نیز به عنوان بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی کشور و در عین حال وابسته به خانواده شاه این حس را تشدید می‌کرد. سعی داشت با تبلیغات گسترده، بنیاد پهلوی را به عنوان یک نهاد خیریه معرفی کند اما سوءاستفاده‌های گسترده این نهاد و افشای آن توسط نیروهای انقلابی، چهره این بنیاد را در نزد مردم به شدت مخدوش ساخت. در سراسر حکومت پهلوی آنچه اغلب به چشم می‌آید، تمایل درباری به کسب قدرت و گسترش آن حتی به بهای نقض قانون اساسی و دخالت در تمامی شئون زندگی ایرانیان بود. 🔷 در دهه آغازین حکومت محمدرضا پهلوی یکی از ابزارهای دربار برای مداخله در امور داخلی و حتی گاهی امور خارجی، سازمانی بود به نام سازمان املاک و مستغلات پهلوی که ظاهراً برای امور خیریه تاسیس شده بود تا نشانگر سخاوت و نوع‌دوستی دربار پهلوی باشد. اما این نهاد در حقیقت پوششی بود که اموال، املاک و مستغلات غصبی رضاشاه را به نام وقف بودن از مالیات و پس گرفته شدن آن توسط صاحبان حقیقی این اموال حفظ می‌کرد. این سازمان در سال ۱۳۵۱ خورشیدی به بنیاد پهلوی تغییر نام داد و با گسترش فعالیت خود وارد داد و ستدهای اقتصادی، فعالیت‌های فرهنگی و … شد تا با گسترش قدرت مالی به وظیفه اصلی خود که پشتیبانی از حامیان و طرفداران رژیم بود بپردازد. 🔶 فعالیت‌های بنیاد پهلوی به عنوان یک نهاد اقتصادی نیرومند و مصون از نظارت قوای سه‌گانه رژیم، اهمیت و جایگاه این نهاد را نشان می‌دهد. با توجه به فعالیت‌های اقتصادی و تجاری، این بنیاد در امور فرهنگی و واکنش منتقدان حکومت پهلوی را برمی‌انگیخت. بسیاری از انقلابیون، فارغ از هر گونه مسائل عقیدتی خود علیه آن، موضوع‌گیری‌هایی اتخاذ، و این سازمان را نمونۀ کامل فساد در رژیم معرفی نمودند. این بنیاد مستقیماً وابسته به شخص شاه و دولت حکومت پهلوی فعالیت‌های این بنیاد را به مشابه اقدامات و فساد شخص شاه تلقی و در مبارزات‌شان بر آن تکیه می‌کردند. 🔷 در ظاهر بنیاد پهلوی یک سازمان غیرانتفاعی خیریه بود که از وقف بخش بزرگی از اموال رضاشاه، محمدرضاشاه و دیگر اعضای خاندان پهلوی تشکیل شد اما در باطن این بنیاد از مهم‌ترین نهادهای اقتصادی و فرهنگی دربار پهلوی به شمار می‌آمد که نقش ویژه‌ای را در گردش‌آوری ثروت و بذل و بخشش‌های خانواده سلطنتی برای کسب اعتبار نزد صاحبان قدرت در خارج از ایران و پرداخت رشوه‌های کلان و کمک‌های انتخاباتی و غیره به سیاستمداران، روزنامه‌نگاران، صاحبان صنایع، بانک‌داران و سردمداران دولت‌ها ایفام می‌کرد. 🔶 پیش از رضا شاه، حکومت آرستوکراسی کاملاً سنتی بود که توانایی لازم برای اداره کشور را نداشت و با وقوع مشروطیت به هرج و مرج و بی‌ثباتی انجامید. کودتای ۱۲۹۹ که توسط رضا خان انجام شد، آغاز تغییرات بنیادین در ساختار قدرت بود؛ او با بازداشت اعیان و رجال سیاسی و متکی شدن به نظر عمومی که از آرستوکراسی خسته شده بود، توانست حمایت مردم را جلب کند. محبوبیت رضا شاه تا حد زیادی ناشی از نفرت اکثریت مردم نسبت به طبقه ممتاز پیشین بود. 🖇 متن کامل فصلنامه را در وبسایت رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی مطالعه فرمائید 🆔 @Bonyadtarikh
📌 پنجاه و هشت سال تبه‌کاری، خیانت و غارت(2) 🔷 قدرت خود را همانند پدرش بر سه ستون نیروهای مسلح، شبکه حمایتی دربار و دیوان‌سالاری دولتی قرار داده بود. شبکه حمایتی دربار، با توزیع حقوق و مزایای کلان و ایجاد مشاغل پردرآمد، حلقه اطرافیان را فربه می‌ساخت و وفاداری آنان را تضمین می‌کرد. برای تحقق این هدف، مؤسسه‌ای مورد نیاز بود که دور از نظر مردم و حساب‌های رسمی، در قالبی به ظاهر خیرخواهانه، به انباشت دارایی و مدیریت ثروت بپردازد. ، پاسخ به این نیاز بود و بخش اعظم املاک و دارایی‌های سلطنتی زیر پرچم آن قرار گرفت. 🔶 نخستین نهاد وابسته، بنگاه ترجمه و نشر کتاب بود. سرمایه اولیه این بنگاه از عواید املاک سلطنتی تأمین شد و بزودی نظارت مستقیم مدیران بنیاد بر آن غالب شد. سایر شرکت‌های بزرگ و بنگاه‌های مالی یکی پس از دیگری به ساختار بنیاد افزوده شدند. ساختار حقوقی بنیاد، عنوانی غیرانتفاعی و خیریه داشت. اما در عمل، محور فعالیت آن در مسیر اهداف مالی و توسعه شبکه قدرت اقتصادی خاندان قرار گرفت. اهداف خیریه و عام‌المنفعه نه در اولویت بود و نه اجرا شد. 🔷 اداره کلان دارایی‌های و اعضای خانواده سلطنتی به بنیاد واگذار شد. بسیاری از مدیران و کارگزاران از حضور در هیئت مدیره شرکت‌های گوناگون، منافع و کمیسیون‌های کلان دریافت می‌کردند. ترکیب هیئت مدیره بنیاد پهلوی متشکل از مدیرعامل، شورای عالی و افرادی با سمت رسمی دولتی بود؛ نظیر نخست‌وزیر، وزیر دربار، رئیس مجلس سنا، رئیس مجلس و رئیس دیوان عالی کشور. نمایندگان شاه به طور مستقیم از طرف خود او منصوب می‌شدند. 🔶 هیئت مدیره، حق انتخاب مدیرعامل را نداشت و غالب اعضا به خاطر موقعیت و نقش‌شان عضویت می‌یافتند. ساختار انتخاب مدیران بسته و غیرشفاف بود. اولین مدیرعامل نیز از چهره‌های کاملاً مورد اعتماد شاه انتخاب شد. سرمایه بنیاد از درآمد زمین‌ها و شرکت‌های سلطنتی تأمین می‌شد و پول‌ها به سمت شرکت‌هایی همچون بانک عمران و پروژه‌های بزرگ ساختمانی هدایت شد و هدف تقویت بخش خصوصی و حفظ منافع اطرافیان بود. 🔷 با سرمایه کلان، با وجود ادعای اولیه حمایت از کشاورزی، منابعش را به پروژه‌های عظیم ساختمانی تغییر مسیر داد که این، نشانه‌ای از تحولات و انحراف از شعارهای اولیه بودند. بنیاد پهلوی در اسناد و اساسنامه، اهدافی چون بهداشت و رفاه و توسعه کشاورزی را ذکر کرده بود ولی تمرکز اصلی اقدامات، تجمیع ثروت، انتقال دارایی به خاندان سلطنتی و سودآوری برای اطرافیان بود. 🔶 بسیاری از پروژه‌های به ظاهر عام‌المنفعه، در اصل به نفع شرکت‌ها و افراد نزدیک شاه اجرا شد. واگذاری املاک و زمین‌های کشاورزی با شعارهای جمعی انجام گرفت اما منجربه مالکیت گروه خاصی گردید. کاهش فشار افکار عمومی درباره مالکیت فردی اموال شاه، نفوذ در اقتصاد کشور، حمایت پررنگ از بدنه رژیم، پاسخ به نظرات مشاوران خارجی و جلب رضایت مذهبیون با قالب “وقف” و “نیکوکاری”، از جمله اهداف تأسیس بنیاد بود. 🔷 ساختار بنیاد به گونه‌ای طراحی شد که هیچ نظارت واقعی بر مدیران و منافع صورت نگیرد. همین بی‌اعتنایی به اهداف عام‌المنفعه و واگذاری انحصاری مزایا، سبب افزایش نارضایتی عمومی و تکرار اعتراض اجتماعی شد. در سایه این ساختار و رویکرد، بنیاد پهلوی ابزار اصلی بقای قدرت اقتصادی سلطنت شناخته شد. اختلاف طبقاتی گسترده و نفوذ اقتصادی دربار، بخشی از زمینه‌های مخالفت و نارضایتی آشکار مردمی را فراهم آورد. 🖇 متن کامل فصلنامه را در وبسایت رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی مطالعه فرمائید 🆔 @Bonyadtarikh