🌹او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد
شهداء القدس
🕊شهید حجت الله امیدوار (حاج صادق)
🕊شهید علی آقا زاده
🕊شهید سعید کریمی
🕊شهید محمد امین صمدی
🕊شهید حسین محمدی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔅میر رضی فرمانده لشکر ۱۰ سید الشهدا بود و یدالله کلهر معاونش. هر دو اهل شهریار بودند و از کودکی با هم مأنوس.
🔹حالا در گرما گرم عملیات کربلای پنج میر رضی شهید شده بود.کلهر دیگر در حال خودش نبود. در خط مقدم درون نفر بری نشسته بود و گریه می کرد.
⚡️عبد الله میثمی به آرامی به او نزدیک شد. زیر گوشش چیزی گفت و سریع برگشت. ناگهان گل از گل کلهر شکفت و گریه هایش فراموشش شد.
🌱هیچ کس نمی دانست که میثمی در گوش کلهر چه گفته است؟ وقتی از خودش پرسیدند، گفت: شیخ به من همان جمله ای را گفت که رسول خدا (ص) در بیماری رحلتش به فاطمه زهرا (س) گفت.
او گفته بود: گریه نکن! اولین کسی که به میر رضی ملحق می شود، تو هستی.
🔸همین طور هم شد. پس از مدتی کلهر که در عملیات فاو دستش را از دست داده بود، در این عملیات هم جانش را تقدیم اسلام نمود و به یار شهیدش پیوست.
#شهید_یدالله_کلهر
#شهدا_و_اهل_بیت
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
📜 #لوح | #وصیت_نامه
#شهید_یدالله_کلهر
🌱ای بهتر از همه دوست ها مرا دریاب
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔺نگاه مستقیم به نامحرم ممنوع!
🔹غلام حسین از همان اوایل جوانی متدین و پای بند به احکام شرعی بود. سعی می کرد به صورت #نامحرم نگاه نکند.
🔸وقتی می خواست با دخترخاله اش صحبت کند، به صورت خاله اش نگاه می کرد.
🍁ما هم از او یاد گرفتیم که حدالامکان از نگاه مستقیم به نامحرم خود داری کنیم.
#شهید_حسن_باقری
#سیره_تهذیبی_شهدا
#مراقبت_از_چشم در مواجهه با نامحرم
▫️راوی: خواهر شهید
📚کتاب ملاقات در فکه؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان نشر: سوره مهر نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه ۲۹.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🌷 حدیث نصب شده در محل سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار اعضای کنگره ملی بزرگداشت ۲۴ هزار شهید تهران ۱۴۰۲/۱۱/۳
🔹امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أولیائِهِ.
«نهجالبلاغه، خطبه ۲۷»
🔸همانا جهاد در راه خدا، دری از درهای بهشت است، که خدا آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است.
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری
🔸️یاران همه رفتند...
علی نوجوان که بود، یک شب مهمان ما بود. صبح وقتی از خواب بیدار شد که نماز صبحش قضا شده بود.
خیلی ناراحت بود. وسایلش را جمع کرد و رفت.
تا مدت ها خبری از او نداشتم. بعدها فهمیدم دو هفته به خاطر یک نماز قضا شده، روزه گرفته بود.
#شهید_علی_سیفی_نسب
#سیره_تهذیبی_شهدا
#چشاندن_سختی_عبادت_به_خود
#کتاب_بیا_مشهد، نویسنده و ناشر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، چاپ ۱۳۹۵؛ ص ۲۱.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir/
سيدعباس.mp3
7.71M
🔅روایتی از عنایت امیرالمؤمنین #امام_علی (ع) به #شهید_سیدعباس_موسوی
💠امشب افطار مهمان امیرالمؤمنین هستیم....
✅شنیدم که می گفت: سید لنگه دیگر در را هم باز کن. دو سینی یک پر از غذا و دیگری پر از میوه. میوه ها و غذاهایی رنگارنگ و لذیذ.
🔅سید گفت: «امیرالمؤمنین نپسندید که ما را به کمتر از اینها مهمان کند.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir/
🔺یک لقمه ترکش!
🔹در فاصله یک ساعت و نیمه بین شوش تا فکه، روی صندلی های عقب بین حسن و مجید نشسته بودم. مجید همیشه یک قرآن جیبی همراهش بود و در هر فرصتی تلاوت می کرد. توی این فاصله داشت #سوره_فجر را حفظ می کرد.
🌀قرآنش را داد دست من و گفت: ببین درست می خوانم؟
🍁 من داشتم حفظ هایش را کنترل می کردم. وقتی رسیدیم به آیات آخر سوره فجر «یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِى فِى عِبَادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى (27-30)»، رسیدیم به فکه.
🔸مجید به حسن گفت: نمی دانم چرا آیات آخر سوره را نمی تونم حفظ کنم. گیر دارد. نمی دانم گیرش چیست؟
🔷حسن با خنده گفت: می دانی گیرش چیست؟ گیرش یک #ترکش است. گیرش یک لقمه #شهادت است. بابا! یا ایتها النفس المطمئنة در شأن امام حسین (ع) است. شوخی که نیست.
▪️راست می گفت حسن. گیر ورود به جمع یاران شهید، خصوصی های خدا، یک لقمه شهادتی بود که در فک، ساعتی بعد از این مکالمه، با هم نوش جان کردند.
#شهید_مجید_بقایی
#سیره_عبادی_شهدا
#حفظ_قرآن_شهدا
راوی: مرتضی صفاری
#کتاب_ملاقات_در_فکه؛ صفحه 300-299.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺مجید انسی داشت با #حضرت_زینب سلام الله علیها.
◾️برش اول:
🔹شب وفات حضرت زینب سلام الله علیها بود. ساعت دوازده شب، بلند شد روی یک پارچه نوشت ” یا زینب کبری (س)” و بعد زد سر در مقر تفحص. صبح که همه بیدار شدند، گفت:« امروز با نیت حضرت زینب سلام الله علیها کار می کنیم». همان روز شهید پیدا کردیم ، بعد از سه ماه.
◾️برش دوم:
🔸سوریه زیاد می رفتم. آخرین بار که مجید را دیدم، یک کاغذ داد دستم. گذاشته بود توی پاکت و چسب زده بود.
گفت” بیاندازش داخل ضریح حضرت زینب سلام الله علیها. خیلی سفارش کن. حاجت بزرگی دارم.”
☄وقتی برگشتم خبر شهادتش را دادند. حاجت بزرگش چه زود برآورده شده بود.
#شهید_مجید_پازوکی
#حضرت_زینب (س)
📚مجموعه یادگاران، جلد ۲۹، کتاب مجید پازوکی ، خاطره شماره ۸۹ و ۷۱.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀روایت دختر شهید سلیمانی از حضور حاج قاسم در داخل ضریح #حضرت_زینب سلام الله علیها
#شهید_قاسم_سلیمانی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺نماز شب خوان ریزه میزه
🔹مصطفی #بیسیم_چی ریزه میزه گروهان بود. تازه پشت لبش سبز شده بود. وقت #نماز_شب که می شد از همه جلوتر بود. بچه ها سر به سرش می گذاشتند که: «تو از جان خدا چه می خواهی که این قدر نماز می خوانی و گریه می کنی؟»
🌱در عملیات والفجر هشت تیر به شکمش خورد و شد اولین شهید گردان حضرت معصومه (س) در #عملیات_والفجر_هشت.
#شهید_سید_مصطفی_خادمی
#سیره_عبادی_شهدا
#نماز_شب_شهیدان
▫️راوی: حاج حسین یکتا
📚#کتاب_مربع_های_قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحه ۳۵۰-۳۵۱.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | معجزه انقلاب
🔹 #شهید_حسن_باقری بلاشک یک طراح جنگی است... شهیدی که مسیر حرکت از یک سرباز صفر به یک استراتژیست نظامی، را در ظرف دو سال طی کرده است!
#سالروز_شهادت
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺راهکار شهادت
🔹حسن می گفت: «با جمعی از فرماندهان سپاه رسیدیم خدمت حضرت آیت الله بهاء الدینی و از مشکلات اداره امور جنگ گفتیم. ایشان فرمودند:«ما در ایران یک طبیب داریم که شفا دهنده همه دردهاست. چرا حاجت های خود را از #امام_رضا (ع) نمی خواهید؟!».
🔸بعد از زیارت ایشان رفتیم، خدمت امام رضا (ع). یاد جمله آیت الله بهاء الدینی افتادم. فکر کردم که بهتر از #شهادت چیزی نیست که از حضرتش بخواهم و خواستمش».
⚡️هنوز یک هفته از این زیارت نورانی نگذشته بود که امام رضا (ع) همه دردهای حسن را با شهادت التیام بخشید.
#شهید_حسن_باقری
#راهکار_شهادت
#شهدا_و_اهل_بیت (ع)
#شهدا_و_امام_رضا (ع)
▫️راوی: محمد گلزاری
📚#کتاب_خط_عاشقی ۳؛ خاطرات عشق شهدا به امام رضا (ع)؛صفحه ۵۵
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺من سقای بچههای بسیجیام!
۹ بهمن سالروز شهادت نابغه جنگ، #شهيد_حسن_باقری
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺عاشق اذان
🔹از همان بچگی عاشق #اذان بود. وقتی که در همان پنج شش سالگی مشغول بازی شمشیر بازی بود، وقتی متوجه می شد وقت اذان ظهر شده است، بازی را در همان گرماگرمش رها می کرد. شمشیر چوبی اش را می انداخت و بالای درخت توت می رفت. پیراهنش را در می آورد و با صدای بلند اذان می گفت.
🔸 این رفتار آن قدر تکرار شد که رفته رفته اهل خانه و سپس در و همسایه ها او را #بلال نامیدند.
⚡️منطقه هم که رفته بود. شب جمعه ای بود که هنگام غروب هوای اذان گفتن کرد. وقتی فرمانده صدای اذانش را شنید، خیلی به وجد آمده بود، گفت:«کاش زودتر کشفت کرده بودم. از فردا دیگر از بلند گو اذان پخش نمی شود. خودت باید زحمتش را بکشی».
#شهید_عبدالله_صادق
#سیره_عبادی_شهدا
#اذان
📚#کتاب_سی_و_ششمین_روز ؛ زندگی نامه شهید عبد الله صادق. صفحه 15-17 و 98-99.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
1402-10-15-sh1.mp3
8.52M
🎙 آزاد از "ترس" (برای ما جنگیدند)
🔰#سخنرانی استاد حسن رحیمپور ازغدی
⚡️سالگشت شهادت #شهید_قاسم_سلیمانی _ دانشگاه علوم پزشکی تهران _ ۱۴۰۲
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺#سهیدانه
🌀 #شهید_عبدالله_صادق
🔺.: دختر خوب :.
#سالروز_شهادت
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺شفا یا شفاعت!
🔷مادرم به شدت مریض شده بود. خیلی هم انسان با خدایی بود. برای تشییع جنازه اش پنج هزار نفر آمده بودند. خیلی برای شفایش دعا کردم. نه تنها من، خیلی ها دعا می کردند. هر چه از امام رضا (ع) خواستم حالش بدتر می شد. با خودم گفتم: نکند مادرم گناه کبیره ای کرده که دعاها در حقش اثر نمی کند.
🔶یک شب در خواب امام رضا (ع) را در صحن گوهر شاد دیدم که بالای تختی نشسته بود. با گلایه گفتم: آقا! چرا مادرم را شفا ندادی؟
▪️گفت: بیا بالا. رفتم کنارش.
▫️گفت: تو شفای مادرت را می خواستی یا شفاعتش را؟ یک لحظه ماندم چه بگویم. تا آخر قضیه را گرفتم.
▪️گفتم: نه شفاعتش را می خواهم.
▫️اشاره کرد به مادرم که در صحن بین دو زن نشسته بود، فرمود: برو مادرت را ببین. دیدم مادرم بین دو خانم نشسته بود. یکی #حضرت_زهرا (س) بود و دیگری #حضرت_مریم . گفت: این دو نفر مرا شفاعتم کردند.
🔻بهم گفت: به بچه ها بگویید برایم گریه نکنند. چیزی هم برایم نفرستند، من این قدر وضعم خوب است که نمی دانم آن خیرات را چه کارشان کنم.
دیگر راحت شدم. راحت راحت.
#شهید_عباس_کردانی
#الهامات_و_عنایات
#دیدار_در_عالم_رؤیا
▫️راوی: مسعود اویسی به نقل از شهید عباس کردانی
📚#کتاب_عباس_برادرم ؛ صفحه 16-18.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir