مهدی هیچ وقت حاضر نشد #انصاف را زیر پا بگذارد و حق را ناحق کند.
برش اول:
یکی از برادرانش در #پمپ_بنزین دعوایش شده بود. زنگ زد که خودت را برسان. مهدی سریع خودش را رسانده بود. وقتی رسید، دید که این دو نفر سر اینکه کدام یک اول بنزین بزنند دعوای شان شده است. اول پرسیده بود: «حق با کیست؟» وقتی متوجه شد حق با مرد غریبه است، خودش برای او بنزین زد و از دلش در آورد.
برش دوم:
بچه اول مان محمد متین، آن قدر شلوغ و پر جنب و جوش بود که همه به شوخی به او #فنته88 می گفتند. می بردیمش مهد کودک، یک ساعت بعد زنگ می زدند که بیائید ببردیدش. هر وقت هم زنگ می زدند، من از محمد طرفداری می کردم. یک بار که با هم رفته بودیم مهد. داشتم ازش طرف داری می کردم. مهدی گفت: حق با مربی هاست. همین الان دیدم محمد توی حیاط داشت دو نفر دیگر را می زد.
از دستش ناراحت شدم و گفتم: مثلا تو پدرش هستی. چرا ازش طرف داری نمی کنی. گفت: من #حق را ناحق نمی کنم. الان اگه چشم روی اشتباهات پسرمون ببندیم، فردا که بزرگ می شود مسئولیم.
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#انصاف_و_حقگویی
راوی: پدر و همسر شهید
#کتاب_بابا_مهدی ؛ خاطراتی از شهید مهدی قاضی خانی؛ گردآوری: حسین سلمان زاده و علی غیوران؛ ناشر: نارگل؛ نوبت چاپ: اول-1395.صفحه 68 و 32.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
شغل آقا مهدی جمع کردن #ضایعات و نان خشک و پلاستیک و این طور چیزها بود. همیشه کلیه درد داشت. محکم می بستشان.
ضایعات را از دوره گردها می خرید و عمده ای می فروخت. اصلا بابت کارش #حجالت نمی کشید. می گفت: «نان حلال در آوردن که خجالت ندارد».
یک شب دعوت شده بودیم #تالار طلاییه برای عروسی. خیلی مرتب و شیک سوار #نیسان شدیم و حرکت کردیم. توی راه چشم آقا مهدی به مقداری #بطری_نوشابه خالی افتاد که له شده وسط خیابان افتاده بود.
سریع ترمز کرد و دنده عقب گرفت و می خواست با آن لباس ها پیاده شود برای برداشتن شان و پیاده هم شد. می گفت: «مگه میشه از اینا گذشت».
هر چه اصرار کردم که لباس هات کثیف می شود، زیر بار نرفت. می گفت: «شماها نمی دونید اینا همش پوله».
گفتم: «اگه پشت ماشین ضایعات باشه تالار راهمون نمیدن». می خندید و می گفت: «ناراحت نباش. میریم ضایعات تالار هم جمع می کنیم».
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#سیره_اقتصادی_شهدا
#کسب_روزی_حلال
راوی: همسر شهید
#کتاب_بابا_مهدی؛ خاطراتی از شهید مهدی قاضی خانی؛ گردآوری: حسین سلمان زاده و علی غیوران؛ ناشر: نارگل؛ نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵٫ صفحه ۲۸ و ۴۶.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از #وصیت_نامه_شهید_مهدی_قاضی_خانی :
در خط شهدا و امام شهدا حرکت کنید و گوش به فرمان ولی امر زمان باشید و رهبر عزیزمان را در این راه تنها نگذارید تا پرچم را به صاحب اصلی برسانند.
اگر امنیت هست در این مملکت، مدیون شهدا و کمک های رهبر عزیزمانیم. خداوند عمر با عزت به او عطا فرماید.
گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشید تا از فتنه زمان در امان باشید و نگذارید [دیگران] روی افکار و عقاید شما کار کنند. نگذارید خون شهدا پایمال شود که فردای قیامت همه ما مسئول و جوابگو باشیم.
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#ولایت_فقیه
#خون_شهدا
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از #وصیت_نامه_شهید_مهدی_قاضی_خانی:
رسول خدا (ص) فرمودند: اگر مسلمانی صدای مسلمانی را بشنود و به او کمک نکند، او مسلمان نیست.
[می خواهیم] به امام حسین (ص) ثابت کنیم که تا خون در رگ هایمان جریان دارد، نمی گذاریم به خواهرت، عمه مان زینب اهانت شود.
ای خواهران و برادران؛
بدانید سوریه #خط_مقدم ما بوده و اگر ما در آنجا حضور داریم، بدانید که هدف دشمنان رسیدن به ایران است.
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهدا_و_اهل_بیت ع
#شهدا_و_حضرت_زینب س
#دفاع_از_مظلومان
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔺قول و قرار درگوشی!
▫️پدر شهید:
🔹اربعین شهادت مهدی بود که پدر یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم، پیش من آمد، خنده کنان دست انداخت گردنم و گفت:«خوشا به سعادتت! پسرت خوب راهی رو رفت». بعد ادامه داد:«سه چهار روز قبل عکس شهید رو توی زیباشهر دیدم. اول تعجب کردم اما بعد یقین پیدا کردم که همون کسی است که پسر من را توی قبر گذاشت».
🔸 زمان تدفین پسر شهیدم، یه جوونی گریه کنان من رو به جده مون حضرت زهرا (سلام الله علیها) قسم داد که بذارم اون پسر شهیدم رو توی قبر بذاره من هم بی اختیار قبول کردم.
🌀 بعد دیدم با یه شور و حال خاصی پسرم رو توی قبر گذاشت و اون رو بوسید و حدود پنج دقیقه توی قبر در گوشی با شهیدم حرف می زد. بعد هم با چهره ای مصمم و راضی از توی قبر بیرون اومد و گفت: «حاج آقا! دعا کن منم شهید بشم!»
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#شهادت_طلبی
📚کتاب بابا مهدی، صفحه ۱۰۸.
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir