استاد هم انس خاصی با #مطاله داشتند و هم تبحر خاصی در آن دارا بودند.
برش اول:
در آن ایامی که #شهید_مطهری در مدرسه فیضیه قم ساکن بودند، شب عاشورایی به همراه دایی ام به حرم مطهر شرفیاب شدیم. وقتی ایشان را ملاقات کردیم، ما را به حجره اش دعوت کرد. شامی ساده هم بار گذاشته بودند؛ آبگوشت عدس.
چیزی که آن شب برایم جالب بود این بود که ایشان با اینکه دو مانع برای مطالعه داشتند؛ اما از آن صرف نظر نکردند؛ یکی حضور ما و هم حجره ای هایش که یکی برادرشان و دیگری آیت الله منتظری بودند و دیگری شب عاشورا.
ایشان همان طوری که کتاب دستشان بود، صفحاتی مطالعه می کردند، سپس انگشت شان را لای صفحه می گذاشتند و با ما صحبت می کردند.
برش دوم:
ایشان آن قدر در مطالعه قوی بودند که در عرض چند ساعت یک کتاب دویست صفحه ای را مطالعه و #فیش_برداری می کردند. گاهی وقت ها که ظهرها منزل ما می آمدند، بعد از ناهار کتابی برای مطالعه می خواستند. یک بار کتابی که خودم نوشته بودم را به ایشان دادم تا هم مطالعه کنند و هم راهنمایی. ایشان در همان روز تمام کتاب را مطالعه کردند و نکاتی را هم برایم نوشتند.
#شهید_مرتضی_مطهری
#سیره_فرهنگی_شهدا
#فرهنگ_کتاب_خوانی
#سیره_علمی_شهدا
#روش_موفقیت_در_تحصیل
راوی: محمد محدثی و دیگران
کتاب پاره ای از خورشید؛ گفته ها و ناگفته از زندگی شهید مطهری. نویسنده: حمید رضا سید ناصری و امیر رضا ستوده. ناشر: مرسسه نشر و تحقیقلت ذاکر. نوبت چاپ: سوم-۱۳۸۸٫ صفحه ۳۸۷-۳۸۸٫
کتاب مرتضی مطهری؛ نگاهی به زندگی و مبارزات استاد شهید مطهری، نوسنده: میثم محسنی، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: هفتم؛ بهار ۱۳۹۱؛ صفحه 51.
.
شهید مطهری:
اگر خیال می کنی که پای موعظه دیگران بنشینی و بهره ببری، اشتباه می کنی. اول باید در درون خودت واعظی ایجاد کنی، وجدان خودت را زنده کنی، آن وقت از موعظه واعظ بیرونی هم استفاده کنی.
#شهید_مرتضی_مطهری
#دیدگاه_شهدا
#کلمات_قصار_شهدا
#واعظ_درونی
#وجدان
#کتاب_مرتضی_مطهری ؛نگاهی به زندگی و مبارزات استاد شهید مطهری، نوسنده: میثم محسنی، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: هفتم؛ بهار ۱۳۹۱؛ صفحه 16.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
کتاب گویای زندگی نامه شهید مطهری در قالب #روایی
کتاب «زندگی نامه و اندیشه های استاد شهید مرتضی مطهری» در سه فصل تهیه و تنظیم شده است:
فصل اول: زندگینامه استاد مطهری؛
فصل دوم: جلوه هایی از شخصیت استاد؛
فصل سوم: شهادت استاد.
#قطعه_صوتی
#کتاب_گویا
#زندگی_نامه_شهدا
#شهید_مرتضی_مطهری
📺مرجع صوت و تصویر فرهنگ جهاد و شهادت
👇
@khateshahadat
محال است که انسان نماز درست و مقبول بخواند و دروغگو باشد. محال است که نماز صحیح و درست بخواند و دلش به طرف غیبت کردن برود.
#شهید_مرتضی_مطهری
#دیدگاه_شهدا
#کلمات_قصار_شهدا
#واعظ_درونی
#وجدان
#کتاب_مرتضی_مطهری ؛نگاهی به زندگی و مبارزات استاد شهید مطهری، نوسنده: میثم محسنی، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: هفتم؛ بهار ۱۳۹۱؛ صفحه 14.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
حاجی دنیای نیروهایش بود. دعاهای کمیل و ندبه رااز حفظ بود. آنقدر تکرار می کرد که همه فهمیده بودند حفظ است.
فرمانده بود؛ ولی هیچ کس ندید جلوی تویوتا بنشیند. یک تکه ابر داشت عقب تویوتا. هر کجا می خواست برود، اگر راننده نبود می دوید می نشست پیش تویوتا روی همان تکه ابر.
کسی هم اصرار نمی کرد جلو بنشاندش. چون می دانستند فایده ندارد.
#شهید_محسن_حاجی_بابا
#سیره_مدیریتی_شهدا
#مردمی_بودن_و_نداشتن_حاشیه_امن
راوی: حاج حسین یکتا
#کتاب_مربع_های_قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحه 113.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
نزدیک اذان صبح در خواب، از #امام_حسین (ع) یک پیام شفاهی دریافت کرده بود و یک پیام کتبی.
پیام شفاهی وعده ملاقات امام حسین (ع) بود و در نامه حضرت نوشته بود:
چرا این روزها کمتر #زیارت_عاشورا می خوانی.
وقتی بیدار شد حال بارانی داشت.
چند شب بعد شهید شد.
امام حسین (ع) آمده بود دنبالش.
#شهید_محمد_باقر_مؤمنی_راد
#شهدا_و_اهل_بیت ع
#شهدا_و_امام_حسین ع
#عنایات_و_کرامات_شهدا
راوی: حاج علی سیفی
#کتاب_خط_عاشقی۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۴۷ .
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
کتاب گویای دخترم ناهید در قالب #روایی
رمان «دخترم ناهید» با اشاره کوتاهی به گذشته، روز روبوده شدن شهید ناهید فاتحی کرجو آغاز می شود و تا شهادت و زنده به گور کردن این شهید ادامه دارد.
ناهید فاتحی کرجو، چهارم تیر ماه سال 1344 در سنندج متولد شد. وی از نوجوانی با گروه های مبارز مسلمان همکاری نزدیک داشت و دیگر همسالانش را نسبت به ظلم و ستم رژیم پهلوی آگاه می کرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت های دینی و انقلابی اش ادامه داد و تا آن جا پیش رفت که گروهک کومله در کردستان تاب نیاورد و او را در حمله ناجوانمردانه ای به اسارت گرفت.
وی پس از تحمل ماه ها شکنجه و رنج اسارت در تاریخ دهم تیر 1361 و در هفده سالگی به شهادت رسید.
#قطعه_صوتی
#کتاب_گویا
#کتاب_دخترم_ناهید
#شهیده_ناهید_فاتحی_کرجو
📚کتابخانه گویای فرهنگ ایثار و شهادت
https://eitaa.com/joinchat/1721434161C5242eca633
32.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ گرامی داشت مقام حضرت خدیجه (سلام الله علیها)
سال نمای زندگی شهید حسین قجه ای
سال نمای زندگی شهید حسین قجه ای
فرمانده گردان سلمان فارسی تیپ محمد رسولالله (ص) تهران
۱۳۳۷؛ (۶ مرداد) ولادت در زرین شهر اصفهان
۱۳۴۴؛ شروع تحصیلات ابتدایی در مدرسه ابتدایی مهرگان زرین شهر
۱۳۵۳؛ ورود به عرصه مبارزات سیاسی
۱۳۵۵؛ کسب مقام اول در مسابقات کشتی قهرمانی اصفهان
۱۳۵۶؛ کسب مقام اول در مسابقات کشتی قهرمانی اصفهان
۱۳۵۶؛ مهاجرت به قم و دستگیری توسط ساواک
۱۳۵۷؛ عضویت در کمیته انقلاب
۱۳۵۸؛ نقش مؤثر در راه اندازی سپاه زرین شهر
۱۳۵۸؛ فرماندهی سرکوب گروههای آشوبگر کردستان و قلع و قمع ۶۰۰ نفر از آنان در تپههای اطراف سنندج
۱۳۵۸؛ (پاییز) انتصاب به مسئولیت عملیات سپاه پاسداران زرین شهر پس از بازگشت از سنندج
۱۳۵۹؛ (پاییز) اعزام به مریوان جهت مبارزه با ضد انقلاب
۱۳۵۹؛ (پاییز)انتصاب به سمت فرماندهی محور دزلی
۱۳۶۰؛ شرکت در عملیات محمد رسول الله (ص) با سمت فرمانده محور عملیات
۱۳۶۱؛ (اردیبهشت) فرماندهی گردان سلمان در عملیات بیتالمقدس
۱۳۶۱؛ (۱۵ اردیبهشت) شهادت در عملیات بیت المقدس در جاده اهواز خرمشهر
مزار: گلستان شهدای زرین شهر
#شهید_حسین_قجه_ای
#زندگی_نامه_شهدا
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
حاج احمد متوسلیان برای چهلم حسین به زرینشهر آمد و با همرزمان حسین به مزار فرزندم رفتند، حاج احمد خودش را روی قبر انداخت و بعد از اینکه که خوب گریه کرد، گفت: چرا قبر حسین این قدر غریب است؟
چند نفر از مسئولان شهر هم که آنجا بودند توجیه کردند که به زودی قبر حسین را ساماندهی میکنیم و...
حاج احمد گفت: لازم نکرده! و بعد هم دست توی جیبش کرد و مقداری پول درآورد و به یک نفر گفت: تا دو ساعت دیگر که من توی این شهرم، باید این قبر درست بشه.
حجله حسین را با دست خودش بالای سرقبر حسین نصب کرد، وقتی کار تمام شد، نگاهی به عکس داخل حجله انداخت و گفت: حسینم چرا تو در شهر خودت این قدر غریب و مظلومی؟
راوی: حاجیه خانم فاطمه صادقزاده مادر شهید
کتاب_الان_وقت_خستگی_نیست ؛ خاطرات شهید حسین قجه ای. نوشته احمد مدحی. ناشر: نشر ستارگان درخشان. نوبت چاپ: سوم-1392. صفحه 110.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/