eitaa logo
برش‌ ها
412 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
452 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) برش هایی از سیره حضرتش را در لینک زیر مشاهده بفرمائید. http://ytre.ir/uXs @boreshha
مجید استعداد خاصی در فراگیری زیان داشت. وقتی سقز مدرسه می رفت همانجا زبان_کردی را از دانش آموزان یاد گرفته بود و یک نوار کردی آورده بود و برای ما ترجمه می کرد. همین زبان کردی هم در شناسایی ها چقدر به درد مان خورد: در یکی از شناسایی ها با این که لباس کردی تنمان بود، کردها به ما مشکوک شدند. طرف ما که آمدند؛ مجید ماند با آنها صحبت کند. ما هم به راه خود ادامه دادیم. از دور می دیدیم که هر چه سؤال می پرسیدند با تسلط به زبان کردی و با اعتماد به نفس پاسخ شان را می داد. گویی یکی از خودشان است. بالاخره دست از سر ما برداشتند. با وجود خستگی روزانه، ضبط صوت می گذاشت کنار و مکالمه_انگلیسی را یاد می گرفت. توصیه اش یادگیری زبان_عربی بود: امیدوارم دوستان و رفقا؛ هم د ردرجه اول به عنوان یک فریضه مذهبی و در درجه دوم به عنوان یک وظیفه ملی و برای ابقای فرهنگ اسلامی فارسی، کوشش کنند که زبان عربی را به خوبی یاد بگیرند که بتوانند از متون عربی استفاده کنند. قرآن بخوانند؛ نهج البلاغه بخوانند؛ دعای ابوحمزه بخوانند و لذت ببرند. نماز بخوانند در نماز لذت ببرند و حضور_قلب پیدا کنند. قنوت های خودشان را بفهمند چه می گویند.و امیدوارم همه شما موفق باشید. والسلام راوی: خواهر شهید و محمد خوش نویس کتاب_شهید_مجید_زین_الدین ؛ نویسنده: لیلا موسوی؛ ناشر: حماسه یاران؛ نوبت چاپ: اول-۱۳۹۳ ؛ صفحات ۱۷،۲۲،۳۷و ۵۱. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
می دانستم ابراهیم عاشق #حضرت_زهرا (س) و مجالس منتسب به ایشان است. یک شب به اصرار بردمش جلسه معروف به #عید_الزهرا (س) شب #نهم_ربیع . فکر می کردم ابراهیم از حضور در این جمع خوشحال باشد. مداح جلسه به خیال خودش برای شادی دل حضرت زهرا (س)، حرف های زشتی به زبان می آورد. اواسط جلسه بود که ابراهیم دیگر طاقتش طاق شد. به من اشاره ای کرد و باهم بیرون رفتیم. خیلی به هم ریخته بود. خطاب به من با عصبانیت دستش را تکان می داد و گفت: «توی این مجالس #خدا پیدا نمی شود. همیشه جایی برو که حرف خدا و اهل بیت (ع) باشد». این جمله را چند بار تکرار کرد. بعدها که نظر علما را درباره این مجالس و #ضرورت_حفظ_وحدت دیدم، به دقت نظر ابراهیم بیشتر پی بردم. #شهید_ابراهیم_هادی #سیره_فرهنگی_شهدا #مبارزه_با_انحرافات_هیئات_مذهبی #مراسم_عید_الزهرا (س) #خاطرات_مناسبتی (شب نهم ربیع) #کتاب_سلام_بر_ابراهیم ؛ زندگی نامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی؛ نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و نشر شهید ابراهیم هادی؛ نوبت چاپ: یکصد و سی و ششم (هشتادم ناشر) -۱۳۹۶؛ جلد اول، صفحه 162. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج حسن همیشه نوجوانان و #جوان ها را با خودش جمع می کرد می برد #کوهنوردی . بودند در بین بچه ها کسانی که حرمت ایشان را آن طور که لازم بود ادا نمی کردند. حتی یکی از بچه ها بود که ایشان را با اسم کوچک صدا می کرد. این فضا خیلی اذیتم می کرد. یک بار بهش گفتم: حاج حسن! اگه اجازه دهی می خواهم به این شخصی که شما را با اسم کوچک صدا می کند، تذکری دهم. ایشان ممانعت کرد و گفت: این بچه ها الان با فضای اینترنتی و #مجازی سر و کار دارند. کوچه و خیابان هم که پر از گناه است. همین که ما بتوانیم یک ساعت این ها را از آن محیط گناه دور کنیم، این یعنی چکیده و حاصل تمام کار کوهنوردی ما. #شهید_حسن_طهرانی_مقدم #سیره_فرهنگی_شهدا #راهکار_مبارزه_با_تهاجم_فرهنگی #کتاب_با_دست_های_خالی ؛ خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم؛ نویسنده مهدی بختیاری؛ نشر یا زهرا (س)، چاپ سوم- پاییز ۱۳۹۵؛ صفحه ۹۷. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
یک حرکت حیاتی بود، یک نفس کشیدن بود برای این ملّت؛ نفس نمی کشیدیم، می مردیم؛ این را باید زنده نگه داشت. (۱۳۹۵/۱۲/۱۶) @boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
آقا تهرانی. ثمره خون شهیدان.mp3
2.08M
ثمره زحمات شهدا و امام عزیز این کیف معنوی است که من و شما داریم می بریم... @khateshahadat
روز #عاشورا بود. در منطقه ای بودیم که سه ماه بود که هیچ پیش روی در آن اتفاق نیفتاده بود و محمود عزم کرده بود تحرکی بیافریند. باهم قرار گذاشتیم به یاد لب های #تشنه امام حسین (ع) آب نخوریم. محمود گفت: امروز باید برویم و خون خود را فدای اسلام کنیم و این منطقه را از دست دشمن نجات دهیم. امروز یا به ملاقات خدا می رویم و یا به زیارت امام حسین (ع). نیروها را به سه گروه تقسیم کردیم و به دشمن حمله کردیم. گویا دشمن کور شده بود و هیچ تحرکی نمی کرد. جلوی سنگرهای عراقی ها می رفتیم و عراقی ها اسلحه ها را می انداختند و فرار می کردند. محمود و شهید محمد یوسفیان برای خاموش کردن تانکی رفتند که مزاحم بچه ها شده بود. غروب آن روز پیکر محمود و شهید یوسفیان را به عقب منتقل کردیم. خوش به حال محمود که شهید عصر عاشورا شد. #شهید_محمود_اخلاقی #شهدا_و_اهل_بیت (ع) #شهدا_و_امام_حسین (ع) #خاطرات_عاشورایی #کتاب_نذر_قبول ؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحات ۶۷ و ۷۱-۷۰. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
آمیخته با عطر سفر کوچه ی ما خود در دل ماست رهگذر کوچه ی ما هر روز مراقب است تا گم نشویم آن نام که ایستاده در کوچه ی ما [میلاد عرفان پور] @boreshha
بزرگداشت در زندان های عراق باز نشر به خاطر اهمیت و مناسبت👇
دوشنبه دوم آبان ۱۳۶۷بود که در کمپ ملحق تکریت بودیم. ظهر ستوان فاضل وارد کمپ شد. ولید و سعد که مقداری شکلات دستشان بود کنار ستوان فاضل ایستاده بودند. ستوان فاضل گفت: رئیس القاعد به مناسبت دوازدهم ربیع الاول صلی الله علیه و آله و سلم برای شما فرستاده او حتی به اسرای جنگی هم فکر می کند رئیس القائد صدام حسین این شکلات‌ها را شخصا دستور داده برای اسرا بیارن. به دستور او شکلات ها را بین بچه‌های بازداشتگاه تقسیم کردند رامین حضرت زاد که آدم باهوشی بود گفت: شکلات ها رو نخورید. نگه دارید برای روز تولد پیامبر اکرم بدیم به خود عراقی ها. سی چهل نفر از بچه‌ها شکلاتها را به رامین دادیم. دلم برای خوردن شکلات ها لک می زد. برای ما که مدتها شکلات نخورده بودیم، خوردن آن شکلات ها لذت داشت. رامین شکلاتها را نگه داشت. شنبه هفتم آبان ۱۳۶۷ تکریت کمپ ملحق امروز هفتم ابان 67، قرار بود رامین حضرت زاد سراغ نگهبان ها برود و به آنها شکلات تعارف کند. رامین رفت نگهبان ها تعجب کردند می دانستند این همان شکلات هایی است که چند روز قبل به مناسبت دوازدهم ربیع‌الاول به اسرا داده بودند. چند نفرشان خوردند ولید از رامین پرسید به چه مناسبتی این شکلاتها رو آوردی؟ رامین گفته بود به مناسبت هفدهم ربیع الاول میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم. رامین برای اینکه عصبانیت ولید حامد و موذن درجه‌دار استخباراتی را کم کند گفت: دوازدهم ربیع الاول میلاد پیامبر به روایت هفدهم ربیع الاول میلاد پیامبر به روایت شیعه است ما توی تقویم سالانه مون هفته ای داریم به نام . این هفته از روز میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به روایت اهل سنت شروع میشه و تا میلاد پیامبر اکرم به روایت شیعه ادامه داره. این هفته برای برای اینکه دشمنان نتونند تفرقه بین ما به وجود بیارن. موذن به رامین گفته بود: رهبر شما با همین تدبیرش تونست حکومت شاه رو سرنگون کنه و و شوروی رو عصبانی کنه. کتاب ، یادداشت های روزانه سید ناصر حسینی‌پور از زندان‌های مخفی عراق چاپ شصت و دوم# صفحات صفحه ۳۹۶ و ۳۹۷و ۴۰۴ و ۴۰۵. @boreshha
عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ رَفَعَهُ‏: «أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع خَطَبَ يَوْمَ الْجَمَلِ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الْمَوْتَ لَا يَفُوتُهُ الْمُقِيمُ وَ لَا يُعْجِزُهُ الْهَارِبُ لَيْسَ عَنِ الْمَوْتِ مَحِيصٌ وَ مَنْ لَمْ يَمُتْ يُقْتَلْ وَ إِنَّ أَفْضَلَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّيْفِ أَهْوَنُ عَلَيَّ مِنْ مِيتَةٍ عَلَى فِرَاشٍ. (وسائل الشيعة ؛ ج‏15 ؛ ص14). حضرت علی علیه السلام د رروز خطبه ای را خطاب به یارانش ایراد نموده ، در آن خطبه فرمودند: خواهنده‏اى شتابان است، كه ثابت قدم و فرارى از دستش نروند. هر کس نمیرد، خواهد شد. گرامى‏ترين مرگ ها شهادت است. قسم به آن كه جان فرزند ابو طالب در اختيار اوست هزار ضربه شمشير بر من آسان تر است تا مرگ در بستر در غير طاعت خدا. @boreshha
برش های مربوط به این شهید عزیز را در اینجا مشاهده بفرمایید. http://ytre.ir/wdI
شهید طهرانی #صهیونیست ها را دشمن درجه یک و نابودی آنها را آرمان خود می دانست. تمام برنامه هایی هم که داشت همه در جهت همین هدف بود. می گفت: «نابود کردن #اسرائیل فقط به دست شیعه است. خود اسرائیلی ها هم متوجه شده اند و دارند کار می کنند. ما هم نباید بی کار بنشینیم». معتقد بود این کار فقط از عهده شیعه بر می آید و فرق و مذاهب دیگر موفقیت چندانی د راین عرصه نخواهند داشت. ایشان در نامه ای که به مناسبت بیست سالگی #صنعت_موشکی سپاه به مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۳ نوشته بود، آورده است: «به خدای عز و جل! اگر برادرانه همه امکانات و توان خود را با درایت به کار ببندیم و توکل به خدای متعال نماییم و جهت اعتلای اسلام عزیز و یاری #رهبر بزرگ و مظلوم خود هم قسم شویم، دشمن قدار #آمریکا و رژیم نحس #یهود صهیونیستی را به خاک مذلت و نیستی می نشانیم (بإذن الله و خواست خداوند کریم) و پرچم پر افتخار اسلام را بر جنازه های نحس آنان، مقتدرانه به اهتزار در می آوریم. ان شاء الله». یک هفته قبل از شهادتش گفت: «روی #قبرم بنویسید این آدم می خواست اسرائیل را نابود کند». #شهید_حسن_طهرانی_مقدم #سیره_سیاسی_شهدا #دشمن_شناسی_در_سیره_شهدا #نابودی_اسرائیل #کتاب_با_دست_های_خالی ؛ خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم؛ نویسنده مهدی بختیاری؛ نشر یا زهرا (س)، چاپ سوم- پاییز ۱۳۹۵؛ صفحه ۱۱۹ و ۱۰۵. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شهید بهاء سلیم ابوالعطاء عضو ارشد شاخه نظامی حرکة جهاد اسلامی فلسطین (سرایا القدس) و فرمانده منطقه شمال غزه را گرامی می داریم. وی در زمره خطرناک ترین شخصیت ها علیه اسرائیل در کنار سید حسن نصر الله و قاسم سلیمانی ذکر می شد. وی همواره در لیست تحریم های آمریکا و لیست تروز رژیم صهیونیست قرار داشت. @boreshha
مجید همیشه و مخفی کاری را دوست داشت. در دوران دبیرستان با اینکه از نظر خط و خطوط سیاسی همه باهم بودیم، اما عضویتش را در انجمن اسلامی دبیرستان مخفی می کرد. در جبهه هم همین طور بود. یک بار ازش پرسیدیم در جبهه غذا چه می خورید. گفت: «بیشتر می خوریم». فکر می کردیم حتما ماهی را می گیرند و به علت نبود امکانات آب پزش می کنند؛ اما بعدا که از رفقایش پرسیدیم معلوم شد خیلی وقت ها که غذا به خط مقدم نمی رسد نان خشک ها را در آب رودخانه خیس می کنند و می خورند. راوی: پدر شهید ؛ نویسنده: لیلا موسوی؛ ناشر: حماسه یاران؛ نوبت چاپ: اول-۱۳۹۳ ؛ صفحات ۲۱ و ۲۵. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوه باشی سیل یا باران... چه فرقی می‌کند سرو باشی باد یا توفان.... چه فرقی می‌کند مرزها سهم زمینند و تو سهم آسمان آسمان شام یا ایران چه فرقی می‌کند مرز ما عشق است هر جا اوست آنجا خاک ماست سامرا، غزّه، ، تهران چه فرقی می‌کند قفل باید بشکند باید را بشکنیم حصر و آبادان چه فرقی می‌کند هر که را صبح نیست شام مرگ هست بی شهادت، مرگ با خسران چه فرقی می‌کند شعله در شعله تن ققنوس می سوزد ولی لحظه ی آغاز با پایان چه فرقی می کند شاعر: سید محمد مهدی شفیعی @boreshha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمود برای کمک به و دست از پا نمی شناخت: برش اول: کفشش آن قدر کهنه و پاره بود که پایش روی زمین کشیده می شد. رفتم کنارش و گفتم: محمود! این کفش ها چیست که پوشیدی؟ با خنده گفت: در راه کسی را دیدم که هایش خیلی کهنه و پاره بود، کفش هایم را با او عوض کردم. برش دوم: آمده بود ده تومان پول کند. اصرار کردم برای چه می خواهد. گفت: پدرم هر سه روز، ده تومان به من می دهد و من آن را به دو خانواده می دهم. الان چند روز است که پدرم را ندیده ام و آن خانواده ها منتظر کمک من هستند. برش سوم: در کمک به فقرا حد و مرز نمی شناخت. آمد پیشم و گفت: یک خانواده فقیر را می شناسم که اگر داشته باشند، خودشان کار کرده و از گدائی نجات پیدا می کنند. با اصرار پول چرخ خیاطی را گرفت و رفت. راویان: ابراهیم اطمینان و مهدیان ؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحات ۳۳ و ۳۴ و ۴۷. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/