eitaa logo
اندیشکده برهان
153 دنبال‌کننده
74 عکس
1 ویدیو
3 فایل
Borhan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 واکاوی سلسله ریشه‌های تاریخیِ واقعه 👈🏻 قسمت 4️⃣؛ برخی سیاست‌های خلفای نخستین، زمینه‌ساز رخداد عاشورا 💡 وقوع انحرافات بنیادین در امت اسلام، به رخداد ختم نشد، بلکه منتخب سقیفه و جانشینان پس از وی ـ که سه خلیفه‌ی اول مسلمین را شامل می‌شدند ـ با برخی سیاست‌گذاری‌های خود، در طول سالیان متمادی، زمینه‌ی واقعه‌ی عاشورا را در سال 61هجری فراهم نمودند: 1️⃣ ماحصل فتوحِ نخستین: قداست یافتن خلفا و به حاشیه رفتن پیامبر (ص)؛ نخستین ـ فارغ از نقد و بررسی آن ـ یک پی‌آمد مهم و تعیین‌کننده برای امت اسلام داشت: پیروزی‌های شگرف به لحاظ وسعت‌ قلمرو از یک‌سو و تقسیم غنائم‌ سرشار از سوی دیگر، خلفا را در نزد بسیاری از بزرگان، به نهایتِ محبوبیت رساند. به این ترتیب، محبوبیت خلفای نخستین در نزد بسیاری از صحابه‌ی کبار ـ که به سبب فتوح، ثروت بیشتری نصیب آنان شده بود ـ تا بدانجا رسید که سیره‌ی این خلفا، بعدها سیره‌ای هم‌سنگ با و سیره‌ی رسول او تلقّی شد! در چنین فضایی، طبیعی به نظر می‌رسید اگر اهل‌بیت پیامبر (ص)، در نگاه بسیاری از بزرگان امت، به حاشیه رانده شوند. در حقیقت به حاشیه رفتن اهل‌بیت (ص)، پروژه‌ای بلندمدت بود که با اجتماع سقیفه کلید خورد، با فتوح استمرار پیدا کرد و نهایتاً ثمره‌ی خود را در ماجرای عاشورا، تمام و کمال بروز داد. 2️⃣ اعمال سیاست «تفضیل مالی»؛ یکی از مهم‌ترین این سیاست‌ها، سیاست خلفای دوم و سوم در برخورد با بیت‌المال بود. توضیح آن‌که در زمان حیات نبی اکرم (ص)، خودِ آن حضرت در سیاست تقسیم بیت‌المال، مساوات را به طور کامل رعایت می‌کردند و بین نومسلمانان و (یعنی کسانی که در زمره‌ی اسلام‌آورندگانِ نخستین بودند)، فرقی قائل نمی‌شدند (سیاست ). البته پس از رحلت (ص)، منتخب سقیفه نیز در استمرار این سیاست موفق بود؛ اما زمانی که جناب عمربن‌خطاب خلیفه شد، سیاستی را در مباحث مالی پایه‌ریزی کرد که بعدها مشکلات زیادی به همراه آورد: در جریان فتوح، غنایم فراوانی‌ از‌ سرزمین‌های مفتوحه به منتقل شد، اما تقسیم ناعادلانه‌ی این غنائم‌ در‌ بین مسلمانان، شکاف طبقاتیِ‌ عمیقی‌ میان مسلمین ایجاد کرد. این سیاست ـ که سیاست «تفضیل مالی» نامیده می‌شد ـ بدین صورت بود که بین و غیرعرب، زن و مرد، آزاد و بنده، سابقون و نومسلمانان، قریشی و غیر قریشی و دوگانه‌هایی از این دست، در اختصاص بیت‌المال، تمایز قائل می‌شد. بدین ترتیب، آن دسته از عرب‌های که اتفاقاً سوابق دیرینه‌ای در اسلام آوردن داشتند، روزبه روز سرمایه‌دارتر شده و بر خوی اشرافیت آنان افزوده شد. ❌ با مرور چنین اوضاعی، شاید بهتر بتوان معنای آن کلام عمیق سیدالشهدا (ع) را خطاب به لشکریان پرهیاهویِ درک نمود که فرمودند: «...آري، در اثر هداياي حرام كه به دست شما رسيده و در اثر حرام‌هایی كه شكم‌هاي شما از آن‌ها انباشته شده، خداوند اين چنين بر دل‌هاي شما مُهر زده است. واي بر شما! چرا ساكت نمي‌شويد؟! چرا به سخنانم گوش فرا نمي‌دهيد؟!...» 3️⃣ منع نقل و کتابت حدیث؛ جناب ابی‌بکر با این استدلال که را داریم، با جمع‌آوری مخالفت کرد. وی پس از رحلت رسول خدا (ص)، خطاب به مردم گفت: 💬 «ای مردم! شما از رسول خدا احادیثی نقل می‌کنید که در آن‌ها اختلاف است و [بنابراین] مردمانِ پس از شما، قطعاً اختلاف‌شان در این باب شدیدتر از شما خواهد بود. پس ای مردم! از رسول خدا چیزی نقل نکنید. هرکس، در این‌باره از شما چیزی پرسید، به او بگویید: کتاب خدا در میان ما و شما [بس] است؛ پس حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانید.» جناب و نیز هم‌چون جناب ، با جدّیت، سیاست منع کتابت حدیث را دنبال نمودند. مثلاً جناب عمر به شهرها بخش‌نامه کرد که هرکس حدیثی نوشته، باید آن را نابود کند. وی پس از جمع‌آوری بسیاری از احادیث، دستور داد آن‌ها را بسوزانند. 📚 پی‌نوشت: برای آگاهی از مستندات این نوشتار، می‌توانید به گفتار سوم از کتاب «شجره خبیثه جهل و کینه» مراجعه فرمایید. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 واکاوی سلسله ریشه‌های تاریخیِ واقعه 👈🏻 قسمت 6️⃣؛ خَلق بدعت‌های بسیار از سوی 💡 اگرچه ذکر مصادیقِ بدعت‌گذاری‌های معاویه بسیار است، اما بنای نوشتار حاضر بر ‌آن است که بیش‌تر به آن دسته از بدعت‌های معاویه بپردازد که به نحوی غیرمستقیم، در وقوع رخداد عاشورا مؤثر بوده است. 1️⃣ سیاست جعل حدیث؛ معاویه‌ افرادی‌ را‌ صرفاً برای استخدام کرده بود که آنان، احادیث‌ زیادی‌ را در فضیلت و مذمت می‌ساختند و حتی‌ ، اساساً‌ در چنین فضایی شکل گرفت. در مکتوبات آنان، تهمت‌های ناروایی بر خاندان عصمت و طهارت وارد‌ شد‌ تا‌ آن‌جا که در نهایت، قیام (ع) برای احیای سنّت نبوی (ص)، به عنوان‌ «شورشی» معرفی گردید که نظم عمومی جامعه‌ی اسلامی را بر هم زده است‌! در‌ مقابل، به جای محکوم کردن به دلیل ارتکاب اَعمال ضدانسانی،‌ رفتار او را با این توجیه که‌ عمل‌ به «اجتهاد» کرده، تصدیق و تأیید کردند! 2️⃣ تبدیل به ؛ معاویه، به نوعی، اولین «» دوره‌ی اسلامی است. عملکرد وی در تثبیت جایگاه «سلطنت» به جای «خلافت»، روندی بلندمدت بود. نقل است که وقتی جناب عمربن‌خطاب، بر سر راه خود به از کناره‌های شام عبور می‌کرد، به سوارانِ مجلّل و محتشمی برخورد. رئیس این سواران، معاویه بود. با دیدن جاه و تشریفات او اظهار تعجب کرد و گفت: «این وضع، آیا محمدی (ص) است یا کسروی؟!» معاویه پاسخی نداشت، اما از روی سیاست فوراً گفت: «چون من در مرزهای اسلامی زندگی می‌کنم، جاه و جلال من نشانه‌ی عظمت و حشمت اسلام است!» 3️⃣ تکیه‌ی افراطی بر عنصر «عربیّت» و تحقیرِ غیرعرب‌های امت رسول‌الله (ص)؛ معاویه مبنای حکومت‌ خود‌ را بر قومی و قبیله‌ای‌ استوار‌ کرده بود. احیای‌ ملی‌گرایی و عُروبت (عرب‌گرایی) شعار‌ بنی‌امیه‌ در‌ حاکمیت خود بر‌ جامعه‌ای‌ بود که بخش قابل‌‌توجهی‌ از آن را و مسلمانانِ غیرعرب تشکیل می‌دادند. معاویه برای اجرای سیاست عرب‌گرایی‌ خود‌، در بخشنامه‌ای به ـ حاکم‌ بصره و سپس‌ کوفه‌ ـ دستور‌ می‌دهد که سهمیه‌ی‌ موالی و عجم را از بیت‌المال کم کند، در جنگ‌ها را سپر سازد، هیچ‌یک‌ از‌ عجم‌ها را مناصب‌ دولتی‌ نداده و اجازه ندهد که آنان با دختران عرب ازدواج کنند... تا آنان را تحقیر‌ نماید. 4️⃣ ، مستمسکی برای توجیه فجایع امویان؛ اساس تفکرِ «مرجئه»، عبارت بود از این‌که: ایمان، تنها اعتقادی قلبی است و با وجود ایمان، هیچ گناهی به انسان ضرر نمی‌رساند. کسی که در دل مؤمن باشد، هر چند با زبان اظهار کفر نماید یا در عمل کند، چون از دنیا رود، داوری در خصوص اهل یا بودن او، باید تا روز قیامت به تأخیر افتد و دیگران حق ندارند در این خصوص قضاوتی نمایند. این تلقی، به زبان امروزی، اینطور می‌شود: «هر کاری می‌خواهی بکن، فقط دلت پاک باشد»! ❌ اساساً تلازم و هماهنگی خوبی میان عملکرد سیاسیِ امویان و تفکر مرجئه وجود داشت. در پناه چنین تفکری، یک حاکم عیّاش به راحتی می‌توانست ادعای ایمان کند و سپس هر عملی که می‌خواهد انجام دهد و بعد از آن، با تکیه به پندارهای مرجئه، خود را رستگار بداند. 5️⃣ سبّ و لعن علی (ع) بر سر منابر، به مثابه بخشنامه‌ای رسمی؛ یکی از بدعت‌های معاویه که ابتدائاً شکلی محدود داشت، اما اندک‌اندک ابعادی گسترده به خود گرفت و در قالب «بخشنامه‌ای رسمی» به سرار بلاد اسلامی ابلاغ شد، حکم سب و لعن علی (ع) بر سر منابر بود. 📜 نقل است که گروهی از بنی‌امیه به معاویه گفتند: ای امیرالمؤمنین! تو به آن‌چه آرزو داشتی (سلطنت) رسیدی، چه بهتر که دیگر دست از این مرد [مقصود، علی (ع) است] برداری و لعنش نگوئی. معاویه گفت: نه، به خدا قسم چندان به این عمل ادامه می‌دهم تا کودکان با این روش بزرگ شوند و بزرگ‌سالان با این خوی و منش به پیری برسند تا دیگر کسی فضلیتی درباره‌ی علی [ع] ذکر نکند! ⛔️ این روند تا بدانجا پیش رفت که نه‌تنها پیروی از سلاله‌ی پاک رسول خدا (ص)، زشت شمرده می‌شد، بلکه حتی بردن نام آنان نیز در جامعه غیرممکن بود تا بدین ترتیب، یک نسل کامل با بغض و عداوت علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) خو گیرند و رشد کنند و این کینه و عداوت را سینه‌به‌سینه به نسل‌های بعد ـ تا بزنگاه عاشورا ـ منتقل نمایند. 📚 پی‌نوشت: برای آگاهی از مستندات این نوشتار، به گفتار پنجم از کتاب «شجره خبیثه جهل و کینه» مراجعه فرمایید. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR