🔶 واکاوی سلسله ریشههای تاریخیِ واقعه #عاشورا
👈🏻 قسمت 2️⃣؛ فهم نادرست بنیامیه از مسئلهی رسالت و امامت
❌ تاریخ گواه است که بنیامیه، پس از بعثت رسول خدا (ص) و حتی پس از #فتح_مکه ـ به عنوان مقطع تاریخی کُرنش آنان مقابل قدرتنمایی اسلام ـ اساساً هیچگاه مفهوم رسالتِ نبی اکرم (ص) و امامتِ امامان از #بنیهاشم را «از زاویهی دید اهلبیت (ع)» درک نکردند.
آنان نفوذ #رسول_خدا (ص) و #ولایت الهی را امری دنیوی و چیزی شبیه به #سلطنت و تلاش برای کسب قدرت میپنداشتند که طی آن، محمدبنعبدالله، فرزندی از فرزندان هاشمبنعبدمناف، سرانجام موفق شده بود در درگیری تاریخیِ میان فرزندان #عبدمناف، گوی سبقت را از فرزندان #عبدشمس، برادر #هاشم برباید و لذا تفوّق و برتری، پس از سالها که از فوت هاشم میگذشت، دوباره به اردوگاه فرزندان هاشم بازگردد!
🔹 تقابل این دو تیرهی سرشناس #قریش، با بعثت پیامبر ـ که خود نیز از تیرهی #بنیهاشم بود ـ نه تنها به پایان نرسید، بلکه صورت جدّیتری به خود گرفت، چرا که بنیامیّه حتی ادعای نبوّت حضرت رسول (ص) را نیز در راستای رقابت تیرهای و درونقبیلهای تفسیر میکرد و این تلقی از بعثت را، نسل به نسل به فرزندان خود منتقل نمود تا اینکه در حادثهی عاشورا، مبتنی بر همین نگاه، #یزید هم آن رویاروییِ عظیمِ تاریخ را صرفاً صفآراییِ فرزند عبدشمس مقابل فرزند هاشم تفسیر نمود.
📜 تاریخ شواهد متعددی را برای اثبات این مدعا ارائه میدهد که در ادامه، به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
1️⃣ در زمان خلافت جناب #عثمان، روزی #ابوسفیان بر او وارد شد و گفت: «این #خلافت پس از قبیلهی تَیْم (اشاره به جناب #ابوبکر) و عَدی (اشاره به جناب #عمر) به تو رسیده است. اکنون آن را چون توپ میان قبیلهی خودت بگردان و پایههای آن را #بنیامیه قرار ده! پس همانا بدان که مسئله، فقط مسئلهی فرمانروایی است (نه خلافت الهی و اسلامی!)؛ من که بهشت و دوزخی نمیشناسم!»[1]
این سخنان به اندازهای ناپسند بود که جناب عثمان از شنیدن آن برآشفت، بر سر ابوسفیان فریاد زد و به او تندی نمود.
2️⃣ پس از واقعهی عاشورا و جنایات یزیدبنمعاویه علیه سپاهیان و خاندان #امام_حسین (ع)، هنگامی که سرهای مقدس شهدا را وارد مجلس یزید نمودند، یزید در حالی که با چوبدستی خود بر لب و دندان مطهر امام (ع) میزد، این اشعار را میخوانْد:
«فرزندان هاشم با سلطنت بازى کردند و در واقع نه خبرى (از سوى خدا) آمده بود و نه وحیاى نازل شده است!... کاش بزرگان من که در #جنگ_بدر کشته شده بودند، امروز مىدیدند که قبیلهی خزرج چگونه از ضربات نیزه به زارى آمده است!... در آن حال، از شادى فریاد مىزدند و مىگفتند: اى یزید دستت درد نکند! امروز کیفر ماجراى بدر را به آنان دادیم و همانند بدر با آنان معامله کردیم و در نتیجه برابر شدیم!... من از فرزندانِ «خِنْدِفْ» (از جدّههاى اعلاى قریش) نیستم اگر از فرزندان احمد [ع] انتقام نگیرم!»[2]
❌ توجه بیشازحد به عصبیتهای قبیلهایِ بازمانده از دوران #جاهلیت عرب و نیز نگاه به واقعه عاشورا از منظر رقابتِ درونقبیلهای میان تیرهی بنیهاشم و بنیعبدشمس، از جمله ریشهایترین عللی بود که خاندان امیّه همواره از این دریچه به مقولهی #وحی و امامت مینگریست که البته حسادت به هاشم و فرزندان او به سبب داشتن مناقب و فضایل بسیار نیز، همواره این نگاه را ضریب میداد.
📚 پینوشتها:
1. ابن عبدالبر، الإستيعاب في معرفة الأصحاب، تحقیق علیمحمد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412ق، ج4، ص1679.
2. فضلبنحسن طَبْرِسی، الإحتجاج، ترجمهی مازندرانی، تهران: نشر مرتضوی، بیتا، چاپ اول، ج3، ص170.
✍🏻 #محمدمهدی_سلامی_پوریان
#گروه_تاریخ
#شجره_خبیثه_جهل_و_کینه #محرم
💠اندیشکده برهان💠
🆔 @BORHAN_IR
🔶 واکاوی سلسله ریشههای تاریخیِ واقعه #عاشورا
👈🏻 قسمت 3️⃣؛ سقیفه، سرآغاز انحرافی بنیادین در امت اسلام
💡 از دیدگاه اندیشمندان الهی، ریشهی اصلیِ رخداد عاشورا، چهبسا مهمتر از خودِ مصیبت عاشورا است؛ چنانکه حضرت #امام_خمینی (ره) نیز به خوبی به این موضوع اشاره کرده، میفرمودند:
💬 «بالاترین مصیبتی که بر اسلام وارد شد، همین مصیبت سلب حکومت از حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ بود و عزای او از عزای #کربلا بالاتر. مصیبت وارده بر #امیرالمؤمنین و بر اسلام بالاتر است از آن مصیبتی که بر #سیدالشهدا (س) وارد شد. اعظمِ مصیبتها این مصیبت است که نگذاشتند مردم بفهمند اسلام یعنی چه؟»
❌ از جمله رفتارهایی که در خلال واقعهی #سقیفه، فرصت بروز یافت و زمینه را برای بدعتهای بعدیِ بنیامیه ـ خاصه واقعه عاشورا ـ فراهم کرد، بازگشت امت به برخی خصلتهای دوران #جاهلیت بود:
1️⃣ تکیه بر شیخوخیّت و ریشسفیدی
در #دوران_جاهلیت عرب، تنها واحد سیاسی موجود و مطرح در جامعه، «قبیله» بود و نظام سیاسی این #قبیله، بر «شیخوخیّت و ریشسفیدی» مبتنی بود.
بر این اساس، #شیخوخیت ایجاب میکرد که اگر بنای بر انتخاب میان دو نفر جهت تصدی منصب مهمی بوده و یکی جوانتر و دیگری پیرتر ـ و در سنت عرب دارای عقل کامل ـ بوده باشد، فارغ از معیارهای دیگر، قطعاً کفهی ترازو به نفع نفر دوم سنگینی خواهد کرد؛ ماجرایی که دقیقاً در جریان سقیفهی بنیساعده اتفاق افتاد و علیبنابیطالبِ جوان، به سبب جوان بودن در قیاس با ابوبکرِ مُسن، به خلافت نرسید!
شاهدمثال تاریخیِ تمسّکِ اصحاب سقیفه به این سنت جاهلی، گفتهی ابوعبیدهی جرّاح است؛ آنجا که وقتی خودداری حضرت را از بیعت با جناب ابوبکر میبیند، میگوید:
💬 «ای پسرعمو، تو کمسنوسال هستی و آنان بزرگان قوم تو هستند. تو به اندازهی آنان تجربه و آشنایی با امور [خلافت و ادارهی جامعه] نداری. #ابوبکر در کار خلافت از تو نیرومندتر است و کارها را از همهی جوانب بررسی میکند. پس امر خلافت را به او واگذار....»
2️⃣ تکیه بر برتریِ نَسَبی
در نظام ارزشی عصر جاهلی، «نَسَب» یکی از معیارهای تعیینکننده در برتریجویی افراد نسبت به یکدیگر بود. آنکه از #نسب بالاتری برخوردار بود، قادر بود در تمامی تصمیمات قبیلهای و امور مختلف اجتماعی تأثیرگذار باشد. این در حالی بود که اساساً یکی از کارکردهای رسالت #نبی_اکرم (ص) مبتنی بر آیهی 13 سورهی مبارکهی حجرات، نفی چنین تفاخر و برتریطلبیای بود تا از رهآورد این آیه، معیار برتری افراد در امت اسلام، نه «تفاخر نسبی»، بلکه «تقوای الهی» باشد.
اگر نیک نظر بیفکنیم، خواهیم دید که همان تفاخری که در جاهلیت عرب، مبنای برتری بود، درست همان معیار در جریان سقیفهی بنیساعده نیز رخ نمود، به طوری که از جمعبندیِ گفتوگوهای بزرگان حاضر در سقیفه، اینطور بر میآید که آنچه شرط لازم برای زمامداری مسلمانان است، الزاماً شایستگی و #تقوی و فضیلت نیست، بلکه آنچه که باید جانب آن محترم شمرده شود، «شرافت قبیلهای» است که آن هم تنها در #قریش خلاصه میشود!
3️⃣ برتریجویی به سبب داشتن مال و ثروت بیشتر
از دیگر معیارهای مهم در برتریجویی اعراب جاهلی بر یکدیگر، تفاخر به مال و ثروت زیاد بود؛ امری که با ظهور اسلام، مردود و مطرود شناخته شد.
مبتنی بر این نگاه، یکی دیگر از وجوه سقیفه، آنجایی بود که جناب #عمر، هنگامی که میخواست برخی فضائل جناب ابوبکر را برای تصدی جایگاه خلافت بر شمارد، به برتری وی از حیث مال و ثروت اشاره میکند:
💬 «تو از همه بر کار خلافت سزاوارتری؛ تو همراه پیامبر بودی و از نظر مال و ثروت از ما برتری؛ تو برترین مهاجران هستی... برای چه کسی سزاوار است که بر تو تقدم یابد؟! دستت را بگشا تا با تو بیعت کنیم.»
جای تأمل دارد که در جامعهی نبوی آن روز که میبایست تقوا و ارزشهای الهی، ملاک برتری فرد باشد (آنهم برای تصدی والاترین جایگاه پس از رسول خدا (ص))، چطور باید برتری یک نفر از حیث مال و ثروت، معیاری برای برتری او جهت جانشینی رسول خدا (ص) باشد؟!
📚 پینوشت: برای آگاهی از مستندات این نوشتار، میتوانید به گفتار دوم از کتاب «شجره خبیثه جهل و کینه» مراجعه فرمایید.
✍🏻 #محمدمهدی_سلامی_پوریان
#گروه_تاریخ
#شجره_خبیثه_جهل_و_کینه #محرم
💠اندیشکده برهان💠
🆔 @BORHAN_IR
🔶 واکاوی سلسله ریشههای تاریخیِ واقعه #عاشورا
👈🏻 قسمت 4️⃣؛ برخی سیاستهای خلفای نخستین، زمینهساز رخداد عاشورا
💡 وقوع انحرافات بنیادین در امت اسلام، به رخداد #سقیفه ختم نشد، بلکه منتخب سقیفه و جانشینان پس از وی ـ که سه خلیفهی اول مسلمین را شامل میشدند ـ با برخی سیاستگذاریهای خود، در طول سالیان متمادی، زمینهی واقعهی عاشورا را در سال 61هجری فراهم نمودند:
1️⃣ ماحصل فتوحِ نخستین: قداست یافتن خلفا و به حاشیه رفتن #اهلبیت پیامبر (ص)؛
#فتوح نخستین ـ فارغ از نقد و بررسی آن ـ یک پیآمد مهم و تعیینکننده برای امت اسلام داشت: پیروزیهای شگرف به لحاظ وسعت قلمرو از یکسو و تقسیم غنائم سرشار از سوی دیگر، خلفا را در نزد بسیاری از بزرگان، به نهایتِ محبوبیت رساند.
به این ترتیب، محبوبیت خلفای نخستین در نزد بسیاری از صحابهی کبار ـ که به سبب فتوح، ثروت بیشتری نصیب آنان شده بود ـ تا بدانجا رسید که سیرهی این خلفا، بعدها سیرهای همسنگ با #کتاب_خدا و سیرهی رسول او تلقّی شد! در چنین فضایی، طبیعی به نظر میرسید اگر اهلبیت پیامبر (ص)، در نگاه بسیاری از بزرگان امت، به حاشیه رانده شوند.
در حقیقت به حاشیه رفتن اهلبیت (ص)، پروژهای بلندمدت بود که با اجتماع سقیفه کلید خورد، با فتوح استمرار پیدا کرد و نهایتاً ثمرهی خود را در ماجرای عاشورا، تمام و کمال بروز داد.
2️⃣ اعمال سیاست «تفضیل مالی»؛
یکی از مهمترین این سیاستها، سیاست #تفضیل_مالی خلفای دوم و سوم در برخورد با بیتالمال بود. توضیح آنکه در زمان حیات نبی اکرم (ص)، خودِ آن حضرت در سیاست تقسیم بیتالمال، مساوات را به طور کامل رعایت میکردند و بین نومسلمانان و #سابقون (یعنی کسانی که در زمرهی اسلامآورندگانِ نخستین بودند)، فرقی قائل نمیشدند (سیاست #تسویه_مالی). البته پس از رحلت #رسول_خدا (ص)، منتخب سقیفه نیز در استمرار این سیاست موفق بود؛ اما زمانی که جناب عمربنخطاب خلیفه شد، سیاستی را در مباحث مالی پایهریزی کرد که بعدها مشکلات زیادی به همراه آورد:
در جریان فتوح، غنایم فراوانی از سرزمینهای مفتوحه به #مدینه منتقل شد، اما تقسیم ناعادلانهی این غنائم در بین مسلمانان، شکاف طبقاتیِ عمیقی میان مسلمین ایجاد کرد. این سیاست ـ که سیاست «تفضیل مالی» نامیده میشد ـ بدین صورت بود که بین #عرب و غیرعرب، زن و مرد، آزاد و بنده، سابقون و نومسلمانان، قریشی و غیر قریشی و دوگانههایی از این دست، در اختصاص بیتالمال، تمایز قائل میشد. بدین ترتیب، آن دسته از عربهای #قریش که اتفاقاً سوابق دیرینهای در اسلام آوردن داشتند، روزبه روز سرمایهدارتر شده و بر خوی اشرافیت آنان افزوده شد.
❌ با مرور چنین اوضاعی، شاید بهتر بتوان معنای آن کلام عمیق سیدالشهدا (ع) را خطاب به لشکریان پرهیاهویِ #عمربنسعد درک نمود که فرمودند: «...آري، در اثر هداياي حرام كه به دست شما رسيده و در اثر حرامهایی كه شكمهاي شما از آنها انباشته شده، خداوند اين چنين بر دلهاي شما مُهر زده است. واي بر شما! چرا ساكت نميشويد؟! چرا به سخنانم گوش فرا نميدهيد؟!...»
3️⃣ منع نقل و کتابت حدیث؛
جناب ابیبکر با این استدلال که #قرآن را داریم، با جمعآوری #حدیث مخالفت کرد. وی پس از رحلت رسول خدا (ص)، خطاب به مردم گفت:
💬 «ای مردم! شما از رسول خدا احادیثی نقل میکنید که در آنها اختلاف است و [بنابراین] مردمانِ پس از شما، قطعاً اختلافشان در این باب شدیدتر از شما خواهد بود. پس ای مردم! از رسول خدا چیزی نقل نکنید. هرکس، در اینباره از شما چیزی پرسید، به او بگویید: کتاب خدا در میان ما و شما [بس] است؛ پس حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانید.»
جناب #عمر و #عثمان نیز همچون جناب #ابوبکر، با جدّیت، سیاست منع کتابت حدیث را دنبال نمودند. مثلاً جناب عمر به شهرها بخشنامه کرد که هرکس حدیثی نوشته، باید آن را نابود کند. وی پس از جمعآوری بسیاری از احادیث، دستور داد آنها را بسوزانند.
📚 پینوشت: برای آگاهی از مستندات این نوشتار، میتوانید به گفتار سوم از کتاب «شجره خبیثه جهل و کینه» مراجعه فرمایید.
✍🏻 #محمدمهدی_سلامی_پوریان
#گروه_تاریخ
#شجره_خبیثه_جهل_و_کینه #محرم #فتوحات_خلفا
💠اندیشکده برهان💠
🆔 @BORHAN_IR