eitaa logo
اندیشکده برهان
156 دنبال‌کننده
74 عکس
1 ویدیو
3 فایل
Borhan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 واکاوی سلسله ریشه‌های تاریخیِ واقعه 👈🏻 قسمت 5️⃣؛ مصاف با حسین‌بن‌علی (ع)، تلافی کینه‌های دوران علوی (ع) 💡 خطاب سپاهیان عمرسعد به (ع) با تعبیر «اِنّا نَقْتُلُکَ 👈🏻بغْضاً لِأبيکَ👉🏻»، حکایت از کینه‌هایی کهنه داشت که سرآغاز آن به دوران علوی (ع) بازمی‌گشت. لذا یکی از بسترهای مهمی که موجب ریخته‌شدن خون حسین‌بن‌علی (ع) شد، امتداد این کینه‌ورزی‌ها بود که در این قسمت، به برخی مصادیق آن اشاره خواهد شد. 1️⃣ بازگشت (ع) به سیاست «تسویه‌ی مالی» (ص)؛ همان‌طور که اشاره شد، یکی از سیاست‌های خلفای دوم و سوم، سیاست «تفضیل مالی» بود که نتیجه‌ی آن، رشد روزافزونِ و مال‌اندوزی در میان صحابه‌ی کبار بود. این سیاست، در تعارض با سیاستِ مالی رسول خدا (ص) بود و هنگامی هم که (ع) به خلافت رسید، سیاست «تفضیل مالی» خلفای پیشین را مُلغی نموده، سیره‌ی خود را بر بازگشت به سیره‌ی «تسویه‌ی مالی» رسول خدا (ص) استوار ساخت. طبیعی بود که اتخاذ چنین سیاستی، بیش از همه، اعتراض بسیاری از را به همراه داشته باشد؛ همان کسانی که به سبب سیاست خلفای پیشین، دچار فربگیِ مال و خوی اشرافی شده بودند و اکنون برایشان دشوار بود که بخواهند مجدداً به همان سنت گذشته‌ی رسول خدا (ع) بازگردند. لذا نخستین رگه‌های بغض برخی بزرگان نسبت به آن حضرت (ع) پدیدار گشت. 2️⃣ خون‌خواهیِ ؛ بهانه‌ای در دست مخالفان امام (ع)؛ بهانه‌ی خون‌خواهیِ عثمان، به دورانِ حیاتِ امیرالمؤمنین (ع) ختم نشد، بلکه به مثابه زخمی کهنه، تا دوران بعد از امام علی (ع) نیز باقی ماند و در بزنگاه مهمی هم‌چون عاشورا، مجدداً سر باز کرد: 📜 از روز هفتم محرم، بر اساس فرمان ، قرار شد تا میان سپاه امام (ع) و ، فاصله انداخته شود. نامه‌ی ابن‌زیاد به این‌گونه بود: «همان‌طور که اجازه‌ی استفاده از آب به عثمان داده نشد، اجازه‌ی استفاده از آب را به حسین و یارانش ندهید!» واقع قضیه این بود که تلاقی دادن این اقدام با اقدام محاصره‌کنندگانِ جناب عثمان برای نرساندن آب، بسیار ناجوانمردانه بود؛ زیرا در آن روز، تنها کسی که کوشید تا مردم را قانع کند تا آب به عثمان بدهند، امام علی (ع) بود! 3️⃣ عملیات روانی برای ناکارآمد جلوه دادن حکومت علوی (ع)؛ از جمله ویژگی‌های معاویه، نیرنگ‌بازی او بود؛ به گونه‌ای که افراط وی در حیله‌گری، دسته‌ای از اطرافیان امام (ع) را به این جمع‌بندی رسانده بود که معاویه از امیرالمؤمنین (ع) باهوش‌تر و سیّاس‌تر است! همین خطای در محاسبات سبب شد تا عده‌ای از اطرافیان امام (ع)، به وی اعتراض کنند. آنان معتقد بودند که علی (ع) باید بر معاویه «به هر قیمتی» غلبه یابد، ولو آن‌که مقداری هم به حیله‌گری متوسل شود! اما ناگفته پیداست که سیره‌ی امیرالمؤمنین (ع)، از اساس چنین نبود؛ زیرا وقتی بنای بر رعایت و باشد، دیگر نمی‌توان به هر قیمتی دشمن را از میدان به در کرد. لذا همین پایبندی به اخلاق و تقوای سیاسیِ امیرالمؤمنین (ع) سبب شد تا عده‌ای به مخالفت با وی برخاسته، بذر کینه را در دل‌های خود نسبت به آن حضرت بکارند. 4️⃣ و کینه‌توزی آنان نسبت به امام علی (ع)؛ واقع قضیه آن است که «خوارج»، بر سر ماجرای ، کینه‌ای عمیق از سرکردگانِ هر دو جبهه به دل داشتند که تنها بخشی از آن، منجر به شهادت امام (ع) در مسجد شد. اما بخش اعظمی از آن کینه‌ها در طول سالیانِ متمادی در دل‌های برخی بازماندگانِ نهروان باقی ماند که در مقاطع جلوترِ تاریخی همچون عاشورا، کم‌کم رخ نمود. در میدان ، برخی از افراد کلیدیِ سپاه عمرسعد، از بازماندگان اصلی جبهه‌ی خوارج بودند که به عنوان نمونه می‌توان به اشخاصی چون «شمربن‌ذي‌الجوشن» و «شبث‌بن‌ربعي» اشاره نمود. 📚 پی‌نوشت: برای آگاهی از مستندات این نوشتار، می‌توانید به گفتار چهارم از کتاب «شجره خبیثه جهل و کینه» مراجعه فرمایید. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 هزینه‌های سازش در کوفه 🔹 در حالی که در کوفه‌ی سال 61 هجری، حضور توانسته بود به خط مقاومت در آن شهر نظمی قابل‌قبول برای پیروزی ببخشد، امّا بهره‌گیری دشمن از عناصری چون اختلاف‌افکنی، و ، موجب شد تا انگیزه‌های شیعیان و هواداران در رو به کاستی گذارد و لااقل به صورت موقت در مقاومت و پایداری برای تغییر شرایط دنیای اسلام تردید نمایند. ⛔️ به نظر می‌رسد شیعیان و هواداران ولایت در کوفه چنین تصور می‌کردند که «زمان برای مقاومت حداکثری به دلیل قدرت طرف مقابل مهیا نبوده و می‌توان شرایط تغییر را در فرصت دیگری ایجاد کرد. در این فرض حسین‌بن‌علی (ع) نیز همچون گذشته به حیات اجتماعی خود ادامه داده و در جستجوی برهه‌ای برای تغییر نظام ظالمانه‌ی اموی اقدام خواهد نمود.» ❌ بر خلاف این تصور غلط که هزینه‌ی را کمتر از می‌داند، تعلل در حمایت از لااقل در محیط کوفه خسارت‌هایی را به بار آورد که تا حدود 14 قرن پس از آن نیز ادامه دارد. در حالی که کوفیان در تحلیل و یا تصمیم خود برای ادامه‌ی یاری نهضت امام (ع) به اشتباه و تردید افتاده بودند، از این موقعیت کمال استفاده را می‌کند و امام (ع) و یاران اندک او را در نزدیکی کوفه تحت وحشتناک‌ترین محاصره‌ها قرار می‌دهد. سازش موجب می‌شود تا (ع) و اهل‌بیت پاک او به فجیع‌ترین شیوه‌ای به برسند که پیش و پس از آن بی‌سابقه بوده است. 🗡 پس از آن در واقعه‌ی «حَرّه» جان و مال و آبروی مسلمین در مورد تاراج نظام ظالم اموی قرار می‌گیرد؛ کوفیان در ماجرای قیام ، و حکومت مصعب‌بن‌زبیر متحمل هزینه‌های جانی و مالی فراوان می‌شوند و در نهایت در سال 75 هجری، بن یوسف سقفی از سوی عبدالملک بر ایشان حاکم می‌گردد... هزینه‌های فراوان سازش موجب می‌شود برای اولین بار زندان‌هایی بدون سقف و مختلط برای زن و مردِ کوفی فراهم گردد و به نقل در آن زندان‌ها آب مخلوط به نمک و آهک به زندانیان خورانده می‌شود و... 💡 نتیجه آنکه بر خلاف تصور کوفیان، هزینه‌ی بسیار اندک مقاومت حدوداً 20روزه از قیام تا رسیدن امام (ع) به کوفه، با هزینه‌ی غیر قابل تصور سازش با عوض شد و تاریخْ کوفه را به یکی از دهشتناک‌ترین بخش‌های تاریخ مبدل نمود. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 آیا کربلا است؟! ❌ بسیاری از طرفداران و به خصوص ، برای وجاهت‌بخشی به تفکر خود تلاش می‌کنند از زمینه‌ها و بن‌مایه‌های مذهبی جامعه‌ی ایرانی استفاده کرده و حتی در وجه افراطی آن، نهضت (ع) را به گونه‌ای تفسیر می‌کنند که از آن با استکبار و دشمن فهمیده می‌شود؛ این در حالی است که نه‌تنها در واقعه‌ی ، بلکه در هیچ نقطه‌ی تاریخی دیگری، اولیاء دینی در صورت وجود کمترین امکان گزینه‌ی و پایداری، هرگز به مذاکره با دشمن فکر نکرده‌اند. 🔹 در نهضت ، اگر حسین‌بن‌علی (ع) اهل مذاکره با دشمن می‌بود یا بنایی برای آن داشت، در ابتدای نهضت که «ولیدبن‌عتبه» از سوی یزیدبن‌معاویه از امام (ع) درخواست بیعت کرد، می‌توانست با درنظر گرفتن مبنای «بُرد ـ بُرد» از خلیفه‌ی اموی درخواست حکومت بر یکی از ولایات و بلاد اسلامی را نماید. بدیهی است که برای بسیار مطلوب است که امام (ع) به یکی از کارگزاران حکومتش بدل شود و مهر تأییدی بر غاصبانه‌اش بزند. در این فرض امام (ع) به حیات مادی‌اش ادامه می‌داد؛ کشته نمی‌شد، امّا مشروعیت‌بخشِ خلافت نامشروع یزید می‌شد. 🔹 پس از خروج امام (ع) از بدون با یزید، در نیز همین امکان مصالحه برای امام با نمایندگان یزید فراهم است. پرواضح است که برای دستگاه استکبار، با امام، هزینه‌های بسیار کمتری از قتل پسر پیامبر (ص) دارد؛ شیوه‌ای که حکومت درباره‌ی (ع) به کار برد و حتی پس از اشغال نظامی (پایتخت) بازهم مصالحه‌ی با امام حسن را بر قتل امام ترجیح داد. در آن شرایط امام مجتبی در شرایطی تن به مصالحه یا مذاکره می‌دهد که بخش اعظم سپاه در نخیله کوفه و تتمه‌ی آن در سایر بلاد به دلیل خیانت فرماندهان و نخبگان، مضمحل شده است. 💡 در نهضت عاشورا نیز قرائت متقن تاریخی نشان می‌دهد که سپاه کوفه مأموریت داشته است تا از امام حسین (ع) با تطمیع، مذاکره یا زور و اکراه بیعت بگیرد؛ امّا امام (ع) و اهل‌بیت مطهر او نشان می‌دهد که کوچک‌ترین نشانی از مذاکره و معامله‌ی مدّ نظر غرب‌گرایان وجود ندارد؛ هرچند حسین (ع) به حکم امامت و هدایت بارها به نصیحت و مذمت نیروهای دشمن در کربلا اقدام فرمود و این وظیفه‌ی هدایت، هرگز نشانی از مذاکره و معامله ندارد. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 واکاوی سلسله ریشه‌های تاریخیِ واقعه 👈🏻 قسمت 6️⃣؛ خَلق بدعت‌های بسیار از سوی 💡 اگرچه ذکر مصادیقِ بدعت‌گذاری‌های معاویه بسیار است، اما بنای نوشتار حاضر بر ‌آن است که بیش‌تر به آن دسته از بدعت‌های معاویه بپردازد که به نحوی غیرمستقیم، در وقوع رخداد عاشورا مؤثر بوده است. 1️⃣ سیاست جعل حدیث؛ معاویه‌ افرادی‌ را‌ صرفاً برای استخدام کرده بود که آنان، احادیث‌ زیادی‌ را در فضیلت و مذمت می‌ساختند و حتی‌ ، اساساً‌ در چنین فضایی شکل گرفت. در مکتوبات آنان، تهمت‌های ناروایی بر خاندان عصمت و طهارت وارد‌ شد‌ تا‌ آن‌جا که در نهایت، قیام (ع) برای احیای سنّت نبوی (ص)، به عنوان‌ «شورشی» معرفی گردید که نظم عمومی جامعه‌ی اسلامی را بر هم زده است‌! در‌ مقابل، به جای محکوم کردن به دلیل ارتکاب اَعمال ضدانسانی،‌ رفتار او را با این توجیه که‌ عمل‌ به «اجتهاد» کرده، تصدیق و تأیید کردند! 2️⃣ تبدیل به ؛ معاویه، به نوعی، اولین «» دوره‌ی اسلامی است. عملکرد وی در تثبیت جایگاه «سلطنت» به جای «خلافت»، روندی بلندمدت بود. نقل است که وقتی جناب عمربن‌خطاب، بر سر راه خود به از کناره‌های شام عبور می‌کرد، به سوارانِ مجلّل و محتشمی برخورد. رئیس این سواران، معاویه بود. با دیدن جاه و تشریفات او اظهار تعجب کرد و گفت: «این وضع، آیا محمدی (ص) است یا کسروی؟!» معاویه پاسخی نداشت، اما از روی سیاست فوراً گفت: «چون من در مرزهای اسلامی زندگی می‌کنم، جاه و جلال من نشانه‌ی عظمت و حشمت اسلام است!» 3️⃣ تکیه‌ی افراطی بر عنصر «عربیّت» و تحقیرِ غیرعرب‌های امت رسول‌الله (ص)؛ معاویه مبنای حکومت‌ خود‌ را بر قومی و قبیله‌ای‌ استوار‌ کرده بود. احیای‌ ملی‌گرایی و عُروبت (عرب‌گرایی) شعار‌ بنی‌امیه‌ در‌ حاکمیت خود بر‌ جامعه‌ای‌ بود که بخش قابل‌‌توجهی‌ از آن را و مسلمانانِ غیرعرب تشکیل می‌دادند. معاویه برای اجرای سیاست عرب‌گرایی‌ خود‌، در بخشنامه‌ای به ـ حاکم‌ بصره و سپس‌ کوفه‌ ـ دستور‌ می‌دهد که سهمیه‌ی‌ موالی و عجم را از بیت‌المال کم کند، در جنگ‌ها را سپر سازد، هیچ‌یک‌ از‌ عجم‌ها را مناصب‌ دولتی‌ نداده و اجازه ندهد که آنان با دختران عرب ازدواج کنند... تا آنان را تحقیر‌ نماید. 4️⃣ ، مستمسکی برای توجیه فجایع امویان؛ اساس تفکرِ «مرجئه»، عبارت بود از این‌که: ایمان، تنها اعتقادی قلبی است و با وجود ایمان، هیچ گناهی به انسان ضرر نمی‌رساند. کسی که در دل مؤمن باشد، هر چند با زبان اظهار کفر نماید یا در عمل کند، چون از دنیا رود، داوری در خصوص اهل یا بودن او، باید تا روز قیامت به تأخیر افتد و دیگران حق ندارند در این خصوص قضاوتی نمایند. این تلقی، به زبان امروزی، اینطور می‌شود: «هر کاری می‌خواهی بکن، فقط دلت پاک باشد»! ❌ اساساً تلازم و هماهنگی خوبی میان عملکرد سیاسیِ امویان و تفکر مرجئه وجود داشت. در پناه چنین تفکری، یک حاکم عیّاش به راحتی می‌توانست ادعای ایمان کند و سپس هر عملی که می‌خواهد انجام دهد و بعد از آن، با تکیه به پندارهای مرجئه، خود را رستگار بداند. 5️⃣ سبّ و لعن علی (ع) بر سر منابر، به مثابه بخشنامه‌ای رسمی؛ یکی از بدعت‌های معاویه که ابتدائاً شکلی محدود داشت، اما اندک‌اندک ابعادی گسترده به خود گرفت و در قالب «بخشنامه‌ای رسمی» به سرار بلاد اسلامی ابلاغ شد، حکم سب و لعن علی (ع) بر سر منابر بود. 📜 نقل است که گروهی از بنی‌امیه به معاویه گفتند: ای امیرالمؤمنین! تو به آن‌چه آرزو داشتی (سلطنت) رسیدی، چه بهتر که دیگر دست از این مرد [مقصود، علی (ع) است] برداری و لعنش نگوئی. معاویه گفت: نه، به خدا قسم چندان به این عمل ادامه می‌دهم تا کودکان با این روش بزرگ شوند و بزرگ‌سالان با این خوی و منش به پیری برسند تا دیگر کسی فضلیتی درباره‌ی علی [ع] ذکر نکند! ⛔️ این روند تا بدانجا پیش رفت که نه‌تنها پیروی از سلاله‌ی پاک رسول خدا (ص)، زشت شمرده می‌شد، بلکه حتی بردن نام آنان نیز در جامعه غیرممکن بود تا بدین ترتیب، یک نسل کامل با بغض و عداوت علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) خو گیرند و رشد کنند و این کینه و عداوت را سینه‌به‌سینه به نسل‌های بعد ـ تا بزنگاه عاشورا ـ منتقل نمایند. 📚 پی‌نوشت: برای آگاهی از مستندات این نوشتار، به گفتار پنجم از کتاب «شجره خبیثه جهل و کینه» مراجعه فرمایید. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 میدان ژاله، دولت سلطانی و حکومت نظامی 🔺 به مناسبت سالروز واقعه 17 شهریور 🔹 واقعه نمودی از نوع مواجه یک با مردم خود بود. اینکه مردم از مطلع نبودند و به خیابان آمدند و مسائلی از این دست، در درجه دوم و سوم قرار می‌گیرند. در این واقعه، رژیم که در کسب و برآوردن نیازهای سیاسی، اجتماعی و شاید حتی اقتصادی مردم ناکام مانده بود، اقدام به سرکوب آنان نمود؛ سرکوب به قصد کوتاه آمدن مردم از خواسته‌هایشان. این نشان می‌داد که دولت غیر از سرکوب بنیانی ندارد و از آنجا که نمی‌تواند به توزیع عادلانه ارزش‌ها در تمام اقشار و طبقات جامعه به شکلی هدفمند و برابر اقدام کند و خواسته‌های مردم را برای مشارکت در حکومت بربتابد، به سرکوب آنان اقدام می‌کند. همچنان که به جریان‌های دینی به عنوان گروه‌های مرتجع می‌نگرد. 🔹 در بسیاری از مردم برای طرح خواسته‌های سیاسی خود به خیابان‌ها آمده بودند، اما با واکنش سنگین حکومتی مواجه شدند که توان برآوردن خواسته‌های مردم خود را نداشت. تکرار در استفاده از چهره اجبار باعث شد تا رخداد عظیم روی بدهد... 👈🏻متن کامل مقاله در پایگاه اندیشکده برهان👉🏻 ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 واکاوی سلسله ریشه‌های تاریخیِ واقعه 🔚 قسمت 7️⃣ و پایانی؛ توصیف برخی مؤلفه‌های حکومت یزیدبن‌معاویه در شماره‌های پیشین، برخی از ریشه‌های تاریخیِ واقعه عاشورا بررسی شد؛ ریشه‌هایی که به تدریج، زمینه لازم برای ولایت‌عهدی را فراهم نمود. بدین ترتیب، یزید تنها سه روز پس از دفن پدر، رسماً در حکومت خود را اعلام نمود و شامیان با وی بیعت کردند. 1️⃣ ننگین‌ترین خلیفه‌ی ! عبدالحسین زرین‌کوب می‌گوید: «در هیچ نامی شوم‌تر و نفرت‌انگیزتر از نام نیست! خلافت کوتاه او ـ که فقط سه سال و نیم به طول انجامید ـ از نظر مسلمانان چیزی جز یک سلسله فجایع مستمر نبود. یک سال حسین‌بن‌علی (ع) را کُشت، یک سال را غارت کرد و یک سال هم را به سنگ و آتش بست! هر یک از این سه واقعه می‌توانست یک خلیفه و یک خاندان را ننگین کند؛ اما از شوربختی، ننگ هر سه گناه بر گردن او افتاد...» به واقع، در میان سلاطینِ و ، شاید نتوان منفور‌تر از یزیدبن‌معاویه یافت! ضمن آنکه با بررسی نقل‌های تاریخی، در هیچ‌کجا نمی‌بینیم که امام معصوم (ع) درباره‌ی خلیفه‌ی هم‌عصر خودش، شبیه به آن جمله‌ای را که سیدالشهدا (ع) درباره‌ی یزید گفته، بیان کرده باشد: 💬 «اگر حکومت به دست کسی مثل یزید باشد، باید با اسلام خداحافظی کرد!» 2️⃣ فسق علنی فسق یزید، آنچنان عیان بود که حتی بزرگان اموی نیز بدان اذعان داشتند. هنگامی که ، زیادبن‌ابیه را در جریانِ تصمیمش مبنی بر ولایت‌عهدی یزید گذاشت، زیاد با تعجب [خطاب به معاویه] گفت: 📜 «آیا می‌دانی اگر مردم را برای با یزید فرابخوانم، چه می‌گویند؟ درحالی که او با و میمون بازی می‌کند و جامه‌های رنگین پوشیده، پیوسته می‌نوشد و شب را با ساز و آواز می‌گذراند؟ این در حالی است که هنوز حسین‌بن‌علی، عبداللّه‌بن‌عباس، عبداللّه‌بن‌زبیر و عبداللّه‌بن‌عمر، هنوز در محضر و منظر مردم هستند...» 3️⃣ بدعت‌های یزید اگرچه معاویه در بدعت‌گذاری ید طولایی داشت، اما فرزند وی نیز در نوع خود، گنجینه‌ای از بدعت‌های مختلف بود. می‌گويد: «یزید اولین خلیفه‌اى بود كه سنت آوازخوانی و باده‌گساری را در اسلام بنا نهاد. مغنّیانِ آوازه‌خوان را در پناه خود آورد و بی‌باكانه به شرب خمرِ آشكار پرداخت. «سرجون» و «اخطل» نصرانیِ شاعر، ندیم و هم‌پیاله‌ی او بودند و برخى مطربانِ بدمست، يله و رها نزد او می‌آمدند و وی خلعت‌شان می‌داد...» 4️⃣ واقعه‌ی «حَرّه» یکی از وحشتناک‌ترین جنایات امویان پس از به شهادت رساندن امام حسین (ع)، «واقعه‌ی حَرّه» بود. نام دو رشته‌کوه در مدینه است که در دو سمت شرق و غرب این شهر قرار دارد. این جنایت، در نزدیکی حره‌ی غربی و در سال 63هجری رخ داد. طبق وعده‌ی یزید، سه روز اموال شهر برای سپاهیان حلال شمرده شد و آن‌ها از هیچ جنایتی فروگذار نکردند! در این میان علاوه بر کشته شدن عده‌ی زیادی، به بسیاری از زنان نیز تجاوز شد. مسلم‌بن‌عقبه بسیاری از اسیران را به قتل رساند. در میان مقتولین کسانی از میان صحابه‌ی (ص) نیز بودند که بعد از کشته شدن، سرشان از تن جدا گردید. 5️⃣ حمله به خانه‌ی خدا و آتش زدن کعبه مسلم‌بن‌عقبه پس از آلودن دستش به خون مردم مدینه، راهی شد تا عبدالله‌بن‌زبیر را به فرمانِ یزید در آورَد. در میانه‌ی راه اما اجلش فرارسید و به فرمان یزید، حُصَیْن‌بن‌نُمَیْر به جای وی امیر سپاه شام شد. او به سوی مکه رفته و به مدت چندماه، از اطراف شهر و از روی کوه‌ها، با به کعبه، آتش و سنگ پرتاب می‌کرد. بدین ترتیب با آتش زدن ، جنایتی دیگر بر فهرست بلندبالای کارنامه‌ی سیاه یزیدبن‌معاویه افزوده شد و کماکان او را در صدر جدولِ منفورترین خلفای تاریخ اسلام نگاه داشت! 📚 پی‌نوشت: برای آگاهی از مستندات این نوشتار، به گفتار ششم از کتاب «شجره خبیثه جهل و کینه» مراجعه فرمایید. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 شیرینیِ سقوط ، ارجح بر تلخیِ ! 🔺 بازخوانیِ شادی عمومی مردم ایران در فقره‌ی سقوط رضاشاه 🔹 از منابع تاریخی اینطور بر می‌آید که خوشحالی مردم ایران از ، از مسلمّات تاریخ ایران است. اگرچه مقارنِ این واقعه‌ی مسرّت‌بخش، ایران دچار یک عارضه‌ی غم‌بار نیز شد و آن، اشغال کشور به دست قوای بود ـ که تبعات و خسارات فراوانی به بار آورد ـ اما نکته‌ی جالب‌توجه اینجاست که مردم ایران، گویا سقوط رضاشاهِ دیکتاتور برایشان به قدری مسرت‌بخش بوده که شیرینی آن، بر تلخیِ اشغال کشورشان به دست دشمن، غلبه داشته است؛ به دیگر سخن، ظلم و ستم بر مردم ایران و حتی بسیاری از ، آنقدر گران آمده بوده که سختیِ اشغال کشور، برایشان قابل‌تحمل‌تر بود! 🔹 در ادامه، به برخی شواهد تاریخی ـ که مؤیِّد این خوشحالی و شادمانی است ـ اشاره خواهد شد: 1️⃣ قهرمان‌میرزا سالور، در خاطرات روزانه‌ی خود در آن دوره، به دلایل شادمانی مردم از پایانِ دوران چنین اشاره می‌کند: 📜 «تمام مردم از این پیشامد شادند؛ حتی آن مردِ از کارافتاده، آن ضعیفه‌ی دهاتیِ پیرِ عاجز، چرا؟ او برای آنکه کلاه فرنگی سر گذاشته، [و آن یکی] برای آنکه رویش باز شده. آن‌ها که مال و حال و جان و کسانشان از دست رفته، جای خود دارند. زن و مرد این مملکت ـ سوای معدودی ـ هر یک… بغض و کینه در دل داشتند؛ [آن مرد،] پنجاه سال عمامه‌ی شیرشکری به سر داشت، عبا به دوش، با یک قبضه ریش، [امّا] او را به شکل دیگری درآوردند! [این اجبار،] مخالف عقیده و عادت دیرینه‌ی او بود. قهراً عداوت پیدا کرد. به‌ فلان پیرزن هیچ ستمی، ظلمی نشده بود اما برای آنکه گفتند تو باید سرِ باز بیرون بیایی، کینه در دل گرفت و نفرین کرد، به‌خدا می‌نالید….» 2️⃣ چندماه پیش از اشغال ایران، سفیر در خرداد ۱۳۲۰ش به وزارت خارجه‌ی ایران هشدار داده بود مبنی بر اینکه: 📜 «شاه تقریباً مورد تنفر عمومی است و نمی‌تواند بر حمایت کامل ارتش خود متکی باشد. لحظه مناسبی برای برکناری شاه و یا حتی پایان دادن به پادشاهیِ پهلوی فراهم آمده است. بیشتر مردم ایران از هرگونه انقلابی خشنود خواهند شد….» همچنین وابسته‌ی مطبوعاتی انگلیس در تهران نیز چنین گزارش داد: 📜 «اکثریت وسیع مردم از شاه متنفرند و از هرگونه تغییری استقبال خواهند کرد. به نظر می‌رسد که این مردم حتی گسترش در ایران را به بقای رژیمِ حاضر ترجیح خواهند داد. بیشتر مردم معتقدند که جدا از این واقعیت که ایران ضعیف‌تر از آن است که بتواند در مقابل آلمان یا روسیه ایستادگی کند، دلیلی برای جنگیدنِ [با] آنان وجود ندارد؛ آن‌ها [یعنی مردم] از شاه متنفرند و بنابراین می‌پرسند که چرا باید برای دوام حکومت وی بجنگند!» 3️⃣ میزان استبداد رضاشاه به قدری بود که برخی مخالفانش، با تعابیر عجیبی از وی یاد می‌کردند! نقل یک خاطره از خانم «چهرزاد بهار»، آخرین فرزند ، در این باب جالب‌توجه است: 💬 «رابطه‌ی [ملک‌الشعرای] با ، فرازونشیب‌های زیادی داشت، اما مهم این است که پدر هیچ‌وقت از او خوشش نیامد. در روزی که داشت از کشور خارج می‌شد، پدر با خوشحالی با مادر تماس گرفت و گفت: «هیولا رفت، هیولا رفت!» این را بارها مادرم نقل می‌کرد….» 4️⃣ (ره) در سخنرانی معروف خود در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ (عصر عاشورا) در قم، ضمن نصیحت و اخطار به محمدرضاشاه، فرمودند: 💬 «…من یک قصه‌ای را برای شما نقل می‌کنم که پیرمردهایتان… یادشان است. سه دسته ـ سه مملکت اجنبی ـ به ما حمله کرد: شوروی، انگلستان، امریکا به مملکت ایران حمله کردند؛ مملکت ایران را قبضه کردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود، لکن خدا می‌داند که مردم شاد بودند برای اینکه رفت….» 👈🏻متن کامل مقاله در پایگاه اندیشکده برهان👉🏻 ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 پدیده‌ای «نامیرا» و «اثرگذار» به نام زبان فارسی؛ بخش 1️⃣ 🔹 را در طول ، باید به مثابه پدیده‌ای «نامیرا» و البته بسیار «اثرگذار» دانست؛ بدین جهت که در کوران حوادثی چون حمله سپاه اعراب به ایران، حمله و... از گزند حوادث بنیان‌کَن جان سالم به در بُرد؛ و اثرگذار بدان جهت که نه تنها تهدید متجاوزان، خم به ابرویش نیاورد، بلکه این زبان فارسی بود که بر مهاجمان اثر گذاشت و با اثرگذاری و لطافت مثال‌زدنی‌اش، به مرور زمان از ضرب خشونت اقوام مهاجم کاسته، رنگ‌وبویی فارسی و ایرانی به آنان بخشید. از مهم‌ترین مقاطعی که در تاریخ این سرزمین، «نامیرایی» و «اثرگذاری» زبان فارسی بسیار مشهود بوده، می‌توان به سه مقطع زیر اشاره نمود: 1️⃣ حمله اعراب به ایران در خلال فتوح نخستین ـ که منجر به فتح سرزمین‌های بسیاری توسط سپاهیان مسلمان گردید ـ بسیاری از سرزمین‌ها از حیث زبانی مغلوب اعراب گردید؛ بدین معنا که مهم‌ترین این بلاد یعنی ، ، و ، به تدریج عرب‌زبان شدند[1] و آنطور که امروز نیز پیداست، عمده‌ی این سرزمین‌ها کماکان در زمره‌ی کشورهای عربی به حساب می‌آیند؛ به عنوان نمونه، امروزه در مصر، زبان ـ که زبان قدیم مصریان بوده ـ رواجی ندارد و زبان عربی جایگزین آن شده است. اما برخلاف اینگونه زبان‌ها، زبان فارسی به رغم اختیار کردن سکوتی اجباری به درازای دو قرن (از زمان تا تأسیس حکومت نیمه‌مستقل در اوایل قرن سوم هجری)، در زمان با «رنسانسی ادبی» مواجه شد و توانست پس از گذشت بیش از دو قرن، مجدداً سربرآورده و به حیات گذشته‌ی خود با قوّت ادامه دهد. حمایت دربار سامانی یا امرای محلی‌شان از زبان فارسی، در حکم قوه‌ی محرکه‌ای بود که در پس نهضت احیای فرهنگ و ادب ایران ایفای نقش می‌کرد.[2] ماحصل این رنسانس ادبی، ظهور مشاهیری چون ، توسی (نخستین سراینده‌ی ) و در عرصه شعر و بود. (ادامه دارد...) 📚 پی‌نوشت‌ها: 1. حسین مفتخری، «ایران و اسلام؛ هویت ایراني، میراث اسلامی»، مجله جستارهای تاریخی، پاییز و زمستان 1392. 2. ادموند هرتسیگ و سارا استوارت، ایران در نخستین سده‌های اسلامی، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران: مرکز، 1394، ص13. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 @BORHAN_IR
🔶 پدیده‌ای «نامیرا» و «اثرگذار» به نام زبان فارسی؛ بخش 2️⃣ 2️⃣ حمله مغول بنای استوار ـ که پس از رنسانی ادبی سامانیان، حیاتی مجدد یافته بود ـ دوباره در دوران حملات مغول مورد تهدید جدی واقع شد. اما در اینجا نیز «نامیرایی» زبان فارسی، مانع از آن شد که با یورش تمدن‌سوز ، این زبان از میان برود؛ بلکه خصیصه‌ی «اثرگذاری» این زبان موجب گردید که به عکس، تأثیری شگرف بر گذارد. بر این اساس، حمله‌ی مغول در قرن هفتم نه تنها نتوانست گسستی تاریخی در فرهنگ و ایرانی ایجاد کند، بلکه این ایرانیان بودند که توانستند رفته‌رفته ادب، تربیت و مدنیت را به مغولان یاد بدهند؛ به دیگر سخن، هجوم و استیلای ویرانگر این قوم باعث مغولی شدن جامعه‌ی ایران نشد، بلکه به‌عکس قوم مغول را ایرانی و بلکه فارسی‌زبان کرد.[3] ایلخانان مغول اگرچه حدوداً یک قرن بر ایران حکومت کردند، ولی از نسل سوم به بعد، دیگر مغول خالص نبودند، بلکه مسلمان شدند و به کلی در فرهنگ اسلامی ـ ایرانی مستحیل گشتند؛ به نحوی که حتی پادشاهان مغول‌نژاد به فارسی هم می‌گفتند.[4] 3️⃣ حمله تیمور گورکانی در خلال حمله‌ی به ایران، بازهم وجوه ممیزه‌ی دوگانه‌ی زبان فارسی به کار آمد؛ به نحوی که فرزندان تیمور، حتی بیش از اَخلاف چنگیز، مقهور تمدن و فرهنگ اسلامی ـ ایرانی شدند و نسبت به خطاطی، نقاشی، کتاب، موسیقی و اغلب هنرها از خود حساسیت فوق‌العاده نشان دادند. به عنوان نمونه ، فرزند تیمور، یکی از معاریف این عرصه بود که نسبت به ادبیات فارسی و هنر علاقه داشت و به امر همسرش گوهرشاد، مسجدِ نام‌آشنای گوهرشاد در جوار (ع) بنا شد.[5] 🔹 نمونه‌های بالا، به خوبی بیانگر دو خصیصه‌ی «نامیرایی» و «اثرگذاریِ» فوق‌العاده‌ی زبان فارسی است و گویای این واقعیت است که زبان فارسی، در طول اعصار و در خلال ناملایمات تاریخ، نه تنها از میان نرفته، بلکه به عکسْ همچون فولادی آبدیده در کوران حوادث، روزبه‌روز سرزنده‌تر شده و اکنون به عنوان میراثی گران‌بها برای ایرانیان به یادگار مانده است. لذا می‌طلبد که به نحوی شایسته و درخور، از کیان ارزشمندش محافظت شود؛ موضوعی که چندی پیش، نیز به بهانه‌ی دیدار رمضانی با شعرا، به آن گوشزد کرده، فرمودند: 💬 «راجع‌به زبان [فارسی]، بنده حقیقتش [این است که] نگرانم؛ واقعاً نگرانم.... من از صداوسیما گله‌مندم به خاطر اینکه به جای اینکه زبان صحیح را، زبان معیار را، زبان صیقل‌خورده‌ی کاملاً درست را ترویج کنند، زبان بی‌هویّت، گاهی غلط، تعبیرهای غلط و بدتر از همه پُر از تعبیرات فرنگی و خارجی و مانند این‌ها را دارند ترویج می‌کنند.... ما بیخود و مُفتامُفت داریم زبان خودمان را آلوده می‌کنیم به زوائد مضر....»[6] 📚 پی‌نوشت‌ها: 3. حلیمه جعفرپور و محسن معصومی، «ریچارد فرای و روایت پیوستگی فرهنگ ایرانی»، مجله ایران نامگ، بهار 1396. 4. عبدالحسین زرین‌کوب، آشنایی با تاریخ ایران، تهران: سخن، 1395، ص285. 5. پیشین، ص290 و 291. 6. بیانات معظم‌له در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی ع، 30 اردیبهشت 1398. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 @BORHAN_IR
🔶 نگاهی به بسترهای آغاز حمله عراق به ایران 🔺 به بهانه‌ی آغاز 🔹 مقاله حاضر تلاش می‌کند تا به شکلی مختصر به عوامل اصلی جنگ علیه بپردازد. از این رو، به اختصار به برخی زمینه‌ها و علل تاریخی، شرایط داخلی دو کشور و بسترهای بین‌المللی شامل عوامل منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای این اشاره خواهد شد. در پایان نیز دیدگاه حضرت (ره) در این زمینه بیان می‌شود... 👈🏻متن کامل مقاله در پایگاه اندیشکده برهان👉🏻 ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 ؛ عرصه‌ای درون‌زا برای ارتقاء ملی و برون‌گرا برای رشد جبهه مقاومت 🔹 در بدو پیروزی انقلاب، چالش اصلی با نظام سلطه (در حوزه مسائل نظامی)، وجود موانع جدی بر سر خرید و دریافت ابتدایی‌ترین تجهیزات نظامی برای کشور بود. جمهوری اسلامی، در دوران ـ خصوصاً در اوایل آن ـ از جهات گوناگون، با محدودیت‌های بسیاری در حوزه‌ی تهیه‌ی سلاح، مهمّات و ابزارهای جنگی مواجه بود. این محدودیت‌ها در حالی بود که طرف مقابلِ میدان یعنی ، نه‌تنها از پشتیبانی سیاسی، نظامی و اقتصادیِ ابرقدرت‌ها برخوردار بود، بلکه از این فراتر، برخی محدودیت‌ها و تحریم‌هایی هم که تا پیش از جنگ ۸ساله شامل حالش می‌شد، با شروع از او برداشته شد تا در مقابل جبهه انقلاب، با فراغ بال بیشتری به درگیری بپردازد! 🔹 اما با تمام این اوصاف و علی‌رغم عدم تقارنی که در میزان داشته‌های مادیِ دو جبهه مشاهده می‌شد، به سبب آنکه انقلاب اسلامی دین خدا را نصرت کرد و در مسیر گام برداشته بود، خدای متعال نیز آن را نصرت کرده، اقتدار و توان نظامی‌اش را تا بدان‌جا بالا بُرد که امروزه نه‌تنها در حوزه‌ی نظامی و تسلیحاتی به مرز خودکفایی رسیده، بلکه در راستای حمایت از مظلوم و تحقق ، تسلیحات خود را به برخی کشورها، مِن‌جمله گروه‌های عضو ارسال می‌نماید. به دیگر سخن، ملتی که روزگاری، محتاج تأمین اوّلیات خود برای دفاع از خاکش بود، امروز نه‌تنها خاک خود را تمام و کمال حفظ کرده، بلکه خود را نیز افزایش داده و را با توان نظامیِ بومیِ خویش تجهیز نموده است؛ موضوعی که به درستی در از سوی بدان اشاره شده است... 👈🏻متن کامل مقاله در پایگاه اندیشکده برهان👉🏻 ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 حزب رستاخیز چگونه روند انقلاب را تسریع کرد؟ 🔺 به بهانه‌ی انحلال آخرین حزب حکومتی عصر پهلوی 🔹 همراه با افزایش قیمت ، تأسیس و با تشدید ، منحل شد. آنچه مقاله‌ی حاضر درصدد تبیین آن است، چرایی تأسیس این و نقش آن در تسریع وقوع انقلاب اسلامی است... 👈🏻متن کامل مقاله در پایگاه اندیشکده برهان👉🏻 ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 در حصر عراق یا اسیر بی‌‏‌تدبیری؟! 🔺 بازخوانیِ توسط نیروهای بعثی 🔹 روز 31 شهریورماه 1359 مرزهای ایران مورد هجوم سراسری قرار گرفت. یگان‏‌های پرشمار ارتش عراق از محورهای مختلف اقدام به پیشروی در نمودند. در این میان، نیروهای لشکر 3 عراق در 19 مهرماه 1359 در منطقه‏‌ای که هیچگونه مواضع دفاعی در آن وجود نداشت، از رودخانه‌‌ی عبور کردند و شهر آبادان را به محاصره‌‌ی خود درآورند. این واقعه در تاریخ به حصر آبادان شهرت یافته است. 🔹 بدیهی است تصرف آبادان از سوی عراق برای ایران اهمیت مضاعفی داشت، چرا که اولاً آبادان بخشی از خاک ایران بود و ثانیاً آبادان نقطه‌‌ی کلیدی در استراتژی نظامی عراق محسوب می‌‏شد و اشغال آن می‌‏توانست خسارات جبران‌‌ناپذیری بر جای گذارد. 🔹 در این میان، (ره)، به دنبال حصر آبادان، مکرر بر شکستن محاصره‌‌ی این شهر تأکید می‌‌کردند. همچنین، علی‌‌رغم تلاش‌‏های ایثارگرانه‌‌ی نیروهای مردمی و پاسداران، نه تنها سعی در تقدیر از این قبیل اقدامات ننمود، بلکه هرجا فرصت یافت، به آن‌‌ها تاخت و آنان را تحقیر نمود. وی به جای روبه‌‌رو شدن با واقعیت و بهره‏‌گیری از همه‌‌‌ی ظرفیت‌‌‏های کشور برای مقابله با دشمن، زبان به انتقاد علیه نیروهای انقلاب گشوده بود و مسئله‌‌ی جنگ را نه یک تهدید جدی علیه ‌ و استقلال کشور، بلکه محملی برای نق‌زدن‏‌های سیاسی علیه رقبای خود تلقی می‌‌‏کرد. 👈🏻متن کامل مقاله در پایگاه اندیشکده برهان👉🏻 ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 آیا امام (ره) با حق رأی زنان مخالف بود؟ 🔺 تقابل با 🔹 برخی با استناد به نامه‌ی امام (ره) به و اسدالله علم، معتقدند ایشان با مخالف بوده است. سؤالی که در این نوشتار مطرح است این است که آیا ایشان به‌واقع مخالف بوده‌اند؟ آیا نظر ایشان در این موضوع، پس از انقلاب اسلامی تغییر کرده است؟ 🔹 بیانات عدیده‌ی (ره) در باب مشارکت سیاسی ـ اجتماعی نشان می‌دهد که ایشان نه تنها مخالف این موضوع نبودند، بلکه با توجه به مبانی فقهی و سیره‌ی اجتماعی پیامبر اکرم و ائمه‌ی اطهار (ع)، به‌کرات لزوم این مشارکت را مورد تأیید قرار داده‌اند. بنابراین مخالفت ایشان با حق رأی زنان در لایحه‌ی دولت را باید از باب درک و بینش ایشان نسبت به آغاز سیاست‌های اسلام‌زدایی شاه دانست. چنان‌که در سال ۱۳۴۳ طی سخنانی می‌فرمایند: «ما مى‏گوییم این‌ها را فرستادن در این مراکز جز فساد چیزى نیست. شما بعد تجربه کنید ببینید بعد از ده سال، بیست سال، سى سال دیگر، این‌ها را بفرستید، به خیال خودتان، ببینید اگر شما جز فساد چیز دیگرى دیدید؟ ما با مخالف نیستیم، با این مخالفیم، با این کارهاى غلط مخالفیم. مگر مردها آزادند که زن‌ها مى‏خواهند آزاد باشند؟!...» به همین دلیل و بعد از مهیا شدن محیط اجتماعی سالم برای فعالیت زنان (بعد از مقطع پیروزی انقلاب اسلامی)، حضرت امام آن‌ها را ملزم به این‌گونه فعالیت‌ها می‌دانند. 🔹 لذا در چارچوب بینش عمیق امام خمینی (ره)، هر فعلی را نمی‌توان به صرف داشتن ظاهر و صورت موجه، تأیید کرد؛ بلکه باید علاوه بر صورت، دارای هدف و غایت مشخص و موجّهی نیز باشد. در زمانه­ای که حکومت بر سر کار بوده و تمام اقدامات خود را براساس برنامه‌های ارائه‌شده از سوی دشمنان اسلام و مسلمین اجرا می‌کرد، هر اقدامی هرچند با ظاهر اسلامی و انسانی باشد، در راستای اهداف غیرالهی قابل تبیین است. اعطای حق رأی به زنانِ جامعه‌ی ایرانی از سوی رژیم شاه نیز از جمله‌ی این اقدامات بود... 👈🏻متن کامل مقاله در پایگاه اندیشکده برهان👉🏻 ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 امامِ امت، خط‌قرمز اصلیِ حفظ امت 🔺 تأملی در «» در جامعه اسلامی 🔹 در تاریخ ، نقل است که «عبدالله‌بن‌مطیع» ـ از هوادارانِ عبدالله‌بن‌زبیر ـ در ملاقاتی که با (ع) در راه مدینه به مکه داشته، از تعابیر عجیبی در وصف آن حضرت استفاده می‌کند که جالب‌توجه است؛ مثلاً می‌گوید: «اگر تو را بکشند، دیگر در کشتن هیچ‌کس هراسی نخواهند داشت...»؛ یا اینکه: «اگر تو کشته شوی، ما مسلمانان به بندگی و بردگی [] در خواهیم آمد...» 🔹 تعابیری از این دست ـ که نمونه‌های آن در نهضت کم هم نیست ـ علاوه بر آنکه حاکی از جایگاه والای آن حضرت در میان است، حقیقتی دیگر را نیز در خود نهفته دارد و آن، موقعیت ویژه‌ی حسین‌بن‌علی (ع) در حراست از کیان امت اسلام است: 💡 فارغ از آنکه (ع)، در کسوت امامِ مفترض‌الطَّاعه‌ی شیعیان دیده شود یا در جایگاه فردی والامقام و عدالت‌طلب ـ که حسّ احترام بسیاری از بزرگان امت را بر می‌انگیزد ـ در هر دو حالت، وی آنقدر جایگاهش رفیع است که اگر این جایگاه هتک شود، راه بر هرگونه گردنکشی و تجاوزی بر امتِ اسلام هموار خواهد شد! این قلقِ تاریخی، حقیقتی است که باید در هر عصر و زمانی مورد توجهِ جدی قرار گیرد... ⚠️ مبتنی بر این قلق، نقد و انتقاد در جامعه‌ی اسلامی، سازوکارها و الزاماتِ خاص خود را دارد؛ به نحوی که اگر این الزامات و خطوط قرمز، در هنگام بیان نقدها، رعایت نشده و مسیر بیان نقدها، خواسته یا ناخواسته، به سمت‌وسویی هدایت شود که بابِ تندگویی و هتاکی به سوی امام امت باز شده و نوک پیکان تمام گلایه‌ها و شکایت‌ها به سوی شخص نشانه رود، آنگاه مردم جامعه ـ یا همان امتِ امام ـ دیگر نباید تصور کنند که با این شیوه، مشکلاتِ کشور حل‌وفصل خواهد شد و شرایط بهبود خواهد یافت؛ بلکه به عکس، این روش، سرآغاز از دست رفتن امنیت و موجودیتِ جامعه‌ی اسلامی خواهد بود... 👈🏻متن کامل مقاله در پایگاه اندیشکده برهان👉🏻 ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 اربعین، انوار شیعیان گردِ خورشید وجود امام (ع) 🔺 معنای دیگر «الحسین یَجمَعُنا» چیست؟ 🔹 در فرهنگ ، هویت و ، هویتی واحد و نوری یکپارچه است؛ به نحوی که شیعیانِ امام، در حکمِ شعاعی نورانی از خورشیدِ وجود امام هستند و پیوسته در تلاش برای بازگشت به سوی اصلِ نورانی‌شان ـ که همان امام معصوم است ـ می‌باشند؛ این رفتار، همانگونه که در قبال جنبه‌ی نورانیِ امام معصوم صادق است، قطعاً می‌بایست در قبال جنبه‌ی جسمانیِ امام نیز صادق باشد که تجلی تامّ آن، زیارت سیدالشهدا (ع) در و در ایام خواهد بود. 🔹 لذا تلاش و دغدغه‌ی شیعیان و محبین سیدالشهدا در اقصی‌نقاط عالم برای رساندن خودشان به حرم امن آن حضرت و تبدیل پراکندگی‌شان در زمین به اجتماع گسترده‌ی اربعین، نشان‌دهنده هویت یکپارچه و نورانیِ امام ـ امت است و این معنا، تفسیر همان شعار معروف «الحسین یَجمَعُنا» است؛ مغناطیسِ خورشید عالم‌تابِ (ع) حسینی، در اربعین، قلوب یکایک محبین را ـ که در سرتاسر دنیا پراکنده شده‌اند ـ در یکجا به دور خودش جمع می‌کند: 💬 «اربعین یعنی میعاد شیعیان در یک کنگره‌ی‌ بین‌المللی‌ و جهانی، در یک سرزمینی که خود آن سرزمین خاطره‌انگیز است‌؛ سرزمین خاطره‌ها است‌؛ خاطره‌های باشکوه‌، خاطره‌های عظیم‌، سرزمین شهدا‌، مزار کشته‌شدگانِ راه خدا‌، [تا پیروان تشیع در] اینجا جمع بشوند ‌و دست برادری و پیمان وفاداریِ هرچه‌بیشتر ببندند؛ این اربعین است…. می‌دانید یکی از علائم ایمان، است. یکی از معانی آن این است که شیعه یک جمع متفرقی بود؛ در مدینه، کوفه، بصره، اهواز، قم و خراسان بودند، همدیگر را کمتر می‌دیدند. یک کنگره‌ی جهانی لام بود برای شیعیان روزگار ائمه. این و وقتش را معین کردند؛ آن موعد، روز اربعین و جای شرکت، سرزمین کربلا است…. اگر امروز هم بتوانند شیعیان آن سرزمین پاک و مقدس را یک چنین میعادی قرار بدهند، البته بسیار کار بجا و جالبی خواهد بود و دنباله‌گیری از راهی است که ائمه‌ هدی (ع) به ما ارائه دادند…» 👈🏻متن کامل مقاله در پایگاه اندیشکده برهان👉🏻 ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 تأملی در روابط چهارگانه‌ی میان «قوّه» و «ابزار» 🔺 تبیین بخشی از بیانات در مراسم دانش‌آموختگی (ع) 🔹 در فرمایشات دیروز خود در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه امام حسین (ع)، با اشاره به بخشی از آیه 60 سوره مبارکه انفال (وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ)، دسته‌بندیِ دوگانه‌ای از «مفهوم قدرت» را بیان فرمودند که با دو واژه‌ی قرآنیِ «قُوَّة» و «رِبَاطِ الْخَيْل» از هم تفکیک می‌شدند: اوّلی به معنای «، توان و نیرو» و دومی به معنای «» است؛ به بیان ساده‌تر، می‌توان این دو مفهومِ قرآنی را با دو کلیدواژه «قدرت» و «ابزار» جایگزین نمود. 🔹 با توجه به سیاق کلام معظم‌له در این سخنرانی، به نظر می‌رسد در اینجا مفهوم «قدرت» بیشتر ناظر به جنبه‌های نرم و «ابزار» ناظر به جنبه‌های سختِ قدرت‌نماییِ جبهه حق باشد و تقدم واژه «قُوَّة» بر «رِبَاطِ الْخَيْل» در آیه شریفه، به خوبی بیانگر اهمیت و اولویت مؤلفه‌های نرم قدرت در قیاس با مؤلفه‌های سخت آن است. 🔹 اما نکته شایان ذکر در این میان این است که اگر دو مفهوم «قدرت» و «ابزار» را در یک تلاقیِ دوگانه با مفاهیم «بومی»، «خداپایه» و «بیگانه‌پایه» قرار دهیم (به نحوی که دو مفهوم «خداپایه» و «بیگانه‌پایه»، در نسبت با «قدرت» و دو مفهوم «بومی» و «بیگانه‌پایه»، در نسبت با «ابزار» تعریف شوند)، آنگاه 4 حالت، متصور خواهد بود: 1️⃣ قدرت: خداپایه / ابزار: بومی 2️⃣ قدرت: خداپایه / ابزار: بیگانه‌پایه 3️⃣ قدرت: بیگانه‌پایه / ابزار: بومی 4️⃣ قدرت: بیگانه‌پایه / ابزار: بیگانه‌پایه 🔹 حالت اول هنگامی است که قدرت ـ یا شاید در یک کلام «اراده» جبهه حق ـ خداپایه بوده و بیگانگان (دشمنان خدا) را در مسیر تحقق خواست و اراده‌اش، دخالت ندهد؛ در عین حال ابزارها و ادوات نظامی‌اش نیز کاملاً بومی و تحت اختیار و اراده‌ی خودش باشد. 🔹 حالت دوم هنگامی است که قدرت، خداپایه باشد، اما ابزارها و ادوات نظامی، بومی نبوده و متعلق به دیگران و تولید آنان باشد. 🔹 حالت سوم حالتی است که تولیدات ابزاری‌اش بومی باشد، اما آن ابزار را در جهت تحقق اراده و قدرتِ بیگانگان به کار گیرد. 🔹 و دست آخر، حالت چهارم هنگامی است که جبهه مذکور، هم ابزارها و ادوات جنگی و نظامی‌اش تولید بیگانگان باشد و هم اینکه این ابزار را در جهت تحقق اراده و قدرتِ بیگانگان و دشمنان خدا به کار گیرد. ❌ رژیم ، مبتنی بر دسته‌بندی چهارگانه‌ی بالا، در زمره دسته‌ی چهارم قرار می‌گرفت و ناگفته پیداست که برای یک رژیم سیاسی، این حالت، بدترین حالت ممکن در میان حالات 4گانه است. 💡 مبتنی بر این نگاه، قدرومنزلت انقلاب شکوهمند اسلامی هنگامی بهتر فهم خواهد شد که دانسته شود این انقلاب، توانست ایران را ـ که در حضیضِ ذلتِ حالت چهارم در زمان به سر می‌بُرد ـ در طول حدود 40 سال، به اوج عزتِ حالت اول ارتقاء داده و موجبات اعتلای ایران اسلامی را فراهم آورد. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 پیوند اربعین حسینی (ع)، قیام خمینی (ره) و پیروزی انقلاب اسلامی 🔺 بازخوانی قیام ملت ایران به رهبری (ره) از نقطه‌نظر 🔹 تاکنون ابعاد و لایه‌های گوناگونی از علل پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفته؛ اما یکی از لایه‌های جالب‌توجه در این میان، پیوند تاریخی و مفهومیِ نهضت امام خمینی (ره) با مفهوم «اربعین» و اصطلاحاً نهضت «چهلّم‌های سیاسی» است. 🔹 ناگفته پیداست که انقلاب اسلامی، پیوند درهم‌تنیده و گسترده‌ای با داشته و یکی از مهمترین بن‌مایه‌های این انقلاب، همانا نهضت بوده است. در این میان، یکی از مؤلفه‌های مهم (ع) که در روند روبه‌پیروزیِ انقلاب سهم به‌سزایی داشت، الهام از ماجرای (ع) بود. 🔹 مقدمتاً باید گفت که در مکتب اسلام و لسان ، عدد چهل و مفهوم اربعین، از مفاهیم قابل توجه محسوب می‌شود و دارای مصادیقِ بسیاری است: كمال عقل در چهل سالگى، آثار چهل روز اخلاص، آثار حفظ ، دعا براى چهل مؤمن، عدم پذيرش نماز شراب‌خوار تا چهل روز، تکمیل وعده‌ی الهیِ موسی (ع) در کوه طور از سی روز به چهل روز، استحباب و...[1] اما در میان این مصادیق، آن مصداقی که بیش از همه دارای ابعادِ سیاسی و اجتماعی بوده و مکتب تشیع به واسطه آن توانسته به بزرگترین توفیقات دست یابد، همانا اربعین شهادت سیدالشهدا (ع) است. لذا اگرچه مفهوم «چهل»، با بسیاری مقولات دینی گره خورده، اما گره خوردن آن با چهلمین روز شهادت سیدالشهدا (ع)، پررنگ‌تر از مصادیق دیگر است. 🔹 همین گره‌خوردگی و درهم‌تنیدگیِ فراوان است که سبب شد انقلاب اسلامی مردم ایران بتواند از اربعینِ سیدالشهدا (ع) الهام گرفته و گرامیداشت چهلمین روزِ شهادت عده‌ای از مؤمنین را به عنوان ابزاری قدرتمند در جهت تحقق پیروزی نهایی نهضت علیه به کار گیرد. 👈🏻 این به کارگیری مفهومی، در چند مقطع حساس قابل رهگیری است: ▪️ مردم در سال 1356؛ به مثابه اربعینِ مردم ▪️ قیام 8 فرودین مردم در سال 1357؛ به مثابه اربعینِ 29 بهمن مردم تبریز 🔹 در واقع ملت ایران با الهام از «نهضت اربعینیه» و بزرگداشت شهدای خود در چهلمین روز از شهادت‌شان، در تلاش بود تا نام و یاد و هدف شهدای قم و تبریز را به عنوان نمادی از حق‌طلبی زنده نگه دارد؛ ماجرایی که مشابه آن در سال 61هجری و با هدف زنده نگه داشتن نهضت عاشورا، به طلایه‌داری امام سجاد (ع) و معاونتِ زینب کبری (س) صورت گرفت و پیام نهضت حسینی را با صدایی رسا به گوش همگان رساند. آری! با الهام از این روند بود که فریاد مظلومیت و حق‌طلبی ملت ایران، اربعین به اربعین، به گوش جهانیان رسید و در نهایت منجر به فروریختن پایه‌های طاغوت در این کشور گردید. 📚 پی‌نوشت‌ها: 1. محسن رنجبر، «پژوهشى در اربعين حسينى (ع)»، مجله تاريخ اسلام در آينه پژوهش، بهار 1384. 2. برای مطالعه بیشتر در این خصوص ر. ک. به: مصطفی شایسته، «اربعین به اربعین تا سقوط پهلوی»، وبگاه اندیشکده برهان. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 چگونه ارتحال شهادت‌گونه‌ی «نسخه‌ی دوّم امام (ره)» پیروزی انقلاب را تسریع نمود؟ 🔹 اول آبان، سالروز ارتحال مرموز و مشکوک آیت‌الله سید ، فرزند برومند امام راحل عظیم‌الشأن است، همو که به فرموده (ره)، «» بود؛ اما گویی رفتنش، امیدی دوچندان به دل‌های عاشقان بخشید تا برای پیشبرد انقلاب اسلامی، به نحو احسن از آن بهره گیرند. 🔹 در این نوشتار کوتاه برآنیم تا اهمّ دلایل و عواملی را که به واسطه ارتحال شهادت‌گونه فرزند امام (ره)، موجبات تسریع در روند را فراهم نمود، برشماریم... 👈🏻متن کامل مقاله در پایگاه اندیشکده برهان👉🏻 ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
✅ سلسله پیام‌های «»؛ شماره 1️⃣ 🔹 پهلوی دوم، پس از فرار از کشور در 26 دی‌ماه 1357، کتاب خود با عنوان «» را نوشت. وی در این کتاب، ضمن بیان خاطراتی از گذشته، به زعم خود، به پاسخ داد. 🔹 او در این کتاب، به مباحث مختلفی پرداخت؛ اما یکی از نکاتی که در نوعِ نگاه او به مردم ایران، پررنگ و ملموس است، توهّم توطئه‌ی او در قبال ابرقدرت‌های آن روز، خصوصاً و است. وی در اندیشه‌ی خود ـ که بیشتر به وهم و خیال می‌مانَد تا انعکاس حقایق ـ به نقش قدرت‌های بزرگ خارجی در رقم زدن انقلاب اسلامی تصریح کرده، عمیقاً باور دارد که این قدرت‌ها در فرآیند منجر به سقوطش نقش ایفا کردند! 🔹 اگرچه واکاویِ بحث یا از منظر روانشناسی اجتماعی و سیاسی در ایران، مجالی دیگر می‌طلبد، اما همین مقدار می‌توان گفت که این نگاه متوهّمانه، انگاره‌ای بود که نه فقط در ذهن شخصِ شاه، بلکه در ذهن بسیاری از درباریان و اطرافیان او نیز ساری و جاری بود.[1] 🔹 سلسله پیام‌های پیشِ رو، تلاشی خواهد بود در جهت ابطال این انگاره‌ی متوهمانه با مدد گرفتن از فکت‌های غیربومی و بیرونی؛ تا از این رهگذر اثبات شود که حتی خودِ این قدرت‌ها نیز اساساً قائل به چنین برنامه‌ریزی و توطئه‌ای علیه ایران نبوده‌اند و این نوع نگاه، توهمی بیش نبوده؛ بلکه انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت (ره)، انقلابی کاملاً درون‌زا و فاقد هرگونه حمایت قدرت‌های خارجی بوده است؛ حتی به عکس، تحقق چنین انقلابی، در تضاد آشکار با منافع این قدرت‌های بزرگ بوده است. 📚 فهرست مراجع: 1. احمد اشرف، «توهم توطئه»، فصلنامه فرهنگی و اجتماعی گفتگو، شماره 8، ص20. ✍🏻 محمدمهدی سلامی پوریان 💠اندیشکده برهان💠 🔻توئیتر https://twitter.com/borhan_ir 🔻اینستاگرام https://www.instagram.com/borhan__ir/ 🔻 آی‌گپ http://iGap.net/borhan_ir 🔻 سروش http://sapp.ir/borhan_ir 🔻بله http://ble.im/borhan_ir 🔻ایتا http://eitaa.com/borhan_ir
✅ سلسله پیام‌های «»؛ شماره 2️⃣ 🔹 همانگونه که گذشت، محمدرضا در کتاب ، ادعاهایی را در خصوص دست داشتن قدرت‌های بزرگ در سقوطش و نیز وقوع ، ابراز می‌کند. لحن ضدآمریکاییِ انقلاب اسلامی و گزارش‌های روزانه‌ی بنگاه سخن‌پراکنی (بی.بی.سی) از اخبار روزبه‌روز انقلاب، برای شاه و بسیاری از افراد سن‌وسال‌دار دربار، تردیدی بر جای نگذاشت که «کار، کار انگلیسی‌هاست»![1] به عنوان نمونه، محمدرضا ـ که همانند پدرش، همواره به سیاست سخت بدبین بود ـ در اینباره می‌گوید: 💬 «رویه‌ی بنگاه سخن‌پراکنی انگلستان (بی.بی.سی) نیز شگفت‌آور بود. از آغاز سال 1978م برنامه‌های فارسی این بنگاه، صریحاً و علناً در مخالت و ضدیت با من تنظیم می‌شد. گویی یک دست نامرئی همه‌ی این برنامه‌ها را تنظیم و رهبری می‌کند.»[2] 🔹 در جایی دیگر، پا را از این فراتر گذاشته، نه فقط بازیگران غیردولتی ـ همچون بی.بی.سی ـ بلکه بازیگران دولتیِ خارجی را نیز مسبّب سقوط و تحریک دشمنی علیه خودش معرفی می‌کند: 💬 «هنگامی که پیرمرد مورد اشاره[3] از عراق اخراج شد، من می‌توانستم از دولت فرانسه بخواهم که مانع فعالیتش بشود. ولی می‌دانستم که این تقاضا حاصلی نخواهد داشت. زیرا این پیرمرد، بازیچه‌ی ناتوانی در دست دشمنان خارجی ایران بود و بس.»[4] 🔹 با توجه به این اظهارات، وی حتی دولت را نیز در عداوت و کینه‌ورزیِ منجر به سقوطش مقصر می‌دانسته، تا آنجا که حتی به دروغ، به امام راحل عظیم‌الشأن نسبت ناروایی داده، وی را بازیچه‌ای در دستان دشمنان خارجی ایران قلمداد می‌کند! 🔹 با کنار هم گذاشتن این شواهد، اینطور به نظر می‌رسد که وی، توهم خودساخته‌ای در خصوص نقش قدرت‌های خارجی در سقوط خویش داشته، تا جایی که نهضت اسلامی و درون‌زای مردم ایران علیه دستگاه استبداد را نیز در چارچوب دشمنیِ خیالیِ قدرت‌های بزرگ علیه سلطنت‌اش تفسیر می‌کند و نهضت امام خمینی (ره) را ذیل قدرت‌های بزرگ و در سایه‌ی آنان معرفی می‌نماید. اینها همه در حالی‌ست که به دلایل متعددی، این ادعا، فاقد هرگونه مابه‌ازای خارجی بوده و به راحتی قابل اِبطال است. یکی از دلایل متقن برای ابطال چنین ادعایی، اعترافات شخصیت‌های برجسته‌ی خارجی در خلال انقلاب و حتی پس از آن است. ⏩ از شماره بعدی، به تدریج برخی از این اعترافات بیان خواهد شد. 📚 فهرست مراجع: 1. احمد اشرف، «توهم توطئه»، فصلنامه گفتگو، شماره 8، ص20. 2. محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص239. (فصل: نقش وسایل ارتباط جمعی) 3. مقصود وی، حضرت امام خمینی (ره) است؛ پیشاپیش از تعابیر نابجای وی در خصوص حضرت امام (ره) پوزش می‌طلبیم. 4. محمدرضا پهلوی، پیشین، ص240. ✍🏻 محمدمهدی سلامی پوریان 💠اندیشکده برهان💠 🔻توئیتر https://twitter.com/borhan_ir 🔻اینستاگرام https://www.instagram.com/borhan__ir/ 🔻 آی‌گپ http://iGap.net/borhan_ir 🔻 سروش http://sapp.ir/borhan_ir 🔻بله http://ble.im/borhan_ir 🔻ایتا http://eitaa.com/borhan_ir
✅ سلسله پیام‌های «»؛ شماره 3️⃣ 🔹 در سلسله پیام‌های «پاسخ به توهم»، ابتدا سعی خواهد شد اظهارنظرات و شواهد تاریخیِ مرتبط با دولت‌مردان آن روز ـ خصوصاً دولت‌مردان ، و ـ بازخوانی شود و پس از آن، اظهارات و اعترافات اندیشمندان و نظریه‌پردازان خارجی نیز مورد بررسی قرار گیرد. ابتدائاً به برخی اظهارات سیاستمدران پرداخته خواهد شد. 🔹 در یکی از دیدارهای مشترک سفرای وقتِ آمریکا و انگلیس (ویلیام و آنتونی ) با محمدرضا در آستانه پیروزی انقلاب، شاه به چاپ مقاله‌ی ایرج اسکندری (دبیرکل اسبق حزب توده در ایران) در یکی از روزنامه‌های کمونیستی پاریس اشاره کرده، می‌گوید که اسکندری در این مقاله، مخالفان مذهبی شاه به ویژه آیت‌الله خمینی را ستوده و خواستار تشکیل جبهه واحدی متشکل از روحانیون و شده است. سپس ادامه می‌دهد: «این مقاله، تأییدی بر نظر همیشگیِ من است که ناآرامی‌های ایران، محصول اتحاد شوم کمونیست‌ها و روحانیون مرتجع می‌باشد.»[1] 🔹 این ادعا در حالی صورت می‌گرفت که اساساً شواهد متقنی دال بر دست داشتن مستقیم یا غیرمستقیم ابرقدرت شرق در رقم زدن مبارزات ملت ایران به چشم نمی‌خورد. 🔹 دولت شوروی ـ که در آستانه وقوع انقلاب، دیگر دولت ايران را به عنوان عضوی از پذيرفته بود ـ از روابط بازرگانی و اقتصادی خود با رژیم شاه، سود سرشاری می‌بُرد و به هيچ‌وجه مايل نبود خللی در آن وارد شود. از طرفی، هرگز نسبت به عقايد مذهبی و روحانیت نظر خوشی نداشت ولذا رویکرد رژیم را در مبارزه‌ی جدی با عقايد مذهبی، مطلوب خود می‌دانست. در نتیجه دلیلی نداشت که مسكو نسبت به تغيير و تحول سیاسی در ایران، ابراز تمايل کند.[2] بنابراین بر اساس اسناد موجود و البته برخلاف ادعاي شاه، نمی‌توان نقشی در كارگرداني مبارزاتِ منجر به سقوط رژيم براي اتحاد شوروي متصور بود. برای اثبات این مدعا، به چند نمونه از اظهارات سیاسیّونِ بلوک شرق اشاره خواهد شد: 1️⃣ ولاديمير فنوپتوف، دبير دوم سفارت شوروي، با اشاره به داخلی بودن منشأ اعتراضات در جریان انقلاب مي‌گويد: «علل اصلي اغتشاشات ايران مربوط به منافعي است كه بر اثر صنعتي شدن و مدرنيزه شدن مملكت عايد گروهي خاص از طبقه ممتاز و ثروتمند شده است. اين عمل سبب به وجود آمدن شكاف عميقي ميان گروهي معدود و ثروتمند و ملت فقير شده است. اين بي‌عدالتي‌ها و اجحاف براي گروه كثير و فقير، غيرقابل تحمل شده و سبب بروز چنين اغتشاشاتي شده است.»[3] 2️⃣ وچسلاو ميلوشين، دبير اول سفارت شوروي در تهران، مي‌گويد: «اطلاعات به دست آمده حكايت از امكان مداخله نظامي در ايران مي‌كند.... چيزي كه اهميت دارد آن است كه اتحاد شوروي، در مقابل هرگونه مداخله نظامي آمريكا در ايران ساكت نخواهد نشست. اتحاد شوروي آشوب‌هاي ايران را يك مسئله‌ی كاملاً داخلي تلقي مي‌كند و اجازه نمي‌دهد هيچ نيروي خارجي، مِن‌جمله خود شوروي، در امور داخلي ايران دخالت كند.»[4] 3️⃣ اوج این اظهارات، مصاحبه‌ی برژنف، رهبر وقت ، با نشریه «پراودا» (Pravda) در 19 نوامبر 1978م درباره ایران بود که به صراحت این اتهام را رد کرد: «اتحاد شوروی روابط سنّتیِ حسن هم‌جواری خود را با ایران ادامه می‌دهد. شوروی مخالف هرگونه مداخله‌ی سایر کشورها در امور داخلی ایران است و هیچگونه مداخله‌ای را در آن تحمل نخواهد کرد. آنچه در ایران در حال رخ دادن است، صرفاً امری داخلی‌ست که باید به وسیله‌ی خود ایرانیان حل‌وفصل شود. همه کشورها باید همانگونه که در منشور ملل متحد و دیگر اسناد بین‌المللی آمده، حاکمیت و استقلال مردم ایران را محترم بشمارند.[5] 📚 فهرست مراجع: 1. گری سیک، همه‌چیز فرو می‌ریزد، ترجمه علی بختیاری‌زاده، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص151. 2. محمدمحسن مصحفی، «نگاه شوروی و كشورهای بلوک شرق به وقایع منجر به پيروزی انقلاب اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات تاریخی، پاییز 1388، ص85. 3. پیشین، ص82. 4. پیشین. 5. ابراهیم متقی، «اسطوره‌ها، الگوهای رفتاری و عملکرد شوروی نسبت به ایران و انقلاب اسلامی، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، بهار 1378، ص148. ✍🏻 محمدمهدی سلامی پوریان 💠اندیشکده برهان💠 🔻توئیتر https://twitter.com/borhan_ir 🔻اینستاگرام https://www.instagram.com/borhan__ir/ 🔻 آی‌گپ http://iGap.net/borhan_ir 🔻 سروش http://sapp.ir/borhan_ir 🔻بله http://ble.im/borhan_ir 🔻ایتا http://eitaa.com/borhan_ir
✅ سلسله پیام‌های «»؛ شماره 4️⃣ 🔹 همانگونه که در شماره‌های پیشین نیز گذشت، شاه و حلقه‌ای از دربار، دچار نوعی توهّم در ذهن خود بودند. در این چارچوب‌نظریِ متوهمانه، بازیگران دولتی و غیردولتیِ بسیاری در نظام بین‌الملل حضور داشتند که انگشت اتهامِ دربار پهلوی به سوی آن‌ها نشانه رفته بود. یکی از این بازیگران، دولت بود. 🔹 حسین ، ارتشبد سابق و از معتمدان محمدرضا معتقد بود: «روس‌ها و انگلیسی‌ها در دامن زدن به بحران انقلابی در ایران اشتراک مساعی داشته‌اند.»[1] همچنین آنتونی ، سفیر وقت انگلستان در تهران، در عصر 13 آبان 57 و در بحبوحه‌ی ناآرامی‌ها و تظاهرات تهران ـ که در آن، ، به سبب حمله‌ی معترضین آتش گرفته بوده ـ به دیدار شاه می‌رود. پارسونز که از واقعه‌ی آتش‌سوزی بیمناک بوده و دست‌کم، انتظار همدردی و معذرت‌خواهی را از سوی شاه ایران داشته است، در کمال تعجب می‌بیند که شاه، باز هم به سراغ همان موضوع تکراریِ دست‌داشتن انگلیس در ناآرامی‌های کشور رفته، با طعنه و کنایه به پارسونز می‌گوید: «کم مانده بود آتشی که در مملکت من به راه انداخته‌اید، دامان خودتان را هم بگیرد!»[2] 🔹 حقیقت آن است که علی‌رغم چنین ادعاهایی، اولویت اول دولت انگلیس در جریان تحولات سال ۱۳۵۷، همانا حفظ ساختار و حکومت محمدرضا بود. مقامات انگلیسی بارها به صراحت بر این امر اذعان داشته و برای تحقق آن، تمهیداتی را نیز با همکاری دولت آمریکا اندیشیده بودند. این سیاست، در ادبیات مقامات رسمی دولت انگلیس در عالی‌ترین سطوح نیز بازتاب داشت؛ به گونه‌ای که: 1️⃣ در ۱۰ آبان ۱۳۵۷ و در بحبوحه‌ی رویدادهای انقلاب اسلامی، در مراسم افتتاح پارلمان، به طور رسمی خطاب به شاه ایران اعلام می‌کند: « آرزومند بقای رژیم سلطنتی ایران است.»[3] 2️⃣ همچنین در ۳۰ مهر ۱۳۵۷، دیوید اوئِن، وزیر امور خارجه وقت انگلیس، ضمن اعلام دفاع و پشتیبانی انگلیس از شاه ایران اظهار می‌دارد: « به منزله پیشرفتی در امور نخواهد بود، بلکه نوعی عقب‌نشینی و شکست محسوب می‌شود.» وی در مصاحبه ۴ آبان خود نیز از مخالفین شاه به عنوان کمونیست و مسلمانان عقب‌افتاده یاد می‌کند.[4] 3️⃣ در گزارش محرمانه پارسونز از دیدار وی با نیز به صورتی دیگر به این سیاست اشاره شده است: 💬 شاه دوباره تکرار کرد که هر رژیمی که پس از او بیاید برای غرب بدتر خواهد بود، اغتشاش و گروه‌گرایی به همراه آورده و کشور را با خطر مداخله‌ی خارجی روبه‌رو خواهد کرد و خلاصه آنکه بسیار خطرناک خواهد بود. پارسونز در پاسخ به شاه گفت: «من فکر نمی‌کنم که چه آمریکایی‌ها و چه خود ما (بریتانیایی‌ها) مخالفتی با این ارزیابی داشته باشیم. ما از او (شاه) حمایت کرده‌ایم و صمیمانه آرزو داریم که بر مشکلات کنونی چیره شود. من با توجه به موضوعی که او بیشترین حساسیت را به آن دارد، به او اطمینان دادم که دودوزه بازی نخواهیم کرد....»[5] 📚 فهرست مراجع: 1. احمد اشرف، «توهم توطئه»، فصلنامه فرهنگی و اجتماعی گفتگو، شماره 8، ص23. 2. صادق زیباکلام، «شاه مي‌گفت همه‌چيز زير سر آمريكا و انگليس است!»، روزنامه شرق، 28 دی 1395. 3. محمدحسن خانی و حجت‌الله نوری ساری، «رفتارشناسی دولت انگلستان در قبال انقلاب اسلامی ایران»، فصلنامه پژوهشنامه انقلاب اسلامی، تابستان 1392، ص131. 4. پیشین. 5. پیشین. ✍🏻 محمدمهدی سلامی پوریان 💠اندیشکده برهان💠 🔻توئیتر https://twitter.com/borhan_ir 🔻اینستاگرام https://www.instagram.com/borhan__ir/ 🔻 آی‌گپ http://iGap.net/borhan_ir 🔻 سروش http://sapp.ir/borhan_ir 🔻بله http://ble.im/borhan_ir 🔻ایتا http://eitaa.com/borhan_ir
✅ سلسله پیام‌های «»؛ شماره 5️⃣ 🔹 همانگونه که در شماره‌های پیشین نیز گذشت، رویکرد تمام قدرت‌های خارجی ـ اعم از شرقی و غربی ـ دایر بر بقای شخص شاه و عدم تزلزل در قدرت او بود. به عنوان نمونه، در پیام‌های پیشین اشاره شد که شاه، حتی به نقش در عداوت‌ورزیِ منجر به سقوط خودش نیز ظنین بود؛ (ر. ک. به پیام شماره 2️⃣) در حالی که در دیدار یکی از مقامات عالی‌رتبه فرانسه با ، مشاور امنیت ملی ، در آبان 1357، مقام فرانسوی خطاب به وی گفته بود: «چنین به نظر می‌رسد که شاه با «بحران اراده» روبرو است و از این رو باید به او کمک کرد تا قاطعیت و اقتدار خود را بازیابد.»[1] این جملات، بیانگر حمایت صریح مقامات فرانسه از شخص شاه و جایگاه بود. 🔹 اما در این میان، اظهارات و دیدگاه‌های مقامات رسمیِ دولت ، از اهمیت به‌سزایی برخوردار بود. آمریکا رژیم محسوب می‌شد و در عین حال، بزرگترین شریک تجاری و تسلیحاتی آن. لذا حساب ایالات متحده از مابقی حامیان غربیِ پهلوی، مجزا و البته متمایز بود و طبعاً محمدرضا روی حمایت آمریکا، حساب ویژه‌ای باز می‌کرد. 🔹 اگرچه مقایسه خاطرات و نظرات (آخرین سفیر آمریکا در ایران) با ، و (سه مقام بلندپایه‌ی دولت ایالات متحده در زمان انقلاب)، آشفتگی و سردرگمیِ سیاست آمریکا را در خصوص ایران در جریان ، به بهترین وجه نمایان ساخته و بطلان این فرضیه را که آمریکایی‌ها، هدف‌های مشخص و ازپیش‌طراحی‌شده‌ای را در جریان انقلاب دنبال می‌کرده‌اند، آشکار می‌سازد[2]، اما در عین حال حاوی این حقیت است که با وجود تمام این اختلاف‌نظرها و تشتت‌ها بر سر لایه‌های تاکتیکی حمایت از شاه، سردمداران آمریکا، در بُعد استراتژیک موضوع، یعنی اصل حمایت از شاه به عنوان متحد قابل اطمینان‌شان، تردیدی به خود راه نمی‌دادند. 🔹 از نگاه ایالات متحده، شاه قادر بود با استفاده از رهبری قاطع خود و انجام اصلاحات، مشکلات پیش روی خود را از میان بردارد. همچنین، با توجه به اینکه مشکل اصلی از دید ناظران خارجی، وجود تردید و دودلی در شخص شاه بود، از این رو هرگونه اقدام به منظور آمادگی برای فروپاشی رژیم شاه، تنها موجب تشویق مخالفان و تضعیف روحیه‌ی او می‌گردید. خلاصه آنکه از نقطه‌نظر ایالات متحده، منطقی‌ترین سیاست آن بود که آمریکا شاه را از حمایت خود مطمئن کند و به او کمک نماید تا بر ترس و وحشت خود غالب شود.[3] 🔹 همچنین در اوایل آبان 1357، در گزارش جامعِ ایران که از سوی وزارت دفاع ایالات متحده برای شخص رئیس‌جمهور آمریکا تهیه شده بود، سه پیشنهاد اساسی برای دولت‌مردان در مواجهه با بحران ایران مطرح گردیده بود که یکی از آن‌ها، «حمایت قاطع از شاه به عنوان عنصری کلیدی در انتقال ایران از وضعیت کنونی به کشوری باثبات و قدرتمند» بود.[4] 📚 فهرست مراجع: 1. گری سیک، همه‌چیز فرو می‌ریزد، ترجمه علی بختیاری‌زاده، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص117. 2. ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران: نشر علم، 1375، ص8. 3. گری سیک، پیشین، ص80. 4. پیشین، ص106. ✍🏻 محمدمهدی سلامی پوریان 💠اندیشکده برهان💠 🔻توئیتر https://twitter.com/borhan_ir 🔻اینستاگرام https://www.instagram.com/borhan__ir/ 🔻 آی‌گپ http://iGap.net/borhan_ir 🔻 سروش http://sapp.ir/borhan_ir 🔻بله http://ble.im/borhan_ir 🔻ایتا http://eitaa.com/borhan_ir
✅ سلسله پیام‌های «»؛ شماره 6️⃣ و پایانی 🔹 یکی از مقاطع حساسی که در جریان مبارزات انقلابی ملت ایران، عکس‌العمل دستگاه سلطنت را دستخوش تغییر کرد، روی کار آمدن در نیمه آبان 1357 بود؛ مقطعی که دستگاه سلطنت و شخص شاه به این جمع‌بندی رسیدند که باید سیاست خشن‌تری را در مقابله با ملت به کار گیرند. 🔹 به نظر می‌رسد یکی از نقاط عطف توهم شاه در خصوص توطئه‌چینی خارجی‌ها نیز همین مقطع بوده باشد؛ در حالی که با مراجعه به منابع دست اولِ آن دوره، اینطور به نظر می‌رسد که نظام سیاسی ، حتی در آن مقطع نیز کماکان بر حفظ و استحکام پایه‌های قدرت شاه اصرار می‌ورزیده است. 🔹 در زیر به چند نمونه از این موارد اشاره خواهد شد: 1️⃣ در دیدار فرستاده‌ی با شاه در 23 آبان 1357، وی همچون دفعات گذشته، به اهداف و نیات ایالات متحده مشکوک بود. محمدرضا با اشاره به مصاحبه تلویزیونیِ همیلتون جردن، معاون رئیس‌جمهور آمریکا ـ که گفته بود ایالات متحده باید تمامی احتمالات ممکن را در نظر بگیرد ـ اظهار داشته بود: «آیا این سخن، به معنای آن نیست که ایالات متحده در فکر برقراری رابطه با مخالفان است؟!»[1] پاسخ وی، در اظهارنظری که همان روزها از زبان ، رئیس سازمان منتشر شد، مستتر بود. ترنر گفته بود: «ایالات متحده برای اجتناب از آزردگی خاطر شاه، همواره سعی داشته است ارتباطی با مخالفان رژیم برقرار نکند....»[2] 2️⃣ در بخشی از تلگراف ، سفیر وقت آمریکا در ایران به تاریخ 16 آذر 1357، وی تأکید کرده بود: «من فکر می‌کنم تشکیل شورای نخبگان ـ که متشکل از گروه‌های مهم مخالف باشد ـ کار درستی نیست؛ مگر آنکه ما در پی کنار گذاشتن شاه از مقام خود باشیم و ما چنین هدفی نداریم.»[3] 3️⃣ در تلگرافی دیگر و در همان ایام، سولیوان اظهار داشته بود: «در شرایط کنونی، بهترین کار، حمایت از شاه و ارتش می‌باشد تا شاید آن‌ها بتوانند ناكامی‌های موجود را از میان بردارند؛ اما چنانچه مشکلی حل نشد و شاه مجبور به کناره‌گیری از سلطنت گردید، آنگاه ما باید به آنچه غیر قابل تصور است بیندیشیم و مواضع خود را با آن تنظیم کنیم.»[4] 💡 توجه به دو نکته در اظهارات سولیوان حایز اهمیت است: نخست آنکه این اظهارات نشان می‌دهد حتی پس از روی کار آمدن کابینه نظامی در تهران و چرخش رژیم به سمت اعمال خشونت بیشتر نیز، کماکان حمایت قاطع و صریح کاخ سفید پشت سرِ شاه ایران بود؛ دوم آنکه نقل قول سولیوان دایر بر اینکه «چنانچه... شاه مجبور به کناره‌گیری از سلطنت گردید، آنگاه ما باید به آنچه غیر قابل تصور است بیندیشیم و مواضع خود را با آن تنظیم کنیم» حکایت از این دارد که دستگاه دیپلماسی ایالات متحده، برخلاف توهمات شاه، اساساً هیچ طرحِ ازپیش‌تعیین‌شده‌ای برای مقابله با و نیز نداشته است و تعبیر «غیر قابل تصور»، به خوبی گویای این امر است. 📚 فهرست مراجع: 1. گری سیک، همه‌چیز فرو می‌ریزد، ترجمه علی بختیاری‌زاده، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص143 و 144. 2. پیشین، ص131. 3. پیشین، ص172. 4. پیشین، ص137. ✍🏻 محمدمهدی سلامی پوریان 💠اندیشکده برهان💠 🔻توئیتر https://twitter.com/borhan_ir 🔻اینستاگرام https://www.instagram.com/borhan__ir/ 🔻 آی‌گپ http://iGap.net/borhan_ir 🔻 سروش http://sapp.ir/borhan_ir 🔻بله http://ble.im/borhan_ir 🔻ایتا http://eitaa.com/borhan_ir