🔶 ایران و خباثت انگلیس؛ بخش 7️⃣
🔺 بازخوانی تاریخیِ برخی خباثتهای تکبرآمیزِ دولت انگلستان در قبال ایران
🔹 سياست #استعمار_انگليس تا سالیان سال بر ضعیف نگه داشتن كشور ایران بود. قدرتطلبی انگلستان ـ با تمام خصوصيات ویژهی اهل آن ـ اقتضا میكرد كه كشور هدف را در ضعف نگه داشته، به عنوان كشوری متوحش و به دور از تمدن به دیگران معرفی نمايد. این سیاست، تا پیش از #كودتای_سوم_اسفند 1299، جزء سیاستهای ثابت #بریتانیا بود. در همین رابطه #سرگور_اوزلی، وزیرمختار انگلیس، در سال 1294 به وزیر خارجهی دولت وقت انگلیس مینویسد: «عقیده صریح و صادقانهی من این است كه چون مقصود نهایی ما فقط صیانت از حدود #هندوستان میباشد، در این صورت بهترین سیاست ما این خواهد بود كه كشور ایران را در این حال ضعف و توحش و بربریت بگذاریم و سیاست دیگري را مخالف آن تعقیب نكنیم.»[1]
🔹 اما به تدریج علل بسياري موجب شد كه #استعمار انگليس اين سياست را تغيير داده، دست به دگرگونيهايي در وضع ایران زند. از جمله این علل عبارت بود از: #نهضت_جنگل به رهبري ميرزا كوچكخان، نهضت #شيخ_محمد_خياباني در #آذربايجان، نهضت #دليران_تنگستان و مواجههی شديد آنان با قواي انگلستان، شكست قرارداد ننگين 1919م، تجديد قرارداد نفتی دارسی، پيروزي انقلاب كمونيستي روسيه، ضعف و بيلياقتي پادشاهان قاجار در اداره امور كشور، نفرت روزافزون مردم از انگليسيها در ملل شرقي و بالأخص ايران و.... مجموعه این علل و عوامل سبب شد تا سیاستمداران انگلیس روش خود را تغییر داده، خطمشی دیگری را در قبال ایران دنبال نمایند. آنان دیگر مداخلهی مستقیم در امور داخلی ایران را صلاح ندانسته، دستور دنبال کردن «سیاست نامرئی» را دادند.[2] بدین نحو که مقارن با #کودتا، مستر #چرچیل ـ که در آن هنگام #وزیر_مستعمرات انگلیس بود ـ پیشنهاد کرد که دولت انگلستان در امور ملل مشرقزمین و مخصوصاً ایران، مستقیماً دخالت نکند ولی بهوسیلهی عمّال بومی و با نقاب وطنپرستی و حکومت ملی، مقاصد خود را به انجام رساند؛ سیاستی که به نام سیاست «نفوذ نامرئی» (penetration invisible) معروف است.
در ایران مظهر این سیاست نامرئی، #رضاشاه بود که در زیر عنوان #تجدد و ترقیخواهی، آلت اجرای آن سیاست گردید.[3]
🔹 بدینسان زمینههای کودتا در ایران آماده شده، مُهرهی مورد نظر انگلستان انتخاب گردید. در این میان، نصب ژنرال #آیرونساید به سمت فرماندهی قواي نظامي انگليس در شمال ايران از سوی دولت بریتانیا، در انتخاب این مهره نقشی حیاتی ایفا کرد؛ زیرا که وی پس از ساماندهی نیروهای #قزاق، مناسبات را طوری رقم زد که در نهایت #سرهنگ_رضاخان_میرپنج، فرماندهی قوای قزاق را برعهده گیرد؛ فردی که توجه ژنرال انگلیسی را بهشدت به خود جلب کرده بود، به حدی که از نظرگاه وی، حتی میتوانست رهبری کشور ایران را نیز برعهده گیرد:
💬 «آنچه ایران به آن احتیاج داشت یک رهبر بود. شاه جوان [احمدشاه قاجار]، تنبل و بزدل بود و همیشه ترس جان خود را داشت. برخورد کوتاه من با او، مرا واداشت که فکر کنم او همیشه در آستانهی اتخاذ این تصمیم است که به اروپا بگریزد و ملتش را به حال خود رها کند. در آن سرزمین، من تنها یک مرد را دیدم که توانایی رهبری آن ملت را داشت. او #رضاخان بود. مردی که عنان اختیار تنها نیروی مؤثر نظامی کشور را در دست داشت. آیا شاه آنقدر عاقل بود که به این مرد اعتماد کند؟...»[4]
📚 پینوشتها:
1. محمود کتیرایی، فراماسونری در ایران، بیجا: اقبال، 1355، ص150.
2. نویسنده نامعلوم، تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد، تهران: مركز بررسي اسناد تاريخي، 1378، صص چهلودو الی چهلوپنج.
3. پیشین، ص چهلوشش.
4. ادموند آیرونساید، خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرونساید، ترجمه بهروز قزوینی، تهران: آینه، 1363، ص79.
✍🏻 #گروه_تاریخ
#ایران_و_خباثت_انگلیس #انگلیس_خبیث #قرارداد_1919 #قرارداد_دارسی #نفوذ_نامرئی
💠اندیشکده برهان💠
🆔 @BORHAN_IR
🔶 ایران و خباثت انگلیس؛ بخش 8️⃣
🔺 بازخوانی تاریخیِ برخی خباثتهای تکبرآمیزِ دولت انگلستان در قبال ایران
💡 در هشتمین شماره از سلسله پیامهای «ایران و خباثت انگلیس»، مناسب دیدیم به جهت نزدیکی به سالگرد کودتای ننگین 28 مرداد 1332، این کودتا و زمینههای خارجی آن را بازخوانی نماییم.
🔹 دولت انگلستان از همان ابتدا با ادامهی زمامداریِ دکتر محمد مصدق مخالف بود؛ زیرا #ملی_شدن_صنعت_نفت در ایران، منافع آن دولت را از دستش خارج کرده بود و بیم آن میرفت که اقدام ایران، الگویی برای کشورهای نفتخیز خاورمیانه شود. به همین دلیل، #انگلیس ساقط کردن دولت مصدق را لازم میدانست.[1] اما یکی از موانع اصلی بر سر این راه، عدم همسویی آمریکاییها ـ به عنوان قدرتی نوظهور در نظام بینالملل ـ در این فقره بود و میبایست دولت بریتانیا آنها را متقاعد میکرد تا بتواند این سرنگونی را به نحو احسن انجام دهد.
🔹 تا زمانی که دموکراتها در #آمریکا بر سر کار بودند، دولت #بریتانیا موفق نشد نظر خود را مبنی بر مشارکت دادن آمریکاییها در #سقوط_مصدق بقبولاند؛ اما با پیروزی محافظهکاران در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۱۹۵۲م، انگلیس موفق شد ژنرال #آیزنهاور، رئیسجمهور جدید را متقاعد سازد که حل مسأله نفت در دوره #مصدق، به صورتی که منافع آنها را تأمین کند، امکانپذیر نخواهد بود؛ بدین نحو که در جریان #کنفرانس_واشنگتن، پس از اینکه دولت ایران آخرین پیشنهاد مشترک انگلستان و آمریکا را رد کرد، وزیر خارجه #انگلستان موفق شد نظر دولت جدید آمریکا را نسبت به مصدق تغییر داده، ادامه زمامداری او را به زیان جهان غرب قلمداد کند و سرانجام زمینه را برای اجرای «طرح آژاکس» آماده سازد؛ طرحی که از چند هفته پیش، بین نمایندگان #اینتلیجنس_سرویس و #سیا، تحت بررسی و مطالعه بود[2] و علیرغم شکست اولیه، در نهایتِ امرْ قرین موفقیت گردید و موجب سقوط دولت #دکتر_مصدق شد.
❌ دست داشتن بریتانیا و ایالات متحده در سرنگونیِ حکومت قانونیِ محمد مصدق، به حدی غیرقابل انکار است که امروزه و پس از گذشت سالیان دراز از آن روزها، حتی مقامات ارشدِ سیاسی ایالات متحده نیز به این موضوع اذعان میکنند؛ به عنوان نمونه، #وندی_شرمن، معاون سیاسی وزیر امور خارجه آمریکا در زمان باراک #اوباما و نیز سرپرست هیأت مذاکرهکننده آمریکایی در جریان مذاکرات #برجام، چندی پیش در یادداشتی در پایگاه اینترنتی «فارن افرز» با عنوان «چگونه به #توافق_هستهای ایران دست یافتیم؟»، با اشاره به عوامل مختلف تشدیدکنندهی تنشها میان ایران و ایالات متحده، نوشت:
💬 «در سال 1953م، آمریکا و بریتانیا، کودتایی را علیه نخستوزیرِ منتخب وقت ایران، سازمان دادند...»![3]
📚 پینوشتها:
1. اسماعیل اقبال، نقش انگلیس در کودتای 28 مرداد 1332، تهران: اطلاعات، 1386، ص129.
2. پیشین، ص130 و 131.
3. Wendy Sherman, “How We Got the Iran Deal”, foreignaffairs, September/October 2018 Issue
✍🏻 #گروه_تاریخ
#ایران_و_خباثت_انگلیس #انگلیس_خبیث #طرح_آژاکس
💠اندیشکده برهان💠
🆔 @BORHAN_IR
🔶 ایران و خباثت انگلیس؛ بخش 9️⃣
🔺 بازخوانی تاریخیِ برخی خباثتهای تکبرآمیزِ دولت انگلستان در قبال ایران
🔹 جداشدن بخشی از خاک ایران از پیکرهی سرزمینی، اتفاقی بود که روزگاری نه چندان دور برای ایران افتاد؛ جزیرهی #بحرین ـ که تا پیش از آن، صراحتاً به عنوان #استان_چهاردهم ایران محسوب میشد و هیچ کشوری نمیتوانست در خصوص مالکیت آن ادعایی داشته باشد ـ از کشور جدا شد.
🔹 اگرچه تا دیرزمانی (تا دهه 1340ش)، #جزیره_بحرین پایگاه اصلی نیروی زمینی و دریایی #انگلیس در منطقه #خلیج_فارس بود[1]، اما به لحاظ حقوقی، جزئی از #خاک_ایران محسوب میشد و انتظار طبیعیِ ملت ایران از دولتمردان #پهلوی آن بود که اگر روزگاری قرار بر خروج نیروهای #بریتانیا از این جزیره باشد، طبعاً حاکمیت سرزمینیِ ایران بر این جزیره، باید مجدداً به رسمیت شناخته شود؛ در حالی که در اواخر دهه 1340، به ناگاه میبینیم که در آستانه خروج نیروهای نظامی انگلستان از خلیج فارس و به تبع آن از بحرین، موضع رسمیِ دولت ایران تغییر کرده، از دعاوی تاریخیِ خود در خصوص مالکیت بر بحرین کوتاه میآید! شاه ایران به عنوان بالاترین مقام رسمی کشور، در 14 دی 1347 و در دهلینو، در اظهارنظری غیرمنتظره و برای نخستینبار اعلام میدارد که اگر مردم بحرین تمایلی برای پیوستن به ایران نداشته باشند، دولت ایران درباره ادعای ارضی خود نسبت به آن سرزمین پافشاری نخواهد کرد!
⁉️ به راستی چه اتفاقی افتاده بود که درست در آستانه خروج نیروهای متجاوز از بحرین ـ که فرصتی طلایی را جهت بازپسگیریِ آن در اختیار دولت ایران میگذاشت ـ ناگهان موضع رسمی دولت ایران به سمتِ استقلال بحرین چرخش کرد؟!
💡 شاید یک پاسخ منطقی به این پرسش، گره خوردن #استقلال_بحرین به حاکمیت ایران بر جزایر سهگانهی #ابوموسی، #تنب_بزرگ و #تنب_کوچک باشد. واقعیت آن است که انگلیسیها پیش از حل موضوع بحرین، به شکلی زیرکانه این موضوع را به مسئله #جزایر_سهگانه گره زدند؛ اما همین انگلیسیها، پس از حتمی شدن استقلال بحرین، سیاست تعلل و وقتکُشی را در خصوص جزایر سهگانه در پیش گرفتند. آنان پس از شناسایی استقلال بحرین توسط ایران، علاقه چندانی به حل مسئله جزایر سهگانه از خود نشان نمیدادند و تنها پس از کوششهای بسیار از سوی دولت ایران، صرفاً به انعقاد یک موافقتنامه در نوامبر ۱۹۷۱م میان #ایران و #شارجه اکتفا کردند و آن را به عنوان سند احراز مالکیت ایران بر این جزایر تلقی نمودند.[2]
متأسفانه تا به امروز، ابهامات زیادی در خصوص ابعاد سیاسی و حقوقیِ این موافقتنامه مطرح شده که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد: 👇🏻👇🏻
✍🏻 #گروه_تاریخ
#ایران_و_خباثت_انگلیس #انگلیس_خبیث
💠اندیشکده برهان💠
🆔 @BORHAN_IR
✅ سلسله پیامهای «#پاسخ_به_توهم»؛ شماره 2️⃣
🔹 همانگونه که گذشت، محمدرضا در کتاب #پاسخ_به_تاریخ، ادعاهایی را در خصوص دست داشتن قدرتهای بزرگ در سقوطش و نیز وقوع #انقلاب_اسلامی، ابراز میکند. لحن ضدآمریکاییِ انقلاب اسلامی و گزارشهای روزانهی بنگاه سخنپراکنی #بریتانیا (بی.بی.سی) از اخبار روزبهروز انقلاب، برای شاه و بسیاری از افراد سنوسالدار دربار، تردیدی بر جای نگذاشت که «کار، کار انگلیسیهاست»![1] به عنوان نمونه، محمدرضا ـ که همانند پدرش، همواره به سیاست #انگلیس سخت بدبین بود ـ در اینباره میگوید:
💬 «رویهی بنگاه سخنپراکنی انگلستان (بی.بی.سی) نیز شگفتآور بود. از آغاز سال 1978م برنامههای فارسی این بنگاه، صریحاً و علناً در مخالت و ضدیت با من تنظیم میشد. گویی یک دست نامرئی همهی این برنامهها را تنظیم و رهبری میکند.»[2]
🔹 در جایی دیگر، پا را از این فراتر گذاشته، نه فقط بازیگران غیردولتی ـ همچون بی.بی.سی ـ بلکه بازیگران دولتیِ خارجی را نیز مسبّب سقوط و تحریک دشمنی علیه خودش معرفی میکند:
💬 «هنگامی که پیرمرد مورد اشاره[3] از عراق اخراج شد، من میتوانستم از دولت فرانسه بخواهم که مانع فعالیتش بشود. ولی میدانستم که این تقاضا حاصلی نخواهد داشت. زیرا این پیرمرد، بازیچهی ناتوانی در دست دشمنان خارجی ایران بود و بس.»[4]
🔹 با توجه به این اظهارات، وی حتی دولت #فرانسه را نیز در عداوت و کینهورزیِ منجر به سقوطش مقصر میدانسته، تا آنجا که حتی به دروغ، به امام راحل عظیمالشأن نسبت ناروایی داده، وی را بازیچهای در دستان دشمنان خارجی ایران قلمداد میکند!
🔹 با کنار هم گذاشتن این شواهد، اینطور به نظر میرسد که وی، توهم خودساختهای در خصوص نقش قدرتهای خارجی در سقوط خویش داشته، تا جایی که نهضت اسلامی و درونزای مردم ایران علیه دستگاه استبداد را نیز در چارچوب دشمنیِ خیالیِ قدرتهای بزرگ علیه سلطنتاش تفسیر میکند و نهضت امام خمینی (ره) را ذیل قدرتهای بزرگ و در سایهی آنان معرفی مینماید. اینها همه در حالیست که به دلایل متعددی، این ادعا، فاقد هرگونه مابهازای خارجی بوده و به راحتی قابل اِبطال است.
یکی از دلایل متقن برای ابطال چنین ادعایی، اعترافات شخصیتهای برجستهی خارجی در خلال انقلاب و حتی پس از آن است.
⏩ از شماره بعدی، به تدریج برخی از این اعترافات بیان خواهد شد.
📚 فهرست مراجع:
1. احمد اشرف، «توهم توطئه»، فصلنامه گفتگو، شماره 8، ص20.
2. محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص239. (فصل: نقش وسایل ارتباط جمعی)
3. مقصود وی، حضرت امام خمینی (ره) است؛ پیشاپیش از تعابیر نابجای وی در خصوص حضرت امام (ره) پوزش میطلبیم.
4. محمدرضا پهلوی، پیشین، ص240.
✍🏻 محمدمهدی سلامی پوریان
#گروه_تاریخ
💠اندیشکده برهان💠
🔻توئیتر
https://twitter.com/borhan_ir
🔻اینستاگرام
https://www.instagram.com/borhan__ir/
🔻 آیگپ
http://iGap.net/borhan_ir
🔻 سروش
http://sapp.ir/borhan_ir
🔻بله
http://ble.im/borhan_ir
🔻ایتا
http://eitaa.com/borhan_ir
✅ سلسله پیامهای «#پاسخ_به_توهم»؛ شماره 4️⃣
🔹 همانگونه که در شمارههای پیشین نیز گذشت، شاه و حلقهای از دربار، دچار نوعی توهّم در ذهن خود بودند. در این چارچوبنظریِ متوهمانه، بازیگران دولتی و غیردولتیِ بسیاری در نظام بینالملل حضور داشتند که انگشت اتهامِ دربار پهلوی به سوی آنها نشانه رفته بود. یکی از این بازیگران، دولت #انگلستان بود.
🔹 حسین #فردوست، ارتشبد سابق و از معتمدان محمدرضا معتقد بود: «روسها و انگلیسیها در دامن زدن به بحران انقلابی در ایران اشتراک مساعی داشتهاند.»[1] همچنین آنتونی #پارسونز، سفیر وقت انگلستان در تهران، در عصر 13 آبان 57 و در بحبوحهی ناآرامیها و تظاهرات تهران ـ که در آن، #سفارت_انگلستان، به سبب حملهی معترضین آتش گرفته بوده ـ به دیدار شاه میرود. پارسونز که از واقعهی آتشسوزی بیمناک بوده و دستکم، انتظار همدردی و معذرتخواهی را از سوی شاه ایران داشته است، در کمال تعجب میبیند که شاه، باز هم به سراغ همان موضوع تکراریِ دستداشتن انگلیس در ناآرامیهای کشور رفته، با طعنه و کنایه به پارسونز میگوید: «کم مانده بود آتشی که در مملکت من به راه انداختهاید، دامان خودتان را هم بگیرد!»[2]
🔹 حقیقت آن است که علیرغم چنین ادعاهایی، اولویت اول دولت انگلیس در جریان تحولات سال ۱۳۵۷، همانا حفظ ساختار و حکومت محمدرضا بود. مقامات انگلیسی بارها به صراحت بر این امر اذعان داشته و برای تحقق آن، تمهیداتی را نیز با همکاری دولت آمریکا اندیشیده بودند. این سیاست، در ادبیات مقامات رسمی دولت انگلیس در عالیترین سطوح نیز بازتاب داشت؛ به گونهای که:
1️⃣ در ۱۰ آبان ۱۳۵۷ و در بحبوحهی رویدادهای انقلاب اسلامی، #ملکه_انگلیس در مراسم افتتاح پارلمان، به طور رسمی خطاب به شاه ایران اعلام میکند: «#بریتانیا آرزومند بقای رژیم سلطنتی ایران است.»[3]
2️⃣ همچنین در ۳۰ مهر ۱۳۵۷، دیوید اوئِن، وزیر امور خارجه وقت انگلیس، ضمن اعلام دفاع و پشتیبانی انگلیس از شاه ایران اظهار میدارد: «#سقوط_شاه به منزله پیشرفتی در امور #حقوق_بشر نخواهد بود، بلکه نوعی عقبنشینی و شکست محسوب میشود.» وی در مصاحبه ۴ آبان خود نیز از مخالفین شاه به عنوان کمونیست و مسلمانان عقبافتاده یاد میکند.[4]
3️⃣ در گزارش محرمانه پارسونز از دیدار وی با #شاه نیز به صورتی دیگر به این سیاست اشاره شده است:
💬 شاه دوباره تکرار کرد که هر رژیمی که پس از او بیاید برای غرب بدتر خواهد بود، اغتشاش و گروهگرایی به همراه آورده و کشور را با خطر مداخلهی خارجی روبهرو خواهد کرد و خلاصه آنکه بسیار خطرناک خواهد بود. پارسونز در پاسخ به شاه گفت: «من فکر نمیکنم که چه آمریکاییها و چه خود ما (بریتانیاییها) مخالفتی با این ارزیابی داشته باشیم. ما از او (شاه) حمایت کردهایم و صمیمانه آرزو داریم که بر مشکلات کنونی چیره شود. من با توجه به موضوعی که او بیشترین حساسیت را به آن دارد، به او اطمینان دادم که دودوزه بازی نخواهیم کرد....»[5]
📚 فهرست مراجع:
1. احمد اشرف، «توهم توطئه»، فصلنامه فرهنگی و اجتماعی گفتگو، شماره 8، ص23.
2. صادق زیباکلام، «شاه ميگفت همهچيز زير سر آمريكا و انگليس است!»، روزنامه شرق، 28 دی 1395.
3. محمدحسن خانی و حجتالله نوری ساری، «رفتارشناسی دولت انگلستان در قبال انقلاب اسلامی ایران»، فصلنامه پژوهشنامه انقلاب اسلامی، تابستان 1392، ص131.
4. پیشین.
5. پیشین.
✍🏻 محمدمهدی سلامی پوریان
#گروه_تاریخ
💠اندیشکده برهان💠
🔻توئیتر
https://twitter.com/borhan_ir
🔻اینستاگرام
https://www.instagram.com/borhan__ir/
🔻 آیگپ
http://iGap.net/borhan_ir
🔻 سروش
http://sapp.ir/borhan_ir
🔻بله
http://ble.im/borhan_ir
🔻ایتا
http://eitaa.com/borhan_ir