eitaa logo
اندیشکده برهان
153 دنبال‌کننده
74 عکس
1 ویدیو
3 فایل
Borhan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 واکاوی سلسله ریشه‌های تاریخیِ واقعه 👈🏻 قسمت 1️⃣؛ مقدمه 🔹 هر حادثه‌ی تاریخی، بسته به وسعت، اهمیت و دامنه‌ی اثرگذاری‌اش، دارای سلسله ریشه‌هایی است که بسته به فاصله‌ی زمانیشان نسبت به وقوع آن حادثه، با تعبیر «ریشه‌های دور و نزدیک» از آن‌ها یاد می‌شود. 🌳 اگر درختی را تصور کنیم که رخداد تاریخیِ مورد بحث، به مثابه میوه‌ی آن بوده و فاصله‌ی فیزیکیِ میان میوه تا ریشه‌های این درخت نیز در حکم یک «بازه‌ی زمانی» در نظر گرفته شود، حال می‌توانیم بگوییم که علل و عوامل بسیار نزدیک به آن رخداد تاریخی، در حکم شاخه‌ها و بدنه‌ی درخت بوده و هرچقدر که از خودِ واقعه، در طول زمان، به عقب برگردیم، در حقیقت به ریشه‌ی درخت نزدیک‌تر می‌شویم. 💡 ریشه‌های دورتر، گاهی اوقات خود به طور مستقیم در وقوع حادثه نقش ایفا می‌کنند؛ اما در اغلب اوقات، ریشه‌های دورتر، مستقیماً در وقوع حادثه اثر نگذاشته، بلکه در طول سالیان متمادی، زمینه را طوری می‌چینند که عللِ نزدیک به آن حادثه، متأثر از بستر مناسبی که ریشه‌ها برایشان فراهم کرده‌اند، فرصت عرض اندام پیدا می‌کنند. 📝 در سلسله پیام‌های پیشِ رو، اگرچه ادعا نداریم که توانسته‌ایم سلسله ریشه‌های را به طور کامل و بی‌نقص احصاء کنیم، اما سعی‌مان بر آن بوده تا مهم‌ترین و نیز اثرگذارترین مقاطع زمانی، جریان‌ها و حتی افراد را که در این ماجرا ـ عمدتاً هم به طور غیرمستقیم ـ دخیل بوده‌اند، در حد بضاعت‌مان گرد آوریم. ⏳ روش ما در مواجهه با ریشه‌ها، حرکت در بسترِ «تسلسل زمانی» است؛ بدین معنا که ابتدائاً به پیشینه‌ی عصر عرب در پیش از اسلام پرداخته، سپس به رخداد متصل شده و به همین ترتیب در بستر زمان جلو می‌آییم تا به نزدیک‌ترین ریشه یعنیِ مفاسد دوران برسیم. ⚠️ هم‌چنین زاویه‌ی نگاه ما در این نوشتار، بیشتر از دریچه‌ی نگاهِ نخبگانی و تأثیر بر روندِ واقعه است. بدین ترتیب، اگرچه بخشی از و توده‌ی امت نیز به سهم خود در وقوع رخداد دخیل بوده‌اند، اما فارغ از میزان و کیفیتِ سهم آنان، بنای ما پرداختن به آن‌ها نیست و ممکن است در برخی موارد، تنها اشاره‌ای به نقش آن‌ها شده باشد، بدون آنکه نیت اصلی‌مان، پرداختن جدّی به آن‌ها باشد. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 واکاوی سلسله ریشه‌های تاریخیِ واقعه 👈🏻 قسمت 2️⃣؛ فهم نادرست بنی‌امیه از مسئله‌ی رسالت و امامت ❌ تاریخ گواه است که بنی‌امیه، پس از بعثت رسول خدا (ص) و حتی پس از ـ به عنوان مقطع تاریخی کُرنش آنان مقابل قدرت‌نمایی اسلام ـ اساساً هیچ‌گاه مفهوم رسالتِ نبی اکرم (ص) و امامتِ امامان از را «از زاویه‌ی دید اهل‌بیت (ع)» درک نکردند. آنان نفوذ (ص) و الهی را امری دنیوی و چیزی شبیه به و تلاش برای کسب قدرت می‌پنداشتند که طی آن، محمدبن‌عبدالله، فرزندی از فرزندان هاشم‌بن‌عبدمناف، سرانجام موفق شده بود در درگیری تاریخیِ میان فرزندان ، گوی سبقت را از فرزندان ، برادر برباید و لذا تفوّق و برتری، پس از سال‌ها که از فوت هاشم می‌گذشت، دوباره به اردوگاه فرزندان هاشم بازگردد! 🔹 تقابل این دو تیره‌ی سرشناس ، با بعثت پیامبر ـ که خود نیز از تیره‌ی بود ـ نه تنها به پایان نرسید، بلکه صورت جدّی‌تری به خود گرفت، چرا که بنی‌امیّه حتی ادعای نبوّت حضرت رسول (ص) را نیز در راستای رقابت تیره‌ای و درون‌قبیله‌ای تفسیر می‌کرد و این تلقی از بعثت را، نسل به نسل به فرزندان خود منتقل نمود تا این‌که در حادثه‌ی عاشورا، مبتنی بر همین نگاه، هم آن رویاروییِ عظیمِ تاریخ را صرفاً صف‌آراییِ فرزند عبدشمس مقابل فرزند هاشم تفسیر نمود. 📜 تاریخ شواهد متعددی را برای اثبات این مدعا ارائه می‌دهد که در ادامه، به برخی از آن‌ها اشاره خواهد شد: 1️⃣ در زمان خلافت جناب ، روزی بر او وارد شد و گفت:‌ «این پس از قبیله‌ی تَیْم (اشاره به جناب ) و عَدی (اشاره به جناب ) به تو رسیده است. اکنون آن را چون توپ میان قبیله‌ی خودت بگردان و پایه‌های آن را قرار ده! پس همانا بدان که مسئله، فقط مسئله‌ی فرمان‌روایی است (نه خلافت الهی و اسلامی!)؛ من که بهشت و دوزخی نمی‌شناسم!»[1] این سخنان به اندازه‌ای ناپسند بود که جناب عثمان از شنیدن آن برآشفت، بر سر ابوسفیان فریاد زد و به او تندی نمود. 2️⃣ پس از واقعه‌ی عاشورا و جنایات یزیدبن‌معاویه علیه سپاهیان و خاندان (ع)، هنگامی که سرهای مقدس شهدا را وارد مجلس یزید نمودند، یزید در حالی که با چوب‌دستی خود بر لب و دندان مطهر امام (ع) می‌زد، این اشعار را می‌خوانْد: «فرزندان هاشم با سلطنت بازى کردند و در واقع نه خبرى (از سوى خدا) آمده بود و نه وحی‌اى نازل شده است!... کاش بزرگان من که در کشته شده بودند، امروز مى‌دیدند که قبیله‌ی خزرج چگونه از ضربات نیزه به زارى آمده است!... در آن حال، از شادى فریاد مى‌زدند و مى‌گفتند: اى یزید دستت درد نکند! امروز کیفر ماجراى بدر را به آنان دادیم و همانند بدر با آنان معامله کردیم و در نتیجه برابر شدیم!... من از فرزندانِ «خِنْدِفْ» (از جدّه‌هاى اعلاى قریش) نیستم اگر از فرزندان احمد [ع] انتقام نگیرم!»[2] ❌ توجه بیش‌ازحد به عصبیت‌های قبیله‌ایِ بازمانده از دوران عرب و نیز نگاه به واقعه عاشورا از منظر رقابتِ درون‌قبیله‌ای میان تیره‌ی بنی‌هاشم و بنی‌عبدشمس، از جمله ریشه‌ای‌ترین عللی بود که خاندان امیّه همواره از این دریچه به مقوله‌ی و امامت می‌نگریست که البته حسادت به هاشم و فرزندان او به سبب داشتن مناقب و فضایل بسیار نیز، همواره این نگاه را ضریب می‌داد. 📚 پی‌نوشت‌ها: 1. ابن عبدالبر، الإستيعاب في معرفة الأصحاب، تحقیق علی‌محمد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412ق، ج4، ص1679. 2. فضل‌بن‌حسن طَبْرِسی، الإحتجاج، ترجمه‌ی مازندرانی، تهران: نشر مرتضوی، بی‌تا، چاپ اول، ج3، ص170. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 آیا کربلا است؟! ❌ بسیاری از طرفداران و به خصوص ، برای وجاهت‌بخشی به تفکر خود تلاش می‌کنند از زمینه‌ها و بن‌مایه‌های مذهبی جامعه‌ی ایرانی استفاده کرده و حتی در وجه افراطی آن، نهضت (ع) را به گونه‌ای تفسیر می‌کنند که از آن با استکبار و دشمن فهمیده می‌شود؛ این در حالی است که نه‌تنها در واقعه‌ی ، بلکه در هیچ نقطه‌ی تاریخی دیگری، اولیاء دینی در صورت وجود کمترین امکان گزینه‌ی و پایداری، هرگز به مذاکره با دشمن فکر نکرده‌اند. 🔹 در نهضت ، اگر حسین‌بن‌علی (ع) اهل مذاکره با دشمن می‌بود یا بنایی برای آن داشت، در ابتدای نهضت که «ولیدبن‌عتبه» از سوی یزیدبن‌معاویه از امام (ع) درخواست بیعت کرد، می‌توانست با درنظر گرفتن مبنای «بُرد ـ بُرد» از خلیفه‌ی اموی درخواست حکومت بر یکی از ولایات و بلاد اسلامی را نماید. بدیهی است که برای بسیار مطلوب است که امام (ع) به یکی از کارگزاران حکومتش بدل شود و مهر تأییدی بر غاصبانه‌اش بزند. در این فرض امام (ع) به حیات مادی‌اش ادامه می‌داد؛ کشته نمی‌شد، امّا مشروعیت‌بخشِ خلافت نامشروع یزید می‌شد. 🔹 پس از خروج امام (ع) از بدون با یزید، در نیز همین امکان مصالحه برای امام با نمایندگان یزید فراهم است. پرواضح است که برای دستگاه استکبار، با امام، هزینه‌های بسیار کمتری از قتل پسر پیامبر (ص) دارد؛ شیوه‌ای که حکومت درباره‌ی (ع) به کار برد و حتی پس از اشغال نظامی (پایتخت) بازهم مصالحه‌ی با امام حسن را بر قتل امام ترجیح داد. در آن شرایط امام مجتبی در شرایطی تن به مصالحه یا مذاکره می‌دهد که بخش اعظم سپاه در نخیله کوفه و تتمه‌ی آن در سایر بلاد به دلیل خیانت فرماندهان و نخبگان، مضمحل شده است. 💡 در نهضت عاشورا نیز قرائت متقن تاریخی نشان می‌دهد که سپاه کوفه مأموریت داشته است تا از امام حسین (ع) با تطمیع، مذاکره یا زور و اکراه بیعت بگیرد؛ امّا امام (ع) و اهل‌بیت مطهر او نشان می‌دهد که کوچک‌ترین نشانی از مذاکره و معامله‌ی مدّ نظر غرب‌گرایان وجود ندارد؛ هرچند حسین (ع) به حکم امامت و هدایت بارها به نصیحت و مذمت نیروهای دشمن در کربلا اقدام فرمود و این وظیفه‌ی هدایت، هرگز نشانی از مذاکره و معامله ندارد. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 واکاوی سلسله ریشه‌های تاریخیِ واقعه 👈🏻 قسمت 6️⃣؛ خَلق بدعت‌های بسیار از سوی 💡 اگرچه ذکر مصادیقِ بدعت‌گذاری‌های معاویه بسیار است، اما بنای نوشتار حاضر بر ‌آن است که بیش‌تر به آن دسته از بدعت‌های معاویه بپردازد که به نحوی غیرمستقیم، در وقوع رخداد عاشورا مؤثر بوده است. 1️⃣ سیاست جعل حدیث؛ معاویه‌ افرادی‌ را‌ صرفاً برای استخدام کرده بود که آنان، احادیث‌ زیادی‌ را در فضیلت و مذمت می‌ساختند و حتی‌ ، اساساً‌ در چنین فضایی شکل گرفت. در مکتوبات آنان، تهمت‌های ناروایی بر خاندان عصمت و طهارت وارد‌ شد‌ تا‌ آن‌جا که در نهایت، قیام (ع) برای احیای سنّت نبوی (ص)، به عنوان‌ «شورشی» معرفی گردید که نظم عمومی جامعه‌ی اسلامی را بر هم زده است‌! در‌ مقابل، به جای محکوم کردن به دلیل ارتکاب اَعمال ضدانسانی،‌ رفتار او را با این توجیه که‌ عمل‌ به «اجتهاد» کرده، تصدیق و تأیید کردند! 2️⃣ تبدیل به ؛ معاویه، به نوعی، اولین «» دوره‌ی اسلامی است. عملکرد وی در تثبیت جایگاه «سلطنت» به جای «خلافت»، روندی بلندمدت بود. نقل است که وقتی جناب عمربن‌خطاب، بر سر راه خود به از کناره‌های شام عبور می‌کرد، به سوارانِ مجلّل و محتشمی برخورد. رئیس این سواران، معاویه بود. با دیدن جاه و تشریفات او اظهار تعجب کرد و گفت: «این وضع، آیا محمدی (ص) است یا کسروی؟!» معاویه پاسخی نداشت، اما از روی سیاست فوراً گفت: «چون من در مرزهای اسلامی زندگی می‌کنم، جاه و جلال من نشانه‌ی عظمت و حشمت اسلام است!» 3️⃣ تکیه‌ی افراطی بر عنصر «عربیّت» و تحقیرِ غیرعرب‌های امت رسول‌الله (ص)؛ معاویه مبنای حکومت‌ خود‌ را بر قومی و قبیله‌ای‌ استوار‌ کرده بود. احیای‌ ملی‌گرایی و عُروبت (عرب‌گرایی) شعار‌ بنی‌امیه‌ در‌ حاکمیت خود بر‌ جامعه‌ای‌ بود که بخش قابل‌‌توجهی‌ از آن را و مسلمانانِ غیرعرب تشکیل می‌دادند. معاویه برای اجرای سیاست عرب‌گرایی‌ خود‌، در بخشنامه‌ای به ـ حاکم‌ بصره و سپس‌ کوفه‌ ـ دستور‌ می‌دهد که سهمیه‌ی‌ موالی و عجم را از بیت‌المال کم کند، در جنگ‌ها را سپر سازد، هیچ‌یک‌ از‌ عجم‌ها را مناصب‌ دولتی‌ نداده و اجازه ندهد که آنان با دختران عرب ازدواج کنند... تا آنان را تحقیر‌ نماید. 4️⃣ ، مستمسکی برای توجیه فجایع امویان؛ اساس تفکرِ «مرجئه»، عبارت بود از این‌که: ایمان، تنها اعتقادی قلبی است و با وجود ایمان، هیچ گناهی به انسان ضرر نمی‌رساند. کسی که در دل مؤمن باشد، هر چند با زبان اظهار کفر نماید یا در عمل کند، چون از دنیا رود، داوری در خصوص اهل یا بودن او، باید تا روز قیامت به تأخیر افتد و دیگران حق ندارند در این خصوص قضاوتی نمایند. این تلقی، به زبان امروزی، اینطور می‌شود: «هر کاری می‌خواهی بکن، فقط دلت پاک باشد»! ❌ اساساً تلازم و هماهنگی خوبی میان عملکرد سیاسیِ امویان و تفکر مرجئه وجود داشت. در پناه چنین تفکری، یک حاکم عیّاش به راحتی می‌توانست ادعای ایمان کند و سپس هر عملی که می‌خواهد انجام دهد و بعد از آن، با تکیه به پندارهای مرجئه، خود را رستگار بداند. 5️⃣ سبّ و لعن علی (ع) بر سر منابر، به مثابه بخشنامه‌ای رسمی؛ یکی از بدعت‌های معاویه که ابتدائاً شکلی محدود داشت، اما اندک‌اندک ابعادی گسترده به خود گرفت و در قالب «بخشنامه‌ای رسمی» به سرار بلاد اسلامی ابلاغ شد، حکم سب و لعن علی (ع) بر سر منابر بود. 📜 نقل است که گروهی از بنی‌امیه به معاویه گفتند: ای امیرالمؤمنین! تو به آن‌چه آرزو داشتی (سلطنت) رسیدی، چه بهتر که دیگر دست از این مرد [مقصود، علی (ع) است] برداری و لعنش نگوئی. معاویه گفت: نه، به خدا قسم چندان به این عمل ادامه می‌دهم تا کودکان با این روش بزرگ شوند و بزرگ‌سالان با این خوی و منش به پیری برسند تا دیگر کسی فضلیتی درباره‌ی علی [ع] ذکر نکند! ⛔️ این روند تا بدانجا پیش رفت که نه‌تنها پیروی از سلاله‌ی پاک رسول خدا (ص)، زشت شمرده می‌شد، بلکه حتی بردن نام آنان نیز در جامعه غیرممکن بود تا بدین ترتیب، یک نسل کامل با بغض و عداوت علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) خو گیرند و رشد کنند و این کینه و عداوت را سینه‌به‌سینه به نسل‌های بعد ـ تا بزنگاه عاشورا ـ منتقل نمایند. 📚 پی‌نوشت: برای آگاهی از مستندات این نوشتار، به گفتار پنجم از کتاب «شجره خبیثه جهل و کینه» مراجعه فرمایید. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 واکاوی سلسله ریشه‌های تاریخیِ واقعه 🔚 قسمت 7️⃣ و پایانی؛ توصیف برخی مؤلفه‌های حکومت یزیدبن‌معاویه در شماره‌های پیشین، برخی از ریشه‌های تاریخیِ واقعه عاشورا بررسی شد؛ ریشه‌هایی که به تدریج، زمینه لازم برای ولایت‌عهدی را فراهم نمود. بدین ترتیب، یزید تنها سه روز پس از دفن پدر، رسماً در حکومت خود را اعلام نمود و شامیان با وی بیعت کردند. 1️⃣ ننگین‌ترین خلیفه‌ی ! عبدالحسین زرین‌کوب می‌گوید: «در هیچ نامی شوم‌تر و نفرت‌انگیزتر از نام نیست! خلافت کوتاه او ـ که فقط سه سال و نیم به طول انجامید ـ از نظر مسلمانان چیزی جز یک سلسله فجایع مستمر نبود. یک سال حسین‌بن‌علی (ع) را کُشت، یک سال را غارت کرد و یک سال هم را به سنگ و آتش بست! هر یک از این سه واقعه می‌توانست یک خلیفه و یک خاندان را ننگین کند؛ اما از شوربختی، ننگ هر سه گناه بر گردن او افتاد...» به واقع، در میان سلاطینِ و ، شاید نتوان منفور‌تر از یزیدبن‌معاویه یافت! ضمن آنکه با بررسی نقل‌های تاریخی، در هیچ‌کجا نمی‌بینیم که امام معصوم (ع) درباره‌ی خلیفه‌ی هم‌عصر خودش، شبیه به آن جمله‌ای را که سیدالشهدا (ع) درباره‌ی یزید گفته، بیان کرده باشد: 💬 «اگر حکومت به دست کسی مثل یزید باشد، باید با اسلام خداحافظی کرد!» 2️⃣ فسق علنی فسق یزید، آنچنان عیان بود که حتی بزرگان اموی نیز بدان اذعان داشتند. هنگامی که ، زیادبن‌ابیه را در جریانِ تصمیمش مبنی بر ولایت‌عهدی یزید گذاشت، زیاد با تعجب [خطاب به معاویه] گفت: 📜 «آیا می‌دانی اگر مردم را برای با یزید فرابخوانم، چه می‌گویند؟ درحالی که او با و میمون بازی می‌کند و جامه‌های رنگین پوشیده، پیوسته می‌نوشد و شب را با ساز و آواز می‌گذراند؟ این در حالی است که هنوز حسین‌بن‌علی، عبداللّه‌بن‌عباس، عبداللّه‌بن‌زبیر و عبداللّه‌بن‌عمر، هنوز در محضر و منظر مردم هستند...» 3️⃣ بدعت‌های یزید اگرچه معاویه در بدعت‌گذاری ید طولایی داشت، اما فرزند وی نیز در نوع خود، گنجینه‌ای از بدعت‌های مختلف بود. می‌گويد: «یزید اولین خلیفه‌اى بود كه سنت آوازخوانی و باده‌گساری را در اسلام بنا نهاد. مغنّیانِ آوازه‌خوان را در پناه خود آورد و بی‌باكانه به شرب خمرِ آشكار پرداخت. «سرجون» و «اخطل» نصرانیِ شاعر، ندیم و هم‌پیاله‌ی او بودند و برخى مطربانِ بدمست، يله و رها نزد او می‌آمدند و وی خلعت‌شان می‌داد...» 4️⃣ واقعه‌ی «حَرّه» یکی از وحشتناک‌ترین جنایات امویان پس از به شهادت رساندن امام حسین (ع)، «واقعه‌ی حَرّه» بود. نام دو رشته‌کوه در مدینه است که در دو سمت شرق و غرب این شهر قرار دارد. این جنایت، در نزدیکی حره‌ی غربی و در سال 63هجری رخ داد. طبق وعده‌ی یزید، سه روز اموال شهر برای سپاهیان حلال شمرده شد و آن‌ها از هیچ جنایتی فروگذار نکردند! در این میان علاوه بر کشته شدن عده‌ی زیادی، به بسیاری از زنان نیز تجاوز شد. مسلم‌بن‌عقبه بسیاری از اسیران را به قتل رساند. در میان مقتولین کسانی از میان صحابه‌ی (ص) نیز بودند که بعد از کشته شدن، سرشان از تن جدا گردید. 5️⃣ حمله به خانه‌ی خدا و آتش زدن کعبه مسلم‌بن‌عقبه پس از آلودن دستش به خون مردم مدینه، راهی شد تا عبدالله‌بن‌زبیر را به فرمانِ یزید در آورَد. در میانه‌ی راه اما اجلش فرارسید و به فرمان یزید، حُصَیْن‌بن‌نُمَیْر به جای وی امیر سپاه شام شد. او به سوی مکه رفته و به مدت چندماه، از اطراف شهر و از روی کوه‌ها، با به کعبه، آتش و سنگ پرتاب می‌کرد. بدین ترتیب با آتش زدن ، جنایتی دیگر بر فهرست بلندبالای کارنامه‌ی سیاه یزیدبن‌معاویه افزوده شد و کماکان او را در صدر جدولِ منفورترین خلفای تاریخ اسلام نگاه داشت! 📚 پی‌نوشت: برای آگاهی از مستندات این نوشتار، به گفتار ششم از کتاب «شجره خبیثه جهل و کینه» مراجعه فرمایید. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 قدرت برای هدم ظلم! 🔹 یکی از پیام‌های قیام و شهادت (ع)، هشدار برای توجّه نسبت به مسئله «قدرت» است. اینکه قدرت نباید در دستان قرار بگیرد، مضمون قطعی پاسخی است که (ع) به مروان‌بن‌حکم می‌دهند: 💬 «ما اهل‌بیت رسول خداییم و حقّ همیشه در میان ماست، و زبان ما جز به حقّ سخن نمی‌گوید. من خود از پیامبر خدا شنیدم که می‌فرمود: خلافت بر دودمان و بر آزادشدگان (به دست پیامبر پس از فتح مکّه) و فرزندان آن‌ها، حرام است.»[1] 🔹 بنابراین یکی از مهم‌ترین مسائل أباعبدالله الحسین (ع) است. او به هر قیمتی قدرت‌طلب نیست، امّا روشن است که اگر امثال ایشان (ع) قدرت را در دست نگیرند، امثال و ، صاحبان قدرت و اختیار مردم خواهند شد. قدرت‌طلب بودن در نگرش خاندان (ص) نسبت به خاندان ابوسفیان و امثال ایشان، دو ماهیّت کاملاً متفاوت و بلکه متضاد دارد؛ در اوّلی به وسیله قدرت است که راه رسیدن به قرب پروردگار و هموار شده و کسانی که سدّ از این راه می‌کنند یا هدایت می‌شوند یا رفع می‌گردند، امّا در دوّمی قدرت در جهت و نوع بشر به خدمت گرفته خواهد شد و هدفی جز و شهوت و غضب برایش متصوّر نیست. 🔹 بنابراین کدام انسان عاقلی حاضر می‌شود به خاطر أمر موهومی چون «اخلاقی نبودنِ قدرت‌طلبی» اجازه دهد تدبیر دنیا و آخرت مردم به دست اشرار و اراذلی چون یزید و شمر بیفتد؟! این چه رذیله‌ایست (قدرت‌طلبی) که به خاطر ترکش، باید حکومت طاغوت و استکبار را پذیرفت؟! جز این نیست که اگر قدرت و قدرت‌طلبی نجس خوانده شد و حکم بر حرمت و وجوب ترکش داده شد، همانا بزرگترین خدمت به استکبار و طاغوت در عالم اتّفاق افتاده است و در ظلمشان مشارکت می‌شود. آنچه که باید موضوعیّت داشته باشد نه صرف مبارزه با ظالمان که اقدام علیه ظلم و ریشه‌کن ساختن آن است. به خاطر همین است که برای ریشه‌کن نمودن ظلم در عالم نیاز به قدرت است و تا این میل در یاران حقّ به وجود نیاید، ظلم ریشه‌کن نخواهد شد. 📚 پی‌نوشت: 1. الفتوح، ابن‌اعثم کوفی، ج 5، ص 23 و 24. ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR
🔶 امامِ امت، خط‌قرمز اصلیِ حفظ امت 🔺 تأملی در «» در جامعه اسلامی 🔹 در تاریخ ، نقل است که «عبدالله‌بن‌مطیع» ـ از هوادارانِ عبدالله‌بن‌زبیر ـ در ملاقاتی که با (ع) در راه مدینه به مکه داشته، از تعابیر عجیبی در وصف آن حضرت استفاده می‌کند که جالب‌توجه است؛ مثلاً می‌گوید: «اگر تو را بکشند، دیگر در کشتن هیچ‌کس هراسی نخواهند داشت...»؛ یا اینکه: «اگر تو کشته شوی، ما مسلمانان به بندگی و بردگی [] در خواهیم آمد...» 🔹 تعابیری از این دست ـ که نمونه‌های آن در نهضت کم هم نیست ـ علاوه بر آنکه حاکی از جایگاه والای آن حضرت در میان است، حقیقتی دیگر را نیز در خود نهفته دارد و آن، موقعیت ویژه‌ی حسین‌بن‌علی (ع) در حراست از کیان امت اسلام است: 💡 فارغ از آنکه (ع)، در کسوت امامِ مفترض‌الطَّاعه‌ی شیعیان دیده شود یا در جایگاه فردی والامقام و عدالت‌طلب ـ که حسّ احترام بسیاری از بزرگان امت را بر می‌انگیزد ـ در هر دو حالت، وی آنقدر جایگاهش رفیع است که اگر این جایگاه هتک شود، راه بر هرگونه گردنکشی و تجاوزی بر امتِ اسلام هموار خواهد شد! این قلقِ تاریخی، حقیقتی است که باید در هر عصر و زمانی مورد توجهِ جدی قرار گیرد... ⚠️ مبتنی بر این قلق، نقد و انتقاد در جامعه‌ی اسلامی، سازوکارها و الزاماتِ خاص خود را دارد؛ به نحوی که اگر این الزامات و خطوط قرمز، در هنگام بیان نقدها، رعایت نشده و مسیر بیان نقدها، خواسته یا ناخواسته، به سمت‌وسویی هدایت شود که بابِ تندگویی و هتاکی به سوی امام امت باز شده و نوک پیکان تمام گلایه‌ها و شکایت‌ها به سوی شخص نشانه رود، آنگاه مردم جامعه ـ یا همان امتِ امام ـ دیگر نباید تصور کنند که با این شیوه، مشکلاتِ کشور حل‌وفصل خواهد شد و شرایط بهبود خواهد یافت؛ بلکه به عکس، این روش، سرآغاز از دست رفتن امنیت و موجودیتِ جامعه‌ی اسلامی خواهد بود... 👈🏻متن کامل مقاله در پایگاه اندیشکده برهان👉🏻 ✍🏻 💠اندیشکده برهان💠 🆔 @BORHAN_IR