eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
81 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰شيوه مصرف امکانات مادی و ... 🌷 در استفاده و 👈شخصي گويد: به محضر امام رضا (ع) رفتم و درباره شيوه مصرف كردن در خانه نسبت به و پرسيدم. فرمود: به گونه اي باشد كه بين دو كار ناپسند قرار گيرد! عرض كردم: منظورتان چيست؟ 🌷فرمود: آيا سخن خدا در قرآن (آيه 29 اسراء) را نشنيده اي كه و را ناپسند مي شمرد و مي فرمايد: «بندگان خدا كساني هستند كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف كنند و نه سخت گيري بلكه در ميان اين دو، حدّ را مي گيرند». بنابراين در مورد هزينه در خريد و مصرف، ميانه رو باش. پندهاي جاويدان/ص 301 وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا سورة الاسراء آية 29 و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [ هم ] ‏دستى منما تا ‏شده و ‏زده بر جاى مانى. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 🌷رحمت خداوند را هم بگو 👈سليمان ابن عبدالملك - هفتمين خليفه اموى - روزى به مجلس وعظ و سخنرانى دانشمند و زاهد معروف، ابوحازم اعرج مدنى، آمد. او كه از دانشمندان پارسا و عادل و مورد اعتماد مردم بود؛ در ضمن سخنرانى و مواعظ خويش، آيات و اخبارى در زمينه ستم و ستمگران خوانده؛ و از و حكاياتى كه در مورد وعده به بنده گان ناسپاس بود، بيان نمود. سليمان، آن قدر متأثر شد كه آب چشمش، روان گشته و اثر انقلاب روحى، در او پديدار شد؛ و در حالى كه به شدّت مى گريست، به ابوحازم گفت : يا اَبَا الْحازِمْ اَيْنَ رَحْمَة اللّهِ، اين همه از غضب و عذاب الهى گفتى، پس آن واسعه خداوند چه مى شود؟! ابوحازم اين آيه را قرائت كرد : اِنَّ رَحْمَةَ اللّهِ قَرَيبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ (1) رحمت خداوند، به نيكوكاران نزديك است . 1 - اعراف / 56. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☺️☺️☺️کاربر دست خداست☺️☺️☺️ 🌷گدایی بر در خانه خانی نشسته بود و محض خوش آمد خان و دریوزگی مرتب می گفت : 🌷عزت خان زیاد. کاربر دست خان است. 👈به این امید که خان بشنود و او را چیزی دهد. 🌷کفاش فقیری که در آن نزدیکی مغازه داشت، سخن وی را شنید. برخاست و به نزدیکش رفت و گفت: بر خدا توکل کن، کار بر دست خداست. گدا فریاد کشید: خیر کار بر دست خان است. 💦از قضا خان که به خانه باز می گشت، گفتگوی آنان را شنید. 👈برای این که خودی بنمایاند، دستور داد مرغی را بریان کردند و در شکمش نیز تعدادی سکه طلا ریختند و به هنگام ظهر بر در خانه بردند و به گدا دادند. 🌷در همین هنگام، کفاش که به خانه باز می گشت سر رسید. گدا مرغ بریان را به او نشان داد و گفت: 👈دیدی گفتم کار بر دست خان است. ببين چه غذای لذیذی برایم فرستاده است. ولی افسوس که من لقمه نانی خورده و سیرم. اگر بخواهی آن را به دو درهم بتو می فروشم. 🌷کفاش گفت : اتفاقا برای امروز ظهر غذایی تهیه نکرده ام و اهل و عیالم گرسنه اند. دو درهم را بداد و مرغ را گرفت و رفت. 🎂لحظاتی بعد خان برای اینکه از نتیجه کار خود مطلع شود از خانه بیرون آمد و به گدا گفت : ☺️غذایی را که برایت فرستاده بودم آوردند؟ 🎂گدا گفت: بله عزت خان زیاد. ☺️اما من سیر بودم و آن را به دو درهم فروختم. خان حیرت زده پرسید : به که فروختی؟ گدا گفت : به همین کفاش سر محل. 👈خان گفت: همان كفاش که به تو می گفت: کاربر دست خان نیست، بر دست خداست؟ گدا گفت : آری. اما من مرغ را نشانش دادم و گفتم : دیدی کار بر دست خان است؟ 👈خان آهی کشید و گفت: ای گدای نادان، حرف همان حرف کفاش بود. ☺️☺️کا. بر دست خداست. ☺️☺️ 🌷شکم آن مرغ پر از سکه های طلا بود و نصیب آن کفاش شد. این بگفت و گدا را از آن محل براند. مرتبطات: #پول و... https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰رعایت حال 🌷اولی: ساعت چنده؟ دومی : ببخشید، ساعتم خوابیده. 🌷اولی : مهم نیست، بیدارش نکنین، از یه نفر دیگه می پرسم ! https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بنام خدا 👈حتما منتظر بوديد! اين يکی از نمونه های است آن که دوستان زحمت آن را کشيده اند. ☺️لطيفه بهلول بر متوکل 👈گویند: روزی بهلول بر متوکل وارد شد. متوکل وضعِ خوب و بد قصر خود را از وی پرسید. بهلول گفت: خوب است، اگر دو عیب نداشته باشد. متوکل پرسید: آن دو عیب کدام است؟ بهلول گفت: اگر از مال است شده است: اِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسرِفینَ (انعام/۱۴۱) و اگر از است، کرده ای : اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الخَائِنینَ (انفال/۵۸) هزار و یک حکایت قرآنی/ص۱۲۷ 🌐ما رو به دوستان خود معرفی کنید ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @latayefghorani https://eitaa.com/dastan_latifeh
🍐نمونه طنز های دو پهلو 👈بعضی شوخ طبع هستند همين طوری يک چيزی می پرانند که مردم بخندند، « در زمان پيامبر (ص) و امامان (ع) هم بودند و ای بسا تشويق هم می شدند» 🛎اما اين هنرمندی به يک شرط خوبه که خط قرمزها را رعايت شود يعنی با مقدسات کاری نداشته باشد متاسفانه در شوخی ذيل که آموزندگی هم دارد، اين شرط رعايت نشده. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈از جمله بايدهای مدرسه نبوی (ص) 🔰احترام گذاشتن به های دينی 👈يکی از آموزه های دينی ما گذاشتن به ارزش ها است. 🎂اگر ارزش های دينی را فراموش کنيم دچار مشکلات عديده ای خواهيم شد! 🌷در اين زمينه طنزی مطالعه بفرمائيد. 💦ساده لوحی 🌷از خودشان می پرسم 👈شخصی به نوکرش سفارش کرد اگر آمد بگو ارباب به اروپا رفته است و سپس از منزل خارج شد. هنگام ظهر که به خانه مراجعت کرد از نوکر پرسيد : کسی نیامد؟ نوکر گفت: چرا یک نفر آمد، ولی من گفتم ارباب در اروپا هستن. - آفرین، خوب او قانع شد و رفت؟ - بله، فقط پرسید مسافرتشان چقدر طول می کشد و کی بر می گردند. - خوب توچه جواب دادی؟ - هیچی، گفتم نمی دانم، اما ظهر که ارباب از حجره آمدند از ایشان می پرسم! ☺️اينجا جای شعر حافط است که : گر مسلمانی از این است که حافظ دارد 💦برای مطالعه کامل شعر و ... از لينگ استفاده کنيد. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰ادامه مقدمه 🌷نمونه بستر سازی برای بيان آموزه های دينی 👈موضوع عمل صالح نيز يکی از واژه های معارفی که در دستور کار مؤسسه فرهنگ سازان قرار دارد تا با آيات قرآن و روايات معصومان (ع) و نيز ادبيات مختلف همراه با ريز موضوع بار گزاری شود اين واژه است که بطور مطلق توسط دوستان از چند منبع بار گزاری شده توفيقی باشد تا بار گزاری ديگر منابع نيز اين واژه غنی سازی شود انشاء الله 🌷 مانند مستند: 🔰موضوع : عمل خالص 🌼داستان کوتاه ✍️عارفی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازه اش همه جا پیچیده بود. روزی به آبادی دیگری رفت عابد به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت. مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت: نه. گفت: فلان عابدبود، نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد. نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد، وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی نان دادی! 🔔امام جعفرصادق(عليه‌السلام): عمل خالص آن عملی است که دوست نداری درباره آن، احدی جز خدای سبحان از تو تعريف و تمجيد کند. 📚اصول کافی، ج ۳، ص۲۶ 💽 @kotahshenidanie 💽 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰حکايتی در عليهم السلام [فرستاده شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا] داستان حسن (ع) در برابر زن ابن شهر در مناقب می نویسد که : در ابواء زنی بادیه نشین خدمت حضرت مجتبی (ع) رسید در آن حال امام حسن (ع) مشغول نماز بود نماز کوتاه نمود و فرمود : کاری داشتی ؟ جواب داد : آری . پرسید : حاجت تو چیست ؟ گفت : من زنی بی شوهرم به این مکان وارد شده ام و مایلم از شما کام بگیرم ! حضرت (ع) فرمود : دور شو از من ! می خواهی مرا با خودت در بسوزانی ؟ ولی آن زن پیوسته درصدد دل بردن از آن حضرت بود . حضرت شروع به گریه کرد و در این بین می فرمود : دور شو وای بر تو . کم کم گریه آن جناب شدید شد . زن که حال امام حسن مجتبی (ع) را مشاهده کرد او هم شروع به گریه نمود . امام حسین (ع) وارد شد، دید برادرش با این زن هر دو گریه می کنند . سیلاب اشک امام حسن (ع) چنان برادر را تحت تاثیر قرار داد که او هم شروع به گریه کرد . عده ای از اصحاب حضرت آمدند هر کدام آن حال را مشاهده می کرد ، گریه آن ها را می گرفت تا این که صدای گریه ایشان بلند شد . زن بادیه نشین خارج گردید . اصحاب هم متفرق شدند . مدتی از آن پیشامد گذشت . حسین بن علی (ع) از نظر عظمت و جلالت برادر خویش ، سبب گریه را نپرسید . نیمه شبی که امام حسن (ع) خواب بود ، ناگاه بیدار شده و گریه آغاز نمود . امام حسین (ع) پرسید : چه شده برادرجان ؟ امام حسن (ع) فرمود : خوابی دیدم و از آن جهت گریه می کنم . تفضیل را جویا شد . حضرت فرمود : تا زنده ام به کسی مگو . یوسف صدیق را در خواب دیدم . مردم برای تماشای او جمع شده بودند من هم جلو رفته او را تماشا می کردم ، همین که حُسن و اش را دیدم ، گریه ام گرفت . یوسف به سوی من توجه نمود و گفت : برادرم چرا گریه می کنی پدر و مادرم فدایت باد . گفتم : به یاد آوردم جریان تو را با زن عزیز مصر که چه و مشقتی کشیدی ، به افتادی ، پیر و کهنسالت یعقوب در تو چه دید ، برای آن گریه می کنم و در شگفتم از نیروی تو چه اندازه خودداری ؟ یوسف گفت : چرا نمی کنی از خودت راجع به آن زن بادیه نشین که او در ابواء با تو مصادف شد . چه حالی پیدا کردی ، دیدی چگونه ریختی ؟ 📚مناقب ابن شهر آشوب 🎊🎉🪅 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰بلای خانمان سوز و 👈بی فرهنگی و به عبارت دیگر دوری از ، بلای خانمان سوزی است که بسیاری از ظرفیت ها و ها را از دستمان گرفته و می گیرد ما خود متوجه نيسیم و رجوع به اهلش نداریم چه ها روی گرفتاری اين يک طرف و خنده مردم عالم در پی و بی‌محتوا ها از سوی ديگر روزگار را بدتر از بد کرده و می کند. 👈از جمله باید های کلی که ریشه همه ست مسئله و است که بر ما شفاف سازی عنايت کرده و مردم را در پی دارد و بر همگان روشن است که مردم بسیاری از را می تواند بر طرف سازد. 🎂یکی از معضلات جامعه مسئله و و است این معضلات علاوه بر هزینه هایی که در پی دارد . ☺️نمونه این هزینه ها؛ دانشمندی تعریف می کرد، می گفت از مسئول زندان ها، سؤال کردم از هزینه نگاهداری یک زندانی. وقتی که رقم هزینه را گفت حساب کردیم اگر این هزینه را در اختیار یک جوان بگذارند به راحتی می‌تواند با آن برای خود تشکیل زندگی دهد. 🌷این دغدغه نیاز به دارد و مقدمه است. 🔰اهمیت بصیرت و آگاهی 👈در اهمیت بصیرت و آگاهی حکایتی بشنوید با عنوان «حاضر جوابی پیرزن» ☺️حکایت نقل شده، گویای برکات «آگاهی و بصیرت» است. یعنی حتی یک پیرزن بصیر و آگاه می تواند معین یاور مسئولان یک کشور باشد، نابسامانی ها را تذکر دهد؛ تا بسیاری از معضلات جامعه برداشته شود. 👈از این رو تلاش «مدرسه تعلیم و تربیت» بر ب و مثبت به همه است. 🌷همانگونه که قبلا گفته شد، این واژه یعنی «آگاهی بخشی و بصیرت افزایی» یکی از «هزار واژه ای» است که در دستور کار آموزشی اين مدرسه قرار گرفته است. امید است خداوند متعال ما را در انجام وظیفه موفق گرداند. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰اهميت چشم بصيرت 💎 «ابوبصیر» می‏گوید: با (علیه السلام) به مسجد مدینه وارد شدیم. مردم در رفت و آمد بودند. امام به من فرمود: «از مردم بپرس آیا مرا می‏ بینند؟» از هر که پرسیدم آیا ابوجعفر را دیده‏ ای؟ پاسخ منفی شنیدم، در حالی که امام در کنار من ایستاده بود. 🌹 در این هنگام یکی از دوستان حقیقی آن حضرت‏ «‏» که نابینا بود به مسجد آمد. امام فرمود: «از او نیز بپرس.» از ابوهارون پرسیدم: آیا ابوجعفر را دیدی؟ فورا پاسخ داد: مگر کنار تو نایستاده است؟ گفتم: از کجا دریافتی؟ گفت: چگونه ندانم در حالی که او نور درخشنده‏ ای است.` 📚 بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۳؛ به نقل از خرائج راوندی https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷نمونه مستند سازی و تکميل سازی داستان ها 🔰موضوع دروغ نيز يکی از واژه های معارفی که در دستور کار مؤسسه فرهنگ سازان قرار دارد تا با آيات قرآن و روايات معصومان (ع) و نيز ادبيات مختلف همراه با ريز موضوع بار گزاری شود اين واژه است که بطور مطلق توسط دوستان از چند منبع بار گزاری شده توفيقی باشد تا بار گزاری ديگر منابع نيز اين واژه غنی سازی شود انشاء الله 💢موضوع:دروغ 💠آیه 💠روایت امير مؤمنان(ع) نقل شده است:«لا يجد العبد طعم الايمان حتى يترك الكذب هزله وجده» بنده‌ای مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخی باشد و چه جدی". اصول كافی باب دروغ ج۵ ص ۲۹۱ 💠داستان ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﺒﺎﺳﻰ ﺯﻧﻰ ﺍﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻢ. ﻣﺘﻮﻛﻞ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﻳﻨﺐ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺳﺎﻟ ﻬﺎ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﻧﻰ؟! ﮔﻔﺖ: ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻦ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﻫﺮ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻝ ﺟﻮﺍﻧﻰ ﻣﻦ ﻋﻮﺩ ﻛﻨﺪ.! ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺁﻝ ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ﻭ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻋﺒﺎﺱ ﻭ ﻗﺮﻳﺶ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻤﮕﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺯﻳﻨﺐ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 62 ﻩ ﻕ ﻭﻓﺎﺕ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺯﻳﻨﺐ ﻛﺬﺍﺑﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻛﺴﻰ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﻣﻄﻠﻊ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﻟﺎﻥ ﻛﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪﻡ. ﻣﺘﻮﻛﻞ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﺩﻋﺎﻯ ﺍﻳﻦ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻃﻞ ﻛﻨﻴﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ ﺍﺩﻋﺎﻯ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﻃﻞ ﻛﻨﺪ. ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻃﻠﺒﻴﺪ ﻭ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺍﻳﻦ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ. ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﺯﻳﻨﺐ ﺩﺭ ﻓﻠﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﻭﻓﺎﺕ ﻛﺮﺩ. ﻣﺘﻮﻛﻞ ﮔﻔﺖ: ﺩﻟﻴﻠﻰ ﺑﺮ ﺑﻄﻠﺎﻥ ﻗﻮﻝ ﺍﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻦ. ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﮔﻮﺷﺖ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﺩﺭﻧﺪﮔﺎﻥ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻧﺰﺩ ﺷﻴﺮﺍﻥ ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ! ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺒﺐ ﺑﻜﺸﺪ. ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺟﻤﺎﻋﺘﻰ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺭﻭﻯ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻴﻞ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻭﻡ . ﻣﺘﻮﻛﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻧﺮﺩﺑﺎﻧﻰ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ؛ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﺧﻞ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺷﻴﺮﺍﻥ ﺩﺭﻧﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺧﻀﻮﻉ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﻠﻮ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﻣﺎﻟﻴﺪ، ﺑﻌﺪ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩ ﻛﻨﺎﺭ ﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﻧﺪﮔﺎﻥ ﻛﻨﺎﺭ ﺭﻓﺘﻨﺪ! ﻭﺯﻳﺮ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﮔﻔﺖ: ﺯﻭﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﻯ ﺭﺍ ﺑﻄﻠﺐ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻣﻰ ﮔﺮﻭﻧﺪ. ﭘﺲ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﺑﺎﻟﺎ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﺭﻧﺪﮔﺎﻥ ﺑﻨﺸﻴﻨﺪ.! ﺁﻥ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺎﻡ ! ﺍﺩﻋﺎﻳﻢ ﺑﺎﻃﻞ ﺍﺳﺖ، ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﻓﻠﺎﻥ ﻣﺮﺩ ﻫﺴﺘﻢ، ﺑﻰ ﭼﻴﺰﻯ ﻣﺴﺒﺐ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﻨﻢ. ﻣﺘﻮﻛﻞ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺷﻴﺮﺍﻥ ﺑﻴﻔﻜﻨﻴﺪ . ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺯﻳﻨﺐ ﻛﺬﺍﺑﻪ ﺭﺍ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﻴﺪ . کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش دروغ ========================= کپی متن همراه با لینک جایز است https://eitaa.com/joinchat/250413120Cd32e25768c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا