📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚
🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي.
0️⃣2️⃣ حرف ع :
🔰عادت
https://eitaa.com/dastan_latifeh/27
عافيت
عاقبت
https://eitaa.com/dastan_latifeh/48
https://eitaa.com/dastan_latifeh/33
عاقبت به خيرى عاقبت شناسی عاق والدين
عالم
🔰عبادت
🌷برترين عبادت مستحبی
https://eitaa.com/dastan_latifeh/128
عبرت
عبوس
🔰عجائب
☺️نمونه عجائب روزگار
🌷برگشت مال به صاحبش
https://eitaa.com/dastan_latifeh/118
عجب
عجز
عجله
🔰عدالت
🌷ريشه بی عدالتی
https://eitaa.com/dastan_latifeh/126
عداوت
عدل
🔰عذاب
🌷عذاب و رحمت الهی
https://eitaa.com/dastan_latifeh/73
🌷خنثی کننده عذاب
https://eitaa.com/dastan_latifeh/114
🔰عذرخواهى
☺️نمونه عذرخواهان
https://eitaa.com/dastan_latifeh/360
عرض
عزت
عزت نفس
🌼خیلی متن قشنگیه
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎیﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ
ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ.
ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ :"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ..........ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ .ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"
گر به دولت برسی، مست نگردی مردی،
گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی،
اهل عالم همه بازیچه دست هوسند،
گر تو بازیچه این دست نگردی مردی...
🔰 عزلت
عزم و ارداه
عشرت طلبى
🔰عشق
🌷عشق به مال و رياست
https://eitaa.com/dastan_latifeh/362
عصمت
عفت
عفو
🔰گذشت و طلب عفو بر ديگران
✍️ (مالك اشتر) روزي از بازار كوفه مي گذشت با لباسي از كرباس خام و به جاي عمامه از همان كرباس بر سر داشت و به شيوه فقراء عبور مي كرد . يكي از بازاريان بر در دكانش نشسته بود ، چون مالك را بديد به نظرش خوار و كوچك جلوه كرد و از روي استخفاف كلوخي را به سوي او انداخت .
مالك به او التفات ننمود و برفت . كسي مالك را مي شناخت و اين واقعه را ديد ، به آن بازاري گفت : واي بر تو هيچ دانستي كه آن چه كس بود كه به او اهانت كردي ؟ گفت : نه ، گفت : او مالك اشتر يار علي عليه السلام بود . آن مرد از كار بدي كه كرده بود لرزه به اندامش آمد و دنبال مالك روانه شد كه از او عذر خواهي كند . ديد به مسجدي آمده و مشغول نماز است صبر كرد تا نمازش تمام شد ، خود را بر دست و پاي او انداخت و پاي او را مي بوسيد مالك سر او را بلند كرد و گفت : اين چه كاري است مي كني ؟ گفت : عذر گناهي است كه از من صادر شده است كه ترا نشناخته بودم .
💥مالك گفت : بر تو هيچ گناهي نيست ، به خدا سوگند كه به مسجد نيامدم مگر براي تو استغفار كنم و طلب آمرزش نمايم.
📚 منتهی الآمال ج۱ ص۲۱۲
🌷موجبات عفو الهی
https://eitaa.com/dastan_latifeh/116
عقاب
عقد
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰#عقاب
👀نمونه جزا و عقاب 💬عذاب شمر از زبان علامه امینی(ره)
https://eitaa.com/roghaiiename/53
عقد 🔰#عقل
🌷موجبات تقويت عقل
https://eitaa.com/dastan_latifeh/355
🌷استفاده از عقل
📚#داستان_کوتاه
✍️#ابلیس_و_حضرت_عیسی
♦️روزی در جايی میخواندم كه #شيطان، حضرت مسيح را به بالای برج #اورشليم برد و گفت: اگر تو وابسته و عزيز خدايی، از اين بالا بپر تا خدای تو، تو را #نجات دهد!
مسيح آرام آرام شروع به پايين آمدن از برج كرد.
شيطان پرسيد، چه شد؟ به خدايت #اعتماد نداری؟!
مسيح پاسخ گفت: مكتوب است كه تا زمانی که مي تواني از طريق عقلت عاقبت کاری را بفهمی، خدايت را #امتحان نكن!
تا آنجا كه میتوانیم برای هر كاری سر به آسمان نگيرم و #استمداد نطلبیم چون او بزرگترين یاریاش را كه عقلانيت است، قبلا هديه داده است.
نکته جالب متن فوق اینجاست که بزرگترین #موهبت_الهی که عقل است را نمیبینیم و باز دنبال #معجزات دیگر هستیم.
برچسب ها: #امتحان_خدا ، #اعتماد به خدا نمونه #حيله_های_ شيطان
☺️برجسب ها منتقل شد
https://eitaa.com/dastan_latifeh
☺️راهکار های عاميانه
💦وقتی بی سواد طبيب می شود
🔰عقل بهترين چيزهاست
📙#داستان_کوتاه
✍️افتادن مردی در چاه
🎂اين طنر در عين اينکه آسيب رسان است آموزنده هم هست!
که بابا اينجا که جای فن و فنون و تحصص نيست دست و آستين بالا بزنيم تا انسانی را نجات دهيم «من احيا نفساً فکانما احيي الناس جميعا»»
👈روزی مردی داخل چاهی افتاد و بسیار دردش آمد.
یک روحانی او را دید و گفت : حتما گناهی انجام دادهای.
یک دانشمند عمق چاه و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت.
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد.
یک یوگیست به او گفت: این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند.
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت.
یک پرستار کنار چاه ایستاد و با او گریه کرد.
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاه کرده بودند پیدا کند.
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که: خواستن توانستن است.
یک فرد خوشبین به او گفت: ممکن بود یکی از پاهات بشکنه.
سپس فرد بیسوادی که از آنجا می گذشت دست او را گرفت و او را از چاه بیرون آورد.
برچسب ها: منتقل شد
#قضاوت #تخصص #روانشناسی
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🌷ادامه حرف ع
عقيده
علاقه
🔰#علت_ها و #حکمت_ها
🌷علت آمرزش گناهکار
https://eitaa.com/dastan_latifeh/312
🔰علم
🌷مقدار علم ما بالنسبه به !
https://eitaa.com/dastan_latifeh/386
👈بايدهای تحصيل علم
https://eitaa.com/dastan_latifeh/306
👈تحصيل علم
https://eitaa.com/dastan_latifeh/306
👈راهنما بودن علم
https://eitaa.com/dastan_latifeh/124
👈علم و دانش بياموزيد
🌷کوشش در کسب علم
https://eitaa.com/dastan_latifeh/62
🔰عمر
🔰عمل
🌷عمل صالح
https://eitaa.com/dastan_latifeh/93
🌷برکات عمل به وظيفه
https://eitaa.com/dastan_latifeh/110
عهد
🔰عيب
🌷عيب بودن فقر
https://eitaa.com/dastan_latifeh/122
عيبجوئى
عيد
https://eitaa.com/dastan_latifeh
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚
🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي.
1️⃣2️⃣ حرف غ :
🔰غرور
👈انسان و غرور
https://eitaa.com/dastan_latifeh/132
💬 شرزنش غرور بی جا
📚حکایت خواندنی
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند
دو مرد وارد مسجد شدند، یکی از آن ها عابد بود و دیگری گنهکار وقتی که از مسجد بیرون آمدند،
مرد گنهکار، مؤمن راستین بیرون آمد ولی مرد عابد، فاسق و گنهکار بیرون آمد! از این رو که عابد وقتی وارد مسجد شد، به عبادت خود می بالید و در اندیشه خود به عبادتش مغرور بود، ولی گنهکار در فکر پشیمانی از گناه و طلب آمرزش گناهانش از خدا بود.
خداوند به حضرت داود (ع) خطاب کرد:
(بشر المذنبین و انذر الصدیقین)
[گناهکاران را مژده بده و درستکاران راستگو را بترسان] حضرت داود (ع) عرض کرد:
چگونه گناهکاران را مژده بدهم و درستکاران را بترسانم
خداوند فرمود: به گناهکاران مژده بده که من پذیرای توبه و بخشنده گناه هستم و درستکاران را بترسان که به اعمال خود، مغرور و خودبین نشوند.
زیرا بنده ای نیست که او را به پای حسابرسی بکشم، مگر اینکه بر اثر ناخالصی های عبادتش به هلاکت بیفتد.
از اين رو در شعر شاعران آمده : ای بسا کافر که مؤمن گشت و رفت ای بسا مؤمن که کافر کشت و رفت
📚اصول کافی
غريزه
غسل
غصه
غضب
🔰غفلت
🎂عوارض غفلت
https://eitaa.com/dastan_latifeh/64
غلو
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰غمخواری
☺️نمونه #راهکارهای اخلاقی
https://eitaa.com/dastan_latifeh/384
🔰غنا
غيب
غيبت
غيرت
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه داستان های موضوعی الفبائی که اکثرا از کانال رمان های مذهبی دختر شيبا گرفته شده .
https://eitaa.com/romanemazhabi
👈گفتنی است از اينکه آدرس کانال در ذيل هر حکايت آورده شود بخاطر سياست آموزشی هدفدار خود معذوريم، از اين جهت از اين عزيزان پوزش می طلبيم.
https://eitaa.com/dastan_latifeh
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚
🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي.
2️⃣2️⃣ حرف ف :
🔰فال
فتح
🔰فتنه
https://eitaa.com/dastan_latifeh/107
فتوا
فتوت
فحش
🔰فحْشاء
🌷شيوه و راهکار جلو گيری از فحشاء
https://eitaa.com/dastan_latifeh/34
🔰فخرفروشى
فراغت
فراموشى
فرجام
فرح
🔰فرزند
🎂نگرانی پيامبر بر فرزندان آخر الزمان
https://eitaa.com/dastan_latifeh/45
☺️روحيات فرزند
https://eitaa.com/dastan_latifeh/48
☺️بايدها و نبايد های، پدر و فرزندی
https://eitaa.com/dastan_latifeh/64
💬هشدار به فرزندان هر دست بدهی از همان دست می گيری
✨﷽✨
✅داستان کوتاه و پند آموز
✍️پیر مردی تصمیم گرفت تا با پسر وعروس ونوهی چهارساله خود زندگی کند. دستان پیر مرد می لرزید و چشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست. پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره پدر بزرگ کاری بکنیم و گرنه تمام خانه را به هم می ریزد.
آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قرار دادند و پدر بزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد . بعد از این که یک بشقاب از دست پدر بزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را درکاسه چوبی بخورد. هر وقت هم خانواده او را سرزنش می کردند پدر بزرگ فقط اشک می ریخت وهیچ نمی گفت. یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی می کرد. پدر رو به او کرد و گفت: پسرم داری چی درست می کنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت:دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید!
🌟 یادمان بماند که :
" زمین گرد است . . . "
🌷برکات داشتن فرند نيک
https://eitaa.com/dastan_latifeh/114
فرشته
🔰 #فرصت
🔰#افسوس بر #فرصت های از دست رفته!
🌷شرط #ازدواج
👈مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: «برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد میکنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.»
مرد قبول کرد. اولین در طویله که بزرگترین در هم بود باز شد. باور کردنی نبود، بزرگترین و خشمگینترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود بیرون آمد. گاو با سم به زمین میکوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید و گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاو کوچکتر از قبلی بود اما با سرعت حرکت میکرد. جوان پیش خودش گفت: «منطق میگوید این را هم ول کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.»
سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود بیرون پرید. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد اما گاو دم نداشت!
#زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین #سعی کن که همیشه اولین #شانس را دریابی.
فرمانبرى
فرمانروائى
فروتنى
فرومايگى
🔰#فرهنگ ✅فرهنگ ديني پيش از اسلام https://eitaa.com/danestanyhaybozorgan/106 🔰فريب
🎂نمونه مکر و حيله و فريب کاری
https://eitaa.com/dastan_latifeh/124
فريفتگى دنيا
فساد
فسق
فصاحت
فضيلت
فطرت
🔰#فقر
🌷علت فقر مردم
https://eitaa.com/dastan_latifeh/122
🌷#راهکار_دل_آرامی در قبال فقر
https://eitaa.com/dastan_latifeh/25
🌷آثار شوم فقر و عوارض آن
https://eitaa.com/dastan_latifeh/105
🎂دستگيری بی جای فقير
https://eitaa.com/dastan_latifeh/367
🔰#فكر
🌷موجبات تقويت #فکر و #انديشه
https://eitaa.com/dastan_latifeh/355
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه داستان های موضوعی الفبائی که اکثرا از کانال رمان های مذهبی دختر شيبا گرفته شده .
https://eitaa.com/romanemazhabi
👈گفتنی است از اينکه آدرس کانال در ذيل هر حکايت آورده شود بخاطر سياست آموزشی هدفدار خود معذوريم، از اين جهت از اين عزيزان پوزش می طلبيم.
https://eitaa.com/dastan_latifeh
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚
🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي.
3️⃣2️⃣ حرف ق :
قاطعيت
قانون
🔰قبر
🌷انسان ها در قبر
https://eitaa.com/dastan_latifeh/114
قبله
قتل
قدرت
#قرآن
✅قرائت قرآن
🌼حکایتهای پندآموز
✍️مرد بیسوادی قرآن میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟ پدر گفت: پسرم! سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور. پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند.
پدر گفت: امتحان کن پسرم. پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت. سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند. پسر به پدرش گفت؛ که هیچ فایده ای ندارد. پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم. پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛ که غیر ممکن است...!
پدر با لبخند به پسرش گفت:
سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است.
پدر گفت:
این حداقل کاری است که قرآن
برای قلبت انجام میدهد.
٭٭دنیا و کارهای آن، قلبت را از
سیاهی ها و کثافتها پرمیکند؛
خواندن قرآن همچون دریا
سینه ات را پاک میکند،
حتی اگر معنی آنرا ندانی...!!٭
✳️با قرآن سخن بگوئيد 👇 https://eitaa.com/dastanhayghorany/277 قرب الهى
🌷قرض
🌷پرداخت قرض
https://eitaa.com/dastan_latifeh/128
قرعه
قساوت
قسط
قسم
قصاص
قصد
قصه
🔰قضا و قدر
🌷تعلق گرفتن قدر الهی
https://eitaa.com/dastan_latifeh/78
🔰قضاوت
🌷اقسام قضاوت
1️⃣ قضاوت مثبت
2️⃣قضاوت منفی
https://eitaa.com/dastan_latifeh/236
🎂زود قضاوت نکنيد
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
👈مردی سگش را در خانه می گذارد تا از طفل شیر خوارش مواظبت کند.
و خودش برای شکار بیرون رفت.
و زمانی که برگشت، سگش را دید که در جلو خانه ایستاده و پارس می کند.
و پنجه هایش خون آلود است.
مرد با تفنگش به سوی سگ شلیک کرد، او را کشت و با سرعت وارد خانه شد تا باقی مانده ی فرزندش را ببیند.
زمانی که وارد شد دید که گرگی غرق در خون غلتیده و فرزندش بدون هیچ آسیبی سالم است.
بنابر اين:
قبل از این که #عکس_العملی نشان دهید به حرف های طرف مقابل گوش كنيد.
تا به دلیل #قضاوت اشتباه تا آخر عمر گریان نباشید...
🔰قضا و قدر
قطع رحم
قلب
قلم
قمار
قناعت
قهركردن
قياس
قيام
قيامت
https://eitaa.com/dastan_latifeh
دانستنی های داستان، طنز،لطيفه های آموزنده,
🔰نمونه داستان های موضوعی الفبائی که اکثرا از کانال رمان های مذهبی دختر شيبا گرفته شده .
https://eitaa.com/romanemazhabi
👈گفتنی است از اينکه آدرس کانال در ذيل هر حکايت آورده شود بخاطر سياست آموزشی هدفدار خود معذوريم، از اين جهت از اين عزيزان پوزش می طلبيم.
https://eitaa.com/dastan_latifeh
📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚
🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي.
4️⃣2️⃣حرف ک :
🔰کار و تلاش
🌷اهميت کار و تلاش
https://eitaa.com/dastan_latifeh/130
🌷سفارش به کار و تلاش
https://eitaa.com/dastan_latifeh/382
🌷مزد اندک با برکت
https://eitaa.com/dastan_latifeh/380
🔰کاميابی
https://eitaa.com/dastan_latifeh/95
✅ کسب و کار پسنديده https://eitaa.com/danestanyhaytamsil/161 🔰 كاميابى
كاهلى
كبر
كتاب
كرامت
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰 اعمال و کردار
برگشت اعمال ما
نگاه به نامحرم
چوکوه است اعمال ما
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🔴 زن بسیار زیبایی که هیچ کس او را نمی دید.
👈 زن زیبایی با مرد# زاهد و مومنی #ازدواج کرد. مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه #ساده_زیستی را نداشت.
روزی تحمل زن به سر رسید و با #عصبانیت رو به مرد گفت: حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من توجه بیشتری از تو می خواهم، زر و زیور می خواهم!
مرد در خانه را باز کرد و رو به زن گفت: برو هر جا دلت می خواهد!
زن با ناباوری از خانه خارج شد، درحالی که آرایش کرده بود و با زیبایی ذاتی اش کاملا جذاب و دلفریب شده بود!
زن در کوچه ها و خیابانها شروع به قدم زدن کرد تا خود را به غربا نشان دهد. اما نهایتا نا امید غروب به خانه بازگشت.
مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد.
زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟
مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید!
زن باز هم متعجب گفت: مگر مرا تعقیب کرده بودی؟
مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت:
🏷تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یک بار که در کودکی چادر زنی را کشیدم.
چون به ناموس مردم نگاه نکردم، کسی هم به ناموس من نگاه نخواهد کرد.
بر چسب ها : #پاکدامنی #گناه #گرفتاری #نگاه
📚مجموعهشهرحکایات
كسب
كشتن
كفاره
كفالت
كفر
كلك
كمال
كمك خواستن
كنايه
كوتاهيدركار
🔰كودك
🌷محترم بودن کودک شايسته
https://eitaa.com/dastan_latifeh/132
🌷بی توجهی و کم توجهی به کودک
https://eitaa.com/dastan_latifeh/45
🌷برکات تربيت کودک
https://eitaa.com/dastan_latifeh/114
كوشش
كياست
كيانشناسى
كيش
كيفر
كينه توزى
https://eitaa.com/dastan_latifeh