مراحل تكوين استراتژی عبارتند از: فرصتيابی، تحليل گلوگاهها، طراحی كلانِ سيستمِ رقابتی.[12] باورها، ارزشها، فلسفه و اهداف عالی، فرآيند تدوين استراتژی را هدايت میكنند.[13]
اهداف و فرصتها، زمينهساز تكوين استراتژیها هستند؛ اهداف موجب توجه به فرصتها و فرصتها موجب انتقال به راهكارها ميشوند. آنچه حالت اوليه استراتژی را به راهكار استراتژی ارتقاء میدهد توسعه آن در ابعاد منافع و قطعيت است. استراتژی در صورتی تحقق میيابد كه حداقل قابل قبولی در منافع و قطعيت ايجاد شود.
فرصتيابی، انتقالدهنده ذهن به استراتژی است و اولين لازمه فرصتيابی، حساسيت ديدِ كلاننگر و دقيقبين نسبت به عوامل و موضوعات است. مثلا: وضعيت ناهنجار نان و حجم غيرقابل قبولِ ضايعاتِ آن، فرصتی[14] است برای تغيير در پارادايم رايج و فعالسازی توانايی بالقوهای كه در توليد خانگی وجود دارد. استراتژیهای آيندهساز، با ايجاد پارادايم جديد، برتری انحصاری ايجاد میكند.[15]
ارزش استراتژی به دو عامل بستگی دارد:
فرصتها و گلوگاهها[16] گلوگاهها تابع قواعد پارادايم رايج هستند و با تغيير پارادايم تغيير میكنند. اين مطلب فلسفه اصلی استراتژیهای آيندهساز است. گلوگاهها معمولا در دو صورت ظاهر میشوند: منابع و فرآيندها[17] و در هر دو مورد، ايجاد تحول در پارادايم رايج میتواند موجب اثربخشی باشد. تحولات دوران گذشته در چهارچوب پارادايمها صورت میگرفت ولی تحولات امروز متوجه تغييرخود پارادايمهاست. در ديدگاههای نوين استراتژيك، توصيه میشود به جای پيشبينی آينده آن را خلق كنند.[18]
دراستراتژی اثربخش، تلاش برای تكوين استراتژی است و نه برنامهريزی استراتژيك، تلاش برای تفكر استراتژيك است و نه فرآيند برنامهريزی و حاصل كار مزيتهای رقابتی است و نه كتابچههای تدوين شده. اگر چنين باشد استراتژی اثربخش نيست و بدون اثربخشی سرابی بيش نيست.
تصميمگيری استراتژيك، نيازمند وجود گزينههای تصميم است. اثربخشی تصميم از كيفيت گزينهها آغاز میشود. بدون دراختيار داشتن گزينههايی با مطلوبيت بالا، دستيابی به يك تصميم اثربخش ممكن نيست. ايجاد يك فضای تصميم با حداكثر تعداد گزينههای ممكن، اولين گام در تصميمگيری اثربخش است. فدا كردن فرصتهای فرعی به نفع فرصت اصلی، جوهره تصميمگيری استراتژيك است.
متخصصين مدعی هستند كه درصد بسيار بالايی از استراتژیها با شكست مواجه میشوند.[19] برخی از عوامل عمده عدم موفقيت در اثربخشی عبارتند از: عدم شناخت محيط، عدم اتكاء بر واقعيتها، تدوين ستادی[20] ، عدم تمركز منابع بر استراتژی تعيين شده، تعدد اهداف استراتژيك[21]
دستيابی به استراتژی اثربخش نيازمند طی محورهای نُهگانه زير است[22]:
تعيين رسالت[23] سيستم
تعيين وضعيت و توانايیهای موجودِ سيستم
تعيين محيط خارجی سيستم و تعيين رقبا و توانايیهای آنها
تعيين گزينههای ممكن و محتمل برای رسيدن به هدف
انتخاب گزينه برتر
تعيين راهكار بلند مدت برای رسيدن به گزينه برتر
تدوين اهداف و راهكارهای كوتاه مدت
اجرای تصميمات
ارزيابی ميزان موفقيت[24]
استراتژی در سطوح سهگانه زير جريان میيابد:
تصميمگيرندگان اصلی و طراحان استراتژی[25]
مديران كل كه بايد بيانيههای استراتژيك را به هدفها و استراتژیهای ملموس، برای توليد يك برنامه كلان، تبديل كنند.
مديران جزء كه بايد برنامههای كلان را به اهداف ساليانه و استراتژیهای كوتاهمدت، برای توليد يك برنامه كاربردی و عملی تبديل كنند.[26]
هدف اصلی استراتژی عبارتست از “شفافسازی“[27]، شفافسازی در:
اهداف و جهتگيری سيستم، ارتباطات ميان عناصر سيستم، وظايف هر يك از عناصر، كنترل عوامل كليدی، تعيين اولويتها، نقاط قوت، فرصتها، نقاط ضعف و خطرات احتمالی و تهديدهای درونی و بيرونی[28]
قلمرو نفوذ استراتژی، تمام زوايا و جوانب زندگی جمعی و فردی است. عناوينی كه در زیر آمده است، عناوين مقالاتی است كه تفكر استراتژيك در آنها محور اصلی بوده است. تنوع و گستردگی اين عناوين شاهد عينی بر قلمرو نفوذ استراتژی است.[29]
فرآيندهای سازمانی غيراثربخش، قوانين منجر به عدم تمايل برای همكاری با اوقاف، ضعف توجه به نيت واقفين، عدم شفافسازی مصرف درآمدهای اوقاف، فرسودگی و بازدهی نازل برخی موقوفات، غلبه نگاه مصرفی بر نگاه توليدی، وقف برای نيازهای غيراولويتدار، ماهر نبودن برخی مديران و كاركنان نسبت به وظايف خود و در نتيجه، افزايش عملكردهای سليقهای، عدم دقت در كاربریها و بازرسیها، نبود مكانيزم جذب خيرين.
فرصتها:
جمعيت ميليونی مخاطبين
ابزارهای رسانهای و آموزشی همراه با اهداف سازمان
دولتِ همراه با روح حاكم بر وقف
مجلس قانونگذاری همراه با سازمان
اعتقاد مردم به وقف
افزايش سطح درآمدها و امكانات طيف وقفكننده
استراتژی نفوذ:
تاكيد مقام معظم رهبری برای فعالسازی وقف
ورود مراجع عظام تقليد به تاكيد بر وقف
فعالسازی وعاظ و ديگر رسانهها برای آشنا ساختن اثربخشِ مردم با وقف و كاركردهای آن
ارائه لايحه برای اصلاح و تسهيل قوانين توسط مجلس
استراتژی واكنش:
بهبود كيفيت و مهارت مديران و كاركنان، توسط آموزشهای كاربردی ميانرشتهای در سه حوزه مديريت، اقتصاد و فرهنگ
ارتقاء جلسات مديريتی از جلسات مشورتی به جلسات تصميمسازی
تبديل به احسن موقوفات با حفظ نيت واقف
تشكيل كانون مشاوره به واقفين برای بهينهسازی وقف
رفتار با احترامِ فوقالعاده و ويژه با هر گونه واقف
تهديدها:
سازمانهای مرتبط با تامين اجتماعی و گسترش فرهنگ دينی
روند نزولی باور به وقف
سازمانهای مصرفكننده درآمدهای وقف
شك رو به گسترش در نحوه مصرف درآمدهای وقفی
موقوفهخواری
عدم آشنايی فعالِ مردم با وقف و كاركردهای آن
عدم حضور مستقيم سازمان در ساختارهای دولت
ديدِ هزينهای و صندوق پرداخت، در ساختارهای حكومت نسبت به اوقاف
استراتژی رقابت:
كيفيت برتر در خدمات اوقاف و محصولات حاصل از موقوفات، نسبت به نهادهای مشابه
استراتژی دفاع:
شفافسازی و اطلاعرسانی عملكرد اوقاف در تحقق نيت واقفين به طوری كه ذهنيّتِ «اگر وقف كنيم اوقاف روی آن دست میگذارد و عاقبتش معلوم نيست!»، به ذهنيّتِ «اگر به اوقاف بسپاريم اهدافمان با كيفيت بهتر و سهولت بيشتر حاصل میشود» تغيير كند.
از بين بردن حريم امنيت برای متخلفان و موقوفهخواران
حفظ عين موقوفه و عدم واگذاری
شعار «كار برای نيت واقف»
ايجاد امكان نظارت عمومی بر مصارف درآمدهای اوقاف
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
برنامهریزی، برنامهریزی استراتژیک، جریان بهینه در سیستم، فرآیند استراتژیسازی، نبرد استراتژیک، محیط رقابت
انتقال به کارگاه طراحی و برنامهریزی استراتژیک
پی نوشت ها:
[1] . عين عبارت لغتنامه آكسفورد۲۰۰۱، اينگونه است:
“A plan thatis intended to achieve a particular porpose. The process of planning sth orcarrying out a plan in a skilful way. The skill of planning the movements ofarmies in a battel or war”
[2] . ر.ك. به دائرهالمعارف بريتانيكا، ذيل كلمه strategy
[3] . اين توصيف از استراتژی، پس از بررسی تعاريف و توصيفهای متعددی كه درمنابع مربوطه آمده، ارائه گرديده است.
[4] . ر.ك. به مقاله “ديدگاه استراتژيك در مديريت پروژه”، فرهنگ شفيعی، منتشره در پايگاه اطلاعاتی زير:
www.nioc.org/seminar/mproject/paper1-12.htm
[5] . متخصصين مدعی هستند كه درصد بسيار بالايی از استراتژیها با شكست مواجه میشوند. (ر.ك. به “استراتژی اثربخش”، ص۲۰۵، به نقل از مجله تحقيقات استراتژيكِ “Furtune”)
[6] . سوره آلعمران، آيه ۱۲۹
[7] . برخی از متغيرهای فعال در محيط رقابتی كه بايد قواعد آنها تحليل و بررسی شود عبارتند از:
بازار مواد اوليه، شيوه توليد و گستره خط توليد، شيوه توزيع، قواعد عرضه و فروش، تجهيزات، موقعيت جغرافيايی، وضعيت جمعيتی، سلائق مشتريان، تجربه، مزايا، توانايی كاركنان، تصور و احساس عمومی (ر.ك. به “برنامهريزی و مديريت استراتژيك”، ص۱۱۶)
[8] . “فرصت” يعنی فراهم بودنِ عواملِ بروز منفعت به طور ناقص. (ر.ك. به ص۴۵)
[9] . توجه به قابليتهای درونی موضوعات، قابليتهای محيطی، قابليتهای انعطاف وتغيير از مهمترين فرصتيابیها هستند. (ر.ك. به “استراتژی اثربخش”، ص۴۲)
[10]. در كتاب “استراتژی اثربخش”، تاليف مهندس وفا غفاريان و دكترغلامرضا كيانی، نشر فرا، ۱۳۸۰ فصلی به توصيف پارادايم اختصاص داده شده است (فصل دوم: صفحه۶۱ الی۸۱) كه قسمتهايی از آن را با اندكی تصرف و تلخيص در زير ملاحظه میفرماييد:
“پارادايم” (paradigm)، در لغت به معنی نمونه و مثال است و در اصطلاح، مجموعه منسجمی از انديشههاست كه حقيقتی را توضيح میدهد. پارادايم به منزله نقشه است و چگونگی راه را نشان میدهد. پارادايم راهنمای حقيقت است. انسان و جوامع انسانی، حقيقت را در صورتِ اجزاء و ابعادی مثلِ تاريخ، اقتصاد، فرهنگ و صدها پارادايم ديگر درك میكند و اين صورتها هر روز بيشتر تكامل میيابند و تصوير كاملتری از حقيقت را آشكار میكنند. هر پارادايمی محدودهای را تعريف میكند و در آن محدوده قوانينی را حاكم میسازد. تنها با ادراك اين قواعد میتوان به موفقيت رسيد (مثلاً توليد انبوه در عرصهای كه قواعد توليدِ با كيفيت، حاكم است نمیتواند موفقيتآور باشد). پارادايمها چگونگی حل مسائل را نشان میدهند. پارادايم “زمينمركزی” در عصر خود پايه محاسبات نجومی بود؛ فيزيك نيوتونی نيز همينطور؛ پارادايم، تجلی لايهای از حقيقت هستی است و محدودهای از عالم هستی و قواعد آن را بر روی ما میگشايد و پيشفرضها و باورها و برداشتهای ما نسبت به موضوعات را تعيين میكند. پارادايمها خصوصياتی دارند كه برخی از آنها عبارت است از:
– سقوط دادن به نقطه صفر: هنگام ظهور يك پارادايم جديد، توانمندیهای پارادايم قبلی از بين خواهد رفت و همه بدون توجه به جايگاهشان در پارادايم قبلی بايد از صفر شروع كنند (مثلِ جريان ساعتسازی در سوئيس ر.ك به صفحه ۲۵ در كتاب حاضر). دوران انتقال پارادايم دورهای استثنايی برای رقابت و پيروزی كوچكها در مقابل بزرگهاست.
– مقاومت در برابر تغيير: پارادايمها با ايجاد چهارچوب نگرشی، بر برداشتهای انسان تأثير میگذارند تا حدی كه پايبندان به پارادايم ممكن است از ادراك حقايق خارج از آن محروم شوند (مثلاً عقايد گاليله با مقابله شديد جامعه علمی عصر خود مواجه شد).
“شبهپارادايم“: شبه پارادايمها برخلاف پارادايمها كه منشأ آنها قواعد هستی است، توسط انسان وضع میشوند و قواعد خاصی را در يك موقعيت وضع میكنند تا رابطه بين بازيگرانِ صحنه تنظيم شود. شبه پارادايمها ابزار مؤثری در ايجاد نظم در جامعه هستند. هر كجا محل ادعا و نزاع باشد، ايجاد فضای پارادايميك مشكلگشا خواهد بود. رفع تنازع اصلیترين كاركرد شبه پارادايمهاست. تعيين برنده در فضای رقابتی بستگی زياد به قواعد شبهپارادايم دارد و اين مسأله سبب توجه جهانی به شبهپارادايمها شده است زيرا امروزه تأثيرگذاری بر قواعد جهانی دغدغهای اساسی است (مثلاً جريان تجارت جهانی و برداشتن مرزهای گمركی از اين قبيل تاثيرگذاریهاست. با قاعده نظام گمركی كشورها بر روابط تجاری و نظم بازار دخالت میكردند و با برداشتن اين قاعده دست دولتها از دخالت مستقيم در بازار جهانی و داخلی كوتاه میشود و معادلات تجاری را به سود توليدكنندگان بزرگ به هم میزند).
“تغيير و جايگزينی پارادايمها”: پارادايمها بهعلت محدوديتهايشان، پس از مدتی ناكارآمدی از خود بروز میدهند و نمیتوانند پاسخگوی شرايط جديد باشند لذا سبب توجه اذهان به پارادايمهای جديد میشوند. در عصر جديد، برندگان اصلی كسانی هستند كه در مسلط ساختن پارادايم جديد نقش اساسی داشته باشند.
“اَبَرپارادايم”: پارادايمها و تغييرات آنها، خود تحت كنترل قواعدی هستند كه از اين قواعد به “ابرپارادايم” تعبير میكنيم. اين قواعد براساس منطق هستی و ازلی است. قواعد هستی تا وقتی در چهارچوب پارادایم ظهور نكنند منشأ اثر نخواهند بود (قواعد خفته) و هنگامی كه در بستر يك پارادايم فعال شوند تعيينكننده خواهند شد.
[11] . پارادايم آتی جهان در امر توليد، انبوهزدايی و توليد منعطف و حركت به سوی “توليدِخانگی” خواهد بود. توجه به اين مطلب برای طراحی استراتژی امنيت غذايی بسيار مهم است. (ر.ك. به الوين تافلر، “موج سوم” (ترجمه شهيندخت خوارزمی)، 1380ش، انتشارات فاخته).
[12] . ر.ك. به “استراتژی اثربخش”، ص۶۰؛ نكته: مطالب فوق از اين منبع استفاده شده است لكن برای ارائه در كتاب حاضر، توليد و مهندسی مجدد گرديده و تغييراتی در آنها داده شده است. مثلا در منبع مذكور، سومين عامل تكوين استراتژی را “راهيابی استراتژيك” ناميده است كه در اينجا به “طراحی كلانِ سيستم رقابتی” تبديل شده است.
[13] . ر.ك. به مقاله “سير تحول مفهوم استراتژی در تئوریهای سازمان”، سيروس عليدوست، منتشره در پايگاه اطلاعاتیِ
www.irandoc.ac.ir/Staff-All/Alidousti/Alidost-A.htm
[14] . فرصت به معنی خاص آن در مباحث استراتژيك (ر.ك. استراتژی اثربخش، ص124)
[15] . توجه به عناوينی مانند: “دات نت. NET، يك استراتژی، نَه يك محصول ” برای تصور گستره تاثيرات پارادايمهای جديد مفيد خواهد بود. (ر.ك. به مقاله فوق، نشريه علم الكترونيك و كامپيوتر، شماره۲۸۶)
[16]. منظور از گلوگاه، موانع تحقق فرصتهاست. critical success factors (csf) .
[17] . ر.ك. به “استراتژی اثربخش”، ص۹۷
[18] . ر.ك. به “رويكردهای نوين استراتژی”، مهندس وفا غفاريان و دكترعليرضا علی احمدی، انتشارات سازمان مديريت صنعتی
نكته: سازمان ملل در بيانيه “نقش سازمان ملل در قرن بيستويكم” اصول كلی را برای جهان امروز و قرن آينده ترسيم كرده است كه برخی آن را به صورت زير فهرست كردهاند:
حركت صنعت به سوی حفظ محيط زيست
كيفيت همه جا
پذيرش مهاجرين و ايجاد تنوع تفكر
فيبرنوری همه جا
صرفه جويی در مصرف انرژی (نگاوات)
تيمهای كاری كوچك و خودگردان
آب ماده گرانبها
بيوتكنولوژی
دارايیهای اطلاعاتی به جای طلا
انرژيهای غير فسيلی
آموزش كاربردی برای زندگی
پليمرها
تعامل با درايت و ادراك طبيعت
رياضيات كسرها
توليدات مطابق خصوصيات شخصی
حقيقت مجازی
[19] . ر.ك. به “استراتژی اثربخش”، ص۲۰۵، به نقل از مجله تحقيقات استراتژيكِ “Furtune”
[20] . تدوين استراتژی فقط كار مدير ارشد سازمان است نه عناصر ديگر
[21] . “استراتژی اثربخش”، ص۲۰۹
[22] . تحليل گستردهتری از اين مطلب، در صفحه ۲۲۷ ، بحث طراحی مدل در کتاب نگرش سیستمی به دین آمده است.
[23] . قصد، هدف، فلسفه، انگيزه سيستم. رسالت، بيانيهيی از نگرش، چشمانداز و جهتگيری سيستم است نَه مقصدهای تفصيلی و راهكارها. تعيين رسالت برای سيستم، موجب ايجاد نقطه ثقل و جهتيابی برای سيستم میشود تا در انتخاب ورودیها و فرآيندهای درونی خود و نحوه تعامل با عوامل محيطی سيستم، بتواند تصميمگيری نمايد.
[24] . پيرس و رابينسون، “برنامهريزی و مديريت استراتژيك” (ترجمه دكترسهراب خليلی شورينی)، 1377ش، انتشارات يادواره كتاب، ص۱۸. نمودار زير نيز سير تكوين استراتژی را نشان میدهد:
(ر.ك. به پايگاه اطلاعاتيwww4.irandoc.ac.ir/data/books/strategic/strategic4.gif)
[25] . تدوين استراتژی میبايد در نقطهای كه دارای بالاترين كيفيت و احاطه دانشی است انجام يابد. (ر.ك. به مقاله “متدولوژی يادگيری در تدوين استراتژی”، علیمحمد احمدوند، نشريه دانش مديريت، شماره۴۱و۴۲)
[26] . “برنامهريزی و مديريت استراتژيك”، ص ۲۱
[27] . منظور از شفافسازی، تعيين كليّه گزينهها و احتمالات ممكن، به علاوه تعيين وزن و تاثير كاربردی هر يك از گزينهها در عملكرد نهايی سيستم است.
[28] . مقاله “چهار هدف اصلی استراتژی”، نشريه Manager Magazine نوامبر۱۹۹۹، ترجمه قاسم طولانی، منتشره در ترجمان مديريت، شماره۲؛ توصيفی از برخی موارد فوق ارائه كرده است.
نكته: برای برنامهريزی استراتژيك مدلهای مختلفی ارائه شده است. مدلِ SWOT از آنجمله است كه S اشاره به بررسی نقاط قوت، W اشاره به بررسی نقاط ضعف، O اشاره به بررسی فرصتها، T اشاره به بررسی تهديدها دارد.
[29] . اين عناوين، مربوط به مقالاتی است كه در نشريات تخصصی و عمومی كشور از سال۷۷ تا ۸۱ منتشر شدهاند. (ر.ك. به نرمافزار نمايه، با وارد كردن كلمه “استراتژی” در فيلدِ “عنوان” و فيلدِ “موضوع”)
برچسب #استراتژی #برنامهریزی #برنامهریزی استراتژیک #جریان بهینه در سیستم #جنگ #فرآیند استراتژیسازی #محیط رقابت #نبرد #نبرد استراتژیک
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
#کرسیهاینظریهپردازی
#عبودیت
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > عبودیت
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
عبودیت
9 دقیقه خواندن
121
عبودیت
عبودیت دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرض ها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«وحدت در کثرت و کثرت در وحدت» چیست؟ چه آثار و لوازمی دارد؟ (نظریه وحدت شخصی وجود + نظریه تجلی)
مسأله بحث
رابطه وجودی میان خالق و مخلوق چگونه است؟ (رابطه وجود بینهایت با وجود محدود)؛ رابطه نفْس یکپارچه انسان با افکار و احساسات و رفتارهای او چیست؟ رابطه نیروی واحد جاری در طبیعت با تنوع موجودات و پدیدهها چیست؟
پیش فرض ها
وحدت = خصوصیت وجودی یکپارچگی که قابل تجزیه و تقسیم نیست.
کثرت = خصوصیت وجودیای که حد و مرز، ابعاد و زوایا، اجزاء و روابط از آن انتزاع میشود.
فرضیه بحث
وحدت در کثرت = جریان وجود واحد در قالب کثرات و تلاش برای کشف مبدأ تجلی واحد در کثرات مختلف.
کثرت در وحدت = ظهور و بروز وجود واحد در قالب کثرات و تلاش برای قرار دادن هر تجلی در موقعیت وجودی خاص به خود.
رابطه خداوند (وجود بینهایت) با مخلوقات (وجودهای محدود)، رابطه تجلی و ظهور است. (موجودات ظهورات و نمودهای وجود خداوند هستند.)
نظریه تجلی = مخلوقات، دارای وجود استقلالی در کنار خداوند نیستند بلکه وجودشان به نحو «تجلی» است که بازتابی از وجود خداوند است و شؤون و اطوار ظهورات الهی محسوب میشوند.
نظریه وحدت وجود (در تقریر عرفان شیعی) = هستی، یک وجود یکپارچه بینهایت است (وجود خداوند) و تمام موجودات ظهور و بروزهای آن میباشند.
تبیین بحث
خداوند، وجود بینهایت است و «وجود بینهایت» از همه جهات و جوانب و اعتبارات و ابعاد و سطوح و ….
«هو، فوق ما لایتناهی بما لایتناهی شِدّهً عِدّهً مُدّهً؛ صرف الوجود المتأكد الشديد الذی لا يتناهى قوته و شدته بل هو فوق ما لا يتناهى فلا يحده حد و لا يضبطه رسم وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَی الْقَيُّومِ.» [1]
وجود بینهایت جایی برای وجود دیگری باقی نمیگذارد؛ در این صورت، وضعیت مخلوقات که بالوجدان وجود آنها را حس میکنیم و اینطور نیست که توهمی و تابع اراده ما باشند، چه میشود؟
از سوی دیگر همیشه عقل بشر به وجود «وحدت» در فضای طبیعت، منتقل شده است و به دنبال تئوریای میگردد که همه نیروهای به ظاهر مختلف در عالم را به یک نیروی واحد برساند. این دو مسأله (بینهایت بودن خداوند + لمس وحدت در کثرات طبیعت) سبب شده است عقول به مساله کشف وحدت و نحوه ربط وحدت با کثرت بپردازند.
نظریات مختلفی در فلسفه با رویکردهای متنوعش و در عرفان با قرائتهای مختلفش و در فیزیک با دیدگاههای متفاوتش، پردازش شده است؛ در عرفان شیعی، نظریه «وحدت وجود و کثرت بالتجلی» از عهده کلیه ابهامات در این فضا برآمده است.
(برای تفصیل بحث، به کتاب مبانی و اصول عرفان نظری، حجتالاسلام سید یدالله یزدانپناه، نشر موسسه امام خمینی قم، مراجعه فرمایید.)
خلاصه فشرده نظریه وحدت وجود و استدلال آن:
استدلال: (بااستفاده از حد وسط ارائه شده در روايت: افتراق الحاد و المحدود.) [2]
مقدمه اول: وجود محدود، محدودکننده میخواهد + محدودکننده نهایی نباید خود محدود باشد پس محدودکننده نهایی، نامحدود است.
مقدمه دوم: وجود نامحدود، هیچ مرتبه و موقعیتی برای وجود دیگری باقی نمیگذارد و الا اگر چیز دیگری موجود باشد به همان اندازه وجود نامحدود را محدود میکند. + مگر اینکه آن چیز وجودش دربرابر وجود نامحدود نباشد بلکه ظهور و بروزی از خود او باشد. (مانند نفس)
نتیجه: پس تمام موجودات ماسوی الله، وجودی مستقل در کنار او و چسبیده به او ندارند بلکه جلوه و ظهور و نمود او هستند. عین او نیستند چون محدودند، غیر او نیستند چون او نامحدود است.
پاسخ حکمت متعالیه و عرفان شیعی به اين سؤال، «وحدت وجود» را به صورت قضيه زير عرضه كرده است:
نظريه «هستی يكبخشی» در برابر نظريه «هستی دوبخشی»
كل هستی يكپارچه است و تنها يك وجود، واقعی و مستقل است و ساير موجودات ظهورات او هستند.
وحدت + كثرت
(دریافت فایل چهل حدیث در توصیف و تبیین توحید عرفانی)
قرائتهای مختلف برای نحوه ربط وحدت با کثرت: (که فقط یک مورد آن صحیح است و باقی مغالطه و توهمی است)
برای دريافت انواع تقريرهای ممكن از اين جمله بايد به موارد زير توجه كرد:
رابطه ميان موضوع و محمول در يك قضيه به هشت «حيث» قابل برقراری است: (از کتاب مبانی و اصول عرفان نظری، حجتالاسلام سید یدالله یزدانپناه)
حيث تعليلی[3]
حيث تقييد [4]
حيث اضافی[5]
حيث تقييدی نفادی [6]
حيث تقييدی اندماجی [7]
حيث تقييدی شأنی [8]
حيث اطلاقی [9]
حيث اشراقی [10]
اقسام يكی بودن يا وحدت به سه صورت قابل لحاظ است:
وحدت واقعی (يك مورد است و دومی ندارد)
وحدت اعتباری (مصاديق متعدد دارد اما همه آنها در يك مفهوم ذهنی مشتركند)
وحدت اطلاقی (حد و مرز ندارد تا دومی داشته باشد)
اقسام ظهور به صورتهای زیر قابل لحاظ است:
ظهور ذات
ظهور اسماء و صفات
حلول در غير
اتحاد با غير
ظهور كلی در جزئی
ظهور مطلق در مقيد
ظهور ماهيت در افرادش
ظهور اضافه در نسبتها
ظهور اشراقی
ظهور نزولی
ظهور عروجی
ظهور تجلی
ضرب لحاظهای فوق در يكديگر حالات بسياری را برای تفسير نظريه وحدت وجود حاصل میكند.
در يك تقسيم بندی كلی، تقريرات وحدت وجود به دو دسته زير تقسيم میشوند:
تقريرات يگانهانگاری خدا و مخلوقات (خدا = جهان خلقت)
تقريرات دوگانهانگاری خدا و مخلوقات (خدا < جهان خلقت؛ يا خدا ≠ جهان خلقت)
حاصل ضرب مفاهيم فوق: (که فقط مورد آخر صحیح است)
خدا وحدت اعتباری دارد و جهان كثرت حقيقی (جهانخدايی، همهخدايی، همسنخی مطلق، همگوهری)
خدا نام ديگری برای جهان است.
ذات خداوند تحقق مستقل بالفعل جدای از مظاهر و جلوهها ندارد و خدا اصلا چيزی جز مجموعه صور و اشياء نيست.
اشياء اجزاء وجودی خداوند هستند مانند درختی كه از ريشه و تنه و شاخ و برگ است.
خدا همان طبيعت است.
خدا آگاهی مطلق است كه از ارواح مختلف موجودات تشكيل شده است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو كلی و جزيی است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو ماهيت و افراد آن است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو مطلق در مقيد است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است.
ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است.
خداوند وحدت حقيقی دارد و جهان كثرت حقيقی دارد، كثرت به وحدت بازمیگردد و وحدت در كثرت ظهور دارد.
ظهور خداوند در موجودات به نحو كلی و جزيی است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو ماهيت و افراد آن است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو مطلق در مقيد است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است.
ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است.
خداوند وحدت حقيقی دارد و جهان كثرت اعتباری و كثرت به وحدت باز میگردد و وحدت در كثرت ظهور دارد.
اعتباری به معنی توهمی (اگر مُدركی در كار نباشد، كثرتی وجود نخواهد داشت.)
ظهور خداوند در موجودات به نحو كلی و جزيی است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو ماهيت و افراد آن است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو مطلق در مقيد است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است.
ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است.
خداوند وحدت حقيقی دارد و جهان كثرت اعتباری و كثرت به وحدت بازمیگردد و وحدت در كثرت ظهور دارد.
اعتباری به معنی دارای منشأ انتزاع خارجی حقيقی.
نحوه ارتباط اين اعتبار با منشأ انتزاعش حيث تقييدی نفادی است.
نحوه ارتباط اين اعتبار با منشأ انتزاعش حيث تقييدی اندماجی است.
نحوه ارتباط اين اعتبار با منشأ انتزاعش حيث تقييدی شأنی است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو كلی و جزيی است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو ماهيت و افراد آن است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو مطلق در مقيد است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است.
ظهور خداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است.
ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است.
آنچه مورد پذيرش است و اوفق و انسب با قواعد است نظر زير است:
خداوند وحدت حقيقی دارد و جهان كثرت اعتباری و كثرت به وحدت بازمیگردد و وحدت در كثرت ظهور دارد.
كه ظهورش به نحو مطلق در مقيد است و نحوه ارتباط اين اعتبار با منشاء انتزاعش حيث تقييدی شأنی است.
(نظريه تجلی)
(انتقال به صفحه «همایش بازخوانی عرفان و حکمت شیعی»)
(انتقال به شاخص «احساس حضور خدا» + دریافت فایل «بیانیه عرفان شیعی» + انتقال به بحث عرفان شیعی فقاهتی)
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
امتداد نظریه «وحدت وجود» در امور اجتماعی:
تمام فرآیندها و سیستمهای تمدنی در آرمانشهر اسلام، علاوه بر اینکه کارکرد رفع نیازی خود را دارند، فکر و احساس شهروندان را به سمت احساس حضور خداوند سوق میدهند. (سریان توحید در کلیه شبکههای زندگی)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
دینشناسی، مبانی هستیشناسانه، وحدت در کثرت، وحدت در کثرت، الگوی پیشرفت حکمت متعالیه
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک. شواهد الربوبیه، صدرا، ص۷
[2]. توحيد صدوق ص ۵۶
[3] . علت اتصاف محمول به موضوع كه امری غير از موضوع باشد، مثلا در جمله «آبگرم شد» علت گرما چيزی غير از آب است. حرارت آتش، حيث تعليلی اين جمله است.
[4] . واسطه در اتصاف محمول به موضوع كه امری غير از موضوع باشد، مثلا در جمله «اين ميز سفيد است» علت سفيد بودن ميز بودن نيست بلكه بواسطه رنگ سفيد خارج از ميز، سفيد شده است.
[5] . از رابطه ميان موضوع با چيز ديگری، مفهومی انتزاع میشود كه آن مفهوم واسطه در عروض محمول بر موضوع میشود. مثلا در جمله «پدر فرد خوبی است» مفهوم پدر بودن از رابطه موضوع با من ايجاد میشود و سپس محل برای عروض صفت خوبی میشود.
[6] . به حدود وجود موضوع، توجه میشود و موضوع شأن خاصی بهخود میگيرد و اين شأن واسطه عروض محمول بر موضوع میشود مثلا در جمله «درختی درخت متمايز از جسم بودن آن است»، حمل «درختی» بر درخت، بواسطه شأن ماهوی وجود درخت است. (ماهيت از نفاد، حد و پايان شیء انتزاع میشود)
[7] . به حاق وجود موضوع (نه حدود عدمی آن) توجه میشود و موضوع شأن خاص به خود میگيرد و اين شان واسطه عروض محمول بر موضوع میشود مثلا در جمله «عليّت از اصول فلسفه است» مفهوم »عليّت» از متن وجود موضوع و رابطه آن با موضوع ديگر انتزاع شده است و بواسطه اين شان جديد در معرض حمل محمول قرار گرفته است (مصاديق موضوع در خارج مندمج هستند)
[8] . به حاق موضوع توجه میشود از حيث دارای مراتبِ مختلف بودن و با اين توجه، موضوع شأن خاصی به خود میگيرد و اين شأن واسطه عروض محمول بر موضوع میشود مثلا در جمله «نفس انسان قابليت محض است»، از توجه به موضوع يعنی «نفس» با لحاظ اينكه دارای مراتب و لايههای مختلف است، شأنی از موضوع توليد می شود كه بهواسطه آن عروض محمول بر موضوع، موجه میشود.
[9] . علت يا واسطهای در عروض محمول بر موضوع وجود ندارد بلكه ذات موضوع علت حمل است، مثلا در جمله «خدا وجود دارد» چيزی از بيرون خداوند علت يا واسطه در ثبوت وجود بر او نيست.
[10] . به حاق موضوع توجه میشود و به اينكه اين موضوع علت برای بروز يك حالت میتواند باشد و سپس آن وضعيتِ توانايی برای صدور يك حالت، واسطه برای اتصاف محمول به موضوع میشود در جمله «اراده من فعال است» نسبت دادن اراده به خود از باب حيث اشراقی است.
برچسب #الگوی پیشرفت #توحید #حکمت متعالیه #دینشناسی #مبانی هستیشناسانه #ناسوت #وحدت در کثرت #وحدت وجود
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
فقه تمدنی
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
سطوح فهم و ادراک
فقه تمدنی به عنوان یک «مکتب فقهی» در فهرست مکاتب مختلف فقهی قرار میگیرد.
تعریف مکتب: دستگاه فکری شامل مبانی، منابع و روشها، که بر اساس آنها مسألهشناسی و تحلیل اطلاعات و مدلسازی صورت میپذیرد.
منشأ ایجاد مکاتب مختلف: اختلاف در مبانی، اختلاف در منابع، اختلاف در روشهاست.
در مکاتب فقهی اختلاف در مبانی: اختلاف در مبانی کلامی، اختلاف در مبانی تفسیر متن، اختلاف در مبانی حدیثشناسی است و اختلاف در منابع: اختلاف در تعداد منابع، اختلاف در تفسیر منابع، اختلاف در شرایط اعتبار منابع است و اختلاف در روشها: اختلاف در اصل روش، اختلاف در میزان کارآمدی روش است. جدول زیر نمایشی از این معیارهاست:
ردیف نوع اختلاف زیرشاخه مصداق اختلاف
۱ اختلاف در مبانی اختلاف در مبانی کلامی
1. قلمرو دین منحصر در امور اخروی است یا امور دنیایی را نیز در بر میگیرد.
2. قلمرو سنت، همه رفتارهای معصوم است یا بین رفتارهای حاکمیتی و مرجعیت دینی با رفتارهای شخصی باید تمایز گذاشت.
3. کلیه شؤون معصوم، در زمان غیبت به فقیه منتقل میشود یا فقط امور حسبه و تبلیغی و قضاوت
4. کلیه احکام دین، ابدی است یا تابع شرایط زمان و مکان است.
اختلاف در مبانی تفسیر متن
1. تفسیر کتاب و سنت منحصر به معصوم است یا غیر معصوم نیز میتواند تفسیر کند.
2. قواعد تفسیر را باید از روایات اخذ کرد یا اینکه قواعد تفسیر تابع سیره عقلائیه است.
3. اشتراط احاطه بر فضای صدور متن یا عدم اشتراط
4. ملازمه عقل و شرع یا عدم ملازمه و حجیت دلالتهای التزامی
5. دخالت فقیه در موضوعشناسی یا عدم ارتباط با او
اختلاف در مبانی حدیث شناسی 1. اعتبار کتب روایی قدماء2. فقط اعتبار خبر ثقه
3. اعتبار خبر موثوقالصدور
۲ اختلاف در منابع اختلاف در تعداد منابع 1. انحصار به کتاب و سنت2. افزودن عقل به دو منبع فوق
3. افزودن سیره عقلاء به سه منبع فوق
4. افزودن اجماع به منابع فوق
اختلاف در تفسیر منابع اختلاف در اینکه:
1. عقل و سیره و اجماع، منبع مستقل در کنار کتاب و سنت هستند یا ابزار کشف از کتاب و سنت
2. سیره عقلاء منبع مستقل است یا ابزار کشف از مراد شارع
اختلاف در شرایط اعتبار منابع اختلاف در: اعتبار منابع ظنآور
۳ اختلاف در روشها اختلاف در اصل روش 1. روش عقلی و عقلایی یا فقط روش فهم مورد تایید نقل
2. اعتبار تمسک به دلیل واحد، یا ضرورت تجمیع بین ادله مربوطه (روش انفرادی یا انضمامی)
اختلاف در قلمرو اعتبار روش
براساس جدول فوق میتوان گفت که «فقه تمدنی» مکتبی است که:
۱. در مبانی کلامی، دین را حداکثری و پوششدهنده به کلیه سطوح نیازهای انسان میداند؛ و اصل اولیه در دستورات دین را «روندسازی» و نَه «تبعیت از روندهای جاری» میداند.
۲. در مبانی تفسیر متن، کلیه گزارههای دین را در حیطه استنباط قرار میدهد (نه اختصاص به احکام تکلیفیِ فقط) و کلیه گزارهها را دارای ظرفیت معنایی در مقیاس کلان نیز میداند (نه فقط معناداری در مقیاس فردی)؛ و امکان کشف این معنای فرآیندی موجود در مقیاس کلان را بر اساس سیره عقلائیه میپذیرد و دلالتهای التزامی گزارهها را «الزامات برنامه ای» میداند و توجه ویژه به آنها دارد؛ و «موضوعشناسی» برای تشخیص فرآیندها در مقیاس کلان را از نوع موضوعات مستنبطه میشمارد که وظیفه فقیه است.
۳. در روش اسنتباط نیز «اجتهاد سیستمی» را پیشنهاد میکند که مبتنی بر «تجمیع ادله» با منطق پایه سیستمهاست. (منطق پایه سیستمها = سیستمها دارای ورودی، خروجی، پردازش هستند و علل اربع و مَقولات عشر و مقوّمات سِتّه حرکت باید در این سه مرحله تعیین شوند.) سازههای اصلی اجتهاد سیستمی در تصویر زیر ارائه شده اند:
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
برای تحقق تمدن نوین اسلامی و تدوین الگوی پیشرفت اسلامی، پیگیری فقه و اخلاق تمدنی ضروری است، لذا ساختار فقه و روش اجتهاد نیز بایستی فراخور آن مهم، تدوین گردد. مناسب ترین ساختار برای فقه، ساختاری فرآیندی برای فقه است که توانائی تولید سیستم های تمدنی را داشته باشد و اولین قدم برای این کار، تبدیل ابواب فقه به زبان سیستم و نظام است. (انتقال به جدول ابواب فقه تمدنی)
و روش موجه برای تولید گزارههای فقهی در مقیاس تمدنی، روش اجتهاد سیستمی است. (انتقال به بحث تفصیلی اجتهاد سیستمی)
انتقال به دو بحث مهم «وضع الفاظ برای روح معنا» و «نظریه خطابات قانونیه» که از زیرساختهای نظری فقه تمدنی است.
انتقال به انجمن بحثوگفتگو در مورد این موضوع
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
علم دینی، فقه تمدنی، اخلاق تمدنی، توضیح المسائل تمدنی، اجتهاد سیستمی، قانون و فرهنگ اسلام
برچسب #اجتهاد سیستمی #اخلاق تمدنی #توضیح المسائل تمدنی #علم دینی #فقه تمدنی #قانون و فرهنگ اسلام
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
#کرسیهاینظریهپردازی
#فقهتمدنی
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > فقه تمدنی
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
فقه تمدنی
7 دقیقه خواندن
144
فقه تمدنی
فقه تمدنی دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مساله بحث
پیش فرض ها
فرضیه بحث
تبیین بحث
فقه تمدنی بهعنوان یک «مکتب فقهی»
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«فقه و اخلاق تمدنی» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ (اسلاید بحث)
مسأله بحث
روش دستیابی به نظر اسلام در مورد فرآیندهای زندگی متعالی در مقیاس کلان تمدنی چگونه است؟ (هم در حیطه قانونی و هم در حیطه فرهنگی)
پیش فرض ها
۱. دین، توصیف کننده کلان هستی و بیانکننده روش زندگی طبق نظر خداوند، چه در مقیاس فردی و چه در مقیاس جمعی است. (انتقال به مبنای دینشناسانه)
۲. دین در تمام حوزههای فعالیت انسانها نظر داده است و راهبرد تعریف کرده است. (انتقال به مفهوم «دین حداکثری»)
۳. تمدن = برآیند فرآیندهای سهگانه معرفتی، قانونی و فرهنگی در کلیه سطوح نیاز انسانها (انتقال به تعریف تمدن و تمدنسازی)
فرضیه بحث
فقه تمدنی= تعیین حکم فعل مکلف در حیطههای مختلف زندگی، در مقیاس جامعهسازی
اخلاق تمدنی = تعیین فرآیندهای بهینه رفتاری در مقیاس کلان
فقه تمدنی= تعیین حکم ساختارها و فرآیندهای جامعهسازی (تعیین حکم وضعی نه فقط حکم تکلیفی، یعنی شرایط صحت و فساد ساختارها و فرآیندها)
فقه تمدنی= ارتقاء تعامل «تکلیفی فردی حقوقی» با گزارههای دین، به تعاملِ «ارشادی جمعی فرهنگی» (ورود گزارههای ارشادی و مستحبات و مکروهات در حیطه الزامِ فرهنگی و توسعه دائره مکلف فردی، به جمع مکلفین و به تمام فرآیندهای زندگی مکلفین)
تبیین بحث
فقه به عنوان یک دانش با ماهیتی تجویزی عبارت است از: علم به احکام شرعیه عملیه که از راه ادله تفصیلیه به دست آید. «الفقه هو العلم بالاحکام الشرعیة الفرعیة العملیة المکتسبة عن ادلتها التفصیلیة بالاستدلال».
موضوع فقه افعال مکلفان است و به تعبیر دیگر «رفتارهای مکلفان» دو عنصر رفتار و مکلف نقش اساسی در دانش فقه دارد. فقه دانشی است که در صدد است حکم شرعی (تکلیفی و وضعی) رفتارهای اختیاری مکلفان را در همه گونههای رفتاری تعیین کند و بر مبنای «جامعیت شریعت»، همه رفتارهای جوارحی و جوانحی، فردی و اجتماعی در گستره فقه قرار می گیرد.
فقه موجود بیشتر فقهی فردی و در مقیاس خُرد است و به مسائل در مقیاس کلان کمتر پرداخته است و همچنین ساختار آن متناسب با تنظیم زندگی فردی است و یک برنامهنویس در مقیاس کلان کشوری (مانند برنامههای توسعه و پیشرفت پنجساله) از رساله توضیحالمسائل نمیتواند «ماده برنامهای» برای تدوین در برنامههای کشوری بیابد؛ اگر دینی بخواهد جهانی باشد و برای کل بشریت تا انتهای دنیا، برنامه زندگی متعالی بدهد (بر اساس پیشفرض حداکثری بودن دین) باید فرآیندهای بهینه تمدنی را تعریف کند.
اگر: تمدنسازی = ساختارسازی و نظامسازی شبكهای
و نظام = مجموعۀ اجزاء مرتبط با يكديگر برای ايجاد يك هدف
و جوهره نظام و سیستم = روابط بين اجزاء
آنگاه نظامسازی = توليد ارتباطات تنظيمشده برای ايجاد يك برآيند = فرآيند سازی
در حقیقت نظام سازی یعنی: تعیین ورودی سیستم و تعیین خروجی سیستم و تعیین مرحلۀ پردازش (چه ارتباطاتی بین متغیرها صورت گیرد تا منجر به برآیند شود)؛ در نتیجه: «فرآيندها اصلی ترين مولّفه در تمدن سازی هستند»؛ بر این اساس میتوان گفت:
«فقه تمدنی» یعنی: تعیین حکم فعل مکلف برای فرآیندها در مقیاس جامعهسازی؛ و به عبارت دیگر فقه تمدنی= تعیین حکم ساختارها و فرآیندهای جامعهسازی (تعیین حکم وضعی نه فقط حکم تکلیفی، یعنی شرایط صحت و فساد ساختارها و فرآیندها)
حیطه فقه تمدنی= ارتقاء تعامل «تکلیفی فردی حقوقی» با گزارههای دین، به تعاملِ «ارشادی جمعی فرهنگی» (ورود گزارههای ارشادی و مستحبات و مکروهات در حیطه الزامِ فرهنگی و توسعه دائره مکلف فردی، به جمع مکلفین و به تمام فرآیندهای زندگی مکلفین)
دسته بندی های مختلف ابواب فقه، باید بر اساس الگوی نیازها انجام گیرد یعنی هر باب فقهی = فرآیند و جریانی لازم برای زندگی؛ بنابراین ساختار فقه تمدنی = دربردارندۀ نظام و فرآیندهای کلان و خرد ادارۀ فرد و جامعه (انتقال به بحث تفصیلی از ابواب فقه)
فقه تمدنی = بیان کنندۀ نظامها و فرایندهای تغذیه، مالکیت، کشاورزی (فرآیندهای تولیدی)، محیطزیست، خانواده و ازدواج، دولتسازی، سرمایه اجتماعی و …
فقه تمدنی بهعنوان یک «مکتب فقهی»
[24] . به استناد لسانِ روايتِ “اصول المعاملات ….” كه تصويری كلانتر از روايات ديگر را ارائه میدهد، اين چهار مورد، بستر تقسيمبندی و محورسازی قرارگرفتهاند. (مثلا دو محور از محورهای روايتِ “رحم الله امرء علم من أین و….” در تحت يك محورِ معاملة الله در اين روايت قرار میگيرند.)
[25] . اين سؤالات، حاوی سؤالات پيشنيازشان نيز هستند مثلا سؤالِ “چگونه ارتباط مطلوب با خدا داشته باشيم؟” دارای سؤالات پيشنيازی است كه برخی از آنها عبارتند از: خدا كيست؟ چگونه خدا را بشناسيم؟ مشكلات و ناهنجاریها در اين رابطه كدامند؟ حداقل رابطه و حداكثر رابطه با خدا چه شاخصههايی دارد؟
[26] . مدل آيندهنگر، مدلی است كه بر اساس تفكر خلاق و بر پايه معادلات فرهنگسازی و مهندسی اجتماع طراحی میشود.
[27] . الكافي، ج۱ ص۲۶
[28] . تميمی آمُدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم، 1366، انتشارات دفتر تبليغات اسلامی، ص۴۸۰
[29] . الكافی، ج۸ ص۲۲
برچسب #اطلاعات #برنامهریزی استراتژیک #رصد اطلاعات #سبک زندگي #سواد اطلاعاتی #سیر مطالعاتی #عرفان #معنويت هاي مدرن #نقشه اطلاعات زندگی
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
برای تدوین یک برنامه استراتژیک (چه در زندگی چه در سازمان) نیاز به الگوی رصد اطلاعات است تا مسیر را برای رسیدن به اهداف تعیین شده و جهت حرکت تدوین شده، هموار و عملی و پایدار سازد. (انتقال به قالب برنامه راهبردی زندگی)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
برنامهریزی استراتژیک، نقشه اطلاعات زندگی، سواد اطلاعاتی، سیر مطالعاتی
پی نوشت ها
[1]. در اين درس بحث سبک زندگی، عرفان و بحث معنويت های مدرن نيز مطرح می شود.
[2]. در اين درس مباحث فيزيك مدرن و كيهان شناسی نيز مطرح می شود.
[3]. در اين درس مباحث تاريخ علم نيز مطرح می شود.
[4] . متشكل از دو قسمت تاريخ ملت ها و تمدن ها و تاريخ اديان و عقائد
[5] . در اين درس بحث آرمانشهرها نيز ارائه می گردد.
[6] . در اين درس بحث مديريت زمان، مديريت مالی، تكاليف مالی، تنظيم ساختارهای زندگی و حتی اموری مانند وصيت، و بحث آينده شناسی و آينده نگری نيز مطرح می شود.
[7] . در اين درس بحث مدرنيته و تكنولوزی نيز مطرح می شود.
[8] . در اين درس بحث اخلاق حرفه ای و بالخصوص بحث مديريت بحران های رفتاری نيز مطرح می شود.
[9]. در اين درس الگوهای مديريت كلان اجتماعی در سطح جهان و بررسی الگوی بهينه (مدل حکومت اسلام) مطرح می شود.
[10] . در اين درس بحث نشانهشناسی، فلسفه هنر، زيبايی، سواد بصری، نقد فيلم نيز مطرح می شود.
[11] . در اين درس روش نقد، اخلاق نقد و نقدپذيری نيز مطرح می شود.
[12] . در اين درس بررسی ادبيات مشهور جهان، نقد ادبی و تمرينات NLP و بحث ارتباط مؤثر نيز مطرح می شود.
[13] . با تمريناتی با محتوای قطعات و جملات طلايی در طول تاريخ اديان، تاريخ بشر
[14] . آيهالله جوادی آملی، رحيق مختوم (شرح اسفار ملاصدرا)، انتشارات اسراء، ج۱، ص۳۴۴، بهنقل از اعلام الدين،
[15] . ترجمه “رحم الله”، “خدا رحمت كند” كه برای مخاطب، طلب مغفرت برای مردگان را تداعی میكند، نيست. رحمت به معنی حركت برای رفع نقص و نيازی در فردِ مورد رحمت است. (ر.ك. طباطبائی، تفسير الميزان، انتشارات اسماعيليان، ج۱، ص۱۸)
[16] . الكافی، ج۱ ص۳۲، سند و تكمله متن: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِيُّبْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِ يِّعَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى عليهالسلام قَالَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلياللهعليه وآله الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِيلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَوَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِی ص ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِی ص إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ.
[17] به استناد كلمه فريضه كه مبناها و موارد لازمالرعايه را در خود دارد و كلمه عادله كه صفت فريضه قرار گرفته است و بيانگر ادای حق هر ذی حق است، اين تركيب به “حقوق و قانون” ترجمه شده است و به استناد كلمه سنت كه شيوههای رفتاری و اخلاقی و پسند و ناپسندها را در خود دارد و كلمه قائمه كه صفت سنت قرار گرفته است و بيانگر استمرار و ثبات و تعادل است، تركيبِ “سنة قائمة” به “فرهنگ و روش زندگی” ترجمه شد.
[18] . كافی، ج۱، ص۵۰؛ سند: عَلِی بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِی عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ:
[19] . مصباحالشريعه، منسوب به حضرت صادق عليه السلام، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰، ص۵
[20] . اعلامالدين، ص۸۳؛ مرحوم ديلمی در مورد وضعيت سندی رواياتی كه در اين كتاب آورده است میگويد: لم ألتزم ذكر سندها لشهرتها عند العلماء فی كتبها المصنفة المروية عن مشايخنا رحمهم الله تعالى و أحلت فی ذلك على كتبهم و أسانيدهم إلا ما شذ عنی من ذلك فلم أذكر إلا فص القول.
[21] . توضيحات داخل پرانتزها، بر اساس مبنای وضع الفاظ برای روح معانی كه به تفصيل در صفحه ۱۵۳ توصيف شده است، ارائه گرديدهاند.
[22] . اعلامالدين، ص۳۰۵
[23] . وسائل الشيعه، ج۲۷، ص۶۲؛ سند: نُقِلَ مِنْ كِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا عليهالسلام قَالَ
روايات زير، الگوی رصد اطلاعات را نشان میدهند:
رَحِمَ اللهُ امْرَءً عَلِمَ مِنْ اَيْنَ و فِی اَيْنَ و اِلَی اَيْنَ.[14]
“خداوند زمينه رشد و سعادت[15] كسی را كه بداند از كجا آمده است و در كجا زندگی می كند و به كجا خواهد رفت، فراهم ساخته است.”
إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ: آيَةٌ مُحْكَمَةٌ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ [16]
ترجمه: “علم مفيد برای بشر سه گونه است: علوم مربوط به شناخت هستی و ارتباط آن با مبدأ خلقت، علوم مربوط به شناخت حقوق و قوانين[17] و علوم مربوط به شناخت فرهنگ و روش زندگی برتر.”
وَجَدْتُ عِلْمَ النَاسِ كُلهَّ ُفِی اَرْبَعٍ: اَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ، اَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ، اَنْ تَعْرِفَ مَا اَرَادَ مِنْكَ، اَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ.[18]
“تمام آنچه دانستن آن برای مردم لازم است را در چهار محور يافتهام: خدايت را بشناسی، بفهمی با تو چه كرده است، بدانی از تو چه مي خواهد، آنچه موجب انحراف تو مي شود را تشخيص دهی.”
اُصُولُ المُعامِلاتِ عَلی اَرْبَعَهِ اَوْجُهٍ: مُعامَلة الله، مُعاملَة النَّفْسِ، مُعامَلة الخَلْقِ، مُعامَلة الدُّنيا.[19]
“ارتباطات انسان در چهار محور است: ارتباط با خدا، ارتباط با خود، ارتباط با همنوع، ارتباط با دنيا.”
العُلُوُم اَرْبَعَهْ: الفِقْهُ للاَدْيان، الطِّبُّ للاَبْدان، النَّحْوُ لِلِّسَان، النُّجُوُم لِمَعْرِفَهْ الَازْمَانِ.[20]
ترجمه: “اطلاعات لازم برای بشر چهار دسته هستند: دين شناسی، طب و بهداشت (علوم مربوط به حفظ و نگهداری بدن و محيط)، زبان و ادبيات (علوم مربوط به ارتباطات)، نجوم (علوم مربوط به مديريت، كنترل و توزيع صحيح امكانات و منابع).”[21]
اَوُلی العِلْمِ بِكَ مَا لا يَصْلَحُ لَكَ العَمَلُ اِلا بِه و اَلْزَمُ العِلْمِ لَكً مَا دَلَّكَ عَلی صَلَاحِ قَلْبِكَ و ظَهَرَ لَكَ فَسادَه و اَحْمَدُ العِلْمِ عَاقِبَهً مَا زَادَ فِی عَمَلِكَ العَاجِل.[22]
“مهمترين اطلاعات برای تو آگاهی از روش صحيح زندگی است و ضروریترين اطلاعات برای تو آگاهی از روش های معالجه بيماری های روحی است و مفيدترين علم برای تو آگاهی از روش های آماده شدن برای عوالمی است كه در پيش داری.”
عَلينَا اِلقَاءُ الاُصُولِ و عَلَيكُمُ التَّفْرِيعُ.[23]
“ما اصول (نگرش ها و راهبردها) را ارائه می دهيم، شما فروع (آثار، نتايج و راهكارها) را به دست آوريد.”
مدلی كه از جمعبندی روايات فوق، برای طبقهبندی و تفكيك گزارهها به دست می آيد به شرح زير است:
آنچه يك انسان بايد بداند راه رسيدن به خدا و سعادت ابدی است. رسيدن به اين هدف حاصل نمیشود مگر با تعادل و سلامت در: [24]
بدن، فكر، قلب (ارتباط با خود)
خانواده، محيط كار، جامعه (ارتباط با همنوع)
محيط زيست (ارتباط با دنيا)
برنامه ورود به عوالم بالا (ارتباط با ماوراء)
دستيابی به تعادل و سلامت در محورهای فوق نيازمند شناخت چهار شاخه زير است:
دين
طب و بهداشت انسانی و محيطی، فردی و جمعی
روشهای ارتباطی
روشهای ايجاد تعادل و كنترل در فعاليتها
اطلاعات لازم در هر يك از اين شاخهها، سه لايه دارد:
شناخت هستی و موقعيت موضوعات در معماری هستی (نگرشها)
حداقلهای ضروری و روش دستيابی به آنها (قوانين)
حداكثرهای مطلوب و راه رسيدن به آنها (فرهنگها)
اين مدل را میتوان به صورت فهرست سؤالات زیر ارائه كرد:
چگونه ارتباط مطلوب با خدا داشته باشيم؟ [25]
برنامه صحيح برای رسيدن به هدف زندگی چگونه است؟
چگونه قلب و روح سالم داشته باشيم؟
چگونه فكر و ذهن فعال و خلاق داشته باشيم؟
چگونه بدن سالم و قوی داشته باشيم؟
چگونه ارتباط مطلوب با ديگر انسانها داشته باشيم؟
چگونه محيط زندگی سالم داشته باشيم؟
به استناد مجموعه روايات زير، مدلی كه از نظر دين در موضوعات طراحی می شود، بايد مدلِ آيندهنگر [26] باشد:
الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ. [27] ترجمه: “كسی كه وضعيت زمانه خود را بشناسد، گرفتار مسائل مبهم نمیشود.”
أعْرَفُ النَّاسِ بِالزَّمَانِ مَنْ لَمْ يَتَعَجَّبْ مِنْ أحْدَاثِهِ. [28] ترجمه: “كسی خوب وضعيت زمانه خود را میشناسد كه از اتفاقاتی كه میافتد تعجب نكند.”
مَنْ عَرَفَ الْأَيَّامَ لَمْ يَغْفَلْ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ. [29] ترجمه: “كسی كه وضعيت روزگار را در دست داشته باشد، از پيشبينیهای لازم غافل نمیشود.”
نکته مهم
فهرست محورهای بخش «اخبار و اطلاعات» و فهرست بخش «پیوندها» در این سایت نیز الگویی برای رصد اطلاعات هستند.
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث