eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
758 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌹( عقدنامه ارزی..!!) تاریخ طبری در وصف " " خواهر می‌نویسد: او به "حلاوت مقال و طراوت دیدار و لطافت جمال و حسن صوت" مشهور بود. هارون‌الرشید خلیفه مقتدر عباسی خواهرش را بسیار دوست می‌داشت اما متوجه بعضی ایماء و اشاره‌ها میان او و " برمکی " وزیراعظم ایرانی‌اش شده بود. خلیفه برای جلوگیری از و رفع مسئولیت، خواهر زیبا چهره و اغواگرش را به عقد جعفربرمکی در آورد البته با شرایط زیر: 1⃣ سوگند یاد کنند که همخوابه نشوند 2⃣ زیر یک سقف تنها با هم نباشند! 3⃣ با هم به تنهایی به باغ و دشت و دمن نروند! کسی علت این عقدنامه صوری خلیفه را نفهمید ولی فقط "شش"ماه زمان نیاز بود تا تغییر سایز عباسه، خبر از عهد و سوگند بدهد! و البته فکر کنید که با این شرایط اگر " " هم جای جعفر برمکی بود چقدر می‌توانست مقاومت کند؟ به اتفاقات بعدی که منجر به و آنها شد کاری نداریم و باید در تاریخ خواند اما...... 👈 دوستان لابد شنیده‌اند که و آکادمیک ما، به بسیاری از و آنها دلار ۴۲۰۰ تومانی داده و به آنها گفته، شما را به خدا: 1⃣ سوء استفاده نکنید 2⃣ مبادا دلار را اینور و آنور خرج کنید؟ 3⃣ پول را برای و و می‌دهم، قسم بخورید که جایی دیگر خرج نمی‌شود! و بعد شرکت‌های و و و فروش و مال خر و..... 📢 متفق‌القول گفتند: به سر مبارک قسم هیچ کاری نمی‌کنیم! شما دلارها رو بدید! چشم... 😳 البته از زمان و بروز علائم نَه بلکه طول کشید و معلوم شد ، وارد کرده و ، و ، و....و خلاصه هر کسی هر کاری خواسته انجام داده... و نکته جالب اینجاست که اگر بشدت شد، اینجا نام این و حتی اعلام هم نمی‌شود!!! این نکته آخری بسیار جالب است. از این متعجبم که چرا عده‌ای این را که هر کاری در آن قابل انجام است را می‌گذارند و می‌روند مثلا به که در آنجا مو را از ماست می‌کشند؟ باید به بعضی‌ها کرد واقعاً. آقا مطلوب‌تر از این مگر هست؟ 😋 هر قدر که دلت بخواهد بدهی یا اصلا ندهی! نداده بالاترین را طی کنی. تازه اگر امتحانی در کار باشد آنقدر و موجود است که نیازی به درس خواندن نیست. ماشین ۱۵۰۰۰ دلاری وارد کنی با دلار ۴۲۰۰ و بعد با دلار ۹۰۰۰ تومانی آنرا بفروشی و کسی هم از تو سوال نکند. موسسه تاسیس کنی و یک جا ۱۵ هزار میلیارد را بالا بکشی و راست راست در خیابان آنهم دست در جیب بگردی. ... خداییش در کجای دنیا چنین اوضاع مطلوبی هست؟ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 از عزیزان و مقیم و که از آن همه نظم و دیسیپلینِ خسته‌کننده، به تنگ آمده‌اند درخواست می‌کنیم با بخشی از آن سرمایه‌های خودشان در کشور کسب و کاری راه بیاندازند، باور بفرمایند که نتیجه و سود آن شگفت‌آور خواهد بود. البته البته اگر بتوانند بر آن وجدان و شرفی که سالها در بلاد کفر و با زحمت و رنج حاصل کرده‌اند، فائق آیند... تلاش لازم دارد... ببخشید تلاشی هم لازم ندارد.. دکتر بهروز صادقی- متخصص بیماریهای داخلی - تیرماه ۹۷ دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/defa_baghist
🔵 نامه سرگشاده به عرض سلام و ادب خدمت مراجع معظم تقلید -دامت تأییداتهم الوارف 🔹از اینکه این نامه را سرگشاده می‌نویسم پیشاپیش اعتذار می‌کنم. زیرا امیدی به تسلیم خصوصی آن به دفاتر نداشتم. باز در این شرایط سخت که هرگونه گفتگو و پیشنهادی از سمت شاگرد به استاد حمل بر اسائه ادب می‌گردد، اعلام میدارم که حقانیّتی در دل ندارم جز اعتلای مرجعیت و مراجع معظم تقلید(حفظهم‌الله). 🔹سخن را با حدیثی از حضرت امیر(ع) شروع میکنم که فرمود: "لا تَقسِروا أولادَکُم علی آدابِکُم فإنّهُم مَخلوقون لزمانٍ غیرَ زَمانِکُم"؛ توجه به اقتضائیات زمانه و ضرورت تربیت بر اساس آن از مسلمات انبیای عظام بوده‌است. حتما سروران معظم در جریان هستند که عصر ما از در سر کلاس‌ها لذت نمی‌برند و از و سبک بالی معنوی تهی شده‌اند و در چنگال گرفتارند و امیدی به خود ندارند و برای خود نمی‌بینند و بر این باورند که راه خود را می‌روند و به آنان نمی‌کنند و بیشتر می‌زنند و می‌کنند اما برای شنیدن و برای مهر ورزی و بنای بر و دیدن افتادن‌ها و شکستن‌ها ندارند! 🔹طلبه‌ای که درباره بزرگان و پدران معنوی خود چنین بیندیشد و آنان را شریک غم و خود نداند و اولویت‌های خود را در اولویت‌هایشان نیابد و نتواند به آنان پناه ببرد، آیا جز و چاره‌ای خواهد داشت؟ 🔹طلبه‌ها از خود می‌پرسند چرا ما قبول نمی‌کنند که جامعه فقط نمی‌خواهد و به و و و و و هم دارد، پس چرا تنها یک رشته بر همه استعدادها و علاقه‌ها تحمیل می‌شود؟ آن هم در بازه زمانی ۱۰ساله سطوح و ۱۰ساله خارج! 🔹آنان از خود می‌پرسند؛ ما اگر پویا بود چطور ممکن بود کتابها صدها سال دوام بیاورند و چرا امروز او محکوم به درس گرفتن آثاری است که ارتباط منطقی میان آنها و خود نمی‌یابد؟! 🔹آنان از خود می‌پرسند؛ چرا و بن‌بست‌های شکننده دیده نمی‌شود؟ چرا گاه و روی هم گذاشتن را بر طلاب ترجیح می‌دهند؟ 🔹آنان از خود می‌پرسند؛ چرا پس از 40 سال که از انقلاب می‌گذرد و مسائل از در و دیوار بالا می‌رود، باز هم به همان مسائل هزار ساله مشغولند از قبیل و و و و و..!" 🔹آنان از خود می‌پرسند؛ چرا طلبه‌ها به دروس مراجع بدل شوند و کسی از دست رفتن و آنان را نبیند؟ 🔹آنان از خود می‌پرسند؛ چرا مراجع معظم تقلید در کنار ده‌ها جلسه درسی که با طلاب دارند، نمی‌شوند حتی یک جلسه را در اختیار خود قرار دهند و باشند برای شنیدن شنیده نشده و زخم خورده؟ 🔹آنان از خود می‌پرسند؛ چرا مراجع از آنان گرفته‌اند؛ نه درِ را باز می‌کنند و نه طلبه‌ای را به قدوم خود مبارک می‌سازند؟ 🔹آنان از خود می‌پرسند؛ چرا وقتی طلبه‌ها بی‌تدبیری و بی‌تقوایی برخی و می‌شوند؛ یکی از ناحیه زخم بر می‌دارد و دیگری خنجر در فرو می‌رود و آن دیگر دشنه در می‌نشیند، نه تنها از سوی که حتی از سوی مورد حمایت قرار نمی‌گیرند و تیر بر می‌نشید و با مظلومیت در آغوش خاک پنهان می‌شوند؟! 🔹آنان از خود می‌پرسند؛ چرا فرزندان دلسوز حوزوی مراجع که بی‌شک در مواقع خطر بیش از هر طلبه و غیر طلبه‌ای از خواهند کرد، به خاطر یک از سوی مراجع مورد قرار بگیرد و برای لت و پار کردن بی‌رحمانه آنان شود و برای و گردد. آیا نمی‌شد با با آنان سخن گفت و کرد و البته داد و ؟! ▪️در پایان ضمن عذر پوزش به خاطر جسارت خویش، برای سلامتی و عزت روافزونتان دعا می‌کنم. دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
✅ فرار از زندان (۴) در اين زمان، بلافاصله ديگر هم سلولي‌هاي او به سرعت دست به كار مي‌شدند و به منظور جلوگيري از و ، ابتدا به سرعت لباس‌هاي خودشان را به تن او مي‌پوشاندند و پتو، لباس، گوني و هرچه كه در داخل سلول داشتند، ‌روي مصدوم مي‌انداختند و دسته‌جمعي شروع به مشت و مال و ماساژ دادن او مي‌كردند. طولي نمي‌كشيد كه مصدوم بيچاره، رفته رفته حال خود را بازمي‌يافت، رنگ چهره‌اش تا حدودي طبيعي مي‌شد و به هر حال، از مرگ حتمي نجات مي‌يافت. خود من دوبار دچار اين شدم كه به وسيله نجات يافتم. علاوه بر اعمال اين شكنجه‌هاي جسماني، آنان دست به انجام انواع شكنجه‌هاي روحي مختلف هم مي‌زدند، مثلاً يك بار، يك نفر از پاسداران دستگير شده را كه قبلاً شناسايي كرده بودند، به داخل يك سالن مخصوص و نسبتاً بزرگي كه گنجايش همه را داشت، آوردند. ابتدا ما را دور تا دور سالن زير نظر افراد مسلح سرپا نگه داشتند؛ به طوري كه هيچ‌كس جرأت تكان خوردن و هيچ‌گونه عكس‌العمل مخالفي را نداشت. در اين هنگام، پاسدار بيچاره را در حالي كه مرتب با ته قنداق تفنگ و لگد و مشت مي‌زدند، و به وسط سالن كشيدند. سپس سه يا چهار نفر مرد قوي‌هيكل از دموكراتهاي مزدور، از هر طرف به او هجوم آوردند و با لگد، مشت، شلاق، چوب، ته قنداق، سرلوله تفنگ و هرچه كه در دسترس‌شان بود، به جان او افتادند. پاسدار مقاوم و مؤمن، ضمن تحمل همه اين ضربه‌ها،‌ شجاعانه با صداي بلند، شروع به آياتي از مجيد كرد و با خداي خودش - پيش از اين كه كاملاً از پا درآيد - به راز و نياز مشغول شد. دژخيمان آن‌چنان او را مضروب كردند كه و شكست، ، و به كلي خرد و سرو صورت ، پر از جراحت و خون شد. گاهي چند نفر دست او را يكي يكي خم مي‌كردند و برخلاف مفصل مي‌پيچاندند و ، چرق كاملاً مي‌كردند يا با انداختن انگشت از دو طرف، او را مي‌دادند. در كليه اين احوال، همه ما دسته‌جمعي فرياد ياحسين... ياحسين... سر مي‌داديم، كه پاسخ اين ياحسين ياحسين‌هاي ما، جز شليك گلوله يا ته قنداق و نبود. ولي همه ما، هيجان‌زده، بدون توجه به اين ضربه‌هاي مرگبار، همچنان با فريادهاي خود ادامه مي‌داديم. گاهي كه وضع برادر پاسدار را و نزديك به شهادت مي‌ديديم، چند نفري ناگهان با فرياد ياحسين، مردان مسلح را با خيز سريع كنار مي‌زديم و خود را روي و از پا درآمده قرباني بي‌گناه مي‌انداختيم. حتي خود من دوبار بي‌اختيار، خود را روي پيكر خون‌آلود و در حال مرگ يكي از اين پاسداران انداختم كه نتيجه آن، چيزي جز وارد شدن ضربه‌‌هاي محكم و خرد كننده قنداق و سرلوله تفنگ و و از هم شكافتن سر و خرد شدن انگشت مياني دست راستم نبود. در اين موقع، كار كه به اين مرحله مي‌رسيد، همه برادران، بي‌اعتنا به ضربه‌هاي تفنگ، تيراندازي و ساير تهديدها، از جا كنده مي‌شدند و فريادكشان به وسط سالن مي‌ريختند. دموكراتها هم به محض اين كه وضع را خطرناك مي‌ديدند، ضمن خاتمه دادن به برنامه شكنجه خونين خود، به فكر آرام كردن بچه‌ها و انتقال فوري ما به داخل سلولها مي‌افتادند. ۱۵ روز از انجام آخرين برنامه خونين آنان گذشته بود كه همه ۳٠نفر ما را از داخل سلولها به داخل يك اتاق ۳ در ۴ منتقل كردند. در همان شب، برادر ، سرداري از خاك قهرمان‌پرور خراسان، ما را به دور خود جمع كرد و اظهار داشت: «برادران! بايد تا فرصت باقي‌ست، فكري به حال خودمان كنيم و راه چاره‌اي براي نجاتمان پيدا نماييم. در غير اينصورت، مطمئن باشيد هيچ كدام از ما زنده نمي‌مانيم.» همه بهت‌زده به چهره هم نگاه مي‌كرديم. آثار هيجان، اضطراب، ترس و وحشت، در چشمهاي از هم باز شده بيشتر برادران مشاهده مي‌شد. هيچ‌كس جرأت حرف زدن نداشت. آخر اين پيشنهاد از نظر اكثر بچه‌ها، امري محال و باور نكردني به نظر مي‌رسيد. سرانجام باز هم خود او رشته سخن را بدست گرفت و گفت: «ما چاره‌اي نداريم جز اين كه طرح يك را براي خودمان بريزيم؛ هرچند كه منجر به كشته شدن همه ما در اين راه بشود. در اين صورت هم با شهادت، به مقصود خود رسيده‌‌ايم و چنانچه زنده بمانيم و نجات يابيم، جهادي ديگر انجام داده‌ و از چنگ اين دژخيمان و شكنجه‌هاي روزافزون آنان نجات يافته‌ايم.» كم‌كم برادران هم كه تحت تأثير كلام قاطع و دلايل قانع‌كننده او قرار گرفته بودند و موضوع برايشان جالبتر شده بود، تكاني خوردند و چند نفر يكصدا با هم سؤال كردند: «آخر چطوري؟» لبخند بر لبهاي آن برادرمان نقش بست. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist