eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.2هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
عطاری من و بابام عزت الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹؛🍂؛🌹 🍂؛🌹 عبور از 🌹؛ آخرین خاکریز ۹ خاطرات اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔹 در بغداد عده زیادی از تجار سرشناس برای شرکت جلسه اتاق بازرگانی جهت دادن اجازه واردات آن به شرط داشتن تمامی اوراق رسمی دعوت شدند. تجار به این دعوت پاسخ مثبت داده و با اتومبیل های شیک در محل حضور یافتند. وقتی همه جمع شدند، درها بسته شد، آنها بعد از مصادره اوراق هویت تجار، آنها را به وسیله کامیونهایی که از قبل تهیه شده بود به مرزها هدایت کردند و اتومبیل‌هایشان توسط دولت مصادره شد. آیا کسی از شیوه های پارتیزانی این دولت انقلابی آگاه است؟ به راستی آنها شیطان‌هایی هستند که به سرزمین رافدین حکومت می‌کنند. رژیم مدتی بعد از تبعید اهالی این مرز و بوم، افراد خانواده های رانده شدگان و کسانی که برای ادای خدمت وظیفه مناسب تشخیص داده شده بودند را دستگیر کرد. اگر آنها بنا به ادعای رژیم، ایرانی بودند چرا همراه خانواده هایشان به ایران که آن روزها درگیر جنگ با عراق نبود، تبعید نشدند؟ آیا این نشانه ای از اهداف و برنامه های آینده عراق نبود؟ این جرایم ضد بشری در برابر کشورهای جهان واقع می شد و آنها واکنشی نشان نمی‌دادند. تمامی رسانه‌های تبلیغاتی بین المللی سکوت کردند، حتی سازمانهای حقوق بشر که هنگام ممنوعیت خروج یک شهروند روسی یهودی جار و جنجال به راه می اندازند و یا هنگام خرد شدن دوربین فیلمبرداری یکی از خبرنگاران آمریکایی اشک می ریزند، حتی در قالب کلام هم این جرایم را محکوم نکردند. ------------ ۱. رافدین به مجموع دو رود دجله و فرات می‌گویند. ------------ 🔸 طبل های جنگ به صدا در می آید با تیره تر شدن روابط عراق و ایران اوضاع مناطق مرزی بحرانی تر می‌شد. رسانه های تبلیغاتی دو طرف جنگ سرد شدیدی را علیه یکدیگر شروع کردند. به هر مناسبت جلسات توهین آمیز شعر خوانی در عراق برپا می‌کردند و ترتیب دهندگان این جلسات نظام اسلامی ایران را مجوس و شخص امام خمینی (ره) را که از سلاله رسول الله است به این بهانه که مائ را آب تلفظ می‌کند به تمسخر می گرفتند؛ در عوض تا آنجا که می توانستند از صدام تعریف و تمجید می‌کردند و او را در مقام صحابه و خلفای راشدین قرار می‌دادند. در شرایطی که در مناطق مرزی به فصل گرما نزدیک می‌شدیم و تابستان گرمی را پیش بینی می‌کردیم اما هیچ یک وقوع جنگی گسترده بین دو کشور را تصور نمی‌کردیم. اتفاقاتی که در مرزها رخ می‌داد از درگیریهای مرزی پراکنده که در صورت وجود حسن نیت به سادگی مهار می شد، تجاوز نمی کرد ولی سیر حوادث نشان می‌داد که عراقی ها حداقل در دل چنین نیتی ندارند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد لینک عضویت ↙️ @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 راستی 😯 جناب عزت الله نصاری از نظرات دوستان تشکر کردند و قول یک گفتگو رو با ایشون در پایان خاطرات گذاشتیم. دوستانی که سوالاتی دارند چه از زوایای ناگفته شهر آبادان، چه حضور خارجی‌ها بواسطه پالایشگاه و چه شروع جنگ و... می تونن از همین الان ارسال کنن تا ان شاءالله پاسخگو باشند. 👋
4_702924891808072016.mp3
717K
‍ 🍂 نواهای ماندگار حاج صادق آهنگران 🔹 سروده زیبایی در وصف شهدای هویزه ─┅═༅༅═┅─ پاسداران رزمنده قهرمان                        سرفراز از شما دشت آزادگان لاله گون از شما دشت آزادگان                 لاله گون از شما دشت آزادگان        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نمایی از روزهای دفاع مقدس.... روزهای خاکی و بی پیرایگی      ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 ساختار تیپ در سپاه ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ 🔸 راهبرد عملیات محدود و سراسری نامتمرکز از اسفند ماه ۱۳۵۹ تا شهریور ماه ۱۳۶۰ تحت فرماندهی ستاد عملیات جنوب، ضمن اینکه باعث تقویت و توسعه یگان های رزم سپاه گردید، باعث شکل گیری محورهای عملیاتی سپاه در سراسر جبهه ها نیز شد. انجام موفق عملیات "فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا،" سپاه را به سمت سازماندهی آموزش و طرح ریزی عملیاتی سوق داد و کم کم با تبدیل ستاد عملیات جنوب به قرارگاه کربلا نیاز به تبدیل شدن یگانهای رزم سپاه به تیپ و گردان نیز احساس شد. ▪︎ برفته از کتاب نبرد کلاسیک در شیار ۱۷۵ ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 سوغات جبهه ┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄ 🔸 مسئول اعزام او را شناخت و با خنده گفت: - پدرجان تو که دیروز ۵۵ سالت بود چی شد که یک دفعه ۱۰ سال کوچک تر شدی؟» عیب نداره حالا که میری منطقه، یه دست لباس‌عراقی برام سوغاتی بیار                 •••• پیر مرد لباس کماندویی عراقی را که از سنگر عراقی برداشته بود تا زد؛ می خواست برای مسئول اعزام سوغات ببرد ◇◇◇ 🔸 کلیدها را داد به من. - من میرم جبهه و بچه ها رو به تو می سپارم. •••• چهل نفر از بچه ها سر کلاس نرفته بودند و می گفتند: - تو مدرسه ای که آقا مدیر نباشه ما نمی مونیم. می خواستم برایشان توضیح بدهم که از در بیرون رفتند. •••• - بچه ها کجا میرید؟ - همون جایی که آقای مدیر رفته! ◇◇◇ 🔸 هر کاری کردند از ماشین پیاده نشد. با مهربانی رفت پیشش - پسرم بیا پایین... - من قراره انفرادی اعزام بشم.... - خودم می‌برمت جلو. با عصبانیت فریاد زد - چرا دروغ می‌گی؟ چرا لباس سپاه را پوشیدی؟ کسی که دروغ می‌گه نباید لباس سپاه را بپوشه همه حیرت زده نگاهش کردند نمی‌خواستند اعزامش کنند. تنها برادر هفت خواهر بود و پدر هم نداشت! •┈••✾○✾••┈• از کتاب، وقتی سفر آغاز شد @defae_moghadas 👈 عضو شوید ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 متولد خاک پاک کفیشه نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔸 قسمت چهل‌ویکم گفتم که آقام خیلی مقید و مذهبی بود، در آب و هوای بشدت گرم آبادان و در تابستان، روزه اش ترک نمی‌شد. یادم میاد یه سال که خیلی گرم بود، یه سطل بزرگ زیر میز گذاشته بود و می‌رفتم براش یخ می‌خریدم. مغازه یخ فروشی یکمی دور بود، صاحبش هم یه آدم گردن کلفت به اسم اسمال یخی، روی بدنش خالکوبی‌های زیادی دیده می‌شد، در حین صحبت کردن لهجه همدانیش کاملا معلوم بود. یکی دیگه از محاسن شاگردی توی مغازه این بود که با لهجه های مختلف آشنا شدم. یخ‌ها را می‌ریختم توی سطل، آقام چند دقیقه ای یکبار دستمال را توی آب یخها خیس می‌کرد و روی سر یا پشت گردنش می‌گذاشت تا خنک بشه. دو سه تا اتفاق پشت سرهم باعث شد که بشدت از آخوند و مسجد گریزان بشم. البته آقام یه همشهری داشت که آدم بسیار خوب و محترمی بود. چندبار هم خونه مون اومده بود. چند وقته قبل ساواک گرفته بودش و از میون بازار کشون کشون با دستبند بردنش شهربانی، آقای غلامحسین جمی. می‌گفتن با شاه دشمنه و برعلیه شاه فعالیت می‌کنه. یه آخوندی بنام دانش یا دانشی دقیق یادم نمیاد، از طرف آبادان کاندید مجلس شورای ملی شد و به مردم هم اخطار میدادن که باید بهش رای بدید. دهه عاشورا آقام برای سینه زنی رفته بود حسینیه، هرشب که می‌رفت من دم مغازه بودم و یکی دوساعت توی حسینیه عزاداری می‌کرد، اون شب خیلی زود برگشت، شاید ۱۵ دقیقه هم طول نکشید، بشدت عصبانی بود و فحش میداد. ؛ بی شرف‌ها زهر ماری خوردن اومدن سینه زنی، می‌گن اینجوری تا صبح هم سینه بزنیم خسته مون نمی‌شه!!! آقام هم ترسیده بود. هم عصبانی شده بود هم بدنبال یه راه چاره بود. می‌گفت وقتی که ساواک آقای جمی که مجتهده را اینجوری می‌گیره با یه کاسب خرده پا مثل من بدتر رفتار می‌کنه. در این روزگاری که براثر جو فاسد حاکم بر جامعه، بعضی از مردم فکر می‌کنن با عرق خوردن و بیشتر سینه زدن برای امام حسین، ثواب بیشتری می‌برن و بعضی از آخوندهامون هم برای منافع شخصی‌شون همه کاری می‌کنن، یه کاسب رده پائین مثل من فقط باید مراقب خانواده خودش و اطرافیانش باشه. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه در قسمت بعد @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹؛🍂؛🌹 🍂؛🌹 عبور از 🌹؛ آخرین خاکریز ۱۰ خاطرات اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔹شاید برخی ایران را مسئول تشدید بحران بدانند، ولی جنگ سرد را به شیوه ای مسالمت آمیز هم می‌توان خاتمه داد. دلایل متعددی نشان می دهد که ایران طرح شروع جنگ شدید را پی ریزی نکرده بود و حتی در آن موقع توانایی شرکت در چنین جنگی را نداشت. اکثر ناظران و کارشناسان نظامی جهان با این برداشت به طور کامل موافقند. این برداشت صدام را تشویق کرد تا با استفاده از این امتیاز برای شروع جنگ خانمان سوز پیش دستی کند. در می ۱۹۸۰ اولین آتشبار سنگین توپخانه به سوی مرزها به حرکت درآمد. اما قبل از این تاریخ و بر اساس توافقنامه الجزایر هیچگونه نیرو و تجهیزاتی جز نیروهای مرزی تابع وزارت کشور و یا ژاندارمری ایران در مناطق مرزی استقرار نیافته بود. این نیروها به طور معمول سلاح یا آتش بار سنگین در اختیار نداشتند، بلکه فقط خمپاره اندازها و دیگر سلاحهای سبک و میان برد مجهز بودند. به همین جهت، می توان به حرکت در آمدن آتش بارهای سنگین توپخانه به سوی مرزها را سوء نیتی دانست که ارتش عراق در عین ارتکاب به آن متوجه نیت سوء فرماندهان خود فروخته ارتش بعث نشد. ارتشی که به طور‌ معمول از مسائل و جریانات اطراف خود بی اطلاع بود. در همان روزها یک رشته مانور نظامی توسط یگانهایی از لشکر سه زرهی و چهار پیاده و شاید یگانهای دیگر به اجرا درآمد و هدف از انجام این مانور کسب تجربه و مهارت در عملیات عبور از رودخانه ها و موانع آبی بود. دو رشته از این مانورها در استانهای انبار و موصل به اجرا درآمد، صحنه نبردها در منطقهٔ اهواز یعنی محور اصلی درگیری در طول جنگ مملو از این رودخانه ها و موانع است. هم چنین از تمامی یگانهای نظامی خواسته شد تا کلیه نواقص‌شان را از حیث مهمات تجهیزات و نفرات برطرف سازند. همین طور برخی از دوره های احتیاط که مدتی قبل مرخص شده بودند، دوباره به خدمت نظام فراخوانده شدند. این نقل و انتقال‌ها به طور مخفیانه صورت می‌گرفت و کسی جز پرسنل نیروهای مسلح از آنها اطلاعی نداشت. با این همه ما امیدوار بودیم که این تحریکات زودگذر باشد. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد لینک عضویت ↙️ @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 🔻 ‌ روزهای غریبی را شروع کرده بودیم می‌گفتن جنگ شده و دشمن در حال پیشروی‌ست. کوچک بودیم، ولی سردرگمی‌ها و آشفتگی‌های دولت و مردم و شهر و دیار را خوب می‌فهمیدیم. حتی نیروی نظامی هم تکلیف خود را نمی‌دانست. بعضی در حال فرار، بعضی در حال هماهنگی و بعضی در حال دفاع نه در قید لباس، نه اسلحه، نه خانواده، و نه درس و کتاب.... انقلاب و نظام در خطر بود و باید می‌ایستادیم. دیگر فرقی نمی‌کرد کجا، چگونه و با چه امکاناتی! ......و باز عده‌ای از دست غیب، پیدا شدند تا به کشور سامان دهند، آمده بودند تا جان فدا کنند و خود را به خطر بیندازند، هر چند دست‌های ناپاک نگذارند و مانع بتراشند با پیراهن‌هایی رنگ و رو رفته و ساده بر تن، با شلواری نظامی به رنگ خاک، و کفش‌های کتانی ساده‌ی ساده. تا آن‌موقع نمی دانستیم یک بسیجی می تواند در آن‌ِواحد برای کشورش به هر شکلی دربیاید. روزی معلم باشد، روزی کارگر ساختمانی، روزی دروگر زمین‌های کشاورزی، روزی نظامی و روزی دکتر و مهندس و نظامی . و طولی نکشید که برگه‌های ترحیم بر روی در و دیوار مساجد نصب شد. و این هم جلوه‌ی دیگری بود از امتحان داده‌های یاران خمینی که پای انقلاب و دین‌شان همه دنیایشان را خواهند داد. یادشان بخیر ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد لینک عضویت ↙️ @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 اردوگاه عنبر در بارگاه جانان ۱ حسین فرهنگ اصلاحی ┄┅┅❀┅┅┄ دنیای اسارت دنیای تاریکی‌هاست که به ندرت نوری در آن دیده می شود. نور و امید کالای کمیاب اسارت است و یأس و درد و سختی، همیشه در زیر پای اسیران می‌لولد. عشق به اباعبدالله علیه السلام کافیست تا تو را از خود بی‌خود کرده عاشقت کند و روانه کوی و دیارش نماید. اما وقتی درهای اسارت به رویت بسته شوند و اسارت هم به خاطر آرزوی زیارت باشد آن وقت چه می کنی؟ ••••• حدود سه ماه از نوشیدن جام زهر قطعنامه توسط امام می‌گذشت. این سه ماه برای اسیران سیصد سال گذشت. باید به خود می قبولاندیم که بعد از آن جهاد حسینی، صلح حسنی مصلحت است. از چند روز پیشتر شایعه آزادی و تبادل اسرا بین ایران و عراق بچه ها را به وجد آورده بود با این حال هنوز «افسوس‌ها» و «ای کاش‌ها» از هر حلق سوخته و عاشقی بر می‌خواست که: افسوس که موفق به زیارت قبر آقا نشدم و ای کاش می‌توانستیم به پابوسی آقا برویم. ذکر همه اسرا این بود: «جنگ تمام شد اسارت در حال اتمام است و ما توفیق زیارت نیافته ایم.» □□ اردوگاه از شنیدن خبر پر از شور و ولوله شد. باور کردنی نبود. آقا ما را طلب کرده بود. طبق معمول هر روز وقتی که روزنامه ها آمد، بچه ها به سرعت مشغول مطالعه مطالب روزنامه ها شدند تا خبرها را برای دیگران ترجمه کنند که آن خبر مثل بمب در اردوگاه منفجر شد. خبر در گوشه ای از روزنامه انگلیسی زبان عراق درج شده بود. به دستور صدام کلیه اسرا باید به زیارت عتبات عالیه برده شوند. تفسیر و تحلیل‌ها شروع شد. - مگه می‌شه؟ اصلاً امکان نداره اینا که برای بردن به آدم مریض به بیمارستان، چهار نگهبان مسلح همراهش می‌فرستادن چطور امکان داره که این همه آدم رو با چند نگهبان بی حال به جایی بفرستن! - همه اینا حرفه ... اگه بخوان ،گروه گروه و به تعداد کم ببرن تا قیام قیامت طول میکشد. عده دیگر می‌گفتند:" صدام خر کیه ؟! امام طلبیده، زده پس هوشنگ خان و نسخه اش را پیچیده و گفته که اینها باید بیایند زیارت. اما نکند... ؟" ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 گلستان یازدهم نام کتابی‌ست برای شهید چیت سازیان از زبان همسر شهید به نویسندگی بهناز ضرابی زاده ‌‌‍‌‎‌┄═❁❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 👈 بلطف الهی این کتاب جذاب از امشب تقدیم نگاه شما خواهد شد. در وصف این کتاب کافی‌ست بخشی از یادداشت مقام معظم رهبری را بر این کتاب بخوانیم: "این روایتی شورانگیز است از زندگی سراسر جهاد و اخلاص مردی که در عنفوان جوانی به مقام مردان الهی بزرگ نائل آمد و هم در زمین و هم در ملأ اعلی به عزت رسید. هنیالک" دوستان و هم‌گروهی‌های خود را برای استفاده از این کتاب و تشویق به کتابخوانی دفاع مقدس از طریق لینک زیر دعوت نمایید. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 ساختار تیپ در سپاه ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ 🔸 حضور سپاه با ۱۶ گردان نیروی پیاده در عملیات ثامن الائمه که در سه سازمان قرارگاه تیپی عمل کرد، نخستین تجربه سپاه به سمت شکل گیری ساختاری از سنتی به کلاسیک بود. در جریان طرح ریزی برای عملیات طریق القدس و خلق تفکر ۱۲ عملیات، تحت عنوان کربلا در قرارگاه عملیاتی مشترک کربلا و ظهور قرارگاههای سپاه برای انجام عملیات مشترک با ارتش علیه قوای دشمن، سپاه را به سمت توسعه سازمان رزم و تشکیل گردان ها و تیپ های متعدد سوق داد. انجام عملیات طریق القدس با مسئولیت قرارگاه کربلا به فرماندهی شهید منفرد نیاکی از ارتش و غلامعلی رشید از طرف سپاه و حضور موثر سپاه تحت ۴ تیپ عملیاتی حرکت با گامهای بلند در مسیر گسترش و توسعه سازمان رزم به حساب می آمد. ▪︎ برفته از کتاب نبرد کلاسیک در شیار ۱۷۵ ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
، 🍂 ویار تدوین: نرگس اسکندری ┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄ 🔹 هرگاه وسایل پخت کلوچه فراهم می شد، خانم یحیوی دستور پخت کلوچه می‌داد. بیشتر، زمان عملیات ها پخت داشتیم تا توشه راه رزمندگان باشد. چهار پنج نفر از خانم ها کلوچه ها را در تنورهای فلزی درست می‌کردند پس از پخت، کلوچه ها را در اتاق پهن می‌کردیم تا خراب نشوند و روز بعدش بسته بندی کنیم. حاج قاسم کربلایی دوازده کلوچه را در یک پلاستیک می‌گذاشت. جمله هایی مانند «خدا قوت رزمنده» را روی کاغذ می نوشت و داخل بسته قرار می‌داد. یک بار پس از پخت، کلوچه ها را در اتاق خانم آقاموسی (شهید اسکندری) پهن کردیم. فردایش گفت: زن عمو دیشب از بوی کلوچه ها نتونستم بخوابم. حامله بود و هوس کلوچه نمی‌گذاشت بخوابد. اما دلش نیامده بود بخورد. بعد که آقاموسی موضوع را شنید، با حجت الاسلام محلاتی صحبت کرد او هم گفته بود هرچه بخورند اشکالی ندارد. حلال است. باوجوداین خانم‌ها دلشان نمی آمد و نمی خوردند. ● حبیبه اسکندری •┈••✾○✾••┈• از کتاب: زنان جبهه جنوبی @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 متولد خاک پاک کفیشه نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔸 قسمت چهل‌ودوم چند وقته با شاهرخ محسن پور یکی از هم باشگاهیها و همکارهاش ریش هاشون را کوتاه نمی‌کنن، آقای محسن پور توی بازار جمشیدآباد عطاری داره و از دوران سربازی با آقام رفیقه و نمیدونم چرا دوست نداره شاهرخ صداش بزنن اسمشو گذاشته علی. جلیل ریش توی لین یک و علی ریش توی بازار جمشیدآباد. فستیوال فیلم‌های کوتاه برای کودکان و نوجوانان بود، برای کلاس ما هم بلیط گرفتن و رفتیم سینما رکس. قبلا دوسه مرتبه با بچه های کفیشه سینما رکس اومده بودیم، این سینما را خیلی دوست داشتم خیلی قشنگ و باحاله مخصوصا قسمت لژ. بین بچه های کفیشه فریدون عباسی توی سینما خیلی شیطنت می‌کرد، گاهی هم سیگار می‌کشید. معمولا یه نفر یه جعبه چوبی که تخمه و آجیل و ساندویچ کالباس توش بود و به گردنش آویز کرده بود چندتا هم بطری نوشابه به کمرش، وسط سالن نمایش راه می‌رفت و داد می‌زد پپسی، کوکا، تخمه، ساندویچ. فریدون هم از اون بالا صدا میزد؛ پپسی، کوکا داری؟ یارو می‌گفت آره، فریدون جواب میداد پس یه تخمه بیار و همگی باهم میزدیم زیر خنده. چند تا کارتون نشون دادن تنها کارتونی که توی خاطره و ذهنم مونده کارتونی بود در مورد جنگ و بمباران توسط هواپیما، در یه گذار یهویی صحنه جنگی تبدیل میشه به صلح و صفا و از همون هواپیمایی که بمبارون می‌کرد کتاب روی سر مردم می‌باره. توی ذهنم حساب می‌کردم اون هواپیمای اجنبی که بجای بمب، کتاب پخش میکنه شاید بجای کشتن مردم و اشغال کشور میخواد روحشون را بکشه و فرهنگشون را اشغال کنه. شاید هم منظور کارگردان چیزه دیگه ایی بود ولی توی اون لحظات من اینجوری برداشت کردم. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه در قسمت بعد @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 موشک‌های تهدید برانداز شهید تهرانی مقدم      ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا