#ادبیات #فقه
#نقش_ادبیات_در_اختلاف_فتوا
#مشترک_لفظی
#أضداد
#قسمت_اول:
یکی از علل اختلاف فتوا، اختلاف در فهم و دلالت متون است.
و یکی از علت های اختلاف در فهم متون، «اشتراک لفظی» است.
نمونه هایی از اشتراك لفظى که سبب اختلاف در فتوا شده است:
1- اشتراک لفظی يك كلمه (اسم) بین دو معنای متضاد:
بقره، آيۀ 228: «وَ الْمُطَلَّقٰاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلٰاثَةَ قُرُوءٍ ...»؛ یعنی: زنان طلاق داده شده؛ (برای عدّه) باید سه «قرء» صبر كنند».
لفظ «قُرء» بين دو مفهوم متضاد «طهر» و «حيض»، مشترك است. و اختلاف در معنای مقصود آیه، سبب اختلاف در دو مسألة فقهی مالی و غیر مالی شده است:
مسألۀ اول:
اکثریت فقهای امامیه و برخى از عامه نظیر عايشه و عبد اللّٰه بن عمر و زيد بن ثابت و شافعى و مالك معتقدند، «قُرء» در این آیه به معنای دوران «طهر» است، و لذا گفته اند: «عده طلاق زن سه طُهر است».
امّا برخى مانند أبو بكر، عمر، عثمان، ابو حنيفه و ابن قدامه حنبلى و ... «قرء» را به معنای دوم گرفته و معتقدند «عدۀ طلاق عبارتست از: گذراندن سه دورۀ کامل حيض» در نتیجه زمان عده طولانی تر از زمانی است که قائلین نظریه اول می گویند.
مسألۀ دوم:
همين اختلاف نيز موجب مىشود كه دربارۀ ارث زن مطلقه، در زمان عدّه نيز، اختلاف به وجود آيد؛ زیرا:
اگر شوهرش در (دورۀ حيض سوم) بميرد، مطابق قول دوم آن زن در آن مدت، هنوز در عده بوده و همسر شرعى تلقى شده و ارث مىبرد، در حالی که بر طبق نظریۀ اول، عدۀ این زن تمام شده و همسر میت به شمار نمی آید و از ارث محروم خواهد بود.
ادامه دارد....
#بارگذاری مطالب با ذکر #آدرس_کانال
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#ادبیات #فقه
#نقش_ادبیات_در_اختلاف_فتوا
#مشترک_لفظی
#حرف-مشترک
#قسمت_دوم:
دومین نمونه از اشتراك لفظى که سبب اختلاف در فتوا شده است، اشتراک لفظی يك كلمه (حرف) است مانند:
اختلاف در معنای «أوْ»:
این حرف مىتواند براى «تخيير» يا براى «تفصيل» بكار رود.
مثلا دربارۀ حدّ مُحارِب و مفسد فی الأرض اختلاف است زیرا خداوند می فرماید:
«إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ يُحٰارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسٰاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلٰافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ...» (یعنی: كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمىخيزند و اقدام به فساد در روى زمين مىكنند، فقط اين است كه اعدام شوند، يا به دار آويخته شوند، يا دست (راست) و پاى (چپ) آنها به عكس يكديگر قطع گردد و يا از سرزمين خود تبعید گردند).
#برخى از فقيهان امامیه مانند: شيخ مفيد، سلّار، ابن ادريس، محقّق و علّامه حلی، و نيز برخی از عامیان مثل: حسن بصرى و سعيد بن مُسَيِّب و مُجاهِد، حرف «أوْ» را در اين آيه براى تخيير دانسته و قاضى را در اجراى هر كدام از اين مجازاتها نسبت به هر مفسد و محارب مخير دانستهاند،
امّا #برخى دیگر مانند: شيخ طوسى از اماميّه، و شافعى و اكثر علماى اهل سنّت «أوْ» را براى «تفصيل حكم» دانسته و گفتهاند: مقصود قرآن آن است كه براى مجازات هر مفسد و محاربى بايد نوع مجازات هماهنگ و متناسب با نوع جرمش توسّط قاضى انتخاب شود.
#مثال دیگر:
اختلاف در معنای حرف «باء»
در آيۀ وضو: « «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ»؛ سرهايتان را مسح كنيد»
#برخى فقيهان مانند اماميّه و شافعيّه و حنفيّه حرف «باء» را براى تبعيض يا الصاق گرفته اند، و لذا در وضو مسح مقدارى از سر را كافى دانستهاند.
امّا #فقهاى برخى مذاهب مانند مالكيّه و حنبليّه حرف «باء» را زائده دانسته و مسح كل سر را لازم دانستهاند.
ادامه دارد....
#بارگذاری مطالب با ذکر #آدرس_کانال
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
دروس الشباب
غرض از ذکر مناظره اصمعی و فراء:
اثبات اینکه عمل به ظواهر قرآن و روایات، در زمان حضور ائمه نیز وجود داشته است.
و اما این که این سیرهٔ عقلائی یا متشرعه توسط معصومین علیهم السلام تأیید شده، امری مسلم است.
#ادبیات #صرف #فقه
#نقش_ادبیات_در_اختلاف_فتوا
#مشترک_لفظی
#صیغه_مشترک
#قسمت_سوم:
سومین نمونه از اشتراك لفظى که سبب اختلاف در فتوا شده است، اشتراک لفظی يك صيغۀ صرفى است، مانند:
سؤال: وظیفۀ زن و شوهر در ایام حیض زن چیست؟
قرآن می فرماید: (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ) (سوره بقره آیه: 222)
اکنون نقش علم #صرف و #مغنای-وزن را در تحلیل آیۀ فوق ببینید:
وزن #مَفعِل :
لفظ «محيض» بر وزن «مَفعِل» و مشترك بين سه صیغه است: مصدر میمی (حیض شدن)، اسم زمان (زمان حيض)، اسم مکان(محل حيض)؛ نیز برخی گفته اند واژۀ «محیض» اسم مصدر به معنای (حیض) است.
اکنون بر اساس احتمالات فوق، در حکم مسألۀ ذیل اختلاف شده است:
در زمان عادت ماهانه، چه چیزی حرام است و مرد باید از آن اجتناب کند؟ (الف- فقط استمتاع از محلی که خون حیض از آن بیرون می آید، حرام است. ب- هر گونه استمتاع و کامجویی از زن، حرام است.)
#آرای_فقهاء:
فقهای امامیه و نیز شافعى در یکی از اقوال خود و ثورى و محمّد بن حسن شيبانى و داوود و فخر رازى معتقدند:
با توجه به اینکه « #محیض » در آیۀ فوق #اسم_مکان است، پس فقط باید از دخول در قُبُل احتناب کند ولی سایر لذت جویی ها حلال است. اینان برای ترجیح این نظریه قرائن و ادله ای نیز ارائه کرده اند.
امّا برخى ديگر مانند: مالك، ابو حنيفه، اوزاعى و شافعی در قول دیگرش، #محیض را #اسم_زمان دانسته و گفته اند: در این ایام به طور کامل باید از زن دوری کرد و هرگونه استمتاعی حتی بوسیدنش هم حرام است.
ادامه دارد:......
#بارگذاری مطالب با ذکر #آدرس_کانال
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
برشی از کتاب #تأملاتی_بر_صمدیه
#أیّ_موصول
ب- «أىّ» از موصولات مشترک و از مبهماتی است که در کتب درسیِ ما به نحو شایسته ای به آن نپرداخته است، ... در اینجا با اختصار درباره« أىّ »سخن می گوئیم:
1- هرگز مبتدا واقع نمی شود، و به تبعِ این نکته، إسم هیچ یک از نواسخ نیز واقع نمی شود.
2- «أیّ»موصوله به معرفه إضافه می شود.ابن مالک در باب إضافه می گوید:
وَ أخصُصَن بِالمَعرِفَةِ مَوصُولَةً«أیّاً»و بالعَکسِ الصِّفَةِ
3- به نظر کوفیین و ابن هشام، باید عاملِ «أیُّ» موصوله، از نظر زمانی، مُستَقبِل باشد .
4- و به نظر همین جماعت، باید عاملِ «أیّ»، مقدّم باشد، و تأخیرِ آن از «أیّ» جایز نیست.
اگر چه ابن مالک و بصریین هر دو نکته(3و4)را إدعای بی دلیل می دانند، ولی دلیلِ این جماعت این است که: مثالی که فاقدِ دو نکته فوق باشد، از عرب شنیده نشده است ؛ بنابر این سخن کوفیین خالی از وجه نیست.
#بارگذاری مطالب، با ذکر #آدرس_کانال، مانعی ندارد.
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#ادبیات #بلاغت #فقه
#نقش_ادبیات_در_اختلاف_فتوا
#تقیید_به_وصف
#الأقرب_یمنع_الأبعد
#قسمت_چهارم:
چهارمین نمونه از قواعد ادبی که سبب اختلاف در فتوا شده است، اشتراک لفظی يك صيغۀ صرفى است، مانند:
#اختلاف در تقييد دو موصوف توسّط يك صفت (اسم1+اسم2+صفت)
اگر يك صفت پس از دو اسم قرار گيرد و توصیف هر یک از این دو اسم به وسیلۀ این صفت، صحیح و ممکن باشد؛ غرض ذکر این صفت چیست؟
الف- باید هر دو اسم را مقيّد به اين صفت بدانیم.
ب- به خاطر قاعدۀ «الأقرب یمنع الأبعد»؛ این صفت، فقط برای مقیّد کردن اسم آخر، به کار رفته است و اسم اول بدون قید و صفت به کار رفته است.
اختلاف در اين مسأله ادبى، منشأ اختلاف فتواى برخى فقيهان در برخى مسائل فقهى گشته است.
مانند: «حكم ازدواج با مادر زن پس از طلاق همسرى كه با وى همبستر نشده است».
اصل حكم حرمت ازدواج با مادر زن در آيۀ شريفۀ 22 سورۀ نساء چنين آمده است: « «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهٰاتُكُمْ وَ بَنٰاتُكُمْ وَ أَخَوٰاتُكُمْ وَ عَمّٰاتُكُمْ وَ خٰالٰاتُكُمْ وَ بَنٰاتُ الْأَخِ وَ بَنٰاتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهٰاتُكُمُ اللّٰاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَوٰاتُكُمْ مِنَ الرَّضٰاعَةِ وَ أُمَّهٰاتُ نِسٰائِكُمْ وَ رَبٰائِبُكُمُ اللّٰاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسٰائِكُمُ اللّٰاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ ...»؛ حرام شد بر شما مادران و دخترانتان و ... مادران زنانتان و دختران زنانتان كه در دامن شما پرورش مىيابند، از آن همسرانى كه با آنان همبستر شدهايد».
#سؤال: عبارت ( #اللّٰاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ) #صفت چیست؟
الف- فقط صفت (رَبٰائِبُكُمُ اللّٰاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسٰائِكُمُ) است؟
ب- علاوه بر اینکه صفت (رَبٰائِبُكُمُ ... ) می باشد؛ صفت «نساء» در عبارت (أُمَّهٰاتُ نِسٰائِكُمْ) نیز می باشد؟
#اقوال فقهاء و محدثین:
#برخى از قدمای عامه مانند: ابن زبير و مجاهد، صفت «اللّاتي دخلتم بهنّ» را صفت و قيد براى «نسائكم» در «أمّهات نسائكم» نيز دانستهاند. و به تبع آن اجازه دادهاند كه مردى كه همسرش را قبل از همبستر شدن طلاق داده است، مىتواند با مادر آن زن ازدواج كند، چنانكه همين فتوا را از ابن مسعود نقل كردهاند.
امّا #فقهاى اماميّه و #مفسّران شيعه و نيز #فقهاى مذاهب اربعه اتفاق نظر دارند كه اين قيد فقط مختص اسم دوم «رَبٰائِبُكُمُ اللّٰاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسٰائِكُمُ» است و اسم اوّل «امهات نسائكم» به اطلاق خود باقى است و اگر كسى دخترى را عقد كند، گرچه قبل از دخول طلاق دهد، هيچگاه با مادر وى نمىتواند ازدواج كند.
#بارگذاری مطالب، با ذکر #آدرس_کانال، مانعی ندارد.
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#قرآن
#واژگان_مشکل
#صرف
#تفسیر
وزن «ضِيزى» در آية «تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى» (نجم: 22) چیست؟
آيا بر وزن فِعْلی است يا بر وزن فُعْلی؟
براي روشن شدن هيأت اين كلمه، دو وزن فِعْلی و فُعْلی را بررسي مي كنيم:
وزن فِعْلی در لغت عرب، براي اسم ذات مثل شِعْری (ستاره)[5] و دِفْلی (خرزهره)،[6] اسم معنا مثل ذِكْری، و جمع مثل حجلی (اسم پرنده) و ظِرْبی (حيواني شبيه گربه) آمده است.
اما از اين وزن (فِعْلی) در لغت عرب، براي وصف به كار نرفته است. بنابراين، هيأت فِعْلی براي اسم است، نه وصف،
ولي وزن فُعْلی در اسم و وصف آمده است؛ اسم مانند: طوبی (اسم بهشت يا درختي در بهشت)، و وصف مانند حُبْلی (حامله).
ضيزی در آية شريفة نعت قسمة و وصف است، نه اسم.
بنابراين، طبق قاعده، بايد بر وزن فُعْلی باشد، نه فِعْلی؛
زيرا در كلام عرب، وصف بر وزن فِعْلی استعمال نشده است
اشكالي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه اين هيأت با ظاهر ضيزی نمي سازد؛ زيرا فاء الفعل ضيزی مكسور و بر وزن فِعْلی است.
در پاسخ اين اشكال، بايد گفت: وزن فُعْلی در اجوف يائي، دو حالت دارد:
اگر در اسم محض باشد ياء آن به مناسبت ضمة فاء الفعل، به واو تبديل مي شود؛ مثل طُيْبی كه پس از ابدال ياء به واو، طوبي مي شود،
و اگر وصف محض باشد ـ موصوفي را هرچند در تقدير داشته باشد ـ مثل ضيزی در آيه ياد شده و حيكی در مِشْيَة حيكی (نوعي راه رفتن)، واجب است ياء به حالت خود باقي بماند. در نتيجه، براي ابقاي ياء، ضمة فاء الفعل به كسره تبديل مي شود.
بنابراين، گرچه فاءِ ضيزی در آية شريفه مكسور است، اما حركتِ ضاء اصلي نيست، بلكه حركتي است كه براي ابقاي ياء، به آن عارض شده است (لم ينقلب في صفة لكن كسر... ما قبله ليسلم اليا فادكر)
مفسران پيشين مانند شيخ طوسي، طبرسي، ابوالفتوح رازي، فيض كاشاني، شريف لاهيجي، مشهدي قمي و ملافتح الله كاشاني در تفسير آية شريفه، به هيأت كلمة ضيزي توجه كرده و تصريح كرد ه اند كه وزن ضيزى فُعلى به ضم فاء است و مكسور شدن فاء در اين كلمه، به علت مناسبت آن با ياء كلمه است كه لازم است ثابت بماند (طبرسي، 1372، ج9، ص 267؛ همو، 1377، ج4، ص 199؛ شريف لاهيجي، 1373، ج4، ص 298؛ قمي مشهدي، 1368، ج12، ص 496، كاشاني، 1336، ج9، ص 78).
اما مفسران متأخر و معاصر مثل علامه طباطبايي، سيدمحمدحسين فضل الله، محمد صادقي تهراني، سيدعبدالحسين طيب، سيدمحمد حسيني شيرازي و سيدعلي اكبر قريشي، به هيأت اين كلمه در تفسيرشان اشاره اي نكرده اند (طباطبايي، 1417، ج19، ص 38؛ فضل الله، 1419، ج21، ص 258؛ صادقي تهراني، 1365، ج27، ص 413؛ طيب، 1378، ج12، ص 329؛ حسيني شيرازي، 1423، ص540؛ قرشي، 1377، ج10، ص 406).
#منبع:
نقش علم صرف در تفسير قرآن
سال ششم، شماره اول، پياپي 11، بهار و تابستان 1392، ص 73 ـ 92
احمد طاهرينيا / عضو هيئت علمي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) quranmag@qabas.net
دريافت: 5/ 12/ 1391 ـ پذيرش: 12 /5/ 1392
#بارگذاری مطالب، با ذکر #آدرس_کانال، مانعی ندارد.
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
دروس الشباب
#قرآن #واژگان_مشکل #صرف #تفسیر وزن «ضِيزى» در آية «تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى» (نجم: 22) چیست؟ آيا
یکی از دوستان فکر کردند (طُیبَی) به اشتباه و جای (ضُیزَی) تایپ شده است.
در حالی که #طُیبَی اصل #طُوبَی می باشد.
به هر حال از تذکر ایشان متشکرم چون باعث برجسته شدن این نکته نیز شد.
#بارگذاری مطالب، با ذکر #آدرس_کانال، مانعی ندارد.
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#تسویف ( #کار_امروز_به_فردا_انداختن)
#فرصت_سوزی
عنوان #داستان: راه برو تا بهت بگم
روزی لقمان در كنار چشمهای نشسته بود.
مردی كه از آنجا میگذشت از لقمان پرسيد: «چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟».
لقمان گفت: «راه برو».
آن مرد پنداشت لقمان نشنيده است دوباره سوال كرد: «مگر نشنيدی؟! پرسيدم چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟».
لقمان گفت: «راه برو».
آن مرد که پنداشت لقمان ديوانه است، رفتن را پيشه كرد.
چند قدمی که رفت، لقمان به بانگ بلند گفت: «ای مرد! يك ساعت ديگر بدان ده خواهی رسيد».
مرد گفت: «چرا اول نگفتی؟».
لقمان گفت: «چون راه رفتن تو را نديده بودم. نمیدانستم تند میروی يا كند. حال كه ديدم دانستم كه تو يك ساعت ديگر به ده بعدی خواهی رسيد».
همهی ما روزی به مقصدمان خواهیم رسید.
اما ...
اما زمانِ رسیدنِ ما به مقصد بستگی به این دارد که با چه سرعتی در حال حرکت هستیم.
#بارگذاری مطالب، با ذکر #آدرس_کانال، مانعی ندارد.
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#بلاغت
#بدیع
#جناس
#جناس_اضمار
نمونه هایی از جناس اضمار در شعر فارسی:
#تعریف جناس اضمار: جناسی که یکی از طرفین آن به خاطر وجود قرینه حذف شده است.
1- غم ڪشیدڹ
ڪار هـــر
نقاش نیست
جناس مضمر: کشیدن(نگارگری) و کشیدن(تحمل کردن)
2- من جفا بِسیار دیدم از نِگارم، کاشکی
جایِ"جیمَش"واو میآمد مرا یکبار هم
جناس مضمر: جفا- وفا
3- دیدی "الف" نداشت جهانم بدون تو!؟
ما بی سوادها که گـناهی نداشتـیم...
جناس مضمر: جهانم- جهنم
#بارگذاری مطالب، با ذکر #آدرس_کانال، مانعی ندارد.
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#بلاغت
#بدیع
#جناس
#جناس_تام
#جناس_تام_مرکب_در_بیت
که پیش چشم تو شراب خوار می شود
که پیش چشم تو شراب خوار می شود
آیا می توانید شعر فوق را بخوانید و توضیح دهید؟
#بارگذاری مطالب، با ذکر #آدرس_کانال، مانعی ندارد.
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#فقه
#شبهه_فقهی
#ازدواج یا #معامله
#فروش_جسم_زن_یا_منافع_آن
برخی روشن فکران با توجه به نکات ذیل، پنداشته اند:
ازدواج اسلامی یعنی: مبادلۀ انسان (زن) در برابر مهریه است.
1- فقهاء، ابواب فقهی را به دو بخش عبادات و معاملات تقسیم کرده و نکاح را زیر مجموعۀ معاملات می دانند.
2- یکی از حقوق زن که با عقد ازدواج بر گردن شوهر لازم می شود، مهریه است.
2- در فرضی که طلاق قبل از زناشویی، اتفاق بیافتد، زن مالک نصف مهریه خواهد بود. و این یعنی نیمی از آن به خاطر چیزی است که زن با این عمل از دست می دهد.
پاسخ:
1- معاملات در برابر عبادات، در اصطلاح فقهی یعنی هر چیزی که وقوع شرعی آن نیازمند قصد قربت نیست.
2- عقد ازدواج، از عقود معاوضی و حتی عقود شبه معاوضی هم نمی باشد؛ پس اسلام ازدواج را مبادلهی انسان در مقابل مهریه نمی داند. (توضیح آن در مطالب زیر می آید.)
3- بین «پول یا هر عوضی که مشتری در ازای خرید یک کالا به فروشنده می پردازد» و «صِداق و مَهريّه ازدواج» فرق است.
از توضیح این فرق ها معلوم می شود که ازدواج، مبادله و معاملۀ عرفی نمی باشد.
فرق عوض و مهریه:
الف- عوض، چیزی است که اگر در عقد بیع ذکر نشود، اصل معامله باطل می شود.
در حالی که اگر در عقد ازدواج، مهریه را ذکر نکنند، عقد ازدواج باطل نمی باشد.
ب- اگر عِوَض مجهول باشد، خرید و فروق یا هر عقد معاوضی ای باطل است.
در حالی که اگر مَهریّه مجهول باشد نکاح باطل نیست.
ج- با توجه به آیات «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً» و «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً * وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ».
صداق یک نِحله و بخشش است که باید از سوی زوج به زوجه پرداخت شود و نقش معاوضیّت و عِوَضیّت ندارد.
نتیجه:
حکمت تشریع «مَهریّه» هر چه که باشد، عِوَض از بُضع (حق همخوابگی) یا فروش جسم زن به شوهر نیست. در حالی که عقود معاوضه ای،تملیک یک عین یا منفعت آن در برابر عوض معیّن است.
#بارگذاری مطالب، با ذکر #آدرس_کانال، مانعی ندارد.
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
هدایت شده از ma.kiaeinejad
ما هنوز در درس بلاغت به این قسمت نرسیدیم اما با توجه به مطلب بسیار عالی که در کانال گذاشتید وبا یک تحقیق که انجام دادم ظاهرا شعر اینگونه است
هدایت شده از ma.kiaeinejad
یک نکته که وجود داره در این شعر ظاهرا کلمه مست مضمر است وحذف شده یعنی در اصل بوده:
که پیش چشم مست تو شرابخوار می شود؟
که پیش چشم مست تو شراب، خوار می شود...
دروس الشباب
#بلاغت #بدیع #جناس #جناس_تام #جناس_تام_مرکب_در_بیت که پیش چشم تو شراب خوار می شود که پیش چشم تو شرا
بله قبل از تبیین معنای شعر، متذکر شوم که واژۀ (مست) در تایپ شعر، سهوا افتاده بود.
و اما تبیین شعر:
که پیش چشم مست تو شرابخوار می شود؟ (که = چه کسی؟)
که پیش چشم مست تو، شراب، خوار می شود (که=زیرا؛ خوار=پست)
#ادبیات #بلاغت #فقه
#نقش_ادبیات_در_اختلاف_فتوا
#حقیقت-شرعیه
#حقیقت_لغویه
#اصول-فقه
#قسمت_پنجم:
ترديد بين معناى لغوى و شرعى
یکی از ريشهها و اسباب اختلاف در فهم معناى آيات و روايات، و در نتیجه #اختلاف-فتوا عبارتست از:
ترديد و اختلاف در اراده #معناى-لغوى يا #شرعى از يك كلمه.
مانند: ترديد در معنای كلمۀ «نكاح» بين ازدواج شرعى (عقد زوجیت بین زن و مرد) و اعمّ از شرعى و لغوی (رابطۀ زناشویی مشروع یا نامشروع)
قرآن كريم در سورۀ نساء، آيۀ 22 فرموده است:
« «وَ لٰا تَنْكِحُوا مٰا نَكَحَ آبٰاؤُكُمْ مِنَ النِّسٰاءِ إِلّٰا مٰا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كٰانَ فٰاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ سٰاءَ سَبِيلًا»؛
یعنی: با زنانى كه پدرانتان با آنها #نكاح كردهاند، نکاح نكنيد، مگر آن كه پيش از (ابلاغ) اين (قانون) چنين كرده باشيد. زيرا اين كار عملى زشت و مورد خشم خداست و شيوهاى ناپسند است.
در اين آيۀ شريفه از #نكاح_پسران با #زن_پدر نهى شده و عملی #حرام اعلام شده است.
امّا آیا اين حكم شامل زنى كه پدر از راه نامشروع با وى نزديكى كرده نیز مىشود؟
يا تنها شامل نكاح مشروع است؟
#اقوال_فقهاء:
#شافعى و #مالك (در کتاب موطّأ) بر آنند كه این شامل صورت زنا هم مىشود. و ازدواج پسر با زنی که پدر با او زنا کرده می-شود.
اما #ابو حنيفه و #احمد_حنبل گفتهاند: این آیه شامل صورت زنا نيست، و لذا گفته اند: ففقط ازدواج با زنی که به صورت شرعی، زن پدر باشد، حرام است ولی در صورتی که مردى با زنى زنا كند، پسر آن مرد مىتواند با آن زن ازدواج نمايد.
ريشۀ اين اختلاف آن است كه واژۀ «نكاح» در لغت به معناى مطلق وطى و همبستر شدن است، خواه مشروع باشد و خواه نامشروع، در حالی که در اصطلاح فقهاء و شرع به معناى #عقد_نكاح_صحيح است، امّا معلوم نيست مراد خداوند از كلمۀ «نكاح» در «ما نكح آباؤكم» معناى لغوى يا شرعى آن است.
نظر #امامیه:
#بارگذاری مطالب، با ذکر #آدرس_کانال، مانعی ندارد.
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
برشی از کتاب #تأملاتی_بر_صمدیه
#معناگرایی_در_تبویب_علم نحو
#جایگاه بحث از #افعال_قلوب
اختلاف #شیخ_بهایی و #ابن_مالک_و_مقلدان_وی
همان طور که از عبارت صمدیه معلوم است، این افعال نیز از نواسخ اند،
و لذا برخی این بحث را از لواحقِ جمله اسمیه حساب کرده و بعد از مبتدا، در ضمن نواسخ آن را بحث کرده اند، همانند ابن مالک،
ولی شیخ بهایی با اینکه این افعال را از نواسخ میداند، در بحث افعال آورده است.
زیرا شیخ به فرق معنایی افعال قلوب با دیگر نواسخ توجه داشته است،
به عبارت دیگر:
أفعال ناقصه و مقاربه، به عنوانِ قیدِ مبتدا و خبر مطرح اند،
در حالی که در این بحث، این مبتدا و خبر هستند که قیدِ افعال قلوب اند.
#بارگذاری مطالب با ذکر #آدرس_کانال
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABA
دروس الشباب
#ادبیات #بلاغت #فقه #نقش_ادبیات_در_اختلاف_فتوا #حقیقت-شرعیه #حقیقت_لغویه #اصول-فقه #قسمت_پنجم: تر
#استعمال_لفظ_در_دو_معنا
#اصول-فقه
ادامۀ #قسمت_پنجم از #نقش_ادبیات_در_اختلاف_فتوا
موضوع سخن در استدلال به آیه 22 از سوره نساء بود:
«وَ لٰا تَنْكِحُوا مٰا نَكَحَ آبٰاؤُكُمْ مِنَ النِّسٰاءِ إِلّٰا مٰا قَدْ سَلَفَ ...»
گفتیم دربارۀ معنای واژۀ «نکاح» در «ما نکح آیاؤکم» اختلاف است:
1- آیا معناى حقيقى نكاح همان «عقد» است؟ (حقیقت شرعیه).
2- آیا منظور از نکاح همان وطی و عمل زناشویی است؟ (حقیقت لغوی)
نظر علمای عامه را در #قسمت_پنجم ببیان کردیم.
و اما #امامیه:
مشهور علمای امامیه این واژه را در این آیه به معنای (حقیقت شرعیه) دانسته اند. (تمهيد القواعد الأصولية و العربية؛ ص: 101 نوشته شهید ثانی)
البته برخی بحث #امکان #استعمال_لفظ در #دو_معنا را مطرح کرده و گفته اند در اینجا هم معنای لغوی و هم معنای شرعی آن اراده شده است. (عدة الاصول اثر شیخ طوسی، 21.)
مرحوم شیخ در کتاب عدة الأصول، عقاید معتزلیان و ساییر متکلمین و اصولیان را دربارۀ استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا به خوبی مطرح کرده و ادلۀ آنها را توضیح داده است.
#ادبیات #بلاغت #فقه #اصول
#بارگذاری مطالب، با ذکر #آدرس_کانال، مانعی ندارد.
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
هدایت شده از میراث فقاهت خراسان
#یادداشت
🔹دست دشمن را بخوانیم
"اینقدر گفتند مماشات تمام شد! این بود #پایان_مماشات ؟!"
کمی صبر کنید. کمی از بالا به ماجرا نگاه کنید. هدف نهایی دشمن چیست؟
هدف نهایی دشمن، سقوط جمهوری اسلامی از طریق حمله نظامی یا کودتا یا تحریم یا کشتن انقلابیها یا راههای تجربه شدهی استعمارگران در تاریخ ایران نیست.
هدف، سقوط جمهوری اسلامی از طریق فروپاشی اجتماعی ایران و از بین بردن همبستگی ملی و دینی ایرانیان است. هر کاری که علیه جمهوری اسلامی انجام میشود برای ناکارآمدسازی جمهوری اسلامی و رسیدن به فروپاشی اجتماعی است.
اگر قطعنامهای صادر میشود،
اگر تحریمی وضع میشود،
اگر نفوذ در میان مسئولان رده بالا صورت میگیرد،
اگر تهاجم بیسابقه ادراکی و رسانهای شکل میگیرد و ایران را در بدترین وضعیت ممکن جلوه میدهد،
اگر با آتش زدن مسجدها، خیابانها، خانهها و مغازهها و کشتن نمادهای امنیت جسمی و روانی مردم، یعنی پلیس، بسیجی و روحانی، امنیت را از مردم گرفتند همه و همه با هدف ناکارآمد جلوه دادن جمهوری اسلامی انجام میشوند.
اگر هدف دشمن، از بین بردن همبستگی ایرانیان و راه انداختن جنگ داخلی است، هر گونه اقدام در جهت شعلهور کردن آتش میان ایرانیان و دوقطبیسازی و تحریک احساسات طرف مقابل، در راستای هدف دشمن است و شک نکنید بازی در زمین دشمن خواهد بود.
برای این که ببینیم مماشاتی وجود دارد یا نه این اولویتها را در نظر بگیریم👇:
۱- توجه به نیروهای هدایتکننده به جای نیروهای میدانی؛
نیروی میدانی که با شعارهای تند، خرابکاری و خونریزی در میدان است، با هدایتِ چندلایه سرتیمها آمده تا آتشی میان دو قطب جامعه برافروزد. او یک نفر است و مقیاسش خودش و پیرامونش است. اما هر چقدر به سرتیمهای اصلی و لایههای بالایی برگردیم مقیاس فعالیتهای خرابکارانه گستردهتر میشود. بنابراین اولویت با ردیابی سرتیمها و لیدرهاست.
۲- توجه به ریشههای از جنس شناخت به جای میوههای از جنس رفتار؛
رفتار ناهنجارِ نیروهای میدانی دشمن، میوه درختی است که ریشه در ذهن فرد دارد. هدفِ بخشی از نیروهای میدانی، رسیدن به رفاه، عدالت و آرامش از طریق یک انقلاب مردمی است. اما غافل است از این که در یک جنگ ادراکی، شکست خورده و خودش بخشی از نقشه راه فروپاشی اجتماعی قرار گرفته است.
حال، واکنش ما از یک سو باید مقابله با عناصر ناامنی باشد و از سوی دیگر، بازی در نقشه فروپاشی اجتماعی نباشد و دوقطبی و کینهها و عقدهها را عمیقتر نکند. این نگرانی و دغدغه در جنگ با دشمن بعثی و داعشی وجود نداشت. اما در برخورد با جوانانی که در جنگ ادراکی اسیر شده و آتشافروزی میکنند وجود دارد.
اولویت با جهاد تبیین، تولید روایتهای دسته اول و مستند از قضایا و رخدادها و همگرایی و گفتوگو با معترضان و جلوگیری از عوامل واگرایی و تنشزا است. البته برخوردهای سلبی و انتظامی در مواقع حساس، لازم و ضروری است و کوتاهی در برخورد سریع با عناصر مسلح، خودش عامل نارضایتی خواهد بود.
۳- توجه همزمان به امنیت در عرصههای دیگر مثل زیرساختها و تأسيسات؛
در جنگ ترکیبی، ساحتهای جنگ، متنوع است. بخش وسیعتری از امنیت، در سطوحی نامحسوس قرار دارد که حفظ امنیت در آن سطوح اگر مهمتر و کلیدیتر نباشد کمتر نیست، مثل امنیت سایبری، امنیت خطوط حمل و نقل، امنیت غذایی، امنیت برونمرزی و ... . طبیعی است که توان و نیروی نهادهای امنیتی و نظامی و انتظامی به تمام ساحتهای امنیت، تقسیم شود.
پس کمی کلانتر، عمیقتر و جامعتر نگاه کنیم و دست دشمن را بخوانیم.
#نه_مماشات_نه_شتابزدگی
📌 محمد مروارید
(مدرس سطوح عالی حوزه علمیه مشهد)
....................................................
اخبار علما و اساتید حوزه علمیه خراسان را در کانال میراث فقاهت خراسان دنبال کنید:
https://eitaa.com/joinchat/2033975358C93349617f8
@mfkh_ir
#ادبیات_و_تفسیر
آیۀ 3 سوره بقره:
«الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ »
برخی توهم نموده اند که (یؤمنون) فعل متعدی است ، و لذا از دخول باء جر بر «الغیب» تعجب نموده اند یا مفعول را محذوف دانسته اند.
در حالی که
یؤمنون لازم است و مفعولش با واسطه باء جر می آید.
توضیح مطلب :
*اولا- «آمن» از باب افعال و به دو معنا استعمال می شود :
أحدهما متعديا بنفسه يقال :« آمنته » أي جعلت له الأمن ومنه قيل لله مؤمن ،
والثاني غير متعد ومعناه «صار ذا أمن» .(مفردات راغب)
و معلوم است که «یؤمنون» در آیه محلّ بحث از قسم دوم و لازم است .
**ثانیا- معنای باب افعال در «آمَنَ» یا صیرورت است و یا مطاوعه و اثر پذیری .(البحر المحیط)
***ثالثا- «آمن» لازم ، هم با «باء» متعدی می شود و هم با «لام» .
زمخشری در این باره در تقسیر کشاف می گوید:
والإيمان : إفعال من الأمن . يقال : أمنته وآمنته غيري . ثم يقال : آمنه إذا صدّقه . وحقيقته : آمنه التكذيب والمخالفة . وأمّا تعديته بالباء فلتضمينه معنى أقرّ وأعترف . وأمّا ما حكى أبو زيد عن العرب : ما آمنت أن أجد صحابة أي ما وثقت فحقيقته : صرت ذا أمن به ، أي ذا سكون وطمأنينة ، وكلا الوجهين حسن في { يُؤْمِنُونَ بالغيب } أي يعترفون به أو يثقون بأنه حق .
عبارت ابوحیان در بحر المحیط چنین است:
« الإيمان : التصديق ، { وما أنت بمؤمن لنا } ، وأصله من الأمن أو الأمانة ، ومعناهما الطمأنينة ، منه : صدقة ، وأمن به : وثق به ، والهمزة في أمن للصيرورة كأعشب ، أو لمطاوعة فعل كأكب ، وضمن معنى الاعتراف أو الوثوق فعدى بالباء ، وهو يتعدى بالباء واللام { فما آمن لموسى } والتعدية باللام في ضمنها تعد بالباء ، فهذا فرق ما بين التعديتين .»
#بارگذاری مطالب با ذکر #آدرس_کانال
#دروس_الشباب
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABA
هدایت شده از KHAMENEI.IR
661462785_1248477469.mp3
17.93M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمع کثیری از بسیجیان. ۱۴۰۱/۹/۵
💻 Farsi.Khamenei.ir