eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.5هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
427 فایل
کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️ #کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
مشاهده در ایتا
دانلود
. بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── بر روی شمشیر و سنگ و خار که افتاد عمه! ببین نیزه را به مشت گرفتند موی عموی مرا ز پشت گرفتند *یهوو دست از دست عمه کشید بدو رفت وسط میدان خودش و انداخت وسط، دست آورد بالا شمشیر دست و قطع کرد افتاد تو بغل عمو.. آقا داد میزد نیا نیا. زینب داشت میدوید. نیا نیا.. آه! خیر نبینی حرمله آه! عبدالله را دوخت به حسین تیرش و زد بدن دوخته شد.. حسین حسین.. «ای وای عمو حسین» از عمو در دل گودال سری مانده هنوز از همای من و تو بال و پری مانده هنوز بید مجنونِ تبر خورده‌ی ما افتاده ولی از سرو صنوبر اثری مانده هنوز «ای وای عمو حسین» خونِ من دق کنم ای عمه اگر، گردن توست آخر از شیر جمل شیر نری مانده هنوز همه ی ایل بدانند ز کندوی حسن عسلی رفته ولی شکری مانده هنوز تا رسیدم دم گودال سنان آنجا بود گفتم ای داد که اینجا خطری مانده هنوز بی‌حیایی به کمربند عمو زل زده است نیت شوم بد خیره‌سری مانده هنوز عمر سعد تفاخر به پسرهایش کرد آمدم تا که بداند پسری مانده هنوز ساربان دیر رسید و به غنائم نرسید پس به انگشتر او هم نظری مانده هنوز عمه جان خیر ببینی که رهایم کردی زیر خنجر به خدا چشم تری مانده هنوز «ای وای عمو حسین» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•دل شکسته ی ما را... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دلِ شکسته ی ما را به مرهمی دریاب مرا که خسته شدم این محرّمی دریاب به سربه زیری ما، شرمِ ما ترحم کن نه مَحرمیم برات، نه مرهمی دریاب آقا کم تو از سر،ما که زیادهم باشد تو را به جان عزیزت کمی مرا دریاب *چه امتحانی کرد صحابه اش رو نور رو کم کرد. گفت: هرکی میخواد بره، بره. من دلم میدونی برا کی میسوزه؟برا اونوقتی که نور زیاد شد بچه ها دیدن هیچکی نمونده. کاش میشد بقول آقا پنج تا پنج تامیرفتین، آخ خدا نیاره کسی جایی غریب بیفته حسین غریب افتاد.آقا میگه نامه،همچین دست خط حسن رو آورد،دید نیزه اش رو زد بخاک سرگذاشت رو نیزه..کجایی برادرم ببین کجا گیر کردم... نوشتن سینه رو به سینه چسبوند پاهاش رو زمین میکشید تازه شبیه حسن شده بود، داشت قد میکشید..* دارد به روی چشم خود اَبروی حسن را جانم! چقَدَر میدهد او بوی حسن را اینقدر عقیله به سری شانه نمیزد بر شانه ی خود ریخته گیسوی حسن را *تمام این روضه هایی که ده شب میخونیم نصف روز برا آقامون حسین اتفاق افتاده..و دیده..یوقت برا ما چراغ خاموش نکنی آقا یوقت نشه بیعتت و رو از ما برداری من نمیرم.. منو امتحانم نکن.. من میگم حسین.... دلم ریش میشه منو یوقت بیعتت رو از روم برنداری.یوقت نگی چراغ خاموشه هرکی میخواد بره من نمیرم منو برا خودت بردار..حسین....* «آه دهه اول داره تموم میشه به این اشک ها قسمت میدم ما رو به چشم حسین بیار ما رو به نگاه حضرت زهرا بیار» ای کاش گره وا شود از بند نگاهش ای کاش نشانی بدهد روی حسن را ارث از پدرش برده اگر سفره گشوده *هرکی یه تیکه اش رو برد..لامذهب به سر جایزه میدن نه به تیکه ی بدن...* ارث از پدرش برده اگر سفره گشوده او آمده تا گرم کند کوی حسن را بند آمده این راه، شبیه پدرش باز آورده پی خویش هیاهوی حسن را هر روز عسل میچکد از کنج لبانش دارد همه شیرینی کندوی عسل را ای ازرق شامی چ بلایی سرت آورد دیدی به تنت ضربه ی بازوی حسن را باید، باید قدمی چرخ زند پیش عمویش تا بشنود این معرکه هوهوی حسن را سوگند که خون نه به رگش غیرت زهراست ابنُ الحسن است این، نوه ی حضرت زهراست مانند حسن که پدر داشته باشد مانند علمدار جگر داشته باشد خوبست گشایند کمی بند نقابش تا اینکه عشیره دو قمر داشته باشد اصلا به زره فکر نکرده است محال است قاسم به زره نیز نظر داشته باشد با دست تهی رفت و رجز خواند و بهم ریخت ای وای اگر تیغه دو سر داشته باشد با این هنر رزم عمو زیر لبی گفت باید علم، این شیر پسر داشته باشد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *براهمین بود نجمه هی میگفت به خانم ببین چقدر شبیه حسن شده..یعنی میاد دوباره خانم.. میگفت میاد نجمه..* دل میبرد از خیمه و دل میدرد از خصم فرزند علی چند هنر داشته باشد باید که کرمخانه بسازنند برایش باید که چنین خانه دو، در داشته باشد حق بود بسازند ضریحش حسنی بود اما حرمی کاش پدر داشته باشد تصمیم حسین است هرآنچه حسنش گفت در نامه اش ازروضه ی کوچه حسنش گفت انگار خودت حلقه ی ماتم شده ای تو دورت چه شلوغ است چرا کم شده ای تو یکریز پر از روضه ی بازی پسرِ من مانند علی مثل محرّم شده ای تو رفتی و نگفتی به من سوخته بابا رفتی و نگفتی که چرا خم شده ای تو بستم به سرت شال خودم را که نریزی ایکاش نبینن معمم شده ای تو من هیچ، توفکر جگرنجمه نکردی؟؟ اینقدر پر از زخم مجسم شده ای تو گفت: قاسمم بایدکه تورا بِکَّنم از خاک *علی اکبر رو برداشت مَردم علی اکبر رو برداشت اما قاسم رو نه* باید که تو را بکنم ازخاک عزیزم درخون وشن وتیر چه محکم شده ای تو صد سنگ چه کردند که آن خنده عوض شد صد نعل چه کردند که درهم شده ای تو خون ریزد از هر طرف پیروهن تو خون میزند از،هر طرف پیروهنت وای بدجور پر از چشمه ی زمزم شده ای تو امید من اینست که نجمه نشناسد چه سرت آمده مبهم شده ای تو *مگه میشه آدم نصف روز بچه برادرشو نشناسه..* گفتن یتیمی سرِگیسوت کشیدن تا من برسم نیزه به پهلوت کشیدن «آخ حسین.صل الله علیک یااباعبدالله» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. |⇦•چقدر نیزه بلند است... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── رها کنید دگر صحبت مداوا را فراق اگر نکشد وصل میکشد ما را تمام عمر تو ما را نظاره کردی و ما ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را شراره های دلم اشک شد ز دیده چکید ببین چگونه به آتش کشیده دریا را *روضه این شش ماهه به جگر این آقا خورد یه بار منت کشید...* آقا!جنون کشیده به جایی مرا که نشناسم طریق کعبه و بت خانه و کلیسا را نسیم صبح ز راهی که آمدی برگرد ببر سلام ز من آن عزیز زهرا را *از این شب برای آقا صدقه کنار بزارید از امشب آب رو بستن.روضه خون های قدیمی شب هفتم به بعد به مردم میگفتن از امشب تا عاشورا آب فقط برای رفع عطش بخور..سیر آب نخور ..بچه ها سهم شونو میاوردن برای رباب..* چقدر نیزه بلند است نیفتی پسرم چنگِ این حرمله ی پست نیفتی پسرم هر طرف رفت سرت دست به آن سو بردم نیزه دار تو بود مست نیفتی پسرم * آدم مست حالش روبه راه نیست چند تا از این مستها خوردن به آل الله.یکیشون به رباب خورد یکی به زینب خورد....مست بود...دهان آدم مست چاک و بست نداره دشنام میداد..* پسرم در سفر شانه به شانه شده ای با عباس به تو حالا نرسد دست نیفتی پسرم *گفت علی جان...* *قاسم گفت عمو یعنی اینقدر جلو میان که علی اصغرم هم میبرن؟گفت کجایی قاسم اینا میان تا خیمه زنها معجرها رو از رو سرا میبرن...* کاش با روسری غارتی من قدری روی نی دور تو میبست نیفتی پسرم بیشتر جای خودت را سر نی محکم کن سفر شام به پیش است نیفتی پسرم *رباب نگران علی نبود گفت یه مو از سر خودت کم نشه..بچه رو‌خاک‌کردن..جنگ تمام شد..غروب بود...قافله ها سرهایی رو که گیر آورده بودن مراقب بودن کسی ندزده جایزه میدادن.یه قافله سر گیرش نیومدیه حرومی اومد گفت: به من پول بدین کمکتون میکنم سر گیر بیارین پولش دادن بگو چکار کنیم گفت دیدم...علی رو که زدین حسین رفت پشت خیمه ها...یکی گفت فهمیدم لشکرو برداشت ...نیزه ها رو کنار میزدن.دم خیمه ها رسیدن...عمه شما اومد دم در گفت مگه جنگ تموم نشده.چرا تمومش نمیکنید همه مونو کشتین ..از زینب رد شدن گفت رباب ببرین فهمید.رفتن پشت خیمه ها نیزه ها رو تو خاک میزدن یه نیزه خونی اومد بیرون....حرومی خاک و میکندی خاک و نکند بانیزه آورد بیرون..رباب افتاد ...سکینه افتاد...رقیه افتاد...* شب و روزا بی تو سر نمیشه.. بدتر از این میشه بهتر نمیشه... دلمو به گهواره اش خوش نکنید اینا واسم علی اصغر نمیشه حرمله وصله ی جونمو گرفت عصای قدِّ کمونمو گرفت آخه من چندتا دیگه پسر دارم حرمله یکی یدونه امو و گرفت *حاجت دارا ،گره سخت دارا،مراجع میگن ماهر وقت گره کور به کارمون میفته میریم دامن شش ماهه رو میگیریم..* این یه بند خودتو نشون بده اشک ابر تو مگه یادم میره قتل صبر تو مگه یادم میره کفن و دفن تو اگه یادم بره نبش قبر تو مگه یادم میره راستی خندون شدنت مبارک مرد میدون شدنت مبارک گریه کردی و همه کل کشیدن رجز خون شدنت مبارک *شب شد همه رو خوابوندن.عمه جان سادات گفت: برم گودال ببینم چه بلایی سرش آوردن .رقیه هم خوابوند.یخورده هم از بچه ها دور شد. صدا جیغ یه نفر همه رو بیدار کرد.برگشت گفت کی داد زد بچه ها بیدار شدن؟ گفتن خانم ربابه...اومد بالاسر رباب عوض اینکه کمکم کنی ...همه بچه ها بیدار شدن..گفت: خانم خودت گفتی آب بخور.غروب آب خوردم الان شیر دارم....یاد لبهای تشنه علی اصغر افتادم... لبهاش ترکیده بود....حسین...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── «علی لای لای علی لای لای» همون روز دهم بود توی قبرش دلم رو لای دستاش خاک کردم همون جا با همین چادر سوخته خون دست حسینو پاک کردم همون روز دهم بود یادمه خب همین که خیمه هامونو سوزوندن سر قبرش براش مجلس گرفتم با نیزه فاتحه واسش میخوندم «علی لای لای علی لای لای ...» تمیزش میکنم هستم به یادش سرش خاکی و خونی و کبود بود ببینین مادرای شام چی میگم نمیگن مادرش مادر نبوده بهم پیری زو درس داده داغت همینجور سن روی سنم گذاشته میپرسیدن زنای کوفه از هم کدوم پیرزنه شیرخواره داره *وقتی کاروان اربعین اومدن بنی اسدیا گفتن خانم ما همه رو شناختیم ولی اون پیرزنه اون کنیزه رو نشناختیم..گفت: خاک به دهنتون اون عروس مادرم ربابه اون از وقتی از اینجا رفتیم زیر سایه نرفته* «علی لای لای علی لای لای..» بغل میخواد اگه داره بیفته دیدم بستن با معجر سرش رو نمیذارن که نیزه اش رو بیارن میترسم گم کنن آخر سرش رو شب از نیمه گذشته دیر وقته نبودش تارو پودم رو سوزونده غروبی روی نیزه بود دیدم نمیدونم الان دست کی مونده .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•جانِ حسینی و... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── وقتی نگاه می‌کنمت فخر می‌کنم پیغمبرِ سپاه به دشت بلا علی کرب و بلا ز فیض وجودت منور است جان حسینی و نوهٔ مرتضی علی عشق است این دو منصب اباالفضلِ باوفا سقّا و تو مؤذن کرب‌ و بلا علی حفظت کند خدا پسرِ من برای من ای پشت گرمی همه خیمه‌ها علی *گفت اگه میخوای بری برو اما اول برو خیمهٔ مَحرمات..سکینه اینورش رو گرفته بود رقیه رفت رو گردنش گفت: نمیذارم بری از صبح هرکس رفت برنگشت .ما رو برگردون مدینه ..* احساس می‌کنم که ز تو می‌شوم جدا نفرین به روزگار بد و بی‌ وفا علی اِرباً اربا یعنی: پا نشی دیگه عصای دست بابا نشی دیگه یه جوری بپاشه از هم بدنت که رو دست بابا جانشی دیگه اِرباً اربا یعنی: کینه رو بیاد شمشیراشون تا رو ابروها بیاد یه جوری داغتو رو دل بذارن که بابات سمت تو با زانو بیاد *عمر سعد پسرهاشو آورد جلوی اباعبدالله گفت: ببین چه قد رشیدی دارن ..* ارباً اربا یعنی: پرپرت کنند تیغا رو راهی پیکرت کنند ارباً اربا یعنی: اکبر باشی و دشمنا هزار تا اصغرت کنند ارباً اربا یعنی: پاییزت کنند کشتهٔ شمشیرای تیزت کنند بعد از اینکه تیکه تیکه کردنت بشینن دوباره ریز ریزت کنند ارباً اربا یعنی: زیر جوشنت پاره پاره بشه حتی پیرهنت وقتی نیزه ها میکوبن بشینه روی هر کدوم یه تیکه از اون بدنت *وقتی بدنو جمع کرد دید شمشیرهایی که افتادند، گوشت علی رو لبه شمشیرهاست. با دست جمعش کرد ریخت، رو عبا، عبا رو برداشت، بدن ریخت رو زمین یهو برگشت :* «جوانان بنی هاشم بیایید علی رو بر درخیمه رسانید » ارباً اربا یعنی: اونقدر بزنن که زنا نالهٔ ممتد بزنند پسرتو جلو چشای تو بزنند هی بزنند هی بزنند ارباً اربا یعنی: نزدیک فرات پسرت رو بکشندجلو چشات بشینی گریه کنی گریه کنی دشمنا هو بِکِشن به گریه هات ارباً اربا یعنی: اکبر دیگه نیست اشبه الناس به پیمبر دیگه نیست ارباً اربا یعنی: بعد از این داداش رو سر خواهرا معجر دیگه نیست گر چه خاصیت یک نخل ثمر داشتن است نیمی از درد سرم چند پسر داشتن است به تو و قد رشیدِ تو حسودی کردند کار ِاین خیره‌ سران چشم نظر داشتن است میوه‌ی فصلی و در مرز رسیدن اما چیدن تو چه نیازی به تبر داشتن است باید از وسعت این دشت تو را جمع کنم تازه این کار به اما و اگر داشتن است *سرگرم علی بود وسط میدون جنگ ..یهو دید صدای زن میاد. برگشت دید زینبه باصدایی بلند گفت: وَلَدی وَلَدی پاشو عمه ا ت داره میاد نامحرما نبینند ..حسین! چقدر نگران نامحرما بودی.. صبح یازدهم نامحرما خواهرتو دوره کردن. رَجّاله ها ...آه ..* با سپر می‌زدند زینب را تا سحر می‌زدند زینب را «آه علی اکبرم آه علی اکبرم» داغیست، که بزرگترین داغ عالم است آن داغ را رواست که داغ جوان شمرد داغت بزرگ بوده که باید برای من این داغ را به وسعت هفت آسمان شمرد زخم سنان و خنجر و شمشیر و سنگ و تیر صد گونه زخم روی تنت می شود شمرد تعداد قطعه های تنت را به روی خاک باور نمی کنم بشود با زبان شمرد بالا سرت خمیده شدم مثل مادرم باید دگر مرا پدری قد کمان شمرد یادآورِ مدینه شدی دیدمت ز دور گویا غلاف تیغ به بازوت می زنند خون سرِتو دیدِ تو را کور کرده است در آن میانه چنگ به گیسوت می زنند فهمیده اند که نوهٔ مادرِ منی بیهوده نیست ضربه به پهلوت می زنند بالا سر تو که جسارت به من کنند این کوفیان چقدر کف و سوت می زنند *از امروز صداها گرفت ..آب نبود خیمه ی رباب شلوغ ..سهم آب رو برای رباب بردند ..همه تشنه بودند..حسین... * .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── *براهمین بود نجمه هی میگفت به خانم ببین چقدر شبیه حسن شده..یعنی میاد دوباره خانم.. میگفت میاد نجمه..* دل میبرد از خیمه و دل میدرد از خصم فرزند علی چند هنر داشته باشد باید که کرمخانه بسازنند برایش باید که چنین خانه دو، در داشته باشد حق بود بسازند ضریحش حسنی بود اما حرمی کاش پدر داشته باشد تصمیم حسین است هرآنچه حسنش گفت در نامه اش ازروضه ی کوچه حسنش گفت انگار خودت حلقه ی ماتم شده ای تو دورت چه شلوغ است چرا کم شده ای تو یکریز پر از روضه ی بازی پسرِ من مانند علی مثل محرّم شده ای تو رفتی و نگفتی به من سوخته بابا رفتی و نگفتی که چرا خم شده ای تو بستم به سرت شال خودم را که نریزی ایکاش نبینن معمم شده ای تو من هیچ، توفکر جگرنجمه نکردی؟؟ اینقدر پر از زخم مجسم شده ای تو گفت: قاسمم بایدکه تورا بِکَّنم از خاک *علی اکبر رو برداشت مَردم علی اکبر رو برداشت اما قاسم رو نه* باید که تو را بکنم ازخاک عزیزم درخون وشن وتیر چه محکم شده ای تو صد سنگ چه کردند که آن خنده عوض شد صد نعل چه کردند که درهم شده ای تو خون ریزد از هر طرف پیروهن تو خون میزند از،هر طرف پیروهنت وای بدجور پر از چشمه ی زمزم شده ای تو امید من اینست که نجمه نشناسد چه سرت آمده مبهم شده ای تو *مگه میشه آدم نصف روز بچه برادرشو نشناسه..* گفتن یتیمی سرِگیسوت کشیدن تا من برسم نیزه به پهلوت کشیدن «آخ حسین.صل الله علیک یااباعبدالله» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•چقدر نیزه بلند است... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── رها کنید دگر صحبت مداوا را فراق اگر نکشد وصل میکشد ما را تمام عمر تو ما را نظاره کردی و ما ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را شراره های دلم اشک شد ز دیده چکید ببین چگونه به آتش کشیده دریا را *روضه این شش ماهه به جگر این آقا خورد یه بار منت کشید...* آقا!جنون کشیده به جایی مرا که نشناسم طریق کعبه و بت خانه و کلیسا را نسیم صبح ز راهی که آمدی برگرد ببر سلام ز من آن عزیز زهرا را *از این شب برای آقا صدقه کنار بزارید از امشب آب رو بستن.روضه خون های قدیمی شب هفتم به بعد به مردم میگفتن از امشب تا عاشورا آب فقط برای رفع عطش بخور..سیر آب نخور ..بچه ها سهم شونو میاوردن برای رباب..* چقدر نیزه بلند است نیفتی پسرم چنگِ این حرمله ی پست نیفتی پسرم هر طرف رفت سرت دست به آن سو بردم نیزه دار تو بود مست نیفتی پسرم * آدم مست حالش روبه راه نیست چند تا از این مستها خوردن به آل الله.یکیشون به رباب خورد یکی به زینب خورد....مست بود...دهان آدم مست چاک و بست نداره دشنام میداد..* پسرم در سفر شانه به شانه شده ای با عباس به تو حالا نرسد دست نیفتی پسرم *گفت علی جان...* *قاسم گفت عمو یعنی اینقدر جلو میان که علی اصغرم هم میبرن؟گفت کجایی قاسم اینا میان تا خیمه زنها معجرها رو از رو سرا میبرن...* کاش با روسری غارتی من قدری روی نی دور تو میبست نیفتی پسرم بیشتر جای خودت را سر نی محکم کن سفر شام به پیش است نیفتی پسرم *رباب نگران علی نبود گفت یه مو از سر خودت کم نشه..بچه رو‌خاک‌کردن..جنگ تمام شد..غروب بود...قافله ها سرهایی رو که گیر آورده بودن مراقب بودن کسی ندزده جایزه میدادن.یه قافله سر گیرش نیومدیه حرومی اومد گفت: به من پول بدین کمکتون میکنم سر گیر بیارین پولش دادن بگو چکار کنیم گفت دیدم...علی رو که زدین حسین رفت پشت خیمه ها...یکی گفت فهمیدم لشکرو برداشت ...نیزه ها رو کنار میزدن.دم خیمه ها رسیدن...عمه شما اومد دم در گفت مگه جنگ تموم نشده.چرا تمومش نمیکنید همه مونو کشتین ..از زینب رد شدن گفت رباب ببرین فهمید.رفتن پشت خیمه ها نیزه ها رو تو خاک میزدن یه نیزه خونی اومد بیرون....حرومی خاک و میکندی خاک و نکند بانیزه آورد بیرون..رباب افتاد ...سکینه افتاد...رقیه افتاد...* شب و روزا بی تو سر نمیشه.. بدتر از این میشه بهتر نمیشه... دلمو به گهواره اش خوش نکنید اینا واسم علی اصغر نمیشه حرمله وصله ی جونمو گرفت عصای قدِّ کمونمو گرفت آخه من چندتا دیگه پسر دارم حرمله یکی یدونه امو و گرفت *حاجت دارا ،گره سخت دارا،مراجع میگن ماهر وقت گره کور به کارمون میفته میریم دامن شش ماهه رو میگیریم..* این یه بند خودتو نشون بده اشک ابر تو مگه یادم میره قتل صبر تو مگه یادم میره کفن و دفن تو اگه یادم بره نبش قبر تو مگه یادم میره راستی خندون شدنت مبارک مرد میدون شدنت مبارک گریه کردی و همه کل کشیدن رجز خون شدنت مبارک *شب شد همه رو خوابوندن.عمه جان سادات گفت: برم گودال ببینم چه بلایی سرش آوردن .رقیه هم خوابوند.یخورده هم از بچه ها دور شد. صدا جیغ یه نفر همه رو بیدار کرد.برگشت گفت کی داد زد بچه ها بیدار شدن؟ گفتن خانم ربابه...اومد بالاسر رباب عوض اینکه کمکم کنی ...همه بچه ها بیدار شدن..گفت: خانم خودت گفتی آب بخور.غروب آب خوردم الان شیر دارم....یاد لبهای تشنه علی اصغر افتادم... لبهاش ترکیده بود....حسین...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج ●━━━━━━─────── *سیدا عمه اتون به این حرامی ها رو زد اگه یه زن الان تو این خیابون بیاد به یه مردی رو بزنه غیرت ما بر نمیداره.سادات عمه تون رو زد روش نگرفت.از بالای تل غلت خورد.چادر گرفت از زیر پاش غلت زنان اومد، با صورت اومد....اومد دم گودال گفت عمر سعد بگو بس کنه ..تو ما رو میشناسی بگو نزننش.روشو کرد اونور گفت به شمر رو میزنم...شمر! چکمه تو درآر....روش راه نرو....گوش کرد."و شمرٌ جالسٌ" راه نرفت.نشست دو زانو علی صدرک، شکست.نفسش خس خس افتاد.امام زمان برا شما روضه میخونم.... ان شاءالله دروغ باشه. فشار میداد زانوشو. گفت: اگه همین الان پاشی ازت میگذرم. گفت: یه قطره آب...گفت: مگه بابات ساقی کوثر نیست.بگو بابات بهت آب بده.تا حالا دست و پا زدن دیدین؟دست و پا میزد. مقتل نوشته:شمرو خسته کرد آروم بگیر خنجرش کند بود.نمیبرید....* خانم فرمودن: ما دیگه مرد نداریم امان بدین.امان ندادن رجاله ها دنبالش کردن از دستشون فرار میکرد.اومد دم گودال گفت: برین به داداشم میگم برید.حرومی میخندید. میگفت صداش کن اگه جوابتو داد...فرار میکرد از دست رجاله ها...* «ای وای حسین ای وای حسین» پر زخم و تاول همه تنت خودتو اینقدر رو خاکها نکشون با سر و وضعی که داری لااقل پای مادر و به اینجا نکشون یادت که آروم آروم موهاتو شونه میزدم یه دونه کم نشه ببینید وحشی چطور با پنجه هاش هی موهاتو میگیره هی میکشه زیر این بارون تیر و نیزه ها ذکر لبهای تو یارب یارب تو ولی رحمتی ولی اونا شکماشون از حروم لبالبه سر کشتنت چه دعوایی شده خولی گفت اینکه دیگه جر نداره هر کسی یه گوشه کارو بگیره کاشکی ذبح سرو شمر بر نداره تا دیدن خنجرشو تیز میکنه از رو تل تا ته گودال دویدم اومدم بگم که شمر تو رو خدا گفت دیر اومدی سرش رو بریدم قطعه قطعه تر از این مگه میشه شب دیگه شرتونو کم کنید السلام یا ملائک مقیم پیکر برادرم رو جمع کنید *دست راست بیاد بالا مدد با ابی عبدالله ... حسین....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•با گریه دستم را... علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج حیدر خمسه ●━━━━━━─────── با گریه دستم را به ساغر می رسانی ایام هجران را به آخر می رسانی بیزارم از آن سفره که دورش نباشی رزق مرا در روضه بهتر می رسانی وقتی که خانه خانه ی جد تو باشد شخصاً گدا را تا دم در می رسانی امروز که داغ همه داغ حسین است تسلیت ما را به مادر می رسانی وقتی که روضه روضهٔ گودال باشد خود را به سختی تا دم منبر رسانی آقای ما هم تشته بود و هم گرسنه ما را به روی زخم خنجر می رسانی ساعت حوالی سه شمر آمد مقتل نبض زمان را پای خنجر می رسانی ده اسب اعضای تنش را برده بودن گوشت از استخوان جدا شده بود *اسب میخواست نعل با سمش چفت بشه محکم میکوبید .نه که رو بدن حسین باشه ها میخواست این چفت بشه..* ده اسب اعضای تنش را برده بودن مارا به یک نه به چند پیکر می رسانی بالای نیزه بود و زینب داد میزد تو مطمئناً پاره معجر می رسانی *ما چرا توی این روضه ها نمیمیریم؟بابا رباب هشت ماه دوام آورد.زینب یک سال نیم دوام آورد چرا ما نمیمیریم؟!* با خدا در حرمت از چه نیایش نکنم چقدر حرف تلمبار شده روی دلم *هی دست میزد روی چونه اش میگفت سرتو بیار بالا بذار ببینمت هی سر برادر میاورد بالا میگفت به من نگاه کن..* تو بگو میشود از چشم تو خواهش نکنم حرفهایی زده مادر که بهم ریخته ام میشود موی تو را باز نوازش بکنم وقتی که شود معجر من دست به دست التماس دو سه تا قلدر سرکش نکنم تو به من دل بده تا این همه منت نکشم بغلم کن که در این معرکه حسرت نکشم *دستاشو وا کرد گفت بغلم کن.خودت میدونی فردا این موقع من دارم چیکار میکنم بغلم کن...* من اگر رو به برادر نکنم پس چه کنم پیش تو چارهٔ معجر نکنم پس چه کنم نور چشمم شب آخر چه بهم ریخته ای دیده بر غربت تو تر نکنم پس چه کنم تا که خود پیش منی محرم من کاری کن چاره ی بردن زیور نکنم پس چه کنم خواهری فلسفه اش خرج برادر شدن است کار من کرب و بلا نائب مادر شدن است *یهو گفت بیا گلوتو ببینم..زخمی نبود یکم چروک شده بود.تشنگی پوستو جمع میکنه تا حالا شده بگی آقا کاش نمیبوسیدی با همون یه دونه کار تموم میشدجای بوسه نمیبرید....* چه کنم تا در ازای ری و گندم نروی چه کنم تا که تو زیر لگد و سم نروی چه کنم نیزه و شمشیر به جسمت نخورد چه کنم دست به دست همه مردم نشوی سنگها مال منو پیکر من تا که دهی تک و تنها وسط سیل تهاجم نروی من خودم یک تنه دنبال سرت می آیم که تو در گودی گودال تلاطم نخوری حنجر تو ببُرد حنجر من میسوزد. خیمه آتش که بگیرد پر من میسوزد. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج ●━━━━━━─────── *سیدا عمه اتون به این حرامی ها رو زد اگه یه زن الان تو این خیابون بیاد به یه مردی رو بزنه غیرت ما بر نمیداره.سادات عمه تون رو زد روش نگرفت.از بالای تل غلت خورد.چادر گرفت از زیر پاش غلت زنان اومد، با صورت اومد....اومد دم گودال گفت عمر سعد بگو بس کنه ..تو ما رو میشناسی بگو نزننش.روشو کرد اونور گفت به شمر رو میزنم...شمر! چکمه تو درآر....روش راه نرو....گوش کرد."و شمرٌ جالسٌ" راه نرفت.نشست دو زانو علی صدرک، شکست.نفسش خس خس افتاد.امام زمان برا شما روضه میخونم.... ان شاءالله دروغ باشه. فشار میداد زانوشو. گفت: اگه همین الان پاشی ازت میگذرم. گفت: یه قطره آب...گفت: مگه بابات ساقی کوثر نیست.بگو بابات بهت آب بده.تا حالا دست و پا زدن دیدین؟دست و پا میزد. مقتل نوشته:شمرو خسته کرد آروم بگیر خنجرش کند بود.نمیبرید....* خانم فرمودن: ما دیگه مرد نداریم امان بدین.امان ندادن رجاله ها دنبالش کردن از دستشون فرار میکرد.اومد دم گودال گفت: برین به داداشم میگم برید.حرومی میخندید. میگفت صداش کن اگه جوابتو داد...فرار میکرد از دست رجاله ها...* «ای وای حسین ای وای حسین» پر زخم و تاول همه تنت خودتو اینقدر رو خاکها نکشون با سر و وضعی که داری لااقل پای مادر و به اینجا نکشون یادت که آروم آروم موهاتو شونه میزدم یه دونه کم نشه ببینید وحشی چطور با پنجه هاش هی موهاتو میگیره هی میکشه زیر این بارون تیر و نیزه ها ذکر لبهای تو یارب یارب تو ولی رحمتی ولی اونا شکماشون از حروم لبالبه سر کشتنت چه دعوایی شده خولی گفت اینکه دیگه جر نداره هر کسی یه گوشه کارو بگیره کاشکی ذبح سرو شمر بر نداره تا دیدن خنجرشو تیز میکنه از رو تل تا ته گودال دویدم اومدم بگم که شمر تو رو خدا گفت دیر اومدی سرش رو بریدم قطعه قطعه تر از این مگه میشه شب دیگه شرتونو کم کنید السلام یا ملائک مقیم پیکر برادرم رو جمع کنید *دست راست بیاد بالا مدد با ابی عبدالله ... حسین....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
مداح 👌😭 یارالی یعنی: همه جایِ بدنت زخمی بود ذره ذره ی تنت زخمی بود حتی کُنجِ دهنت زخمی بود   آخرش کار رو به شمر مُحوَّل کردن یامظلوم،یامظلوم   تو رو با خنجرِ کُند مُعطَّل کردن یامظلوم،یامظلوم   یارالی یعنی: نیزه رو نیزه زدن نامردا همه با هم اومدن نامردا همه با لگد زدن نامردا   به تو پیشِ مادرت جسارت کردن یامظلوم،یامظلوم   به تو با ضربه ی پا جسارت کردن یامظلوم،یامظلوم   *نمی دونم از کجا روضه بخونم؟ شبِ عاشوراست…*   داغ یعنی جوانِ رعنایت تشنه لب رویِ خاک جان بدهد نانجیبی میانِ سینه ی او نیزه اش را تکان تکان بدهد     *حسین…”اگه امروز و فردا راه داره صدقه ای برا امام زمان بده، بخدا قلبِ آقا در فشارِ، تو هم امشب نباید ساکت باشی، باید بهم بریزی…..”*   بدونِ آب بریدن حنجرِ او را کشانده اند به گودال مادرِ او را   عصا زدن به او پیرمردها بلکه در آورن نَفَس های آخرِ او را   *بذار روضه بخونم:  هلال میگه اومدم دَمِ گودال، دیدم صدا خس خسِ نفس هاش میاد، سپرم رو آب کردم، اومدم گودال، دید شمر داره بیرون میاد، سر تا پاش خونیِ، کجا میری هلال؟ آب می برم براش، یه لبخندِ بدی زد، گفت: دیر اومدی، الان سیرابش کردم، گفتم: تو که کارِ خودت رو کردی، چرا دست و پات میلرزه، گفت: هلال! داشتم می بریدم، صدایِ ناله ی زنی رو شنیدم، داد میزد: ” بُنَیَّ! قَتَلُوکَ،ذَبَحُوکَ وَ مِنْ الْمَاءِ مَنَعُوک‏”….عرضم تمام، شبِ آخرِ، مُزدم رو بگیرم…*   هر کی هرچی شد، داره می بَره یکی داره پیرُهَنِ پاره می بَره   زینب میگه: وای، از دلِ رباب زیرِ عباش، حرمله گهواره می بَره   مادرت بمیره، نبینه انگشتر نداری خودم رو رسوندم، کسی نگه مادر نداری   آه!غریبِ مادر حسین   دیر اومد زینب، تا به پیشِ تو افتاده بود تو پنجه های شمر، ریشِ تو   کارِ دنیارو، می بینی داداش باید ببوسم رگ هایِ ریش ریشِ تو   گفتم که بلند شو از رو سینه اش جواب نداد خدا خدا کردم، رقیه از خیمه در نیاد   *اگه یه دونه از شما نگران باشید که زن و بچه هاتون حال و اوضاعشون خوب نیست، درنگ نمی کنی،بدو میری میگی به زن و بچه ام برسم…شمرِ نانجیب داشت کارش رو می کرد، اباعبدالله حواسش به خیمه ها بود، زیر چشمی خیمه ها رو نگاه می کرد، یهو داد زد: نیا…مگه نگفتم: نیا…با سپر میزدن زینب را….*   نگرانی کشتنت عزیزِ دلم نگرانی که حال ِ خوبی نیست   پیش چشمانِ داغ دیده ی تان موقعِ رقص و پایِ کوبی نیست   * همه ی مجلس، دستات، رو به آسمان، صدات حرم برسه: حسین…..*