eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
389 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋 شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید تو آن عشقی که عاشق پای تو ذلت نخواهد دید به شوق پادوییِ روضه،جمع نوکران جمع است محرم هیچ‌کس ما را پی حاجت نخواهد دید همان خادم که کفش سینه‌زن را جفت می‌کرده شبی که جفت شد بند کفن، زحمت نخواهد دید خدایا! شاکرم از این حسینی که به من دادی گمانم جز مُحِبَّش، بنده‌ای رحمت نخواهد دید بسوزد دخل دُکّانی که خرج روضه‌هایت نیست بدون نذرِ هیئت کاسبی برکت نخواهد دید فقط تو بین جُون و اکبرت فرقی نمی‌بینی کسی فرزند را هم شانه‌ی رعیت نخواهد دید اگر دست گدا ظرف غذا دیدی..، حسن داده کسی ما را سر این سفره بی‌دعوت نخواهد دید به جز روزی که بین دسته‌ها زیر عَلَم رفتم پدر دیگر مرا این‌قدر با‌هیبت نخواهد دید لباس مشکی ما دستبافِ زینب‌ کبراست جهان اینگونه بانویی پُر از شوکت نخواهد دید هزاران بار کج رفتم..،ولی زهرا برم گرداند پسر از مادر خود لطفِ با مِنَّت نخواهد دید حصیر کهنه تا دور تنت پیچید..، ارزش یافت کسی در آستانت شِیِٔ کم‌ قیمت نخواهد دید پس از آنکه تو را کشتند در اوج شلوغی‌ها دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 منو آزادم نکن آقا حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گفت: آقا به منم اجازه میدین؟! گفت:« تو آزادی، تو خیلی وقته در خونه‌ی ما نوکری می‌کنی؛ آزادت میکنم برو. اینجا که می‌بینی معرکه‌ست خون و خو‌ن‌ریزیه، تو برو برس به کارت». آزادی... گفت: آقاجان یه عمری در خونه‌ت نوکری کردم، کفشات و جفت کردم؛ هرکاری گفتی انجام دادم.میدونم به دردتم نخوردم و نمی‌خورم ما رو نگه‌مون داشتی حالا به روم نمی‌خواد بیاری. هم سیاهم هم بو میدم اصلا، اصحاب و می‌بینی اینا همشون یار تو بودند؛ من کجا اونا کجا ولی منو آزادم نکن آقا. گفت: «اگه میخوای بری برو». انقدر خوشحال شد که لباسش و درآورد و شروع کرد به رجز خوندن امیری حسین و نِعمَ الامیر" اومد وسط معرکه. برهنه شد گفت: «هرچه قدر میخواید بزنید، بزنید. اومدم یه چند دقیقه از گرفتن جون این آقا وقت بگیرم، چند دقیقه دیرتر این آقا رو بکشید. من این آقا رو میشناسم سالهاست براش نوکری کردم، نکشید این آقا رو.» فلذا همچین که زمین افتاد آقا رو هم صدا نکرد، خودش و واقعا نوکر می‌دونست. می‌گفت من کجا اون اربابه؛ ولی ابی عبدالله همچین که از دور دید جُون زمین خورد، سریع اومد سرش و بغل گرفت. رمقی نداشت آروم آروم این چشا رو باز کرد، به آقا. سرش و از دامن ابی عبدالله گذاشت رو خاک. آقا سر من کجا دامن عزیز فاطمه کجا؟! کاری که ابی عبدالله با علی‌اکبرش کرده، روایت میگه همچین که جُون سرش و رو خاک گذاشت ابی عبدالله صورتش و آورد گذاشت به صورت جُون؛ صورت به صورت غلامش گذاشت. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 به خاطر رقیه پاشو فقط اباالفضل (ع) (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حصیر کهنه تا دور تنت پیچید..، ارزش یافت کسی در آستانت شِیِٔ کم‌ قیمت نخواهد دید پس از آنکه تو را کشتند در اوج شلوغی‌ها دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید به خاطر رقیه، پاشو فقط اباالفضل رو پیشونیت نوشتم، با معرفت اباالفضل تیر اومده به سمتت، از هر جهت اباالفضل ای تشنه لب نمونده، چیزی ازت اباالفضل، با معرفت ابالفضل ای سقا که زُل زدی به آب ای باب الحوائجِ رباب با غیرت چی شنیدی الآن؟! جون میدی با غصه‌ی طناب نبودی چی شنیدم، رو زخم دل نمک شد بمیرم و نبینم، سهمِ حرم کتک شد یه تیر اومد به مشک خورد، قلبم ترک ترک شد حلال کن آب که ریخت، یه ذره پام خنک شد می‌بینی شدم جون به لب و افتادم چه نامرتب و اینجوری اگه بریم حرم می‌شکونم غرورِ زینب و از خونِ من مهمتر، حفظ غرورِ زینب تا قتلگاه خودت باش، سنگِ صبور زینب منتظرن تموم شه، تمام زور زینب بزم شراب کجا و، شأن حضور زینب بازار و محله‌ی یهود کاش می‌شد برن مدینه زود می‌فرستی زنا کجا برن برگردن با صورتِ کبود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 یا سیدی سینه‌م به تنگ اومده داداش (ع) (ع) (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اومد پیش داداش به من اجازه میدی برم میدون؟! انقدر ابی عبدالله گریه کرد که این اشکا رو محاسن شریفش اومد جاری شد، یعنی تمام صورت حسین خیس اشک شد. اینجوری فرمود:« تو نشان لشکر من هستی، تو علمدار لشکر من هستی. بری لشکرم پاشیده میشه، خونه خراب میشم. زهرا جان علی و خونه خراب نکن. جونم فدات آقا جان هنوز ابی عبدالله و صدا میزنه:« یا سیدی! سینه‌م به تنگ اومده داداش، دنیا برام تنگ شده، به من اجازه بده». ابی عبدالله اینجوری جوابش و داد؛ دید بدجور عباس سینه‌ش به تنگ اومده داره خواهش می‌کنه. اینجوری فرمود:« نمی‌خوام برای جنگیدن بری؛ حالا که می‌خوای بری میدان برو برای بچه‌هام یکم آب بیار». اومد وسط لشکر موعظه کرد لشکر و، همه دارن هو می‌کنند. جوابی نگرفت برگشت پیش ابی عبدالله. همچین که برگشت، اومد به امام اطلاع داد که من رفتم موعظه کردم، هیچ فایده‌ای نداره. همینجور که داشت حرف میزد، دید صدای بچه‌ها توو خیمه‌ها بلنده؛ «العطش، العطش». سوار بر مرکب شد یه نیزه و یه مشکی برداشت، به سوی نهر فرات. چهار هزار تیرانداز دور عباس و گرفتند؛ هشتاد نفرشون و به درک واصل کرد. همچین که از مرکب پیاده شد مشتی از آب برداشت، به یاد تشنگی حسین و بچه‌های حسین افتاد. آب و رو آب ریخت، به خدا قسم تا اربابم تشنه باشه آب نمی‌خورم. بعد شروع کرد حدیث نفس بخونه... مشک و پر آب کرد، مشک و به دست راست گرفت، همه نگاهش به سمت خیمه‌هاست. راهش و بستند؛ از همه طرف دورش حلقه زدند. شروع کرد دوباره رجز بخونه، از پشت نخلا یه نفر بیرون اومد؛ یه ضربه‌ای به دست راست عباس زد جوری که دست راست عباس قطع شد. اصلا اعتنایی نکرد که دست راستش قطع شده مشک و به دست چپ داد. همه‌ی همتش اینه آب و به بچه‌های حسین برسونه، دست چپشم قطع کردند؛ مشک و به دندان گرفت. اسب و داره می‌تازونه مشکم به دندانشه یه جوری میخواد آب و به خیمه‌ها برسونه. دیگه از هر طرف دورش و حلقه زدند؛ تیراندازها مثل بارون دارن تیر میزنند، انقدر تیر زدن همینجور که عباس این مشک و به دندان گرفته یه تیری به مشک عباس خورد. این آبا داره رو زمین میریزه یه تیری دیگه پرتاب شد؛ به سینه‌ی عباس خورد یه تیر دیگه به چشمش زدند. اینقدر بدنش تیر خورده بدنش مثل خارپشت شد... بدنش پر تیره، رو زمین افتاده. تیر توو چشم فرو رفته دستی به بدن نداره چنان از بالای مرکب زمین خورد... کار به جایی رسید ریختن سر عباس. دیگه پاهاشم قطع کردند، یهو صدای عباس بلند شد، ابی عبدالله صدای عباس و شنید مثل باز شکاری اومد بالا سر عباسش. اما چه جوری اومد؟! نگاه کرد دید دستاش و بریدن پیشانیش و شکستند، چشماش و با تیر دریدن... نشست کنار بدن عباسش همچین که دید حسین اومده گفت:« داداش اول این خونا رو از جلو چشام پاک کن بزار یه بار دیگه جمال قشنگت و ببینم». همچین که این خونا رو پاک کرد دید از گوشه‌های چشم عباسش یه اشک جاریه، صدا زد:« عباسم تو چرا داری گریه می‌کنی»؟! من باید گریه کنم برادری مثل تو رو از دست دادم. صدا زد:« حسین جان! الان تو سرم و بغل گرفتی، سرم رو پاهای توئه، دارم چند ساعت دیگه رو می‌بینم والشمر جالس... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 سقای دشت کربلا اباالفضل (ع) حاج سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل «اباالفضل، اباالفضل اباالفضل، اباالفضل» ام البنین در کربلا نبودی٬ واویلا بر فرق عباست زدند عمودی٬ واویلا «اباالفضل، اباالفضل اباالفضل، اباالفضل» قد حسین ابن علی تا شده٬ واویلا پای عدو به خیمه‌ها واشده٬ واویلا «اباالفضل، اباالفضل اباالفضل، اباالفضل» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 دستی برات نمونده تا دستت و بگیرم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دستی برات نمونده، تا دستت و بگیرم پشت و پناه من ای، سردار بی‌نظیرم عباس چشاتو واکن، پاشو دارم می میرم «چه کنم با رنگِ پریده چه کنم با قدِ خمیده چه کنم با مشکِ دریده و دستِ بریده» باور نمی‌کنم این، پیکر که رو زمینه این جسم قطعه قطعه، ماه ام البنینه خوبه که زینبم نیس، وضع تو رو ببینه چه کنم با ماه مدینه چه کنم با داغِ رو سینه چه کنم با حالِ رباب و اشکِ سکینه «چه کنم با رنگِ پریده چه کنم با قدِ خمیده چه کنم با مشکِ دریده و دستِ بریده» مبهم شدی عزیزم، این شبیه رازه با هر نفس میاد از، چشم تو خون تازه واسه رسوندنت تا خیمه عبا نیازه چه کنم تیرِ توو چشما چه کنم با گریه‌ی زهرا چه کنم با اشکِ رقیه و غربتِ زنها «چه کنم با رنگِ پریده چه کنم با قدِ خمیده چه کنم با مشکِ دریده و دستِ بریده» بعد از تو ای علمدار، خیلی سرم شلوغه دور و برت شلوغه، دور و برم شلوغه می‌بینی غیرت الله، دورِ حرم شلوغه چه کنم با غربتِ خیمه چه کنم با حرمت خیمه چه کنم با سیلیِ دشمن و غارتِ خیمه «چه کنم با رنگِ پریده چه کنم با قدِ خمیده چه کنم با مشکِ دریده و دستِ بریده» *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
4_5913488471246246732.mp3
16.66M
شاعر: وحید محمدی
. 📋 هرکس به راه مولا بر دوش عَلَم بگیرد حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هرکس به راه مولا، بر دوش عَلَم بگیرد تا حشر جاودان است، حتی اگر بمیرد چه سرها بر نِی در سوز و گداز که این پرچم باشد در اهتزاز چه خون‌ها که جاری شد بر زمین که اسم مولا باشد در فراز قسم به دستان بریده‌ی علمداران به خون پاک و به وفاداری سرداران که تشنه‌ی غیرتم آسمان بزن باران ای جان «اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني» فرمانده‌ای که می‌گفت، ما ملت حسینیم با خون به ما نشان داد، در خدمت حسینیم شهادت، غیرت، درس مکتب شهیدِ این میدان جان بر لب سلیمانی بودن در دین ما اباالفضلی ماندن با زینب است مدافعان پر از شور و غیرتِ زینب بریده‌ان ز همه دل به حرمت زینب شکسته پای ستم از صلابت زینب ای جان «اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني» دل میشود در این راه، سرمست با اباالفضل شد دست حاج قاسم، همدست با اباالفضل گره وا کرد این دست از کارِ ما به طوفانِ غم شد غمخوار ما قلم شد دستانش اما عَلَم نیوفتاد از دوشِ سردار ما شجاعت آینه‌ای از شجاعت او بود نگاه دنیا همه محو همت او بود حرم در امنیت اگر ز غیرت او بود ای جان «اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني» *شاعران: و ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. ع برس که باید کفنمو ببندی این اولین شهیده که ، میفته از بلندی برای مردا چه سخته  سر به زیری ولی چشای مسلمت هنوز نخورده تیری خدا به خیر کنه و کسی نیفته از روی زین خدا به خیر کنه و بی دست کسی نیفته زمین خدا به خیر کنه و   دلم خوشه فقط به همین ، ایشالا خیره الهی ، از اینجا آه کشیده نری به حرم ، از علقمه ، خمیده نری بند دوم رمق ندارم آخه نفس بریدم سلام آخرم رو  با   لبای پاره میدم لب تشنه بودم برا من آب آوردن  دلم گرفت همینکه اسمی از شراب آوردن بی سر دعا می کنم روزت رو نیزه ها نشه طی بی سر دعا می کنم‌ اشک تو در نیاد روی نی بی سر دعا می کنم زینب نره به مجلس می ، خدا نیاره الهی ، سرت با سنگ تکون نخوره الهی ، لب تو خیزرون نخوره ..................... داره قرار از  دله عقیله میره ایشالا خیمه هایی که زدی آتیش نگیره ایشالا هیچکس ، غصه ی یار نگیره ایشالا هیچ پای برهنه ای به خار نگیره ایشالا عصر دهم ذبح نکنن برادرمو ایشالا عصر دهم به هم نریزن این حرمو ایشالا عصر دهم نریزن اشک مادرمو‌    عزیز زهرا حرمت ، حرم بمونه تا به ابد تو خیام ، بیدار نشه کسی با لگد ............... بند دوم عباس که اومد،    بهش بگو علمدار برا دل رباب ، یه چند تا مشک ، اضافه بردار کمون به دستی ، یه کمی اون طرف تر نگاشو دوخته به سپیدیه گلوی اصغر  ایشالا عصر دهم عمود خیمه دست نخوره ایشالا عصر دهم کسی سر تو رو نبُره ایشالا عصر دهم شمر نیست اونی که دستِ پره  ، عزیز زینب عزیزم ، دلشوره داره خواهر تو می میرم ، رو نیزه ها بره سر تو ............... . (س) دلم بهم گفت که تو میای به زودی  چه بوسه ها برات فرستادم رو نیزه بودی به کام تلخم یه کم عسل می خواستم دیدم که دخترا بابا دارن ، بغل می خواستم کبوده صورت من از دست زجر که بی ادبه کبوده صورت من نوازشت رو می طلبه  ... کبوده صورت من نبوسیدی منو عجبه ... ای بابا اومدی ، داره تموم میشه نفسام می بینی ، مزارمه خرابه ی شام بند دو دم غروبه گلایه هام به چوبه دیدم با خیزرون یزید روی لبت می کوبه یه شب نبوده که راحتم بزارن شده بابا بخوای ، سر بریده شو بیارن... مردیم و زنده شدیم بستن اسیرا رو با طناب مردیم و زنده شدیم آوردنت  تو بزم شراب مردیم و زنده شدیم اذیت شدیم نه مثل رباب  ... غمام زیاده زدنت، بهونه ،  دخترت رو گرفت زدنت، رباب دوید سرت رو گرفت بند سه تنت رو خاکه ولی سرت رو داری دم تو گرم،  چقد هوای دخترت رو داری خدا به ماها تو رو دوباره داده کم اومدی ولی همین کم از سرم زیاده انگشتر تو که رفت انگشت دستتم بریدن انگشتر تو که رفت گوشواره از گوشم کشیدن انگشتر تو که رفت یه روز خوش چشام ندیدن ...قربون دستت نفسم ، دست توئه اجازه ی من رسیدی ، به تشییع جنازه ی من ............ . میگن که تنهاست ، شده تو خیمه گریون حسین غریب شده بچه فرستاده به میدون دلت گرفته ست ، یه خرده هم خمیدی غصه برات بسه ، تو داغ اکبرو چشیدی بزار برن نبینن اونایی رو که دور منن بزار برن نبینن تو کوچه ها منو می زنن  بزار برن نبینن گوشواره از گوشا می کَنن ، غمات زیادن یکی ام  ، تو کوچه راه مادر و بست یکی زد ، حسن همونجا بود که شکست بند دو زدن یه روضه ست ، نزدنت یه روضه ست بچه های منو بغل گرفتنت یه روضه ست رو سینه ی تو ، مونده یه زخم کاری پسرت اونقده ریز بود  نشد،  تو دست بیاری موندم تو خیمه حسین تا سر به زیر نیای به حرم موندم تو خیمه حسین   من هم شکسته شد کمرم موندم تو خیمه حسین از غصه ی تو با خبرم  ، از زینب فدای ، دله  از من غریب تر تو چیزی نیست، قربونی های خواهر تو ............. . عموی مایی هوای مارو داری نشده تا حالا ،بین ما دوتا ، فرق بزاری زره نداره ؟ ک وچیکه پیکرش نه ؟! چرا قاسم می تونه جنگ کنه ، برادرش نه ! میخوام که تو بغلت از تن جدا بشه سر من میخوام که تو بغلت مثل علی ت شه پیکر من میخوام که تو بغلت سر شه  دمای آخر من تشنه لب، دریای خون کجا و تنت ؟ می دونن ، غریب شدی  زیاد زدنت بند دو رسیدم از راه ، ولی تو‌داری میری من اومدم برات سپر بشم نفس بگیری آب فراتو ، روی لب تو بستن نیزه رو وقتی که تو سینه ی تو بود شکستن نفس نفس می زنی نشسته شمر رو‌ سینه چرا ... نفس نفس می زنی قرآن که جاش نبود زیر پا ... نفس نفس می زنی جز زخم ازت نمونده به جا ... واسه تو ، دستای کوچیکم سپره کاش کسی ، لباس کهنه ت و  نبره .👇
. ............ . ع خواستم بمونی ولی خودت نزاشتی پیش بابات حسن به روم نیار،  زره نداشتی علی زره داشت خرد شده مثل شیشه تو که بدون جوشنی ، ببین تنت چی میشه ولی تو ریز نشدی کشیده تر شده تن تو ولی تو ریز نشدی زحمت نداره بردن تو ولی تو ریز نشدی فرق داره نیزه خوردن تو   عزیز خیمه زدنت ، توام به خون نشسته شدی زدنت  ، یه استخون شکسته شدی ... بند دو ای شاخ شمشاد برات رمق نزاشتن با خون روسرت ،  روی موهات حنا گذاشتن غریت همینه آره همینه تقدیر تو رو با سنگ ازم گرفتنت باباتو با تیر تقدیر نوشته برات خونی بگیرمت به بغل تقدیر نوشته برات رو نی بری به ماه عسل تقدیر نوشته برات شکسته جون بدی به اجل   عزیز خیمه روی خاک ، مثل عسل شده بدنت قربون ، نفس نفس نفس زدنت ............. . تیر منتظر بود ولی چه می دونستی دلت می خواست بگی که تشنمه نمی تونستی قضیه داره که تو رو انتخاب کرد شیش ماهه کشتنو یکی دیگه تو کوچه باب کرد شیش ماهه ای رو زدن روز ولادتش نشده شیش ماهه ای رو زدن گهواره قسمتش نشده شیش ماهه ای رو زدن هیچ جایی صحبتش نشده ... واویلا کشته شد ، محل نداد کسی بهشم بی هوا ، لگد زدن به مادرشم بند دو لبای تشنه ت غصه ی بی حساب خورد تا روی دست گرفتمت چشات به نهر آب خورد کمون داراشون دل مارو سوزوندن تیره بزرگتر از تو رو ، به حلق تو نشوندن اشک خجالت من از خون روی حنجرته اشک خجالت من از حجم کوچیک سرته اشک خجالت من از انتظار مادرته ... واویلا پسرم ، قلب پدر مزار توئه پسرم ، داداشتم کنار توئه بند سه بگو دروغه تو بی خبر نرفتی تا حالا تو بدون مادرت سفر نرفتی برای اینکه نشی بیدار می خونم بقیه ی لالایی مو سر مزار می خونم یه سالتم نشده ازم گرفتنت پسرم یه سالتم نشده سر مزارتن یه حرم یه سالتم نشده چه خاکی ریخته شد به سرم  واویلا پسرم ، آروم بخواب مواظبتم روی نی ، سرت بره مراقبتم ........ . دیدم پر از خون بسته به موی اسبی دیدم داری زمین می ریزی وقتی روی اسبی گرما شدید بود با یه سلام لبات سوخت خدافظی نکرده کشتنت ، دلم برات سوخت زهراییه غم تو دیدن که سد شدی زدنت زهرا ییه غم تو از کوچه رد شدی زدنت  زهرا ییه غم تو روخاک... لگد شدی .... زدنت  واویلا عزیزم ، چند بار صدات زدم ولی ولی تو ، یکبار بابا صدام نزدی ً.......................... تنت به بابا رسیده اربا اربا چیزی برای من نموند از اون جوون رعنا  برات بگم از بدن پاره پاره هر کی میره یه تیکشو تو دست برام میاره جمع شد چه جمع شدنی ! تیکه به تیکه بود جگرم جمع شد چه جمع شدنی! دست خورده شد چقد ثمرم جمع شد چه جمع شدنی !  اینقد که ریز نبودم پسرم   واویلا این علی ، رفت و نموند برای حسین رو زمین ، صد تیکه شد  عصای حسین .......... ✍ . https://eitaa.com/emame3vom/99062
4_5913488471246246734.mp3
12.63M
📋 اسمت و من اول از بابام شنوفتم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اسمت و من اول از بابام شنوفتم اومدم فقط به پای تو بیوفتم من خودم قبول دارم که بدم اما اینکه دوسِت دارم و دروغ نگفتم من آبروت و بردم، به دردِ تو نخوردم ولی تهش ببین اگه برای تو نمردم درسته روو سیاهم، آره پُر از گناهم ولی به دستای رقیه‌ت خودم و سپردم دنیا حرمه، دنیام و نگیر هرچی می‌گیری کرب و بلاهام و نگیر اینجا رو ببین، من غرق شدم باشه دلت اومد اگه دستام و نگیر «آقام حسین، آقام حسین، آقام حسین» مگه داری از منم بی‌دست‌وپاتَر مگه دارم از توهم آقایی بهتر آغوشت برای من همیشه بازه من و بیرونم نمیکنی از این دَر تویی دَوای دردم، منو نکردی طَردم از این که با تو بودم هیچ موقع ضرر نکردم روزِ قیامتم شِه، ازت همین و می‌خوام شمر و شفاعت نکنی دورِ سرت بگردم روزِ واقعه، قبل از سرِ تو خنجرش بریده دستای خواهرت و بین قتلگاه دست و پا زدی کاشکی یکی می‌گرفت جلو مادرت و (دخترت و) «ای وای حسین، ای وای حسین، ای وای حسین» *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. 📋 پاشو دوباره پهوون حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پاشو دوباره پهوون پاشو بازم رجز بخون پاشو ببین که دورمون هلهله برپاست، علقمه غوغاست باور نمی‌کنم به، جسمت شده جسارت دست تو رو بریدن، خوردی زمین با صورت آتیشم زده/ نگاه آخرِ تو زخم رو پیکرِ تو/ شکاف رو سرِ تو بدون تو من/ تا خیمه‌ها نمیرم چه طور آروم بگیرم/ داغ تو کرده پیرم «اباالفضلم اباالفضلم، اباالفضلم اباالفضلم» توو خیمه ولوله بپاست صدا صدای بچه‌هاست همه میگن عمو کجاست دیگه نمیاد، ای داد بیداد اهل حرم با گریه، میگن دوباره برگرد خیمه پناهی بی‌تو، دیگه نداره برگرد بعد تو دشمن/ چشم به حرم می‌دوزه خیمه‌هامون یه روزه/ توو آتیشا می‌سوزه با رفتن تو/ روزای سخت توو راهه زینب بی‌تکیه‌گاهه/ رقیه بی‌پناهه «اباالفضلم اباالفضلم، اباالفضلم اباالفضلم» حالا که وقت رفتنه وقت ازت دل کَندنه سرت رو زانوی منه چشات و وا کن، منو نیگا کنه بالا سرت بگو که، کی قبل من رسیده چه عِطر بوی یاسی، توو علقمه پیچیده اومده مادر/ با پهلوی شکسته با حال زار و خسته/ کنار تو نشسته گفته واسه تو/ از غربت مدینه از زخم روی سینه/ از آتیش و از کینه «اباالفضلم اباالفضلم، اباالفضلم اباالفضلم» *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
4_5913488471246246795.mp3
25.68M
شاعر: روح الله پیدایی
. 📋 می‌خوام بگم از علمی که دست ماست حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می‌خوام بگم از عَلَمی که دست ماست علمی که مالکیتش واسه خداست علمی که یک عمره رو دوش انبیاست تار و پودش از بال و پر فرشته‌هاست این نوره، هرجای دنیا که باشی این علم پیداست از ازل بوده، تا ابد پرچمِ روضه‌ی حسین بالاست این علم عشق و امیدِ حضرت زهراست از زیرِ سایه‌ی عَلم،محاله پا پس بکشم دلتنگِ حرم بشم، روی علم دست می‌کشم «رایَةُ الحسین، رایَةُ الهُدیٰ پرچم حسین، پرچم خدا» این عَلَم و به دست هرکس نمیدن پَرای طاووس و به کَرکَس نمیدن علم‌کشای روضه‌ی امام حسین به دشمنای کربلا دست نمیدن این عَلَم عشقه، جای این علم بوده رو شونه‌ی سقا حرمتش خاصه، این علم به ما رسیده از بزرگترها پرچمای روش و هم دوخته خودِ زهرا زیر علامتِ حسین، سرِ کسی خم نمیشه وقتی زیرِ پرچمی، از عمرت کم نمیشه «رایَةُ الحسین، رایَةُ الهُدیٰ پرچم حسین، پرچم خدا» *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
4_5913488471246246796.mp3
20.7M
شاعر: مرتضی سراوانی
. 📋 پرچمدار اومد حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پرچمدار اومد به نظر که حیدر کرّار اومد یه نفر که نمیشه تکرار اومد اون که زیرِ دستِ حیدر بار اومد چقدر با جگر میره/ با هنر میره دشمن از مقابلش/ داره در میره زمین پیش پاش برخاست/ پرچمش بالاست میرسه سر میزنه/ از چپ و از راست میگه یاعلی/ میره با غضب مجموعه‌ای از/ غیرت و ادب تا جلو میره/ هی قدم قدم دشمنش میره/ هی عقب عقب «ابوفاضل ابوفاضل، ابوفاضل ابوفاضل» نام‌آور عباس اون که رو کعبه میره منبر عباس یه سپاهن با علی‌اکبر عباس یه کلام ختم کلام، حیدر عباس تاکه، قد عَلَم می‌کرد/ قلع و قمع می‌کرد با یه ضربه شر چند/ تا رو کم می‌کرد چقدر، صف‌شکن میزد/ سر و تن میزد ضربه‌هاش و مثل/ امام حسن میزد هم سمت یمین/ هم سمت یسار شد همهمه‌ی/ شد گرد و غبار سردارِِ بنی/ هاشم اومده اخماش و ببین/ تیغش به کنار «ابوفاضل ابوفاضل، ابوفاضل ابوفاضل» *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
4_5913488471246246797.mp3
9.19M
شاعر: علی زمانیان
. 📋 یا ناموس رواق العظمه حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یا ناموسَ رِواقُ العَظمةِ عالمَةٌ غیرَ مُعلمةِ والا مَراتبه کربلا اُمُّ المَصَائِبِ کربلا زینب زینب، عُلیاء مُخَدَّرِه زینب زینب، عرش بوده منزلش زینب زینب، سه‌تا امام بود پاسبانِ محملش سَيِّدَتِی زینب، بابِ حاجتی زینب تو مخزن الاسرارِ امامتی زینب بَقیَّة الله فرموده در گرفتاری: یا أهْلَ الْعالَم عَلَيْكُمْ بِاعَمَّتِي زینب «عمه جان زینب، عمه جان زینب» یا ناموسَ رِواقُ العَظمةِ فاهمة الغَيرة المُفَهِّمَة یا زینبا یا زینبا به خطبه‌خونیت مرحبا زینب زینب مَلَکا ای مَلِکا، زینب زینب، نور شمس و فَلَکا زینب زینب، اِبقای کربلا به تو داره اِتکاء ای نفسا زینب، خطبه‌ی رِسا زینب جمع شده در وجود تو، اهل کِساء زینب قُرَّةَ العَيْنِ مرتضی، شَریکة الارباب فدای القابت عَقيلةُ النِساء زینب «عمه جان زینب، عمه جان زینب» *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 سلام مالک اشتر علی حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام، مالکِ اشترِ علی سلام، یارِ دلاورِ علی لاله‌ی پرپرِ علی یک‌تنه لشکرِ علی می‌گفتی کاری خوبه که فقط خدا ببینه حضرت زهرا ببینه ابی عبدالله ببینه می‌رفتی توو دلِ خطر فقط برای مردم بودی صدای مردم شدی فدای مردم جز فدا شدن توو این مسیر هیچ چیزی بهای تو نبود مردِ خاکریزِ جبهه‌ها پشتِ میز جای تو نبود «ای مردِ خدا، شهیدِ جان فدا» سلام، مردِ شجاعت و وفا سلام، زائرِ خونِ خدا منتخبِ گلوله‌ها مستندِ کربلا پای حرفی که میزدی تا پای جون می‌موندی هرجا که لازم می‌شد خودت رو می‌رسوندی هیچ فرقی واسه تو نداشت فقیر و آقازاده نشستی با افتخار رو سفره‌های ساده حرفِ رهبرت زمین نبود وقتی که تو بودی پای کار خستگی برات معنی نداشت ای مجاهدِ تمام عیار «ای مردِ خدا، شهیدِ جان فدا» *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
4_5913488471246246799.mp3
15.19M
شاعر: حمید رمی
Shahadat Emam Javad 1403 Taheri [Mohjat_Net] (8).mp3
1.03M
راه افتاده عباس راه افتاده چشما سمت جولانگاه افتاده نعش نحس مارق روی خاکا زیر سم اسب شاه افتاده مددی ابوفاضل به تو میگه فاطمه ولدی ابوفاضل مددی ابوفاضل نمیاد شبیه تو احدی ابوفاضل مددی ابوفاضل کسی نیست مقابلت عددی ابوفاضل مددی ابوفاضل پا نمیشه هرکسی رو زدی ابوفاضل استادی ابالفضل درستو پیش علی پس دادی ابالفضل وقتی ضربه میزدی تو صفین علی گفت بابا الحق خوده استعدادی ابالفضل یا ابوفاضل یا ابوفاضل **** سر میریزه از دم سر میریزه شمشیر میزنه پیکر میریزه نعره میزنه تو میدون انگار صدها قلعه ی خیبر میریزه قمری ابوفاضل از تموم پهلوونا سری ابوفاضل قمری ابوفاضل تو دقیقا مثه شیر نری ابوفاضل قمری ابوفاضل یه تنه حریف صدنفری ابوفاضل قمری ابوفاضل بَه بنازم تو چه با جگری ابوفاضل شهزاده ابالفضل با وفاترین یل آزاده ابالفضل تو یه صفینو اداره کردی علی گفت نمیاد رو دستت فرمانده ابالفضل 1403 .