.
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه
#شب_سوم_محرم
#محمدعلی_بیابانی ✍
کنون که داغ تو بر سنگ هم اثر بگذارد
چه مرهمی ز غمت عمه بر جگر بگذارد
برو بهشت که جبریل جای خشت خرابه
برای زیر سرت بالشی ز پر بگذارد
سه سال داری و صد زخم، باید عمهات امشب
برای غسل تنت وقت، بیشتر بگذارد
کجاست فاطمه تا بازوی شکسته ببیند
علی کجاست به دیوار غصه سر بگذارد
منم حسین و تو عباس، پس رواست که عمه
کنار پیکر تو دست بر کمر بگذارد
تن کبود تو را بین قبر مینهم اما
هلال قامت رنجیدهات اگر بگذارد
بمان عزیز دلم قول میدهم نگذارم
دوباره چوب قدم بر لب پدر بگذارد
خودم به پای خودم میروم دوباره به بازار
کفن برات بگیرم سنان اگر بگذارد
.
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه
#آرش_براری
کلام الله هستی که خدا کرده است منقوشت
پدر! از غصه جبرائیل گردیده سیهپوشت
تو آن شمع فروزانی که تا صبح قیامت هم
هجوم هیچطوفانی نخواهدکرد خاموشت
هنوز ای بیکفن یکجانبهکف در لشکرت داری
خودم با این لباسپاره خواهمشد کفنپوشت
به من گفتند دیگر رفتهای و بر نمیگردی
یقین دارم قرار ما نخواهد شد فراموشت
تصور هم نمیکردم تو را اینگونه میبینم
گمان کردم میآیی و میآیم بین آغوشت
کفپایم چه میسوزد کجایی ای عمو جانم؟
کجایی تا مرا قدری بگیری باز بر دوشت؟
.
.
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه
#علی_انسانی
صدجا ز صد خطر تن خردش رهاندهام
تا طفل نیمه جان به خرابه رساندهام
صد بار بهر ماندن او کردهام تلاش
امشب ولی به ماندن این طفل ماندهام
هرشب گرسنه خفت ولی سیر گریه کرد
تا خواب گیردش ز تو بس قصه خواندهام
گر او بهپا نخاست دویدهست خسته است
اینجا اگر رسیده من او را کشاندهام
نگذاشتم به خاک نشیند چو اشک خود
همواره روی دامنم او را نشاندهام
#شب_سوم_محرم
.
.
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
#عبداللهبنحسن علیهالسلام
#مرثیه
#داریوش_جعفری
چون همه صحراییان مجنون شدند
پیش لیلا جملگی در خون شدند
شه روان شد بر منای عاشقی
تا کند بر پا بنای عاشقی
باقی دلداگان پشت سرش
همنوا با نالههای خواهرش
کای عزیز فاطمه! تنها مرو
جانب گرگان در این صحرا مرو
گر چه اینان جمله مدیون تو اند
تیغهاشان تشنهٔ خون تو اند
رفت تا هنگامهای بر پا کند
عهد خود با خون خود امضا کند
تیغ بر کف یوسفبن فاطمه
زد میان گرگها بی واهمه
روز کوفی را شبی خونبار کرد
عدهای را زیر تیغش زار کرد
ناگهان شد رزمگاه کربلا
شاهد امواج طوفان بلا
روی خاک افتاد از روی فرس
نیزهای بگرفت از او راه نفس
تا که قاتل از کمر خنجر کشید
کودکی از دست زینب پر کشید
کرد فریاد ای عمو جانم حسین!
ای همه عالم تو را در زیر دِین
دیده واکن آمده ابن الحسن
تا فدا سازد به راهت جان و تن
شرم دارم زنده باشم بی گلم
ریزم از سر تا به پایت کاکلم
آمدم تا دست در راهت دهم
آمدم تا سر به دامانت نهم
این عجب نبود اگر احساسی ام
شیر نسل حیدرم عباسی ام
کار سقای جوانت میکنم
دست را حائل به جانت میکنم
مقتل من سینهٔ سوزان تو
جان من جانا بلاگردان تو
آخرین سربازت ای مولا منم
آخرین حاجی در این صحرا منم
من شهید سینهٔ ثاراللهم
دیده وا کن ای عمو عبداللم
.
.
#مرثیه
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
حضرت علی اکبر علیه السلام
الهی من فرستادم علی اکبر خود را
به میدان شهادت نو نهال باور خود را
علی آرام جان زینب است وکودکان من
مددکن ای خدا شبه نبی پیغمبر خود را
نظر کردم به قد و قامت سرو بلند او
سرشگ ازدیده جاری شدچودیدم نوبرخودرا
دلم خون شد برای تشنگی وجان شیرنش
نبودم آب تا لب تر کنم من اختر خود را
چودیدم فرق اوبشکسته وافتاده در میدان
بدیدم در نظر محراب وفرق حیدر خود را
نشستم در کنار اکبرم با دیده ی حسرت
به گوش دل شنیدم من صدای مادرخود را
بودکرب وبلا باغ وحسین چون باغبان باشد
درین صحرا ببیند لاله های پرپر خود را
بیا در کربلا از شهر یثرب فاطمه مادر
ببین درخاک وخون غلطان علی اکبرخود را
به حلوایی عنایت کن ای نور دل لیلا
حمایت میکند مولا همیشه چاکر خود را
#محمود_حلوایی ✍
👇👇
.
#مرثیه
#طفلان_حضرت_زینب (س)
#محرم
دید زینب چون حسین بن علی تنها شده
شد بلا گردان ، دوباره یاور مولا شده
گفت آقا من نباشم همدم غمها شوی
خواهرت زینب نمرده تا که تو تنها شوی
ای برادر بهر مظلومیِ تو حیران شدم
با غم تنهایی تو دم به دم گریان شدم
دسته گلهایم همه قربانیِ یک موی تو
دلبر من ، هَستیَم بادا فدای روی تو
این دو گل را یا حسین از عشق تو پرورده ام
هستی خود را همه نذر نگاهت کرده ام
گرد شمعت این دو را پروانه کردم یا حسین
جان نثار و خادم این خانه کردم یا حسین
هر دو گل را ای حسین آورده ام در محضرت
هدیه های من فدای روی ماه اکبرت
دل پریشانم نکن آقا به جان مادرت
می نمایم هر دو را نذر علیِ اصغرت
تا پرستوهای زینب پر زدند در خاک و خون
گفته زیر لب حسین اِنّا اِلیهِ راجعون
خواهرش زینب نمی آید بُرون از خیمه ها
تا نگردد شرمسار مولا از او در کربلا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی✍
#شب_چهارم_محرم
.
.
#حضرت_ابوالفضل علیهالسلام
#مرثیه
#محمدحسین_ملکیان✍
چقدر ریخته هر گوشهوکنار ، غم اینجا
نشسته روی دو زانو امام هر قدم اینجا
ندا رسید کهباز این چهشورشاست در عالم
خبر رسید به آلعلی شده ستم اینجا
درست پای همین نخل راست قامت رعنا
امام بر سر نعشکسی شدهست خم اینجا
همانکه برلب اینرود،شسته از تنخود دست
نخورده یککفدست آب اگرچه دستکم اینجا
سرشهنوزبهاینسمتماندهاینسویمیدان
اگر غلط نکنم خورده بر زمین علم اینجا
نمانده فاصلهای در میان این دو برادر
اگرچه یکحرم آنجا، اگرچه یکحرم اینجا
چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است دوباره
که باز سینه زنان محتشم گرفته دم اینجا
عزای اشرف اولاد آدم است دریغا
همیشه قصهٔ ما ختم میشود به همینجا
اگر که فرشچیان طرح خود کند تن او را
هزار مرتبه بایست بشکند قلم این جا
که بند آمده در وصف بند بند تن او
زبان قاصر ترکیب بند محتشم این جا
«اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
#تاسوعا
#شب_نهم_محرم
.
.
#زبانحال_راهب با #امام_حسین(علیه السلام)
آنقدر کردم به خولی التماس
تا تو را بگرفتم از آن ناسپاس
در عوض دینار و درهم داده ام
هرچه بهرت داده ام کم داده ام
قیمت یک موی تو یک عالم است
جان اگر بخشم در این سودا کم است
گل رخا ! آماج خارت کرده اند؟
وای برمن سنگسارت کرده اند؟
#دیر_راهب
#مرثیه
👇
.
#مرثیه
#شور
#امام_حسین
تو لحظه های آخر،وقتی دارم می میرم
ترسم اینِ که مزدِ نوکریمُ نگیرم
ترسم اینِ دم مرگ،چشم انتظار بشینم
تنها باشم آقاجون،رویِ تو رو نبینم
وصیتی نوشتم،دردِ دلایی داشتم
تموم که شد تو جیبِ پیرهن سیام گذاشتم
سفارشایی کردم، تا که همه بدونن
پیش جنازه ی من روضه هاتُ بخونن
منی که عمری خوندم،آقام کفن نداره
خیلی بَده برا من کسی کفن بیاره
سه روزی پیکرم رو، رها کنید تو آفتاب
رویِ لبم بذارید تربت پاک ارباب
قبر گِرون نمیخوام،فاتحه خون نمیخوام
واسه نشونی داشتن، یه سایبون نمیخوام
فقط بالا مزارم، یه شاخه یاس بکارید
پرچم یا رقیه، بالا سرم بذارید
#گوشواره مظلوم حسین، حسین جان ۴
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
____________
.👇
ظهر تاسوعا 06.mp3
3.06M
.
#حضرت_ابوالفضل علیهالسلام
#واحد
#مرثیه
#یا_مظلوم✍
هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت
رزق و روزی تمام خاندانش را گرفت
خوش بهحال سائلی که سائل عباس شد
خوش بهحال آنکه ازعباس نانش را گرفت
روز محشر دستهایش دستگیری میکند
دستخود را داد دستدوستانش را گرفت
هیچکس اندازهٔ عباس شرمنده نشد
کربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
از خجالت آب شد، آب آور کرب و بلا
عصر تاسوعا اماننامه امانش را گرفت
چشمهایش پاسبانهای بنات خیمه بود
حرمله با تیر، چشم پاسبانش را گرفت
تیرها در پیکرش وقتِزمینخوردن شکست
بسکهخون رفتازتنش آخرتوانش را گرفت
صارَ کَالقُنفُذ... برای تیرها جایی نماند
ناگهان سرنیزهای حجم دهانش را گرفت
قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که بهمشکشخورد جانش را گرفت
از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند
گریههای ناتمامی خواهرانش را گرفت
#شب_نهم_محرم
.
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#مرثیه
#محسن_افشار
یک طرف با ناسزا گفتن خطابم میکنند
با ملامت یک طرف یاران عذابم میکنند
یک طرف نادوستان زخم زبانم میزنند
دشمنان با نیش خند خود کبابم میکنند
یک طرف قوم خوارج با کلامی همچو شمع
این چنین در کوچه و بازار آبم میکنند
جای اینکه «یا مُعِزُّ المُومِنین» نامم دهند
«یا مُذِلُّ المُومِنین» دائم خطابم میکنند
صلح شد جرمم، ببین جایی رسیده کارشان
مشرکی از مشرکان دین حسابم میکنند
در مساجد سالها این واعظان خودفروش
هدیه میگیرند و بدگویی ز بابم میکنند
صاحب بیتالنبیَّم ای مسلمانان! چه سود
میروم داخل شوم، اما جوابم میکنند
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 اگر کشتند چرا...
#شهادت_امام_حسن
.
.
برای یادبود کودکان بی گناه غزه و پدرانی که، اگر مانده باشند، بقصد انتقام از رژیم کودک کش اسرائیل ، بسوی جهاد و شهادت خواهند شتافت
#مرثیه
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
قرار شد برود کار بوتراب کند
فرات را سر بدخواه خود خراب کند
قرار شد برود با لب ترک خورده
هزار حرمله را از خجالت آب کند
امیدوار به این است مادر اصغر
قرار نیست کسی طفل را جواب کند
سه شعبه ای به دوراهی رسیده و باید
میان کودک و باباش انتخاب کند
چه انتخاب که با کشتن پسر ، بابا
برای دادن جان خودش شتاب کند
سه شعبه از گلوی او بزرگتر باشد
کسی بیاید و این غصه را حساب کند
نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند
بدا به حالش اگر شکوه ای رباب کند
.
#شهریار_سنجری ✍
#طوفان_الاقصی
...................
#پ.ن: نشانهای دیگر از عشق و محبت مجاهدان فلسطینی نسبت به اهل بیت
خط آخر دستنوشتهای که همراه رزمنده مقاومت غزه بوده: «به نام خدای خیبر آغاز میکنیم و با شمشیر ذوالفقار میزنیم.»
#فلسطینیها_محب_اهل_بیت_اند
.
.
#مرثیه
#واحد #فاطمیه #حضرت_زهرا
کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند
سندِ تیر به اصغر زدن امضا کردند!
آن قَدَر کرد ستم بعدِ نبی امتِ او
که دو تا قامت محبوبه ی یکتا کردند!
آبِ غسلش نشده خشک، که تر دامن ها
کینه ورزی به عزیزِ شه بطحا کردند
درگرفت آتش و زهرا و پسر در پسِ در
کو زبانی که بگویم چه به زهرا کردند؟!
زده بودند به لب ها همه چون قفلِ سکوت
چاکران، خیره شده حمله به مولا کردند
باغبان بند به گردن، گل و غنچه پرپر!
باغ سرسبزِ نبی را همه یغما کردند
کودکان گه به پدر، گاه به مادر گریان
دستِ خود سوی سما برده،خدایا کردند!
استاد #حاج_علی_انسانی ✍
https://eitaa.com/emame3vom/86713
.
.
#مرثیه
#حضرت_زهرا (س)
فکر کردن به غم و غصه مادر سخت است
خواندن روضه در چند برابر سخت است
از حسین این همه اصرار: حسن حرف بزن
از حسن بغض پی بغض: برادر سخت است
زیر بار غم تو می شکند پشت پدر
زندگی بی سر و بی همسر و سرور سخت است
دل حیدر دل کوه است، دل کوه آری
ولی این داغ برای دل حیدر سخت است
من همان اول بسم الله اشکم جاری است
چقدر زمزمه سوره کوثر سخت است
جواد شیخ الاسلامی
#فاطمیه
#کوچه_بنی_هاشم
https://eitaa.com/emame3vom/86759
.
.
#مرثیه #واحد
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#بستر_بیماری
#وداع
#مثنوی
ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها ص مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ....
در بین بستری و مداوا نمی شوی
بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟
برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام
برخیز ای توسلِ شبزندهداری ام
برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن
با چشم کَم سویات به علی هم نگاه کُن
زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام
من کم محلی از همه ی شهر دیدهام
تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است
جای تمام شهر سلامم کُنی بس است
برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت
آلاله کاشتی وسط باغ بسترت
خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی
این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی!
مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود
ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود
دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر
با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر
حجم غم تو در دل من بی حساب شد
آن بانویِ رشیدهی من آبِ آب شد
ثانیه های رفتن تو تند می شود
دارد نفس نفس زدنت کُند می شود
با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند
آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند
در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت
آن تکّهگوشوارِ تو را مجتبی گرفت
لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من
زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟
مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟
شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟
گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن
زهرا بمان و زینبمان را عروس کن
خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود
خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود
آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد
آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد
لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را
بگذار روبه راه کنم وضع خانه را
من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم
آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم
ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند
جارو نزن..،تمام پرت درد می کند
این آسیا ست گریه نموده به حال تو
دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو
من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم
نانی که پختهای بخدا لب نمی زنم
دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن
این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن
بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد
این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد
باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه
باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه
#بردیا_محمدی✍
#لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمة_الزهرا
https://eitaa.com/emame3vom/86835
.
﷽
#مرثیه #حضرت_زهرا
بسوزیم و بسوزانیم با گریه دو عالم را
که سوزاندند ناموس رسول الله اعظم را
لگد بر شاخه خورد و بار افتاد از درختی که
به زیر سایه اش گیرد از آدم تا به خاتم را
شب تشییع زهرا در سکوت کوچه های شهر
علی میبُرد روی شانه اش عرش معظم را
علی زهرای خود را خاک کرد و زیر لب میگفت
از امشب میکِشم من انتظار ابن ملجم را
به قدری گریه کرد آن شب به بالای سر قبرش
ز قلبش شُست با اشکش خوشی های مجسم را
شتاب دست سنگین را فقط مقداد می فهمد
چِشیده صبح دفن فاطمه سیلیِ محکم را
تمام نخل ها هستند هر شب شاهد اینکه
علی در چاه میریزد تمام درد عالم را
زنش را عده ای نامرد کوبیدند بر دیوار
به که باید بگوید مرد عالم اینچنین غم را
همانکه همسرش را زد به طعنه سر سلامت
و با تسلیت خود زنده کرد آنروزِ ماتم را
شعر از گروه" #یا_مظلوم "
#فاطمیه
https://eitaa.com/emame3vom/86866
.
.
#مرثیه
#زمزمه
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
دم میدم موقع سینه زنیه
روضه ی فاطمه ناگفتنیه
بچه ها بلند بلند گریه کنید
به خدا مادرمون رفتنیه
مرد میدونیم ولی گریه کنیم
همه بی معطلی گریه کنیم
بیشتر از فاطمه این روزا باید
به حال و روز علی گریه کنیم
مردم مدینه اکثرا بدن
دست رد به سینه ی علی زدن
بسکه بُردن علی دیدنی بود
خیلیا برا تماشا اومدن
من خودم فدای اشک چشماتون
خدا پشت و پناه مادراتون
بچه سیدا منو حلال کنین
روضه ناموسی میخونم براتون
اومدن به هر دلیلی بزنن
گل یاسو رنگ نیلی بزنن
فکرشو بکن چهل تا بی حیا
توو کوچه زنت رو سیلی بزنن
تو برو بیا میزد فاطمه رو
خیلی بی هوا میزد فاطمه رو
علی حق داره بمیره به خدا
یه غلام سیاه میزد فاطمه رو
خیلی بی عاطفه هستن به خدا
راهشو توو کوچه بستن به خدا
توی لفافه میگم غیرتیا
بار شیشه شو شکستن به خدا
علیرضا خاکساری✍
.
.
.
.
#حضرت_زینب
#زمزمه
#زمینه
#سبک_سلام_آقا_که_الان_روبروتونم
#سبک_حسین_مولا
اخاالمظلوم ، رسیده لحظه دیدار
بیا امشب ، سرم رو از زمین بردار
دیگه امشب ، هوای پر زدن دارم
روی سینه م ، یه کهنه پیرهن دارم
خزانی شد ، پس از تو گلشن زینب
بیا امشب ، کفن کن بر تن زینب
حسین من حسین من حسین من
..............
یه سال و نیم ، پر از غصه پر از دردم
یه سال و نیم ، با غمهات زندگی کردم
یه سال و نیم ، کارم شد گریه و ناله
خودم اینجام ، ولی قلبم تو گوداله
یه سال و نیم ، رو شونه کوه غم دارم
یه سال و نیم ، دارم زخمات و میشمارم
..............
می یاد یادم ، گلای آل هاشم رو
می یاد یادت ، تن پامال قاسم رو
می یاد یادم ، کنارم لاله و یاس و
می یاد یادت ، رو خاکا دست عباس و
می یاد یادم ، سایه ت بود بر سر زینب
می یاد یادت ، که رفتی از بر زینب
..............
لب تشنه ت ، ببین برده امونم رو
تن زخمیت ، به لب آورده جونم رو
خودم دیدم ، چجور جسم تو غارت شد
خودت دیدی ، که سهم من اسارت شد
خودت دیدی ، چجور از کربلا رفتم
خودت دیدی ، به روی ناقه ها رفتم
..............
خبر داری ، خمیده قامت زینب
خبر داری ، شکسته حرمت زینب
خبر دارم ، سرت کنج تنور رفته
تنت داداش ، زیر سم ستور رفته
خبر داری ، راهم تو بزم می افتاد
خبر دارم ، که رأست از رو نی افتاد
#علی_سلطانی
#وفات_حضرت_زینب
..........................
#مرثیه
#وفات_حضرت_زینب
بسم الله
ای اهل حرم با دل بی تاب،بیایید
باز است در روضه ی ارباب،بیایید
این خانه دگر حضرت مظلومه ندارد
با اشک خروشان و غم ناب بیایید
دنیای حسین است و دل آرام اباالفضل
در مجلس ختمش به صد آداب،بیایید
دلسوخته تر از نفس شهر مدینه
همدرد شوید ای همه،با آه سکینه
هم صحبت آن مادر بی یار و شهیده
یک روز خوش از رسم جهان دیده؟ندیده
یک روز یتیمی و دگر روز اسارت
دیگر چه غمی مانده که زینب نچشیده؟
با این همه غم،باز جوان بود...ولی آه
از کرب و بلا آمد و با رنگ پریده
دلسوخته تر از نفس شهر مدینه
همدرد شوید ای همه با آه سکینه
#مبین_اصفهانی✍
.
.
#امام_زمان
#شهادت_امام_کاظم
با موضوع شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام
#مناجات_انتظار
ای دلشکسته در دل صحرا ،امامنا
عمری اسیر ِ غربت عظمی' ،امامنا
می دانم از گناه من ِ شیعه خسته ای
روز وشب از سیاهی قلبم شکسته ای
بنگر گرفته حال و هوای تمام شهر
تنها ظهور توست امان از بلای دهر
این روزها که از غم شیعه مکدّری
صاحب عزای حضرت موسی بن جعفری
پیش ضریح حضرت معصومه و رضا
برپا نموده ای تو کجا مجلس عزا
یا کاظمین رفته ای و پیش غربتش
جاری شده ست اشک تو بر روی تربتش
می نالی از مصیبت دستان بسته اش
در بین کُند و سلسله،ساق شکسته اش
هر روز و شب شده تن مجروحش آشنا
با ضرب تازیانه ی سندی بی حیا
آخر دوای جدّ تو زهر جفا شده
از شرّ ظلم و کینه ی هارون رها شده
از چه امام ِ رافضی اش خوانده دشمنش
آثار کند و سلسه ها مانده بر تنش
آقا به حقّ کشته ی قَعر ِ سُجون بیا
از بند ظلم،شیعه ی خود را رها نما
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
..................
.
#زبانحال_موسی_بن_جعفر علیه السلام با #امام_زمان عج
امان از ظلم هارون ستم کردار مهدی جان
که از بیداد او خون شد دل اخیار مهدی جان
برو در شهر بغداد و بگو بر سندی شاهک
که بر زندانیش کمتر کند آزار مهدی جان
برای این که راحت جان به جانانش کند تسلیم
غل و زنجیر را از گردنش بردار مهدی جان
ندیده دیده گیتی به عالم روزه داری را
که با سیلی کند جای غذا افطار مهدی جان
#شهادت_امام_کاظم علیه_السلام
#مرثیه #امام_کاظم علیه_السلام
..................
.
به موسی بن جعفر علیه السلام:
تجلی داده ای با هر دعایت روح عرفان را
فضیلت داده القابت تجلیگاه انسان را
تورا باب الحوائج! کاظم آل عبا خواندم
عبا بر سر کشیدی جان ببخشی جسم بی جان را؟
رسول الله را وقتی در آن لحظه پدر خواندی
کشیدی بر فضیلت های هارون خط بطلان را
پر و بال قنوتت را شکنجه داد با زنجیر
ولی نفرین نکردی در دعای خود نگهبان را
تو با این بردباری ها به اصحابت نشان دادی
برای کظم غیظ خود مصادیقی فراوان را
"شترها هم نباید خدمت ظالم کنند"، آری
تو روشن کرده ای با این سخن تکلیف صفوان را
اشداء علی الکفارُ کظم غیظ را با هم
نشان دادی چنین توصیه های ناب قرآن را
اگر چه ماه محبوسی و فی قعر السجون بودی
ولی روشن کند نامت در و دیوار زندان را
#عاطفه_جعفری✍
.
.
#شهادت_امام_کاظم
در دل تاریک زندان مثل شمع روشنم
لحظه لحظه، قطره قطره، آب گردیده تنم
بس که لاغر گشته ام چون می گذارم سر به خاک
خصم پندارد که این من نیستم پیراهنم
در سیه چال بلا با دوست خلوت کرده ام
این نماز، این حال خوش، این اشگ دامن دامنم
هر که زندانی شود باید ملاقاتش روند
این که ممنوع الملاقات است در زندان، منم
قاتل دل سنگ می خندد به اشگ دیده ام
حلقه ی زنجیر می گرید به زخم گردنم
بس که جسمم آب گشته مثل شمع سوخته
محو گشته جای نقش تازیانه بر تنم
روزه دارم، وقت افطار است و گویی قاتلم
کرده با خرمای زهر آلوده قصد کُشتنم
گاه گاه از ساق پای من خون می چکد
بس که پا ساییده گشته بین کند و آهنم
دوستان! از گریه ی من حبس هم آمد به تنگ
با وجود آنکه خندیدم به روی دشمنم
یاد از جسم من و از تخته در می کند
هر که گردد زائر و آید کنار مدفنم
یابن زهرا «میثم» استم با تولاّی شما
گر به دوزخ هم روم از هُرم آتش ایمنم
#استاد_سازگار ✍
................
#سفره_موسی_بن_جعفر
خوب جایی آمدی ، اینجا گره وا می کنند
بر در این خانه هر غم را مداوا می کنند
حرف هایت را نگفته ، چاره سازی می کنند
بچه های فاطمه ، بنده نوازی می کنند
سفره ی موسی بن جعفر ، نان ما را میدهد
چون برات کاظمین و کربلا را می دهد
شهره بر باب الحوائج در میان مردم است
جلوه های نور آقا در خراسان و قم است
هر که آمد می رود با دست پر از خانه اش
جان به آن صحن و سرایی که همه دیوانه اش
احترام هفتمین نور امامت ، لازم است
ثروت ما شیعیان ، حبِ امام کاظم است
می شود با لطف مولا هر دعایی مستجاب
کنج صحن آینه یا کنج صحن انقلاب
#مرتضی_عابدینی ✍
...................
.
نیتی داری اگر سربسته در سر ، نذر کن
در بساطت هرچه شد با خود بیاور ، نذر کن
دست خالی پیش ارباب کرم رفتن خطاست
شاعری؟ باشد ، مداد و چند دفتر نذر کن
می روی مشهد دل از بند زمینی ها بکن
آسمانی باش ، گاهی هم کبوتر نذر کن
هرکجا کارت به مشکل خورد اهل روضه باش
بعد هم یک سفره ی موسی بن جعفر نذر کن
ده برابر ده برابر عشق جبران می کند
بر در این خانه سائل ! ده برابر نذر کن
مادرم را که خدا رحمت کند ، در کاظمین
گفت : مادر ، حاجتی داری؟ بر این در نذر کن
#محسن_ناصحی ۱۴۰۲✍
#مناجات_با_امام_کاظم_علیه_السلام
#شهادت_امام_کاظم علیه_السلام
#مرثیه #امام_کاظم_علیه_السلام
.
مادربزرگم خانهای از جنس باور داشت
آجر به آجر در دلش سوغات قمصر داشت
کنج حیاط کوچکش باغ بزرگی بود
گلدان به گلدان شعرهای روح پرور داشت
از بیت های بوستانش معرفت میریخت
بر شاخهی سبز گلستانش کبوتر داشت
بوی خوش گلهای قالی بس که میپیچید
چون بارگاهی بود که صحنی معطر داشت
حتی به جای پرده، پرچم دلبری میکرد
حتی به جای صندلی، آن خانه منبر داشت
آن خانهای که ابرها همسایهاش بودند
از هر طرف رفتم به سمت آسمان در داشت
از پنجره همدست باران میشدم هر بار
بال خیالم تا بلندای فلک پر داشت
قطعا ملائک استجابت را میآوردند
وقتی قنوت ناودان ها عطر کوثر داشت
مادربزرگ دائم الذکرم سحر تا شام
هر روز ختم چارقل را با سماور داشت
همسایه ها حاجت روای خانه اش بودند
روزی که نذر سفرهی موسی بن جعفر(ع) داشت
صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس میزد
قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت
میگفت آن مردی که دنیایی اسیرش بود
سجادهای در کنج زندانی محقر داشت
با اشکهایش پایه های عرش میلرزید
در سجدهی نیمه شب خود صبح محشر داشت
با یک اشاره خیر و شر را جابجا میکرد
آنقدر که بدکاره دست از کار خود برداشت
هرگز نباید سر به خاک حجره بگذارد
مردی که خاک مقدم او قیمت زر داشت
زنجیرها حتی دخیل دست او بودند
باب الحوائج با همه، لطفی برابر داشت
مادربزرگم گریه کرد و شانه اش لرزید
بغضی شکست و استکان از غم ترک برداشت
مولای مظلوم و غریب شیعیان در بند
ای کاش سلمان داشت و ای کاش قنبر داشت
آن روزهداری که طعام سفره اش غم بود
آن روضهداری که همیشه ذکر مادر داشت
بر شانهی شب پیکر خورشید را بردند
تقدیر روی شانههایش در و گوهر داشت
پای گریز روضه خوان تا کربلا میرفت
میگفت صد رحمت که مولا پیکرش سر داشت
از بوریا و نعل تازه زود رد میشد
از بس که در دل غیرت آل پیمبر داشت
صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس میزد
قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت
گفتم که آن خانه چنان صحنی معطر بود
باید بگویم چون حرم صحنی مطهر داشت
#احمد_ایرانی_نسب
.
.
#ترحیم_خوانی
#زمزمه #مادر
#تدفین_مادر
#سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
داری میری خدا نگهدارت
مسافرم دست علی یارت
دلم شده چند روزه بیمارت
خدا نگهدار
ببین دلم ز غصه صد چاکه
صدای نالمون تا افلاکه
«مادر»خوبمون زیر خاکه
خدا نگهدار
دارم برا تو روضه میخونم
این خونه میشه بی تو زندونم
همیشه چشم برا تو می مونم
خدا نگهدار
تموم باورم خدا حافظ
خدا حافظ مادر ، وعده و دیدار ما به قیامت.
فرزندان داغدا نمیدونم بودین بالا سر مادر یا نه؟
تموم باورم خدا حافظ
یگانه گوهرم خدا حافظ
عزیز مادرم خدا حافظ
خدا حافظ خداحافظ خداحافظ
..........................
#مادر
خسته و آهسته از حس نهانش گفت و رفت
راه را فهمیده بود و از گمانش گفت و رفت
من به قربان صدایش جان مادر گفتنش
تا دم رفتن به ما ، از بذل جانش گفت و رفت
زندگی داد و مرا بر دامن عشقش کشید
این اواخر از دلِ دامن کشانش گفت و رفت
سال ها بر روی چشمانش حریر خنده بود
اشکِ پنهان ، از مرام مهربانش گفت و رفت
فکر می کردم که مادر تا همیشه ماندنیست
اشتباهم را نگاه بی نشانش گفت و رفت
آرزویش در زمین بودم نمی دانم چرا
ناگهان از آرزوی آسمانش گفت و رفت
دست کوتاهم نشد ، تا دامنش گیرم نرو
از دل تنگش برای میزبانش گفت و رفت
..................
#سبک_خدا_مادرم_راکجا_میبرند
#مرثیه #ختم_مادر
بند 1️⃣
به مهر و وفای تو مادر قسم
به صدق و صفای تو مادر قسم
به آن شیره ی جان که دادی به من
به سوز دعای تو مادر قسم
توئی شمع رخشنده ی محفلم
که گرم سخن با تو باشد دلم
بند 2️⃣
به قدر و بهای تو مادر قسم
به لطف و عطای تو مادر قسم
به جنت که فرموده ختم رسول
بود زیر پای تو مادر قسم
به اشکی که آید به سوز و گداز
ز چشمم برای تو مادر قسم
تو در سینه ام صاحب خانه ای
چو گنجی که باشد به ویرانه ای
بند 3️⃣
به جاه و جلال تو مادر قسم
به عز و بقای تو مادر قسم
به شب زنده داری و لالای تو
به آه و نوای تو مادر قسم
به مهر علی کز تو آموختم
به حب و ولای تو مادر قسم
تو بودی چنان گوهر تابناک
که رفتی ز دستم کنون زیر خاک
بند 4️⃣
به صوت صدای تو مادر قسم
به آه رسای تو مادر قسم
به سرچشمه ی فیض دستان تو
به یزدان خدای تو مادر قسم
نگردد فراموش من قدر تو
به سوگ عزای تو مادر قسم
چنین گفت ( طالع ) به آه و فسوس
چو گل قبر مادر ببوی و ببوس
...........
👇