"فلسفه ما بر خلاف فلسفه غرب هنوز امتداد عملی پیدا نکرده است"
#سید_علی_خامنه_ای
◾ لکن آنچه زندگی را اداره میکند، عملاً فقه ما است؛ علّت هم این است که فلسفهی اسلامی در طول زمان امتداد عملی نداشته؛ یعنی این حکمت نظری ما به حکمت عملی امتداد پیدا نکرده؛ در حالی که فلسفههای غربی که از لحاظ نفْسِ فلسفه بودن خیلی کم محتواتر و ضعیفتر از فلسفهی اسلامی هستند، امتداد عملیّاتی دارند؛ یعنی اگر چنانچه شماها مثلاً فرض کنید که فلسفهی کانت یا هگل یا مارکس را معتقد باشید، در مورد حکومت نظر دارید، در مورد فرد نظر دارید، در مورد ارتباطات اجتماعی نظر دارید؛ امّا [اینکه] اقتضای فلسفهی ملّاصدرا یا فلسفهی فرض بفرمایید که ابنسینا یا دیگری در حکومت یا در فلان [مسئله] چیست، چیزی برای ما روشن نشده؛ نه اینکه ندارد، قطعاً دارد؛ سفارش من به متفلسفین و فعّالان فلسفه همیشه این بوده که این امتداد را پیدا کنند؛ چون معتقدم اثر دارد؛ این امتداد وجود دارد امّا خب روی آن کار نشده؛ بنابراین فعلاً آنچه میتواند جامعه را اداره کند، فقه ما است.
۱۳۹۷/۱۲/۱۳
___
#فلسفه_اسلامی #تحول #علوم_انسانی_اسلامی
_
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
قاعده حفظ نظام را دریابیم
✍️ علیرضا کیانپور
پژوهشگر مردم سالاری دینی و مدرس دانشگاه
به عنوان معلمی که در دانشگاه درس ریشه های انقلاب را هم درس می دهد. سخنم با دانشجویان این است که چندین شرط روشن برای انقلاب وجود دارد. رهبری، ایدئولوژی منسجم یا آلترناتیو مشخص و توافق حداکثری. دیروز انقلابی در ایران با توافق حداکثری نود درصدی و دارای رهبری و حداقل یک طرح برای نظام آینده که بیش از نود و هشت درصد مردم بر آن توافق کردند به وجود آمد و با همه کامیابی ها و ناکامی هایش با شرایط موجود دست و پنجه نرم می کنیم. فارغ از تعلق خاطر شخصی به انقلاب اسلامی سوال می کنم. امروز در جامعه ای به مراتب متکثرتر از کدام توافق اجتماعی حداکثری بر سر کدام آرمان جایگزین می توانیم سخن بگوییم. کدام الگوی جایگزین مورد توافق نود درصدی وجود دارد. در اکنون جامعه ایران از سویی برخی افراد در عرصه حکمرانی با رویکرد رمانتیک و توهم یک دست سازی جامعه که هرگز در جامعه نبوی و علوی نیز روی نداده به دنبال بسط این نگاه خود هستند. از سوی دیگر روشنفکران بیش از یکصد و بیست سال است با بسط نگاه رمانتیک و یوتوپیستی_ عاشقانه خود با تصویر آرمانشهری موهوم به این ملت رویا فروشی میکنند. روشنفکران رمانتیک و فعالان مدنی پیرو آنان بدون در نظر گرفتن اقتضائات ژئوپلیتیک، تنگناهای امنیتی، تحمیلات نظام سلطه و واقعیت های پیرامونی، تصویری رمانتیک به جوان دهه هشتادی می فروشند که دموکراسی و آزادی را چون سفره ای رنگین نمایش می دهد و تنها مانع دستیابی به این سفره رنگین را در بستر این جامعه متکثر، جمهوری اسلامی برآمده از همان انقلاب اجتماعی با توافق نود درصدی می دانند. البته حافظه تاریخی این ملت باید به یاد بیاورد، روشنفکری رویاپرداز همانی است که انقلاب اصیل عدالت خواهانه و آزادی جویانه و استعمار ستیز مشروطه را زیر چکمه های رضا قلدر و کودتای سیاه او انداخت. حال سوال من به عنوان یک پژوهشگر دموکراسی از روشنفکران این است که آیا می توانند یک دموکراسی از نوعی که رویای آن را به جوان ایرانی می فروشند، در منطقه خاورمیانه، شمال آفریقا و آسیای میانه و قفقاز نام ببرند؟ در کجای این کرانه کبود و این سامان بی سامان دموکراسی در معنای مطلوب روشنفکران رمانتیک وطنی شکل گرفته است. چگونه می توان مناسبات آزادی و امنیت را در داخل کشور از تحمیلات و تهدیدات امنیتی پیرامونی که کیان ایران را تهدید می کند جدا نمود. چگونه می توان خارج از اقتضائات فرهنگی و تاریخی یک جامعه دین بنیاد به شکل صفر و صدی، عشق و نفرت را در کام جوان جامعه ای ریخت که صد و بیست سال در مسیر اهدافش تلاش نموده و هزینه فراوان داده و همه دستاوردهای تلاش یکصد و بیست ساله و خصوصا چهل و سه سال اخیر این ملت را به هیچ گرفت.
اما باید سخنی نیز با بخشی از دوستان رمانتیک انقلابی مان درون حاکمیت داشته باشیم و آن اینکه اراده و تصور یکدست سازی و نادیده گرفتن واقعیت تکثر در جامعه دین بنیاد و دین باور ایران را با کدام مبنا توجیه و آن را به درون عرصه حکمرانی تزریق می کنید. حال آنکه حتی جامعه بسیط و تاریخی نبوی و علوی نیز تهی از تکثر نبوده است. نکته دیگر اینکه وقت آن است یکی از قواعد سترگ فقهی به درستی و دقت مورد بازخوانی و رجوع قرار گیرد و آن قاعده سترگ قاعده وجوب حفظ نظام اسلامی است. روشنفکران کم اطلاع تصور می کنند مراد از قاعده حفظ نظام به عنوان یکی از قواعد اساسی حکمرانی اسلامی حفظ هسته سخت قدرت سیاسی به هر شیوه است حال آنکه این تحلیل از اساس باطل است و هیچ فقیه شیعی نیز لوازم چنین تحلیلی اعم از زور و غلبه و تحمیل تحت هر شرایطی را مشروع نمی داند. واقعیت آن است که قاعده وجوب حفظ نطام قبل از ضرورت حفظ نظام سیاسی به ضرورت حفظ نظام اجتماعی توجه دارد. به دیگر سخن این قاعده حفظ انسجام اجتماعی را مقدمه واجب برای حفظ نظام سیاسی میداند و بدین سان دوقطبی و دوگانه سازی و شکاف در انسجام اجتماعی حرام است. ... ما نیازمند توسعه عقلانیت و گفتگو هستیم که درون حکمرانی دینی امکانپذیر است
#رصد
____
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
۞ ممکن است شما فقیه یا فیلسوف باشید اما فقه و فلسفتان برای شهوت باشد!
■□ #امام_خمینی
انسان هر عملى را كه انجام دهد، اثرى از آن عمل در نفس او باقى مانده و در جوهر وجود انسانى، اثرى از خود به يادگار مىگذارد و هر چه بيشتر تكرار شود، بروز اثر بيشتر مىگردد و به تدريج با آن عمل انس حاصل گرديده و در نتيجه، اشتغال و جرأت بر آن بيشتر مىشود.
مثلًا اگر فعل شهوانى از اول كه با فعل كوچكى شروع شده، به تدريج تكرار گرديد و كدورت نفس زيادتر شد، قوه شهوت تربيت مىيابد و ظهور و بروز پيدا كرده و بر ساير قوا غلبه نموده و فعليت كامله حاصل مىكند؛ در نتيجه در داخل مملكت انسانى، يك سلطان قاهر و غالب و قوى به وجود مىآيد و همه قوا را تحت تسخير و نفوذ خود قرار داده و آنها را عمّال خود مىگرداند، حتى قوه عاقله را هم يكى از عمّال سلطنت شهوت مىنمايد و در چنين موقعى، هر عملى كه از انسان صادر شود، طبق «الناس على دين ملوكهم» به ميل و فرمان قوه شهوت انجام مىشود، حتى اگر قرآن هم بخواند، طبق فرمان شهوت مىخواند و اگر علم فقه و فقاهت و علم فلسفه الهى هم بخواند، براى ابزار ساختن آن در فراهم آوردن وسايل شهوترانى، مىخواند. و ممكن است اين چنين شخصى در علم فقه و فلسفه و مسائل دينيه، عالم و متبحّر
گردد، ولى همه حيثيات خود را تحت يك حيثيت درآورده و همه قوايش ضعيف و از شعبات عمّال قوه شهويه گرديدهاند، در نتيجه وقتى به عالم آخرت منتقل مىشود، مبدأ فعّاله او در آخرت، همين قوه شهوت مىشود و ماده آخرت اين شخص همين قوه است،
📚 تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج3، ص: 606
____
#فلسفه #عرفان_خمینی
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
🔹یادداشت #اختصاصی
یادداشتی کوتاه از ظرفیت های نادیده شده فلسفه علامه طباطبایی رحمه الله علیه
#طاها_مجاهد
🔸گرچه فلسفه علامه طباطبایی از مهمترین مبانی تشکیل حکومت اسلامی در عصر ما به شمار میرود. اما صد افسوس آنگونه که باید ظرفیت فلسفی نظام فکری ایشان هنوز برای جامعه مخاطب شناخته شده نیست. در این نوشته به صورت اجمالی سعی در توضیح برخی از ظرفیت های فلسفی ایشان دارم:
♦️- باید به فلسفه علامه طباطبایی به عنوان یک نظام فلسفی جدید غیر از نظام فلسفی صدرا نگاه کرد چرا که اساسا ایشان موسس نظریه واقعیت مطلقه در فلسفه اسلامی بوده اند که ظرفیت کارکردی که این نظام فلسفی در اختیار ما گذاشته و همچنین تحولاتی که در دل فلسفه به وسیله همین نظام ایجاد شده است غیر از فلسفه صدرایی یا مشاء است.
♦️- نظام اصالت الواقعیت علامه طباطبایی گرچه یک نظام جامع تری نسبت به نظام اصالت الوجودی صدرا میباشد اما علامه در تبیین اندیشه صدرا بر اساس خود نظام فلسفی او سعی در تکمیل سیستم اصالت الوجودی نیز داشته است به عبارتی ایشان علاوه بر بیان نظام فلسفی نوآورانه خود مکمل و مصحح نظام فلسفی صدرا نیز بوده است.
♦️- بر اساس سیستم اصالت الواقعیت علامه طباطبایی فلسفه اسلامی ظرفیت بحث از تمام فلسفه های غربی و اسلامی دیگر را در دل خود پیدا میکند، این نحو ثبوت موضوع فلسفی با شاملیت مرز های وهم و غیر وهم هم ظرفیت هضم اندیشه های ضد را در درون خود دارد و هم توان اصلاح و تکمیل اندیشه های هم جهت را پدیدار کرده است.
♦️- نوآوری علامه طباطبایی پیرامون بحث اعتباریات افق تازه ای را نسبت به جایگاه مباحث علوم اجتماعی که همگی از سنخ اعتباریات هستند در فلسفه اسلامی به ما میدهد. گرچه در طول تاریخ سنت فلسفی و حکمی ما از ظرفیت های فلسفه صدرا یا حتی بوعلی سینا نیز میشد به اندازه کافی در مسائل امتداد حکمت بهره برد اما ظرفیت اعتباریات علامه طباطبایی در فلسفه اسلامی به قدری وسیع تر و روشن تر گشته که تحولات عظیمی را میتوان با دقت نظر در این مسئله یافت. متاسفانه هنوز در سنت فلسفی قم تفاوت اعتباریات علامه طباطبایی با اعتباریات در سنت های پیش از او تبیین نشده است.
♦️- علامه طباطبایی همانطور که مبدء روش تفسیر قرآن به قرآن در المیزان بوده است، در مدل فلسفی ایشان نیز نمیتوان در جایی که متد و روش عقلی ایشان استفاده کرده است اثری از روش نقلی یا تجربی یافت به این معنی که در متد فلسفی ایشان عقلانیت محض حاکم بوده و ایشان به هیچ وجه برای اثبات مدعای عقلی از منبع وحیانی یا تجربی استفاده نمیکنند.
♦️- ظرفیت فلسفی علامه طباطبایی شاکله جدیدی به تمام یا اکثر مباحث فلسفه داده است به نحوی که بیان ایشان فلسفه اسلامی را کاملا از خطر سفسطه یا از خطر نسبیت در معرفت یا نگاه به مباحث فلسفی از منظر فاعل شناسا در امان نگه میدارد. گذاره هایی که در ثبوت فلسفه به وسیله نظام واقعیت مطلقه تحقق پیدا میکند رویکرد معرفت شناسی نداشته و کامل بر محور ثبوت ریل گذاری شده است.
🔸علامه طباطبایی یگانه فیلسوف دوران ما اندیشه ای را در حساس ترین برهه تاریخ برای ما به یادگار گذاشت که بی شک تمسک به آن اصلی ترین راه برون رفت از وضعیت فعلی و حرکت روبه جلو در مسیر تمدن سازی را فراهم خواهد کرد. اما قطعا شرط گفتمان اسلامی سازی علوم انسانی در عصر حاضر جریان سازی تفکر فلسفی علامه طبطبایی است.
🔸در آخر باید بگویم جریانات فلسفی رایج در قم مانند مبانی فلسفی آیت الله مصباح یزدی رحمه الله علیه، مبانی فلسفی آیت الله فیاضی یا حتی استاد یزدان پناه گرچه حول گفتمانی که علامه تاسیس کرده بود شکل گرفته است اما مبانی فکری کاملا متفاوت و در عین حال شبیه به علامه را برای ما به ارمغان آورده اند که ان شاءالله در صورت مقدور در نوشته های آتی به تفاوت های آن پرداخت خواهم کرد.
___
#فلسفه #علامه_طباطبایی
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
#شعر_آخر_شب ☕
آشنا با روزهای سخت در پیشیم ما
فارغ از اندوه فرداییم!درویشیم ما
هستی ما چون سرابی جلوهای از نیستی است
کمتر از هیچیم اما از عدم بیشیم ما
در سر ما بیگمان جز فکر ابروی تو نیست
سادهاندیشی که میگویی کج اندیشیم ما
چون قناری در قفس همصحبت آیینه ایم
آه! تنها همدم تنهایی خویشیم ما
مصرع پیچیدهای از هر خم زلف توایم
شرح گیسوی تو را دیوان تشویشیم ما
پیش تو هم شاعر و هم عاشق و هم عارفیم
با تو همدم، با تو هم دل، با تو هم کیشیم ما
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
۞ مراحل تربیت کودک در بیان امام خمینی رحمه الله علیه
▪️ #امام_خمینی
_ و نفس كودك در ابتداى امر، چون صفحه كاغذ بىنقش و نگارى است كه هر نقشى را به سهولت و آسانى قبول كند، و چون قبول كرد، زوال آن به آسانى نشود؛ چنانچه مشاهَد است كه اطفال را معلومات يا اخلاقى كه در اول صباوت حاصل شده تا آخر كهولت باقى و برقرار است، و نسيان به معلومات زمان طفوليت كمتر راه پيدا كند. از اين جهت، تربيت اطفال و ارتياض صبيان از مهماتى است كه عهده دارى آن، بر ذمه پدر و مادر است، و اگر در اين مرحله، سهل انگارى و فتور و سستى شود، چه بسا كه طفل بيچاره را كار به رذائل بسيار كشد و منتهى به شقاوت و بدبختى ابدى او شود.
🔹و بايد دانست كه تربيت يك طفل را نبايد فقط يكى محسوب داشت، و همين طور سوء تربيت و سهل انگارى درباره يك طفل را نبايد يكى حساب نمود. چه بسا كه به تربيت يك طفل، يك جمعيت كثير بلكه يك ملت و يك مملكت اصلاح شود، و به فساد يك نفر، يك مملكت و ملت فاسد شود.
نورانيت يك نفر مثل فيلسوف بزرگ اسلامى خواجه نصير الملّة والدين- رضوان اللَّه عليه- و علامه بزرگوار حلّى - قدّس اللَّه نفسه- يك مملكت و ملت را نورانى كرده و تا ابد آن نورانيّت باقى است، و ظلمتها و شقاوتهاى مثل معاوية بن أبي سفيان «1» و ائمه جور مثل او، هزاران سال بذر شقاوت و خسران ملتها و مملكتها است؛ چنانچه مىبينيم.
🔸و چون اطفال را حشر دائم يا غالب با پدر و مادر است، تربيتهاى آنها بايد عملى باشد؛ يعنى، اگر فرضاً خود پدر و مادر به اخلاق حسنه و اعمال صالحه متصف نيستند، در حضور طفل با تكلّف، خود را به صَلاح نمايش دهند تا آنها عملًا مرتاض و مربى شوند، و اين خود، شايد مبدأ اصلاح خود پدر و مادر نيز شود؛ زيرا كه مجاز قنطره حقيقت و تكلف راه تخلّق است.
و فساد عملى پدر و مادر از هر چيز بيشتر در اطفال سرايت كند. چه بسا كه يك طفل، كه عملا در خدمت پدر و مادر بد تربيت شد، تا آخر عمر با مجاهدت و زحمت مربيان اصلاح نشود.
🔹و حسن تربيت و صَلاح پدر و مادر از توفيقات قهريّه و سعادات غير اختياريّهاى است كه نصيب طفل گاهى مىشود؛ چنانچه فساد و سوء تربيت آنها نيز، از شقاوات و سوء اتفاقات قهريهاى است كه بىاختيار نصيب انسان شود؛ چنانچه مراحل سابقى بر اين مرحله نيز است كه ممكن است در آن مراحل، بذر سعادت انسان و شقاوت آن كشته گردد؛ چون اختيار زن صالحِ خوبِ خوش اخلاقِ سعيد، و اختيار غذاهاى مناسب حلال، در قبل از حمل و زمان حمل و ايام رضاع و امثال آن، كه تفصيل آن محتاج به رساله جداگانهاى است، كه اميد است به توفيق حق موفّق به افراز آن شوم، و بحث مستقصاى جداگانه در اطراف آن كنم با خواست خداى تعالى.
🔹 و پس از اين مرحله، تربيتهاى خارجى از #معلّمان و مربّيان- غير پدر و مادر- است كه آن را نيز در اول امر، پدر كفيل است، و صحت و فساد در اين مرحله به ذمه پدر است. و البته انتخاب معلم متديّن خوش عقيده خوش اخلاق، و مدرسه و معلّم خانه مناسبِ دينىِ اخلاقىِ مهذّب، در تربيت ابتدائى طفل دخالت تامّ تمام دارد. چه بسا باشد كه نقشه سعادت و شقاوت طفل در اين مرحله، ريخته شود و تزريقات معلّمين، يا شفاى امراض و يا سمّ قاتل است كه عهدهدار آن پدر است.
📚 شرح حديث « جنود عقل و جهل »، متن، ص: 156
_____________
#تربیت #عرفان_خمینی #سلوک_عملی
____
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
@sokhanranihaa_سخنان_تکان_دهنده_آیت_الله_جوادی_آملی_کانال_سخنرانی.mp3
882.6K
🔊 فایل صوتی
آیت الله جوادی آملی
در حوزه ها نه قرآن ملاک است نه عقل نه روایات و نه حتی اجماع
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
پیوسته آرزو کنمت ، بلکه آرزو
از شرم ناتوانیِ خود جان به سَر شود
#حسین_صفا
#دل_نوشت
____
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
◾ چرایی دفاع از حکومت دینی در عین اذعان به ناکارآمدی؟
📝 نوشته ای از "عباس علی منصوری"
مطالعه نوشته در:
https://vrgl.ir/8ov5X
#رصد
____
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
🔷 به جای ترجمه ضعیف متون غربی، برای جامعه ایران باید "تفلسف" کرد.
📝 یادداشتی از #محمد_علی_مرادی
◾فلسفه در دوران جدید دانش فرهیختهای است که همهی امور زندگی بشر را مورد تعمق مفهومی قرار میدهد؛ اما این کار را با زبانی فرهیخته انجام میدهد. توجه کنید که لااقل در آلمان که از حیث فلسفی سرآمد است، ما یک فلسفه داشتیم و یک تئوری فلسفه. از روی کانت، هگل، فیشته، هوسرل، هایدگر یا بلومنبرگ میتوان متناسب با پرسشهای موجود چندین تئوری بیرون کشید.
◾ اکنون اینجا هر کس میرود یکی از این تئوریها برمیدارد و ترجمه میکند. پس پرسشهای من ایرانی و جامعهی ایرانی کجاست؟ پس فلسفه چه نقشی در زندگی سیاسی و اجتماعی ما میخواهد ایفا کند؟ فلسفه اینجا تبدیل بهنوعی اژدها گیری شده است؛ بدین شکل که از استادی که اژدها گیری درس میداد، پرسیدند که حال که اژدهایی وجود ندارد، پس شاگردانت در آینده چهکاره میشوند؟ او گفت: به نسل بعدی اژدها گیری درس میدهند.
◾وضعیت فلسفه خوانی ما نیز چنین شده است. ما هم فلسفه میخوانیم تا مرتب درباره فیلسوفان حرف بزنیم؛ اما فلسفه، تاریخ فلسفه نیست. فلسفه به قول هگل، آگاهی به اینجا و اکنون است. ما در ادبیات فیلم، رمان، #شعر، ژورنالیسم و دربارهی خودمان فکر کردهایم، اما آنها را نفلسفیدهایم.
_
#فلسفه #علوم_انسانی #ترجمه
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
🔷 هرروز بایک نوایی، با یک رنگی سرمان را بند کنند، ما هم همان طور که دوست می دارند سرمان را بدهیم تا بند کنند.
📝 #سید_علی_خامنه_ای
◾یک روز دلمان را خوش کردیم که کسروی را بکوبیم. یک روز دلمان را خوش کردیم که فلان زندیقی که از فلان کوشه درآمد و فلان گوشه، مردار شد و ازبین رفت، بکوبیم. عمر ما تلف شد؛ عمرما تمام شد؛ عمر دیگران را هم تمام کردیم، از بین بردیم. حالا که نگاه میکنیم میبینیم که در پیشگاه امام زمان اگر بفهمیم باید شرمنده باشیم که از اسلام چیزی یاد ندادیم؛ مردم ما همان هستند که بودند.
◾باتلاق همان باتلاق است که هرروز پشه ای برمی خیزد، هر روز نیشی می زند، نیش هایی که تو پیش بینی اش را نکرده ای، بزرگتر از توهم نکرده. هرروز بایک نوایی، با یک رنگی سرمان را بند کنند، ما هم همان طور که دوست می دارند سرمان را بدهیم تا بند کنند، ما هم خودمان را بدهیم تا رنگ کنند. مدام غافل ماندن، مدام غافل نگه داشتن، یک قدم پیش نرفتن و دائما حرکت کرد مانند خری که محور آسیاب را می گرداند یک قدم به سرمنزل نزدیک نشدن این همه نیرو را مصرف کردن و یک گان جلو نرفتن. پیش امام زمان مایه شرمندگی است.
◾این یک معیاری است... اصل و ریشه را بشناس، تا ساقه و شاخه و شاخه ریز و برگ را بتوانی از یک دیگر تشخیص بدهی، خودت را سرگرم جمع کردن برگ های زرد نکنی بیچاره!
۵۳/۰۹/۱۵
____
#رهبر_حوزه_ها
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻