eitaa logo
اصرار
453 دنبال‌کننده
883 عکس
988 ویدیو
4 فایل
به چه زنده ایم؟ آدم ها، جا و زمان ها دگرگون می شوند. خبر آنکه چیزی شروع و چیزی تمام شد. چه باید کرد؟ تن دهیم یا اصرار کنیم؟ چاره چیست؟ مگر آنکه اصرار 📍اصرار در ایتا و تلگرام Esrar3@ 📍اینستاگرام Esrar3.insta@ ✅ برای ارتباط با ما @Esrar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🎯 کتاب؟ نه وقتم را تلف نمی‌کنم — نهضت جدید بیزاری از کتاب به کجا خواهد رسید؟ 🔴 چندی پیش، کانیه وست، رپر مشهور آمریکایی، هنگام رونمایی از کتاب خودش با عنوان ممنونم و خواهش می‌کنم گفت: من اهل کتاب نیستم و «افتخار می‌کنم که کتاب نمی‌خوانم!» آن روزها کانیه وست پشت سر هم حرف‌های عجیب و غریب می‌زد که واکنش‌های بسیاری به دنبال داشت، اما چندان کسی به این حرف توجه نکرد. بااین‌حال، احتمالاً این جملات، از خطرناک‌ترین چیزهایی است که می‌شود از دهان یک سلبریتی تأثیرگذار شنید. عجیب‌تر اینکه کانیه وست تنها کسی نیست که آشکارا نفرت خودش از کتاب‌خواندن را اعلام می‌کند. 🔴 اگر یک نفر در این خودتخریبیِ باکلاس که شاخصۀ این روزهاست، از کانیه وست پیشی گرفته باشد، کسی نیست به‌‌‌‌جز اعجوبۀ سابق دنیای فناوری، سم بَنکمَن که به «سلطان رمزارز» مشهور است. 🔴 بنکمن در خودمعرفی‌نامه‌اش به هر نوع از ادبیات می‌تازد و با آب‌‌‌‌وتاب به خبرنگاران می‌‌‌‌گوید که چرا «هرگز» کتاب نمی‌‌‌‌خواند. می‌‌‌‌گوید «من خیلی به کتاب‌‌‌‌ها بدبینم. نمی‌‌‌‌خواهم بگویم هیچ کتابی ارزش خواندن ندارد، ولی باورم چندان هم از این دور نیست. به نظرم اگر کتاب بنویسید یعنی گند زده‌‌‌‌اید، همه‌‌‌‌چیز را می‌‌‌‌شود در یک پست وبلاگی شش‌‌‌‌پاراگرافی بگویید».
اغراق نیست اگر بگوییم که جریان جدیدی از مخالفت با کتاب‌خواندن شروع شده است که می‌گوید کتاب چیزی وقت‌گیر و بی‌فایده است و دوران آن گذشته.
🔴 اینکه کسی کتاب نخواند یا آن‌‌‌‌قدری که دلش می‌‌‌‌خواهد کتاب نخواند یک چیز است، بیزاری از کتاب‌‌‌‌خواندن یک چیز دیگر. در واقع اینکه کسی کتاب‌‌‌‌خوانی را قاطعانه رد کند نشان از ضعفِ بسیار اساسی‌‌‌‌تری در شخصیت او دارد. 🔴 درست است که بسیاری از کتاب‌‌‌‌ها بهتر بود هیچ‌وقت منتشر نشوند، و نوشتن هم فرایندی توان‌‌‌‌فرسا و پر از ناکامی است. اما وقتی کتابی به موفقیتِ هرچند جزئی می‌‌‌‌رسد، نشان از سطحی از تمرکز و تسلط بر موضوع و صبر زیاد و بازبینی فراوان دارد که چیزی به پایش نمی‌‌‌‌رسد. کتاب‌‌‌‌نوشتن عملی فوق‌‌‌‌العاده نامتوازن است: کتابی که می‌‌‌‌توان در چند ساعت مطالعه کرد سال‌‌‌‌ها طول کشیده تا به ثمر بنشیند. فضیلتش دقیقاً همین است. آن صبر نادری که کتاب از خواننده می‌‌‌‌طلبد نیز فضیلتی بی‌همتاست. 🔴 بنابراین می‌‌‌‌توان سؤالی معقول پرسید: این انسان‌های کتاب‌‌‌‌ستیز دقیقاً به کدام سو حرکت می‌کنند؟ پاسخ منطقی به این سوال از روی شواهد تاریخی احتمالاً چنین چیزی است: به زندان یا گمنامی و فراموشی. 🔴 شاید این از طنز تاریخ باشد که جسورترین و بااستعدادترین جوانان هر زمانه، گستاخانه‌تر از بقیه، گذشته و روش‌های متعارف همیشگی در آموختن و زیستن را تحقیر می‌کنند و زودتر از دیگران به این نتیجۀ مغرورانه می‌رسند که «آیین‌های کهن حتی ارزش بحث‌کردن هم ندارند». اما چیزی نمی‌گذرد که تندروی‌های آن‌ها به بن‌بست می‌رسد و خودشان نیز فراموش می‌شوند. نمونه‌اش همین بنکمن که تا پارسال بسیاری او را نابغۀ دنیای مالی می‌دانستند و حالا اعلام ورشکستی کرده و پول هزاران نفر را به باد داده است. 🔴 توماس ویلیامز، نویسندۀ آمریکایی می‌گوید: هر کسی را دیدید که توصیه‌هایی برای شما دارد، اما اعلام می‌کند که از کتاب‌خواندن بیزار است، چشم‌بسته کنار بگذارید. نظر شما چیست؟ 📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «افتخار می‌کنم که کتاب نمی‌خوانم!» که در شمارۀ بیست‌وهفتم فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۹ مرداد ۱۴۰۲ در وب‌سایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ توماس چترتون ویلیامز است و علیرضا شفیعی‌نسب آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وب‌سایت ترجمان سر بزنید. _________________ 🧷 «جریان جدیدی از مخالفت با کتاب‌خواندن شروع شده است که می‌گوید کتاب چیزی وقت‌گیر و بی‌فایده است و دوران آن گذشته». چرا اینطور شد؟ @Esrar3
اصرار
🔻در هیچ کتابی پیدا نمی‌شود ما از آنها هستیم و آنها از ما هستند. اولین بار است که لبخند قلب غمگین را حس می‌کنم.‌ هر شخصی که با او بودم قصه‌ای دارد که در هیچ کتابی پیدا نمی‌کنی. @Esrar3
اصرار
° امروز رفته بود مدرسه. وقتی برمیگشت می گفت بچه ها مدام طعنه می زدند که عراق نزده و این ما، این ایر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مداحی عراقی بعد از وعده‌ی صادق مدت کوتاهی بعد از عملیات وعده‌ی صادق و صحبت‌هایی از این دست که حمله‌ی موشکی ایران به اسرائیل چیزی بیشتر از یک «مسرحیه/ نمایش» نبوده، در نجف مداحی‌ای در پاسخ به این سخنان خوانده شد که می‌گوید: برخی دیروز درباره‌ی زدنِ یهود گفتند که نمایشی‌ست، این ضربه‌ی دوم به سرِ مرحب ضربه‌ی حیدری‌ست. وهابی را مضطرب با چشم‌هایی بی خواب دیدیم، اسلام‌شان جوهری بر کاغذ است که از (به قول خودشان) رافضی‌ها می‌ترسد. @Esrar3
محمدصادق علیزاده نوشت: اوباما لیست کتاب‌هایی که قرار است در تابستان بخواند را منتشر‌کرده. توی این لیست یک رمان از یک مولف ایرانی هم به چشم می‌خورد. رمان «شهید» اثر کاوه اکبر. ✅توضیحات بیشتر را در عکس بخوانید. 🧷کاوه اکبر اعتیاد داشته و در دوران نقاهتش از مبارزه با اعتیاد نوشته. اکبر در مصاحبه‌ای با پاریس ریویو، شعر را به عنوان کمک کننده‌‌ای به هوشیاری‌اش ذکر می‌کند و می‌گوید: «در اوایل بهبودی، انگار از خواب بیدار می‌شدم و می‌پرسیدم چگونه تا یک ساعت بعد تصادفاً خود را نکشم؟ و شعر، بیشتر اوقات پاسخ آن بود». کتاب «شهید» ترکیب عناصر ویژه است. ترکیبی از «شعر و شهادت و جنسیت و پوچی و معنا و ایران و آمریکا». داستان کوروشِ پوچِ معتادِ دو جنسه‌ی جستجوگر معنای زندگیست. ایران و آمریکا را هم دارد.‌ با نویسنده‌ای که پایش لبه‌ی پرتگاه بوده اما شعر او را عقب می‌رانده و مهلتش می‌خریده. خلاصه آنکه در فهم رنج بشر، رواج این فهم که تمام راه ها به شعر و معنای زندگی ختم می‌شود تامل برانگیز است و وسعت اشتراک این انگاشت که رنج بشر از پی بی معنایی و پوچی‌ست تامل برانگیزتر.‌ از کجا تا کجا؟ از ایران تا آمریکا. @Esrar3
نام کتاب «گزیده‌ی احادیث امالی الصدوق به انتخاب و شرح آیت الله خامنه‌ای» است. عنوان «حدیث زندگی» ورق به ورق در بالای صفحات به چشم می‌خورد. در بخشی از مقدمه در باب چرایی بخشیدن عنوانِ زندگی در شرح احادیث گفته شده: انتشارات انقلاب اسلامی با هدف اشاعه‌ی معارف اخلاقی اسلام و کلام معصومین علیهم‌السلام و با شرح و بیان حضرت آیت الله خامنه‌ای مد ظله درصدد است مجموعه‌ی این احادیث را در سلسله کتاب‌هایی با عنوان «حدیث زندگی» در معرض استفاده‌ی عموم مردم مومن و خصوصا جوانان پاک‌دل و بصیر جامعه‌ی اسلامی قرار دهد؛ ان شاءالله. ✔️بنا داریم ان شاءالله بسته به شرایط هراز گاهی یکی از این احادیث را وسط بگذاریم و حاشیه‌هایی که در گوشه‌ی کتاب نوشته‌ایم را به اشتراک در آوریم.‌ حالا که قرار است با مجموعه‌ای از کتاب‌های «حدیث زندگی» روبرو شویم بد نیست دست بگذاریم بر حدیثی که اتفاقا رهبر انقلاب در شرحش چندباری از زندگی گفت، یعنی حدیث شماره ۶۸ ، مراقبت بر همنشینی با ثروتمندان. @Esrar3
📝متن و ترجمه حدیث شماره ۶۸ ✅«مراقبت بر همنشینی با ثروتمندان» عن أبي جعفرٍ الباقر أنه قال لرجلٍ: يا فُلان! لا تُجالِسِ الأَغنِیاءَ فَإِنَّ العَبدَ یجالِسُهُم وهُوَ یرى أنَّ للّه عَلَیهِ نِعمَةً، فَما یقومُ حَتّى یرى أن لَیسَ للّه عَلَیهِ نِعمَةٌ . امام باقر(ع ) به شخصی فرمود فلانی! با ثروتمندان نشست و برخاست نکن، زیرا فرد با آنها می‌نشیند در حالیکه احساس می‌کند خدا به او نعمت داده و برنمی‌خیزد مگر اینکه احساس می‌کند که خدا به او چیزی نداده و آنچه خدا به او داده نعمت نیست. امالی الصدوق _ مجلس چهل و چهارم @Esrar3
✳️شرح حدیث شماره ۶۸ توسط آیت الله خامنه‌ای «قال لرجلٍ: يا فُلان! لا تُجالِسِ الأَغنیاء»خب، به قرینه اینکه امام باقر علیه السلام می‌فرمایند که «قال لرجلٍ»_ به کس خاصی گفتند_ میشود استنباط کرد که این کلیت ندارد؛ یک حکم کلی نیست؛ این شخص مثل خیلی از اشخاص دیگر، مثل خیلی از ماها، خصوصیتی دارد که حالا در این روایت آن خصوصیت مشخص میشود و به خاطر آن خصوصیت، حضرت این دستور را به او می‌دهند. می‌فرمایند که با ثروتمندان نشست و برخاست نکن؛ که بروید خانه‌شان، بیایید. چرا؟ «فَإِنَّ العَبدَ یجالِسُهُم وهُوَ یرى أنَّ للّه عَلَیهِ نِعمَةً» تفصیل این روایت این است: شما دارید زندگی میکنید و یک حدی از زندگی، یک حدی از معیشت دارید؛ فرضا خانه‌ای دارید، زندگی‌ای دارید، عبایی دوش میکنید، لباسی میپوشید، می‌آیید، می‌روید، یک وسیله نقلیه‌ای دارید؛ خب خدا را شاکرید که میبینید خدا به شما نعمت داده، خانه داده، وسیله نقلیه داده، معیشتی به قدر کفاف به شما داده؛ پس وقتی شما داری می‌روی سراغ این آقا، حالتت اینجوری است که احساس می‌کنی خدای متعال به تو نعمتی داده؛ همین نعمت‌هایی که الان دارید، همین زندگی که دارید می‌کنید، نعمت خدا است دیگر؛ خود را در این وضع میبینی. این مال وقتی است که داری میروی منزل این آقا. «فَما یقومُ حَتّى یرى أن لَیسَ للّه علیه نِعمَة»؛ بعد که رفتیم منزل این آقا و وارد این تشکیلات مفصل شدی، وقتی این قصر، این زندگی مجلل، این ماشین کذایی، این خانه‌ی ویلایی چنین و چنان را که می‌بینی، به خودت می‌گویی که عجب! پس آنچه ما داریم چیزی نیست؛ نعمت این است؛ آنچه من دارم در مقابل این هیچ است، صفر است؛ نتیجه چه میشود؟ نتیجه این میشود که میگوید خدا که به ما چیزی نداده؛ ما که چیزی نداریم؛ نعمت یعنی این؛ خانه یعنی این؛ ماشین یعنی این؛ آنچه ما داریم که نعمت نیست؛ نتیجه این می‌شود. نتیجه مجالست با کسانی که در دنیا از لحاظ امور دنیوی بر شما ترجیح دارند، این است که آن نعمتی را که در اختیار خود شما است تحقیر میکنید، چون آنچه در زندگی او نعمت او میبینید، چشم شما را میگیرد، مجذوب میکند، می‌بینید نعمت این است. لذا به آن چیزی که خدای متعال در اختیار شما گذاشته بی‌اعتنا میشوید؛ میگویید اینکه چیزی نیست، خدا به ما چیزی نداده، ما که نصیبی از دنیا نداریم؛ به قول آن شاعر: «چه داده‌اند به ما تا دوباره بستانند»؛ ما که هیچ چیز نداریم؛ مثلاً فرض کنید یک خانه صد متری داریم؛ بگوییم خانه این است! نعمت الهی این است! عرض کردم که این کلیت ندارد، چون در متن روایت هم روشن است؛ اما همه اینجور نیستند؛ بعضی‌ها هستند وقتی وفور نعمت را در اختیار این و آن، در اختیار ثروتمندان میبینند، در دل خود خدا را شکر میکنند که دچار این ابتلای دنیوی نشده‌اند، یا در دل خود محاسبه می‌کنند که این آدم با وجود این تمتعات ظاهری زندگی که به چشم می‌آید که دارا است، گرفتاری‌های بزرگی هم دارد؛ کما اینکه همینجور هم هست. ما ظواهر اشخاص را میبینیم، از داخل زندگی اینها، از داخل اعصاب اینها، روحیات اینها، گرفتاری‌های ذهنی اینها که خبر نداریم. مثلا شما میبینید یک نفری به حسب ظاهر خیلی هم آدم خوشبختی است، اما وقتی داخل زندگی‌اش میروید میبینید به ده جور گرفتاری مبتلا است؛ از ناحیه همسر، از ناحیه فرزند، از ناحیه مزاج، از ناحیه مرض قند؛ از ناحیه‌های گوناگون گرفتاری دارند. این را انسان هوشمند میفهمد. به مجرد اینکه چشمش به این وضعیت افتاد، یا خدا را شکر میکند چون میداند که هرچه نعمت‌های الهی انبوه‌تر شد، محاسبه‌ی آن سخت‌تر است و مشکل‌تر است؛ یا خدا را شکر میکند از این جهت که می‌داند هرچه تمتعات زندگی بیشتر شد، میل و رغبت به عبادت کمتر است. آدم عاقل اینجور است دیگر؛ تا دید که این زندگی، زندگی مجللی است، میفهمد که تمتع زندگی، تمتع مادی در اغلب مردم_ حالا نمیگوییم در همه_ برابر است و مصادف است با کم میلی و کم رغبتی نسبت به عبادت، توجه و تضرع. لذا یکی از توصیه‌های بزرگان اخلاق و اهل سلوک این است که خودتان را به حال گرسنگی_گاهی میگویند فقر، گاهی میگویند چیزهای اینجوری_ نگه دارید. نمیخواهیم بگوییم که برخوردار بودن از زندگی بد است؛ نه. حالا بعضی‌ها تا کسی از این حرف‌ها می‌زند، میگویند آقا! شماها بر خلاف قرآن حرف میزنید؛ قرآن گفته است: «کُلوا و تَمتَّعوا»؛ خدا برای شما آفریده. ما نمیگوییم متمطع نباشند، هر التذاذی که انسان از دنیا و از امور مادی میبرد، اگر با یاد خدا و با شکر خدا همراه نباشد، به طور طبیعی اثر میگذارد، میل او را به آخرت، میل او را به تضرع و خشوع کم میکند.‌ @Esrar3
🧷حاشیه‌ای بر شرح 1⃣ با توجه به اینکه در شرح حدیث گفته شد «کلیت ندارد و یک حکم کلی نیست»، باید گفت این حکم شخصی به امام برمیگردد. ما با امام نه تنها حکم داریم، که حکم شخصی داریم. اصلا با امام خودِ خودمان هستیم، شخصیم و در غیاب امام، کل. با امام چیزی به شما می‌رسد که مختص شماست، شخص شما. و بی امام در محرومیت از او سرگردان برهوت کلیات. با انسان‌هایی شبیه به هم که تلاش می‌شود همه را در قشر و طبقه جای دهد. ما بی‌امام شخص نیستیم، قشر و طبقه‌ایم. (هرجا از‌ لفظ «بی‌امام» و «باامام» سخن گفتیم، امامِ تن‌دار مد نظرمان بوده است نه یک روح سیال پر معنای بی‌تن که بود و نبودش مطلقا بسته‌ی تن نیست و می‌توان جای خالی‌اش را با واژه و حدیث و روایت و معنا و سخن و ایده پر کرد). 2⃣ معمولا لفظ زندگی در تقسیم بندی نادیدنیِ از پیش پذیرفته شده به «زندگی دنیوی» و «معنوی» تقسیم می‌شود و به همین جهت در این حدیث، «زندگی» در «زندگیِ دنیوی» و «بی نصیب بودن-نبودن از دنیا» شرح داده شد. اما ما در خبر به دنبال نشان دادنِ زندگیِ نداشته هستیم.‌ همان چیزی که آیت الله خامنه‌ای می‌گویند «شما دارید زندگی می‌کنید و یک حدی از زندگی دارید».‌ این حد از زندگی نامش چیست؟ چگونه وصف می‌شود؟ ما می‌خواهیم نشان دهیم همین حد از زندگی هم از دست رفته است. اخیرا این جمله که «ما زندگی نمی‌کنیم» جمله‌ای است که کم و بیش شنیده می‌شود، اگرچه گاهی ممکن است آغشته به اغراض سیاسی شده باشد و اجازه ندهد این قضیه زلال و شفاف خودش را نشان دهد اما به نظر مقصود از «زندگی» مقصود والا و پیچیده‌ای نباشد، همین زندگی روزمره حتی مد نظر است. یعنی اینطور نیست که گفته شود ما هم در بی‌معنایی دچار روزمرگی هستیم. نه! مسئله زندگی روزمره نیست، مسئله وضعی است که حتی همان زندگی روزمره هم که ممکن است وجه فرودستانه‌ی ماجرا باشد، همان هم دیگر نیست. زندگی روزمره و جاری هم از دست رفته است و شخص برای ساده‌ترین مسائل در رنج است. و به قول رهبر انقلاب همین «حدی از زندگی» که اغلب پیش‌فرضی ثابت و همیشگی بوده هم چنان از دست رفته است که کار به تقسیم‌بندی زندگی دنیوی و معنوی نمی‌رسد. ما زندگی نمی‌کنیم و در خبر دنبال اثری از آثار زندگی هستیم. 3⃣ واژه‌‌های به کار گرفته شده در شرح ایشان، واژه‌های ساده، راحت و دم دست‌تری هستند که معمولا در جلسات رسمی کمتر به کار برده می‌شوند (اعصاب، مرض قند، از ناحیه‌ی مزاج و...). همچنین جملاتی بیان شد که نسبت به جلسات رسمی ملاحظات و احتیاط کمتری در آن‌ها لحاظ شده. بنظر متن جلسات این چنینیِ ایشان برای امثال ما نزدیک‌تر و دستگیرتر است و شاید به همین خاطر باشد که آن را «حدیث زندگی» نامیدند. @Esrar3