eitaa logo
مجمع الفائدة و البرهان | تأمّلات فقهی
152 دنبال‌کننده
72 عکس
12 ویدیو
12 فایل
«به صفّ النعال فقیهان نشینم» 📚✒️یادداشت‌های سیدمحمد احمدی @SMohammad_Ahmadi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 دین در مُحاق: تأثیر قیاس در عرفی شدن دین •بریده‌هایی از مقالۀ محمد حقّانی فضل | مجلۀ هفت آسمان کسانی که دل‌مشغولی مطالعات دینی به خصوص در حوزه‌های مرتبط با و را دارند، به خوبی می‌دانند که امروز یکی از رویکردهای غالب در مواجهه با مباحث مبنایی راجع به فقه و شریعت، جستجوی راه‌هایی است که بتوان از رهگذر آن‌ها احکام فقهی را به‌روز کرد. در واقع مشتاقان فرهنگ مدرن بعضاً به سبب پیوند عاطفی یا اعتقادی خویش با دین، در تلاشند بدون کنار گذاشتن یکسرۀ شریعت، اصلاحاتی در آن اِعمال کنند که با گرایش‌ها و تفکرات نوین در تضاد نیفتد و چون این مسیر در چارچوب‌های قابل پیمودن نیست به دنبال تغییر چارچوب ها و قواعد هستند؛ قواعدی که به‌روزرسانی دین را «تئوریزه» و «موجّه» سازد. قبلاً یک نمونه از این تلاش ها را به تفصیل نقد کردیم. یکی دیگر از تلاش های پیش‌گفته را می‌بایست در قالب بحث‌هایی مشاهده کرد که سعی دارند «قیاس فقهی» را گاه صراحتاً و گاه با نام‌های جدید و از درب پشتی، وارد خانۀ فقه نمایند. جناب آقای حقانی فضل در مقاله‌ای که حدود چهارده سال پیش به نشر رسانده به خوبی پیوند میان و فرآیند را به تصویر کشیده است. وی می‌نویسد: «به‌طور خلاصه، این مقاله در صدد نشان دادن این مطلب است که قیاس ظرفيت آن را دارد که به عرفی شدن دين بينجامد و يا دست‌كم در صورت جمع بودن شرايط، فرآيند عرفى شدن را تسريع ببخشد؛ زيرا چنانكه اشاره شد قياس به نحوى بعضى از شاخص‌های عرفی‌شدن دین را داراست. از این رو اگر فرهنگ مردم مسلمان به سوی دنياخواهى متمايل شود و بنيانهای فكرى ايشان دگرگون شود، و هدف از دين را زندگی بهتر در این دنيا بدانند و يا دست‌كم معتقد شوند كه دين با دنياخواهى و پیشرفت زندگی مادی و رفاه مخالفتی ندارد، عرفى شدن دين با حضور قیاس امكان آن را تحقق می‌بخشد.» این منظر که شاید بعد از قریب به یک دهه و نیم، بسیار عریان‌تر و واضح تر به چشم می‌آید، به خوبی این حقیقت را پیش روی می‌نهد که تلاش برای توجیه استنباط فقهیِ قیاس‌محور، به تُهی شدن دین و آیین از حقیقتش خواهد انجامید و همان بهتر که شیفتگان دنیای مدرن به کلّی دست از دین یا لااقل شریعت بشویند تا اینکه لقمه را دور سر چرخانده و از درب تحریف فقه این استحاله را رقم بزنند. در فرستۀ بعدی برخی مقاطع آن مقاله را که از نظر من کلیدی به شمار می‌آیند مرور کرده‌ام. عبارات داخل [] از من است. 🔗در همین رابطه بخوانید: 🔸مدعیان فقاهت 🔸به‌روزرسانی یا تحریف؟ ✒️📚 @Faede_v_Borhan
مجمع الفائدة و البرهان | تأمّلات فقهی
💠 دین در مُحاق: تأثیر قیاس در عرفی شدن دین •بریده‌هایی از مقالۀ محمد حقّانی فضل | مجلۀ هفت آسمان کس
◾️[شاخص‌های عرفی شدن] بعضى از شاخص هاى اصلى و معرّف عرفى شدن در عرصۀ دین در بستر غربی-مسیحی عبارت‌اند از: متوجه شدن از آخرت به سوى «دنيا»، اعتناى به «طبيعت» به زيان ماوراء الطبيعه، تعظيم و تكريم «انسان» با تغافل از خداوند، منصرف شدن از آموزه‌هاى وحى به سوى دستاوردهاى «عقلى»، متمايل شدن از نصّ مقدس به «تفسیر و رأی»، دست شستن از ثبات به نفع تغيير، و بالاخره دست شستن از اطلاق به نفع تكثر و نسبيت. 🔹 ◾️[مؤلفه‌های تسریع کنندۀ عرفی‌زدگی در استدلالات قیاس‌محور] ▪️[۱. ناگزیر بودن اِعمال عقل عرفی (و نه دقیق) در فرآیند قیاس:] ملاكات بسیاری از احکام دور از دسترس عقل دقيق و فلسفى قرار دارند، ناگزير آنچه مى ماند عقل عقلايى و عرفى است؛ عقلى كه بر اساس هزينه و فايده و كشف روابط بين وسيله و هدف قضاوت می‌کند و حکم می‌دهد. روشن است كه اين عقل اگر به ماوراى ظاهرها دسترسى نداشته باشد، معيار قضاوتش منحصر در روابط ظاهرى و دنيوی خواهد بود. ...بنابراين نخستين فصل مشترك بين قياس و عرفى شدن را مى توان قائل شدن به دخالت عقل در شريعت و البته فروكاهش اين عقل از عقل فلسفى به عقل عرفى و عقلایی دانست. در واقع کسی که قیاس را به کار می‌بندد مدعی است که نکته‌ای مخفی در ورای این احکام وجود ندارد که نتوان آن را كشف كرد. ▪️[۲. دنیوی و عُقلایی بودنِ ملاکات احکام یک پیش‌فرض مهم در قیاس است:] مى‌توان يک نقطه اشتراک ديگر را نيز [میان عرفی شدن و قیاس] نتيجه گرفت و آن اينكه قیاس کننده، احکام دینی را عُقلایى و انسانى (به مفهوم بشری) تلقى می‌كند. در واقع اين ادعا كه با درک عقلايى می‌توان ملاكات احكام را هرچند به‌طور اجمال فهميد، نمى‌تواند پيش‌فرضى جز اين داشته باشد كه اين ملاكات امورى اين‌جهانى و عُقلایی‌اند، نه آن‌جهانی و دور از دسترس فهم بشری تا نياز به توضيح و بيان از سوی خداوند باشد. ▪️[۳. نص‌گریزی و تأویل‌گرایی:] نقطه اشتراک دیگرى كه مى توان بين فرايند عرفى شدن دین و عمل به قياس پيدا كرد، گريز از نص و گرایش به تفسير و رأى است. اين نكته در تعاريف قياس و مسالک العلة به وضوح مشاهده می‌شود؛ زیرا چنانكه ديديم بسيارى از طرق كشف علت هیچ ارتباطی با نصوص دینی ندارند، به‌علاوه كه اساس قياس در برخى تعريف‌ها بر سرايت دادن علت كشف شده به حكم ديگرى است كه علت آن را نمى‌دانيم. 🔹 نتیجه ...اين مبانى فكرى [گرایش به استباطات فقهیِ قیاس‌محور] در واقع راه گشودن بر دخالت بی‌حساب عقل عرفى در دين و فاصله گرفتن از نص و گرايش به تأويل و رأى و البته جايگزينی درک انسان به جاى وحى است و از آنجا كه آنچه عقل و عقلا درک می‌کنند محصور به مصالح و مفاسد دنیوى و عُقلايى است، نه مصالح اخروی، راهِ دنیوی شدن فقه بسی گشوده‌تر خواهد شد. ...اگر آنچه به عنوان فتوا از اين مسير [روش‌های استنباط مبتنی بر قیاس] صادر می‌شود، تحت تأثير فرهنگ عمومی باشد - که غالباً نیز چنین است - نتیجۀ حاصل آمده چیزی جز یک نخواهد بود. 🔹 [شاه‌بیت کلام نویسنده جملۀ پایانی مقالۀ اوست:] در نهايت شايد بتوان گفت اين مقاله ترجمانى است از اين حديث امام صادق (ع) كه: «السّنةُ إذا قيست محق الدين؛ سنت اگر قياس شود، دين در محاق قرار مى گيرد» (الكافى: ١/ ٥٧). ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 معضل زبان مشترک (۱) دربارۀ گفتگوی حجة الاسلام و المسلمین با دکتر عبدالکریم بسیار سخن می‌توان گفت. از متن گفتگو و مطالب طرح شده در خلال آن (که البته عدم انسجامش باعث شده بیشتر شبیه دو سخنرانی مجزّا باشد تا یک صحبت دوطرفه) گرفته تا برخی حواشی همچون پراکنده‌گویی جناب آقای علیدوست و نپرداختن وی به مباحث ریشه‌ای (طوری که مسیر بحث عمدتاً توسط سروش تعیین می‌شد) و همچنین خطابه‌خوانی سروش و خلط بحث‌های گوناگون و بعضاً بی‌ربط به یکدیگر و نیز اشتیاق شدید او به دیده شدن و مهم جلوه دادن خود که اصلاً یارای پنهان کردنش را نداشت. از زمانی که قسمت اول این برنامه منتشر شد بنا داشتم چند خطی در موردش بنویسم اما فرصتی دست نداد. تا اینکه امروز به مصاحبه‌ای از آقای دکتر عبدالله نصری با خبرگزاری «ایبنا» برخوردم. هرچند با ایشان آشنایی قبلی ندارم، اما نحوۀ نگرشش به مباحثی از قبیل گفتگوی مورد بحث را پسندیدم. به گمانم روی مهمترین نقطه در این زمینه دست گذارده. محور تمام سخنان ایشان این نکته است که اساساً صحبت کردن در مورد و چندین رتبه پس از مبانی کلامی و عقیدتی همچون توحید، صفات الهی، نبوت و جایگاه رسول (ص) و ـ به تبع ـ اوصیای پیامبر (ع) قرار دارد. مادام که انسان تکلیف خود را با این مقولات روشن نساخته منطقی نیست که به انتظار از دین یا گسترۀ شریعت بپردازد، چه رسد به اینکه از اموری همچون اعتبار منابع حدیثی شیعه یا میزان تورم فقه و اصول بحث کند! کسانی که گفتگوی علیدوست ـ سروش را نشنیده‌اند ممکن است با خواندن این جملات تعجب کنند که مگر کسی هست که این ترتیب منطقیِ بدیهی را رعایت نکند؟! در کمال شگفتی باید بگویم: آری! در مقابل ممکن است برخی بگویند: خب! دو سرِ گفتگوی مزبور مسلمان و شیعه‌اند و پیش‌فرض های کلامی مشترکی دارند. چه اشکالی دارد که بر پایۀ اعتقادات مشترک، مسائل روبنایی تر را به بوتۀ نقد و بررسی بگذارند؟ اینجاست که خواندن مصاحبۀ دکتر نصری مفید فایده است. جدا از اینکه مسمّای لفظ مسلمان یا شیعه دقیقاً چیست (که در جای خود ثمرات مهمی دارد) ظاهراً جای تردید نیست که آنچه سروش اسلام میداند و به آن باور دارد فاصله‌اش با تلقّی سنتی از اسلام چنان فاصلۀ مشرق و مغرب است. در واقع بیشتر مفاهیم بنیادین دینی از جمله: خدا، نبی، امام، شریعت، ، و... از نگاه سروش و بسیاری از نو/دگراندیشان به اصطلاح دینی، با برداشت رایج از آن مفاهیم تنها در نام یکسانند و اصطلاحاً مشترک لفظی هستند. لذا هیچ زبان و ادبیات مشترکی میان طرفداران دو نگاه مذکور وجود ندارد. بنابراین قضاوت من دربارۀ این گفتگو و هر مباحثۀ مشابه دیگری «لغویت محض» است؛ چیزی شبیه مناظرۀ یک مسیحی با یک مسلمان دربارۀ وجوب غسل تعمید یا تعداد رکعات نماز صبح! در آخر تذکر این نکته هم بد نیست که مشکل ادبیات مشترک گریبانگر بسیاری از مبلغان دینی نیز هست. خواسته یا ناخواسته طرز تفکر مدرن در ذهن خیلی از مردم ما رسوخ کرده و تا اصلاح نشود پرسش‌های زیادی هیچگاه میان عموم مردم پاسخ نخواهد گرفت. ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 معضل زبان مشترک (۲) •بریده‌هایی از مصاحبۀ دکتر نصری | بخش اول ◾️شما با هر متنی بخواهید مواجه شوید سوالاتی را مطرح می‌کنید که مشکلی ندارد ولی بالاخره باید حقی برای متن قائل شوید که متن بگوید پاسخ این سوال شما را می‌دهم یا نمی‌دهم! ▫️نگاه کنید در ۴۰ سال اخیر که فرهنگستان علوم اسلامی می‌خواهد از متن، منابع دین و کتاب و سنت علوم گوناگون را استنباط کند، و نه تنها علوم انسانی بلکه علوم تجربی، ریاضیات، فیزیک اسلامی و غیراسلامی را، آیا دین پاسخگوی انتظارات آنها بود یا نبود؟ پس این نکته به صورت جدی مطرح است. ◾️ما سراغ دین می‌آئیم... از دین می‌خواهیم ببینیم دین را چگونه بفهمیم. ...قطعاً باید پیش‌فرض‌های برون دینی داشته باشید، این پیش‌فرض‌ها اهمیت دارد و کسی این مسئله را نفی نمی‌کند. [اما] در [علم] ما به صورت عقلی لزوم بعثت را مطرح می‌کنیم. مبنای این بحث هم این است که صفت حکمت خداوند ایجاب می‌کند که بشر را هدایت بکند. تا اینجای بحث ما عقلی است. ...اما اگر بخواهیم دقیقاً این نکته را دریابیم که این شامل چه اموری می‌شود و حتی اگر پیامبران برای هدایت آمده‌اند و هدف بعثت آنها هدایت بشر بوده است، ابعاد این هدایت چگونه است و پیامبران برای هدایت خودشان روی چه اهداف اصلی و فرعی تاکید می‌کردند و اساساً هدف اصلی و شاخ و برگ‌های این هدایت چه بوده است، اینجاست که باز به خود دین نیاز پیدا می‌کنیم. ...اینکه صرفاً بتوانیم با کلام یک بحث عقلی کنیم، مسئله هدایت تمام نمی‌شود. ▫️باید محل نزاع را حل کنیم. اول را حل کنیم، بعد را حل کنیم و بعد سراغ انتظار بشر از دین برویم! ما با توحید و نبوت شما مشکل داریم، تا برسد به دین! اساساً با آن مبنای دکتر سروش، دینی به این معنا باقی نمی‌ماند که انتظار خود را از دین مشخص کنیم تا دیگر چه برسیم به مسئله ، نسبت فقه و و نسبت فقه و ! اصلاً از مبنا مشکل وجود دارد. چرا بحث را از میانه و کمر شروع می‌کنید؟ چرا بحث را از اساس شروع نمی‌کنید؟ در مبنا با اختلاف نظر مواجه هستیم. ◾️یک مطلب دیگر این است که برای فهم متن، بالاخره باید یک پیش‌فرض‌های زبانی هم داشته باشم. باید یک تئوری و یک داشته باشم و بدون آن، فهم متن امکان‌پذیر نیست. اتفاقاً علم ما نیز برای فهم متن بوده است. یک بخشی از علم اصول که بحث الفاظ است، بحث‌های زبان‌شناسی متن است که کاملاً بحث برون‌دینی است. بنابراین دین‌شناسی کار ساده‌ای نیست. این نکته‌ای است که باید بدان توجه داشت. ◾️آقای سروش چه تلقی‌ای از عبادت در دین دارد که این گونه عبادات دینی را تحقیر می‌کند؟ زمانی بود که ایشان بخش معاملات یعنی بخش احکام اجتماعی اسلام را زیر سوال می‌برد ولی به عبادات آن پایبند بود. الان از صحبت‌های اخیر ایشان برمی‌آید که عبادات را هم تحقیر می‌کند. البته این تالی فاسد همان تلقی‌ای است که از خدا در ذهن ایشان وجود دارد و تالی همان ایده از انسان مدرن است که در ذهن ایشان شکل گرفته و آن انسان مدرن باید انتظارات خود را بر دین تکلیف کند که چه کار کند و چه کار نکند. این ذهنیت قطعاً به اینجا ختم می‌شود که عبادات را هم زیر سوال ببرند. ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 معضل زبان مشترک (۳) •بریده‌هایی از مصاحبۀ دکتر نصری| بخش دوم ◾️اساساً تصوری که ما از دین داریم با تصوری که دکتر از دین دارد، از زمین تا آسمان فرق می‌کند. ما دین را یک امر وحیانی می‌دانیم که تجلی آن در کتابی به نام قرآن به صورت آموزه‌هایی از طرف خداوند برای تعالی و کمال حیات بشر ارائه شده است. این کتاب هم یک کتاب الهی و مصون از خطاست که به عنوان منبع دین مطرح می‌شود. اما برای آقای دکتر سروش با توجه به مبانی کلامی ایشان، اصلاً دین به این معنا مطرح نمی‌شود. در دیدگاه ایشان قرآن به عنوان یک کتاب بشری مطرح می‌شود مثل سایر کتب دیگر. حتی با توجه به مباحثی که ایشان در مورد بیان می‌کند، و با توجه به مباحث «بسط تجربه نبوی»، چه بسا اینطور است که کتاب مثنوی نسبت به قرآن برتر و اولی است. ...با توجه به این مبنا، زمانی که بحث «متن» مطرح می‌شود، با توجه به اینکه این متن قرآن یک متن بشری و آمیخته با خطاست و به قول ایشان حداقل در سه زمینه در این متن خطا پیدا شده است، دیگر انتظار ما از این متن، آن انتظاری نیست که از یک کتاب الهی که کلام خداست، داریم! ▫️اگر به این نکته توجه نکنیم که علی‌المبنا با ایشان اختلاف نظر داریم لذا اصلاً پرسش‌هایی هم که مطرح می‌کنیم اصلاً پرسش‌های یکسانی نیست. دیگر وجه مشترکی با ایشان در مورد دین نداریم تا بتوانیم بحث وگفت‌وگو کنیم. اصلاً در اینجا دین واحدی مطرح نیست. ما از یک دین وکتاب الهی سخن می‌گوییم و ایشان از یک آیین دیگر و یک کتاب بشری سخن می‌گوید. خودمان را فریب ندهیم. پرسش از یک واقعیت خاص به نام دین واحد مطرح نیست. ◾️عجیب اینجاست که ایشان از نسبت و سخن می‌گویند. کدام کلام؟! مبانی کلامی شما که نافی دین الهی و مؤیّد پذیرش یک آیین بشری است! که در طول تاریخ از مبانی کلامی استدلالی خودشان اولاً در ضرورت و ثانیاً در روش استنباطی خود استفاده کرده‌اند. آیا شما که آنها را محکوم می‌کنید که در فقه به کلام بی‌اعتنایی کرده‌اند مرادتان پذیرش و بکارگیری دیدگاه‌های شما نیست که برای مثال قرآن را یک متن بشری بدانند که حاصل تجربه‌ها و یا رویاهای یک فرد عامی است و لذا نه تنها احکام آن مربوط به ۱۴۵۰ سال قبل بوده و با عقلانیت مدرن و عدالت سازگاری ندارد و مشکلات دنیای بشر را حل نمی‌کند؛ که بخش عبادات آن هم آخرت انسان را تامین نمی‌کند و خلاصه دینی است که نه به درد دنیا می‌خورد و نه آخرت؟ ◾️با این مبانی فکری دکتر سروش نه تنها بحث از بیهوده و سرگرمی است که دیگر گفت‌وگوی از فقه و انتظار از آن هم معنای مُحصَّلی ندارد. ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠 مادر صالحی داشتیم... ابن طاووس از علی بن اسباط نقل نموده که شخصی از برمکیان از حضرت رضا (ع) دربارۀ خلیفۀ اول سؤال کرد. حضرت در ابتدا از پاسخ امتناع فرمودند. هنگامی که شخص اصرار کرد فرمودند: از برای ما مادر صالحی بود که از دنیا رفت در حالی که بر آن دو نفر غضبناک بود. و پس از وفات او به ما خبری نرسید که از آن ها راضی شده باشد. [علي بن أسباط رفعه إلى الرضا (ع): أن رجلاً من أولاد البرامكة عرض لعلي بن موسى الرضا (ع) فقال له: ما تقول في أبي بكر؟ قال له : «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أكبر». فألحّ السائل عليه في كشف الجواب، فقال (ع): «كانت لنا أم صالحة ماتت و هي عليهما ساخطة و لم يأتنا بعد موتها خبر أنها رضيت عنهما»] 📖الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ج‏۱، ص۲۵۲. ✒️📚 @Faede_v_Borhan
إِذَا طَافَ قَـوْمٌ بِالْمَـشَاعِرِ وَالصَّفَا فَقَبرُكَ رُكنِي طَـائِـفـاً وَمَـشَاعِـرِي وَإنْ ذَخَـرَ الأقْـوَامُ نُسْـكَ عِـبَادَةٍ فَحُـبُّـكَ أوْفَى عُـدَّتِي وَذَخَـائِرِي 📖 بخشی از قصیده رائیه ابن ابي الحدید ▫️ 🌹اسعد الله ایامکم🌹 ✒️📚 @Faede_v_Borhan
59.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنایت حضرت ولی‌عصر (ارواحنافداه) به طلاب 📹 خاطره‌ای بسیار جالب از جناب آقای اصغر خدادادی، خادم مدرسه‌ی مبارکه‌ی ✒️📚 @Faede_v_Borhan
☀️ ما هیچ کسانِ پادشاهیم! خورشید تویی و ذره ماییم بی روی تو روی کی نماییم تا کی به نقاب و پرده؟ یک ره از کوی برآی تا برآییم آخر نه ز گلبن تو خاریم آخر نه ز باغ تو گیاییم گر دستهٔ گل نیاید از ما هم هیزم دیگ را بشاییم* آب رخ ما مبر ازیراک** با خاکِ درِ تو آشناییم از شیر فلک چه باک داریم چون با سگ کوْیَت آشناییم ما را سگ خویش خوان که تا ما گوییم که شیر چرخ ماییم پرسند ز ما: «که‌اید؟» گوییم: «ما هیچ کسان پادشاییم» 🌹اسعد الله ایامکم بمیلاد الحجة (ارواحنا فداه)🌹 ▫️ 📖 دیوان سنایی غزنوی (به اهتمام پرویز بابایی)، ص۴۴۹؛ با اندکی تلخیص. ◻️ 📌 *بشاییم: شایسته باشیم 📌 **ازیراک: از این راه که ✒️📚 @Faede_v_Borhan
💠تسویلات شیطان |تذکّری ضروری در باب فعالیت‌های تبلیغیِ ظاهراً دینی و فرهنگی مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری (قدس الله نفسه) در لابلای مسألۀ «غناء» چند صفحه‌ای را به یک بحثِ ـ به تعبیر امروزی ـ «آسیب‌شناسانه» اختصاص می‌دهند و از اختلاط محرّمات و معاصی با امور مطلوبِ دینی گلایه می‌نمایند. به نظر می‌رسد علی رغم اینکه قطعاً اوضاع عقاید و اعمالِ دینی مردم در روزگار ایشان (حدود دویست سال قبل) به مراتب بهتر بوده ـ و این خود جای تأمل بسیار دارد! ـ اما انگار برای دوران ما سخن گفته و درد ما را بازگو می‌کند. 🔻متن عربی فرمایش ایشان در پیوند دستیاب است و ترجمۀ آن با تلخیص از این قرار است: از آنچه گفتیم روشن شد که تفاوتی ندارد این کیفیت [غناء] در سخن و محتوای حق به کار برده شود یا در سخن باطل. بنابراین قرائت قرآن و دعا و مرثیه به صورت لهوی و با صوتی که ترجیع دارد، بی اشکال حرام است بلکه عقابش مضاعف است، زیرا «معصیت در مقام طاعت» و استخفاف به محتوا و مخاطبِ دعا [= خداوند متعال] و صاحب مرثیه [ائمۀ طاهرین (ع)] می‌باشد. و از واضح‌ترین فریب‌های شیطان این است که فردی که قصد پنهان کردن گناه خود را دارد، نفسش به منظور تفرّج و تفریح و لذّت بردن، وی را به چیزی که موجب نشاط و رفع کسالت است دعوت کرده و زمزمه‌ای لهوی بر لب جاری کند تا نشاطی پیدا نماید و این زمزمه را در قالب یک بیت شعرِ حکمت‌آمیز یا مرثیه یا مانند این‌ها قرار می‌دهد و به این ترتیب مرتکب غناء می‌گردد یا نزد کسی حاضر می‌شود که چنین می‌کند. و اصلاً ای بسا مجلسی برای حضور صاحبان صوت و لحن مهیا می‌سازد و بر آن نام «مجلس مرثیه» می‌نهد! و در نتیجه خوشی و نشاطی برایش حاصل می‌شود که با [کارهایی همچون] تار زدن هم پیدا نمی‌شود! ای بسا در این میان ناخودآگاه و به سبب غم و غصه‌ای که در قلب دارد گریه‌ای هم بکند و خیال کند به‌خاطر مرثیه گریسته و به درجات عالیه وارسته! در حالیکه در حقیقت مُشرف بر سقوط در اعماق جهنم گشته! [پناه بر خدایی] که از شر شیطان و نفسِ فریبکار پناهی جز او نیست. و ای بسا وجود برخی شبهات و ابهاماتی که بعدها پیرامون غناء به وجود آمده، باعث می‌شود افرادی بر ارتکابِ افعالِ یادشده جرأت و جسارت پیدا کنند... . [یکی از آن شبهات مطلبی است که] محقق اردبیلی (ره) ذکر کرده آنجا که...مراثی و امثال آن را از حرمت غناء استثناء نموده و این استثناء را چنین تقویت می‌کند که گریه و اظهارِ مصیبت‌زدگی [برای اهل بیت] کاری مطلوب و مورد تشویق است و ثواب فراوانی دارد و غناء نیز به آن کمک می‌کند... . اما اینکه [گفته شد] «غناء» یاورِ مصیبت‌زدگی و «بکاء» است، صحیح نیست زیرا...اگر هم حزنی در آن باشد ناشی از فقدان خواسته‌های نفسانی است که در نفس حیوانی انسان مجتمع گردیده، نه بخاطر [مصائب] سروران دوران [ائمۀ اطهار (ع)]...! و گویی در روزگار او [محقق اردبیلی] هنوز از مجالس مرثیه‌ای که زنان و مردانِ اهل لهو و مرفّهان و عیّاشان به جای مجالس لهو و ساز و آواز و... برگزار می‌کرده‌اند خبری نبوده [و اوضاع] همچون وضعیتِ شایع در زمانۀ ما [نگشته بوده]؛ زمانه‌ای پیغمبر اکرم (ص) از نظیرش خبر داده‌اند: «یتّخذون القرآن مزامیر/قرآن را وسیلۀ آوازه‌خوانی قرار می‌دهند». همچنانکه سفر برای زیارت آقا و مولایمان اباعبدالله (ع)، در این روزگار و برای بسیاری از عیّاشان از سفرهای لهوی و تفریحی گردیده، [همانطور که] نبی اکرم (ص) پیدایش چنین شرایطی را دربارۀ سفر حج پیش‌بینی فرمود: «ثروتمندان امت من برای تفریح حج خواهند گزارد و طبقۀ متوسط برای تجارت و فقراء برای اسم و رسم». 📖المکاسب (ط کنگره)، ج۱، صص۲۹۷ـ ۳۱۰ ✒️📚 @Faede_v_Borhan
🌙 شب قدر واحد و آغازهای متعدد؟ (۱) | آیا اختلاف در روز اول ماه با وحدت شب قدر سازگار است؟ 🌑 یکی از کانال‌های باطنی‌گرا برای هجمه به حکم فقهی (اینکه آغاز و پایان ماه مبارک با رؤیت اثبات می‌شود و نه بر اساس محاسبات عددی) دست به دامان مسألۀ وحدت شب قدر گردیده و طوری عبارت‌پردازی نموده که گویی کشف جدیدی کرده است. او مدعی شده: اگر یکی است پس چطور آراء فقهاء دربارۀ شروع ماه مبارک متفاوت است؟ وی در نهایت می‌نویسد: «اگر قرآن و پيامبر و اهل بیت علیهم‌السلام روشی دقیق و بدون خطا برای تعیین این ایام ارائه داده‌اند، چرا باید چنین اختلافی وجود داشته باشد و مردم در مناسبت‌های دینی خود دچار سردرگمی شوند؟» 🌒 اولاً توجه به مسألۀ وحدت شب قدر و استفاده از آن در مباحث فقهی مربوط به رؤیت هلال در کلام نیز دیده می‌شود. برای مثال مرحوم آیةالله العظمی (قدس سره) به این مسأله به عنوان یکی از ادلۀ نظریۀ خویش ( = شروع ماه قمری جدید با رؤیت‌پذیری هلال در هر یک از مناطق زمین) استناد فرموده‌اند (نک. منهاج الصالحین۱: ۲۸۲ـ ۲۸۳). در مقابل، قائلان به نظریۀ دیگر ( = شروع ماه قمری جدید در هر منطقه با رؤیت‌پذیری هلال در همان منطقه) به نقد و بررسی این استدلال پرداخته‌اند (نک. اسئلة حول رؤیة الهلال، ص۳۳). 🌓 ثانیاً چنانکه سال‌های قبل نوشتم، اختلاف در تعیین روز اول ماه قمری ناشی از دو منشأ متفاوت است: گاه به سبب اختلاف در دیده شدن یا دیده نشدن هلال است که اصطلاحاً به آن گفته می‌شود، و گاه ناشی از اختلاف پیرامون معیارهای لازم در «هلالِ دیده شده» می‌باشد و به آن می‌گویند. برای مثال، در بعضی سال‌ها اصلاً معلوم نیست هلال رؤیت شده یا خیر؟ و در این مورد گزارش های ضدّ و نقیضی پیدا می‌شود. در اینجا اختلاف، ناشی از تشخیصِ «واقع خارجی» یا همان «موضوع حکم» است. اما در بسیاری از سال ها نیز روشن است که هلال با چشم مسلّح رؤیت شده و با چشم غیرمسلّح قابل رؤیت نمی‌باشد. در چنین مواردی فقیه «الف» که معیار شروع ماه قمری جدید را رؤیت‌پذیری با چشم عادی می‌داند حکم به سی روزه بودن ماه قبل کرده و فقیه «ب» که رؤیت‌پذیری با چشم مسلّح را کافی می‌داند حکم به شروع ماه جدید می‌نماید. در اینجا اختلاف، ناشی از تفاوت فتاوا در تعیین حکم شرعی است. ادامه دارد... ✒️📚 @Faede_v_Borhan
🌙 شب قدر واحد و آغازهای متعدد؟ (۲) | آیا اختلاف در روز اول ماه با وحدت شب قدر سازگار است؟ 🌓 ...روشن است که یکی بودن شب قدر ربطی به این نوع اخیر از اختلافات (= شبهات حکمیه) ندارد. هر یک از فقها در پی استنباط و کشف حکم شرعی نازل از سوی خداوند متعال هستند و در این مسیر ممکن است مانند هر متخصص دیگری اشتباه کنند و اشتباهشان منجر به اختلاف فتاوا می‌گردد. بنابراین در مثال بالا، تنها یکی از دو فقیه «الف» و «ب» حکم شارع را به درستی کشف کرده و دیگری برخطاست. بدیهی است که حکم خدا با اشتباه یک تغییر نمی‌کند و چنین نیست که برای مقلدان آقای «الف» با شب قدر برای مقلدان آقای «ب» متفاوت باشد. این یک مطلبِ مسلّم و البته مبرهن در میان شیعیان و بسیاری از اهل سنت است که از آن تحت عنوان «مسلک » یاد می‌شود. البته خطاهای احتمالی در فرمایش فقهاء، نفی‌کنندۀ «: عذرآور» بودن و عمل به آن فتاوا در پیشگاه الهی نیست. 🌔 اما نوع دوم اختلافات یعنی ، قطعاً و بی‌تردید در زمان اهل بیت (ع) نیز وجود داشته و حتی روایات متعددی حاکی از آن است که (ولو به حسب ظاهر و علم عادی) برای خود ائمه (ع) نیز در مورد شروع برخی ماه های قمری و نیز دربارۀ شب قدر شک پیدا می‌شده. برای نمونه جملۀ معروفی از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که: «لأن أصوم یوماً من شعبان أحبّ إليَّ من أن أفطر یوماً من شهر رمضان/ اگر روزی از [آخر] شعبان را روزه بگیرم برایم محبوب تر است تا اینکه [ناخواسته و نادانسته] روزی از [ابتدای] ماه رمضان را افطار کرده باشم». (من لایحضره الفقیه۲: ۱۲۶) بنابراین اگر کسی بخواهد از نَمَدِ وحدت شب قدر برای مسلک عددی کلاهی ببافد با حجم بالایی از روایات مواجه است که باید همۀ آن ها را توجیه و تأویل کند؛ آن هم صرفاً برای دسته‌ای از روایات ضعیف السند و انگشت شمار. در هر صورت این نوع از اختلافات نیز ملازمه‌ای با تعدّد شب قدر ندارد، زیرا می‌توان گفت در برخی سال‌ها بخشی از مردم یا حتی همۀ آنها در تشخیص شب قدر اشتباه کرده‌اند و از فیض آن محروم گردیده‌اند. 🌕 همچنانکه یکی بودن شب قدر نیز هیچ ربطی به صحت و سقم روش عددی ندارد؛ زیرا این نظریه نیز در بهترین حالت فقط یکی از آراء دربارۀ معیار شروع ماه قمری است و اختلافات ناشی از تفاوت آراء در باب معیار کلی شروع ماه (شبهات حکمیه) را برطرف نمی‌سازد. نهایت فایدۀ آن رفع اختلاف در رؤیت هلال است (= شبهۀ موضوعیه) که بر پایۀ آنچه گذشت حتی در زمان حضور اهل بیت (ع) نیز وجود داشته و گویی خود ائمه و شیعیان آن دوران هم از سعادت دستیابی به برکات این نظریۀ مشعشع بی‌بهره بوده‌اند. ✒️📚 @Faede_v_Borhan