مناظره_نبویان_عبدالکریمی_اسلامی.mp3
51.4M
🔴مناظره بین سیدمحمود نبویان وبیژن عبدالکریمی
⬅️ پیرامون(اسلامی سازی دانشگاهها)
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴ویلیام لین کرایگ و برهان کیهانشناسی کلامی ♨️قسمت دهم. ⬅️دومين دليل فلسفی كرايگ: 💠در اين دليل، كر
🔴ویلیام لین کرایگ و و برهان کیهانشناسی کلامی
♨️قسمت یازدهم.
⬅️گاهی هم از آن تعبير میكنند بـه امتنـاع گـذار از نامحدود: يک فاصله نامحدود را هيچ گـاه نمـیتـوان طی كرد. فرض كنيد از پلكانی بالا میرويد و هر بـار که پايتان را روی آخرين پله میگذاريد، پله ای ديگـر ظاهر میشود.
پس هيچ گاه نمیتوان سـير نامحـدود پله ها را طی كرد؛ توجه داشته باشيم كـه ايـن مسـئله هيچ ربطی به محدود يا نامحدود بودن زمـانی كـه دراختيار ماست ندارد بلكـه اقتضـای سرشـت نامتنـاهی است چون دائم میتوان فرد ديگری را بـه مجموعـه افزود.
💠 ادامه بی پايـان ايـن سـير نشـانه آن اسـت كـه نامتناهی بالفعل علی الاصـول نمـیتوانـد بـه يكبـاره محقق شود و اگر هم بنا باشد محقق شود، بايـد ايـن تحقق يكباره واقع شود و نه به تدريج.
💠كرايگ مـینويسـد: فيلسـوفان معاصـر از رد ايـن اســتدلال عــاجز بــوده انــد و از قــول جــان هاســپرزمینويسد"اگر لحظه فعلی مسبوق است به سلسـله ای از بینهايت رخدادها پس چگونه مـا بـه ايـن لحظـه رســيده ايــم؟"(Haspers,1967:434)
⬅️حاصــل آنكــه مجموعه ای كه افـراد آن متواليـا و پـی در پـی شـكل گيرد، نمیتواند نامتناهی بالفعل باشد، چـون گـذار از نامتناهی ناممكن است:
میخواهيد ميزی بسـازيد، بـه تخته نيازمنديد و برای تهيه تخته به الوار و برای الوار به تنه درخت و برای درخت به هسته قبلی و برای آن به درخت قبلی و...پس برای سـاختن ايـن ميـز بايـدمنتظر وقوع بینهايت رخداد قبلـی باشـيد، چـون دراين سلسله علّی هـر يـک از رخـداد های قبلـی بـرای وقوع ايـن آخـرين رخـداد شـرط اسـت و بـدون آن پيدايش رخداد اخير ناممكن است و اگـر ايـن مسـير هيچ گاه به آغازی نرسد، از آن سو هم بايد هـيچ گـاه به پديده فعلی منتهی نمـیشـد و اگـر منتهـی شـده،نشانه آن است كـه پديـده هـای قبلـی متعـين بـوده وآغازی داشته است؛ درست همان گونه كه گذر از اين سو تا بینهايت امكان پذير نيسـت، گـذر از آن سـونيز گذر از بینهايت بوده و رسيدن بـه رخـداد فعلـی ناممكن بوده و اين كه به هر حال رسيده ايم، نشانه آناست كه رخداد های قبلی بینهايـت نبـوده انـد. گـویا اينكه در عالم واقع، گذر حوادث از آن سو به ايـن سـو بوده است، اما هيچ فرقی ميان ايـن دو نيسـت و نظـر به اينكه سير دوم ميسر نيست، سـير اول نيـز ناميسـر است و اين نشانه آن است كه حوادث آغـازی داشـته است؛ حتی میتوان گفت پيمودن حوادث از اين سـوراحت تر است چون از اين سو نقطه آغازی هست وجای پایی برای پرش، اما از آن سو حتـی چنـين نقطـه آغازی وجود ندارد و به تعبير كرايگ، شبيه آن اسـت كه كسی بكوشد از چاهی بـینهايـت عميـق بيـرون جهد، هيچ تكيه گاهی كه پايش را روی آن قرار دهد،وجود ندارد.
💢 #ادامه_دارد...
#کرایگ.
#نامتناهی_بالفعل.
#حدوث.
#غزالی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فلسفه_اسلامی
#ملا_صدرا
🔴کلام ملاصدرا پیرامون حکمت ایران باستان دردادگاه تفتیش عقاید!
⬅️برچیده از سریال روشنتر از خاموشی
@falsafeh_nazari
🔴تمثیل (غار )افلاطون
✅ تمثیلیست که توسط افلاطون درکتاب (جمهور) طرح شده و برای توضیح نظریهٔ عالم مُثُل خود به کار بردهاست
@falsafeh_nazari
⬅️تعدادی انسان در حالی که به دیوار غل و زنجیر شدهاند، به طوری که همیشه رویشان به سمت دیوار رو به رو بوده است و هیچگاه پشت سر خود را نگاه نکردهاند. در پشت این افراد آتشی روشن است و در جلوی این آتش نیز مجسمههایی قرار دارند و هنگامی که حرکت میکنند سایهٔ آنها بر دیوار روبه رو میافتد. در واقع این مجسمه ها همان اعتقادات و عقایداین گروه از افراد هستند که سایه ی آنها بر روی دیوار منعکس میشود.
⬅️در این میان، ناگهان زنجیر از پای یکی از این زندانیان که به سوی دیوار غار نشسته است باز میگردد. و آن شخص به عقب برمیگردد و پشت خود را میبیند و سپس از دهانهٔ غار به بیرون میرود.
@falsafeh_nazari
✅ او تازه متوجه میشود که حقیقت چیزی جز آن است که در داخل غار قرار داشت.
⬅️در واقع، این جهانِ خارج همان عالم مثل افلاطونی است که شخص، هنگامی که به آن میرسد متوجه میشود که حقایقِ جهان چیزی جز این است و داخل غار کجا و خارج آن کجا! شخصی که به عالم خارج از غار رفته و از آن آگاهی کسب کرده است تصمیم میگیرد که به غار برگردد و دیگران را نیز از این حقیقت آگاه کند.
⬅️و هنگامی که به سوی آنان میرود تا آنها را نسبت به جهانِ خارج آگاه کند و بگوید که حقیقت چیزی جز این است که شما به آن دل بستهاید، با برخورد سرد زندانیان مواجه میشود، وآنان حرف وی را دروغ میپندارند...
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
💠ادامه دارد...
🔴مادی گرایان و تفکر سطحی آنان
⬅️صدر المتألّهين در اواخر جلد دوم اسفار کلماتی از ثاليس و انکسيمانوس و آناکساگوراس و انباذقلس و افلاطون و ارسطو و ذيمقراطيس و اپيکور و عده ديگر نقل میکند و مدعی است که کلمات پيشينيان مشتمل بر رموز و لغزها بوده و ناقلين، مقصود حقيقی را درک نکرده اند و خود مشاراليه کلمات آنها را به مدعای خود در مسأله حرکت جوهريه و حدوث عالم تأويل میکند.
💠ادلّه ای که معمولًا بر مادی بودن عده ای از قدما يا متأخرين اقامه میشود مطالبی است که ارتباطی با اين مسأله ندارد، از قبيل «اعتقاد به ماده المواد و ماده اصلی» يا «تعليل حوادث طبيعت به علل طبيعی» يا اعتقاد به اينکه «نظام هستی يک نظام وجوبی و ضروری است» يا اعتقاد به اينکه «هيچ شيئی از لا شئ به وجود نمیآيد» و يا «اهميت دادن به منطق تجربی در تحقيق مسائل طبيعت» و امثال اين ها.
💠ماديين در اثر عدم تعمق در مسائل الهی، پيش خود گمان میکنند که مسائل بالا منافی با اعتقاد به عالمی ماوراء عالم طبيعت است و از اين رو هر کسی که تفوّه به يکی از مسائل فوق کرده است او را در جرگه مادیین به شمار آوردهاند و با اينکه خود آن اشخاص تصريح میکنند به خلاف، باز ماديين دست بردار نيستند.
🔰پ.ن: مخالفان فلسفه و حکمت اسلامی(تفکیکیان و نو تفکیکیان و عده ای از عرفا) نیز مانند مادیین، حتی الفبای فلسفه را نیز فهم نکرده اند و با سه سال مطالعه سطحی، شروع به نقد فلسفه و حکمت میکنند، فارغ از اینکه عناوین را فهم کنند.
#مادی_گرایان.
#ماتریالسیم.
#توحید.
#فلسفه.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴براساس نظریه(عالم مثال)که افلاطون در توضیح آن (تمثیل غار)را بیان میکند؛در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد.
⬅️وی این حقیقت را عالم مثال( عالم این صورت ها ) خواند.
@falsafeh_nazari
⬅️در این عالم، صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت وجود دارند. حقائق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، تنها این صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم(یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقائق نیست.
✅وجود حقیقی متعلق به مثال ها است و عالم طبیعت فقط نمود آنها است. تمام امور عالم چه مادی مانند حیوانات و جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و تمام فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند.
@falsafeh_nazari
⬅️بلکه شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سروکار دارد.
✳️بدین ترتیب در نظر افلاطون، حقیقت به دو بخش تقسیم می گردد:
♦️جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کابرد حواس و بنابراین ناقص است. در این جهان همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت در این جهان، هیچ چیز هستی و بود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هااست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد.
♦️بخش دیگر، عالم مثال است که فقط با عقل می توان از آن شناخت کامل و حقیقی به دست آورد و این عالم را نمی توان با حواس ادراک نمود.
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
🔴در واقع این تمثیل بیان میکند که این جهان سایهایست از آن جهان حقیقی که همان عالم کلی یا عالم مُثُل میباشد.
@falsafeh_nazari
⬅️غار نیز تمثیلی است از این عالم که همان سایهٔ مثل است و تنها کسی که میتواند خود را به عالم حقیقی برساند فیلسوف است.
⬅️وظیفه فیلسوف این است که خود را از این عقاید باطل و غیر عقلانی مردم درباره جهان هستی به دور کند و حقیقت را از خاستگاه حقیقی آن یعنی همان عالم مُثُل لایتغیر جستجو وشهود کند.
@falsafeh_nazari
🔴شر، فلاسفه، و مقصود آنان از عدمی بودن شر
⬅️مرحوم آخوند پس از نقل اين اقوال میگويد بعد از اينکه ما مسئله ماده و صورت را به آن شکل اثبات کرديم که محال است ماده قدیم ذاتی باشد، لذا ممتنع است چنين اموری و بنابراين چنين چيزهایی نبوده است.
⬅️بعد مطرح میکنند آيا «شر بالقوه» خير از «شر بالفعل» است؟
⬅️در تتمه اين فصل، مرحوم آخوند مطلبی را تحت عنوان «وهم و اندفاع»مطرح میکنند که در واقع يک اشکال و جواب است.
⬅️مستشکل میگويد ما قبول نداريم که هر فعليتي بر قوه خودش فضيلت دارد.
گاهی بر عکس است؛ يعنی قوه، خير از فعل است و فعل، شر از قوه است، زيرا خود شر ممکن است بالفعل باشد و ممکن است بالقوه باشد. آيا «قوه شر» بهتر است يا «فعليت شر»؟ آيا میتوانيم بگوييم فعليت ظلم اشرف از قوه ظلم است؟
💠مرحوم آخوند جواب میدهد که اصل سخن شما درست است ولی اگر همين را خوب تحليل کنيد، میبينيد که حتی در اينجا هم در نهايت امر، باز شريت به عدم و قوه بر میگردد و خيريت به وجود و فعليت.
💠لذا ما برای توضيح پاسخ مرحوم آخوند بايد مطالبی را عرض کنيم!میدانیم که فلاسفه میگويند که شرور به اعدام(معدومیت)، و خيرات به وجودات منتهی میشوند.
💠تحليل اين امر ساده است و نیاز به شرح نیست، اما در جاهايی مثل اينجا و حتی در مبحث «خير و شر»، مرحوم آخوند اين مطلب را مکرر میگويد که «منشأ همه شرور قوه است». ايشان در مورد هيولای اولی که قوه محض است گاهی چنين تعبير میکند که هيولی منبع ظلمات و منشأ شرور است و تمام شرور و ظلمات از هيولای اولی سرچشمه میگيرد.
💠 اين را ممکن است بگوييم از يک نظر درست است، برای اينکه ما ديديم که شر در جايی است که عدم باشد ولی نه عدم مطلق، بلکه عدم چيزی که شأنيت وجود دارد.
💠اگر چيزی شأنيت وجود نداشته باشد، شريتی هم ندارد، مثل جاهل بودن ديوار است.
⬅️پس اين سخن که ميگويند شر به عدم برمبگردد ولی عدمی که توأم با قوه باشد و به بيان ديگر عدمی که شأنيت داشته باشد (عدم ملکه) نه عدم مطلق، سخن درستی است.
اگر هر موجودی هرچه نداشت استعدادش را هم نمیداشت، يعنی همه چيز بالفعلِ محض بود، ديگر شری در عالم نمیبود. در شرور اضافی مثل ظلم، وقتی موجودی به موجود ديگر شر وارد میکند، اگر در موجود دوم، استعداد پذيرش شر نمیبود شری پديد نمیآمد.
💠اگر استعدادی نبود، معنايش اين بود که با هيچ يک از تيغ های عالم هرگز رگ گردنی بريده نمیشد! بنابراين، اين هم حرف درستی است که استعداد است که شرور را به وجود آورده است.
#شرور.
#الحاد.
#اپیکور.
#ملاصدرا.
#قوه.
#شر.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴ویلیام لین کرایگ و و برهان کیهانشناسی کلامی ♨️قسمت یازدهم. ⬅️گاهی هم از آن تعبير میكنند بـه امتن
🔴ویلیام لین کرایگ و برهان کیهانشناسی کلامی
♨️قسمت دوازدهم.
⬅️نقد و ارزيابی:
⬅️نخستين ايراد كه شايد ضعيفترين باشد، اين اسـت که عبور از نامتناهس از آن رو مقـدور نيسـت كـه بـه زمـانی نامتنـاهی نيـاز اسـت و اگـر مـا چنـين زمـان نامتناهی ای در اختيار میداشتيم، چنين گذار يا چنين شمارشی ميسر میبود (Matson,1965:60)، ولی مـا در خلال استدلال ياد آورشديم كه سرشـت نامتنـاهی به گونه ای است كه عبور از آن ناممكن است و اين به محدود يا نامحدود بودن وقـت شمارشـگر يـا گـذار کننده ربطی ندارد.
💠انتقاد ديگر اين اسـت كـه شـمارش يـک كميـت نامحدود يا گذار از آن، درست به اين خاطر نـاممكن است كـه مجموعـه يـاد شـده داراي آغـاز نيسـت و كرايـگ در مجموعـه ای بـی آغـاز بـه دنبـال آغـازی
میگردد .
در نخستين آنتينومی كانت نيز سخنی شـبيه سـخن کرايگ به چشم میخورد. طرفداران الهيـات پويشـی بر آنند كه خداوند دارای وجودی متوالی يا زمانی بـینهايت است و لذا از ازل با حوزه فعليت های محـدود دارای تعامل بوده است و همين تعامل را در آينده نيز ادامــه خواهــد داد لــذا از ديــد پروفســور وايتهــد و هارتشورن هر نقطه دلبخواهانه ای را كه انتخاب كنـيم و از آن به سمت عقب برويم، با مجموعه تكميل شده و نامحدودی از حـوادث رو بـروييم ايـن اسـت كـه هارتشورن، با اشاره به سخن كانت ميگويد "به پايان رسانيدن شمارش فرايندی غيـر قابـل تكميـل اسـت.
💠بلی، اگـر آغـازی در كـار مـیبـود كـه بايـد بـه آن میرسيديم ايـن سـخن درسـتی مـیبـود، امـا سـخن درست اينجاست كـه آيـا لازم اسـت آغـازی در كـار باشد" (Hartshorn,1970:126 ) پـس وقتـی كرايـگ میگويد فرايند شمارش قابـل تكميـل نيسـت، گويـا
صرفاً يكی از ويژگی های نامحدود را بيان میكنـد "و بــا ايــن كــار چيــزی را اثبــات نكــرده اســت"(Sheields,1984:34).
⬅️اگر اين گونه باشد و كرايگ بكوشد بـا اشـاره بـه غير قابل شمارش بـودن نامحـدود نتيجـه بگيـرد كـه نامحـدود ممكـن نيسـت، دچـار نـوعی مصـادره بـه مطلوب شده است و سخنش به اين راجع مـیشـود كه نامحدود امكان پذير نيست، چون نامحدود اسـت، اما واقع اين است كه وی در اين دليل دوم نمیخواهد بگويد نامحدود ناممكن است، بلكه میگويد گـذار از آن ناممكن است.
💠ويليام وين رايـت، ماسـتون و جـی ال مكـی نيـز همين اعتراض را مطرح میكنند. ماتسون میگويد در استدلال كرايگ نقطه آغازی فرض شده كه از مـا بـینهايت به دور است آنگاه نشان داده شـده اسـت كـه تلاش برای رسيدن به اين نقطه آغازِ بـینهايـت دور ممكـن نيسـت؛ حـال آنكـه قـائلان بـه ازليـت مـاده میگويند: اساساً چنين نقطـه آغـازی در كـار نيسـت(Matson,1965:60).
💠در اين مورد حق با مورلند اسـت كـه مـیگويـد:
اتفاقاً مـدافعان اسـتدلال كلامـی نامحـدود بالفعـل را جدی گرفته اند و میگويند:
"اگـر بـینهايـت بـالفعلی وجود داشته باشد، اساساً نقطه آغازی در كار نيست و نبودن اين نقطه آغاز است كه مشكل ساز است:"چون هيچ نقطه آغازی در كار نيست به ايـن مـیمانـد كـه بخواهيم سلسله اعداد منفی را شمارش كرده، به نقطه صفر(رخداد فعلی) برسيم(Moreland,2001:202).
💢 #ادامه_دارد...
#کرایگ.
#غزالی.
#حدوث.
#نامتناهی_بالفعل.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴براساس نظریه(عالم مثال)که افلاطون در توضیح آن (تمثیل غار)را بیان میکند؛در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد.
⬅️وی این حقیقت را عالم مثال( عالم این صورت ها)خواند.
@falsafeh_nazari
⬅️در این عالم، صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت وجود دارند. حقائق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، تنها این صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم(یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقائق نیست.
✅وجود حقیقی متعلق به مثال ها است و عالم طبیعت فقط نمود آنها است. تمام امور عالم چه مادی مانند حیوانات و جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و تمام فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند.
@falsafeh_nazari
⬅️بلکه شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سروکار دارد.
✳️بدین ترتیب در نظر افلاطون، حقیقت به دو بخش تقسیم می گردد:
♦️جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کابرد حواس و بنابراین ناقص است. در این جهان همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت در این جهان، هیچ چیز هستی و بود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هااست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد.
♦️بخش دیگر، عالم مثال است که فقط با عقل می توان از آن شناخت کامل و حقیقی به دست آورد و این عالم را نمی توان با حواس ادراک نمود.
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
🔴افلاطون خاطر نشان می کند که اگر کسی، پس از صعود به روشنی خورشید، دوباره به غار برگردد، به علّت تاریکی نخواهد توانست درست ببیند، و خود را مورد تمسخر خواهد ساخت؛ و اگر بکوشد تا دیگری را آزاد کند و به سوی نور بالا بکشاند، زندانیان، که تاریکی را دوست دارند و سایه ها را واقعیّت راستین می پندارند، اگر بتوانند او را می گیرند و به مرگ محکوم می کنند.
@falsafeh_nazari
⬅️این سخن را می توان اشاره ای به سقراط دانست، که کوشید تا کسانی را که به گفتار او گوش فرا می دادند روشن کند و انان را، به جای اینکه بگذارد به علت تعصّب و سفسطه گمراه شوند، برآن دارد که حقیقت و عقل را دریابند.
⬅️از اینجاست پافشاری او بردادن اهمّیّت زیاد به تعلیم و تریبت، که به وسیله ی آن جوانان می توانند تدریجاً به مشاهده ی حقایق و ارزشهای جاوید و مطلق رهبری شوند، و بدین ترتیب از گذراندن زندگی خود در«عالَم سایه وارِ» خطا و کذب و تعصّب و پیروی سوفسطائی و کوری نسبت به درک ارزشهای حقیقی، و غیره، نجات یابند.
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
🔴دلایل رد شر
♨️قسمت اول.
⬅️قصد بر آن داریم که دلایلی که شر را رد میکنند، به صورت اجمالی مرور نماییم:
💠۱.خدای متعال به حکم اينکه واجبالوجود علیالاطلاق است و فاقد هيچ کمالی و فعليتی نيست، هيچ کاری را برای رسيدن خودش به هدفی و کمالی و برای جبران کمبودی در خودش نمیکند؛ کار او به معنی حرکت از نقص به کمال نيست. از اين رو مفهوم حکمت درباره او اين نيست که او در کارهای خود بهترين هدفها را برای خود و بهترين وسيله ها را برای رسيدن به هدفهاي خود انتخاب میکند. حکمت با اين مفهوم درباره انسان صادق است نه درباره خدا. حکمت الهی به معنی اين است که کار او رسانيدن موجودات است به کمالات و غايات وجودشان. کار او ايجاد است که خود به کمال وجود (از عدم) رساندن است و يا تدبير و تکميل و سوق دادن اشياء به سوي کمالات و خيرات آنهاست که نوعی ديگر از افاضه و تکميل است. يک قسمت از پرسشها و ايراد ها و اشکالها از قياس خدا به انسان پديد آمده. غالباً هنگامی که سؤال میشود «فايده و حکمت فلان مخلوق چيست؟» پرسشکننده خدا را مانند مخلوقی که در کارهايش از مخلوقات و موجودات حاضر براي هدف خودش میخواهد بهره بگيرد در نظر میگيرد و اگر از اول توجه داشته باشد که معنی حکمت الهی اين است که فعلش غايت دارد نه خودش، و حکمت هر مخلوقی غايتی است نهفته در نهاد خود آن مخلوق و خداوند او را به سوی غايت ذاتی خودش میراند، بسياری از پرسشهايش پيشاپيش پاسخ خود را دريافت میکند.
💠۲.اصل ترتيب: فيض الهی يعنی فيض هستی که سراسر جهان را دربر گرفته نظام خاص دارد. نوعی تقدّم و تأخّر و عليت و معلوليت و سببيت و مسبّبيت ميان موجودات و مخلوقات حکم فرماست که غيرقابل تخلّف است؛ يعنی هيچ موجودی نمیتواند از مرتبه خاص خود تجاوز و تجافي کند و مرتبه موجودی ديگر را اشغال نمايد. لازمه درجات و مقامات داشتنِ مراتب هستی اين است که ميان آنها نوعی اختلاف از نظر نقص و کمال و شدت و ضعف حکم فرما باشد. اختلاف و تفاوت به اين معنی که لازمه مراتب هستی است تبعيض نيست که ضد حکمت و ضد عدل شمرده شود؛ آنگاه تبعيض است که دو موجودْ قابليت يک درجه معين از کمال را داشته باشند و به يکی داده شود و از ديگری دريغ گردد، اما آنجا که اختلافها و تفاوتها به قصورهای ذاتی برمیگردد، تبعيض نيست.
💢 #ادامه_دارد...
#برهان_شر.
#شر.
#خالقیت.
#اپیکور.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم |یکی از ماندگارترین سرودهای انقلاب
🌷برخیزید برخیزید
🌷برخیزید رهبر آمد کنون در کنارتان
تا سازد غرقه در بوسه خاک مزارتان
🌷تا گیرد خونبهای شهیدان ز اهرمن
باز آمد رهبر ما پی یاری وطن
➖➖➖➖➖➖
کانال فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره انگيزترين بخش سخنراني حضرت امام (ره) در بهشت زهرا (س)
🔹«من دولت تعيين مي کنم، من به پشتيباني اين ملت، دولت تعيين مي کنم»
➖➖➖➖➖➖➖➖
کانال فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
معمای ۴۰ ساله دلایل پیروزی انقلاب اسلامی در ذهن متفکران غربی
🔹انقلاب اسلامی ایران به تعبیر "میشل فوکو" فیلسوف فرانسوی روحی تازه در جهان قرن بیستم محسوب می شد.
🔹روحی که توانست بسیاری از معادلات حاکم بر دنیای دوقطبی جنگ سرد را تغییر دهد.
🔹با گذشت ۴۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز بررسی ریشه های این رخداد عظیم به عنوان یکی از دلمشغولی های صاحب نظران و تاریخنگاران غربی مطرح است.
📝در لینک زیر بخوانید:
👉 fna.ir/brdrqc
@falsafeh_nazari
nahaie_enghelab_chehel_sale97.11.6.pdf
3.46M
📗کتاب انقلاب چهل ساله👌
🔵 نگاهی به دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران.🇮🇷
دستاوردهای فرهنگی، معنوی، علمی، پزشکی، اقتصادی، امنیتی و ...
💠 تدوین: دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم.
@falsafeh_nazari
🔴نقش عمل در ساختن انسان
💠قرآن میفرمايد اعمال انسان روی روح و فکر انسان اثر میگذارد، به اين معنا که عمل خير و عمل صالح، انسان را روشنتر و بيناتر میکند و عمل شر، انسان را کورتر میکند. اين همان مسئله «نقش عمل در ساختن انسان» است. میگويند:
«انسان کار را میسازد و کار انسان را میسازد.» اين اگرچه فلسفهای است که جديدا به اين عبارت درآمده است ولی به يک معنای وسيع تر و دقيق تر و به يک معنای معنوی و روحانی و عرفانی، حقيقتی است که قرآن ذکر کرده است که عملِ انسان، انسان را میسازد آنچنان که آن عمل اقتضا میکند.
💠اين مطلب در روايات به اين صورت بيان شده که در قلب انسان نقطه سفيدی است که اگر انسان کار خيری بکند، آن نقطه سفيد بيشتر میشود و هر چه بيشتر دنبال کار خير برود بر آن روشنايی افزوده میشود تا جايی که ممکن است دل انسان يکپارچه روشنايی و نورانيت شود، و اگر عمل شر و گناه از انسان سر بزند در آن سفيدی يک نقطه سياه پيدا میشود و هر چه گناه تکرار شود بر اين سياهی افزوده ميشود تا جايي که ممکن است از آن سفيدی اثر و نشانه ای باقی نماند.
💠در اينجا قرآن تأثير عمل شر و گناه بر روي انسان را تشبيه کرده است به زنگاری که بر روي فلزاتی مثل آهن مینشيند و آن را زنگ زده میکند به طوری که ديگر کاری از آن بر نمیآيد.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴دلایل رد شر ♨️قسمت اول. ⬅️قصد بر آن داریم که دلایلی که شر را رد میکنند، به صورت اجمالی مرور نمای
🔴دلایل رد شر
♨️قسمت دوم.
💠۳.اصل کليت: اشتباه ديگر انسان که از مقايسه خدا با خودش پيدا میشود اين است که انسان تصميم میگيرد در زمان معين و مکان معين و البته تحت شرايط حاکم معين، مثلًا خانه ا بسازد و میسازد. يک مقدار آجر و گِل و سيمان و آهن را که هيچ رابطه ذاتی با يکديگر ندارند با يک سلسله پيوندهای مصنوعی به يکديگر مربوط میسازد و نتيجه آنها ساختمان معينی است به نام خانه مسکونی.
خداوند چطور؟ آيا کار خداوند از اين قبيل است؟ آيا صنع متقن الهی از نوع پيوند مصنوعی و عاريتی ايجاد کردن ميان چند امر بيگانه است؟
ايجاد اينگونه پيوندهای مصنوعی و عاريتی کار مخلوقی از قبيل انسان است که جزئی از اين نظام است و در محدوده ای معين، از قوا و نيروها و خاصيت های
موجود و مخلوق اشياء بهره گيری میکند؛ کار مخلوقی است که فاعليتش و خالقيتش در حد فاعليت حرکت است نه در حد فاعليت ايجادی؛ يعنی در اين حد است که حرکتی آن هم قَسْری نه طبعی در يک شیء موجود به وجود میآورد.
اما خداوند، فاعل ايجادی است، او ايجاد کننده اشياء با همه قوا و نيروها و خاصيت ها و خصلت های آنهاست.
مثلًا انسان از آتش موجود و برق موجود بهرهگيری میکند و ترتيب اين کار جزئی خود را طوری میدهد که در يک لحظه و يک مورد که برايش مفيد است از آن استفاده کند و در لحظه ديگر و شرايط ديگر که مضر به حال اوست اثر آتش يا برق ظاهر نشود. ولی خداوند، خالق و بهوجود آورنده برق و آتش است با همه خاصيت های آنهاست. لازمه وجود برق و آتش اين است که گرم کنند يا حرکت ايجاد کنند يا بسوزانند. خدا برق يا آتش را برای شخص خاص و مورد خاص نيافريده که مثلًا کلبه فقير را گرم کند اما جامه او را اگر در آتش افتاد نسوزاند. خدا آتش را خلق کرده که خاصيتش احتراق است. پس آتش را در کلّيتش در نظام عالم بايد درنظر گرفت که وجودش لازم و مفيد و موافق حکمت است نه در جزئيتش که در فلان مورد جزئی برای فلان غرض فردی و شخص آيا مفيد و خير و حکمت است يا نه؟
به عبارت ديگر، علاوه بر اينکه در حکمت الهی، غايت را بايد غايت فعل گرفت نه غايت فاعل، و حکيم بودن خدا به معنی ايجاد بهترين نظام برای رسانيدن موجودات به غايات آنهاست نه به معنی فراهم کردن بهترين وسيله برای خروج خودش از نقص به کمال و از قوّه به فعل و برای وصول به اهداف کماليه خود؛ آری، علاوه بر اين بايد بدانيم که غايات افعال الهی غايات کلّيه است نه غايات جزئيه.
غايت خلق آتش، احتراق است به طور کلی، نه فلان احتراق جزئی که احياناً به حال يک فرد مفيد است و يا احتراق جزئی ديگر که احياناً به حال فرد ديگر زيانبار است.
💢 #ادامه_دارد...
#اپیکور.
#الحاد.
#شر.
#شرور.
#توحید.
#خالقیت.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کوچیک شاه!
🔹پادشاه کشور را آدم حساب نمیکردند دیگر ببینید با ملت چه رفتاری میشد.
🔸طبیعی است که این ذلت ملوکانه به کاپیتولاسیون و... منتهی شود!
کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari