هدایت شده از فصل فاصله
#بحران_معنا
زخمی و آشفته تنهایم گذاشت
در کویری تشنه برجایم گذاشت
دشنهای بر قلب دیروزم نهاد
خنجری بر حلق فردایم گذاشت
نقطهضعفم عشق بود، انگشت بر
نقطهضعف قلب شیدایم گذاشت
گفتم این زنجیرها از دست من
باز کن؛ آن را به پاهایم گذاشت
نابههنگام آمد و ناگاه رفت
ناگهان با ناگهانهایم گذاشت
واژههایم گنگ و بیمعنا شدند
مانده در بحران معنایم گذاشت
کشت در من هر تمنّایی که بود
بیتمنّای تمنّایم گذاشت
من چنین مجنون نبودم، این جنون
بر دل دیوانه لیلایم گذاشت
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#انتظار_کافی_نیست
برای باختن دل قمار کافی نیست
دو چشم مست و نگاه خمار کافی نیست
نسیم و ابر و تقلّای دانهها در خاک
برای رویش یک شورهزار کافی نیست
نه عقل ناقص تو ، نه جنون کامل من
برای بردنِ در این قمار کافی نیست
شبیه صاعقهای عشق می رسد امّا
برای آمدنش انتظار کافی نیست
طلوع روشن این آفتاب شرقی را
عبور کوکب دنبالهدار کافی نیست
به گِرد خویشتن از عقل و مصلحت گاهی
حصار میکشی امّا حصار کافی نیست
همیشه در دل کابوسهای تکراری
فرار میکنی امّا فرار کافی نیست
چه فایده شجرهنامة درختان را؟
تبر فرود که آمد تبار کافی نیست
چقدر منتظر مقدم بهار شدیم
بهار آمده، امّا بهار کافی نیست
#محمد_رضا_ترکی
#محمدرضا_ترکی
#غزل
#انتظار
#بهار
@faslefaaseleh
#بشر_روزگار_ما
سرمست یک فروغ و صفای تقلّبی
دارد هزار شورونوای تقلّبی
سرب مجسّم است، نه گوگرد و دودِ محض
بلعیدهاست بسکه هوای تقلّبی
دردا شفا نیافته از دردهای خویش
ازبسکه خوردهاست دوای تقلّبی
دیگر غریبه است برایش صدای حق
ازبس شنیدهاست صدای تقلّبی
بر پردههای سبز به چشمش کشیدهاند
با جلوههای ویژه نمای تقلّبی
گفتم که جستوجو بکنم حال عشق را
رفتم به چند تارنمای تقلّبی
دیدم که سخت تیرهوتار است حال عشق
در التهاب وسوسههای تقلّبی
دیدم حدیث مهر و وفا میرود، ولی
مهر پر از فریب و وفای تقلّبی
حق میدهم اگر به خدا کافر است او
ازبسکه دیدهاست خدای تقلّبی
چونوچرا نمیکند از بسکه خستهاست
از چندوچونِ چونوچرای تقلّبی
هرگز دعای او به اجابت نمیرسد
از بسکه کردهاست دعای تقلّبی
چون در فضای واقعی از حق خبر ندید
او کرده است رو به فضای تقلّبی
صوفی که میشود بشر روزگار ما
یکباره میرسد به فنای تقلّبی
از هفتشهر عشق گذر میکند بهوهم
با لطف قرص نشئهفزای تقلّبی
هرگز نمیتوان به حقیقت رسید و عشق
با سمتوسوی قبلهنمای تقلّبی
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#مدرنیته
#انسان_امروز
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#قحطسال_صدایت
مرا ببر به رهایی به روی بال صدایت
چه خشکسال شگفتیست قحطسال صدایت
صدای تو تپش ریشه در نهان زمین است
بهار میشکفد سبز بر نهال صدایت
شمیم مشک میآید ز سنگ و خاک بیابان
مگر گذشته از این دشتها غزال صدایت
قناریی که صدایش زلال بود و صمیمی
نشست و شست پر و بال در زلال صدایت
سپس سرود برایم ترانهای که مرا برد
به کوچهباغ پر از عطرِ بیملال صدایت:
"به تار تار گلویت، کشانده نتبهنتام را
پر است گوش من از شور و حسّوحال صدایت
چه روزها که نبودیّ و خستهخسته گذشتم
میان همهمۀ شهر با خیال صدایت"
خموشی است تمنّای این پرندۀ غمگین
جز آن زمان که کشد سر به زیر بال صدایت
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
#صدای_سخن_عشق
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#جامعه_طبقاتی
ورود پیکان و پراید به کیش ممنوع!
رئیس هیات مدیره جامعه هتلداران کیش:
🔸در نوروز ۱۴۰۲ به مدت ۲۰ روز ورود خودروهای مستعمل بالاخص پراید و پیکان به کیش ممنوع خواهد بود.
🔹متاسفانه سفر زمینی و اقامت در چادر در کیش رواج یافته است و مسئولان منطقه آزاد سعی در ساماندهی چادرها و کمپهای نوروزی کردهاند تا کمتر به چهره کیش خدشه وارد شود و هم آرامش مسافران دیگر بهم نخورد.
🔸
درحاشیۀ خبر فوق عارضم:
اوضاع دلم را بنگر قاطی و پاتی
ازبسکه شده جامعۀ ما طبقاتی
هرکس که در این بازی شطرنج پیادهست
باید که شود کیش و رود جانب ماتی
گفتم بروم همره با اهلوعیالم
امسال سوی کیش من بچّهدهاتی
گفتند قدم نه بهروی چشم و سر ما
گر اهل دلاریّ و اگر از حضراتی
پیکان و پراید است در این منطقه ممنوع
آزاد در آن است فقط بنز و بوگاتی
این شهر فقط مال سوسول است و فوفول است
وارد نشود داخل آن اصغر و فاطی
در حجرۀ خویشش نبرد تاجر کیشی*
سعدی که نباشد فکلیّ و کرواتی
کو شاعر دلسوختهای تا بخروشد
کو سیّد و کو قیصر و سلمان هراتی
یا مرد عدالتطلبی تا که بخواند
بر غیرت ما فاتحهای با صلواتی
تهران و قم و کیش و فسا فرق ندارد
سرمایهپرستان همهجا مجرم و خاطی
تا کیش نگشتیم وسپس مات در این شهر
باید که شود جمع چنین بندوبساطی
سیصدمیلیون قیمت یک دانه پراید است
توهین مکنش تا که نکردم قروقاطی!
*سعدی در گلستان: بازرگانی شبی...در جزیرۀ کیش مرا به حجرۀ خویش برد و همهشب نیارمید از سخنان پریشان گفتن...
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#طنز
#انقلاب_اسلامی
#عدالت
#سرمایه_داری
#کیش
#ممنوعیت_پراید_و_پیکان_در_کیش
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#ایران_بزرگ
دل ساده به یک غنچۀ لبخند سپردم
وآنگاه دلم را به خداوند سپردم
میگفت پدر دل نسپاری به نگاهی!
من هم چقَدَر گوش به این پند سپردم!
بوی خوش اسفند که پیچید در ایوان
بیخود شدم و دل به تو دلبند سپردم
آغاز بهار است نه پایان زمستان
دل من هم از اینروی به اسفند سپردم
هرکس دل خود داد به شهدیّ و به قندی
من دل به بخارا و سمرقند سپردم
ایران من ایران بزرگ است که من دل
دیریست به این سرو برومند سپردم
عشق به وطن را که درآمیخته با جان
میراث پدر بود، به فرزند سپردم
من همنفس آرش بر کوه دماوند
جان بر سر آن تیر که افکند سپردم
همراه شهیدان خداجوی وطنخواه
جان در ره اروند و دماوند سپردم
ایران نههمین خاک عزیز است که من دل
تنها نه بدین شهر و دهیچند سپردم،
من دل به یکی خاک که آمیخته با نور
پس خورده به هر آینه پیوند سپردم
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#ایران
#ایران_بزرگ
#ایران_فرهنگی
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
مقام رنج*
قرار بوده از اوّل مگر که خوش باشیم؟!
چرا برای کمی رنج روترش باشیم؟!
جهان جهان خوشی نیست، ورطۀ رنج است
خوشا که در دل طوفان رنج خوش باشیم
برای یافتن اندکی خوشی تا کی
تمام عمر بمیریم و زجرکُش باشیم؟!
به تپّههای حقیر از چه دلخوشیم بیا
که فاتحان سرافراز هندوکش باشیم
به وقت یاری یاران صبور همچون میخ
به پیش صولت اهریمنان چکش باشیم
کمال آدمی این خورد و خواب اگر باشد
به جای نوع بشر باید از وُحُش باشیم!
بیا مرنج و مرنجان، بیا مرنج از رنج**
طریق خوشدلی این است، اگر بِهُش باشیم
*داستایفسکی: مقام رنج به همهکس داده نمیشود.
**"مرنجان و مرنج" شعار اهل فتوّت بودهاست.
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
#مرنجان_و_مرنج
#اصالت_رنج
#داستایفسکی
#رنج_انسان
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#تنهایی_علی_ع
جامعهای که علی و آرمانهای بلندش را که بهوسعت هستی بود، درک نمیکرد، نمیتوانست بر بیعت غدیر پایبند بماند.
این بود که حتّی عدالت او را نیز برنتابیدند و در برابرش ایستادند و بعد از کشتنش به دستبوس و پابوس ستمبارگانی رفتند که در افق ادراک آنان حکومت میکردند!
هزاربار برای تو شاخوشانه کشیدند
هزار خطّ و نشانه به هر بهانه کشیدند
مگر نگین عدالت پس از تو نقش نبندد
چه نقشهها که ستمخواهگان شبانه کشیدند
تو برق عاطفه بودی به دیدگان یتیمان
ولی بهیاوه تو را نقش تازیانه کشیدند
در آن زمان که تو بودی چه ظلمها به تو کردند
ولی پس از تو چه خواری که از زمانه کشیدند
به دستبوس ستمبارگان شدند همانها
که پا ز عدل تو آنگونه ابلهانه کشیدند
شهامتی که نمیخواست آن درشتسخنها
که پیش روی تو آزاد در میانه کشیدند
پس از تو نمنمک آن زخمها به چرک نشستند
پس از تو کمکمک آن شعلهها زبانه کشیدند
چه جمع اندک و غمدیدهای در آن شب تیره
به کوفه پیکر پاک تو را به شانه کشیدند
....
رهی دراز نداری، به او نیاز نداری
علی امام کسانیست که پَر ز لانه کشیدند؛
همانکسان که دل از دام دامودانه بریدند
همانکسان که شررها در آشیانه کشیدند
#علی_ع
#عدالت_مظلوم
#غدیر
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#شب_سرنوشت
شب است و تا به سحر نور ناب میبارد
از آسمان به زمین آفتاب میبارد
چقدر پولک رنگی از آسمان جاریست
فرشته نقل و نبات و گلاب میبارد
مسافر ملکوت است هر نسیم امشب
به گیسوان زمان مشک ناب میبارد
شب نزول کتاب است بر زمین امشب
بدون چتر بیا ماهتاب میبارد
فرشتگان خدا مست مست میرقصند
شب است و شاهد و شهد و شراب میّبارد
نه دیو رخصت رفتن به آسمان دارد
که از کمان ملائک شهاب میبارد
چه حاجتی به سوال است و خواهش و حاجت
از آسمان کرامت جواب میبارد
مگو کدام دعا مستجاب خواهد شد؟
دعا از ابر کرَم مستجاب میبارد
برای شستن آلودگیّ خاک امشب
گناه نیز به رنگ ثواب میبارد
دعای زندهدلان مستجاب خواهد شد
شبی که خون دل بوتراب میبارد
ولی چهسود که از چشمهای خستۀ تو
درست در شب تقدیر خواب میبارد!
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
#شب_قدر
#شهادت_مولا
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#مارهای_آستین
دیو گفت: "آدم آفریده شد از آب و طین
من ولی از آتشم، فروغ هستیآفرین
من هزارسال بیش بر تو سجده کردهام
داغ سجده را ببین که نقش بسته بر جبین!"
با همین سخن به پای خاست فتنۀ نخست
از میان اهل دین، نه از میان ملحدین!
فتنهای که سوخت کِشت گندم بهشت را
کرد آدم حریص را گدای خوشهچین
دیو سجده کرده بود بر خدا اگر چنان
سجده بر "ولی" ولی نکرد و گشت اینچنین
بعد از آن هبوط بود و آدم و ملال و درد
بعد از آن سکوت بود و رنج و غربت زمین
روح آدمی که اهل آسمان عشق بود
در زمین تیره گشت قطرهقطره تهنشین
قرنها گذشت و باز پشت عدل را شکست
فتنۀ خوارج نمازخوان، نه اهل کین
مثل آنکه پشت انقلاب و دین نهان شود
بیش نیش می زنند مارهای آستین
فتنههای گونهگون اهل شرک را شنیدهای
پس بیا و فتنههای اهل زهد را ببین
چون مراقبان دوزخ است چهرهشان عبوس
گرچه طالبان جنّتاند و حوض و حورعین
کفر ظاهریّ و دین ظاهری برادرند
چون دو روی سکّهای به نقش قلب و غش قرین
دین حقیقتیست از قبیل عشق و دوستی
از قبیل معرفت، شعور و حکمت و یقین
دین ظاهری ولی تعصّبیست مثل خشت خام
دلفریب مثل زهر در میان انگبین
این عجب که حرفشان یکیست با معاندان
استر چموش فتنهشان دوان به زیر زین
ساده میتوان به جنگ اهل شرک و کفر رفت
نیست ساده جنگ با سپرگرفته پشت دین
چشم فتنهجوی زهد را که کور میکند
جز علی، کتاب ناطق آن امام متّقین
گرچه او هم از خوارج زمان امان نیافت
کُشته شد به تیغ زهرناک ملجم لعین
الغرض که زین قبیله نیست بیشعورتر
از میان دشمنان عقل و عشق برگُزین
در سراب راندهاند و عاجزند از این و آن
در حجاب ماندهاند و بیخبر از آن و این
#محمدرضا_ترکی
#مذهب_اهل_ظاهر
#زهد_ریا
#فتنه_اهل_تزویر
#خوارج_زمان
#مومن_نمایان
#کاسبان_انقلاب
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#وداع_با_رمضان
ورای پردههای تاری از اشک
میسّر شد مرا دیداری از اشک
وداعت گفتم ای زیباترین ماه
پس از یکماه با افطاری از اشک
#محمدرضا_ترکی
#رباعی
#فرصت_عاشقی
#عید_فطر_مبارک
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#چاه_مجازی
وقتی که تو در چاه مجازیّ خودت
چون کبک فروبردهسری
بیرون تو
تاریخ ورق خواهد خورد
وقتی که تو کاملا" از آن بیخبری!
#محمدرضا_ترکی
#شعر_نو
#فضای_مجازی
#اعتیاد_به_فضای_مجازی
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#اعتیاد_به_گوشی
راه میجویی و او راه تو نیست
همنوای جان آگاه تو نیست
تا کجا در آن فروخواهیشدن
او بغیر از چاله یا چاه تو نیست
در شب تاریک درخودگمشدن
هرچه باشد پرتو ماه تو نیست
عمر تو کوتاه و او جز آفتی
بر نهال عمر کوتاه تو نیست
تو رفیقی بیکلک میخواستی
لیکن او جز آب در کاه تو نیست
اعتیاد تو به گوشی ای عزیز
چارۀ غمهای جانکاه تو نیست
او تو را افسرده کرد و گوشهگیر
لاجرم او یار دلخواه تو نیست
از علامتهای این افسردگی
اضطراب گاه و بیگاه تو نیست؟!
گوشی تو قبلهگاه تو شدهست
نام او "همراه" و همراه تو نیست!
#محمدرضا_ترکی
#اعتیاد_به_فضای_مجازی
#تلفن_همراه
#موبایل
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#بازندگان_آلبانی
نغمۀ مرگ را نوازنده
جامۀ ننگ را برازنده
چون سگان درنده گرگمنش
مثل کفتارها گرازنده
اسبهایی که پیر و فرتوتاند
سوی صحرای مرگ تازنده
شمع گورند وقت خاموشی
در دل بادها گدازنده
واپسینشعله پیشتر از مرگ
غالبا" هست سرفرازنده
عمر خود را بهوهم باختهاند
هم به اوهام خویش نازنده
هیچدیوانهای نخواهد بست
شرط بر اسبهای بازنده
زینسبب میشوند آواره
بعدِ یک گفتوگوی سازنده!
خاک میهن نمیپذیردشان
بسکه شومند، مرده یا زنده
_________________
گفتوگوی سازنده: تماس مکرون با مقامات کشورمان!
#محمدرضا_ترکی
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#امن_یجیب_المضطر
برجاری اشک اگر رهاتر باشد
شک نیست که حاجتش رواتر باشد
تا ساحل وصل میرسد از ره عجز
هر کس که بدون دستوپاتر باشد
#محمدرضا_ترکی
#رباعی
#عرفه
#عجز
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#برکات_غدیر
از وسعت کبود درختان کویر ماند
داغ جوانه بر دل این خاک پیر ماند
گویی نسیم هرگز از اینجا گذر نکرد
در جادههای یخزدهّ زمهریر ماند
زنجیرها عوض شد و انسان بیپناه
در تنگنای غربت دنیا اسیر ماند
آزادی، آخرین غلوزنجیر آدمی،
بر دستوپای خستهّ او، ناگزیر، ماند
دیوی ز شیشه گشت رها، نعرهای کشید
فریاد او سیاهتر از هر نفیر ماند
انسان پوک، پوچ، رها، مدّعی، تباه
در کوچههای بستهّ ماندن حقیر ماند…
سرچشمههای خاک به مرداب ریختند
جز چشمهای که از برکات غدیر ماند
#محمدرضا_ترکی
#غزل
#عید_غدیر
#تشیع
#عید_ولایت_مبارک
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#یک_خوشه_اشک
💧حتّی به روی نی سر سردار کربلا
یک نیزه بود از قد دشمن بلندتر
💧بازاریان کوفه چه قیمت نهادهاند
آیا در این مزایده انگشتر تو را؟!
💧ای من فدای بر سر نی خوشزبانیت
با دختر سهسالۀ خود هم سخن بگو
💧در حسرت لبان تو و کودکان تو
آب فرات تشنهلب از کربلا گذشت
💧اینها چقدر نامه برایت نوشتهاند
معلوم میشود ته دل عاشق تواند!
💧این شیرخوار میشود از تشنگی هلاک
دیگر به تیر حرمله او را نیاز نیست
💧هر روز کربلای تو تکرار میشود
امّا شبیه روز تو چشمی ندیده است
💧این نابرادران که برادر نمیشوند
این کوفیان برای تو یاور نمیشوند
💧وقتی حسین رفت تو را همدمی نماند
من داغ آن دمم که تو را محرمی نماند
💧این اشک اگر به داد دل من نمیرسید
قدّم به زیر بار گناهان خمیده بود
#محمدرضا_ترکی
#قالب_خوشه
#عاشورایی
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
سه چلچراغ
افروختیم تا که در این خانه ما چراغ
آشفت خواب ظلمت دیرینه را چراغ
چشمان ما به ظلمت شب خوگرفته بود
دخمه کجا، سپیده کجا و کجا چراغ؟
اینجا سه چلچراغ به ما نور میدهند:
شمسالشّموس و حضرت معصومه، شاچراغ
معصومه شمع و احمد موسی فروغ او
در تنگنای ظلمت شبها رضا چراغ
خاموش کی شود به هیاهوی بادها
وقتی که روشن است به نور خدا چراغ
هرقدر ظلمت شب یلدا غلیظتر
تابد فزون به وسعت آیینهها چراغ
وقتی که بستهای دل و دیده به روی نور
دیگر مپرس در دل ظلمت چرا چراغ...؟
هرگز نبیند این وطن آسیب از بلا
تا روشن است در دلش از کربلا چراغ
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#امام_رضا_ع
#حضرت_معصومه_ع
#شاهچراغ_ع
#ایران
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#زیارت
صفای حالوهوای صمیمی حرمت!
دلم هنوز همانجاست؛ در رواق غمت
غم تو حسّ زلالیست، مثل آرامش
قشنگ و ساده ولی پرشکوه و باعظمت
مرا لیاقت آن کو که خادمت باشم
کمر مگر که ببندم به خدمت خَدَمت
سری چگونه برآرد میان سرداران
کسی که سر ننهد عاشقانه بر قدمت
بپوش چهرۀ زیبای خود مبادا خلق
مسیحسان به خدایی کنند متّهمت
فرشتگان خدا میروند و میآیند
کبوترانه به صحن و سرای محترمت
از احتشام که داری در آسمان و زمین
فرشتگان خدایند جملگی حشمت
مرا که کوه گناهی به دوش خود دارم
به فضل و لطف کشاندی به جانب حرمت
زلال بودم اگر، مثل آینه، خورشید
نشانده بود مرا زیر سایۀ کرمت
گناه مانع لطف تو نیست آقاجان!
کرم کن و بِنَوازم به لطف دمبهدمت
خیال کن که یکی قطره از پلیدی محض
رسیده است به آبیّ بیکرانِ یمت
من آن نمم که به دیدار این یم آمدهاست
به جان حضرت معصومه میدهم قسمت
#محمدرضا_ترکی
#یا_ثامن_الحجج
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
خانۀ شیشهای
تا چند دم از فریب و نیرنگ زدن
در گوش زمانه نعرۀ جنگ زدن
در خانۀ شیشهای نشستن، آنگاه
بیهوده به سوی دیگران سنگ زدن!
#محمدرضا_ترکی
#رباعی
#طوفان_الاقصی
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
غیر قابل ترمیم!
تحقیرشده، پر از هراس و بیم است
تنها راهش فرار یا تسلیم است
فرمود که این شکست سنگین شما
یک رخنۀ غیر قابل ترمیم است!
#محمدرضا_ترکی
#رباعی
#طوفان_الاقصی
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
قصیدۀ چفیه
این چفیه روزی خرقۀ اهل یقین بود
همدوش مردانی حماسهآفرین بود
این چفیه روزی زخمبندی از محبّت
بر پیکری افتاده در میدان مین بود
این چفیه روزی سفره و سجّادهای پاک
در خاکریز عاشقی سنگرنشین بود
این چفیه روزی اشکها را پاک میکرد
وقتی که جاری قطرههایش چون نگین بود
این چفیه روزی بوی مُشک تازه میداد
چون همنفس با عارفی خلوتگُزین بود
فرشی به زیر پای آن مردان زاهد
بر پیکر یکلاقبایان پوستین بود
خطّ مقدّم را نشان میداد روزی
آنجا که هرسویش خطرها در کمین بود
یادش بخیر آن روزها این چفیۀ پاک
محشور با رزمندگانی راستین بود
یک روز مینازید بر ابریشم ناب
چون دستمال گلرخان نازنین بود
اغراق اگر کردم خدا بر من ببخشد
از تاروپود جامۀ روحالامین بود
چون پردۀ کعبه سراپا نور و پاکی
از قدس همچون پردۀ عرش برین بود
بوی ریا میآید از آن گاه امروز
دیروز با عطر خداجویان قرین بود
در گردن اهل ریا افتاده امروز
دیروز امّا اعتبارش بیش از این بود
کی دام در دستان دزدان ریاکار
یا توبره در دست دزد میوهچین بود؟!
آن روزها نه دام نام و نان و منصب
نه نردبان دزدِ با داغ جبین بود
یک روز چفیه پرچم فرزانگان بود
کی لکّهدار از عدّهای بیعقل و دین بود؟!
پیراهن یوسف شمیم چفیه را داشت
زآن روشنای چشم یعقوب حزین بود
گردنفراز آسمانها بود روزی
کی گردنآویز لئیمان زمین بود؟!
*چفیه از یادگاران دفاع مقدّس است. در کنار کسانی که به احترام شهدا آن را بر شانه و گردن میافکنند، کسانی هم هستند که برای تزویر این کار را میکنند. امیدواریم خدا بهحق شهیدان گردنشان را بشکند!
#محمدرضا_ترکی
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
کدام خانه در این شهر قتلگاهی نیست
کدام حنجره لبریز بغض و آهی نیست
شب هراس، شب قتل عام و بمباران
شبی که روزنهای وا به صبحگاهی نیست
شبی که ماه هم از ترسِ سایهها تا صبح
جز انزوای محاقش گریزگاهی نیست
شبی که وضعیت قرمزش همیشگی است
میان رهگذران تا به مرگ راهی نیست
صدای کودکی آهسته، زیر یک آوار
به گوش میرسد و... گاه هست و گاهی نیست
غبار و دود گرفتهست آسمانش را
تو گویی این شب پیوسته را پگاهی نیست
درختها همه ترکش نشسته بر تنشان
بدون زخمِ عطش پیکر گیاهی نیست...
به مرگ قطعی وجدان خود رسیده بشر
به قلب سنگی او عشق را پناهی نیست
در آخرینجهش انسان بدل به گرگ شدهست
و کار گرگ مگر کینه و تباهی نیست
گناه آدمی شب سرشت گرگ نماست
وگرنه گرگ و شب تیره را گناهی نیست
#محمدرضا_ترکی
#دروغ_حقوق_بشر
#کودکان_غزه
#کودکان_مقاومت
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
#دوئل_تانک_با_کالسکه
در هیاهوی رعبآور جنگ
که ز هر سو گلوله میبارید
مثل گل در میان کالسکه
کودکی بیگناه میخندید
ناگهان شد تقابلی برپا؛
یک طرف تانک بود و یک سو تن
دوئلی بین عشق و تکنولوژی
دوئلی بین آدم و آهن
یک طرف چند افسر و سرباز
یک طرف خندههای کودک بود
یک طرف خشم و کینه و نفرت
یک طرف چندتا عروسک بود
[باید اینجای قصّه را با اشک
با دلی شعلهور حکایت کرد
فارغ از شعر و قصّه شد، آن را
با زبانی دگر روایت کرد]
خندۀ بچّه، گریۀ مادر
هیچ اصلا" نبود باعث که
تانک از خون بچّه درگذرد
یا که رحمی کند به کالسکه!
شعله زد ناگهان دهانۀ توپ
تانک کالسکه را نشانه گرفت
مادری روی خاکها غلتید
پدر او را به روی شانه گرفت
قلب کودک شبیه نارنجک
منفجر شد، هزار ترکش شد
خون او روی آسمان پاشید
خندهاش یک گلوله آتش شد
#محمدرضا_ترکی
#چارپاره
#کودکان_غزه
@faslefaaseleh
هدایت شده از فصل فاصله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل گنجشکی در صاعقهها، بارانها
سخت میلرزد از وحشت بمبارانها
صحبت برگ و تگرگ است میان دو لبش
که از آن میخورد اینگونه به هم دندانها
شانۀ کوچک او دست خودش نیست، ببین
گوییا موج تب آمیخته با هذیانها
بهت او سخت شبیه است به مبهوتی آن
بیگناهی که بریزد به سرش بهتانها
بمب میافتد و چون زلزله میلرزد از آن
قامت پنجرهها و کمر ایوانها
کوچهاش بود کجا؟ خانۀ او بود کجا؟
چه شبیهاند به یکدیگر این ویرانها
مادرش نیست، ولی حتما" برمیگردد
پیش از آنی که شود خشک گل گلدانها
با خودش میگوید مادر برمیگردد
با همان سینی و لبخند و همان لیوانها
باز این کوچه پر از خندۀ ما خواهد شد
خانه پر میشود از زمزمۀ مهمانها
شهرِ ویرانشده پر میشود از آویشن
میفروشند گل و شادی در دکّانها
باز گلدان لب پنجره گل خواهد داد
مثل وجدان و دل مردۀ این انسانها...
#محمدرضا_ترکی
#کودکان_غزه
#مرگ_انسانیت
#مرگ_وجدان
@faslefaaseleh