#پیام_مخاطبین
✅ التماس دعا...
#رویای_مادری
#ازدواج_جوانان
#التماس_دعا
«دوتا کافی نیست»| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ نسخه ای معنوی برای درمان ناباروری!!
از دربانان بارگاه معاویه بود. یکی از روزها که امام حسن علیه السلام به نزد معاویه رفته بود، در راه بازگشت، به دنبال امام آمد، شرح حالش را گفت و از آن حضرت خواست تا دعایی به او بیاموزد، شاید خداوند، فرزندی به او بدهد.
امام فرمودند: «علیک بالإستغفار»
استغفار را پیشه خود ساز ...
از آن به بعد، مرد بسیار استغفار کرد، تا اینکه خداوند، به او، ۱۰ فرزند عطا کرد.
این خبر به معاویه رسید. به آن مرد گفت: چرا از امام نپرسیدی که این سخن را، بر چه اساسی بیان کرده است و چرا استغفار چنین خاصیتی دارد؟ اتفاقاً، روزی آن حضرت، پیش معاویه آمد. آن مرد، علّت این رهنمود امام را جویا شد.
امام حسن علیه السلام فرمودند: آیا نشنیدهای که خداوند در داستان هود میفرماید:
✨«وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارا ًو #یزدکمقوةالیقوتکم».
سوره هود، آیه ۵۲
و در قصه نوح فرمود:
✨«اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَ #یمددکمبأموالوبنین وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ و َيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا».
سوره نوح، آیه ۱۲
📚مسند الامام المجتبی علیهالسلام، ص ۶۰۳
#استغفار
#ناباروری
#رویای_مادری
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
.
✅ نسخه ای معنوی برای درمان ناباروری
طریقه خواندن نماز استغفار توصیه آیت الله شاه آبادی (ره)👇
👈 این نماز، دو رکعت است مانند نماز صبح به نیت نماز استغفار. در دو رکعت بعد از حمد، سوره قدر (انا انزلناه فی لیلة القدر) را می خوانی و بعد ۱۵ مرتبه میگویی استغفرالله. به رکوع میروی و بعد از ذکر رکوع ۱۰ مرتبه می گویی استغفرالله بعد از بلند شدن از رکوع ۱۰ مرتبه میگویی استغفرالله، در سجده اول بعد از ذکر سجده ۱۰ مرتبه می گویی استغفرالله، مینشینی و بین دو سجده ۱۰ مرتبه میگویی استغفرالله، به سجده دوم می روی و بعد از ذکر سجده ۱۰ مرتبه می گویی استغفرالله، مینشینی و ۱۰ مرتبه می گویی استغفرالله و رکعت دوم را هم مانند رکعت اول میخوانی و سلام نماز را میدهی.
📚 مكارم الاخلاق، ص ۳۲۸
#رویای_مادری
#ناباروری
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ نسخه ای معنوی برای فرزندآوری...
#آیت_الله_ناصری
✨اذان بگو... ✨
🔹یه شخصی آمد محضر علی بن موسی الرضا، عرض کرد: "یا ابن رسول الله من مدتهاست که تو زندگیم، گرفتاری های پیچیده ای به وجود آمده، هیچ راهی هم ندارم... فقیرم، اما گدا نیستم... درمانده ام تو کارهام... چندتا کسالت هم خودم و بچه ها داریم... ناراحتیم شدیدا... چه کار کنیم آقا جان؟! هم فقر و مریضی بیچاره مون کرده... هم اینکه دوست داشتیم دوتا بچه دیگه هم داشته باشیم... اما مدتی است که بچه دار هم نمی شویم، خواستم بچه دار هم بشیم ان شاء الله..."
✨ حضرت فرمودند:" برو و برای نمازهات اذان بگو ... همون تو خونه ات اذان بگو..."
گفتم:"یا ابن رسول الله همین کافیه؟! "
فرمودند:" بله همین کافی است. "
طول کشید، کمتر از یک ماه، یا حالا بیشتر، آن شخص با امام رضا برخورد کرد و گفت: " یا ابن رسول الله، کارم درست شد، مریضی از خونه ام رفت، فقرمم اصلاح شد، کارم رو ارابه افتاد و خانواده هم باردار شد و داریم بچه دار میشیم... "
برخی از بزرگان و علما، که شنیده بودم، وقتی می گفتند اولاد دار نمیشن و یا دیر میشن، می گفتند اذان بگید تو خانه...
نرین بالا پشت بام فریاد بزنید!! نه همین تو خونه...
هم #فقر تون از بین میره، هم #مریضی تون رو از بین میبره ، همین که صاحب #اولاد خواهید شد ان شاء الله...
خیلی عالی است اذان گفتن...
#ناباروری
#رویای_مادری
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ متخصصین ایرانی یه تراشه ساختند که شانس باروری در زوجین نابارور رو تا ۵۰ درصد افزایش میده!
🇮🇷 فناوری ساخت این محصول فقط در انحصار ایران و آمریکاست!
#رویای_مادری
#ناباروری
#فرزندآوری
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_قرائتی
✅ مایوس نشو...
پیغمبرها همین که میدیدند بچهدار نیستند، دعا میکردند … «رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدا» (انبیاء، ٨٩) خدایا من نمیخواهم مجرد باشم، مجردی بد است. ...
قرآن به پیرها گفت: «إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ» (حجر/۵٣) به صد ساله گفت، پیغمبر صد ساله بود، حضرت ابراهیم بود یا زکریا، گفت با اینکه پیر شدی، حدود صد سال داری «إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ» یعنی نگویید دیگر از ما گذشته است. هیچوقت از هیچکس نگذشته است.
زنهای نازا، آنها هم مأیوس نباشند. زن حضرت زکریا جوانیهایش هم نازا بود. وقتی فرشته گفت: خدا میخواهد بچه بدهد. گفت: من، «وَ امْرَأَتِي عاقِرٌ» (آلعمران/۴٠) یعنی زن هم جوانیهایش هم بچهدار نشد حالا در سن نود سالگی بچهدار شود. گفت: مأیوس نشو.
🌐 درسهایی از قرآن – ۹۹/۱۰/۲۵
#رویای_مادری
#فرزندآوری
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۹۸۳
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#توکل_و_توسل
#بارداری_خداخواسته
سال ۸۹ بود که از این همه خواستگار بی ربط و مخالف عقایدم خسته شده بودم. ما خانواده مذهبی هستیم از اینکه بعضی از خانم ها برای اینکه برادر و پسر گمراه شونو به راه بیارن از گزینه "زن مذهبی براش بگیریم به راهش میاره" استفاده میکنند، دلم خیلی شکسته بود.
شنیده بودم روز عرفه، دعا عرفه را در حرم امام رضا ع بخونی، هرچی از خدا بخوای بهت میده. هرجور بود باید میرفتم. بعد اجازه گرفتن از استادای دانشگاه و پیدا کردن یه تور زیارتی زنانه با مادرم راهی مشهد شدیم.
دعای عرفه رو تو حیاط حرم تو سرما با مادرم خوندیم و دعا کردیم و چند روز بعد اومدیم تهران
تو همون هفته اول سه تا خواستگار زنگ زدن که در همون تماس اول رد شدن. منم ناامید که دیدی چیزی درست نشد. تقریبا ۳ هفته بعد از بازگشت باز یه خواستگار دیگه تماس گرفت. این یکی از قضا رد نشد. اومدن و ماهم به توافق رسیدیم و وصلت سر گرفت.
چند وقت بعد با همسرم که صحبت میکردیم، برام تعریف کرد که: "چند وقت بود هر خانواده ای رو برای وصلت معرفی میکردن اصلا هیچ وجه مشترکی باهاشون نداشتم. انقدر که فکر میکردم یعنی هیچ کس پیدا نمیشه؟! چرا انقدر آدم های بی ربط سر راه من قرار میگیرن.
یک روز مانده به عرفه تصمیم گرفتم برم مشهد و دعا رو در حرم بخونم و همونجا از امام رضا ع بخوام، بالاخره با یکی از دوستانم آخر شب بعد از کلی کنار خیابون ایستادن، تو بوفه یه اتوبوس جا پیدا کردم و راهی مشهد شدم."
وقتی تو دوران نامزدی باهم مشهد رفتیم دیدیم روز عرفه با فاصله چند تا فرش از هم نشسته بودیم و امام رضا ع ما رو بهم رسوند.
البته اینجوری نبود که تو زندگی مشکل نداشته باشیم ولی همیشه دلگرم به واسطه بودن امام رضا ع برای ازدواجم بودم
از مشکلاتی که اون زمان خیلی هم نادر بود، نداشتن خونه مستقل تا ۴ سال، دنبال کار ثابت بودن و چیزی که نمیدونستیم انتهاش کجاست و چی میشه، ناباروری...
اتفاقی که ۱۱ سال طول کشید. یازده سال پر از دلهره و استرس. از این دکتر به اون دکتر، کلی آزمایش مختلف، دارو و ... و در آخر همیشه یک جواب رو میشنیدیم شما چیزیتون نیست. علت ناباروریتون مشخص نیست.
تا اینکه به لطف خدا و دکترم که خیلی عالم و متدین بودن بعد از چند دوره درمان که از سال ۱۴۰۰ شروع کردم در آبان ۱۴۰۱ صاحب دوقلو پسر شدیم. ویارم به خاطر دوقلویی و داروهایی که میخوردم خیلی بد بود. سرکار هم میرفتم.
به لطف خدا این دوره هم تمام شد و دوقلو های پر روزی من بدنیا اومدن. اداره ما که همیشه سر وام دعوا بود تقریبا ۴ تا وام خوب به کارمندها داد. همه همکارها بعد ۲۰ سال بالاخره تغییر وضعیت شدن. تو اداره همه میگفتن دوقلوهات خیلی خوش قدم بودن.
دوقلو داری خیلی سخت بود بخصوص برای من که ۱۱ سال راحت بودم برای خودم. خوابشون کم بود. شبها هر دوساعت و حتی کمتر برای شیر بیدار میشدن. تایم بیدار شدن شونم باهم هماهنگ نبود. اوایل همه ذوق داشتن کمک زیاد داشتم کم کم هی گفتن دیگه ماشالله راه افتادی و کمک نمیخوای و رفتن. من موندم و همسر و دوقلو ها...
بچه ها سه ماه شون بود که من در کمال ناباوری شک کردم که شاید باردار باشم. بی بی چک استفاده کردم دو خط قرمز شد. چیزی که سالها قبل همیشه منتظرش بودم. ولی بازم باور نکردم، آزمایش خون دادم دیدم بله، بچه سومم تو راهه. اسمشو گذاشتیم معجزه بعد از این همه سال.
شرایطمون سخت بود. ولی منو همسرم خیلی خوشحال بودیم و مطمئن بودیم حکمت بزرگی در این بچه نهفته ست تا ۵ ماهگی از ترس شماتت دیگران به هیچ کس نگفتیم. وقتی همه متوجه شدن باز اومدن کمک.
چون بدنم ضعیف بود زایمان خیلی سختی رو پشت سر گذاشتم، هر چقدر ویار و بارداریم راحت تر از دوقلو ها بود، زایمانم سختتر. تا ۱۰ روز از شدت درد نمتونستم از جا بلند شم. پسرم هم خیلی ریز بود. به لطف خدا اون روزها هم گذشت.
الان مادر دوتا پسر ۲۰ ماهه و یک پسر ۸ ماهه هستم. هر سه در اوج شیطنت و کنجکاوی اند. دوره سختی رو به تنهایی میگذرونم البته خدا هوامو داره به مو میرسه ولی پاره نمیشه.
برام دعا کنید تا بتونم مادر خوبی باشم و شرایط برام آسانتر بشه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۰۳۱
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#مشیت_الهی
#سقط_مکرر
#رویای_مادری
#سختیهای_زندگی
#قسمت_اول
من یه مامان دهه هشتادی هستم متولد اردیبهشت ۸۲😊ته تغاری خونه 🏠 دوتا خواهر دارم و یه دونه داداش
۱۷سالگی که درگیر کلاسای کنکور و درس بودم 👩🎓 تا اینکه یکی از فامیل های دور مامانم اومدن خواستگاری نمیدونم چی شد که جواب مثبت دادم 🤭 با اولین جلسه که باهم صحبت کردیم مهرش به دلم نشست ❤️ بیشتر با خدا بودنش جذبم کرد.
مادر عزیزم با ازدواج دختر توی سن کم مخالف بود اما انقدر خانواده همسرم رو دوست داشت که هیچ مخالفتی نکرد. خبر ازدواجم توی فامیل پیچید. اون موقع ها اوج کرونا بود 😷😔 توی خونه مامانم یه سفره عقد ساده انداختیم، خانواده درجه یک رو دعوت کردیم و بدون هیچ تشریفاتی عقد کردیم 👰♀
هفته بعد از عقدمون ماه محرم بود قرار بود بعد ماه صفر عروسی بگیرم و بریم سرزندگیمون، مامان مهربونم مشغول خرید جهاز بود بهترین روزای عمر یه دختر وقتی که توی تدارکات عروسیش، کرونا اوج گرفت همه جا تعطیل شد.
یک ماه و نیم بود که از زمان عقدم می گذشت که مامانم کرونا گرفت 🥲
ایشون ۲۰ سال بود که درگیر اسم و آلرژی بودن نظر دکترشون این بود به خاطر بیماری زمینه ای که داشتن بستری بشن روز به روز حالش بد تر میشد، روزای اول که توی بخش بود خودم همراهش بودم یه روز که رفتم بیمارستان دیدم مادرم روی تختش نیست سوال کردم گفتن بردنش توی ای سیو😔قلبم از سینم داشت کنده می شد.
دیگه توی ای سیو کسی رو راه نمی دادن
دیگه کاری از دستمون برنمیآمد به جز دعا،
هرچی از سختی و تلخی اون روز ها بگم کم گفتم. من بیشتر از همه امیدوار بودم هی میگفتم به مو میرسه پاره نمیشه به خواهرام میگفتم گریه نکنید.
یه روز با همسرم بیرون بودیم، دیدم تلفنش زنگ خورد. قطع کرد گفت بریم خونه گفتم من هنوز بیرون کار دارم، گفتش نه باید بریم. دلشوره افتاد به دلم، اومدم خونه به خواهرام گفتم یه چیزی شده اینا به ما نمیگن هرچی زنگ می زدیم جواب درست حسابی نمی دادن.
دیدم داییم و بابام اومدن با یه خبر بد🖤
صبح برا مادرم غذا درست کردیم دادیم بابام ببره بیمارستان که توی راه بهشون خبر میدن مامانم تموم کرده. امیدم ناامید شد.
توی هر کوچه خیابونی بوی مرگ میومد، پارچه های سیاه حجله های سر کوچه ها پیک کرونا بود. چند روز قبل از تولدش به خاک سپردیمش🖤
وقتی یه دختر مادرش رو از دست میده بی پناه ترین میشه، سه ماه بعد از فوت مادرم خاله هام بقیه ی خردید جهاز رو انجام دادن، خونه چیده شد. منم لباس عروس پوشیدم رفتم آتلیه وتمام. کاری که خیلی از عروس های اون موقع انجام دادن🤍
۶ماه بعد تصمیم به بچه دار شدن گرفتم
بعداز سه ماه رفتم دکتر که علت باردار نشدن رو بپرسم که به اولین سونو متوجه شدم ۶هفته ۴روز باردارم شب اومدم خونه همسرم رو سوپرایز کردم چقدر خوشحال شدیم.
خوشحالیمون فقط ده روز طول کشید، وقتی دوباره رفتم سونو متوجه شدم جنین ایست قلبی کرده، با گریه اومدم خونه همسرم سرکار بود وقتی اومد روم نمی شد از اتاق بیام بیرون و خبر بد رو بهش بگم.
بعد از یه سقط طبیعی سخت، آخر به خاطر باقی مانده کورتاژ شدم.
همه ی دکترا نظرشون این بود اولین سقط طبیعی و نیاز به بررسی نداره. توی یکی از این سونو ها متوجه شدم تنبلی تخمدان دارم این بار ناامیدتر اقدام به بارداری کردم هرماه که باردار نمی شدم دلم مرگ میخواست.
تا اینکه دوباره باردار شدم فردای روزی که جواب آزمایش بارداری رو گرفتم متوجه شدم داره سقط میشه💔 بله من برای بار دوم بچم سقط شد.
حس شرمندگی شدید داشتم دیگه نمی تونستم توی چشمای همسرم و خانوادش نگاه کنم ماجرای تنبلی تخمدان رو به کسی نگفته بودیم، همه فکر میکردن خودمون بچه نمیخوایم.
کم کم زمزمه ها شروع شد کنایه ها شروع شد بعد از هر مهمونی و مجالس روضه سوال های کی بچه دار میشی؟ دکتر رفتی؟؟؟
خانما خواهش می کنم اگر کسی باردار نمیشه آنقدر ازش سوال نکنید کی بچه میاره باور کنید با حرفاتون قلب اون آدم رو میشکنید💔
با همسرم می رفتیم تا شهر دکتر، آزمایشهای مختلف، چند تا دکتر عوض کردیم دارو میخوردیم، اما کسی خبر نداشت.
شرایط روحی من عجیب غریب خراب بود
یه روز همسرم گفت دیگه جلوی من گریه نکن خسته شدم از اون روز به بعد هروقت همسرم نبود، گریه می کردم. یه دفتر داشتم کلی برای بچمون نامه نوشتم.
در ادامه ی دکتر رفتن هام با یه خانوم دکتر خوب آشنا شدم ایشون گفتن هرماه بعد از یک روز عقب افتادن دوره پریود باید بری آزمایش بارداری بدی و اگر مثبت بود باید همون شب آمپول انوکسا(رقیق کننده خون)بزنی و آسپرین بخوری چون مشکل غلظت خون داری. خون داخل جفت لخته میشه و جنین از بین میره و یه سری داروهای ایمنی هم نوشتن.
ادامه 👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۱۰۳۱
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#مشیت_الهی
#سقط_مکرر
#رویای_مادری
#سختیهای_زندگی
#قسمت_دوم
مدتی بعد برای بار سوم حامله شدم😍اولش بتا کم بود آمپول هام رو شروع کردم بعد از سه روز بتا دو برابر شد😍 قرار شد بعد دوهفته برم سونوی تشکیل قلب
خانواده خودم اصرار داشتن که دکترم رو عوض کنم. یه خانم دکتری بودن برای حاملگی های پرخطر یه جلسه رفتم پیش شون، ایشون سونو انجام دادن ۵هفته و گفتن جنین قلب نداره احتمالا اینم سقط بشه باورم نمیشه توی چشمام نگاه کرد و گفت دوتا سقط کردی به اینم دل نبند و داروهات رو قطع کن 😭
دوباره مراجعه کردم به پزشک خودم گفت باید صبر کنی ۵هفته زوده. یادمه اون روزا استراحت مطلق بودم و ماه محرم بود 😢بچمو نذر حضرت عباس کردم گفتم نذار شرمنده شوهرم بشم. چله ی زیارت عاشورای آیت الله حق شناس هم انجام دادم.
مجدد سونوی تشکیل قلب انجام شد قلب کوچولوی من تشکیل شده بود😍من مادر شده بودم و این شروع بارداری پرماجرای من بود...😂
برای ان تی که رفتم متوجه طول سرویکس کوتاه و دهانه رحم u شکل شدم. با نظر دکترم ریسک عمل سرکلاژ رو قبول کردم و در ۱۳هفتگی عمل شدم😅استراحت مطلق شدم به دلیل نبود مادر🖤مجبور بودم خودم آشپزی کنم مادر شوهرم گاهی غذا می فرستاد اما ظرف نمی شستم جارو نمی کشیدم کار سنگین انجام نمی دادم تا اینکه درد زایمان منو گرفت بیمارستان بستری شدم با سولفات کنترل شد وقتی اومدم خونه دیگه هیچ کاری انجام ندادم مادرشوهرم غذا میآورد.
خواهرام کارهای خانه رو انجام می دادن، سونوی انومالی که رفتم متوجه بندناف تک شریانی و ورم دوتا کلیه جنین شدم. دکتر سونو گفتن که باید حتما آمینو سنتز انجام بدی احتمال اینکه بچه سندرم داشته باشه هست. با مشورت پزشک خودم آمینو انجام ندادم ایشون گفتن این دوتا فاکتور ارزش آمینو نداره. من دلم❤️ روشن و بچه ی تو سالمه❤️ به حرفش گوش دادم و بچمو سپردم دست خدا
از ماه هشت به خاطر حجم استرسی که داشتم دچار فشار خون عصبی شدم. به علت سرکلاژ کل حاملگیم درگیر عفونت بودم. مدام چرک خشک کن می خوردم. همون اول دکتر گفتن که احتمال اینکه زود زایمان کنی هست آمپول های ریه تجویز کردن.
آخر در ۳۵هفته و ۵روز کیسه آبم پاره شد و امیر علی من یک ماه زود تر به دنیا اومد😍 به علت تک شریانی بودن، حین زايمان طبیعی نفس کم آورد پسرم رو بردن ان ای سیو دوشب اونجا بود و بعد مرخص شد.
از همین جا به مادرهایی که بچه هاشون رو میبرند ان ای سیو خداقوت میگم واقعا سخته به نظر من خدا فقط مامانای قهرمان رو در همچین شرایطی قرار میده اونجا مادر هایی بودن که ماه ها بچه هاشون زیر دستگاه بودن و اونا قهرمانانه از بچه هاشون مراقبت می کردند و امیدوار بودن و...
خداروشکر بعد از به دنیا آمدن کوچولوم، کلیه هاش خوب شد.😍 پسر کوچولوی من قلبش صدای اضافه داره اگه میشه براش با قلب های مهربونتون دعا کنید.
از همین جا تشکر می کنم از خانوم دکتر مهین مجدزاده ی عزیزم واقعا مادرانه برای من دلسوزی کردن گاهی وقتا دلم براش تنگ میشه💐
راستش توی تجربه ی من خبری از چند فرزندی نبود😁 اما نوشتم که امیدی بشه برای خانوم هایی که دارن دوره ی تلخ ناباوری رو سپری میکنن. نوشتم برای خانوم هایی که سقط رو تجربه کردن.
گر نگهدار من آن است که من می دانم
شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد 😭
هیچ وقت ناامید نشید🤍 ان الله مع العسر یسری با هرسختی آسانیست🌾
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#استاد_میرباقری
✅ فرصت استجابت دعا...
تلقی من اين است که اگر کسي از اين جنس خواستهها دارد و میخواهد نسلش آباد و در خدمت سيدالشهدا باشد و میخواهد امکاناتش در خدمت سيدالشهدا باشد و توفيق خدمتگزاری به ساحت مقدس حضرت و تاسی به حضرت را در برنامههايش داشته باشد، راهش اين است که روز اول محرم روزه بگيرد و دعا کند که انشاءالله اين دعا در روز اول محرم مستجاب میشود. هر دعايی وقتی دارد و بهار اين دعا در روز اول محرم است.
اگر کسی شهادت ميخواهد يا نسل پاک و آبادی ميخواهد که در مسير سيدالشهدا باشد و امکانات و مالش میخواهد در مسير سيدالشهدا باشد از بيانات وجود مقدس امام رضا ارواحنا فداه اينطور میفهمم که حضرت ميفرمايند روز اول محرم را روزه بگيريد و دعا کنيد دعای شما هم مستجاب ميشود. اين يعنی اول محرم فرصت اينطور درخواستها و اجابت اينطور دعاهاست؛ فرصت اول محرم يک باب خاصی به شهادت سيدالشهدا باز ميشود که از اين باب ميشود وارد شد و اجابت بشود.
👈 اقوام و آشنایان و دوستان خود را مطلع کنید تا از این فرصت طلایی استفاده کنند.
#روزه_اول_محرم
#ازدواج_جوانان
#رویای_مادری
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۴۶۲
#رویای_مادری
#فرزندآوری
وقتی که اول دبیرستان بودم، با یکی از آشناهامون ازدواج کردم. قصه انتخاب شدن من به عنوان عروس خانواده از اونجایی شروع شد که قرار بود ما برای تفریح به مکانی بریم که مادرشوهر بنده نسبتا به اونجا آشنایی کامل داشتند. همونجا مادرشوهرم یک دل نه صد دل عاشق من شدند😅😉😃 و تصمیم گرفتن بقیه مسیر زندگیه منو همسرم با هم باشه.
اینطور شد که منو همسرم در اواخر فروردین ۹۴، من در سن ۱۵ سالگی و همسرم در سن ۲۳ سالگی عقد کردیم و زندگی دونفرمان شروع شد.
اوایل ازدواجمون پستی و بلندی هایی داشتیم که با صبر و تحمل حل کردیم. بعد از گذشت دوسال و خوردهای، تصمیم گرفتیم که عروسی بگیریم🎊🎉. خونه هم نداشتیم و من زیر یک سقف بودن رو در منزل پدرشوهرم آغاز کردم و همچنان هم دارم با خانواده همسرم زندگی میکنم😊.
موقعی که عروسی گرفتیم من سال آخر دبیرستان بودم و قرار بود ۷ ماه بعدش کنکور بدم. همسرم از همون اوایل اصرار بر این داشتند که زود صاحب فرزند بشیم ولی من متاسفانه به خاطر کنکور این لذت بزرگ و شیرین زندگی رو به تعویق انداختم😔😞. بالاخره روز کنکور فرا رسید و من در یک دانشگاه دولتی و خوب قبول شدم🤲😃. و وارد دانشگاه شدم🎓.
در همین زمان بود که نیاز به مادرشدن رو در خودم حس کردم و تصمیم به فرزندار شدن گرفتم. اما متأسّفانه جواب آزمایش منفی می شد😞. من از همون ابتدا ناامید و ناراحت شدم ولی همسرم منو دلگرم و امیدوار به آینده می کردند. تا پایان سال ۹۷ به همین منوال پیش رفت.
سال ۹۸ پیش متخصص رفتیم با کلی آزمایش که من و همسرم انجام دادیم، و هیچ مشکلی نداشتیم. و من علت دیر مادرشدنمو رو بهونه هایی می دونستم که الان زوده، مردم در مورد زود بچه دارشدنمون چی میگن و هزار بهونه الکی دیگه... و خدا هم سخت منو مورد امتحان خودش قرار داد😢😥😭.
اینو هم بگم که تمام کسایی که از من دیرتر عروسی گرفته بودن یا بچه هاشون به دنیا اومده بود یا در دوران بارداری بودند😥😔. و من بودم و با کلی ناراحتی و حرف و کنایه از دیگران که شاید از روی دلسوزی بود یا از روی زخم زبان زدن😔.
بالاخره سال ۹۸ هم تمام شد و من بودم کلی غم و غصه و ناراحتی و البته پشیمونی به خاطر تصمیم اشتباهی که گرفته بودم😞.
تو این سالا هر نذر و نیاز و دعایی که میتونستم انجام بدم کم نذاشتم و تا جایی که میتونستم انجام میدادم. از اعمال اول ماه محرم گرفته تا مراسمات مذهبی، روضه، نذری دادن و... تو سال ۹۸ من دوباره آزمایش بارداری انجام دادم ولی منفی بود😣😞 و من باز هم ناراحت و گریان و از خداوند گله مند شدم که چرا آخه من مادر نمیشم😭... و با بغض آزمایشگاه رو ترک کردم.
تو راه بازگشت بغضم ترکید و من تو خیابون آرام گریه میکردم😭😭. حالا در این موقع نیاز به مادرشدن در من اوج گرفته بود و من بسیار بسیار بسیار نیازمند به فرزند بودم طوری که وقتی در خیابان کودک یا نوزادی میدیدم، بغض میکردم😭.
سال ۹۹ به اصرار یکی از آشناها، پزشک متخصصم رو عوض کردم. نظر پزشک این بود که همسرم باید جراحی بشن ولی همسرم پیشنهاد کردن که این آزمایشو به پزشک ديگهای هم نشون بدیم و من هم پذیرفتم و به مطب پزشک دیگری برای نشون دادن آزمایشات رفتیم. پزشکی ماهر و تواتمند بودن که با دیدن آزمایشات، گفتن همسرم نیاز به جراحی ندارند و مشکل خاصی در آزمایش دیده نمیشه.
اول محرم سال ۹۹، روزه و اعمال این روز رو خالصانه انجام دادیم. تا اینکه شهریور ۹۹ رفتم آزمایش و با کلی نذر و نیاز منتظر جواب موندم🤲. دل تو دلم نبود. نشانه هایی از بارداری رو حس میکردم ولی میگفتم شاید مثله دفعههای قبل، چیزی نیست😅😂. رفتم جواب آزمایشو گرفتم. اصلا باورم نمیشد که دارم مامان میشم😭😍🥳🤩. پله های آزمایشگاهو با اشک شوق پایین اومدم😭.
وقتی همسرم منو با گریان دیدن با خودش گفت حتما این دفعه هم نشد که داره گریه میکنه درحالی که این اشک، اشک شوق من بود😅. وقتی سوار ماشین شدم و همسرم جواب آزمایشو پرسیدن، گفتم که خانوادمون داره سه نفر میشه و ما داریم طعم مادر و پدرشدن رو میچشیم🤲🤩. اولین کاری که بعد از رسیدن به خونه انجام دادم، این بود که رفتم وضو گرفتم و سجده شکر به جا آوردم.الان گل پسرم آقا محمدمهدی ۳ ماهه که به دنیا اومده🥰😍.
در آخر اینکه، هیچ گاه از خداوند ناامید نشید و به خاطر هرچیز و ناچیزی این امر مهم رو به تأخیر نندارید و اینکه نمازهاتونو سبک نشمارید و سعی کنید همیشه نمازاتونو سر وقت بخونید. آیت الله بهجت میگن هر وقت بندهای نمازهاشو به تأخیر بیندازه، درکارهای دیگرش هم تأخیر ایجاد میشه.
ان شاء الله خداوند به منتظران فرزندان سالم و صالح عطا کنه🤲. برای من حقیر هم دعا کنید تا فرزندانمو سالم و صالح تربیت کنم. و از اینجا میخوام که از خانواده ام تشکر کنم مخصوصاً از همسر عزیزم و خواهرای مهربانم😊🥰.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
هدایت شده از سوال بارداری،،بانوی بهشتی
#پیام_مخاطبین
✅ نسخه ای معنوی برای فرزندآوری....
#ناباروری
#رویای_مادری
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#آیت_الله_مصباح_یزدی
استاد علی ابوترابی: یکی از دوستان .. که چند سالی ازدواج کرده بود ولي فرزندی نداشت را دیدم. گفتم: چه کردید؟ بیخیال نباشید دنبال درمان بروید. گفت: تلاشهایی کردیم و راههای متعدد و درمانهای مختلفی را دنبال کردیم اما نتیجهبخش نبوده و گویا صلاح ما نیست.
گفتم: به علما بگو برای شما دعا کنند. نام یکی دو نفر از علما را بردم و از جمله پیشنهاد دادم خدمت حضرت علامه مصباح برسد و بخواهد برای ایشان دعا کنند. رفتند خدمت علامه، وقتی برگشت گفتم چه شد؟
گفت: به علامه گفتم ما ۱۳ سال است ازدواج کردیم ولی اولاد نداریم و التماس دعا داریم. حاج آقا فرمودند: دیدی گاهی پیرزنها مینشینند دعایی میکنند[؟]، من هم دعایی میکنم. ضمناً بروید ادعیه و اذکاری که گفته شده، آنها را انجام دهید.
یک ماه بعد ... زنگ زد و گفت: آن دعای پیرزنانه ایشان اثر کرد و دعای ایشان مستجاب شد. بعد از مدتی تماس گرفت که اگر میشود وقت بگیرید میخواهم فرزندم محمدتقی را بیاورم حاج آقا اذان بگویند. وقتی فرزندش را آورده بود حاج آقا فرموده بودند: "هرچه خواستی از حضرت معصومه [سلام الله علیها] بگیر."
📚 نمایشگاه مردی بر مدار حق
#رویای_مادری
#ناباروری
#فرزندآوری
#توسل
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۵۶
#ناباروری
#رویای_مادری
#فرزندخوانده
#قسمت_اول
من ۲۸ سالمه، سال ۹۶ روز تولد امام حسین جان عقد کردیم😊 آشنایی ما به سه سال قبل از ازدواج برمیگرده ،همسرم اون موقع منو تو محیط کار دیده بود، اومده بودن برای تحقیقات قبل ازدواج، آدرس خونه و محل زندگی و همه رو پیدا کرده بودن...
یه روز یکی از همکارا اومد و گفت که یه نفر میخواد با شما صحبت کنه، کارتون داره،خواسته قبلش اجازه بگیره، منم که هنوز تو حال و هوای ازدواج نبودم متوجه نبودم که بحثی که قراره صورت بگیره اصلا چیه....
خلاصه ایشون اومدن و صحبت کردن گفتن منو دیدن و قصد ازدواج دارن، مام که هر دو طرف خانواده مذهبی بودیم در دقایق اول فورا به خانواده اطلاع دادیم.😅😅
تا قبل همسرم هرکسی خواستگار میومد میگفتم نه، بدون اینکه اصلا فکر کنم، ولی ایشون رو وقتی دیدم انگار صد ساله میشناختم ،خیلی قیافه با نمک و مذهبی و با ادبی داشت، خیلی باحیا بود، اصلا نگاه نمیکرد.
وقتی با خانواده موضوع رو مطرح کردم، گفتن با خانواده تشریف بیارن، اونام اومدن و گفتن ما به اصرار پسرمون اومدیم از راه دور دختر نمیگیریم خدانگهدار و رفتن😅😅
این قضیه همینطوری موند و من دلم گیر کرده بود به خودم قول دادم یا ایشون یا هیچ کسی، جناب همسر اونجا بود که گفتن سرکار خانم منتظر ما باشید دوباره برمیگردیم، ولی نیومدن و منم ناراحت از این اتفاق،
ولی به خدا سپردم که اگه به صلاح هست خودت جورش کن، ما هیچ گونه ارتباطی نداشتیم تا اینکه ۳ سال گذشت و یه دفعه جناب همسر سروکلش پیدا شد.
بعد از سه سال، با پدر بنده تماس گرفت که من خانوادمو راضی کردم اجازه میدید که بیایم، حالا بابای من اصلا یادش نبود این کیه🤣🤣🤣 خلاصه اینکه اومدن خواستگاری مجدد، ولی خانواده من گفتن اینا بعد از سه سال اومدن خیلی خانواده سختگیری هستن بهت تو زندگی خیلی سخته میگذره هااا...
گفتم نه خودم میدونم چکار کنم، بعد کلی دردسر عقد کردیم و ما بعد از سه سال باهم ازدواج کردیم، منو همسرم به شدت عاشق بچه هستیم طوری که اگه امکانش بود هر سال یه بچه میاوردیم، ولی زندگی اینطوری برامون رقم نخورد، هدف زندگیمون و مسیری که برنامه ریزی کرده بودیم برعکس شد، ما همون سال اول اقدام کردیم برای بارداری ولی نشد، از اونجا که عاشق بچه بودیم فورا رفتیم دکتر که زمان رو از دست ندیم ما میخواستیم هر دو سال یک بار بچه دار بشیم، رفتیم دکتر ولی جوابی رو گرفتیم که انگار قرار بود پایان زندگی مشترک ما باشه....
دکتر به ما گفت که مشکل داریم و ما نمیتونیم بچه دار بشیم، اون روز زمین و زمان جلو چشم ما سیاه شد، قبل اینکه به خودم فکر کنم داشتم به همسرم فکر میکردم که چطوری میخواد با این اتفاق کنار بیاد، همچنان میخواد با هم زندگی کنیم یا نه....
دکتر گفت شماها چرا ناراحت هستید، شما باهم بچه دار نمیشد اگه جدا بشید تک تک قادر به داشتن بچه هستید و این از نظر اون خوب بود ولی برای ما جهنم بود، ما همو خیلی دوست داشتیم، بعد از کلی ناراحتی و گریه گفتم تصمیمتو بگیر به منم فکر نکن، کدوم مرد هست که همسر بودن رو به پدر بودن ترجیح بده، برگشت گفت من😐 منم بعد از صدتا مرحله راستی آزمایی فهمیدم واقعا نمیخواد جدا بشه...
ما ک عاشق بچه بودیم تحمل نمیکردیم بدون بچه زندگی کنیم، نمیشد که از همم جدا بشیم، یه روز به همسرم یه پیشنهاد دادم گفتم ما هیچ راهی الان نداریم ولی یه راه مونده کاش بهش فکر کنی، گفتم من که قرار نیست باردار بشم که مامان بابا بشیم، خیلی از بچهها هستن الان بدون سرپرست دارن این روزا رو تجربه میکنن، بیا مثل بقیه زندگیمون رو تباه نکنیم. به جای ناراحتی و ماتم گرفتن کاری کنیم هم خودمون خوشحال بشیم هم خدا...
همسرم رفت سرکار بعد از چند ساعت تماس گرفت، گفت خانمی بریم فردا پرونده تشکیل بدیم، من از خوشحالی فقط گریه میکردم، رفتیم بهزیستی، پرونده تشکیل دادیم، بخاطر اینکه سن ما خیلی کمتر از بقیه بود فورا رفتیم تو اولویت، دو روز یکبار میرفتم میگفتم چی شد چرا زنگ نمی زنید، میگفتن وااای تازه پرونده تشکیل دادی چه خبرته خااانم😀
👈 ادامه در پست بعدی....
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۵۶
#ناباروری
#رویای_مادری
#فرزندخوانده
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
انقدر هر روز رفتم اونجا که کلافه شدن، یک ماه نگذشت بهمون زنگ زدن که بیاید یه مورد هست، از خوشحالی داشتم پرواز میکردم، این قضیه رو به هیچ کسی نگفته بودیم، مشورت نکردیم، میدونستیم اگه بگیم مخالفت میکنن، خلاصه اینکه بچه عزیزمو دیدم الهی مامان براش بمیره که انقدر ناز بود، داشتم سکته میکردم. همش چندروزش بود، فورا همون روز رفتیم سیسمونی خریدیم، هر چیزی نیاز بود گرفتیم، چند روز بعد رفتیم پسر عزیزمو تحویل گرفتیم، بعد با خانواده همسرم و خودم واتساپ تماس گرفتیم و گفتیم که بابا مامان شدیم. 😍
همه تعجب کرده بودن فکر میکردن بچه رو دزدیدیم🤣🤣🤣🤣 افتادن تو عمل انجام شده، تبریک گفتن ولی همش پیام میدادن که الکی میگید، شوخی میکنید، گناه داشتن همچنان هنگ کرده بودن مام فقط میخندیدیم😆😆😆
برخلاف تصوری که داشتیم وقتی رفتیم خونه مادرامون، خیلی همه تحویل گرفتن از ذوق انگار واقعا من زایمان کردم، هیچ کسی هیچی نپرسید هیچ کسی دیگه ناراحتی نمیکرد که ما بچه نداریم، رفتار ما باعث شد که اجازه ندیدم کسی برامون تصمیم بگیره کسی برامون ناراحتی کنه، نوع زندگی ما دست خودمون بود.
از اینکه این تصمیم رو گرفتیم به شدت خوشحالم طوری که اگه شاید فیزیولوژیکی بچه دار میشدیم، انقدر ذوق نمیکردم.
بعد اومدن پسرم، خونه خریدیم، ماشین خریدیم، واقعا خیر و برکت رو به معنای واقعی احساس کردیم.
همیشه از خودم میپرسم کسی که توانایی بارداری رو داره چرا اقدام نمیکنه؟ مگه تو این دنیا لذتی، بزرگتر از داشتن بچه وجود داره مگه، اون کسی که هم دکتر گفته بچه دار نمیشه، چرا انقدر خودشو دردسر میده آسیب به خودش میزنه، ناراحتی میکنه تا آخر عمر خودشو از داشتن یه بچه محروم میکنه، مگه اون بچها که پدر و مادر ندارن، دیگه حق زندگی ندارن؟؟؟
خدا ما رو انتخاب کرده بود ک این مسیر رو بیایم و خوشحالم از اینکه سربلند شدیم تو این امتحان ،اگه تنها رسالت من تو این دنیا این بود که همچین تصمیمی رو بگیرم بهش افتخار میکنم از ته قلبم میگم خداااااااایا ممنونتم.
پسرم زیباترین، باهوش ترین، عاقل ترین بچه این دنیاس، تو این چند سال یکبار ما رو اذیت نکرده، دردسری نداشته، فقط خوشحالی بوده و خنده، به حدی قیافش به ما رفته که بقیه شک کردن که نکنه واقعا مال خودمونه همچنان شوخی میکنیم🤣🤣🤣🤣
یه نکته بگم تا یادم نرفته، اون موقع که گفتم خانواده همسرم راضی نبودن برای ازدواج ما، الان که انقدر منو دوس دارن همش همیشه میگن مارو حلال کنید که زندگیتون عقب افتاد زودتر با هم ازدواج نکردید.
از همه کسایی که به هر دلیلی توانایی بچه دار شدن رو ندارن، می خوام که به این گزینه هم فکر کنن، با خدا معامله عاشقانه کنید. طوری کمکتون میکنه که خودتون میمونید🤗
خانم عزیزی که هزارتا دلیل میاری که باردار نشی، منم میدونم به اندامت فکر می کنی، منم میدونم به دوران بارداری و زایمان فکر میکنی، منم میدونم گرونی هست، منم میدونم بچه بزرگ کردن سخته، منم میدونم شب نخوابی، از شیر گرفتن، از پوشک گرفتن، دندون درآوردن بچه چقدر سخته، میدونم فاصله کم بچها برات سخته، همش پر از مسئولیته، ولی کاش یه بار فقط یه بار به مراکز ناباروری سر بزنی، ببینی چقدر از زنا و مردا اونجا دارن با ناامیدی راه درمان رو میرن، بخوان شروع کنن به درمان الان باید از ۱۰۰ میلیون هزینه کنن، شما که میتونی بدون دردسر مادر بشی چرا داری گارد میگیری، اون دنیا جلوی امام زمان باید جوابگو باشی که نسل شیعه رو تداوم ندادی...
به امید خوشبختی تمام مردم عالم
یاعلی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۷۸
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ناباروری
#رویای_مادری
#فرزندخوانده
من متولد سال ۶۳ هستم و در سن ۱۶ سالگی عقد کردیم و در سن ۱۸ سالگی زندگی مشترکمون رو شروع کردیم.
بعد از یک سال تصمیم به بارداری گرفتم اما نتیجه ای نگرفتم و پیگیری هامون برای درمان شروع شد، تا دو سال بعد یک سقط داشتم و بعدش تا ۱۴ سال همچنان در حال درمان بودیم و ۴ بار روش های مصنوعی ناباروری با اون هزینه های هنگفت رو هم تجربه کردیم وکلی تو وام و قرض افتادیم و البته کلی روحیه مون هم داغون شد.
خلاصه بعد از ۸,۹ سال به این نتیجه رسیدم که یه دختر از بهزیستی بیاریم چون همیشه اعتقاد و باوردارم تو این دنیا هر مشکلی یه راه حلی داره و بن بست و نشستن و گذر عمر کردن بی معناست، اما متاسفانه همسرم بسیار سختگیر بود و به همین راحتی ها قبول نمیکرد و متاسفانه متاسفانه یه ۳,۴ سالی طول کشید تا باحرف زدن و التماس و زاری کردن و تحقیق کردن راضی بشه والبته توکل به خدا و توسل به امام رضا بود که کوتاه اومد و قبول کرد و بالاخره ما در بهزیستی تقاضا دادیم.
بهزیستی هم گفتن باید تو نوبت باشیم. کلی جلسه و سوال پرسیدند، اومدند وضع زندگی مونو دیدند، معمولا یک تا پنج سال تو نوبت می مونی اما چون موقعیت شغلی و مذهبی بودن خانواده براشون مهم بود و اینکه عنایت امام رضا علیه السلام شد، بعد از ۸ماه وقتی تو حرم امام رضا بودم از بهزیستی بهم زنگ زدند که تا چند روز دیگه آماده باشیم برای تحویل دخترمون که این زیباترین هدیه ای بود که امام رضا جان مون بهم عنایت کرد.
به اصرار من بچه ۴۰ روزه رو بهمون دادن به خاطر مسائل محرمیت. و چون شیرخوار بود، یک شبانه روز خواهرم به بچه شیر داد و از این راه به پدروبرادرم محرم شد. از سمت همسرم هم صیغه محرمیت به پدربزرگ آقام خونده شد و به همسرم و پدرشوهر و برادرشوهرام محرم شد.
بعد از اومدن این بچه، زندگیم این نعمت و فرشته الهی شد، دختری مهربون و ناز به نام ریحانه جون☺️ که به زندگی مون روح و نشاطی وصف ناشدنی داد و الان ۶ ساله کنارمون هست با افتخار😍
البته دوسالی هست از بهزیستی پیگیریم که یه خواهر برای ریحانه مون بیاریم اما متاسفانه سختگیری های بهزیستی زیاده و بچه نمیدن، اما دعا می کنم و محتاج دعاهای شما خوبان هستم که فرجی بشه و دوباره خدا ما رو لایق بدونه تا سرپرستی یتیم دیگه ای رو بعهده بگیریم. چون تک فرزندی خیلی بده و بچه های زیاد بانشاط تر هستند مطمئنا...
همه ما یه قصه و سرنوشتی داریم که با درایت و توکل میتونیم بهترین تصمیم ها رو تو زندگیمون بگیریم و باقیات و صالحات زیبایی چون فرزندان صالح از خودمون بجا بذاریم.
خانم هایی که شرایطشون مثل من هست حتما این راه فرزند خواندگی رو پیگیر باشند که بهترین ذخیره برای دنیا و آخرت شون و بهترین تبلیغ برای فرزندآوری هست در این موارد ناباروری.
هرچند از لذت زیبای طبیعی مادر شدن محرومیم و خیلی سخته این محرومیت برای هر زنی، اما از این راه مادرشدن هم عالیه و لذتش کمتر نیست.
ممنونم از صبر و حوصله تون. التماس دعا. عاقبتتون بخیر.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#پیام_مخاطبین
📌غم بزرگ....
من و خواهرم دوقلو هستیم، بیست سالمون بود که ازدواج کردیم، بچه کوچیک خانواده بودیم و یک جورایی بچه بار اومده بودیم.
بعد دوسال رفتیم خونه مون و دانشگاه هم میرفتیم. تا اسم بچه میومد، عصبانی میشدیم و موضع میگرفتیم که ما خودمون بچه ایم بچه میخواییم چیکار از الان.
بعدش بهانه میگرفتیم باید درسمون تموم بشه، درسمون که تموم شد، میگفتیم مستاجریم با این وضع نمیشه بچه دار شد، باید حداقل خونه مستقل بگیریم و هزارتا بهانه های دیگه، که بالاخره بعد از چهار سال نخواستن، به دلمون افتاد دیگه کافیه اقدام کنیم.
اما غافل از اینکه ما دیگه خودمونو بدبخت کرده بودیم و تنبلی تخمدان گرفتیم و الان هم پنج سال هست در حسرت فرزند روز و شب نداریم. خیلی دکتر رفتیم اما نتیجه نگرفتیم، خیلی کارا کردیم، نذر و نیاز و انواع ختم ها..
اما بی فایده بود انگار خدا دیگه از ما مأیوس شده. یا هم اینجوری با این امتحان سخت میخواد بار گناهانمون رو کم کنه
از تمامی خواهران عزیزم میخوام تا ازدواج میکنند در اوج جوانی بچه دار بشن مثل ما با دستای خودشون جوانی شونو خراب نکنند.
ما میتونستیم در ۲۱ سالگی یا نهایت ۲۲ سالگی طعم مادر بودن رو بچشیم.
اما الان سی سالمون هست و موندیم ما و خونه سوت و کورمان، ما و تحمل شماتت ها. ما و غم بزرگ بی فرزندی...
خیلی غم بزرگی در دلمان رخنه کرده، بچه شیرینی میاره تو خونه، شادی میاره، ما از همه ی اینا محروم موندیم و افسرده شدیم. واقعا خوشبحال اونایی که دامنشون سبز شده، چه دختر، چه پسر، هیییچ فرقی نداره سالم باشند و صالح.
از مادران عزیزی که پیام منو می بینند تقاضا دارم در حق ما دوتا خواهر دعا بفرمایند بلکه خداوند به برکت دعای شما مادران عزیز به ماهم نظری بکند.
انشاءالله دامن همه آنهایی که در انتظار فرزند هستند، بزودی سبز بشه ما هم با آنها.
برای سلامتی و ظهور آقامون صلوات.
اللهم عجل لولیک الفرج.
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#رویای_مادری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#پیام_مخاطبین
✅ هدیه الهی...
#فرزندآوری
#رویای_مادری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۸۶
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#جامعه_دوستدار_کودک
#دوتا_کافی_نیست
تجربه فرزندآوری من با بقیه یکم فرق میکنه، بیشتر تجربه هایی که تا اینجا تواین کانال خوندم، طوری بوده که اطرافیان مخالف فرزندآوری بودن اما خداروشکر این اتفاق تو خانواده های ما کاملا برعکسه😁
ما از طایفه سادات هستیم و خییلی بچه دوس و دلمون ضعف میره برای نوزاد و محاله یه بچه غریبه رو بیرون ببینیم و قربون صدقش نریم😍
بطوری که تقریبا بیشتر اقوام مون میانگین ۴تا بچه رو دارن، عمو۴تا، دایی۵تا، خاله ها۳تا و...
و سلطان هرچی عشق به بچس ...مامان خودم😘 یعنی محاله کسی رو ببینه و اولین حرفش این نباشه که تو رو خدا بچه بیارید، بچه نمک زندگیه، امید آدمهاس ،دستگیر پدرومادره ، روزی که ما میخوریم بخاطر وجود این بچه هاس و انقدر میگه تا دل طرف همونجا نرم میشه.
قربونش برم فکر کنم نصف بچه های طایفه از وجود محبت مادر بنده پا به این کره هستی گذاشتن😂 و همه بهش میگن خاله نسل شیعه رو حداقل تو دوروبریا خودمون شما دو برابر کردید☺️
و اینم بگم که خودشم از سن ۱۵ سالگی، طی ۱۰ سال ۵تا بچه میارن که متاسفانه آخری زنده نموندن.
و وقتی نوبت به من رسید با استاد دانشگاهم ازدواج کردم و از اونجایی که خودمم درس میخوندم و تو تهران زندگی میکردیم.
متاسفانه جو حاکم، و مثلا بی کلاسیه زود بچه بیارم وبا برنامه ریزی خودم پیش میرم و هر وقت که اراده کنم، بچه میارم و حتما میشه،
بعد ۲ سال که مثلا طبق برنامه خودم خواستم باردار بشم، نشد که بشه یعنی باردار شدم ولی خیلی راحت سقط شد.
۱ سال گذشت تا دکترم دوباره اجازه بارداری بده ولی این بارم نشد، قلب بچه بدون هیچ دلیل خاصی تشکیل نمیشد و باز هم سقط...
و فقط خدا و اون مادری که مدتها منتظر بارداریه، حال منو میفهمه، روحیم بشدت بهم ریخت، این همه درس خوندم که چی صبح بریم سر کار و شب خسته بیایم خونه بدون دلخوشی اصلا به چه امیدی چشم باز میکردم برای کی کار میکردم وپول جمع میکردم، نمیدونم.
شاید خدا خواست بفهمونه ماها هیچ کاره ایم و اونه که باید صلاح بدونه، ۴ سال گذشت. تو همون شرایطی که قشنگ بریده بودم، بطور اتفاقی از سر کار همسرم به مشهد دعوت شدیم و یه دل شکسته و یه استغفار از ته قلب تو حرم امام رضا کافی بود تا ماه بعد از برگشتنم، آزمایشم مثبت بشه و بهترین صدای شنیده شده تو عمرم، صدای تپش قلب پسر قشنگم از دستگاه سونوگرافی باشه. و به خدا قسم که هیچ برگی از درخت نمی افته، مگر به اذن خودش.
حالا من ۲تا فرشته مهربون و کوچولو تو خونه دارم که به عشق اونا صبحا از خواب بیدار میشم و باهاشون عاشقی میکنم، زندگی میکنم و قید کار بیرون از خونه رو هم زدم تا بتونم به یاری حق خوب تربیتشون کنم و لذت لحظه لحظه بزرگ شدن شونو به چشم
و قصد دارم ان شاءالله ۲تا دیگه باز بیارم
خواهشم از همه مادرهای بهشتی اینه ناشکری نکنید و استغفار زیاد بکنید.
امیدوارم بهترینها براتون اتفاق بیوفته. یا علی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۸۷
#رویای_مادری
#سقط_مکرر
#فرزندآوری
من متولد سال ۶۷ هستم در سال ۹۵ با همسرم که برادر دوستم بود، ازدواج کردم. یک ازدواج کاملا سنتی. خدا رو شکر همسرم خانواده مذهبی و خوبی داره و همسرم هم بسیار با ایمان و خدا ترس هستند.
من خودم مربی مهد کودک هستم و عاشق بچه... برای همین از سال اول ازدواج تصمیم به آوردن بچه داشتم اما آقای همسر چون برای ارشد درس میخوندن، بچه دار شدن رو به بعد اتمام درس موکول کردن.
بعد از اینکه یکسال ازدواجمون گذشت اصرار من برای بچه دار شدن بیشتر شد و آقای همسر قبول کردن. قبل از اقدام به باداری رفتیم مشهد و از خداوند فرزندان سالم و صالح خواستیم، درست یادم هست شب ولادت حضرت زینب بود، روی به روی گنبد امام رضا نذز کردم که اگر خدا به ما دختری بدهد، اسمش رو بزاریم زینب..
و من خیلی زود باردار شدم، چقدر خوشحال بودم، خودم رو خوشبخت ترین زن دنیا میدونستم اما این خوشحالی خیلی طول نکشید و جنین در هفته ۱۰ سقط شد، دنیا روی سرم خراب شد، برای منی که هر روز با بچه ها سرکار داشتم ختم بارداری حکم مرگ واسم داشت. حال خیلی بدی داشتم تا شش ماه کارم فقط گریه بود، همسرم خیلی با هم حرف میزد و آرومم میکرد، میگفت مطمئن باش حتما حکمتی داشته.
کم کم با توکل بخدا آرومتر شدم. یکسال و نیم سال طول کشید تا دوباره رو پا بشم، سال ۹۸ با همسرم رفتیم پیاده روی اربعین، اونجا از امام حسین دوباره فرزند خواستم، غافل از اینکه من در این سفر باردار بودم و نمیدونستم.
بعد از برگشت از کربلا درست روز تولدم، همسرم تماس گرفت و گفت به دلم افتاده بارداری برو آزمایش بده، گفتم چطور گفت قرآن باز کردم، سوره مریم اومد، مطمئنم خبری هست و واقعا من باردار بودم، چقدر روز تولدم خوشحال بودم ولی دوباره این خوشحالی هم چندان دوامی نشد و قلب جنین تشکیل نشد و دنیا دور سرم میچرخید، از کارم بیرون اومدم دیگه طاقت دیدن شاگردامم نداشتم.
خدا میدونه من و شوهرم چی کشیدیم خدا رو شکر خانواده همسر خیلی بهم کمک کردن تا حالم دوباره مثل قبل بد نشه و این بار زودتر حالم خوب شد.
دوباره سال ۹۹ برای بچه دار شدن اقدام کردم خیلی میترسیدم، که دوباره روزای قبل تکرار بشن ومن دوباره باردار شدم و دوباره سقط جنین همانا... هنوز هم از یادآوری اون روزا حالم بد میشه، دیگه مطمئن شده بودم خدا نمیخواد من مادر بشم فقط دلم میخواست هر طور شده بچه دار بشم با خودم لج کرده بودم و به زور از خدا بچه میخواستم.
شوهرم میگفت تا زمانی که تو وسط باشی و منیت تو وسط باشه، خدا به ما بچه نمیده و همینم شد و من دوبار دیگه این تجربه تلخ رو تجربه کردم 😭 ۵ تا سقط باورم نمیشد این چه امتحان سختی بود که خدا ازم میگرفت.
حال و روز این روزای من فقط خدا میدونست و بس. اما برای من عجیب بود سر آخرین سقطم دیگه گریه نکردم، حالم بد بود اما راضی بودم به رضای خدا، شوهرم دلداریم میداد و میگفت مطمئن باش خدا یه زینب واسه ما کنار گذاشته وگرنه اسمش رو به دلمون نمی انداخت.
۳ما از آخرین سقط میگذشت تو این مدت خیلی دکتر رفتم، خیلی آزمایش های جور واجور انجام دادم و خیلی اذیت شدم، دکتر میگفت دیگه نمیتونم طبیعی باردار بشم، منم به شوهرم گفتم حالا که خدا نمیخواد، منم اصلا بچه نمیخوام، اگه خودش خواست میده من تن به آزمایشات دیگه نمیدم.
و همینم شد دیگه دکتر نرفتم و تمام قرصام قطع کردم. آذر ۱۴۰۰ رفتیم مشهد دوباره خیلی دلم گرفته بود، گفتم آقا اگه من لایق مادر شدن میدونید، خودتون فرجی بکنید من و همسرم مثل ابر بهار هر دو اشک میریختم.
درست دوماه بعد از برگشت از مشهد در کمال ناباوری، تستم مثبت شد و خداخواسته بدون دارو باردار شدم، هم خوشحال بودم و هم ناراحت، میترسیدم که این بار هم سقط بشه چرا که این بار تازه ۳ ماه از سقط قبلی گذشته بود.
اما وقتی خدا بخواد من بنده چکاره هستم. وقتی برای اولین بار صدای قلب جنینم رو شنیدم از خوشحالی گریه کردم، باورم نمیشد تمام این ۹ ماه رو خوابیدم، حتی غذا خوابیده میخوردم، خیلی خیلی سخت بود اما وقتی به این فکر میکردم که خدا قرار یه فرشته به من بده، تمام این سختی ها واسم شیرین میشد و دختر من نازنین زینبم در ۲۰ مهر ۱۴۰۱ بدنیا اومد.
خدا رو هزاران بار شکر میکنم که من لایق مادر شدن دونست هر روز دعا میکردم که دخترم سرباز امام زمان تربیت بشه و اون رو نذر امام زمان کردم.
الان زینب کوچولوی ما ۴۶ روزه هست و من این هدیه رو از طرف امام رضا میدونم به همه کسایی که مثل من منتظر بچه هستن، میگم هیچوقت ناامید نشن که قطعا بعد هر سختی آسانی هست.
از شما میخوام واسه من دعا کنید که بتونم دخترم رو در مسیر امام زمان تربیت کنم و خدا دوباره توفیق مادر شدن بمن عطا کنه و امیدوارم که هیچ زنی در حسرت مادر شدن نباشه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#پیام_مخاطبین
✅ التماس دعا...
#رویای_مادری
#ناباروری
#مخالفت_همسر
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#پیام_مخاطبین
من سال ۹۰ ازدواج کردم، دانشجو بودم و عاشق بچه، دو سال بعد ازدواج دلم میخواست باردار بشم ولی همسرم مخالفت کرد فقط میگفت وضعیتمون بهتره بشه بعد.
سال ۹۶ اقدام کردیم و تا به امروز که ۳۲ سالم شده، باردار نشدم.😔😔
واقعا دوران ما آگاهی کمتر بود. کاش این کانال اون موقع بود و انگیزه میشد برام تا زودتر اقدام کنم. شاید مشکلم بخاطر جلوگیری زیاد شد و همچنین تنبیه خدا😔
حالا الان ما همه چی داریم، خونه خوب، ماشین خوب، ولی فایده ای نداره وقتی بچه نداری،امیدی نداری.
خدا رو شکر همسر خوبی دارم که مدام امید میده بهم و میگه مطمئنم خدا بهمون بچه خواهد داد. مسافرت میریم، بارها کربلا مشهد و.....ولی یه کمبودی دارم که جبران ناپذیره.
جدیدا اساسی پیگیری کردم مشکلمو و یه سری دارو مصرف کردم، باردار نشدم. این ماه هم مصرف کردم دعا کنید همگی که باردار بشم. چون اگه نشم دکتر نوشته ای وی اف.
خانوما چند توصیه دارم به نوعروسا
اول اگه از زندگیتون مطمئن هستین اصلا جلوگیری نکنید چون الان به خودی خود پروسه باروری طولانیه.
دوم خانومایی که به راحتی و خدا خواسته بارور میشن، خواهش میکنم ناشکری نکن و شاکر خدا باشن.
سوم به همه زوج های نابارور دعای فروان کنید چرا که خیلی آزمایش سختیه، ما انسان ها هم که ضعیف و تحمل آزمایش های سخت رو نداریم.
هر کی پیامم رو میخونه برای درمان همه ناباروران یه صلوات بفرسته و بعد نمازتون خواهش میکنم اولین دعاتون این باشه.
ان شاء الله هر وقت باردار شدم، میام همینجا خبر خوش میدم.
#رویای_مادری
#ناباروری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۹۷
#ناباروری
#رویای_مادری
#فرزندآوری
من تو یه خانواده پر جمعیت به دنیا اومدم....
مامانم ۹تا بچه آورد که البته پسر اولش تو ۹ ماهگی از دنیا رفت.... یعنی در واقع من سه تا خواهر دارم و چهار برادر که در واقع باز مامانم دوتا از پسرهای جوانش رو به دلیل حادثه از دست داد.
که البته الان وقتی با مامانم مینشینیم پای صحبت... همش میگه اگه میدونستم دوتا از نازنین پسرامو تو جوانی شون از دست میدم بازم بچه می آوردم 😭😭
من کودکی هامو خوب یادمه... سفره های بلند و تعداد زیاد.... لحاف و تشک های به ردیف هم که نگم براتون.
من الان ۳۴ سالمه.... هفتمین فرزند خانواده هستم... خودم عاشق جمعیت زیادم.... یعنی یکیو میبینم که بچه ی چهارم یا بیشتر داره دلم براش قنج میره....
یادمه وقتی مجرد بودم، همیشه سرنمازام دعا میکردم که خدا منو زودی مادر کنه.... همیشه خواب بچه میدیدم. خواب شیر دادن به بچه..... خیلی خیلی عاشق بچه بودم.
وقتی سال ۹۷ خانواده همسرم اومدن خواستگاری، یادمه تو جلسه اول به همسرم گفتم من خیلی عاشق بچه هستم و دوست دارم زودی مادر بشم... اون بنده خدا هم حرفی نداشت... اما وقتی عقد کردیم هربار میرفتیم بیرون.... پارک با سینما یا هرجای دیگه ای.... من همش آخر حرفامو ختم به بچه میکردم.. و اون بنده خدا هم میگفت حداقل ۶ ماه بعد عروسیمون اقدام کنیم.
اونقدر من تو گوشش خوندم که بنده خدا همسرم راضی شد از اول ازدواجمون به فکر بچه باشیم.
ما سال ۹۸ رفتیم سر خونه زندگیمون....
سه ماه بعد عروسیم باردار شدم اما بارداریم یه جوری بود.... درد های وحشتناک داشتم... دکترم گفت اینقدر درد داشتن طبیعی نیس... سونوگرافی که دادم متوجه شدن بارداریم متاسفانه خارج رحمی بوده و جنین قلبش تو لوله رحمی تشکیل شده... سریعا منو بستری کردن و متاسفانه لوله چپ رحمم رو برداشتن.
من تا دوسه ماه خیلی غصه خوردم.... همش میگفتم ای کاش همسرم رو اینقدر تحت فشار نمیدادم که از اول باردار بشم. البته اینم بگم واقعا همسرم از اول ازدواج راضی به بچه دار شدن نبود. همش میگفتن ۶ ماه بعد عروسی اقدام کنیم.
بعد سه ماه ازون قضیه رفتم دکتر.... آزمایش و سونوگرافی دادم الحمدلله شرایطم خوب بود، منتها من دیگه یه لوله رحمی داشتم و دکترم گفته بود بارداری بعدیت شاید یه مقدار طول بکشه.
منم هر ماه منتظر بچه بودم که سر هر ماه وقتی باردار نمی شدم، خیلی غصه میخوردم.
دوباره رفتم پیش دکترم.... گفتم تو رو خدا یه قرصی چیزی به من بدید من زودتر دوست دارم مادر بشم.... دکترمم میگفت تو بدنت خوبه... بچه دار میشی... اینقدر عجله نکن.... همین استرست مانع از بارداری میشه.
یک سال و چهار ماه گذشت تا اینکه ماه رمضان سال ١۴٠٠ با همسرم رفتیم گلزار شهدا.... خیلی دلم گرفته بود.... رفتم سر قبر شهید احمدعلی نیری.... داستان این شهید عارف رو کم و بیش خونده بودم.... میدونستم خیلی حاجت میده.... اونجا واقعا ازشون خواستم که برای من دعا کنن که فرزندی صالح و سالم نصیبم بشه.
یادمه فردا پس فرداش، تولد امام حسن مجتبی بود. یه مقدار هلیم پختم گفتم اگر تا سال دیگه بچه ای تو این خونه بود، هر سال هلیم بدم به نیت امام حسن....
آخرای ماه رمضان متوجه شدم که خداروشکر باردار شدم..... باورم نمیشد.... خیلی خیلی خیلی خوشحال بودم.... طوری که از خوشحالی چند شب و روز بیدار بودم.... اصلا خواب به چشمای من نمیومد.
و حالا الان پسرم ۹ ماهشه و اسمشم گذاشتیم آقا محمدحسین.... و البته نیت کردیم زودی برای بچه دوم اقدام کنیم و اگر پسر شد بذاریم آقا محمدحسن....
امیدوارم این اتفاق زودی بیفته و دوباره باردار بشم چون هدف مون چهارتا فرزنده.... امیدوارم بتونیم و خداوند بهمون بده تا بتونیم خوب تربیت کنیم و بشن سربازای امام زمان.... ان شاء الله.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۹۸
#تحصیل
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#قسمت_اول
اوایل سال ۸۹ وقتی ۲۳ سالم بود و داشتم مدرک لیسانسمو میگرفتم، عقد کردم. برای خودم و خانوادهم تحصیلم خیلی مهم بود و اصلا یکی از دلایلی که تا اون سن ازدواج نکرده بودم، همین ادامه تحصیل بود.
همسرم هم ۲۶ سالشون بود و داشتن ارشدشون رو میگرفتن. اواخر سال ۸۹ هم عروسی کردیم و به شهری دور از خانواده هامون رفتیم تا تحصیلمونو ادامه بدیم.
همون اول، خانواده دوطرف بهمون گفتن دو سه سال بچه نیارین تا هم کیف اول جوونی تونو دوتایی از دست ندین، هم اینکه درستونو بخونین و مدرک بالاتر بگیرین. هر دو طرف از ما قبولی دکترا میخواستن.
ما هم دو سال اقدام نکردیم تا من ارشد قبول شدم و همسرم هم دکترا که دیگه کم کم اقدام کردیم برا بچه دار شدن. اینم بگم که همون اوایل بعد عروسی من دکتر زنان رفته بودمو چکاپ کامل شدم و دکتر بهم گفت وضعیتت خیلی خوبه و هر وقت اقدام کنی زود بچه دار میشی برا همین خیالم راحت بود.
دو سه ماه گذشت که با بی بی چک فهمیدم باردارم و کلی خوشحال و مغرور که چقدر خوبه همه چیز طبق برنامهمون داره پیش میره. چون من قصد داشتم تا ۳۰ سالگیم یعنی ۷_۸ سال بعد عروسیم دو سه تا بچه داشته باشیم و این بارداری میتونست آغازگر این هدفم باشه.
۷ هفتگی برا سونوی قلب رفتم اما دکتر سونوگرافی گفت فعلا تشکیل نشده و دو هفته بعد دوباره بیا ولی دکتر خودم گفت حالا که علائم بد نداری، سونوی دیگه لازم نیست و حله...
وقتی سونوگرافی ۱۲ هفتگی رفته بودم، فهمیدم از ۷ هفته، اصلا رشد نکرده و قلبش اصلا تشکیل نشده و در کمتر از دوماه برنامه هام بهم ریخت و مجبور به سقط با دارو شدم.
ضربه روحی بدی خوردم خصوصا اینکه خبر بارداریم با بارداری دو سه تا از اطرافیانم همزمان بود و وقتی میدیدم اونها بسلامت دارن ادامه میدن و بعدا هم بچه هاشون به دنیا اومد کلی برا خودم غصه میخوردم...
دکترم گفت سه ماه صبر کن و دوباره اقدام کن. با اینکه از نظر روحی حال خوبی نداشتم ولی باز مغرور بودم که با اقدام کردن میتونم دوباره بزودی باردار بشم...
سه ماه گذشت و من هر ماه منتظر نتیجه مثبت بودم اما بی بی چک منفی تنها نتیجه بود. هر ماه غصه می خوردم و به خودم دلداری میدادم که به فلان دلیل این ماه نشد حتما ماه بعد میشه، اما بازم منفی بود...
تا اینکه یک سال گذشت و تو بررسی های بیشتر معلوم شد هم من تخمدان پلی کیستیک دارم و هم همسرم واریکوسل دارن.
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۹۸
#تحصیل
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#قسمت_دوم
ایشون عمل کردن و منم تحت درمان ۶ ماهه با دارو، اما بازم فایده نداشت...
تو این مدت درسمم با مدتی وقفه و تاخیر خوندم و ارشدم رو تموم کردم و دکترا تو شهر خودمون قبول شدم. روحیهم بهتر شد و برگشتیم پیش خانوادههامون...
تا اینجا ۵_۶ سال از عقدمون گذشته بود و اونایی که با من عروس شده بودن بچه داشتن و من همچنان درس میخوندم. درسته تو مقطع تحصیلی دلخواهم بودم ولی همیشه حسرت مادرایی رو میخوردم که ولو درس رو ادامه ندادن ولی تو سن من حداقل دو تا بچه داشتن.
تو این مدت پرسشهای اطرافیان هم واقعا اذیتم میکرد. کاش همه به این درک برسن که اگر زوجی بعد از چند سال بچه ندارن، حتما خودشون پیگیر هستن و حتی سوالهای ساده هم میتونه اذیتشون کنه. همین سوالات به ظاهر ساده بهم استرس وارد میکرد و اعصابم رو بهم میریخت.
به شهرمون که برگشتیم همسرم همچنان دانشجوی دکترا بودن و درآمد زیادی نداشتیم برای همین تو یکی از اتاقهای منزل پدرم، ساکن شدیم و این سکونت دو سال ادامه پیدا کرد تا اینکه خسته شدیم و تصمیم گرفتیم به هر زحمتی هست یه خونه تهیه کنیم.
با کمک پدرشوهرم و فروختن ماشینمون و طلاهام و البته وامی که رو منزل بود در کمال ناباوری و فقط با لطف خدا اوایل سال ۹۶ تونستیم یه خونه بخریم و بالاخره بریم سر خونه زندگیمون...
پرداخت قسط خونه اوایل برامون خیلی سنگین بود و همسرم به هر زحمتی بود پولشو جور میکرد و خداروشکر با کمک خانواده ها میتونستیم خورد و خوراک رو تامین کنیم و برا همین هم، روند درمان رو یه مدت رها کردم.
دیگه کم کم به این نتیجه رسیدم که با استرس و دلنگرانی و انتظار هر ماهه نمیشه بچه دار شد و باید بیخیال بشیم تا هر وقت مصلحت بود خدا خودش کرمی بکنه...
همون سال همسرم به زیارت اربعین مشرف شدن و زیر قبه امام حسین دعا کرده بودن که خدا به ما هم بچه بده. منم دو سه ماه بعد کاروانی به مشهد مقدس مشرف شدم و امام رضا رو به حق پسرشون امام جواد قسم دادم که دل مارو هم با بچه شاد کنن...
دو سه ماه بعد تو شب شهادت امام علی متوجه شدم باردارم و کلی شکر کردیم و به اندازه وسع مون اطعام کردیم ولی با توجه به سقط اولم تا آخر بارداری همش می ترسیدم که اینم سقط کنم و نمونه برام که خداروشکر پسرم به سلامت به دنیا اومد و روشنی چشم مون شد.
با توجه به تجربهم دیگه ترس و استرس برای بارداری نداشتم و از بعد دوسالگی پسرم دوست داشتم بچه بعدی رو بیاریم که تو ۳.۵ سالگی پسرم در شب ولادت امام علی متوجه شدم باردارم و الان دخترم ۶۴ روزه است. با آرامشی که بدست آوردم ایندفعه لذت بیشتری از مادر بودنم میبرم و منتظرم بازم دخترمو که از شیر گرفتم برای بچه بعدی اقدام کنم.
هرچند برنامههام بهم ریخت و بجای ۳تا بچه تا ۳۰ سالگی، الان که ۳۵ سالمه دوتا بچه دارم ولی این تجربه رو بدست آوردم که اولا بخاطر تحصیل نباید مانع ازدواج و بچه دار شدن شد، چون تحصیل رو بعدا هم میشه انجام داد ولی بچه دار شدن رو نباید به تاخیر انداخت. ثانیا اینکه در هر لحظه توکل به خدا باشه و غروری نسبت به سلامت بدن و برنامه های شخصی نباشه چون با یه اتفاق میتونه بهم بریزه و مورد سوم اینکه با تجربه ۷ سال بچه دار نشدنم به این نتیجه رسیدم که از هیچ زوجی در مورد بچه نداشتن شون نپرسم حتی اگر یدونه دارن و ممکنه در بچه دوم مبتلا به نازایی ثانویه یا مشکلات دیگه شده باشن...
در پایان اینم بگم که همچنان دانشجوی دکترا هستم در ترم ۱۰😁 چون سر پسرم ۵ ترم مرخصی گرفتم و بعد از مرخصیم که پروپوزالم تصویب شد تا اومدم پایان نامهمو شروع کنم، دوباره باردار شدم و بازم امسال مرخصی گرفتم تا ببینم کی میتونم این مقطع رو هم تموم کنم.
در نهایت از همه عزیزان میخوام برام دعا کنن که هم تا قبل ۴۰ سالگیم بتونم یکی دوتا دیگه بچه بیارم تا به اندازه خودم سهمی در حل بحران جمعیت داشته باشم و هم اینکه همت کنم و پایان نامهم رو هم تموم کنم تا اساتید هم از دست من و مرخصیهام راحت بشن...
یاعلی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075