فیضِ فیض
🔴 این داستان: وعده اضافی نخوریم!
وفای به عهد موضوعی نیست که کسی ندونه یا نفهمه. یک مسأله اخلاقی روشنه. با این حال تو آیات و روایات مضامین زیادی درباره این موضوع داریم. اولین مسأله وفای به عهد خداونده. یعنی خدا وعدهای میده قطعا بهش عمل میکنه. دومیش تأکید زیاد خدا به وفای به عهد توسط مؤمنینه. پیامبر (صلی الله علیه و اله) به عهد و پیمانش حتی با کفار و یهود وفا میکرد مگه اینکه اونا نقضش میکردن. وفای به عهد انقدر مهمه که حتی تو بعضی روایات سفارش شده اگه به بچههای خردسالتون وعدهای دادید بهش عمل کنید.
حالا اگه کسی مسئولتی دستش بود و وعدهای داد قطعا باید بهش عمل کنه. خصوصا اینکه این وعده به یه نفر دو نفر یا یه گروه دو یه گروه نیست. وعده به یک ملت یا اهالی یک منطقه س. این موضوع تو وعدههای انتخاباتی خیلی به چشم میاد. بدبختی اینجاست که معمولا نمیان بگن اگه تونستیم مثلا شغل یا ارزونی ایجاد میکنیم. مستقیم تو چشم ملت زل میزنن و میگن قطعا انجام میدیم و بعد بدون هیچ توضیحی ولش میکنن. حالا چه ریاست جمهوری چه مجلس چه شورا. حالا اگه توضیح میدادن چرا نتونستیم باز قابل درک بود. البته توضیح با توجیه متفاوته.
گاهی وعده فراتر از دولته و موضوع حیثیتی میشه! یعنی بحث آرمان یک امت یا یک تفکر میاد وسط. چرا؟ چون اگه به وعده عمل نشه تو ذهن برخی افراد ممکنه اساس یک آرمان زیر سؤال بره.
دشمن توی این همه سال دونه دونه دانشمندا و افراد ردهدار نظامی ما رو زد. گاهی هم مرزدارا و پلیسای ما و حتی مردم عادی رو شهید کردن. دولتهای ما به خصوص نظامیای ما مدام وعده انتقام یا گاهی #انتقام_سخت دادند اما جز تو موارد اندک هیچ کدوم عملی نشد. فقط گاهی بحث صبر استراتژیک رو پیش میکشیدن یا اینکه حواله به زمان و مکان مناسب میدادن. زمان و مکان مناسبی که هیچ وقت سر نمیرسید.
سؤال این نیست که چرا نمیتونید انتقام بگیرید؟ یا اگه میتونید چرا نمیگیرید؟ یا اگه گرفتید چرا نمیگید؟ سؤال اصلی اینه که وقتی نمیتونید یا نمیخواید انتقام بگیرید چرا اون همه وعده میدید؟ اگه واقعا نمیتونید کاری بکنید چرا لقمه گنده تر از دهنتون ورمیدارید که توش گیر کنید و یه ملت رو مسخره خودتون کنید؟ یعنی واقعا متوجه نیستید که اگه تو این موارد حرف نزنید خیلی سنگینتره؟ یعنی متوجه نیستید که عملنکردن به وعدههای سخت! اونم تو سطح ملی چه تبعاتی داره؟ چقدر مردمو مأیوس و ناراحت میکنه و اونا رو نسبت به حکومت و گاهی حتی دین و آرمان بدبین میکنه؟
تو فاجعه اخیر کرمان و شهادت شهید رضی باز هم سیلی از وعدههای سخت از طرف بالاترین مسئولین نظامی و غیر نظامی سرازیر شد. واقعا ان شاءالله که به مرحله عمل برسه ولی با توجه به سابقه افتضاح آقایون چندان چشمم آب نمیخوره ولی به هر حال انسان به امید زنده س!
خیلی برام جالب بود که مسئول یمنی به خطبه نهم امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) اشاره کرد و خودشو در امور نظامی اهل عمل دونست نه اهل حرف. این خطبه زیبا ظاهرا در توصیف اصحاب جمل بیان شده:
«وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَيْنِ الْأَمْرَيْنِ الْفَشَلُ، وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّى نُوقِعَ وَ لَا نُسِيلُ حَتَّى نُمْطِرَ.»
ترجمه:
«مانند رعد در تهدید میغرّند و مانند برق در توعید میجهند. با اين همه، ترسيدند و در كار بماندند. ما چون رعد نمىخروشيم، مگر آن گاه، كه خصم را فرو كوبيم و سيل روان نمىكنيم مگر آن گاه كه بباريم.»
ان شاءالله که ما هم رعد و برقهای بی باران با سِیلی از وعده وعید بی فرجام نباشیم. چه تو امور کلان و جمعی و چه تو امور جزئی و فردی. یاعلی.
پ.ن: حدیث عکس نوشته، بخشی از عهدنامه مالک اشتر است. توصیه های مهم امیر مومنان علیه السلام به مالک برای حکومت بر مردم مصر.
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#وعده_های_سخت!
#کرمان_تسلیت
#یادداشت
19 دی 1402
@feyzefeyz
"کفشدوز متعهد"
پیرمردی آمد و دستی به ریش
زمزمه می کرد و می گفتا به خویش
یک زمانی "کفشدوزی" داشتیم
رزق ما بود آنچه خود می کاشتیم
روزگاری دسترنج و نانمان
چون گهر می ریخت بر دامانمان
ناگهان چون اژدها چین حمله کرد!
کسب و کار و جنس ما را نفله کرد!
درد وارد آوران جنس روز
خورده بر فرق سر هر کفشدوز
من جلو رفتم و گفتم پیرمرد
تو که هستی با صفا؟ گفتا که درد!
از چه توی حرفهایم می پری
رشته افکار من را می دری؟!
کار من تولید کفش داخلی است
مایه تولید داخل، همدلی است
من همان مَردَم که هی با قصد خیر
می بُریدم کلّه از اجناس غیر
در همین بحبوحه رد شد ناگهان
یک پراید غُر شده، مثل ژیان
گفتم آیا این همان تولید، نیست؟
گفت با خنده بگو تولید، چیست؟
یک کپی با جمع اجزای خراب
می شود تولید داخل یا عذاب؟
گفتمش تو بهترینی ای حکیم!
گفت آری! تف به شیطان رجیم!
#محمدرضا_فیض_اخلاقی
#تولید_داخلی
#شعر_طنز
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از طنزک
سخنگوی وزارت امور خارجه در خصوص نتایج انتخابات تایوان اظهار داشت: جمهوری اسلامی ایران احترام به تمامیت سرزمینی و حاکمیت ملی کشورها را از مبانی سیاست خارجی خود میداند و در این چارچوب همواره حمایت خود را از اصل چین واحد اعلام کرده است. (اصل خبر)
وی در پاسخ به سوال خبرنگاران که پرسیده بودند "مگه چین اخیرا درباره جزایر سه گانه ایران اظهارات اضافی نخورده بود پس این همه حمایت از چین برای چیه؟" افزود:
چون چین قربونش بشم منه، فداش بشم منه، چییین خودمهههه!
#نه_غربی_نه_غربی_جمهوری_اسلامی!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#شوخی_با_اخبار
@tanzac
قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچکسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.
قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید،
همچنان خواهم راند.
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دریا-پریانی که سر از خاک به در میآرند
و در آن تابش تنهایی ماهیگیران
میفشانند فسون از سر گیسوهاشان.
همچنان خواهم راند.
همچنان خواهم خواند:
"دور باید شد، دور."
مرد آن شهر اساطیر نداشت.
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود.
هیچ آیینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد.
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود.
دور باید شد، دور.
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجرههاست."
همچنان خواهم خواند.
همچنان خواهم راند.
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجرهها رو به تجلی باز است.
بامها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری مینگرند.
دست هر کودک ده ساله شهر، خانه معرفتی است.
مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف.
خاک، موسیقی احساس تو را میشنود
و صدای پر مرغان اساطیر میآید در باد.
پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است.
شاعران وارث آب و خرد و روشنیاند.
پشت دریاها شهری است!
قایقی باید ساخت.
#سهراب_سپهری
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
حاج آقای قرائتی از آیت الله خامنهای (حفظهما الله) برای سمینار نماز درخواست کمک کرده بودند. ایشان به مزاح فرموده بود که نماز، عملی عبادی است و پول لازم ندارد. آقای قرائتی جواب داده بودند: اسب حضرت عباس (علیه السلام) هم احتیاج به جو داشته است!
منبع: مطایبات.
#حکایات_طنزآمیز
@feyzefeyz
هنوز اسیر سکوت تواند زندانها
و پایبند نگاهت دل نگهبانها
تو مثل یک نفس تازه حبس میگشتی
تویی که در نفست گم شدند طوفانها
«چه خلوت خوشی» آرام زیر لب گفتی
و سجده کردی جای تمام انسانها
نشد طلوع کنی تا تو را طواف کنند
تقیّهکار شدند آفتابگردانها
تو یوسفی و مجازات یوسفی این است
چنین دهند گواهی تمام قرآنها
#محمدمهدی_سیار
#شعر_آئینی
#شهادت_امام_کاظم علیه السلام
@feyzefeyz
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئلهآموز صد مدرس شد
#حافظ
بعثت پیامبر مهربانی ها (صلی الله علیه و اله) مبارک باد!🌹
@feyzefeyz
زن جوان غزلی با ردیف «آمد» بود
که بر صحیفهٔ تقدیر من مسوّد بود
زنی که مثل غزلهای عاشقانهٔ من
به حسن مطلع و حسن طلب زبانزد بود
مرا ز قید زمان و مکان رها میکرد
اگر چه خود به زمان و مکان مقیّد بود
به جلوه و جذبه در ضیافت غزلم
میان آمده و رفتگان سرآمد بود
زنی که آمدنش مثل «آ»ی آمدنش
رهایی نفس از حبسهای ممتد بود
به جملهٔ دل من، مسند الیه، «آن زن»
و «است» رابطه و « باشکوه» مسند بود
زن جوان نه همین فرصت جوانی من
که از جوانی من رخصت مجدّد بود
میان جامهٔ عریانی از تکلّف خود
خلوص منتزع و خلسهٔ مجرد بود
دو چشم داشت – دو«سبز آبی» بلاتکلیف
که بر دو راهی«دریا چمن» مردّد بود
به خنده گفت: ولی هیچ خوب، مطلق نیست!
زنی که آمدنش خوب و رفتنش بد بود
#حسین_منزوی
#شعر_عاشقانه
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 بخشی از شعر "کسی که مثل هیچ کس نیست"
من خواب ديده ام که کسی میآيد
من خواب يک ستاره ی قرمز ديدهام
و پلک چشمم هی میپرد
و کفشهايم هی جفت میشوند
و کور شوم
اگر دروغ بگويم
من خواب آن ستاره ی قرمز را
وقتي که خواب نبودم ديده ام
کسی میآيد
کسی میآيد
کسی ديگر
کسی بهتر
کسی که مثل هيچکس نيست، مثل پدر نيست، مثل انسی نيست، مثل يحيی نيست، مثل مادر نيست
و مثل آن کسی است که بايد باشد
و قدش از درختهای خانه ی معمار هم بلندتر است
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشنتر
و از برادر سيدجواد هم
که رفته است
و رخت پاسبانی پوشيده است نمیترسد
و از خود سيدجواد هم که تمام اتاقهای منزل ما
مال اوست نمیترسد
و اسمش آنچنانکه مادر
در اول نماز و در آخر نماز صدايش میکند
يا قاضی القضات است
يا حاجت الحاجات است
و میتواند
تمام حرفهای سخت کتاب کلاس سوم را
با چشمهای بسته بخواند
و میتواند حتی هزار را
بی آنکه کم بياورد از روی بيست ميليون بردارد
و میتواند از مغازه ی سيدجواد، هرچه که لازم دارد،
جنس نسيه بگيرد
و میتواند کاری کند که لامپ "الله"
که سبز بود: مثل صبح سحر سبز بود
دوباره روی آسمان مسجد مفتاحيان
روشن شود
آخ ....
چقدر روشنی خوبست
چقدر روشنی خوبست
و من چقدر دلم می خواهد
که يحيی
يک چارچرخه داشته باشد
و يک چراغ زنبوری
و من چقدر دلم می خواهد
که روی چارچرخه ی يحيی ميان هندوانه ها و خربزه ها
بنشينم
و دور ميدان محمديه بچرخم
آخ .....
چقدر دور ميدان چرخيدن خوبست
چقدر روی پشت بام خوابيدن خوبست
چقدر باغ ملی رفتن خوبست
چقدر سينمای فردين خوبست
و من چقدر از همه ی چيزهای خوب خوشم میآيد
و من چقدر دلم می خواهد
که گيس دختر سيد جواد را بکشم.
مرحومه #فروغ_فرخزاد
#شعر_نو
#شعر_اعتراض
پ.ن: برای خواندن ادامه شعر و تحلیلی درباره آن می توانید به اینجا مراجعه کنید:
http://rezanooshmand.blogfa.com/post/807
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 طنز انتخاباتی
دوباره پیر مغان عازم خرابات است
از او مپرس چرا، چون که انتخابات است
بیامده است که ثابت کند خودش را باز
که خواجه در همهی عمر فکر اثبات است
دوباره حس وظیفه به او شده غالب
دوباره دورهی خدمت به شهر و ایلات است
دوباره موسم شبههپراکنیها شد
دوباره کورهی تهمت به دیگران هات است
«چهار سال تو ای پیر ما! کجا بودی؟»
سوال کردم و او گفت: «پیر بابات است!»
برای کثرت آراء کیسه را شل کرد
چرا که پول، خودش بهترین اتچبات است
زمان نامزدی وعدههای سر خرمن
خرش ز پل چو گذر کرد با همه کات است
کسی مباد به بالای دست او برود
برای up رقیبش جواب او shut است
کسی که پشت سر او بایستد، آدم
کسی که روبروی او بایستد لات است
عیان نموده به ما سرّ «کامیابی» را:
«همیشه و همه جا قبل «کام»، یک «دات» است!»
به سرو گفت: چرا میوهای نمیآری؟
جواب داد که الگوم، قد و بالات است
تمامی رقبا، تپهاند در نظرش
و شخص خواجه، چنان قلهی آرارات است
پدرزنش زده دایرکت: "رای میآری!"
تمام دلخوشی خواجه، اسکرینشات است
ولی به معجزه پول و گاه با یک شام
درست میشود، ایشان "وکیل" بالذات است!!
بخند و شعر مرا ای عزیز، از بر کن!
بگو که شاعر این شعر، طفلکی قاط است!
✍بداهه سرایان:
مهدی امام رضایی، امین شفیعی، حسین فیض، محمد سلامی، میلاد سعیدی، مینا گودرزی، سیدمحمد صفایی، احد ارسالی، فهیمه انوری، طاهره ابراهیم نژاد
#شعر_طنز
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
قطره قطره شد آب آدم برفی
شد آب در آفتاب آدم برفی
آب از سر او گذشت اما هرگز
بیدار نشد ز خواب آدم برفی
#بیژن_ارژن
#رباعی
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
به منظور جلوگیری از ساخت و ساز بی رویه و شهرک سازی، طرح ساخت خانه های موقت در #قمرود قم وقتی رودخانه خشک است یا خیلی تَر نیست تقدیم به نامزدهای گرامی قم. حالشو ببرید.
به تنوع خانه ها توجه کنید. در این طرح پیشنهادی، از خانه های تکی گرفته تا خانه های مخصوص دهک های بالا (سمت راست بالا در مسیر پل) همه آماده خدمت به شهروندان گرامی هستند.
#وعده_های_انتخاباتی
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 مرز باریک حب و بغض؛ مرز باریک بهشت و جهنم
در قرآن و روایات تأکید فراوانی روی دوستی درست و دشمنی درست شده. دوستی و دشمنی فقط یک احساس قلبی نیست بلکه ریشه اعمال زبانی و کارهای جسمی ما هم هست. طبیعیه که وقتی کسی رو دوست داریم خود به خود زبان ما هم به سود محبوب میچرخه و کارهای زندگیمون هم به سمت محبوبون جهت میگیره. در واقع بسته به شدت دوستی به محبوب شبیهتر و شبیهتر میشیم. برای همین انتخاب دوست و دشمن فوق العاده حساسه و خدا در قرآن از ما خواسته خودش و دوستانش رو دوست داشته باشیم و از دشمنانش بیزار باشیم. یکی از علتهاش میتونه این باشه که خدا و بعد از خدا بندگان برگزیدهش سرچشمه تمام خوبیها هستند و دوست داشتنشون به تعالی روح و کمالات اخلاقی ما کمک شایانی میکنه. چون ما خود به خود اونها رو الگوی زندگی خودمون قرار میدیم. علاقه به افراد یا فرهنگ خود به خود شباهت ایجاد میکنه. یک مثال جزئیش تاثیرپذیرفتن مردم ما از فرهنگ غربه که قبلا تو یادداشت «#غرب_زدگی_یا_وادادگی» بهش پرداختم. در تأیید شباهتپذیری از اقوام، روایت از معصوم داریم.
از طرفی رضایت قلبی یا همون دوست داشتن همراهی با افراد نیککردار و خواست قلبی برای انجام اعمال نیک در روایات اهل بیت علیهم السلام سفارش شده جوری که انگار خودمون هم اون عمل رو انجام دادهایم گر چه قرنها یا کیلومترها فاصله داریم یا فاصلهای نداریم ولی مثلا به دلیل مالی توان ساخت یک بیمارستان خیریه رو نداریم اما با خودمون میگیم اگه پول داشتیم حتما چنین کاری میکردیم. جابر بعد از شهادت امام حسین علیه السلام حضرت رو زیارت کرد ولی خودش رو همراه حضرت دونست چون قلبا همراه امام بود گر چه به علت نابینایی توان یاری فیزیکی حضرت در عاشورا رو نداشت. مام برای همین میگیم «یا لیتنا کنا معک». برعکسشم هست. تو زیارت عاشورا کسانی که ظلم به امام حسین علیه السلام رو شنیدند و از این عمل رضایت داشتند لعنت شدهاند. گر چه حتی مربوط به زمان ما باشند و اصلا امکان حضور فیزیکی در جبهه دشمنان امام رو نداشته باشند. بنابراین دوستی و دشمنی در واقع بهشت و جهنم ما رو میسازه.
در زمانه ما هم مصادیق زیادی از این دوستیها و دشمنیها پیدا میشه. دوستی و دشمنیهایی که منجر به عمل درست و غلط مردم میشه. بعضیهاش خیلی روشنه و با این حال کسانی هستن که توش لنگ میزنن و بعضیهاش جزئیه.
مثلا تو همین انتحابات. یکی طرفدار فلان حزبه و به افراد این حزب رای میده. اما ماجرا وقتی ناراحتکننده میشه که اون فرد اتفاقا روزنامه نگاره یا کانال داره و به خاطر دوستی با اون حزب میاد یه تهمت ناجوانمردانه به کاندیداهای حزب رقیب میزنه. یا اصلا تو محیط خونه میاد بیخودی تخریبش میکنه. در حالی که همیشه باید عدالت و انصاف رو رعایت کرد و هر چیزی رو هم نشر نداد!
کلیتر مثل حملات اسرائیل به غزه یا برخی ایرانیا یا حملات روسیه به اوکراین. روشنه که باید مهاجمانی که زن و بچه بی گناه مردم رو میکشند و خاک یک ملت رو به توبره میکشن دوست نداشت و ازشون بیزار بود. ولی در کمال تاسف افرادی پیدا میشن که مثلا به علت اینکه اوکراین متحد آمریکاس و روسیه تا حدودی! دوست، مطلقا روسیه رو تطهیر میکنند. حداقل از ظاهر حرفا و کامنتا و لایکاشون که این برداشت میشه. در حالی که باید ظلم هر ظالم در هر جبههای که باشه حتی در یک جنگ واحد، حداقل قلبا محکوم کرد. یا از اون طرف، صرفا به دلیل اینکه اسرائیل دشمن ایرانه از اسرائیل و جنایتهاش پشتیبانی زبانی میکنند. گناه دیگه شونم اینه که مظلومین یا طرفداران مظلومینی که حرفاشونو میشنون با این حمایتها ناراحت و اذیت میکنن. طبیعیه که سر و کار اینا با کرام الکاتبینه! هزار تا مثال دیگهم میتونید بزنید.
خلاصه تلاش و دعا کنیم که حب و بغض ما میزون باشه. ان شاءالله. یا علی.
#حب_و_بغض
#یادداشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
12 اسفند 1402
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از قمپز
39.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نثرخوانی #محمدحسین_فیض_اخلاقی در مدح و منقبت آن صاحب فضل و کیاست، پدر علم سیاست، استاااااد علیاکبر رائفیپور
قمپز، بزرگترین محفل طنز کشور قم💫
@qompoz😎
این داستان: تبریک به خودم!
تو خونواده ما جشن تولد گرفتن رسم نیست. با این حال استثناهایی به چشم میخوره. اولین تولد عمرم تولد ما بود! یعنی من بچه بودم و مادرم برای من و دو تا داداشم جشن تولد مشترک گرفت. یادمم نمیاد کس خاصی دعوت باشه فقط کیک پخت. تو این همه سال فقط به ندرت جشن تولد بقیه بچههای فامیل یا دوستام میرفتم و گاهی حسرت اسباببازیایی که براشون میآوردن رو میخوردم. گذشت تا اوایل دوران نوجوانی که دوستامو مجبور کردم به مناسبت تولدم برای همه فلافل بخرن. گاهی هم به بعضی از رفقا کادوی تولد میدادم یا اونا میدادن و صرفا اینجوری تولد همو گرامی میداشتیم. خلاصه امسال دیدم شب تولدم گذشت و داره شب بعد از شب تولدمم میگذره. فلذا! یهو تصمیم گرفتم خودم برای خودم جشن تولد بگیرم. به همین منظور یک کیک خریدم و به اعضای خونواده م گفتم حداقل خودشون تشریف بیارن. چون خودم برای خودم جشن گرفتم روی کیک نوشتم تولد خودم مبارک. جالب این بود که شیرینیفروشه اصلا از اینکه سفارش دادم همچین چیزی روی کیک بنویسه تعجب نکرد. انگار روزی هزار نفر میان و سفارش میدن بنویس تولد خودم مبارک! چون جشن یهویی بود، کسی کادویی آماده نکرده بود و البته انتظاری هم نداشتم. با این حال فی المجلس مقادیری پول بهم هدیه دادن که باهاش تقریبا پول کیک دراومد و ضرر مالی خاصی نکردم! الحمدلله!
بخش دوم ماجرای امشب اما جالبتره. حدود ساعت 12 شب رفتم بنزین بزنم دیدم ماشینا تو صفن. رفتم پشت ماشین آخری وایسادم که یهویی ماشینه عقب اومد و از اون فاصله کم با سرعت کوبوند بهم و چراغ جلوی ماشین و مقادیری از بدنه جلوی ماشینمو داغون کرد! البته در کل خیلی آسیب نزد ولی انقدر سریع زد که وقت نکردم درست با بوق زدن بهش هشدار بدم دنده عقب رفتن که بماند. بعد خود راننده که یه جوون با ریش پروفسوری طور بود با عصبانیت دو دستی زد رو فرمون ماشینش. گفتم آخه چرا؟ داداش چرا اومدی عقب اصن؟ گفت شماره مو میدم فردا تعیین خسارت کن پولشو میدم. گفتم زنگ بزنم افسر بیاد؟ گفت بزن. بعد دوباره گفت شماره مو میدم فردا تعیین خسارت کن پولشو میدم. گفتم زنگ بزنم افسر بیاد؟ گفت بزن. دقیقا این مکالمه همینجوری دو بار تکرار شد. بعد که زنگ زدم پلیس بیاد، اون راننده هه رفت تو جایگاه دیگه بنزینشو زد. معلوم شد میخواسته بیاد عقب که بره اون ور بنزین بزنه چون اونجا خلوت شده بود. بعدشم یهویی اومد بهم گفت من دارم میرم شماره مو یادداشت کن. گفتم داداش زنگ زدم افسر بیاد. با عصبانیت گفت اگه میخوای شماره مو بگیر و گر نه من دارم میرم، اینجوری منم از دست میدی! گفتم خب من زنگ زدم افسر بیاد خودت گفتی زنگ بزن! این مکالمه هم کم و بیش دو بار تکرار شد! بعدش تند تند شماره شو داد و رفت! انگار اون شاکی بود و من مقصر. منم به پلیس گفتم دیگه نیاد. نتیجه می گیریم این روزا ملت اعصاب ندارن. هم سعی کنید حقتونو نخورن هم مواظب خودتون باشید! گاهی هم خودتون واسه خودتون جشن بگیرید الکی! (: خلاصه که همیشه شاد باشید ان شاءالله. یاعلی.
#یادداشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
18 اسفند 1402
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
تو غلط میکنی این گونه دل از ما ببری
سر خود آینه را غرق تماشا ببری
مرده شور من ِ عاشق که تو را می خواهم
گور بابای دلی را که بـــه اغوا ببری
چه کسی داد اجازه که کنی مجنونم
به چه حقی مثلن شهرت لیلا ببری
به من اصلن چه که مهتابی و موی تو بلند
چه کسی گفته مرا تا شب یلدا ببری
بخورد توی سرم پیک سلامت بادت
آه، از دست شرابی که تو بالا ببری
زهر مار و عسل، از روی لبم لب بردار
بیخودی بوسه به کندوی عسلها ببری
کبک کوهی خرامان! سر جایت بتمرگ
هی نخواه این همه صیاد به صحرا ببری
آخرین بار ِ تو باشد که میآیی در خواب
بعد از این پلک نبندم کــه به رویا ببری
لعنتـی! عمر مگر از سر راه آوردم
که همه وعده ی امروز به فردا ببری
این غزل مال تو، وردار و از اینجا گم شو
به درک با خودت آن را نبری یا ببری
#شهراد_میدری
#واسوخت
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
گل در بر و می در کف و معشوق فلان است
اما چه توان کرد که #ماه_رمضان است
مهمان خداییم اگر چه همه، اما
الحق و الانصاف که ارزاق گران است
با شوق رسیدن به شب اول #شوال
از اول ماه #رمضان دل نگران است
«آن یار کز او خانهی ما جای پری بود»
کردهست فرار از رمضان، در همدان است!
از بین عبادات در این ماه پر از فیض
محبوب ترینش بهیقین خواب گران است!
هنگام #سحر زورچپان است به حلقوم
#افطار که شد بار دگر زورچپان است
یک دیس پر از #زولبیا در وسط ظهر
قطعا که عذاب شکم و روح و روان است
بیتاب بوَد این شکم خیر ندیده
از صبح فقط منتظر وقت #اذان است
در باقی ایام بود جادهی باریک
در ماه خدا جادهی بخشش اتوبان است
درهای #جهنم همگی بسته و رحمت
از جانب ایزد همه جا در فوران است
چون «پورشه» بتازد همهی سال، ولیکن
#شیطان لعین در رمضان مثل «ژیان» است
در ماه خداوند شیاطین همه OFF اند
این #نفس پدرسوختهی ماست که ON است
دیدم که یکی توی خیابان رهایی
مشغول به لمباندن از راه دهان است
گفتم علنی؟ روزهخوری؟ این که حرام است
گفتا که خداوند خودش در جریان است!
البته که #روزه فقط امساک شکم نیست
برتر ز صیام شکم امساک لسان است
چون مرد رسد با دهن روزه به خانه
ارزندهترین زینت زن حفظ زبان است
یک روزه گرفتیم و طلبکار خداییم
گوییم که پس جنت ما را که ضمان است؟!
شک نیست که الطاف خداوند وسیع است
«آن را که عیان است چه حاجت به بیان است؟»
#مهدی_پرنیان
#شیخ_غیرمفید
#شعر_طنز
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
ان شاءالله از این به بعد به روال سابق برمی گردم و نثرهای طنز کوتاه بیشتر منتشر می کنم.
«ولید» با «عبدالله بن معاویه» شطرنج میباخت. یکی از معارف ثقیل اذن دخول خواست. او را اذن داد و شطرنج پنهان ساخت و او را موضعی نیکو بنشاند. از او پرسید: قرآن حفظ کردهای؟ گفت: نه. گفت: از فقه چیزی خواندهای؟ گفت: نه. گفت: از اشعار و ایام عرب چیزی خواندهای؟ گفت: نه. شطرنج بیرون آورد و گفت: ما در خلوتیم!
پ.ن: به گفته محقق کتاب نوادر راغب، در اصل متن آمده: «شاهَک فَنحنُ في خلوة» که ظاهرا یعنی با شاه بازی کن چرا که ما در خلوتیم.
#نوادر_راغب
#حکایات_طنزآمیز
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
کسی از فقیهی پرسید چون به نهر درآیم برای غسل، کدام جانب نهر افضل باشد که بایستم؟ گفت: آن جانب که جامه است تا دزد نبرد.
با «سیفویه» گفتند: آیا از «شریک» هیچ روایت حدیث کردهای؟ گفت: آری یک حدیث. گفتند: کدام است؟ گفت: روایت کرد ما را شریک از مغیره از ابراهیم، مثل آن. گفتند: مثل چه؟ گفت: نمیدانم. همچنین شنیدم.
با دیگری گفتند: تا چند هرزه و لغو گویی، حدیث أخذ کن. گفت: أخذ کردهام. فلان از فلان از او روایت کرده است که «هر که را دو خصلت باشد از اهل جنت باشد». گفتند: آن دو کدام است؟ گفت: یکی را استاد فراموش کرده بود و دیگری را من.
#نوادر_راغب
#حکایات_طنزآمیز
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
ای قوم - جسارت نشود- دیرزمانی است
از غیرت و از عشق نه نامی نه نشانی است
تیتر یکِ اخبار، حماس است و حماسه
انگار جهان تشنه یک جنگ جهانی است
اما نه جهان عرب آبستن خشم است
نه می پَرد از خواب، اروپای اومانیست
ای غزه برای تو جز افسوس نداریم
با این همه غمخوار چه جای نگرانی است؟
مصری که فشرده است گلوگاه رفح را
ایران عزیزی که سرش گرمِ گرانی است
رسم الخط امروز تو خون است و گلوله
نه گویش عِبری و نه خط سُریانی است
در سفره تان نانی اگر نیست، خدا هست
در خانه ما رونق اگر هست صفا نیست
سد بسته ای امروز به هرزآبه صهیون
تقدیر تو سنگی است که در دست جوانی است
...
شادیم به این مژده که آن پیر به ما داد:
این غده بدخیم شدیدا سرطانی است
#عباس_احمدی
#غزه
#شعر_اعتراض
@feyzefeyz
🔴 چند کاریکلماتور حکیمانه از مبدع کاریکلماتور مرحوم "پرویز شاپور"
شبها با ستارگان بیلیارد بازی میکنم.
برای گربه تحقیرآمیز است که با مرگ موش خودکشی کند.
بعد از مرگ همه شاد هستند، چون روی قبرها مینویسند شادروان.
آرزو میکنم برخی افراد همیشه مشغول خوردن باشند تا فرصت حرف زدن را پیدا نکنند.
ماهیای که استخوان نداشته باشد موجب امتنان گربه است.
زندگی هیچکس به اندازة متصدی آسانسور فراز و نشیب ندارد.
برای اینکه از مخارج خودکشی شانه خالی کنم زندگی مینمایم.
برخی از افراد آنقدر آدمهای بددهنی هستند که دهانشان احتیاج به سیفون دارد.
به قدری آدم دلرحمی هستم که در زمستانها وقتی میخواهم به کسی سیلی بزنم قبلاً دستم را روی بخاری گرم میکنم.
هرگز اختلاف طبقاتی بین مرغ و خروس حل نمیشود.
سیاهپوستان هرگز در مقام تعارف به کسی نمیگویند «روی من سیاه».
صاحبان چشمهای عسلی نگاههای شیرینی دارند.
سوراخهای در نمکدان برای این است که نمک خفه نشود.
در کشورهای صنعتی فوارهها با آسانسور بالا و پائین میروند.
سایهام را به خورشید مدیونم.
#کاریکلماتور
#پرویز_شاپور
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض