eitaa logo
فلسفه تابع وحی
251 دنبال‌کننده
41 عکس
41 ویدیو
71 فایل
معرفی اندیشه فلسفه تابع وحی (فتوح) ارتباط با مدیر کانال: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از احمد فربهی
دنبال‌کردن آثار اهل‌بیت مرحوم خواجه، «تعلیم معقولات» را یکی از فوائد بعثت می‌داند(تجریدالاعتقاد،ص211)، در عین‌حال، آن‌را بر پیامبران الهی واجب نمی‌داند(نقدالمحصل، ص53) چون خودِ عقل می‌تواند آن‌ها ‌را دریافت کند، اما ملاصدرا می‌گوید؛ «این همه اختلاف در بین فلاسفه، نشان می‌دهد انسان‌ها در معقولات هم نیازمند هدایت‌های وحیانی‌‌اند»، «اگر کسی در مدرسه نبوت و ولایت تحصیل نکند، گرفتار تحیر می‌شود». ملاصدرا خودش هم حقیقتا یک وحی‌محور بود او می‌گوید، پس از سال‌ها اشتغال فلسفی، وقتی به قرآن رجوع کردم، دیدم اگر‌چه معلومات فراوانی دارم، اما از علوم حقیقی محروم‌ام، همان علومی که، «لا يُعلَمُ حقيقتُها إلا بتعليم اللّه و لا- ينكشف إلا بنور النبوّة و الولاية»(ملاصدرا، تفسیر، ج1، ص24)، از این رو یقین کردم که باید در آیات و روایات تدبر کنم(همان)، پس در خود، احساس اضطرار کرده و عنایت الهی شامل حالم شد(همان) ایشان مکرر تأکید می‌کند که فلسفه را باید از مشکات نبوت و ولایت گرفت. من اگرچه در این باور که، «علوم فلسفی و انسانی را می‌توان از مشکات نبوت و ولایت گرفت، و ما نیازمند به این‌کار هستیم»، مدیون بزرگانی چون شیخ، خواجه و ملاصدرا هستم، اما سخنان امام هادی علیه‌السلام در زیارت جامعه‌، اولین الهام‌بخش برای من بود، «وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثَارَكُمْ وَ يَسْلُكُ سَبِيلَكُمْ وَ يَهْتَدِي بِهُدَاكُم‏»(زیارت جامعه‌) زیرا آغاز طلبگی‌ام، با خواندن زیارت جامعه بود. خدا را شاکرم که مرا با اسم هادی‌اش هدایت کرد و از آغاز بر در خانه‌ی اهل کرامت برد. https://eitaa.com/farbehi
فلسفه تابع وحی
🔊مناظره‌ #جلسه‌دوم 🔹موضوع: حسن و قبح عقلی 🔹با حضور: حجج اسلام برنجکار و واسطی 🔸موضوعات: ➖معنای حس
🔶رابطه ضرورت علیت و اراده استاد واسطی در پاسخ به تنافی ضرورت علیتی و اراده آزاد می فرمایند: اینکه انسان در کدام مسیر ضروری علیتی قرار گیرد به اراده خودش است و این همان مفاد روایت است که حضرت فرمود: اراده انسان، مخلوق است به خلق تقدیری و نه تکوینی، یعنی قرارگرفتن در زنجیره ضروری علیتی به اراده انسان صورت می گیرد. در جواب می توان چنین گفت: ابتدائاً اینکه: گویا پذیرفته اند که « ضرورت » علیتی با اراده آزاد سازگار نیست و هیچ تفاوتی با «جبر» نمی کند و این یک گامِ رو پیش است، اما انتخاب مسیرهای ضروری به اراده انسان واقع می شود. جواب اصلی اینکه، سوال را می بریم روی همان اراده ای که مسیرها را انتخاب می کند، آیا در سلسله علیت قرار دارد یا خیر؟ تخصیص اراده از تحت قانون علیت پاسخ بعض متکلمین به این سوال است که جواب فلاسفه مبنی بر «عدم امکان تخصیص قاعده عقلی» را در پی دارد. همچنین اگر مناط احتیاج به علت را امکان دانستید، آن اراده هم ممکن الوجود است حتماً علتی سابق بر آن بوده که وقتی پدید آمده، این معلول (اراده) نیز ضرورتاً صادر می شود. بنابراین همان اراده ای که قرار است سرنوشت و مسیر علیتی را مشخص کند خودش داخل در سلسله ضروری علیتی است و این یعنی جبر...! نکته پایانی اینکه بسیاری از بزرگان برای پاسخ به این اشکال ساده از مفاهیم دیگری وام می گیرند که از محل بحث خارج می شود، به عنوان مثال حضرت امام در رساله طلب و اراده وقتی همه پاسخ ها را ناکافی می دانند، سعی می کنند با فاعلیت بالتجلی مشکل را حل کنند. در اینجا نیز استاد واسطی از یک مفهوم روایی استفاده می فرمایند درحالیکه سوال اصلی نسبت ضرورت علیتی با اراده است.
مقاله اخلاق بر محور ولایت امام.docx
83.2K
مقاله منتشر نشده «اخلاق بر محور ولایت امام»
فلسفه تابع وحی
دنبال‌کردن آثار اهل‌بیت مرحوم خواجه، «تعلیم معقولات» را یکی از فوائد بعثت می‌داند(تجریدالاعتقاد،ص21
اگر فلسفه نیازمند هدایت وحیانی است، در فلسفه موجود این ارتباط در چه سطحی برقرار شده است؟ جز برخی الهامات و برداشت های گزینشی و بعضاً ذوقی از آیات و روایات؟ آیا بهتر نیست ابتدا به نحو جامع و اجتهادی هستی شناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی ، معرفت شناسی را از وحی و روایات به دست آوریم سپس آن را به عرصه فلسفه امتداد دهیم؟ (نظریه فلسفه تابع وحی)
هدایت شده از احمد فربهی
استغنای دین در هدایت مرحوم آقای حکیمی –به‌حق- معتقد بود، اسلام در هدایت و تفهیم پیام خود، وابسته‌ به هیچ مکتب بشری نیست یعنی کامل‌‌ترین مفاهیم هدایت‌گر و بهترین شیوه‌های تبیین و استدلال را در خود دارد، از رو می‌تواند؛ بدون این‌که به ضمیمه‌کردن معارف بشرساخته، نیازی داشته باشد، انسان را از «عقلانیت فطری» به «عقلانیت دینی» تعالی بخشیده و حتی «عقلانیت بشری» را نیز نقد کند. ایشان از این نظریه دو نتیجه گرفتند؛ (1) انسان‌ها برای فهم هیچ‌کدام از لایه‌های دین، نیازی به معارف تخصصیِ بشری؛ فلسفی و غیرفلسفی ندارند.(استغنای بالذات دین) (2) برای فهم دین، هیچ‌یک از معارف بشرساخته را نباید به کار گرفت تا خلوص معارف دینی از بین نرود، اگر‌چه دانستن آن‌ها لازم است.(تفکیک معارف بشری از معارف وحیانی) این نظریه‌ی مرحوم آقای حکیمی بود و نتایجی که آن گرفت. اصل جامعیتِ مفهومی، روشی و ساختاریِ دین، گرچه سخنی به‌غایت صحیح و متعالی است اما نتایج گرفته شده، محل تأمل است. مرحوم علامه‌ی طباطبائی در این زمینه می‌گوید: «این معارف، طریق به فهم دین هستند و طریق غیر از تکمیل است» (بررسی‌های اسلامی ج2 ص85) پس گرچه دین در هدایت، کامل، مستغنی و مکتفی بالذات است اما هم‌چنان‌که مفاهیم عرفی، طریقی به سوی فهم لایه‌‌ی عرفی دین‌اند، مفاهیم تخصصی نیز طریقی به سوی فهم لایه‌ی متعالی دین‌اند، و هم‌چنان‌که مفاهیم عرفی، محتاج به وضع لغات خاصی‌اند(عرف‌عام)، مفاهیم تخصصی نیز محتاج به وضع لغات خاصی‌اند(عرف‌خاص) و هم‌چنان‌که لغات عرف عام، زبان تفاهم عرفی‌اند، لغات عرف خاص نیز زبان تفاهم علمی‌اند و بشر برای فهم دین محتاج به این مبادی است. معارف بشری، طریق فهم دین‌اند، نه ضمیمه‌هایی که دین را تکمیل کنند. خدا ایشان را با اولیاء الهی محشور فرماید. https://eitaa.com/farbehi
فلسفه تابع وحی
استغنای دین در هدایت مرحوم آقای حکیمی –به‌حق- معتقد بود، اسلام در هدایت و تفهیم پیام خود، وابسته‌ ب
در این متن از سه مقوله «عرف، تخصص، دین» و نسبت آنها سخن به میان آمده است و چنین بیان شده که مفاهیم عرفی و تخصصی هردو طریق فهم دین هستند در دو سطح عرفی و تخصصی. این مدعا از جوانب مختلفی قابل بررسی است از جمله اینکه کدام عرف؟ و کدام تخصص؟ کأن پیش فرض این مطلب آن است که یک عرف و یک تخصص بیشتر نداریم و آن هم راه به واقع دارد لذا طریق فهم دین می باشد! اما اگر اثبات شد که هم نظام ادراکات عرفی و هم نظام دانش های تخصصی هردو بر پایه نظام ارزشی خاصی شکل می گیرد و شریعت مقدسه نیز برای خود نظام ارزشی خاصی دارد، نمی بایست نظام ارزشی عرف و متخصصین را بر نظام ارزشی شارع حاکم کرد. (این مطلب را مرحوم حسینی ره در ابتدای دوره مبادی علم اصول طرح می کنند.) از منظری دیگر، عرف و تخصص ها در حال تغییر و تحول است و در سامانه اجتماعی، به نسبتی قابل مدیریت است. اینگونه نیست که عرف و تخصص هزارسال پیش با عصر حاضر یکنواخت و یکسان باشد. این تغییر و تحول، خود بستر تنوع پذیری عرف و تخصص قرار گرفته است و در حال حاضر میان انسان ها، عرف ها و تخصص های گوناگون داریم. حال سوال این است که کدام یک از عرف ها و تخصص ها می تواند طریق فهم دین واقع شود؟ آیا همه مکاتب فلسفی، حتی فلسفه های الحادی طریق فهم دین هستند؟! یا فقط فلسفه اسلامی طریق فهم دین است؟ در اینصورت به مساله انتساب فلسفه به اسلام می رسیم... به عقیده نگارنده، تخصص ها اعم از فلسفه و دیگر دانش ها و علوم، اگر در امتداد دین شکل گرفت، می تواند طریق فهم دین، بلکه طریق بسط دین باشد و الا به میزانی که از معارف دین فاصله گرفته و بر نظام ارزشی و توصیفی دیگری شکل گرفت، مبنا قرار دادن آن در فهم دین، موجب انحراف در دین می گردد. اگر دین و معارف وحیانی، دارای هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی، جامعه شناسی و... است، که هست، ابتدا می بایست این معارف به نحو اجتهادی استنباط شود سپس در دانش های تخصصی، اشراب گردد. بنابراین تنها، تخصص های در امتداد وحی حجت می باشند.
🔶 شخصیت فکری ما طفیلی دیگران بوده 🔸علامه سید محمدحسین طباطبایی ره: هزار سال بود که خاک ایران جسد بوعلی سینا را در بر داشت و تألیفات فلسفی و طبی او در کتاب خانه‌های ما و نظریات علمی وی ورد زبان ما بود و خبری نبود. هفتصد سال بود که کتب ریاضی خواجه نصیرالدین طوسی و خدمات فرهنگی وی نصب‌العین ما بود و خبری نبود، ولی پیرو یادبودهایی که اروپاییان از دانشمندان خود نمودند، ما نیز برای آن هزاره و برای این هفتصدمین سال گرفتیم!! متجاوز از سه قرن بود که مکتب فلسفی صدرالمتألهین در ایران دایر بوده و نظریات فلسفی او مورد افاده و استفاده بود و از یک طرف سال هاست که دانشگاه تهران تأسیس شده و با تشریفات خیره کننده به تدریس فلسفه می‌پردازد، ولی هنگامی که چند سال پیش یک نفر از مستشرقین در دانشگاه طی کنفرانسی ملاصدرا را تمجید کرده و از مکتب فلسفی‌اش تقدیر نمود، غوغای بی سابقه‌ای در دانشگاه در خصوص شخصیت او و مکتب فلسفی وی به راه افتاد. • اینها و نظایر اینها نمونه‌هایی است که به خوبی موقعیت اجتماعی جهانی و هویت شخصیت فکری ما را روشن ساخته و نشان می‌دهد که شخصیت فکری ما دیگران بوده و آنچه از ثروت فکری ما از دزد جا مانده، نصیب رمال گردیده است. •• این حال اکثریت چیز فهم‌های ماست و عده کمی هم که تا اندازهای استقلال فکری خود را حفظ نموده و ثروت مغزی را به کلی به دست تاراج نسپرده‌اند، به تعدد شخصیت گرفتار شده، هم دل باخته افکار غربی و هم سر سپرده افکار مشرقی موروثی خودمان‌اند و با کمال تكلف در صدد این هستند که میان این دو شخصیت متضاد حالت «ازدواج» به وجود آورند. 📚 بررسی‌های‌اسلامی، ج۱، ص۶۶
گفتگوي معرفت شناسي.mp3
18.56M
گفتگو با استاد میرباقری پیرامون برخی مباحث معرفت شناسی؛ نسبت اعتقادات و تفقه/معنای حجیت/نسبت عقل و ولایت/حقیقت احتجاج و اراده/ حسن و قبح و اطلاق آن به افعال الهی
هدایت شده از حسین سعدآبادی
جایگاه خداباوری ... - دکتر گلشنی 1.mp3
44.75M
جلسه امروز (1400/06/08) دکتر گلشنی - جایگاه خداباوری در دهه های اخیر در غرب (نسخه ای برای تعمیق خداباوری در دانشگاه های ایران)
عقل.MP3
47.39M
عقل و عقلانیت- استاد میرباقری / سخنرانی محرم 85. موضوعات: رشد و تکامل عقل در پرتو ولایت/ عقل و محاسبه در مقیاس موازنه جهانی/ عقل در دستگاه حق و باطل/ نقش عقل در فهم حسن و قبح و عدل و ظلم/ عقلانیت اجتماعی حق و باطل
45.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان آیه الله صادق آملی لاریجانی در باره اهمیت بازنگری در طب
علم دینی - آملی لاریجانی ۱۲-ژوئیهٔ-۲۰۲۰ ۱۲-۰۹-۳۸.pdf
4.57M
📜 سخنرانی آیت‌الله صادق آملی لاریجانی در مراسم افتتاحیه نخستین کنگره بین‌المللی علوم انسانی علوم انسانی اسلامی (۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱) 🔍 عنوان: تغییر در علوم انسانی از طریق تغییر در راه‌های دستیابی به علوم 👈 در صفحۀ ۱۵، درباره رابطه متافیزیک با ریاضی و فیزیک صحبت می‌کنند. 👈 وقتی ریاضی و فیزیک هم متأثر از متافیزیک است، حساب مابقی علوم معلوم است.
🔻استاد رشاد در افتتاحیه سال تحصیلی حوزه امام رضا(ع) تهران: ❇️ با علم سکولار و الحادی نمی‌شود زیست‌مومنانه داشت ◻️ صرف خواندن دروس رسمی حوزه کافی نیست، ما به علم دینی احتیاج داریم، چراکه نمی‌شود با علم سکولار یا الحادی زیست مومنانه داشت. مسلمان نمی‌تواند زندگی و تدبیر حیات خود را به علم ضددینی بسپارد. ما باید علم دینی و علوم انسانی اسلامی تولید کنیم. امروزه ۲۰۰ سال است که علوم انسانی حیات بشر را اداره می‌کند و به مرور به جهان اسلام آمده تا جایی که کشور ما را هم اداره می‌کند. ◻️ در کشور ما علوم انسانی سکولار به شریعت اجازه نمی‌دهد که جامعه را اداره کند. عمده مسائل در دست متخصصان علوم انسانی است که غالباً هم انسان‌های سالم و متدین هستند، اما با معارف دینی آشنایی ندارند که علوم انسانی اسلامی تولید کنند حوزه علمیه باید این کار را انجام دهد. https://hawzahnews.com/xbkqC @HawzahNews | خبرگزاری‌حوزه
🔶توصیه آیت الله بهجت (ره) به مطالعه کلام قبل از فلسفه و عرفان 🔸 استاد مفیدی ایشان مکرر می فرمودند: علوم عقلی و فلسفه را طلبه نباید ابتدا به ساکن بخواند، مکرّر می فرمودند: اوّل باید در علم کلام صاحب نظر شوند تصوّراٌ و تصدیقاٌ، بعد علوم عقلی را بخوانند. در اینصورت استفاده می کنند و ضرر هم نمی کنند؛ یعنی طوری نباشد که وقتی کتابی را در فلسفه می خوانند فقط أخّاذ باشند(این تعبیر از من است) علی ایّ حال مصنّفِ کتاب مثلاً قوی است و ما تابع او بشویم، ولی اگر خودِ طلبه به میزان رسیده باشد، نظرش اجتهادی می شود، فکر می کند و مطالب را قبول می کند. پس فلسفه و عرفان بخواند ولی بعد از اینکه در کلام قوی و کامل شد. فلسفه را خودشان در نجف خوانده بودند و کتابهای را هم برای خواندن نام می بردند. 📚مصاحبه با مدرسه علمیه نورالرضا (ع) مشهد amafhhjm.ir/wp/almobin/Amafhhjm/q-tfs-096-004-maktabah/q-tfs-096-004-maktabah-hm-00004.html 🏠https://eitaa.com/fotoooh
هدایت شده از جهادتبیینی
🗓۱ اکتبرسال ۳۲۲ 🏳رحلت ارسطو 🏳فیلسوف یونانی 💠رهبرانقلاب ‼️شواهد نشان میدهد فلسفه‌هایی که در ایران رایج شد که الان هم اوج آن است، عادی نبود. خواستند برای فلسفه اسلامی رقیب درست کنند؛ لذا فلسفه‌های غربی را آوردند و ترجمه و ترویج کردند. با غفلت حوزه‌های علمیه ما تدریجاً کار به جایی رسید که هر وقت در محیطهای دانشگاهی اسم فلسفه برده میشود ذهن به سمت «کانت» و «هگل» و امثال اینها میفرود و تصوّر میشود اصلاً فلسفه محصول تفکّر اینهاست. زمانی که تفکّرات مارکسیستی در ایران خیلی رواج داشت، یکی از قلمهای عمده تبلیغاتىِ کمونیستها کوبیدن منطق ارسطویی و منطق شکلی بود که در مقابلِ منطق دیالکتیک فحش محسوب میشد؛ میگفتند اینها طرفدار منطق ارسطویی هستند! تا این حد فلسفه اسلامی از جمله منطق را ضدارزش کرده بودند. البته نمیگوییم هر دانشجو یا استادی وارد فلسفه جدید شد، لابد با سیا ارتباط دارد؛ نه، اما امثال فروغی و دیگران که ارتباطات سیاسی و خارجی و تلاشهایشان مشخص است، پیشروان این کار بودند! ۸۲/۱۰/۲۹ @Jahade_tabeini
🔶 متخذ بودن مقولات ارسطوئی از لغت 🔸 شهید سید محمدباقر صدر (ره) وهذه المقولات بأجمعها لا محصّل لها؛ فلا بُرهان على خارجيّة هذه الهيئات، بل يمكن أن يقدّم افتراضٌ آخر هنا مساوٍ للافتراض المذكور عند الفلاسفة، وهو أن تكون من خصوصيّات الصورة الذهنيّة، أي أنّ الإنسان حينما يتصوّر موجوداً خاصّاً مرتدياً قميصاً معيّناً يدمج نسبة القميص إلى المتقمّص ونسبة المتقمّص إلى القميص، ثمّ ينتزع منهما هيئةً خاصّة في صورته الذهنيّة ولا برهان على كون هذه الهيئة هي هيئته الخارجيّة. ونتيجة هذا الكلام: أنّ المظنون كون مقولات أرسطو التي يقوم عليها هذا البحث مأخوذةً من اللغة لا من الواقع الخارجي، بمعنى أنّ العقل الأرسطي راجع (القاموس المحيط) فكتب المقولات، لا أ نّه راجع العالم الخارجي ثمّ دوّنها؛ إذ لم يستطع أحدٌ حتّى الساعة تحديد الميزان الذي توصّل أرسطو عبره إلى تعيين المقولات بهذه التي قدّمها منطقه، حتّى قيل- كما هو الرأي السائد عند الفلاسفة الذين يُحسنون الظنّ بالفلسفة-: إنّها بُنيت على استقراء «1» من الخارج، فيما نظنّ قيامها على استقراء من اللغة، فحيث وجدوا فيها التقمّص والتعمّم والتختّم و .. وضعوا مقولةً اخرى أسموها مقولة الجدة. ولعلّه لو لم تختزن اللغة مثل هذه الأوضاع والتراكيب اللغويّة لما كان هناك معنى لهذه المقولة. 📚 محاضرات تأسيسية(موسوعة الشهيد الصدر ج‏21)، ص: 180 🏠https://eitaa.com/fotoooh
هدایت شده از ان وعد الله حق
🔹واقعی یا فقط اسم؟ ▫️در این اطلاعیه، از «طرح جامع حکمت و معرفت شیعی» گفته شده است. واژه «شیعی» معنای مشخصی دارد؛ یعنی آن چیزی که مستند به منابع عقیدتی شیعه است؛ مانند همه منابع روایی تشیع. برخی از منابع هم هستند که با استناد به این منابع روایی، قوام یافته‌اند؛ مانند منابع تفسیری، فقهی، کلامی. مقصود از استناد هم اشاره به دو ویژگی است؛ استناد مستقیم به روایات، عدم تحمیل مفروضات پیشین بر اخبار اهل بیت(سلام‌الله‌علیهم) ▫️حال، اگر متفکری شیعه باشد، لیکن اندیشه او با استناد به منابع درجه اول عقیدتی تشیع قوام نیابد، بلکه از فلسفه، عرفان، علوم انسانی سایر نظامات فکری بهره بگیرد، آیا تفکر او را می‌توان شیعی نامید؟ آیا کتاب او را می‌توان شیعی نامید؟ ▫️با این وصف، این طرح جامع را می‌توان داوری کرد که؛ آیا تسمیه به عنوان شیعی، واقعی است با مراعات قواعد استناد و انتساب به منبع فکری تشیع؟ یا اینکه، صرفا تسمیه‌ای است بدون مسمی با تحمیل مفروضات فلسفی و عرفانی؟ @monir_ol_din
درآمدی بر اندیشه فلسفه تابع وحی.pdf
904.1K
بازنشر؛ درآمدی بر اندیشه فلسفه تابع وحی https://eitaa.com/fotoooh🏠
هدایت شده از در مسیر فقاهت
💠 استاد سید محمدمهدی (حفظه الله): سوال: آیا عقل بر امام مقدم نیست؟ نسبت این دو چیست؟ جواب: 🔸 مخاطب حجت، عقل است و حجت، خودش را با عقل اثبات می‌کند، نه اینکه عقل، حجت را اثبات کند. یعنی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ گاه منتظر نمی‌مانند تا یک فیلسوف استدلال بیاورد که این شخص پیامبر است، و بعد پیامبر بگویند اکنون نوبت من است. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خودشان عقل را اقناع می‌کنند. از این مطلب غفلت شده است. 🔹 برخی تصور می‌کنند که ما با عقل خود، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را پیدا می کنیم! در حالی که پیامبر می‌آیند و عقل انسان‌ها را بیدار می‌کنند، نه اینکه انسان‌ها با عقلشان می‌فهمند که این شخص، پیامبر است. 🔸 بحث انکار عقل نیست، بحثِ از نسبت بین عقل و امام است. اگر عقل نبود، ما سرمایه‌ای نداشتیم که آن را به انبیاء تسلیم کنیم؛ انبیاء بر عقل احتجاج می‌کنند و با او حرف می‌زنند؛ بنابراین اگر عقل نبود، انسان مخاطب انبیاء قرار نمی‌گرفت؛ چون انبیاء برای هدایت عقل آمده‌اند. لذا امام، خودش سراغ عقل می‌آید و بر او احتجاج می‌کند و به او اثبات می‌کند که اگر می‌خواهی رشد کنی، باید دنبال من حرکت کنی؛ پس امام است که خودش را به عقل اثبات می‌کند. 📚 نهر عظیم: ص۱۷۵و۱۷۶. 🆔 @Dar_Masire_Feghahat
🔶 قرآن، محور جامعه سازی از منظر امام خمینی «رضوان الله تعالی علیه» 🔸مرحوم سید منیر الدین هاشمی شیرازی حضرت امام(ره) در باره علائم امراض روحی به نکته جالبی اشاره داشتند، می فرمودند: «وقتي ديديد در شما اشتهاء و ولعي براي خواندن قرآن نيست، بدانيد مريض هستيد» البته، در سطوح مختلفی که انسانها دارند، نبود میل به تلاوت، چيزي را مي‌رساند،گاهی هم برای بعضی از افراد اشتهاي بالاتري وجود دارد كه مشغول مي شوند‏ و اشتهایي براي پائين‏ترها نمي‏ماند، اين مرتبه برای امثال ماها نیست، آیت الله بهاء الديني (ره) نیز در مورد موضوعي صحبت مي‏كردند كه آن را تعميم داده و فرمودند: خدا اشتهاء بدهد، چرا كه آدم بيمار اشتهاء ندارد، در حقیقت ایشان انسان شناسی در بستر معارف اسلام را مطرح می کردند، نمی توان یک انسان شناسی در حالت مطلوب اسلامی ارائه بدهیم اما به قرآن وتلاوت آن کاری نداشته باشیم. خود امام نیز اهل تلاوت بودند تکیه کلام و تکیه گاه استدلال و منطق سخن ایشان قرآن بود، به جامعه هم که می رسیدند معتقد بودند که مستند رفتار جامعه نیز باید قرآن باشد، در عین اینکه اهل تلاوت بودنند حصن اسلام هم بودند مثل بعضی نبودند که هر روز تلاوت داشته باشند اما در صحنه عمل اجتماعی اعوجاج سلیقه داشته باشند، ولایت بر نظم حیات و اجتماع بشری را از قرآن جدا نمی پنداشتند و همان نظم و نظام موجود نمی دانستند، تخلف از قرآن را موجب تباهی انسان و جامعه می دانستند، امام تلاوت کننده صرف نبودندبلکه، بدنبال این بودنند نظام اسلام را در برابر کفر به اقتدار برسانند. 📚زمينه تحقيق پيرامون جامعه شناسي علم 🏠https://eitaa.com/fotoooh