eitaa logo
قلمزن
506 دنبال‌کننده
720 عکس
125 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
به گمانم انسان‌ها دوبار متولد می‌شوند یک بار وقتی به دنیا می‌آیند یک‌بار وقتی از خودشان عبور می‌کنند کاش روزی برسد که دومین تولد مبارک‌مان شود... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
قلمزن
#مهمان_داریم چرا گریه می‌کنند؟! یعنی چه اتفاقی افتاده که مردانی به این سن و سال اینطور بی‌قراری می
مشهدی‌ها مهمان داریم! کمر خم کنیم و آستین بالا بزنیم و شال خدمت ببندیم، هر کجا که می بینیم کاری می‌شود کرد و آتشی روشن است دستی بر آتش شویم و حضور بزنیم که وقت حضور و غیاب، حسرتِ غیبت‌ها و از دست رفتنِ فرصت‌ها، آزارمان ندهد... موکب‌هایی راه افتاده‌اند که نیازمند حمایت شما هستند، زائر روستایی پیاده می‌آید، دمپایی‌اش پاره شده، لباس کم می‌آورد، جوراب می‌خواهد، دارو می‌خواهد، غذا می‌خواهد، خسته‌ی سفر هستند و با هدیه‌ای می‌توان دلشادشان کرد، اگر نذر یا نیتی دارید و دوست دارید سهمی داشته باشید، این حساب تا پایان ماه صفر به این موضوع اختصاص دارد:
5859831007297715
(روی شماره بزنید، کپی می‌شود. اگر بعد از این تاریخ واریزی انجام شود صرف نیازمندان خواهد شد) ف. حاجی وثوق @ghalamzann
"خدا به همه افرادی که پرچم این دستگاه را «به هر شکل و به هر نیت» برپا می‌کنند، خیر و توفیق خدمت دهد که در عظمت این دستگاه، حتی نیت‌ها و قصدها هم گم می‌شود..." ...
🔹تهیه برای کودکان نیازمند با نزدیک شدن سال تحصیلی و لزوم تهیه لوازم‌التحریر برای فرزندان‌مان، کودکان نیازمند نیز چشم‌انتظار اقلام ضروری برای مدرسه هستند. در هنگام بازگشایی مدارس، هیچ چیزی به قدر نوشت‌افزار جدید برای یک کودک جذاب و خوشحال‌کننده نیست. ✅شما می‌توانید در تهیه ابزار تحصیلی کودکان نیازمند مشارکت کنید یا از آنچه فرزند شما اضافه دارد، اهدا نمایید. ✅اگر کیف مدرسه در منزل اضافه دارید، حتی اگر استفاده شده اما تمیز است، لطفا به خیریه تحویل دهید. چند کودک را می‌توانید خوشحال کنید؟
6037997950204496
(شماره قابل کپی شدن است) 🔹شماره کارت خیریه فقط تا اول مهر به این حرکت ارزشمند اختصاص خواهد داشت. @kheiriyehnofel
انسان اوست نه غریزه‌ی او و نه جاذبه‌ی طبیعی... @ghalamzann
"شهادت"ی که برای ما رحلت نمی‌شود... @ghalamzann
پاهایی که لنگ می‌زنند انگشتانی که پانسمان شدند و صورت‌های آفتاب‌سوخته زائران پیاده‌ی آقا رسیده‌اند... 🌱 @ghalamzann
"اتفاقِ دوستان با هم دعای جوشن است سختی از دوران نبیند دانه تا در خرمن است" کاروان‌های پیاده‌ی اهل هستند، اسم یکی از کاروان‌ها، است. از جاهای مختلف آمده‌اند، کردستان، کرمانشاه، تربت‌جام، گلستان و و و... این راه‌های طولانی را آمده‌اند برای زیارت علیه‌السلام، و برای ایشان نوحه‌خوانی می‌خوانند. با هر کدامشان که حرف می‌زنی، دلش برای امام مهربانی‌ها می‌تپد، درست شبیه من و توی شیعه و ابایی هم ندارد که محبتش را و ارادتش را بیان کند. مردمانِ عجیبی هستند، آن‌طرف‌تر، روستایی که ‌ صدایش می‌کنند و اهالی‌اش اهل سنّت هستند، چندروز است که میزبان زائران پیاده‌ی آقا شده‌اند. چندروز است که درهای خانه‌هایشان را باز کرده‌اند و صبحانه و ناهار و شامِ زائر را تأمین می‌کنند. خوش به حال سرزمینی که مذهب نتواند مانع مردمانش باشد. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
4 ساله است آمده و می‌گوید که هندوانه می‌خواهد، می‌گویم تمام شده، گریه می‌کند، دلم کباب می‌شود، از کجا باید این وقت شب در موکب برایش هندوانه پیدا کنم! می‌گویم محمدباقر من برایت یک چیز خوشمزه دیگر می‌آورم، می‌خندد و قبول می‌کند. دستم را جلو می‌برم و می‌گویم حالا دوستیم با هم می‌گوید بله، می‌گویم بزن قدش، محکم می‌زند، آخ که می‌گویم خوشش می‌آید و بعدی را محکم‌تر می‌زند، می‌گویم پیاده آمدی قوی شدی، بیشتر خوشش می‌آید، بعد می‌گوید پیش ما بیا، میپرسم از کجا آمدید؟ مادرش میگوید جوین و بعد توضیح می‌دهد که برایش موز خریده و خورده است. ادای گریه درمی‌آورم که محمدباقر من موز میخواهم چرا برایم نگه نداشتی؟ می‌گوید برایت یک پلاستیک موز می‌خرم، می‌خندم و دوباره دست دوستی می‌دهیم، می‌رود و در حیاط موکب می‌نشیند، می‌روم از بچه‌ها می‌پرسم تا خوردنی برایش پیدا کنم، یک‌نفر بيسکوئيت کرم‌دار می‌دهد، برایش می‌آورم، با خوشحالی و لذت مشغول خوردن می‌شود. از مادرش می‌پرسم از جوین با این بچه پیاده آمدی؟ می‌گوید از من تندتر می‌آمد اما هر جا خسته می‌شد به پشتم می‌بستم. می‌گویم محمدباقر خیلی مرد شدی، می‌گوید شما محمدباقر ندارید؟ می‌گویم نه، ۴ تا انگشتش را جلو می‌آورد اما می‌گوید برایت ٢ تا محمدباقر می‌خرم، می‌گویم آخ جون چه خوب، می‌گوید بعد تو محمدباقرت را بیاور که با من بازی کند. قبول می‌کنم و به خوردنش ادامه می‌دهد. دارم فکر می‌کنم مردمی که محمدباقرها دارند، نه کم می‌آورند، نه خسته می‌شوند و نه تسلیم... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
دوست‌داشتنی، واقعی، گویا... @ghalamzann
روایت‌های خانم‌ها را از تجربه‌های خادمی درکانال جریانی‌ها بخوانید: @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این خیابان‌ها بعد از چند شبانه‌روز هنوز خالی نشده‌اند انگار نمی‌خواهند دل بکَنند، خسته نیستند! خیابان‌های مشهد، در شامگاه شهادت، همچنان با حضور متراکم آدمهای عاشق، بیدار و زنده‌اند... 🌱 @ghalamzann
در موکب احباب‌الرضا علیه‌السلام بیش از هزار زائر آمده‌ بودند و بچه‌های دهه هشتادی موکب را می‌گرداندند. برای همه چیز تدبیری وجود داشت، فضای بازی کودکان، دعوت از مربیان بازی، فضای بهداری و درمان و ماساژ، غرفه فرهنگی، غرفه ارائه ملزومات مسافر و زائر، چایخانه و تدارکات و پذیرایی که به شکل مستمر و متنوع انجام می‌شد. بچه‌ها کمترین استراحت را داشتند، رتق و فتق امور این هزار و اندی نفر، کار مداوم لازم داشت و همه آنقدر پای کار آمده بودند که کار برایشان کم می‌آمد. چندنفر به شکل دائمی پای شیر آب و مشغول شستشو بودند، رفت و آمد پیوسته زائرین و استکان‌هایی که پر و خالی می‌شدند و وسواس و دقت دخترانه در شستشو، چایخانه را یک پاتوق گرم و دوست‌داشتنی کرده بود. چندنفر جارو و خاک‌انداز از دستشان نمی‌افتاد، جمعیتی در تدارک پختن غذا کمک می‌رساندند، جمع می‌شدند دورهم، پیاز پوست می‌کردند و اشک می‌ریختند و خاطره می‌ساختند، رقابت در نازک کندن پوست سیب‌زمینی‌ها، پاک کردن حبوبات و هر آنچه که باید برای این چندروز انجام می‌شد و کم نمی‌گذاشتند. اتاق بهداری همیشه شلوغ بود، زائرین خسته با درد و زخم و تاول پا می‌‌آمدند و پرستاران مهربان به دادشان می‌رسیدند، بعضی هم در مسیر راه سرما خورده بودند و درمان می‌گرفتند. بخش کودکان باز هم جذاب‌ترین قسمت موکب بود. بازی‌های متنوع، کاردستی‌ها و نقاشی‌های زیبا و جمع باصفا و دوست‌داشتنی کودکان روستایی، این قسمت را دلنشین‌تر کرده بود. دهه هشتادی‌ها، نسلی که ظاهرا با ناز و نوازش بزرگ شده‌اند و کمتر سختی و کار زیاد را تجربه کرده‌اند، این چندروز کم خوابیدند و خیلی زیاد کار کردند، دهه هشتادی‌ها کشوری هستند که قرار است سهمش را در ایجاد ایفا کند... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
هرچه مرا خوشحال می‌کرد یا رنج می‌داد، من همان بودم، همان‌قدر بودم! به خودم می‌گفتم تو فریب کارهای بزرگ و کوچک و حرفهای ریز و درشت را نخور، تو درست همان هستی که تورا خوشحال و یا رنجیده می‌کند... @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا به حال دیده‌اید؟!..😭 نفرین بر کسی که روی خون شهید پا می‌گذارد و روی قلب پدر و مادر شهید توی مسئول یا منِ غیرمسئول... @ghalamzann
لطفا این وصیت‌نامه را بخوانید، با چشم نخوانید، تندخوانی نکنید، مقابلتان بگیرید و طوری که خودتان بشنوید، آرام آرام بخوانید، این وصیت‌نامه آنقدر قوّت و استحکام دارد و آنقدر مؤمنانه نوشته شده است که لرزش دست و پا و حتی قلب آدم را می‌گیرد و نمی‌گذارد ساده از کنارش بگذری، در این وصیت‌نامه روح زندگی جریان دارد، روح حماسه و روح امید... 🌱 https://www.mashreghnews.ir/news/1297695/%D9%88%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D8%AD%DB%8C%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85-%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B2%D8%BA%D8%AF%DB%8C @ghalamzann
سالها از جنگ گذشته است و نسل‌های تازه کمتر از آن تاریخ می‌دانند. این روزها که به مناسبت هفته دفاع مقدس، فیلم‌های سینمایی‌ آن سالها را پخش می‌کند، این فرصت را از دست ندهید، اگرچه حتما تولید فیلم در ۴٠ سال قبل با امروز کاملا متفاوت بوده و رنگ و لعاب و بازی و تکنولوژی امروز را ندارد، اما به شکل عجیبی حال و هوای متفاوتی دارد، حال و هوایی که در بهترین فیلم‌های اخیر دفاع مقدس هم دیده نمی‌شود و این حیرت‌انگیز است. گویی که روح معنایی آن سالها بر همه چیز تاثیر خودش را می‌گذاشته است. دیروز فیلم سینمایی را دیدم، برای چندمین بار؟ نمی‌دانم، محصول سال 67 است، به کارگردانی رسول ملاقلی‌پور، بعید می‌دانم دهه هشتادی‌ها دیده باشند. آنقدر این فیلم حس و حال روحانی و مصفایی دارد و آنقدر خوب فضا و موسیقی و شخصیت‌ها در جانش نشسته‌اند و آنقدر همه چیز باورپذیر است که نابازیگری و صداگذاری و حتی کاهش کیفیت فیلم بعد از این همه سال، اذیتت نمی‌کند. محصولات سینمایی آن سالها به شکل عجیبی روح شهادت و معنویت را در خودشان دارند. این روزها دوباره و چندباره تجربه کنیم 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
Mehdi Akbari - Emam Zaman To Roze Bekhan.mp3
7.14M
گرفته دلم برای دلت که هستی عزادار داغ
سال 1359، قبل از حمله رسمی حزب بعث عراق، ایران 37 اسیر عراقی می‌گیرد، آن هم در حوالی مرزها، جایی که تهاجم غیررسمی اتفاق افتاده است. مردم خشمگین هستند، برخی فرزندشان را از دست داده‌اند، وقتی اسیران عراقی را وارد شهر می‌کنند، مردم حمله می‌کنند که آنها را کتک بزنند. نیروهای نظامی وضعیت را کنترل می‌کنند، اگرچه خودشان هم معترف هستند که بدجوری دلشان میخواسته اسیران ارتش مهاجم را گوشمالی بدهند. خبر به رحمه‌الله علیه که می‌رسد بلافاصله پیام می‌دهند، پیامی که در آن دستوری وجود دارد که باید با اسیران مهربانانه و کریمانه برخورد شود تا آنان طعم شیرین رحمت اسلام رحمانی را بچشند. بلافاصله کمیسیون اسرا تشکیل می‌شود و پیام امام می‌شود منشور ادامه کار، کمیته‌های مختلف تشکیل می‌شود که وجوه مختلف زندگی جمعی را در بر دارد. اسرای عراقی که در فیلم‌های تبلیغی دیده بودند که ایران اسیران را شکنجه می‌کند و می‌کشد و نصف می‌کند و... حالا ایران برایشان می‌شود کشور دوم، آنها حتی اجازه پیدا می‌کنند با خانواده‌هایشان دیدار کنند، زندگی می‌کنند، می‌آموزند و آنقدر اعتماد و برادری جریان پیدا می‌کند که حتی بدون وثیقه می‌روند خارج از اردوگاه و برمی‌گردند، آری برمی‌گردند! و این رمز توفیق منشوری‌ست که امام بر اساس رحمانیت الهی در بدنه نظامی کشور برای اسیر عراقی تزریق می‌کنند. چندسال بعد زمان تبادل اسرا فرا می‌رسد، اسرای عراقی با لباس‌های مرتب و چهره‌های بشاش در حالیکه در دستشان یک ساک هدیه است، به کشورشان برمی‌گردند و اسرای ایرانی با چهره‌های رنجور و بدن‌هایی که جان ندارد، ناتوان و مجروح و کتک‌خورده، وارد کشور می‌شوند. قصه اسارت تا حد زیادی به پایان می‌رسد اما ردش برای ملت عراق می‌ماند. اگر در ، آغوش برادری و مهمان‌نوازی برای شما می‌گشایند، شک نکنید که سالها قبل، سلوک و منشور پدرانه و مهربانانه‌ی خمینی کبیر، سربازانی تربیت کرده است که امروز دارند آجرهای تشکیل تمدن اسلامی را روی هم می‌چینند... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
... پر کن دوباره کیل مرا ... ...
امام عسکری علیه‌السلام: "و بهره‌ها مرحله دارند، پس، براى چيدن ميوه‌هاى نارس شتاب مكن! كه به موقع آنها را خواهى چيد... بدان! آن كه تو را تدبير مى كند، بهتر مى‌داند كه چه وقت، بيشتر مناسب حال توست، پس در همه كارهايت به انتخاب او اعتماد كن، تا حال و روزت سامان گيرد..."🌱 @ghalamzann
"چه باشد؟ گر ز این شعله‌ی آخر، دوسه شمعی خیزد؟" دارم یک مستند دریایی نگاه میکنم که زندگی اختاپوس‌ها را نشان می‌د‌هد‌. اختاپوسِ مادر در اعماق اقیانوس در یک غار مخفی شده، تخم‌هایش را که شبیه خوشه‌های انگور هستند از سقف غار آویزان کرده و ماه‌ها همانجا می‌نشیند و هی به تخم‌ها اکسیژن می‌دمد و اطرافشان را تمیز می‌کند! او در این چندماه نمی‌تواند و نمی‌رسد که غذا بخورد!... حالا نوزادان اختاپوس یکی‌یکی از تخم‌های کوچک بیرون می‌آیند و مادر که همه‌ی توانش را گذاشته، به تحلیل می‌رود و می‌میرد! مامان اختاپوس انگار به کمالِ خلقت خودش رسیده است، او سبب و واسطه‌ی حیات و زندگی ده‌ها موجود دیگر شده و زایش به معنای حقیقی اتفاق افتاده است... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و درود خدا بر به تعداد تمامِ دختران دخترانی که به آنها حق حیات بخشیدید شما، شمای مهربان شمای بی‌نظیر تولدتان مبارک... 🌱 @ghalamzann
کوچولوی 180 روزه‌ی من! حالا دیگر داری صاحبِ می‌شوی، صاحبِ و ، تلاش‌هایت رنگ و روی تازه‌ای گرفته‌اند و در حد و اندازه‌ی خودت اهل هم هستی! هایت دارند بیشتر می‌شوند و تعدد و تنوع پیدا می‌کنند، تعلقت را که می‌گیرند، میکنی و یاد گرفتن اعتراض، مرحله‌ای از توست، تو به اندازه توانت برای داشتن آنچه می‌خواهی، می‌جنگی و جنگیدن همیشه هم بد نیست! حتی غذایت دارد تغیبر می‌کند و طعم غذاهای را داری کم‌کم می‌چشی و این، توقعت را از زندگی بالا می‌برد. در ماه‌هایی که گذشتند، از غذایی تاروپود بدنت جان گرفته است که ربط چندانی به دنیا ندارد، تنوعی هم ندارد، اما حالا داری کم‌کم با طعم‌ها و شکل‌های متفاوت غذاها آشنا می‌شوی و اشتهای تازه را تجربه می‌کنی و سهم بیشتری از زندگی میخواهی! نازنینم! دنیا همین‌قدر که می‌بینی پر از چراغ‌های است، پر از تنوع‌هایی که حواست را پرتِ خودشان می‌کنند، پر از اشتها و خواستن‌هایی که تمام نمی‌شوند، یادت باشد، دنیا قرار است فقط سکوی پرش باشد و ما آن را فقط به قدرِ خوب پریدن، لازم داریم. ف. حاجی وثوق @ghalamzann